eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : وظایف و ویژگی‌های حکومت علوی كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی تاريخ پخش: 05-04-97 بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین شریعتی: سلام می‌کنم به همه بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین و گرانقدرمان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. هفته گذشته با حاج آقای نظری منفرد عزیز خداحافظی کردیم به این امید و آرزو که انشاءالله در یک فصل دیگر باز هم از محضر پر فیض ایشان بهره‌مند شویم. مهمان عزیز و نازنینی داریم. امروز صبح برای ایشان پیامک ارسال کردم که: «روز وصلش می‌رسد ایام هجران می‌رود» حاج آقای حسینی قمی عزیز مهمان ما هستند و قرار هست روزهای سه‌شنبه در محضر ایشان باشیم. سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. حاج آقای حسینی: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه دارم. چون تا هفته گذشته حضرت حجت الاسلام و المسلمین نظری منفرد فیض می‌دادند باید گفت: «صد حیف که این آمد و صد حیف که آن رفت» ایشان استاد همه ما هستند. نفس و اخلاقشان و کمالاتشان، علمشان، ایشان یک جایگاه ممتاز و ویژه در حوزه علمیه دارند، در میان همه کسانی که اهل تبلیغ هستند. من در جواب پیام آقای شریعتی اینطور نوشتم: آب طلب نکرده همیشه مراد نیست **** گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند من شاهد بودم که تهیه کننده برنامه چقدر تلاش می‌کردند برای دعوت از کارشناسان، ساعت‌ها با افراد گفتگو می‌کردند و هرکس یک مشکلاتی دارد. واقعاً کار سخت و طاقت فرسایی هست. امیدوارم خدا راضی باشد به حضور مجدد ما و آنچه رضای خدا هست بر زبان ما جاری شود. شریعتی: از حضور مجدد شما در برنامه خیلی خوشحال هستیم. قرار هست چه مباحثی را با هم مرور کنیم؟ حاج آقای حسینی: به نظرم همچنان مهمان سفره نهج‌البلاغه امیرمؤمنان باشیم. این دریایی است که به این آسانی کسی نمی‌تواند از کنار این دریا سیراب برگردد. یک بحثی را امروز در نظر گرفتم با عنوان وظایف حکومت علوی، یا وظایف حاکمان در حکومت علوی. در نهج‌البلاغه حضرت امیر(ع) فراوان به این موضوع پرداختند که در یک حکومت دینی و علوی حاکمان چه باید بکنند؟ شریعتی: با توجه به اینکه شروع بحث ما هست و قرار است چند جلسه در این مورد صحبت کنیم، حکومت علوی، مخاطب این مطالب شما فقط مسئولین هستند یا اینکه فرد فرد ما هم مسئول هستیم؟ حاج آقای حسینی: نه قطعاً همه مردم باید همراهی کنند. اگر مردم همراهی نکنند، با حکومت، امیرالمؤمنین هم که حاکم باشد به جایی نمی‌رسد. امیرمؤمنان در نهج‌البلاغه خطاب‌های متفاوتی دارند. گاهی این سؤال را می‌پرسند که چرا حضرت مثلاً یک وقت با مردم کوفه خیلی تندی می‌کنند، گاهی از آنها خیلی تعریف می‌کند؟ گاهی به مردم بصره تندی می‌کنند، گاهی خیلی تعریف می‌کنند. آنجایی که با حضرت همراهی کردند حضرت تعریف می‌کنند. آنجایی که حضرت را تنها گذاشتند، «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لا رِجَال» (نهجالبلاغه، خطبه 27) گاهی حضرت می‌فرمودند: «لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِكُمْ صَرْفَ الدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ» (نهجالبلاغه، خطبه 97) کاش معاویه با من معامله درهم و دینار می‌کرد. یعنی کاش ده نفر از یاران مرا می‌گرفت و یک نفر از یاران خودش را به من می‌داد. آنها در باطلشان آنطور محکم بودند و شما در حقتان سست هستید. مردم اینطور بودند، گاهی با حضرت همراهی نمی‌کردند و حضرت سرزنش می‌کردند. گاهی هم پای کار می‌آمدند و خیلی جدی و محکم بودند، حضرت تعریفشان را می‌کردند. حتماً اگر ما نخواهیم، اگر مردم همراهی نکنند و بگویند: ما راه خودمان را می‌رویم، حکومت هم اگر می‌تواند اداره بکند، اگر می‌تواند حکومت را دینی و اسلامی و علوی اداره کند، اگر نه که قطعاً نمی‌شود. اگر همه مردم همراهی نکنند بهترین حاکم هم نمی‌تواند کاری کند. از امیرالمؤمنین کسی بالاتر نبود و حکومتی عادل‌تر از حکومت حضرت نبود. در نهج‌البلاغه دهها مورد هست، من یکوقت جمع کردم و فکر کردم یکی دو مورد است. حضرت دهها مورد شکایت دارند. آنجایی که مردم همراهی نکردند. آنجایی هم که همراهی کردند از ایشان تعریف کردند. چقدر از کوفیان، مردم بصره، مردم عراق، وظایف هم وظایف حاکمان هست و هم وظایف مردم است.
مورد اولی که از نهج‌البلاغه می‌خوانم در خطبه 208 است. «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي فَرَضَ عَلَي أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ»، «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي» خداوند «فَرَضَ» واجب کرد «عَلَي أَئِمَّةِ الْعَدْلِ» بر پیشوایان عادل «أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ» زندگی خودشان را مثل زندگی مردم ضعیف قرار بدهند. حتی اگر دارند هم باید در زندگی مثل مردم ضعیف و پایین دست باشند. امیرمؤمنان داشت و خیلی هم داشت، در همه منابع هست که درآمد حضرت چهل هزار دینار بود ولی همه را صدقه می‌داد. در 25 سال خانه‌نشینی حضرت کارهای اقتصادی فراوانی کرد. هیچکس به اندازه امیرالمؤمنین کار اقتصادی نکرده است. باغ‌ها و مزارع حضرت هنوز هست. در مدینه وقتی عزیزان مُحرم می‌شوند منطقه آبار علی هست. چاه‌هایی که امیرمؤمنان ایجاد کرده است. هیچکس به اندازه امیرالمؤمنین کار عمرانی و اقتصادی نکرده است. چهل هزار دینار درآمد حضرت بوده ولی حضرت همه را صدقه دادند و وقف کردند یکوقتی اشاره کردیم که کسی می‌گوید: من پای خطبه امیرالمؤمنین(ع) بودم و طفلی بودم که روی دوش پدرم سوار بودم. دیدم این آقا که خطبه می‌خواند آستینش را حرکت می‌دهد. سؤال کردم چرا اینطور می‌کند؟ گفت: این یک پیراهن بیشتر نداشته، پیراهنش را شسته، وقت نماز جمعه شده، همان پیراهن را تن کرده و حرکت می‌دهد تا خشک شود. یعنی چهل هزار دینار درآمد را برای صدقات می‌دهد ولی روزی که حاکم است باید مثل مردم زندگی کند. چرا؟ حضرت دلیل می‌آورند. «لكَيْلا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُه» تا فقیر فقر او را به شورش وا ندارد. وقتی فقرا و طبقات پایین دست ببینند مسئولین هم در این گرفتاری‌ها هستند، می‌گویند: مشکلات هست و برای همه هست. به شورش واداشته نمی‌شوند. ولی وقتی تضاد را ببینند آنوقت برایشان قابل تحمل نیست. «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي فَرَضَ عَلَي أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ» این یک نشانه است. حاکم اگر مسئولیتی را می‌پذیرد، برای اینکه درد مردم را احساس کند، در نامه 45 حضرت قسم می‌خورد، «وَ لَوْ شِئْتُ لاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ» اگر می‌خواستم می‌توانستم بهترین غذاها را برای خودم تهیه کنم. «وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ» نه! «وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ» (نهج‌البلاغه/نامه45) شاید در دورترین نقطه حکومت من کسانی باشند که سیری را به یاد ندارند. یک قرص نان پیدا نمی‌کنند. حتماً باید حاکمان با مردم همراهی کنند. در حالات مرحوم وحید بهبهانی می‌دیدم، به ایشان علامه ثانی، محقق ثالث، مجدد المذهب، ایشان شخصیت فوق‌العاده‌ای بودند. یکوقت به خانه آمد و دید عروسش لباس قشنگ و پر زرق و برقی پوشیده است. از پسرش پرسید: به چه مناسبت این لباس را پوشیده است؟ پسرش گفت: پدر شما قرآن نخوانده‌اید؟ قرآن می‌فرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» (اعراف/32) چه کسی این زیورها را حرام کرده است؟ اشکالی ندارد. گفت: این آیه‌ای که خواندی را قبل از تو خواندم ولی مردم باید فقرشان را به ما درمان کنند، آرامش پیدا کنند. درست است حرام نشدیم، ولی ما که به عنوان یک عالم دینی مردم ما را نشان می‌کنند و می‌بینند، ما باید باعث آرامش فقر مردم باشیم. فقیر فقرش او را به شورش نیاورد.
مردم ما مردمی هستند که چهل سال همه این سختی‌ها را تحمل کردند و می‌کنند. قطعاً مردم می‌دانند که یک قیام چهل ساله‌شان را یک رئیس جمهور به مسخره بگیرد و تهدید و تحریم کند! ولی همین مردم دوست دارند الگوهای علوی در جامعه دیده شود. یعنی اگر می‌گویند: حقوق فلان کارخانه ماه‌ها به تأخیر افتاده، آیا وزرا و وکلاء و رؤسا، سران قوا، رئیس جمهور، رئیس مجلس، وزرا، مسئولین واقعاً چند ماه حقوقشان به تأخیر افتاده است؟ اگر اینطور باشد درد مردم را احساس می‌کنند. حضرت می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي فَرَضَ» خدا واجب کرده است. داستانی از امیرالمؤمنین بگویم که خیلی جالب است. رئیس خوارج خدمت امیرالمؤمنین(ع) آمد. یک جمله خیلی تندی به حضرت گفت. «ِاتَّقِ اَللَّهَ يَا عَلِيُّ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ» از خدا بترس! آخر می‌میری. امیرالمؤمنین فرمود: نه، من نمی‌میرم. «بَل مَقتولٌ» من به شهادت می‌رسم. به خدا قسم به شهادت خواهم رسید. داستان مفصل است. جمله دومی به حضرت گفت: «وَ عَاتَبَهُ فِي لِبَاسِهِ» این چه لباسی است که تو پوشیدی؟ «مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَلْبَسَ لِبَاساً خَيْراً مِنْ هَذَا» یک لباس بهتر بپوش! امیرمؤمنان فرمود: «مَا لَكَ وَ لِلِبَاسِي» لباس من چه ربطی به تو دارد؟ «هُوَ أَبْعَدُ مِنَ اَلْكِبْرِ» این لباس مرا از تکبر به دور می‌کند. «وَ أَجْدَرُ أَنْ يَقْتَدِيَ بِيَ اَلْمُسْلِمُ» مسلمان‌ها به این لباس من اقتدا می‌کنند. وقتی می‌بینند امیرالمؤمنین در این سادگی زندگی می‌کند، مردم می‌گویند: به به! آقا مشکل ندارد. این امیرمؤمنان است با چهل هزار دینار درآمد سالانه‌اش همه را بین فقرا تقسیم کرده و خودش در ساده‌ترین لباس و ساده‌ترین غذا زندگی می‌کند. می‌شود کسی ناراحت شود و بگوید: چرا گرفتاری و مشکلات داریم؟ چهل هزار دینار درآمد سالانه من است. حضرت 25 سال در مدینه کار عمرانی کرده است. نخلستان‌ها و باغستان‌ها همه را به فقرا داده و خودش با لباسی راه می‌رود که این آقا آمده به حضرت ایراد بگیرد. این چه لباسی است؟ فرمود: لباس من به تو ربطی ندارد.
در نامه 53 نهج‌البلاغه، عهدنامه امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر «وَ لا تَقُولَنَ إِنِّي مُومَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ» استاندار علی! مبادا بگویی: من امیر هستم. من مسلط هستم. امر می‌کنم و بقیه باید اطاعت کنند؟ نه! «فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ» با مردم مشورت کن. حرف مردم را بشنو. اگر گفتی: همین که من گفتم و بقیه باید اطاعت بکنند، سه ایراد دارد. 1- اولاً فساد فکری برای شما می‌آورد. آدمی که فکر کند همیشه حرفش حق محض است، تصمیمات او حق محض است، هرچه من گفتم همه باید اطاعت کنند، این از لحاظ فکری به استبداد کشیده می‌شود. 2- «وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ» دین را نابود می‌کنی. تو به اسم دین حکومت می‌کنی. تو استاندار علی هستی. 3- «وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ» (نهجالبلاغه، نامه 53) آنوقت مردم را به شورش وا می‌داری. مردم را در آستانه شورش می‌بری. حضرت مذمت می‌کند. حاکم اسلامی حتماً باید فکر مردم، حرف مردم باشد. مورد سوم، در نامه 53، عهدنامه مالک اشتر است. امیرالمؤمنین می‌فرماید: می‌دانید ویرانی یک کشور در اثر چیست؟ «إِنَّمَا يُوتَي خَرَابُ الارْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا» اگر مردم تنگدست شوند، گرفتار شوند، حقوقشان به آنها نرسد، این کشور ویران می‌شود. چرا مردم گرفتار می‌شوند؟ «وَ إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا» به سه جهت 1- «لاشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاةِ عَلَي الْجَمْعِ» حاکمان فکر جمع ثروت برای خودشان باشند. هر مسئولی در هرجایی هست. گاهی یک کسی در یک نقطه کوچک خیلی راحت‌تر می‌تواند فساد ایجاد کند تا کسی که در جای بزرگ است. ما چهار میلیون کارمند داریم. واقعاً همه کارمندان ما به خوبی به وظایفشان عمل می‌کنند؟ همه وارد کننده و صادر کننده‌ها مردم ما هستند. این روزها می‌گویند: ده‌ها شرکت با ارز دولتی جنس وارد کردند و با ارز آزاد می‌فروشند. البته دولت مسئول است و سیستم نظارتی باید باشد. فرض که تو به آلاف و الوف رسیدی، کجا می‌خواهی ببری؟ حلال دنیا ما را به کجا رسانده که حرام دنیا برساند؟ حیف است، نظام مقدس جمهوری اسلامی در آستانه چهل سالگی است. بخاطر اینکه یک میلیارد ما دو میلیارد شود، چرا سوء استفاده کنیم؟ یقین داشته باشیم اینها آب خوشی نمی‌شود که از گلوی ما پایین برود. خود مردم می‌توانند کمک کنند. امام صادق(ع) فرمودند و در کافی مرحوم کلینی(ره) هست. فرمود: «ربح المؤمن علی المؤمن حرام» شما اگر زندگی‌ات تأمین است، اصلاً سود نگیر. فقها این حرام را حمل بر کراهت کردند. شما اگر زندگی‌ات خوب است نمی‌خواهد سود بگیری. یکوقت کسی شریک و رفیق توست، شریک تجاری است از او سود با انصاف بگیر. اما به عامه مردم، از عموم مردم سود نگیر. تو نیازی نداری نگیر! اگر ما می‌گوییم: یک حکومت علوی نمونه، اگر ما می‌گوییم: حکومت امیرمؤمنان یک مدینه فاضله است، مردمش هم باید ساکنین این مدینه فاضله باشند. مدینه فاضله یک فضا نیست، تصور نیست. مردم مدینه فاضله باید به این حدیث عمل کنند. «ربح المؤمن علی المؤمن حرام» در این مشکلات و شرایط ما اصلاً سود نمی‌خواهیم! همین ارز دولتی را به این می‌دهیم و فعلاً از این مخمصه رد شویم. از نقشه‌هایی که دشمن ریخته رد شویم. این مدینه فاضله است. اینکه ما بگردیم ببینیم کجا یک منفذی وجود دارد، می‌شود از این منفذ وارد شویم، یک تومان را دو تومان و دو تومان را صد تومان کنیم، درست نیست. امیرالمؤمنین فرمود: «إِنَّمَا يُوتَي خَرَابُ الارْضِ» ویرانی در اثر این است که مردم گرفتار شوند. گرفتاری سه جهت دارد. 1- «لاشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاةِ عَلَي الْجَمْعِ» مسئولین فقط به فکر جمع ثروت باشند. 2- «وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ» می‌گویند: ما که نیستیم، دیگر هرچه شد مهم نیست. 3- «وَ قِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَر» (نهجالبلاغه، نامه 53) از عبرت‌ها استفاده نکنند. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ» وسیله عبرت زیاد است و عبرت‌گیر کم است. از عبرت‌ها استفاده کنید.
مورد چهارم، باز در عهدنامه امیرالمؤمنین(ع) هست. حضرت می‌فرماید: می‌خواهی کسی را انتخاب کنی، مواظب باش و گول ظاهرش را نخور. «لا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَي فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ» (نهجالبلاغه، نامه 53) به اعتماد خودت اکتفا نکن. نگو من آدم هوشیاری هستم. من می‌دانم چه کسی را انتخاب کنم. «وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْك» حسن ظن نداشته باش. «فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاهِ بِتَصَنُّعِهِم» هستند آدم‌هایی که ظاهرسازی می‌کنند. خوش خدمتی موقت برای اینکه پستی را بگیرند، و لیاقت این پست را ندارند. فرمود: در انتخاب مسئولین حواست را جمع کن. نکند اینها ظاهرسازی کنند و تو را فریب بدهند. واقعاً مدینه فاضله یک طرفه نمی‌شود. الآن کسی را داریم در این مدینه فاضله که انتظارش را داریم، یک نفر را سراغ دارید یک پستی به او پیشنهاد بدهند و بگوید: به خدا اگر من قابلیت داشته باشم! اخیراً یکی از مسئولین می‌گفت که خدمت مقام معظم رهبری یک پستی به ایشان پیشنهاد کرده بودند. گفته بود: نه، من دو ماه می‌خواهم فرصت داشته باشم و فکر کنم ببینم می‌توانم این کار را انجام بدهم یا نه. ایشان فرموده بود: شما اولین کسی هستی که می‌گویی: من دو ماه فرصت می‌خواهم که فکر کنم. چهل سال از انقلاب گذشته است. بعضی به عمر انقلاب پست و مسئولیت دارند و بازنشستگی ندارند. از این قوه به آن قوه می‌رود. از این وزارت به آن وزارت می‌رود. یک سن و سال و شرایطی دارد. اگر بپرسی چند مسئولیت داری؟ قطعاً نمی‌توانند درجا همه مسئولیت‌هایشان را بشمارند. کی به این همه کار می‌رسند؟ این همه جوان و نیروی جوان هست که سر کار بیایند. اگر یک وقتی هم خودش را بازنشست کند که گاهی عزرائیل بازنشست می‌کند، اگر هم بازنشست بکند، یک اتحادیه، تعاونی تشکیل می‌دهد که بعد از خودش باز دوباره همه در این کار باشند. رسول خدا به ابیذر فرمود: ؟«انک ضعیفٌ» تو توان این مسئولیت را نداری. این پست امانت است و فردای قیامت از تو درباره این پست سؤال می‌کنند. تو دنبال پست نباش. ابیذر آدم خوبی بود. وقتی می‌خواهیم به خوبی و زهد و تقوا و صداقت مثال بزنیم، صادق‌تر از ابیذر نبود. ولی حضرت به او فرمود: ابیذر تو دنبال پست نباش! مسئولیت سنگین است. در جامعه دینی ما هم اینطور است؟ هرکسی نه تنها لیاقت دارد تازه می‌گوید: شما مرا درک نکردی! من خیلی بیش از اینها زمینه کار دارم! ؟«يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ» (ق/30) «هل من مزید» اینها بلند است. امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: مواظب باش!
مورد پنجم از وظایف حاکمان، باز در همین عهدنامه امیرمؤمنان است. «ثُمَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَي» الله الله را وقتی به کار می‌برند که می‌خواهند حواس طرف را جمع کنند. «ثُمَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَي مِنَ الَّذِينَ لا حِيلَةَ لَهُمْ» آنهایی که دستشان به جایی نمی‌رسد، «مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُوسَي وَ الزَّمْنَي» زمین‌گیرها و بازنشسته‌ها، گرفتارها! یک جلسه‌ای بود چند بازنشسته بودند. گفتم: شما چقدر حقوق می‌گیرید؟ گفتند: ماهی یک میلیون و دویست هزار تومان! شما این حقوق را تقسیم بر سی روز کنید. دختر، پسر، دانش‌آموز، اجاره خانه، دانشگاهی، مریض، بیماری. فرمود: «الله الله» خدا را در نظر داشته باش. «ثُمَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَي». «وَ لَا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ» امیرالمؤمنین به مالک می‌گوید. مالکی که وقتی به شهادت رسید حضرت در فراق او اشک ریخت. روزها گریه کرد و فرمود: دیگر برای من کسی مالک نمی‌شود. حضرت به او فرمود: نکند یکوقت غرور قدرت تو را از مساکین و فقرا غافل کند؟ مورد ششم، «وَ اجْعَلْ لِذَوِى الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً» (نهج‌البلاغه/نامه53) یک وقتی بگذار برای اینکه اگر کسی با تو کار دارد، بیاید. گرفتارها نزد تو بیایند. وقت ملاقات داشته باش. «وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ» در وقت ملاقات عمومی نگذار این محافظان تو بیایند و مانع رسیدن مردم به تو باشند. حضرت می‌فرمایند: محافظان را بیرون کن. نگهبانان را بیرون کن. من خیلی خوشحال شدم دبیر شورای عالی امنیت ملی می‌گوید: اصلاً هیچکس نیاز به محافظ ندارد. امن امن است! حفاظت‌ها تشریفات شده است. این تشریفات را کم کنید. آدم با خدمت به خلق عزت پیدا می‌کند نه با اینها. اینها را کنار بگذارید و کنار مردم باشید. «حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ» مالک، آن کسی که نزد تو می‌آید کار دارد، بدون لکنت زبان با تو حرف بزند! «فَإِنِّى سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص» من خودم از پیامبر شنیدم. «يَقُولُ فِى غَيْرِ مَوْطِنٍ» مکرر می‌فرمود: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِىِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ» جامعه‌ای که ضعیف نتواند حرفش را بدون لکنت زبان بگوید، این جامعه روی رستگاری نمی‌بیند. بدون اینکه بترسد حرفش را بزند و لکنت زبان نداشته باشد. مورد هفتم، «ثُم إِنَّ لِلْوَالِى خَاصَّهً وَ بِطَانَهً» (نهجالبلاغه/ص441) استاندار، شخصیت، هرکسی که مسئولیتی دارد، یک دوستانی دارد، یک نزدیکانی دارد. «فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ» اینها خودشان را بر دیگران مقدم می‌دانند. پدر ما استاندار است. وکیل است، وزیر است. اینها می‌خواهند به حقوق دیگران دست درازی کنند. این طبیعت انسان است. به من بگویند: پدر شما صاحب این پست شده است. سریع به ذهن انسان می‌رسد تا پدرم سر کار است، ما بارمان را ببندیم! در بین بستگان ما کسی نباشد که استخدام نشده باشد. کسی نباشد که زمین نگرفته باشد.
مدینه فاضله یک طرفه نیست. امیرالمؤمنین بخواهد مدینه فاضله را برقرار کند ولی استاندارش یک جایی رفته است، همه بستگان و خویشان بگویند: ما باید حتماً یک لقمه چربی پیدا کنیم. این مدینه فاضله نیست. مدینه فاضله بدون شهروندان فاضل به جایی نمی‌رسد. ما وظایف حاکمان را می‌گوییم ولی اگر ما نخواهیم محال است بشود. اگر هرکسی هرجایی دستش می‌رسد، کمک نکند و بگوید: امروز ما راهی داریم، ما هم سوء استفاده کنیم. همه همین فکر را می‌کنند! حضرت فرمود: «ثُم إِنَّ لِلْوَالِى خَاصَّهً وَ بِطَانَهً» حاکم دوستان و نزدیکانی دارد. امیرالمؤمنین به مالک می‌گوید. ما نمی‌توانیم شخصیت مالک را توصیف کنیم. مالک تو با همه عظمتت، دوستان و نزدیکانی داری. اینها می‌خواهند خودشان را بر دیگران مقدم بدارند. «فَاحْسِمْ مَئُونَهَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الْأَحْوَالِ» (نهجالبلاغه/ص441) ریشه اینها را بکن. هرکس از دوستان و خویشاوندان تو بخواهد سوء استفاده کند، دستشان را قطع کن. «وَ لَا تُقَطِّعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ خَاصَّتِكَ وَ حَامَّتِكَ» نکند اینهایی که اطراف تو هستند، یکوقت یک زمینی و ملکی در اختیار آنها بگذاری؟ هرکسی در ساده‌ترین منصب حتی در دهیاری، یک بخش بسیار کوچک، همه جا راهش باز است. این خیلی مهم است که جایگاه رضایتمندی مردم را در محاسباتمان بیاوریم. متأسفانه این جایگاه تضعیف شده است. ما کار خودمان را می‌کنیم، مسئولین کار خودشان را می‌کنند. امیرالمؤمنین به مالک فرمود: مواظب باش اگر در دوستانت، اگر در یاران و نزدیکانت ویژه خواری هست، دستشان را قطع کن، چیز اضافه‌ای به اینها نده. اگر به این مدینه رسیدیم، به حاکمان و مردم در این مدینه فاضله رسیدیم، آنوقت می‌شود حکومت علوی. اگر همراهی نکنیم به هیچ جا نمی‌رسیم. دنیا ارزش ندارد. آه یک مظلومی همه چیز را از بین می‌برد. آنهایی که از حلال جمع کردند به کجا رسیدند. من خبر دارم اینهایی که از حلال درآمد دارند وقتی یک میلیاردش دو میلیارد می‌شود، عزا می‌گیرد چطور نگه دارم؟ می‌گوید: بروم به تجارت بزنم، یکی پولم را می‌خورد. بروم ملک بخرم کلاه سرم می‌رود. معطل است. کاری کنیم که دعای مظلوم دنبال ما باشد. این دعا در نسل و در فرزندان تأثیر دارد. شریعتی: چقدر محتاج بودیم به شنیدن این کلمات نورانی امام علی(ع) آن هم با دغدغه‌های همیشگی حاج آقای حسینی قمی عزیزمان. انشاءالله همه تلاش کنیم و دستانمان را به دستان علی(ع) بسپاریم. کسی که به راه‌های آسمان آشناتر از راه‌های زمین است.
امروز صفحه 362 قرآن کریم، آیات نورانی سوره مبارکه فرقان، آیات 21 تا 32 این سوره را به اتفاق بشنویم. «وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً «21» يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً «22» وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «23» أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلًا «24» وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلًا «25» الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً «26» وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا «27» يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا «28» لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا «29» وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً «30» وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً «31» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلًا «32» ترجمه : و كسانى كه به ملاقات ما اميد ندارند (و رستاخيز را قبول نمىكنند) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمىشوند و يا چرا پروردگارمان را نمىبينيم؟ قطعاً آنان در نفس خود استكبار ورزيدند و سركشى بزرگى كردند. روزى كه فرشتگان را مىبينند، آن روز براى گناهكاران مژدهاى نيست، (بلكه روز كيفر آنهاست) و (فرشتگان به مجرمان) مىگويند: (بهشت براى شما) حرام و ممنوع است. ما به سراغ هر عملى كه (به عنوان خيرات) انجام دادهاند مىرويم و آن را غبارى پراكنده مىسازيم. در آن روز، اهل بهشت جايگاه خوش و آسايشگاه نيكويى دارند. و روزى كه آسمان با ابرها بشكافد و فرشتگان فروفرستاده شوند فروشدنى. در آن روز، فرمانروايىِ بر حقّ، از آن خداى رحمان است و روزى است كه بر كافران سخت و سنگين است. و روزى كه ستمكار (مشرك) دو دست خود را (از روى حسرت) به دندان مىگزد و مىگويد: اى كاش با پيامبر همراه مىشدم. اى واى بر من! كاش فلانى را دوست خود نمىگرفتم. رفيق من بعد از آن كه حقّ از طرف خدا براى من آمد، مرا گمراه ساخت. و شيطان هنگام اميد، انسان را رها مىكند. پيامبر (در روز قيامت از روى شكايت) مىگويد: پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند. و ما اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از گناهكاران قرار داديم، و پروردگارت براى راهنمايى و حمايت تو كافى است. و كسانى كه كفر ورزيدند، (بهانهى ديگرى آورده و) گفتند: چرا (تمام) قرآن يكجا بر او نازل نشده است؟ (غافل از آن كه ما) اين گونه (نازل كرديم) تا دل تو را به وسيلهى آن استوار كنيم و آن را به تدريج و آرامى بر تو خوانديم.
شریعتی: هفته گذشته با حاج آقای نظری حداحافظی کردیم و حاج آقای حسینی فضای برنامه ما را منور کردند، «صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت» انشاءالله حاج آقای نظری هرجا هستند خداوند متعال پشت و پناهشان باشد. حاج آقای حسینی: حتماً بینندگان عزیز و مردم خوب ما هرجا باشند قدر شخصیت‌هایی مثل حاج آقای نظری را می‌دانند. ایشان یک شخصیت ممتازی هستند که بی انصافی است ما را در ردیف امثال ایشان بیاورند. ایشان حق استادی بر ما دارند. اشاره‌ی قرآنی امروز را بیان کنم «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» پیامبر شکایت می‌کند که مردم قرآن را رها کردند. از ماه رمضان بیرون آمدیم خواندن قرآن را رها نکنیم. روزی یک جزء قرآن را بخوانیم. ماه تعلیم و تعلم قرآن است. قدیم چقدر در فصل تابستان کلاس‌های قرآن دایر بود. هرکسی هرجا هست کلاس قرآن برپا کند، فردای قیامت قرآن از ما شکایت نکند. امروز پنجاه و نهمین سالگرد ارتحال آیت الله بروجردی است که در مسجد اعظم قم بعد از نماز مراسمی برگزار می‌شود. جناب آقای دکتر رفیعی سخنران مراسم هستند. آیت الله بروجردی یک شخصیت بسیار ممتاز در تاریخ تشیع و بین فقهای شیعه است. کمتر فقیهی داشتیم موفق به اندازه‌ی آیت الله العظمی بروجردی باشند. خدا را قسم می‌دهیم به حق محمد و آل محمد آنچه صلاح و مصلحت ما و نظام و مردم و مسئولین ما هست به خوبی و خیر مقدر بگردان و همه ما را موفق به زمینه‌سازی برای این حکومتی که نگاه امیرالمؤمنین به آن است بدارد. شریعتی: «الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی 📚 با موضوع : وظایف و ویژگیهای حکومت علوی 🗓 سه شنبه پنجم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۱.۶ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #زندگی_هوشمندانه_و_راههای_دوری_از_اشتباه 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_لقمانی 🗓 تاريخ پخش : ششم تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : زندگی هوشمندانه و راه‌های دوری از اشتباه (اهمیت کم حرفی) كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين لقمانی تاريخ پخش : 06-04-97 بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. شریعتی: سلام می‌کنم به همه بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین‌مان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. انشاءالله هرجا که هستید مثل این روزهای تابستان دلتان گرم به خداوند متعال باشد و انشاءالله زندگی‌تان بدون اشتباه و در حال حرکت به سمت آینده‌ای درخشان باشد. دوستانی که دوست دارند از هنر خوب زیستن بشنوند و هنرمندانه زندگی کردن را یاد بگیرند، می‌دانم امروز هم مثل هر چهارشنبه همراه ما هستند تا صحبت‌های حاج آقای لقمانی عزیز را بشنوند. سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. حاج آقای لقمانی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز برنامه سمت خدا عرض سلام دارم. انشاءالله روز و روزگار بر وفق مراد باشد و شاد و خوش و خرم باشند. شریعتی: انشاءالله همه با تمام وجود خداوند متعال را شکر کنیم، به داشته‌هایمان ببالیم و افتخار کنیم و انشاءالله برای رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم. امروز هم در خدمت حاج آقای لقمانی هستیم تا بحثشان را با دل و جان بشنویم. حاج آقای لقمانی: بسم الله الرحمن الرحیم جز گرفتاری سخن سازی ندارد حاصلی طوطیان را در قفس شیرین زبانی کرده است یکی از علل اشتباه انسان زیاد حرف زدن است. بچه‌ها تا می‌خواهند زبان باز کنند، پدر و مادرها سبقت می‌گیرند، می‌گویند: بگو مامان، بگو بابا! دو ماه، سه ماه تلاش می‌کنند تا این زبان باز کند، بعد هفتاد سال باید بگویند: حرف نزن! گاهی زیاد حرف زدن ریشه اشتباه است. گاهی هم اشتباه بی جبران می‌شود. مثلث شخصیت انسان، اگر بخواهیم عظمت پیدا کنیم 1- دانایی است 2- جهاد در راه خدا 3- تقوا و پاکدامنی است. این سه شخصیت انسان را شکل می‌دهد. از چه طریقی ما دانا، عالم، آگاه و هوشیار می‌شویم؟ دو راه دارد. یکی خواندن، یکی گفتن و شنیدن. بنان و بیان! به هر دو قسم خورده شده است. «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُون» (قلم/1) به قلم قسم خورده شده است. نوشتار اینقدر ارزش دارد. یکی هم خداوند در مورد بیان فرمود: «عَلَّمَهُ الْبَيانَ» (الرحمن/4) خدا انسان را خلق کرد، بعد «عَلَّمَهُ الْبَيانَ» و پیامبر چقدر زیبا فرمودند: «وَ إِنَّ مِنَ الْبَيَانِ لَسِحْراً» (منلايحضرهالفقيه، ج 4، ص 379) بعضی از بیان‌ها سحر آمیز است. فرصت پیدا نمی‌کند پلک بزند. از بس دلنشین است. پس نعمت بیان و نطق، نعمت بی‌مانند خداوند به انسان است. گاهی شده خدای ناکرده ما یک روز، دو روز نمی‌توانیم حرف بزنیم بعد که می‌خواهیم حرف بزنیم چقدر خدا را شکر می‌کنیم. بیان نعمت است. امیرالمؤمنین می‌فرماید: انسان دو فضیلت دارد. خرد و سخن، با خرد بهره می‌ستاند. با سخن بهره می‌رساند. نعمت خداوند است. وقتی که انسان می‌تواند سخن بگوید، خیلی از سختی‌ها و مشکلات را بیان می‌کند حل می‌شود. چرا پزشک کودکان کارشان اینقدر ارزش دارد؟ بچه حرف نمی‌تواند بزند ولی تشخیص می‌دهد مشکل بچه چیست. بزرگ بود می‌گفت: من مشکلم چیست. اول اندیشه و بعد گفتار است. بسیاری از افراد هستند قبل از سخن یا حین سخن فکر می‌کنند. بعضی هستند نه قبل و نه حین و نه بعد برایشان مهم نیست. خدا حاج احمد آقا فرزند امام را رحمت کند. گفتند: یکبار با امام پای تلویزیون بودیم. یک مراسمی بود. به افتخار دو تا رئیس جمهور ضیافت شام برپا بود. بعد از شام یا قبل از شام یک نطق کوتاهی مقابل دوربین‌ها دارند. هردو از روی نوشته می‌خوانند. امام به حاج احمد آقا فرمودند: اینقدر سخن اینها در اینجا ارزش دارد و حساس است که روی واژه واژه‌های آن جهان حساب باز می‌کند، شما که گفتید چرا عمل نکردید؟ این باید سنجیده بگوید. اگر ما در کل زندگی اینطور باشیم، چه پرونده خوبی داریم. الآن یک راهکار چند ثانیه‌ای دارد. افرادی که سنجیده سخن می‌گویند، کثرت کلام ندارند. قِلة کلام دارند و سنجیده سخن می‌گویند. تا یک مسأله که شایعه است و همه جا گفته می‌شود، نمی‌دانم! من خبر ندارم. آن کسی که جاهل و عادی و مادی است، حتماً همینطور است. همه می‌گویند! یک عمر اینطور وزر و وبال برای خودش فراهم می‌کند.
شریعتی: یک اتفاقی که افتاده این است که نه تنها آن را بیان می‌کنیم، یک پله بالاتر در مورد دیگران قضاوت می‌کنیم. سوم اینکه آن را نشر می‌دهیم. حاج آقای لقمانی: گاهی هفتاد سال توبه و استغفار نمی‌تواند جایگزین شود. در این چندین برنامه می‌خواستم این مطلب را بگویم. امروز بیان می‌کنم. بنده خدایی بود زیاد گرایش به مکتب و مذهب و روحانیون نداشت. می‌گفت: در یک مسجدی رفتم، قبل از ظهر بود، چند دقیقه به اذان مانده بود. رفتم وضو بگیرم و نمازم را فرادی بخوانم و بروم به کارهایم برسم. دیدم امام جماعت مسجد آمد، عبایش را آویزان کرد. به دستشویی رفت، بعد آمد عبایش را روی دوشش انداخت و به محراب رفت. بعد هم همه اقتدا کردند و نماز خواندند. از همان لحظه تا دو سال هرجایی که رفتم بد و بیراه گفتم و قضیه را گفتم و برای همه تعریف می‌کردم. یک عده تأیید می‌کردند. دو سال گذشت تا جایی اتفاقی حاج آقا را دیدم. گفتم: بگذار خودش را هم ضایع کنم. گفتم: یادتان هست دو سال قبل در فلان مسجد، شما آمدید در دستشویی، عبایتان را آویزان کردید و بعد آمدید وضو نگرفتید و به محراب رفتید. چرا وضو نگرفتید؟ حرف‌هایم را که زدم، ایشان گفت: عزیزم، من منزل وضو گرفته بودم. یک آمپول داشتم. رفتم آمپول زدم و بعد آمدم پنبه را ببینم که یکوقت لباسم به خون آلوده نشده باشد و نمازم مشکل پیدا کند. نگاه کردم و دیدم نه! خواستم وارسی کنم و نخواستم وضو بگیرم. دو سال ترور شخصیت کرد! باید خودمان را اصلاح کنیم. بگوییم: نمی‌دانم. خبر ندارم! «لا ادری نصف العلم» نمی‌دانم نیمی از علم است. آیت الله مصباح می‌گفتند: هرکس از علامه طباطبایی سؤال می‌کرد، ایشان بلد بود آرام جواب می‌داد. اگر بلد نبود، می‌گفتند: اگر بگویم نمی‌دانم اشکال ندارد؟ گاهی در فضای مجازی مطالبی را می‌بینم و غصه می‌خورم که فردای قیامت چطور می‌خواهد پاسخ بدهد؟ زیاد حرف زدن اشتباه بسیار بزرگی است. می‌فرمایند: نه طوطی باش که گفتار دیگران را تکرار کنی، نه بلبل که گفته خود را هدر دهی. «خير الكلام ما قَلّ و دَلّ» بهترین آن چیزی است که کوتاه و رساننده باشد. سریع و شفاف باشد. جمله بعد می‌فرمایند: گاهی یک سخن، یک زمستان انسان را گرم می‌کند و گاهی یک سخن یک عمر انسان را سرد می‌کند. می‌لرزد! بعضی تکه‌هایی که به کسی می‌اندازند و طرف اشک می‌ریزد. مثل شمع می‌سوزد. در حالی که می‌شد سکوت کرد. به ذکر شریف سکوت مشغول باشد! انسان حرف نزند. جمله بعد می‌فرماید: تو ارباب سخنانی که نگفته‌ای هستی و نوکر سخنانی که گفته‌ای هستی. حرف که زده شد دیگر انسان برده اوست. گفت: گاهی یک بله یا نه بیشتر از نوشتن یک مقاله سی صفحه‌ای برای من زحمت دارد. روی کلمه کلمه‌اش باید فکر کند و حساب شده جواب بدهد. چند نفر بودند که خیلی می‌گفتند و می‌خندیدند و شوخی می‌کردند. بنا شد هرکدام از دنیا رفتند به خواب دیگری بیایند. یکی از دنیا رفت و حدود یکسال نیامد. تا به خواب دوستش آمد، گفت: چرا اینقدر دیر آمدی؟ گفت: همین مقدار بگویم هرچه ما در دنیا شوخی گفتیم، فرشتگان جدی نوشتند و گفتند: باید ثابت کنی. کسانی را دیدند بعد از مرگ در عذاب هستند. آمدند برای دختر فلانی تحقیق کنند من یک جمله‌ای گفتم غرض ورزانه، کینه توزانه و دارم عذاب می‌کشم! «نعره هیچ شیری خانه چوبی را ویران نمی‌کند. من از سکوت موریانه می‌ترسم.» آه بکشد و به هیچکس هم نگوید. گاهی طومار زندگی انسان را به باد می‌دهد. لذا تمرین به سکوت کنیم. تمرین به قضاوت نکردن و به مهربانی، به دلسوزی نسبت به دیگران.
تقاضا می‌کنم بینندگان برنامه این روایت را یادداشت کنند و مرتب ببینند. حضرت محمد(ص) فرمودند: «لَوْ لا تَكْثیرٌ فی كَلامِكُمْ وَ تَمْریجٌ فی قُلوبِكُمْ» اگر دو کار را انجام نمی‌دادید، زیاد حرف نمی‌زدید، به اندازه حتی کمتر، «وَ تَمْریجٌ فی قُلوبِكُمْ» دلهای شما مرتع شیطان نبود. این طرف و آن طرف ما آرام و قرار نداریم. مَرج یعنی هرج و مرج، بیا و برو. یک رؤیای صادقه، نه. یک سخن حکمت آمیز، نه. از بس ورودی‌های دل نامناسب است. یک لحظه آرامش نیست. اگر اینقدر زیاد حرف نمی‌زدید و دلتان هم قفل داشت، کلید داشت، دیوار داشت، «لَرَاَیْتُمْ ما اَری وَ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ» هرچه من می‌دیدم شما هم می‌دیدید و هرچه می‌شنیدم، شما هم می‌شنیدید. در فرصت‌های مختلف همه ما این تجربه‌ی نورانی را داشتیم. یک مدتی خلوت داشتیم. به مناسبتی تنها بودیم، بعد انسان چقدر احساس سبکی و شادابی دارد. چقدر احساس خوبی دارد. آنچه من می‌دیدم شما هم می‌دیدید. پیامبر چه چیزهایی می‌دیدند؟ فرشتگان، ملکوت خدا را می‌دیدند. بهشت را می‌دیدند. چرا ما اینطور نباشیم؟ بعضی هستند که بهشت به سراغشان می‌آید. از آن طرف هم هرچه من می‌شنیدم شما هم می‌شنیدید. بعضی گوششان محرم اسرار است. باز پیامبر فرمودند: «من کثرَ کلامه» کسی که حرف زدنش زیاد باشد، بیش از مقدار حرف بزند، سقوط او بسیار زیاد است. کسی که سقوط او زیاد است گناهانش هم زیاد است. کسی که گناهانش زیاد است، آتش جهنم سزاوار اوست. دانشگاه صنعتی اصفهان روز هجدهم ماه رمضان صحبت داشتم، همان لحظه یک جرقه‌ای به ذهن ما رسید، گفتیم: اساتید، کارمندان و دانشجویان، حالا بسیاری از دانشجویان متأهل نیستند. اساتید و کارمندان امروز که منزل رفتید، شب اول قدر است از خانم عذرخواهی کنید. ببینیم امشب چه حس و حالی داریم. گفتند: ما این کار را کردیم و چه شب‌های قدری داشتیم! تمرین کنیم. همسایه، دوست، پدر و مادر و خواهر و برادر. گاهی با اینکه سی سال بزرگتر از فرزندش عذرخواهی کند. یکوقتی من یک حرفی زدم حلال کنید. گاهی فرصت می‌رود و دیگر نمی‌توان کاری کرد. اما امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «من کثر کلامُه زَلَّ» لغزش پیدا می‌کند و خطا و سهو انجام می‌دهد. خدا نکند انسان سخن بگوید و مطلب کم بیاورد. همه دور هم هستند و می‌خواهند اظهار فضل کنند. این خیلی بد است. دوم فرمودند: کسی که زیاد حرف بزند، «کثر ملامُهُ» سرزنش او زیاد است. این چه حرفی است که زدی. چرا دوباره دسته گل به آب دادی؟ سرزنش می‌کنند. چرا بدون مطالعه و تحقیق حرف می‌زنی؟
یک نفر سخنی گفت و بعد گفت: حاضرم برای اثبات حرفم با هم اهواز برویم و من به شما ثابت کنم. یک ولی خدا گفت: چرا باید حرفی بزنی که برای اثباتش مجبور شوی تا اهواز بروی؟ سکوت کن. نکته بعد فرمودند: «کثر لَغَطُه» بسیار سخنان بی معنا و بی روح می‌گوید. چون می‌خواهد یک ریز حرف بزند. حضرت فرمودند: کسی که زیاد حرف بزند گناهانش هم زیاد می‌شود. بنده به شما و شما به من، مؤمن به مؤمن نمی‌تواند بگوید: لعنتی! ولی امام صادق(ع) سه بار فرمودند: ملعونٌ ملعونٌ ملعونٌ! مورد لعنت خدا، مورد لعنت خدا کیست؟ «مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ» برادرش را متهم کند. دوستش را متهم کند. همسر به همسر، قبل از اینکه بپرسد متهم کند. امام که بگویند: ملعون یعنی دیگر مورد لعنت است. گاهی انسان شصت سال عبادت را با یک جمله از بین می‌برد. فلانی را دیدم با فلانی که پَست است. این پست از کجا آمد؟ این قضاوت است. حضرت فرمودند: سقوط شخصیتش هم بسیار می‌شود. اینجا برای بعضی از عزیزان که ماه مبارک رمضان را پشت سر گذاشتند و سحرخیزی و قرائت قرآن داشتند و حال خوشی داشتند، یک شعری هست دستورالعمل است، از امروز تا یک سال آینده، تا پنج سال آینده. در یکی از دانشگاه‌ها به دانشجویان گفتم. بعضی از دانشجویان گفتند: ما کلمه به کلمه این را گذاشتیم و هفته به هفته عمل می‌کنیم. صَمت و جوع و سَهَر و عزلت و ذکرِ به دوام *** نا تمامان جهان را کند این پنج تمام صَمت با «صاد» کم حرف زدن، انسان عادت کند. امیرالمؤمنین(ع) یک جمله فوق‌العاده‌ای دارند. «كَانَ لِي فِيمَا مَضَي أَخٌ فِي اللَّهِ» (نهجالبلاغه، حكمت 289) یک برادری داشتند، دنیا در نگاه او کوچک بود. «وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا يَشْتَهِي مَا لا يَجِدُ وَ لا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً» بسیاری از اوقات کم حرف می‌زد. به اندازه حرف می‌زد. در هر جمعی وارد می‌شد با هر گروهی همدلی و هم نوایی نمی‌کرد و سنجیده حرف می‌زد. صَمت به اندازه حرف زدن است. «صَمت و جوع» اگر می‌خواهید فرزانه شوید و زیرک و باهوش شوید، چند لقمه کمتر بخورید. کسی که سر سفره به تعداد لقمه‌هایی که برای سیر شدن نیاز دارد، کمتر بخورد ثواب بیست شب، نماز شب برای او نوشته می‌شود. «صَمت و جوع و سَهر» سَهَر به معنی قلة المنام یا کم خوابیدن، یا شب زنده‌داری است. کسانی که توفیق دارند و شب زنده‌دار هستند خداوند توفیقات خاصی به آنها می‌دهد. عمر طولانی، رزق فراوان، زمینه سعادت و کامیابی در زندگی، چون گوش به فرمان خداوند بودند، خداوند هم اینطور جبران می‌کند. چشم یکی از اعضای ناسپاس است. هر مقدار انسان بخوابد باز هم خواب می‌طلبد. ولی اگر خودش را مدیریت کند، سَهَر را خواهد داشت یا شب زنده‌دار خواهد بود که فوق‌العاده در شخصیت و راه و روحیه انسان تأثیر دارد. انشاءالله خدا این توفیق را به همه ما بدهد. آیت الله حسن زاده آملی فرمودند: هرکس سَحر ندارد از خود خبر ندارد *** از خود خبر ندارد هرکس سَحر ندارد هیچ ولی خدایی به جایی نرسید مگر با سحرخیزی. یکی دو ساعت بعد از نماز مغرب و عشاء استراحت می‌کردند و سحر بیدار می‌شدند. برای ما برعکس است. بیداری در سحر وجود انسان را کیمیا می‌کند. کسانی که می‌خواهند تیزهوش باشند سحرها ذهن بسیار جاذبه قوی دارد.
«صَمت و جوع و سَهَر و عُزلت» عزلت به معنی خلوت داشتن. تفاوت عوام و خواص همین است. افراد عادی مرتب می‌خواهند در جمع باشند. افراد خاص یک گوشه دنج، یک ذکری، یک سجده‌ای، یک عبادتی، یک حالی دارند. لذا در سفرهای زیارتی هم تا حج می‌رود از این طرف شهر به آن طرف شهر می‌رود کسی او را نشناسد. زیاد در جمع بودن برای انسان سقوط می‌آورد. خوشنویسی، مطالعه، شعر، بعضی لذت می‌برند از تقاشی کردن، انسان یک ساعت‌هایی را برای خودش داشته باشد خیلی خوب است. «دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد» بسیاری از درگیری در خانواده‌ها برای همین است. زیاد رفت و آمد دارند. چشم باز می‌کند هفتاد سال دارد و چیزی ندارد. توشه‌ی من ز خرابات وجود مشت خاکی است که در کاسه دنیا کردم حیف از این عمر گرانمایه که از بی خبری صرف طول عمل و عرض تمنا کردم «صمت و جوع و سَهَر و عزلت و ذکر به دوام» دائم الذکر بودن، به یاد خدا بودن، مؤمن باید چانه‌اش لرزان باشد. گفت: علی جان، چانه را نگهدار یک مو هست، بزنم. حضرت فرمود: از یک ذکر عقب می‌افتم. ما نمی‌توانیم مثل امیرالمؤمنین باشیم ولی در این مسیر باشیم. آدم پر حرف تخم می‌پاشد ولی انسان خاموش درو می‌کند. آنهایی که همیشه خاموش هستند نگاه هم که می‌کنند، نگاه عبرت آمیز است. گفت: نزد پیری رفتم، گفتم: یک نصیحتی به من بکن، گفت: عزیزم، گلم، پسرم، جانم، پیش از آنکه دیگران از تو عبرت بگیرند، تو از دیگران عبرت بگیر. انسان خاموش عبرت می‌گیرد. پیش از اینکه بر تو قرآن بخوانند، قرآن بخوان. پیش از آنکه بر تو نماز بخوانند، نماز بخوان. انسان خاموش درو می‌کند.
لقمان حکیم به فرزندش فرمود: اگر ارزش سخن تو نقره است، ارزش سکوتت طلاست. اگر ذکر خدا باشد کیمیا است. برای انسان می‌ماند. اندیشه‌های خوب تراویده‌ی روح پاک است و بوی خوش تراویده گل خوشبو است. هرچه انسان خوشبوتر و خوش اندیشه‌تر باشد، سخنانش هم شیرین‌تر است. دلرباتر و دلنشین‌تر است. امیرالمؤمنین فرمود: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ صَلاحَ عَبْدِهِ» همه ما دوست داریم جزء این گروه باشیم. وقتی خداوند متعال خیر و مصلحت و خوبی و خوشی یک نفر را بخواهد با او چه می‌کند؟ «أَلْهَمَهُ» به او الهام می‌کند، «قِلَّةَ الْكَلامِ» کم حرف بزند. یکی از صفات بد بعضی از ما این است که فکر می‌کنیم هرچه می‌دانیم باید بگوییم. این بد است. دروغ حرام است ولی راست واجب نیست. شریعتی: جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت! حاج آقای لقمانی: «وَ قِلَّةَ الطَّعَامِ» کم خوردن، «وَ قِلَّةَ الْمَنَام» (غررالحكم، ص 211) کم خوابیدن و بیشتر از عمر استفاده کردن. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: «کثرة الکلام تبسط حواشیه» زیاد حرف زدن باعث درست شدن حاشیه می‌شود. به اندازه حرف بزنیم. جمله دوم حضرت فرمودند: «و تنقص معانیه فلایری له أمد و لاینتفع به أحد» وقتی زیاد حرف بزنی، نمی‌توانی جمع کنی و نهایت ندارد و هیچکس هم نفع نمی‌برد. پس: کم گوی و گزیده گوی چون دُر *** تا اندک تو جهان شود پر صَمت و جوع و سَهر و عزلت و ذکر به دوام *** ناتمامان جهان را کند این پنج تمام شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. نکاتی که شاید برای امروز جامعه ما هست. مخصوصاً با گستردگی فضای مجازی، رفت و آمدهایی که با دوستان و رفقا و خانواده داریم. یاد کلام نورانی از امیرالمؤمنین افتادم که چقدر کلام حضرت راهگشاست. فاصله بین حق و باطل چهار انگشت است. یک کسی پرسید: چطور ممکن است فاصله بین حق و باطل چهار انگشت باشد؟ حضرت دستان مبارکشان را بین چشم و گوششان گذاشتند و گفتند: باطل آن است که بگویی: شنیدم و حق آن است که بگویی: دیدم. خیلی از ما براساس شنیده‌هایمان قضاوت می‌کنیم و متأسفانه در این فاصله چهار انگشتی بین حق و باطل گم می‌شویم. خدا کند به برکت آیه‌های نورانی قرآن کریم خداوند متعال یک نوری به ما عنایت کند که به سادگی در مورد دیگران قضاوت نکنیم. نکاتی که حاج آقای لقمانی گفتند بسیار نکات ارزشمندی است. انشاءالله در سایه سکوت به آنجایی که می‌خواهیم برسیم و انشاءالله یک زندگی آرام و آسان و بدون اشتباه را تجربه کنیم و حضور ما برای دیگران مایه‌ی آرامش و برکت باشد.
امروز صفحه 363 قرآن کریم، آیات 33 تا 43 سوره مبارکه فرقان را تلاوت خواهیم کرد. «وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً «33» الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلى وُجُوهِهِمْ إِلى جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلًا «34» وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً «35» فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً «36» وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً «37» وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً «38» وَ كُلًّا ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ وَ كُلًّا تَبَّرْنا تَتْبِيراً «39» وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً «40» وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا «41» إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا «42» أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا «43» ترجمه : و هيچ مَثَلى (از بهانهها و طعنهها) براى تو نياورند، مگر آن كه پاسخ به حقّ و بهترين بيان را براى تو آورديم. كسانى كه بر صورتهاشان به سوى جهنّم محشور مىشوند، آنان بدترين مكان را دارند و منحرفترين راه را مىروند. و همانا به موسى كتاب (تورات) داديم وبرادرش هارون را كمك وهمراه او قرار داديم. پس به آن دو گفتيم: (براى اتمام حجّت) بهسوى قومى كه آيات مارا تكذيب كردند برويد. آنگاه آنان را (به خاطر عنادشان) به سختى قلع وقمع كرديم. و قوم نوح كه پيامبران را تكذيب كردند، غرق نموديم و آنان را براى مردم (تاريخ) عبرت قرار داديم و براى ستمكاران عذابى دردناك آماده نموديم. و قوم عاد و ثمود و اصحاب رَسّ و نسلهاى فراوان ميان آنان را (هلاك كرديم). و براى هر يك نمونههايى (براى پند گرفتن) آورديم (و چون عبرت نگرفتند) همه را به سختى نابود كرديم. همانا (مشركان مكّه به هنگام مسافرت به شام) بر منطقهاى كه باران بلا بر آن باريده بود (و سنگباران شده بودند) گذر كردند. آيا آن را نمىديدند (تا پند گيرند؟) چرا، (منطقهى قوم لوط را ديدند ولى عبرت نگرفتند، زيرا) آنان به قيامت و رستاخيز اميد و ايمانى نداشتند؟ و هرگاه (كفّار) تو را ببينند، جز به مسخرهات نگيرند، (حرف آنان اين است كه) آيا اين همان كسى است كه خداوند او را پيامبر قرار داده است؟ اگر ما بر پرستش بتها مقاومت نمىكرديم، نزديك بود كه (اين شخص) ما را از خدايانمان منحرف كند. آن گاه كه عذاب را ببينند خواهند دانست كه چه كسى گمراهتر است. آيا كسى كه هواى نفس خود را معبود خود قرار داده است ديدهاى؟ آيا تو مىتوانى وكيل او باشى (و به دفاع از او برخيزى و او را هدايت كنى)؟
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید. حاج آقای لقمانی: آیه 43 سوره فرقان را انتخاب کردم. «أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا» سخن از کسانی است که معبودشان هواهاست به جای خداوند، به جای خدای بی‌نیاز، عظیم، غنی، غدیر، اشیاء و اشخاص را معبود خودش قرار می‌دهد. لذا این یک سقوطی است که پایان ندارد. یک گمراهی بدون پایان است. اندیشه که انحراف پیدا کرد، انگیزه هم منحرف می‌شود و انسان دنبالش می‌رود. توصیه می‌کنند مراقب باشید فکرتان را، مثال می‌‌زنند چوب کبریت اول سرش آتش می‌گیرد و بعد تمام بدن می‌سوزد. نشست و برخاست با پاکان مانع می‌شود. گفتگو با عاملان و اندیشمندان مانع این انحراف می‌شود. انسان به جای خداوند سراغ اشیاء و اشخاص برود. چون همه ما منبع گریز و گرایش هستیم. میل‌ها و از آن طرف دوری کردن‌ها، اگر در اینطور موارد مراقب نباشیم خدای نا کرده مثل اینها هستیم. «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه» (جاثیه/23) بعد خداوند اینها را منحرف می‌کند. از راه دور می‌کند چون قدم اول را خودشان برداشتند. گاهی نگاه دلنشین است چون فکر شیرین و دلنشین است. داستانی از استاد محمد تقی جعفری(ره) بگویم برای کسانی که گاهی رفاه زده می‌شوند، دنیا زده می‌شوند. مال زده می‌شوند و این بد است. استاد محمد تقی جعفری از منزل بیرون آمدند. ماشین آمد رد شود ایشان گفتند: فلان‌جا! ماشین ایستاد، در را باز کردند، جلو کنار راننده نشستند. مثل عادت همه ما تا روی صندلی نشستند گفتند: خدای من... در را بستند و ماشین حرکت کرد. راننده نگاه کرد و گفت: حاج آقا، گفتند: بله! گفت: چرا اینقدر شما مذهبی‌ها لوس هستید؟ چرا خدای من؟ گفت و گفت و گفت و ایشان شنیدند. دو بیت شعر از جناب سعدی به ایشان گفتند. چنان لطف او شامل هر تن است *** که هر بنده گوید خدای من است هرکس می‌گوید: خدای من، انگار خداوند تمام فرشتگان را بسیج کرده برای همین یک نفر. من بعدها نقش فرشتگان در زندگی انسان را خواهم گفت. خدا می‌داند اگر انسان هواها را کنار بگذارد و بنده خوب خدا باشد، خداوند میلیون‌ها و میلیاردها فرشته در زندگی او قرار می‌دهد. کارها همه سر وقت انجام می‌شود. مشکلات، گرفتاری‌ها، سنگلاخ‌ها، سختی‌ها در زندگی نیست. چنان کار هرکس به هم ساخته است *** که گویی به غیری نپرداخته است یا ربّ، یا ربّ! خدای من، محبوب من، معشوق من، حیف نیست انسان خدای به این مهربانی را رها کند و صبح تا شب با یک بچه گربه و بچه سگ باشد؟! چو چوب خشک سزاوار سوختن باشد *** قدی که به هر عبادت دو تا نمی‌گردد کجاست لذت بیداری سحرخیزان *** که عمر سر شد و تا صبح حشر خوابیدیم هرچه می‌رود به جایی نمی‌رسد. سراب است، ولی گاهی آب حیات، یا رب‌ها، چقدر انسان را بزرگ می‌کند. چقدر انسان را والا می‌کند تا اینکه خدای نکرده بنده ماشین و مبل و برند و تیپ و قیافه و اینها باشد. انشاءالله خدا در این عجزها همه ما را دستگیری کند که بهترین دستگیری این است که انسان در مسیر خداوند باشند و بنده خوب خدا باشد مثل تمام عزیزان سمت خدا.
شریعتی: از مرحوم آیت الله العظمی محمد حسین طباطبایی بروجردی معروف به آیت الله بروجردی که از مراجع علی الاطلاق حوزه بودند. حاج آقای لقمانی: یکی از چهره‌های نادر و کم نظیر در عرصه فقه و فقاهت آیت الله بروجردی بودند. گاهی بنده و امثال بنده فقه می‌دانیم و گاهی عاشق فقه و فقاهت هستیم. ایشان عاشق به تمام معنا بودند. در زمینه‌های اجتماعی، ملی و فرا ملی پرچم‌دار تقریب مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی بودند. در زمینه‌های عبادی، شیفته عبادت، اخلاص بودند. ایشان سالی ده شب یکی از سخنرانان به نام را در مسجد اعظم دعوت کردند. یک شب سخنران روی منبر حرفش را فراموش کرد. بالاخره مطلب یادش آمد. از منبر پایین آمد و کنار آیت الله بروجردی نشست. ایشان بلافاصله گفتند: فلانی گفتی من کسی هستم که آیت الله بروجردی پای صحبتم هست، خدا اینطور سیلی به صورتت زد. یادت رفت! بروجردی کیه! موقع مرگ بزرگان کنار بستر ایشان بودند. شروع به گریه کردند که دارم از دنیا می‌روم و دستم خالی است. شروع به دلداری دادند، حاج آقا شما چرا؟ در آلمان مسجد ساختید، این همه شاگرد تربیت کردید. این همه خدمت به حوزه کردید. یک صاحبدلی نشسته بود و یک لحظه به آیت الله بروجردی رو کرد، سید محمد حسین «خلص العمل فان الناقد بصیرٌ بصیر» همین چند لحظه که فرصت داری با خدا حسابت را صاف کن. ناقد کسی است که در بازار طلافروش‌ها سکه‌ها را نقد می‌کند، عیار را می‌سنجد. آن طرف ناقد بصیر است. ایشان شروع به گریه کردند و فرمودند: کاملاً درست است. نفسی که می‌کشد با اخلاص است یا با ریا است. حرفی که می‌زند با اخلاص است یا نه. آیت الله بروجردی در زمینه‌های روایی بخش عظیمی از قرآن را حفظ بودند و بسیار متواضع بودند. انشاءالله خداوند ایشان را رحمت کند و ما را پیرو فقه و فقاهت و دانایی و هوشیاری قرار دهد، انشاءالله. شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای لقمانی: خدایا به حق محمد و آل محمد، آنچه به بهترین خوبانت عطا کردی نصیب ما هم بگردان. لحظه‌ای ما را به خودمان واگذار نکن. به حق محمد و آل محمد کشور عزیز ما، ملت عزیز ما، رهبر عزیز ما را از گزند حوادث مصون بدار. کسانی که خانه ندارند، شغل ندارند، فرزند ندارند، امکانات ندارند، با لطف بی نهایت خودت همه را غنی و بی‌نیاز بگردان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. شریعتی: بهترین‌ها را برای شما آرزو می‌کنم. از میان تمام سالنامه‌های قمری و میلادی، تقویم دل من و این سرزمین تا ابد شمسی است وقتی نام تو خورشید است. السلام علیک یا شمس الشموس! «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_لقمانی 📚 با موضوع : زندگی هوشمندانه و راههای دوری از اشتباه (اهمیت کم حرفی) 🗓 چهارشنبه ششم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۲.۲ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #یاد_مرگ ⬅️ بازپخش 29-03-90 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_عالی 🗓 تاريخ پخش : هفتم تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا زمان پخش : 07-04-97 (بازپخش 29-03-90) کارشناس : حجت الاسلام والمسلمین عالی موضوع برنامه : آثار یاد مرگ تصورکن بهاری را که از دست تو خواهد رفت همه گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت، شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کن نسیم بی قراری را که از دست تو خواهد رفت، مزن تیر خطا آرام بنشین و مگیر از خود تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت، همیشه رود با خود میوه ی غلطان نخواهد داشت، به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت، به مرگی آسمانی فکر کن محکم قدم بردار به حلق آویز داری را که از دست تو خواهد رفت. سوال – علت ترس ما از مرگ چیست ؟ پاسخ – این یک چیز عمومی است که همه ی افراد یک ترس و وحشتی از مرگ دارند. حتی برخی از افراد از نام مرگ هم فراری هستند. ما به طور کلی دو جور ترس از مرگ داریم. بعضی از ترس ها، ترس هایی هستند که ارزش و تقدسی ندارند و باید کاری کنیم که به تدریج از بین بروند. ولی برخی از ترس ها مقدس هستند. منشأ برخی از ترس ها بدلیل بی ایمانی، جهالت و ضعف و نقصی است که دردرون انسان وجود دارد. در موارد زیادی در روایات به اینگونه ترس ها اشاره شده است. در روایت داریم که امام هادی (ع) به بالین یکی از دوستان خود که در حال احتضار بود رفتند. او خیلی گریه می کرد و می ترسید. یک کسی از حضرت سوال کرد که چرا ما اینقدر از مرگ می ترسیم ؟ امام فرمودند: از مرگ می ترسیم به این خاطر که نمی دانیم چیست و آن را نمی شناسیم. یک راننده ای که در یک جاده ی تاریک و ناشناخته حرکت می کند، نگران است. از این وحشت دارد که هر لحظه چه اتفاقی می خواهد پیش بیاید. امام هادی (ع) فرمودند: اگر به فرض چرک و کثافت بدن تو را گرفته باشد. در عین حال مریضی های پوستی و زخم هایی نیز به بدن تو وارد شده باشد. اگر همه ی اینها را با یک حمام رفت شستشو دهید پاک می شود و از رنج رهایی پیدا می کنید. آیا در این صورت باز هم می ترسید حمام بروید و از آن بدتان می آید ؟ گفتند: نه. مرگ نیز یک چنین چیزی است برای کسی که یک کثافات و آلودگی هایی بر جان او مانده و در دنیا پاک نشده، بوسیله ی آن شستشو پیدا کرده و از رنج ها خلاصی پیدا می کند. آن شخص با آرامش به استقبال مرگ رفت و چند لحظه ی بعد از دنیا رفت. بسیاری از دلایل ترس از مرگ جهالت است. در روایتی امام جواد (ع) فرمود: مانند بچه ای است که چون خاصیت دارو را نمی داند از آن فراری است. اما آن کسی که عاقل است و می فهمد که آن دارو او را از رنج خلاص می کند به استقبال آن می رود. گاهی اوقات سبب آن جهل است و گاهی نیز تعلقات شدید به دنیا است. اگر شما روی کف دست خود چسبی بزنید که مویی ندارد می توانید به راحتی و بدون درد آن را بکنید. اما اگر آن را در جای پرمویی، مثلاً روی پا یا پشت دست خود بزنید که با صدها مو گره خورده، وقتی که می کنید درد دارد. چه بسا انسان نسبت به امورات مختلف دنیا تعلقات شدید پیدا کرده و مانند هزاران زنجیر به جان او وابسته شده است. طبیعتاً دل کندن از آنها و به سمت مرگ رفتن یعنی دوری کردن از محبوب او. یک کسی خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و گفت: من از مرگ می ترسم و از آن بدم می آید. پیغمبر فرمود: آیا تو اموالی داری ؟ گفت بله. پیامبر فرمود: آیا در راه خدا چیزی را برای بعد از مرگ خود داده ای ؟ گفت نه. فرمود به خاطر همین می ترسی چون به جان تو وابسته شده است. یکی دیگر از علل ترس از مرگ که خیلی شیوع دارد، گناهان، ظلم ها و آلودگی هایی است که در وجود انسان است. همه ی ما می دانیم که پس از مرگ میهمان سفره ی خود هستیم و بعد از مرگ دست پخت خودمان را مقابل ما می گذارند. چیزی غیر از اعمال ما نیست. اگر خوب باشد و آن را در دنیا خوشمزه درست کرده باشیم که کار خودمان است و اگر هم تلخ باشد که باز هم کار خودمان است. اگر بوته خار است خود کشته ای اگر پرنیان است خود رشته ای. مار و مور و حیوانات دیگر عالم قبر و جهنم را از جای دیگری نمی آورند بلکه ما با اعمال خود آنها را درست کرده ایم. ظلمت های قبر ظلم های ما است.