eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
رزق وسیع، آبادی شهرها، با هم مهربان باشیم. وقتی فضای کشور خاص هست، «ارحم ترحم» نه اینکه ظلم بیشتری بکنیم، مهربان‌تر باشیم. طولانی شدن عمرها با زیبا حرف زدن، فحش ندادن و دشنام ندادن، کسی که مرتب اینطور است عمرش هم کوتاه می‌شود. مورد بعد در روایت داریم سنگینی میزان اعمال، یک نفر سی سال قبل مرده تا در یک محله یادش می‌کنند، خدا رحمتش کند چقدر شیرین حرف می‌زد. برعکس آن اصلاً یادی از طرف نمی‌کنند. مورد بعد داریم یک زندگی شیرین و شیوا، مورد بالاتر دور از درگیری و دلگیری و دعوا. لذا بعضی از خانواده‌ها جهنمی و بعضی بهشتی هستند. گفت: رفتم فرزندم را ثبت‌نام کنم، مدیر مدرسه انسان فرهیخته‌ای بود. گفت: ببخشید پدر و مادر بروند من یک سؤال دارم. از فرزند سؤال کرده بود: پدر و مادر شما در منزل چطور با هم حرف می‌زنند؟ این بهترین معیار است. تا خانم را خواسته صدا بزند یک عزیزم و جانم قبلش آورده است. خانم همینطور آقا را صدا زده است. گفت: جایی رفتم دیدم گفتند: آقایوسف می‌خواهند بیایند. من گفتم: یک آدم شصت هفتاد ساله دارد می‌آید. زیر بغلش هم گرفتند. وقتی آمد نگاه کردم دیدم یک پسر چهارساله است! طرف احساس شخصیت و عظمت می‌کند. اهل جهنم چطور هستند؟ قرآن می‌فرماید: هر گروهی وارد می‌شوند به گروه دیگر لعنت می‌فرستند. «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38) در بهشت لغو شنیده نمی‌شود، گناه و حرف زشت هم شنیده نمی‌شود «إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً» (واقعه/26) با مهربانی و مهرورزی. انسان می‌تواند برای زندگی خوب تمرین کند. من که امروزم بهشت نقد حاصل می‌شود *** وعده فردای زاهد را چرا باور کنم یک نفر به آیت الله بهاءالدینی گفت: دعا کنید من آدم شوم. ایشان گفتند: کسی با دعا آدم نمی‌شود. خودش باید بخواهد. باید کار کرد و تمرین کرد. لذا هیچکسی را انسان با دشنام و فحش از راه غلط نمی‌تواند دور نگهدارد. مورد دوم می‌فرمایند: فحش از آن طرف باعث کینه و دشمنی بیشتر می‌شود. «فَيَسُبُّوا اللَّهَ» سومین نکته اینکه حرف زشت و ناسزا در بهشت وجود ندارد، در بین بهشتیان حتی در دنیا هم وجود ندارد. وقتی در خانه چیزی می‌شکند عکس‌العمل اهالی چیست؟ یا می‌گویند: فدای سرت، قضا و بلا بود. اینکه بد و بیراه بگوید و ناسزا بگوید درست نیست. اینها نیاز به تمرین دارد. مورد بعد می‌فرماید: در مقابل حرف نازیبا و زشت، سوره فرقان «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) دنیا بهشت و آخرت بهشت و انسان می‌تواند خودش هم بهشتی باشد. می‌فرماید: یکی از چیزهایی که از ارکان خوش اخلاقی انسان هست و ممتاز و برجسته است حرف زشت نزدن است. اهل بهشت «وجهٌ منبسط» چهره‌ی باز و گشاده. چهره تابلوی تابان شخصیت انسان است. در رفتار می‌گویند: چهره به چهره، نفس به نفس تأثیر دارد. مورد دوم در مورد خلق خوش و اخلاق حسنه «قلبٌ رحیم» قلب مهربان، سوم دست دهنده، مورد چهارم خوش زبانی است. زبان نرم! گاهی مواقع می‌فرمایند: یک جمله بیشتر از یک سطل آب آتش را خاموش می‌کند. انسان تمرین کند به این مرحله برسد.
همه ما آقای پروفسور سمیعی را می‌شناسیم. یک چهره فراملی و بین‌المللی است. من از ایشان شنیدم، ایشان گفتند: ما در ساختمانی که بودیم، من صبح زود، آفتاب نزده عادت دارم مشغول کار شوم. در آسانسور که می‌آمدم یکی دیگر از همکاران من هم بود. تا وارد آسانسور شدم سلام کردم گفت: هوم...همین! بیرون می‌آمدم یک رفتگر بود. تا مرا می‌دید می‌گفت: سلام آقای سمیعی، ارادتمندم، صبح زیبای شما بخیر! گاهی مدرک هست و درک نیست. یک عده بالاتر از خط فقر هستند ولی پایین‌تر از خط فهم هستند. تفاوت یقین با علم چیست؟ علم تبدیل به جهل می‌شود، ولی یقین به غیر یقین تبدیل نمی‌شود. یک عده سواد کلاسیک ندارند ولی فهم اجتماعی، فهم معنوی. یک جمله آقای سمیعی دارند خیلی دلنشین است. فرمودند: من حاضر هستم از دنیا بروم، این فرد زحمتکش رفتگر بیاید قبر مرا جارو کند ولی نیاز به این همکارم پیدا نکنم که این اخلاق و بیان را دارد. یعنی در همین دنیا هم عکس‌العمل ما داده می‌شود. یک روایتی هست که خیلی زیباست، امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ» خداوند بهشت را حرام کرده است «عَلَي كُلِّ فَحَّاشٍ» کسی که صبح تا شب حرف زشت بزند اطرافیان را می‌رنجاند. تا وارد خانه می‌شود حکومت نظامی اعلام می‌کند. در محله یک عده می‌ترسند. در روایت داریم وای به حال کسی که بخاطر زشت زبانی مردم از دستشان در امان نباشند. خدا همه اموات را رحمت کند. پدر ما می‌گفتند: یک بنده خدایی بود حرف زشتی به یک نفر زد. آن طرف خیلی فهیم بود. دست به یقه نشد و مقابله به مثل نکرد، چند تا هم رویش نگذاشت بگوید، دست در جیبش کرد و پولی داد. به تعبیر امروزی‌ها ده هزار تومان داد. این گرفت و رفت و اطرافیان نکوهش و سرزنش کردند. باید جوابش را می‌دادی. گفت: حواسش نبود من چه کار با او کردم. پول خونش را دادم. دیه دادم! منتهی ده هزار تومان! می‌رود همین حرف را به دیگری می‌زند، او می‌زند ناکارش می‌کند. در همین دنیا هم گاهی بعضی‌ها وجودشان باعث شورش دیگران است نه آرامش! امیرالمؤمنین فرمود: خداوند بهشت را بر هر فحش دهنده پست حرام کرده است. در صف پمپ بنزین دیده‌اید، دو تا ماشین با هم تصادف می‌کنند روبروی زن و بچه فحاشی می‌کنند. بعضی هم می‌گویند: فدای سرت! یک خاطره خوش از این شهر و مردم می‌شود. خداوند بهشت را بر هر زشت گوینده پست حرام کرده که «لا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لا مَا قِيلَ لَهُ» (كافي، ج2) توجه ندارد و به او بر نمی‌خورد آنچه که می‌گوید و آنچه به او می‌گویند. این وجود آتش است. به جای نور، نار است. همه جا را آتش می‌زند. فرمودند: کسی که ادب دارد حرف زشت نمی‌زند و اهل ادب اهل غیبت و تهمت نیست. ادب، نگاه داشتن حد هر چیزی است. باز امیرمؤمنان فرمودند: کسی که ادب دارد بهتر است از کسی که فامیل مشهوری دارد. ادب سرمایه است. هرکه سرمایه از ادب کُنَدی *** در بسیط زمین طرب کُنَدی همیشه شاد است و همه دوستش دارند. هرکه را امُّ و أب ادب نکنند *** گردش روز و شب ادب کندی
گفت: پولی که دادم دیه اوست، پول خونش است. مردم ادبش می‌کنند، روزگار ادبش می‌کند. این خیلی مهم است. یا باید خودش ادب شود یا روزگار ادبش کند. گاهی مواقع یکسری ضایعات بی جبران برای ما ایجاد می‌شود. روایت داریم اگر پدر و مادر فرزند خود را با ادب تربیت کند بهتر از آن است که ثروت زیادی برای او بگذارد. چون او ثروت و دارایی را با بی ادبی از بین می‌برد و هیچ چیز را برای آخرت پدر و مادر حفظ نمی‌کند ولی افرادی که با ادب هستند، ادب دینی، ادب فردی، ادب اجتماعی، زیبا حرف می‌زند. مهربانانه زندگی می‌کند. هرکس سخنش زشت و نازیباست، سرزنش او هم بسیار است و بسیار. این ششمین عاملی بود که اشاره کردیم. هفتمین عاملی که باعث خطا و اشتباه می‌شود، کوشش بدون جوشش و تلاش بدون دانش است. بسیاری را می‌شناسیم فقط می‌دود، چرا؟ معلوم نیست. قطاری که از ریل خارج شده با سرعت می‌رود ولی به جایی نمی‌رسد. لذا خواجه عبدالله انصاری(ره) فرمود: خدایا همه از آخر کار می‌رسند، عبد الله از اول کار می‌ترسند. من آن بینش و شناخت را نداشته باشم و وارد عرصه زندگی شوم. بعضی هندسه فکری ندارند. بعضی یک عمر ماهی‌گیری می‌کنند بدون اینکه بدانند چرا ماهی‌گیری می‌کنند ولی یک عده نه، حواسشان هست. «مَنْ عَمِلَ عَلَي غَيْرِ عِلْمٍ» کوشش بدون دانش، کسی که کارهایش را بدون علم و معرفت و دانایی و بینایی انجام دهد، «كَانَ مَا يُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ» (كافي، ج 1، ص44) خرابکاری‌هایش، فسادهایش بیشتر از کارهای درست است. هرچه جلو می‌رود بدتر می‌شود. داریم «المعروف بقدر المعرفة» به مقداری که انسان معرفت دارد اعمالش ارزش دارد. هرچقدر عقل انسان و اندیشه انسان فراوان‌تر عمل کم انسان بیشتر و بیشتر می‌شود.
خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی را، فرمودند: اخلاص رنگی است که به هر عملی بزنید ماندگار می‌شود و عمل اندک را ابدی و بسیار می‌کند. اول اندیشه و بعد انگیزه داشته باشیم پشیمان نمی‌شویم. امام صادق(ع) اشتباهات محاسبه‌ی مردم را چهار مورد بیان می‌کنند برای هشتاد سال ما جواب می‌دهد. امام صادق(ع) فرمودند: آن چیزهایی که مردم شیفته و فریفته آن هستند و مطلوبشان هست در دنیای فانی، همه مردم بدون استثناء عالم و جاهل، بی سواد و با سواد، مورد طلب‌ها و خواسته‌های مردم در دنیا چهار چیز است: 1- غنا و بی نیازی؛ همه ما دوست داریم وضع ما خوب باشد. مادی و معنوی! 2- آرامش؛ فراتر از آسایش. 3- کمی غصّه. اگر خدای نکرده کسی باشد دل شاد نباشد. گاهی مواقع یک بیماری، یک ناراحتی، یک اندوه، متوجه طعم غذا نیست. مسافرت رفته ولی لذت نمی‌برد. دل شاد نیست. می‌گوید: یک اشتباه کردم و اسیر شدم. 4- عزت و سربلندی؛ این چهار چیز را همه می‌خواهند اما بسیاری از افراد اشتباه می‌روند. هرچه می‌روند به آن نمی‌رسند. حضرت فرمودند: بی‌نیازی در قناعت است. قناعت چیست؟ بسنده کردن به آنچه انسان دارد. مقابلش حرص است، زیاده‌خواهی است. صبح تا شب می‌دود ثروت دو برابر می‌شود اما طعمش را نمی‌چشد. کسانی که برای قناعت و بی‌نیازی به دنبال زیادی مال هستند، هرچه می‌دوند و می‌یابند به آن نمی‌رسند. به آنچه داری قانع باش ولی به آنچه هستی قانع نباش. از نظر دل، تقوا، تحجد، عبادت، جلو برو ولی به آنچه داری قانع باش! مقایسه کردن‌ها، تفاخر، تجمل، تکاثر. مطلبی از حضرت امام در کتاب «نقطه عطف» ایشان بگویم که بسیار کاربردی است. کتاب نقطه عطف، نامه عرفانی حضرت امام به مرحوم حاج احمد آقا است. کوتاه است ولی کتابی است که انسان باید تهیه کند و سالی سه چهار بار بخواند. احمد! در زمان رضاخان که خدا نیاورد چنین روزهایی را برای ملت ایران، دم دکان نانوایی شیخ نسبتاً وارسته‌ای را دیدم، به من گفت: به من گفتند عمامه از سرت بردار. برداشتم، الآن آمدم یک قرص نان برای امروزم بگیرم تا شب هم خدا بزرگ است. احمد! اگر بگویم حاضر این حالت را با تمام دنیا عوض کنم، از من بپذیر. این کسالت و بی حالی نمی‌آورد، این برای انسان نشاط می‌آورد. بعضی می‌گویند: من باید تا هفت نسل آینده را تأمین کنم. آرامش ندارد!
دومین مورد را امام صادق فرمودند: آرامش، اگر می‌خواهی آرامش پیدا کنی در سبکی بار زندگی، کارهایتان را خلاصه کنید در چهار چیز. گاهی شلوغ کاری می‌کند، پراکنده کاری دارد. اگر کسی به دنبال سنگینی بار باشد، «لم یجدوا» نمی‌یابد پس باید سبک بار باشد. عزیزان همه سراغ دارند سیاستمداران کهنه‌کار، بیست سال، سی سال تیتر اول بوده است. در پایان عمر دوران بازنشستگی می‌رود جایی یک باغ و باغچه‌ای می‌خرد. بعد مشغول گلکاری می‌شود. بعد از مدتی که رفقا می‌پرسند: حالت چطور است؟ می‌گوید: تازه فهمیدم زندگی چه طعمی دارد! سوم امام صادق فرمودند: کمی غصه و غم در دل مشغولی کمتر است. ما بسیاری از افراد را سراغ داریم در دل مشغولی بیشتر می‌یابد، این کمی غصه را پیدا نمی‌کند. شریعتی: گاهی مشکلات زندگی و این شرایط اقتصادی اجازه نمی‌دهد. مگر اینکه نگاهمان را عوض کنیم. حاج آقای لقمانی: هم باید نگاه را عوض کنیم. هم روحیه و رفتار را، مورد چهار امام صادق فرمودند: عزت و سربلندی، عزت واقعی می‌خواهی «فَإِنَ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» (نساء/139) کسی که به دنبال عزت باشد، «فی خدمة المخلوق» با چه کسی عکس بگیرم، خودم را به چه کسی بچسبانم؟ هرچه جلو می‌روم سراب است. این دل، دل مشغولی می‌خواهد. گاهی با امور ریز و ناچیز است. گاهی نه، «مشغولة عن الدنیا بحمدک و ثنائک» در دعای ابوحمزه داریم «اللهم اشغلنا بذکرک و اعزنا من سخطک» ما باید ورودی‌های ذهن را پاک کنیم، تا ورودی پاک شد، دل هم پاک می‌شود. حیات طیبه! امام صادق فرمودند: زندگی همراه با قناعت همان حیات طیبه است. انشاءالله ارزانی همه عزیزان سمت خدا باشد. شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. خوش به حال همه آنهایی که سعی می‌کنند هنرها را در زندگی‌شان به کار بگیرند، خوش به حال آنهایی که دلشان آرام است. خوش به حال آنهایی که برای آخرتشان تلاش می‌کنند. خوش به حال آنهایی که خدا را در زندگی روزمره‌شان می‌بینند. خوش به حال آنهایی که دلشان پر از یاد خداست که آرامش هم نصیبشان می‌شود. «الا بذکر الله تطمئن القلوب»
امروز صفحه 370 قرآن کریم، آیات 61 تا 83 سوره مبارکه شعرا را تلاوت خواهیم کرد. «فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ «61» قالَ كَلَّا إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ «62» فَأَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ «63» وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِينَ «64» وَ أَنْجَيْنا مُوسى وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ «65» ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ «66» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «67» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «68» وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ «69» إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ «70» قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ «71» قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ «72» أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ «73» قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ «74» قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ «75» أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ «76» فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعالَمِينَ «77» الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ «78» وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ «79» وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ «80» وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ «81» وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ «82» رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ «83» ترجمه : پس زمانى كه دو گروه همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: (ما به دام افتاديم و) آنان به ما دست خواهند يافت. (موسى به آنان) گفت: چنين نيست، قطعاً پروردگارم با من است و مرا هدايت خواهد كرد. پس (به دنبال اين تلاقى،) به موسى وحى كرديم كه عصايت را به دريا بزن. دريا شكافت و هر پارهاى مثل كوهى بزرگ گرديد. آنگاه گروه ديگر (لشكر فرعون) را به آنجا نزديك كرديم. و موسى و هر كه را با او بود، همگى را (از دريا عبور و) نجات داديم. سپس گروه ديگر را غرق ساختيم. البتّه در اين ماجرا، (عبرت و) نشانه روشنى است و بيشتر آنان ايمان آورنده نبودند. و همانا پروردگارت شكست ناپذير و مهربان است. (اى پيامبر!) سرگذشت ابراهيم را بر مردم بخوان. آن گاه كه به پدرش (عمويش آذر) و قومش گفت: شما چه مىپرستيد؟ گفتند: بتهايى را مىپرستيم كه همواره ملازم آنهاييم. ابراهيم گفت: آيا هر گاه آنها را مىخوانيد (يا دعا مىكنيد) سخن شما را مىشنوند؟ يا به شما سود و زيانى مىرسانند؟ بتپرستان گفتند: (نه) بلكه پدرانمان را يافتيم كه اينگونه (پرستش) مىكردند. ابراهيم گفت: آيا در آنچه مىپرستيد انديشه و نگاه (عميق) كردهايد؟ شما و پدران پيشين شما (دقّت كردهايد)؟ البتّه اين بتها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار جهانيان (كه محبوب من است). همان پروردگارى كه مرا آفريد و همو راهنماييم مىكند. او كه مرا (هنگام گرسنگى) طعام مىدهد و (هنگام تشنگى) سيرابم مىنمايد. و هر گاه بيمار شوم، همو مرا شفا مىبخشد. او كسى است كه مرا مىميراند، سپس زندهام مىكند. او كسى است كه اميد دارم روز جزا خطاهاى مرا ببخشد. (ابراهيم در ادامهى سخن خود گفت:) پروردگارا! به من حكمت و دانش مرحمت فرما و مرا به صالحان ملحق كن!
شریعتی: این هفته قرار گذاشتیم از شهید آیت الله صدوقی یکی از روحانیون باصفا و عالم و عامل شیعه از نسل شیخ صدوق که از مفاخر یزد هست یاد کنیم که مردم یزد با نماز جمعه‌های پرشور ایشان در اوایل انقلاب خاطرات بسیار بی نظیری دارند. اشاره قرآنی را بفرمایید. حاج آقای لقمانی: آیه 80 سوره شعرا را انتخاب کردم در مورد عافیت و سلامت در زندگی است. «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ» روبروی حرم حضرت معصومه(س) یک پزشک سنتی که که بالای نسخه‌ها می‌زدند «هو الشافی» او شفا دهنده است. «هو الطبیب» ما وسیله هستیم. رواق حکمت اینجا کاخ سبط مصطفی آنجا بشارت دردمندان را دوا اینجا، شفاء آنجا در اینجا طب یونانی و تشریح اروپایی، الهیات و آیات خدا آنجا این اعتقاد است. عافیت و سلامتی، دعایی که در قنوت نماز است، در سجده نماز همه باید بخوانیم. «یا ولی العافیة اسئلک العافیة، عافیة الدین و الدنیا و الآخره» چقدر دعای زیبایی است. ما چطور عافیت پیدا کنیم؟ سلامتی جسم، سلامتی جان، یک کار جوششی و دعایی دارد. پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ صَلَّي عَلَيَّ مَرَّةً» کسی که یکبار بر من صلوات بفرستد، «فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَاباً مِنَ الْعَافِيَةِ» (جامع الاخبار، ص 59) خداوند یک راهی از عافیت و تندرستی و سلامت جان برایش فراهم می‌کند. یک جرقه نورانی، کوتاه برود، با احتیاط برود. انگار یک نفر دست مرا گرفت و عقب آورد و الا تصادف می‌کردم. دو سه نکته در مورد عافیت هست. امام رضا(ع) در دعای طواف می‌فرماید: «یا الله یا ولی العافیه و خالق العافیه و رازق العافیه صل علی محمد و ارزقنی العافیه و دوام العافیه و تمام العافیه و شکر العافیه» داریم «عافیة مجلله» عافیت باشکوه! امام سجاد(ع) فرمودند: «العافیة ملک خفی» پادشاهی پنهان، وقتی عافیت نباشد به درد نمی‌خورد. «اذقنی حلاوة العافیة» دعای حضرت در صحیفه سجادیه است. خدایا به من حلاوت و شیرینی عافیت را بچشان. امیرالمؤمنین فرمودند: دو نعمت است تا انسان دارد قدرش را نمی‌داند. یکی عافیت است و یکی جوانی. حضرت فرمودند: دنیا دار عافیت است برای کسی که بفهمد. مدیریت کند، مراقبت کند و مواظبت کند. اگر انسان مراقب خودش باشد عافیت هم کاربردی است و می‌آید. امام حسن(ع) فرمودند: عافیت ده جزء است، نه جزء او صَمت و سکوت مگر به ذکر خداوند و یک جزء آن که گاهی گریبان ما را می‌گیرد، ترک مجالست سُفها! می‌خواهید عافیت و تندرستی داشته باشید با کسانی که فرومایه و مرتب صبح تا شب حرف‌های بی‌خود می‌زنند. گاهی هم فریب می‌خورید، فکر و ذهن و زندگی مشغول می‌شود و مراقبت می‌خواهد.
شریعتی: دوستانی پیام دادند که ما می‌خواهیم این مباحث را به صورت مُدون و مکتوب در دسترس داشته باشیم. کتاب‌هایی که در برنامه معرفی می‌شود به همین منظور است. «سبک زندگی بدون اشتباه و هوشمندانه» یک دوره سه جلدی برای هنر خوب زیستن و برای دوستانی که اهل مطالعه و تحقیق هستند و دوست دارند هنرمندانه یک زندگی بدون اشتباه را تجربه کنند. راهکارهای زندگی بدون اشتباه را شما می‌توانید در این کتاب اثر حاج آقای لقمانی دنبال کنید. به 20000303 پیامک بدهید، دوستان ما شما را راهنمایی خواهند کرد. جلد سوم هم «سبک زندگی عاقلانه و زیرکانه» است. حاج آقای لقمانی: خدایا به حق محمد و آل محمد عافیت و تندرستی جسم و جان را نصیب همه ما بگردان. در هر خانه‌ای و خانواده‌ای مریض هست، به حق محمد و آل محمد لباس عافیت بپوشان. دلها را از غم‌ها تهی تهی بگردان. دل همه را شاد شاد شاد بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. شریعتی: کبوتر دلمان را راهی مشهد الرضا می‌کنیم. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا! «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_لقمانی 📚 با موضوع : زندگی هوشمندانه و راههای دوری از اشتباه 🗓 چهارشنبه سیزدهم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۲.۴ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #یاد_مرگ - #سکرات_مرگ ⬅️ بازپخش 05-04-90 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_عالی 🗓 تاريخ پخش : چهاردهم تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا حجت الاسلام والمسلمین عالی موضوع برنامه : سکرات مرگ زمان پخش : 14-04-97 (بازپخش 05-04-90) دل شیخ نیشابور، دل پیر هرات است دل نورمحمد، عطر صلوات است، دل گفتم و این دل سجاده ی مکه است تسبیح مدینه است، مهر عتبات است، هوهوزدن دل، عشق است و جنون است حق حق زدن او، صوم است و صلاة است، شعر از سر من دست برداشته اما بالای سرم باز ابر کلمات است، پایان من و دل آغاز شگفتی است می میرم و مرگم در قید حیات است. سوال – در ادبیات دینی و در ادبیات مرگ، ما به واژه ای برخورد می کنیم به اسم سکرات. سکرات با احتضار چه فرقی دارد؟ پاسخ – این واژه ی سکرات موت در ادبیات دینی ما وجود دارد. سکرات جمع سکره است که کلمه ی سکر و مستی نیز از همین کلمه مشتق می شود. و در قرآن مفرد این کلمه به کار برده شده است. سکرات در واقع همان حالت احتضار است اما از آن جهت به حالت دم مرگ احتضار می گویند که وقت حضور مرگ، وقت حضور ملائک است. و از آن جهت به آن سکرات می گویند که انسان در یک تحیر، سردرگمی و گیجی قرار می گیرد شبیه افراد مست. از یک طرف انسان حسرت این را می خورد که عمر او به پایان رسیده و درست استفاده نکرده است. و اندوه این را می خورد که در حال جدا شدن از دنیا و امور مورد علاقه ای است که عمری با آنها انس گرفته است و از طرف دیگر عوالم ناشناخته ای برای او جلوه می کند که وحشت آور است. دیدن صحنه هایی که تا به حال ندیده است او ملائک و شیاطین را که حاضر شده اند می بیند. و همینطور عمری فرد با بدن خود انس گرفته، آن فشاری که باعث شود روح از بدن جدا شود یک حالت سردردگمی و گیجی و تحیری ایجاد می کند که به آن سکرات می گویند. اگر یک دندان ما شدیداً درد بگیرد ما سردرگم و گیج می شویم و خیلی چیزها را فراموش می کنیم. دندان درد با حالات دم مرگ قابل مقایسه نیست. در قرآن یک تأبیر دیگری هم وجود دارد به نام قمرات الموت. قمرات به معنای شداید و سختی های مرگ است. یک تعبیر امیرالمومنین (ع) در خطبه ی 109 نهج البلاغه دارد که توصیف هنگام سکرات است. این مطلب را اززبان کسی می شنویم که به جزئیات این راه آگاه بوده است. حضرت می فرمایند: آن هنگام قابل توصیف نیست. از یک طرف سکرات موت و سختی جان دادن و از طرف دیگر غم و اندوه فرصت هایی که فرد از دست داده است تمام وجود او را می گیرد. درآن لحظات سخت اعضاء بدن سست می گردد و رنگ آنها تغییر می کند. با لحظه لحظه زیاد شدن آثار مرگ در پیکر، زبان از کار می افتد ( یعنی اولین عضوی است که از کار می افتد ) و قدرت سخن گفتن سلب می گردد. ولی همچنان اعضاء خانواده ی خود را با چشم نگاه می کند و با گوش های خود می شنود، عقل او نیز سالم است. فکر می کند که عمر خود را به چه چیزهایی گذرانده و در چه راهی روزگار خود را تباه کرده است. به یاد اموالی می افتد که با خون دل آنها را جمع کرده و کاری به حلال و حرام آن نداشته است. این نشان می دهد که حضرت کسانی را توصیف می کند که اهل دنیا هستند. و حالا باید برود و جوابگوی این اموال باشد. لذت و استفاده ی آن برای دیگران و حساب پس دادن و بدبختی آن برای او مانده است. مرگ همچنان بر اعضاء بدن او چیره می گردد تا آنجا که گوش او نیزمانند زبان از کار می افتد. و فقط به خانواده ی خود نگاه می کند و حرکت زبان آنها را می بیند ولی دیگر صدایی نمی شوند. پس از مدتی چشم او نیز از کار می افتد و روح از بدن خارج می شود. مرداری خواهد شد در بین خانواده ی خود به طوری که از نشستن نزد او وحشت می کنند و از نزدیک شدن به او دوری می نمایند. در این حال دیگر نه گریه کننده ای او را یاری می کند و نه کسی به او جواب می دهد. سپس او را برداشته و بسوی آخرین منزلگاه یعنی قبر می برند و او را آنجا تنها گذاشته و به دست اعمال خود می سپارند و از دیدار او برای همیشه چشم می پوشند. این آن لحظه سکرات و قمرات است که حضرت امیر(ع) توصیف کرده و لحظه ی سختی است.
سوال – ما چه کاری می توانیم بکنیم که این سختی ها و شداید آسان شود؟ پاسخ – در روایات اهل بیت (ع) هم به عواملی اشاره شده که باعث آسان شدن مرگ، راحت از دنیا رفتن و سختی نکشیدن فرد می شود و هم عواملی که باعث می شود فرد با سلامت از دنیا برود. این دو نکته است، اینکه هم انسان راحت از این عالم به عالم دیگر منتقل شده و سختی نکشد. و هم با سلامت رفته و دچار آن وسوسه هایی که شیاطین در لحظه ی آخر انسان را می کنند و تیرهای آخر را به سمت او پرتاب می کنند نشود. اینجا دیگر منزل آخری است که دست شیطان به انسان می رسد و در نتیجه تمام تلاش خود را در این لحظه می کند. اهل بیت در روایات مختلفی اشاره به عوامل آسان، راحت و با سلامت از دنیا رفتن کرده اند. اصلی ترین مورد این است که انسان اعتقادات سالم و درستی داشته باشد. تردیدی نیست که اگر من ایمان به خدا و آخرت داشته باشم و سیم اتصال من به خدا وصل باشد، زمانی که می خواهند من را به سمت خدا منتقل کنند وحشت نمی کنم. چرا که من را به سمت دشمن نمی برند بلکه به سمت دوست می برند. خود این ایمان، انسان را در لحظه ی آخر راحت می کند. در روایت زیبایی است که حضرت عزرائیل (ع) بر ابراهیم خلیل الله وارد شد. حضرت ابراهیم (ع) وقتی او را دید پرسید: آیا تو الان من را دعوت می کنی که به اختیار آن طرف بیایم، یا زمان اختیار گذشته و خواهی نخواهی باید بروم؟ حضرت عزرائیل (ع) گفتند نه به اختیار خود شما است که بیایید یا نیایید. حضرت ابراهیم چیزی گفت که حضرت عزرائیل را به فکر وادار کرد: خدا دوست و خلیل من است، آیا دیده ای که یک دوستی مرگ را به دوست خود هدیه بدهد؟ حضرت عزرائیل درمانده شد. از خداوند متعال خطاب به حضرت عزرائیل رسید که به او بگو آیا دیده ای که دوستی از دیدار دوست خود بدش بیاید. تو به طرف دوست خود می آیی و دوست مشتاق دیدن دوست است. اگر بخواهیم این نگاه را به مرگ داشته باشیم مستلزم این است که ایمان داشته باشیم. در این صورت چقدر این لحظه برای فرد زیبا خواهد بود. در آیه بیست و هفت سوره ی ابراهیم داریم که خداوند مومنین و افراد با ایمان را نگاه می دارد و در دنیا و آخرت آنها را تثبیت می کند. ما در روایات متعدد داریم که حضرت عزرائیل (ع) می گوید که من از پدر و مادر مهربان بر مومن مهربان تر هستم. خود او مومنین را به شهادتین تلقین می کند. ملائکه ی مرگ به او خوش آمد گفته و به استقبال او می آیند. در روایتی داریم که دو شاخه ی گل بسیار معطر از حرم الهی برای او آورده می شود. بوی یکی از آنها به گونه ای است که فرد خانواده و اموال خودرا فراموش می کند تا سختی نکشد. و بوی دیگری از نسیم رحمت الهی آنچنان حالتی در او ایجاد می کند که سخاوتمندانه جان خود را بدهد. اینها همه برای مومن است.
یک روایتی است از حضرت امام صادق (ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا ابا عبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل (ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است لطفاً مراعات او را بکن. حضرت عزرائیل فرمود: یا ابا عبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم. بنابراین اصلی ترین شرط برای راحت مردن ایمان است. البته اگر می خواهیم ایمان در لحظه ی مرگ و پس از آن در مراحل ابدیت حافظ ما باشد باید در دنیا حافظ ایمان خود باشیم. ما حافظ ایمان خود باشیم تا ایمان در سختی ها حافظ ما باشد. بعضی از افراد هستند که از ایمان و اعتقادات خود محافظت ندارند. چه بسا که اعتقادات آنها لغزنده و سست است. در روایت داریم که اعتقادات و ایمان بعضی از افراد عاریه ای است، از این دست می گیرند و از آن دست می دهند. مثلاً تا یک مقدار وضع مالی جابجا می شود، حقوق کم و زیاد می شود و فشار زندگی وارد می شود چه بسا افراد خدا را به ظلم متهم می کنند. اینها خطرناک است. باید ایمان ها را تثبیت کرده و نگاه داشت. تثبیت ایمان و اعتقادات هم فقط با خواندن کتاب و یا رفتن به کلاس عقیدتی نیست. اینها خوب است و می تواند عقل را قانع کند. اما دل انسان نیز باید قانع شود. باید قلب انسان باور کند و ایمان در قلب رسوخ کند. باور قلب با عمل به دست می آید. هرچقدر ما اعمال خود را طبق وظایف و دستورات دینی انجام دهیم مانند چکشی که بر میخ می رود و فرو می رود باعث تثبیت اعتقادات در قلب و باور آنها می شود. این آیه ی قرآن است: اگر می خواهید به یقین و باور قلبی برسید، عبودیت و بندگی انجام دهید. عمل صالح هم حافظ و تثبیت کننده ی ایمان و هم ارتقاء دهنده ی آن است. هم ایمان عمل صالح را خالص تر می کند و هم برعکس. هر گناه و معصیت بندهای ایمان و اعتقادات را شل و پاره می کند. چه بسا بعد از مدتی اگر انسان دچار معاصی و آلودگی ها شود و توبه نکرده و باز نگردد از درون خالی می شود. و در این صورت شاید در حادثه های سنگین مانند لحظه ی مرگ نتواند ایمان خود را حفظ کند. در لحظه ی مرگ فکر و محاسبات فکری خیلی کار نمی کند بلکه باورهای درونی انسان بیرون می ریزد. اگر کسی درون دل او هرز و کفر باشد بیرون می ریزد. اگر درون دل او خدا و اعتقادات باشد او هم بیرون می ریزد.
مرحوم آیت الله کوهستانی چند سال قبل ازانقلاب فوت کردند. کسانی که در شمال ایران هستند یعنی در استان مازندران و گلستان این بزرگوار را که از اولیای خدا بود خوب می شناختند. الان هم در شهر کوهستان که در نزدیک ساری است، مدرسه ی ایشان که بسیار بامعنویت هم است برقرار است. کسانی که در هنگام مرگ اطراف ایشان بودند نقل می کنند که با اینکه آقا دو یا سه روز آخر حال حرف زدن نداشتند. اما در دم دمای آخر یکی از اطرافیان از ایشان سوال کردند که آیا شما ذکر خود را می گویید؟ ایشان فرموده بودند که خدا لعنت کند شیطان را من هرموقع می خواهم ذکر بگویم سرفه ام می گیرد. اما من به دهان او می زنم و ذکر خود را می گویم. این افراد این چیزها را فراموش نمی کنند چون در دل آنها بوده است. مرحوم آیت الله طباطبایی، فارابی زمان ما، در هنگام مرگ دچار فراموشی شدیدی شده بودند. طوری که بسیاری از اصطلاحات علمی و فلسفه ها و قیل و قال های کلامی رافراموش کرده بودند. حتی رئیس بیمارستانی که ایشان بستری بودند می گفتند اگر یک لیوان آب به دست ایشان می دادیم همینطور در دست خود نگاه می داشتند مگر اینکه به ایشان می گفتیم آن را بخورید. اما با این وجود برخی از بستگان ایشان می گفتند ما دیدیم در لحظات آخر لب ایشان تکان می خورد و گویی حرف می زنند. از ایشان سوال کردیم که چکار می کنید؟ فرمودند تکلم. گفتیم تکلم با چه کسی؟ گفت با حضرت حق. این را فراموش نکرده چون در جان او رسوخ کرده است. پس اولین نکته ایمان و اعتقادات سالم و قوی است. دومین نکته محبت و ولایت اهل بیت (ع) خصوصاً امیرالمومنین علی (ع) است. ولایت اهل بیت (ع) جدای از توحید نیست. در روایاتی از امام رضا (ع) و امام سجاد (ع) داریم که فرمودند: ایمان و توحید، لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی ولی الله است و بعد فرمودند توحید تا اینجا است. توحید تا اشهدان علی ولی الله است. یعنی ولایت معصومین شأنی از شئون توحید و شرط توحید است. ولایت اهل بیت یک دستگاهی جدای از ولایت و سرپرستی خداوند عالم نیست. لطف اهل بیت (ع) در همه جا به محبین آنها می رسد. هم در دنیا، هم در مرگ و هم بعد از آن در برزخ و قیامت و در همه ی عوالم. در هیچ عالمی از عوالم نیست که ما بی نیاز از اهل بیت باشیم. در هیچ عالمی از عوالم نیست که دست اهل بیت کوتاه و بسته باشد. در زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم که اینها رحمت موصوله ی خدا هستند. رحمت موصوله یعنی قطع نمی شود و دائم متصل است. ممکن است سوال کنید که ما روایاتی داریم که می فرماید شفاعت ما اهل بیت در برزخ به شما نمی رسد. آن روایات باید در جای خود معنا شود. یا مقصود این روایات این است که قیامت مراحل بسیار سختی دارد که شفاعت اصلی ما آنجا بروز می کند. اینجا شفاعت ما است اما شفاعت اصلی نیست. لذا شفاعت و دستگیری در برزخ هم است که در آخر زیارت عاشورا می گوییم: الهم الرزقنی شفاعة الحسین یوم الورود. یعنی از همان لحظه ی ورود به عالم آخرت شفاعت می خواهد. پس شفاعت وجود دارد اما آن شفاعت اصلی مربوط به قیامت است. یا به این دلیل است که اسم لطف هایی که اهل بیت در برزخ می کنند شفاعت نیست. مانند لطف هایی که در دنیا می کنند. الان اهل بیت در دنیا لطف و عنایت می کنند اما اسم آن را شفاعت نمی گوییم. آنجا هم اسم آن را کرامت و عنایت می گوییم. پس دست اهل بیت در هیچ کجایی کوتاه نیست.
حاج آقای بهجت می فرمودند انشاء اله ما جوری زندگی کرده و جوری اعمال انجام دهیم که در لحظه ی آخر که قرار است اهل بیت دستگیری کنند نگویند که ما این فرد را نمی شناسیم. او با ما کاری نداشت. بنابراین ولایت اهل بیت سکرات را آسان می کند، خصوصاً محبت امیرالمومنین علی (ع). اینکه می گوییم خصوصاً چون امیرالمومنین مرز و ملاک حق و باطل است. شیعه وسنی از پیامبر (ص) نقل کرده اند که فرمود: یا علی حب تو را داشتن ایمان است و بغض نسبت به تو داشتن کفر است. پیامبر اکرم (ص) فرمود: اگر کسی علی (ع) را دوست داشته باشد سکرات و سختی های مرگ برای او آسان می شود. پیامبر در جمعی از اصحاب بودند فرمودند: چه کسی از شما است که هر روز عمر خود روزه است؟ سلمان بلند شد و گفت من. پیامبر فرمودند: چه کسی از شما است که تمام شب های عمر خود را شب زنده داری کرده و عبادت می کند؟ سلمان بلند شد و گفت من. پیامبر باز فرمودند: چه کسی است که در هر شبانه روز یک بار ختم قرآن می کند؟ سلمان بلند شد و گفت من. یکی از اصحاب گفت او دروغ می گوید. من خیلی از شب ها دیده ام که او خوابیده است و شب زنده داری نمی کند. خیلی از روزها غذا می خورد و روزه نمی گیرد. پیامبر فرمود: ساکت باش، به لقمان امت اینگونه تهمت نزن از او بپرس. این شخص از سلمان پرسید که سر این ادعای تو چیست؟ گفت اینکه گفتم هر روز روزه هستم به این علت است که خداوند در قرآن فرموده اگر کسی کار خیری انجام دهد من آن را ده برابر می کنم. من در هر ماه سه روز روزه می گیرم، اگر سه روز را ده برابر کنیم می شود سی روز یعنی کل ماه. اینکه من گفتم هر شب شب زنده داری می کنم به این علت است که پیامبر خدا فرمود: هر کسی هرشب با وضو بخوابد گویی تمام شب را شب زنده داری کرده است و من هر شب با وضو می خوابم. و اینکه گفتم هر روز ختم قرآن می کنم چون پیامبر (ص) فرمود: یا علی مثل تو در امت من مانند قل هوالله احد است در قرآن. اگر کسی سوره ی قل هو الله را یک بار بخواند به منزله ی این است که یک سوم قرآن را خوانده است. دو بار بخواند دو سوم قرآن را خوانده است و سه باربخواند یک ختم قرآن کرده است. یا علی اگر کسی تو را با قلب دوست داشته باشد یک سوم ایمان را دارد. اگر با قلب و زبان دوست داشته باشد دو سوم، و اگر با قلب و زبان و عمل تو را دوست داشته باشد ایمان او کامل است. بعد پیامبر فرمود یا علی اگر چناچه آسمانیان و ملکوتیان تو را دوست دارند، اهل زمین هم تو را دوست داشتند جهنم را خلق نمی کردم. بعد سلمان گفت طبق این حدیث پیامبر من در روز سه بار قل هو الله می خوانم که به منزله ی ختم قرآن است. منظورمن آن قسمت حدیث است که فرمود: اگر اهل زمین علی (ع) را دوست داشتند کسی اهل جهنم نمی شد. این محبت و ولایت اهل بیت خود را در شداید و سختی ها نشان می دهد.
می گفتند مرحوم آیت الله شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی در دو یا سه روز آخر عمر که در بستر افتاده بود با اینکه با کسی حرف نمی زد و مشغول خود بود، در شب جمعه ای سر ازبالین بلند کرد و روکرد به سمتی و گفت ای شیطان بر من که وجودم پر از محبت علی (ع) و اولاد او است دست نخواهی یافت. سومین چیزی که از عوامل آسان کردن مرگ است، صله ی رحم خصوصاً نسبت به والدین است. ارحام خویشاوندان است یعنی برادر، خواهر و فامیل نزدیک. ارحام را که به آن رحم می گویند چون جلوه ای از رحمت خدا است. در روایت است که خداوند متعال فرمود: من از صد جزء محبت و رحمت خود یک جزء آن را در عالم دنیا فرستاده ام که این محبت ها بین پدر و مادر و فرزند و برادر و خواهر و فامیل درست شده است. بقیه ی آن را آن طرف می بینید. اگر رحم، یک خاندان و یک خانواده که بین آنها محبت است، این محبت را نسبت به هم قطع کنند، یعنی در واقع رحمت خدا را قطع کرده اند. به این جهت است که خیلی با آن برخورد شده که قطع رحم نکنید. وقتی رحمت خدا را قطع کردید طبیعتاً در مرگ سختی می بینید. اما اگر کسی صله ی رحم کرد در حال جذب رحمت خدا است. بنابراین چون شما قدر رحمت خدا را خصوصاً نسبت به والدین دانسته اید مرگ را آسان می کند. آن فردی که به مادر خود جفا کرده بود حتی نتوانست تلقین پیامبر را جواب دهد تا زمانی که مادر او راضی شد و او را بخشید. یکی دیگر از چیزهایی که خیلی توصیه شده تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد از نمازهای واجب است. من تقاضا می کنم که این گنج است و آن را از دست ندهید. امام باقر(ع) فرمود: اگر هدیه ای بالاتر از تسبیحات زهرا(س) بود پیامبر آن هدیه را به حضرت زهرا می داد. امام صادق (ع) فرمود: ما به بچه های خود همانطور که نماز را توصیه می کنیم این تسبیحات را هم توصیه می کنیم. و بعد فرمود اگر کسی مداومت داشته باشد به خواندن تسبیحات حضرت زهرا (س) بعد ازهر نماز سختی های مرگ بر او آسان می شود. یکی دیگر از چیزها دست کردن انگشتر است. بخصوص انگشتر عقیق که از علائم مومن است. یکی دیگر از عوامل آسان کردن مرگ که در روایات آمده، در تعقیبات نماز صبح و مغرب خواندن هفت بار: بِسمِ اللهِ اَلرحمنِ الرَحیم، لا حَولَ و لاقُوةَ اِلا بِالله العَلیُ العَظیم. در مفاتیح نیز مرحوم محدث قومی این را آورده است. در اصول کافی روایت داریم که این خیلی کمک می کند. یکی دیگر از امور دعای عدیله است. مومنین حداقل یک بار در عمر خود این دعای عدیله را بخوانند، اعتقادات خود را صادقانه امانت نزد خدا بسپارند چون در آخر دعای عدیله داریم که خدایا تو بهترین امانت دار هستی. این اعتقادات خود را پیش تو امانت می گذارم تا هنگام مرگ که زمانی است که انسان خیلی چیزها را از یاد می برد به من باز گردان. و آخرین چیز خواندن قرآن بعد از هر نماز است. پیامبر فرمود: اگر هر کسی بعد از نماز قرآن بخواند سکرات موت بر او آسان می شود و خود ملک الموت شهادتین را بر او تلقین می کند. نماز اول وقت نیز که به آن اشاره شد.
سوال – لطفاً درخصوص سوره ی نحل آیات 55 تا 64 توضیح بفرمایید. پاسخ - در آیه شصت و یک این سوره ی مبارکه خداوند متعال می فرماید که اگر قرار بود به محض اینکه کسی ظلم می کند ما از اینجا برای او عذاب بفرستیم و برخورد سنگین قیامتی را در دنیا با او انجام دهیم هیچ جنبده ای در زمین نمی ماند. چون دنیا به گونه ای است که ممکن است انسان تخلفاتی را انجام دهد اما خداوند برای او فرصت می گذارد برای اینکه جبران کند. فوری با هر تخلف، جرم و اشتباهی خداوند از سر لطف برخورد نمی کند تا لحظه ی مرگ. از این فرصتی که خدا داده و لطفی که پروردگار عالم کرده است که تا دم مرگ انسان می تواند جبران کند باید کمال استفاده را ببریم. یک نکته ای را درخصوص صله ی رحم بگویم که همانطور که گفتم رحم و خویشاوندان یک جلوه ای از رحمت خدا است که او بین این جمع محبت انداخته است. و یکی از عوامل آسان شدن مرگ این است که این رحمت را پس نزده و آن را قطع نکنیم. لذا در روایات قاطع رحم و کسی که صله ی رحم را با خویشاوندان خود قطع کند خیلی مذمت شده است. هم خود ما نسبت به خویشان و بخصوص پدر و مادر قطع نکنیم و هم اینکه مانع از صله ی رحم دیگری نشویم. گاهی اوقات در برخی از خانواده ها ممکن است بعضی از افراد مانع از صله ی رحم شوند. مثلاً همسربگوید که اجازه نداری با پدر و مادر و خویشان خود رفت و آمد داشته باشی. همانطور که قطع رحم برای خود من تبعات سنگین به دنبال دارد، مانع از دیگری شدن نیز همین تبعات را برای من دارد.
سوال – اگر ما با کسی که در حال احتضار است برخورد کردیم چه وظیفه ای داریم؟ پاسخ - گاهی اوقات انسان با فردی مواجه می شود که در لحظات بسیار سخت و حساس احتضار است و نیاز دارد که کسی به او کمک بدهد، اما اطرافیان که در کنار او هستند اصلاً نمی دانند که چکاری بکنند. برای یک مسلمان زشت است که در آن هنگام نداند چکار باید بکند. در باره ی شخص محتضر یک وظیفه ی واجب و تعدادی نیز وظیفه ی مستحب داریم. وظیفه ی واجب این است که اگر مواجه شدیم با فردی که علائم مرگ در او مشخص شده و به نظر می رسد در حال رفتن از دنیا است او را رو به قبله کنیم. این کار بر هر مسلمانی واجب است البته اگر کسی او را رو به قبله کرد از دیگران ساقط است یعنی واجب کفایی است. باید طوری او را به پشت بخوابانیم که کف پاهای او به سمت قبله باشد. البته اگر در جایی بود که این کار امکان پذیرنبود، مثلاً بر روی تخت بیمارستان که به فرد سرم و دستگاه های مختلفی وصل است و این امکان وجود ندارد، باید حتی الامکان و تا جایی که به این شکل شبیه تر است او را قرار داد. اگر هم نشد که ساقط است. در روایتی از پیامبر اکرم (ص) فلسفه ی این کار گفته شده است. ایشان فرمود اگر کسی را اینگونه رو به قبله کنید دائم تا زمان قبض روح ملائک الهی و خود خداوند با رحمت خود به او رو می کنند. آداب مستحبی نیز وجود دارد که اولین آن مسئله ی تلقین است. این را باید در نظر بگیریم که آن شخصی که درسکرات موت قرار دارد به قدری در سرگردانی و تحیر است که چه بسا اسم خود را نیز به یا نمی آورد. او در یک حالت گیجی و تحیر تام است. لذا در روایات متعدد گفته شده که به او کمک بدهید. شهادتین را به این صورت به او تلقین کنید، در کنار او نشسته و آرام آرام نه با داد و بیداد و دعوا و اینطور چیزها که بیشتر او را اذیت کند به دهان او بگذارید که بگو لااله الا الله، خدا یکی است. اسم پیامبر را ببر و بگو محمد رسول الله. امام اول خود را بگو، امیر المومنین علی (ع). پیامبر اکرم (ص) فرمود: این کار را بکنید و حرف های پراکنده دیگرنزنید و سپس فرمود: اگر به این صورت تلقین کنید آن کسی که بر زبان او این کلمات باشد و با اینها از دنیا برود داخل بهشت می شود. البته معلوم است که از روی اعتقاد این کلمات را می گوید و طوطی واربیان نمی کند. دومین نکته تلقین دعای فرج است. دعای فرج آن چیزی است که در قنوت ها در رساله ها گفته شده بخوانید. افراد می توانند در رساله ها قسمت قنوت مراجعه کنند. لا اله الا الله الحلیم و الکریم، لااله الا الله العلی العظیم، سبحان اله الرب السماوات و... در رساله ها به این بخش رجوع بفرمایید. این دعای فرج است که خود مرور اعتقادات توحیدی است. این را آرام آرام بخوانید که شخص محتضر به دنبال شما بخواند. امیرالمومنین (ع) بر سر بالین هر محتضری که می رفتند و این را می خواندند می فرمودند که دیگر ترسی نیست.
سومین نکته ای که توصیه شده خواندن هر جای قرآن، خصوصاً آیت الکرسی، سوره ی یاسین و صافات است. این ها را بخوانیم و لازم نیست تلقین کنیم. درروایات داریم یاسین را که می خوانید ملائک رحمت نازل می شوند. صافات را که می خوانید وسوسه های شیطان دفع می شود. اینها آثار این سوره ها است که در آن هنگام خیلی مهم است. چهارمین چیزی که ما به آن توصیه شده ایم القاء امید است. خوف و رجاء و بیم و امید یک مومن تا وقتی که زنده است باید مساوی باشد. هم از اعمال خود، از آخرت و از عذاب بترسد و هم به رحمت خدا امیداور باشد. اما در روایات متعدد داریم که هنگام مرگ باید فقط امید باشد. لذا به آن شخصی که هنگام احتضار است رحمت خدا را القا کنید. اهل بیت به توکمک می دهند و جایی می روی که به استقبال تو می آیند. ما در روایت داریم که رحمت خدا در آخرت به گونه ای است که حتی ابلیس به آن طمع می کند. ابلیسی که گناه اولین و آخرین به عهده ی او است وقتی رحمت خدا را می بیند می گوید شاید ما را هم ببخشند. باید این رحمت را با خواندن همین روایات به فرد القاء کرد و اگر هم بلد نیستیم بگوییم که لطف خداوند متعال بی نهایت است، گناه ما محدود است اما رحمت او نامحدود است. لطف خدا بیشتر از جرم ماست نکته ی سربسته چه گویی خموش
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_عالی 📚 با موضوع : یاد مرگ (سکرات و غمرات و عوامل آسان جان دادن) 🗓 پنجشنبه چهاردهم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۱.۵ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #سیره_تربیتی_انبیاء_الهی_در_قرآن_کریم - #حضرت_یوسف_علیه_السلام ✨ آیات 32 و 33 سوره یوسف 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_عابدینی 🗓 تاريخ پخش : شانزدهم تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : سیره تربیتی حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم- آیات 32 و 33 سوره یوسف كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عابدینی تاريخ پخش : 16-04- 97 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. شور دیدارت اگر شعله به دلها بکشد *** رود را از جگر کوه به دریا بکشد گیسوان تو شبیه است به شب اما نه *** شب که اینقدر نباید به درازا بکشد خودشناسی قدم اول عاشق شدن است *** وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد عقل یک دل شده با عشق فقط می‌ترسم *** هم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد زخمی کینه‌ی من این تو و این سینه من *** من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد حال با پای خودت سر به بیابان بگذار *** پیش از آنکه تو را عشق به صحرا بکشد شریعتی: سلام می‌کنم به همه دوستان عزیزم، بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین‌مان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله این لحظات و دقایقی که کنار هم هستیم لحظاتی باشد که از معارف ناب قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) سرشار شویم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید. حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله در پناه عزت حق سربلند باشند و زندگی خوشی داشته باشند. شریعتی: ادامه قصه حضرت یوسف(ع) را با بیان حاج آقای عابدینی می‌شنویم. حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) عرض سلام داریم خدمت حضرت یوسف(ع) و همچنین نبی گرامی اسلام(ص) و خدمت بقیة الله الاعظم، اجازه می‌خواهیم به ما اذن بدهند در این احسن القصص یوسف وارد شویم و از برکات و نتایج این قصه شریف بهره‌مند باشیم. در محضر سوره یوسف بودیم. جریان رسید به آنجا که زنان هم یوسف را تحت فشار قرار دادند و هرکدام دعوت به خود می‌کردند و یوسف(س) در این حالت که آن زندگی در کاخ برایش سخت شد، به طوری که دیگر اگر قبلاً یک نفر بود حالا تعداد بیشتری شدند و برای یوسف سختی کار بیشتر شد و چون تهدید شده بود که اگر تن ندهی تو را به زندان محبوس می‌کنیم و عذاب تحقیر را برای تو قرار می‌دهیم، آنجا بیان کرد مرا از این چیزها نترسانید. به خدای سبحان عرض کرد: خدایا اگر اینها می‌خواهند مرا از زندان بترسانند، برای من زندان محبوب‌تر از این است که به خواسته‌های اینها تن بدهم. یکی از نکاتی که اینجا شاید تذکر دائم دارد این است که جهان خلقت محضر حسن حضرت حق است. تعبیری که هست این است که «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَ شَيْءٍ خَلَقَهُ» (سجده/7) به فرمایش علامه طباطبایی خدای سبحان بین خلقت و حسن و زیبایی تلازم ایجاد کرده است. هرجا خلقت هست حسن هست. «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَ شَيْءٍ خَلَقَهُ» هرجا خلقت هست، حسن هست. تلازم بین خلقت و حُسن، چون او احسن الخالقین است. در خودش حَسن است و از حَسن به غیر حُسن صادر نمی‌شود. «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَ شَيْءٍ خَلَقَهُ» بین خلقت و حُسن تلازم است. پس همه عالم خلقت زیباست. ما را می‌خواهد از زیبایی عالم به سمت خودش ببرد. ما را با تجلی حُسن عالم به سمت خودش دعوت می‌کند که او جمیل علی الاطلاق است.
بین این موجودات، زیبایابی را هم در انسان به خصوص قرار داده است. همه عالم حَسن و زیباست اما زیبایاب هم در بین عالم انسان هست. نمی‌گوییم: بقیه عالم زیبایاب نیستند. انسان در بین موجودات به زیبایابی و یافت زیبایی بالخصوص اختصاص دارد. خودش فرمود: وقتی انسان را خلق کرد، «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» (مؤمنون/14) یعنی انسان را زیباترین خلق کرد. این «تبارک الله احسن الخالقین» نسبت به انسان است، نتیجه‌ای که می‌خواهیم از این قصه بگیریم این است که اصل زیبایی و ادراک زیبایی فعل خداست و از او نشأت گرفته است. چون خودش حقیقت جمال نامتناهی است، هر قدر کسی قدرت ادراک زیبایی بیشتری پیدا کند باب زیبایی محقق است که او بتواند بیشتر بیابد. یک مرتبه این است که به بهترین نحو خلق شده است، یک مرتبه این است که تمام اینها تجلی جمیل مطلق هستند. یعنی اگر این درست دیده شود زیباترین است. در بین این زیباترین‌ها خدای سبحان وقتی انسان را خلق کرد، به خالق این انسان که خودش باشد گفت: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ». یعنی این بهترین و زیباترین خلق است. خودش هم بهترین و زیباترین خالق است. اصل زیبایی و یافت زیبایی را خدای سبحان در عالم قرار داده است. این صفت در انسان ممدوح است. اگر کسی زیبایی را نمی‌یابد یک عیب است. خدای سبحان زیبایی عالم ظاهری را یک رقیقه نسبت به زیبایی‌های بالاتر قرار داده است. برای اینکه انسان از آن زیبایی بالاتر محروم نشود و محصور و محدود به زیبایی ظاهری نشود، یک حدودی را قرار داده که تو اگر در این حدود حرکت کنی، از اینها عبور می‌کنی و در اینها متوقف نمی‌شوی. برای اینکه انسان را در زیبایی توسعه بدهد و بالا ببرد، یک حدودی را قرار داده که انسان مشغول نشود به طوری که از مراتب بالاتر غافل شود. لذا خدای سبحان یوسف را خلق کرد. می‌توانست کسی باشد که این زیبایی را نداشته باشد و کسی مفتون او نشود. اما کسی مفتون او شد و از ظاهر او به باطن او راه پیدا نکرد، این غلط است. اگر کسی یوسف(ع) را دید و از زیبایی او به زیبایی‌های باطنی، اخلاق او، ذات او، خالق او راه پیدا کرد، این راه سریع کمال ایجاد کرده است. یعنی خدا با تجلی زیبایی دلها را به سوی این زیبایی جذب کرده اما نخواسته در این زیبایی متوقف شوند. لذا زیبایی او مذموم نیست که بگوییم فتنه‌گری ایجاد می‌کند. نه! خداست. اگر می‌دانست که این فقط سبب فتنه‌گری است، نه سبب جذب، این کار را نمی‌کرد. خدا نمی‌خواهد کسی را به ضلالت بیاندازد.