هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-9-حجت الاسلام حسینی قمی.mp3
11.96M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی
📚 با موضوع : اهمیت حفظ آبروی مردم
🗓 سه شنبه نهم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱.۴ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : چگونه به آرامش دست پیدا کنیم؟
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين سعیدی
تاريخ پخش : 10-05-97
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
تا داشتهام فقط تو را داشتهام *** با یاد تو قد و قامت افراشتهام
بوی صلوات میدهند دستانم، از بس که گل محمدی کاشتهام
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای نازنینمان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. انشاءالله هرجا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. امروز یک مهمان بسیار نازنین داریم، جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای سعیدی که شاید با چهره آرام و لحن بیان آرام ایشان آشنا باشید. حاج آقای سعیدی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم.
شریعتی: خیلی خوشحالیم که در محضر شما هستیم. انشاءالله قرار هست با حضورشان روزهای چهارشنبه ما را منور کنند. قرار است چه مطالبی را از شما بشنویم؟
حاج آقای سعیدی: انشاءالله مطالبی که از قرآن و اهلبیت(ع) استفاده میشود با موضوعاتی مثل آرامش، سکون و سکینهای که خداوند در قلب انسان قرار داده و فقدانش حس میشود که جدا از داراییها و مسائل مالی و اینها همه داد میزنند که چرا این در زندگی ما نیست. خدا کسی است که سکینه را قرار میدهد. خدا کسی است که اطمینان قلبی را قرار میدهد. موضوع بحث ما آرامش و اطمینان است.
شریعتی: قرار هست روزهای چهارشنبه بحث آرامش را که خیلی مورد نیاز این روزهای ما هست بشنویم.
حاج آقای سعیدی: «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ» (تفسير الامام العسكري، ص 25) هر امر مهمی که با بسم الله شروع نشود «فَهُوَ أَبْتَرُ» با بسم الله الرحمن الرحیم، بحثمان را آغاز میکنیم. بحث ما در مورد اطمینان، آرامش است. آن چیزی که خیلی دنبال میکنیم. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) این قلبهای شما با ذکر و یاد خدا آرام میشود. آرامش را مثال میزنیم یاد دریا میافتیم. دریا مواج است یا آرام است، مثل دریا. این موجی که ایجاد میشود در اثر بادها، همان موجهایی است که شیطان در دل ما ایجاد میکند. نفس ایجاد میکند و به هم میریزیم. یک آدمهایی دریا دل هستند، شما یک سنگ را در دریا بیاندازی، اتفاقی نمیافتد اما در یک حوض بیاندازی متلاطم میشود و به هم میریزد و موج به وجود میآید. حجم آبها و اینکه دلش بزرگوار شده است. در طول بحث اشاره میکنیم که هرکدام از فضایل انسانی که حضرات معصومین به ما دادند چطور ما را آرام میکند. چطور هرکدام از رذایل اخلاقی ما را به هم میریزد. خساست آدم را به هم میریزد و به تنگنا میرساند، در اصطلاح تنگ شدن سینه میگویند. شیطان از چه روشهایی وارد میشود. چرا دنبال میکند من اطمینان قلب نداشته باشیم؟ اطمینان قلب چه فایدهای برای من دارد. چه سودی برای او دارد؟ همیشه وقتی جو نا آرام شد، شیطنتهای شیطانی حرف اول را میزند. چه کار کنیم بتوانیم مقابله کنیم؟ با ذکر خدا دل آرام میگیرد یعنی چه؟ یعنی فقط با کلامش؟ یاد خدا چه کار میکند؟ در مشکلات، در جاهایی که بستر ناآرامی است. در مشکلات اقتصادی، بیماری، چطور یاد خدا مرا آرام میکند؟ در موقعیتی که گناه پیش میآید. گناه یعنی مخالفت با خدا! اگر خدا را شناخته باشیم گناه چیز تلخی است. پناه بر خدا!
اگر میخواهم در لحظه گناه آرام باشم، بدانم که او میبیند. خدا ناظر است. خدا بصیر و علیم است. نسبت به بندههایش اگر مثقالی خیر داشته باشم او میبیند. اگر مثقالی شر داشته باشم، او میبیند. او «لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (توبه/120) یک جایی برای کاری کارگری میگیری. شروع میکنند دیوار را میسازند. نزد صاحب کار میآیند و طلب مزد میکنند. میگوید: من شما را ندیدم و غافل بودم، ندیدم برای من کار کنید. خدا از ما غافل نیست. کار میکنی میآید میگوید: من ورشکسته شدم، نمیتوانم مزد شما را بدهم. خدا ورشکست نمیشود. کار میکنی و میگوید: من ظالم هستم و دوست ندارم پول تو را بدهم. «لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» (انفال/51) خدا اجر محسن را ضایع نمیکند. فکر کنید با این رویکرد چه آرامشی به دل آدم میدهد. آدم میخواهد کار درست را انجام بدهد و در مقابل گناه بایستد، مثلاً رشوه میدهند، میگوید: همه دارند میگیرند! من عقب میافتم، خدا دارد میبیند. هم آنهایی که میگیرند را میبیند و هم تو که نمیگیری.
شریعتی: «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها» (انعام/59) وقتی یک برگ بدون اذن او ساقط نمیشود، آنوقت دیگر کار ما مشخص است.
حاج آقای سعیدی: نگاه درست به خدا داشتن و ذکر خدا را کردن، آدم را آرام میکند. ابزار این ناآرامی شیطان است. چه کار میکند ما را به هم میریزد؟ وقتی میخواهم خرید کنم، یک فروشنده یکوقتی که میخواهد من را وادار به خرید کند، آرامش مرا به هم میریزد. بدو بدو! آتش زدم به مالم... اینقدر شلوغ میکند، آرامش و تصمیمگیری شما را به هم میریزد. خرید که میکنی میگویی: من اصلاً این را نیاز داشتم خریدم؟ سؤالی که روز قیامت از خودمان میکنیم که چرا مبتلا به این گناه شدم؟ شروع به وعده دادن میکند، اینقدر شلوغ میکند که دیگر قدرت تصمیمگیری نداری. خرید میکنی و میآیی و نگاه میکنی کار شیطان همین است. «وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُم» (انفال/48) کار شیطان زینت است که مشتری جذب کند. میروی یک جا خرید کنی، روی میوهها لامپ روشن کردند، چشم را میزند. میوهها میدرخشند، دو کیلو میوه میخری، میوه را میشویی نگاه میکنی میبینی میوهها خراب است. میگوید: الآن میروم پس میدهم! میروی میبینی وانتی رفته است. دیگر فرصت نیست. «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مؤمنون/99) خدایا ما را برگردان! موقعی که چشمها باز میشود، خدایا همه اینها خراب است! این عمل من بود، صدقه بود، ولی با منت خرابش کردم. منت سر دیگری گذاشتم، مالی که به عنوان صدقه بود، باطل شد. چرا حج من در عمل من نیست؟ چرا چنین گناه سنگینی در عمل من هست؟ خدایا مرا برگردان. هرگز! جای برگشت نیست. الآن خوب خرید کن. لذا بعضی خبره هستند. بار را نگاه میکند، هزار چراغ رویش باشد یا نباشد، نگاه میکند میگوید: بارش خوب نیست. یا انتخاب میکند میگوید: آن یکی را بده! نسبت به تبلیغات فروشنده کر است. نسبت به تبلیغات شیطان باید کر باشیم. این کری را ذکر خدا ایجاد میکند.
وقتی یاد چیزی مرا مشغول کرد از غیر آن میمانم. خاصیت یاد خداست، دل آدم را پر میکند و قابلیت پر شدن هم دارد. یعنی دروغ نیست. وعده شیطان دروغ است. یادش هم دروغ است. در زندگی هم امتحان کردیم، دائم میگوید: برایت خوشبختی میآورم. همه وعدهها تو خالی و پوچ است. اگر چشم ما باز شود همان لحظه وعده میفهمیم چه اتفاقی دارد میافتد. یعنی لحظه مواجه با گناه که مخالف با یاد خداست، میفهمیم «أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً» (حجرات/12) خود این گناه است، گوشت برادر مرده را خوردن است. منتهی گاهی ذائقه ما تعطیل میشود. حس نمیکند. یکوقت مدرسه دوستان طلبه پاکستانی بودم، ما را دعوت کردند. غذایی را آوردند شبیه آبگوشت، ما یک لقمه که از این خوردیم. خیلی تند بود و سوختیم! گفتم: چرا اینقدر تند است، میخورید. پرسیدم: از غذاهای ایرانی چه میشناسید؟ گفت: شما غذا را بی مزه میخورید. چلوکباب بی مزه بود. قرمه سبزی بی مزه بود. چون ذائقه این تعطیل است و سوخته است. بعضی مواقع انسان فقط با گناه حالت خوب برایش ایجاد میشود. چون ذائقه از بین رفته است. می گویی: کدام لذت ذکر خدا؟ کدام لذت نماز؟ کدام لذت عبادت؟ ذائقه را سوزاندی. تا نسوزی میگویی: خوشمزه نیست و غذا را متهم میکنی، ذائقه را متهم کن! یاد خدا اینها را تثبیت میکند. حالت بهم ریختگی و سوختن این ذائقهها را تثبیت میکند. اینها را از شما دور میکند. این مزه چشیدن غذاهای مختلف لذت دارد. به هر عبادتی یک ناخنک بزنیم، مزهاش را حس کنیم. با یاد خدا دل را آرام کنیم و بعد تصمیم گیری در عبادت درست میشود. مینشینی کلاه خودت را قاضی میکنی. چرا دیگر من لذت عبادت را نمیبرم؟ چرا در نوجوانیام حالت بهتری داشتم؟ شیرینی گویشهای مبارک امام سجاد(ع) همین لذتهای عبادت را به ما میچشاند.
یکوقت حالات درونی ما، ما را به هم میریزد. یکوقت جسمی است، هوا گرم میشود. من حالت عصبی پیدا میکنم. یا غذای تندی میخورم. یا کمبود آهن دارد، ویتامین دِ کم است. به هم ریخته است، کم حوصله است، پیامبر اکرم فرمودند: اگر دیدی کسی پرخاشگری میکند به او گوشت بدهید. گاهی مبنا این است که آرامش به هم میریزد. گاهی تربیت خانوادگی است. وقتی آدم در یک خانوادهای بزرگ شود که دائم حالت تشنج داشته است، دعوا و عصبانیت بوده است، البته اینها رافع مسئولیت نیست. بعضی میگویند: شما که نمیدانی خانه ما اینطور بود. خوب آیا شما هم جواز داری به خدا بگویی: چون خانه ما اینطور بود من این گناه را انجام دادم؟ دانشآموزانی به من گفتند: خانه ما چنین است، خانواده ما چنان است. گفتم: اگر الآن یک بسته بزرگ پول اینجا بگذارم برمیداری یا نه؟ گفت: برمیدارم. گفتم: پدر و مادر شما فقیر هستند. بگو: من باید فقیر باشم، نمیشود بردارم. چطور پول را برمیداری؟ میشود بگویم: ولش کن! یک کسی قاتل باشد و او را دادگاه ببرند. بگویند: دلیل اینکه شما قتل انجام دادی، خانواده ما قاتل بودند. ببخشید اینها را آزاد کنید! ایشان مسئولیتی ندارد. نه! ما عقل و اراده داریم. یکوقت مجنون و دیوانه هست، یک اتفاقی برایش افتاده مجنون شده، او تکلیف ندارد. اما من تکلیف دارم. به اندازهای که میفهمم تکلیف دارم. گاهی عصبانیت من است که مرا به هم میریزد.
شاید در فیلمها دیده باشیم طرف عصبانی میشود و لا اله الا الله میگوید. بفهمم اثرات عصبانیت من چیست و چه بلایی سر من میآورد که این آرامش را به هم میریزد. به عنوان مرکب شیطان گفتند. شیطان سوار آدم عصبانی است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: عصبانیت چه بلایی سر شما میآورد، «تُغیر المنطق» نطق شما را عوض میکند. آدمی است که با ادب حرف میزند. در عصبانیت یک چیزهای دیگر میگوید. ریشه استدلال را قطع میکند. وقتی عصبانی میشوی، ریشه استدلال را قطع میکند. بی حساب و کتاب و از روی عصبیت حرف میزنی. فهمت را پاره پاره میکنی. دیگری هم بخواهد یک چیزی به تو بگوید، متوجه نمیشوی. بعد از عصبانیت میگویی: یک کسی نبود این را به من بگوید؟ بود و به تو گفتند و نفهمیدی. یعنی آدم یک موجودی میشود که با سرعت میرود ولی فرمان ندارد. اگر خدای نکرده زخم زبانی به کسی بزنم، در موقعی که به هم ریخته هستم. بیست سال پیش یک کسی حرف نامربوط بزند یادت هست، زخمش بر دلت تازه است. آدم در زمان عصبانیتها زخم به دل دیگران میزند. یکوقت با گذشت پنجاه سال هنوز زخم بر دلش هست. هیچ عاقلی نمیپذیرد که عصبانیت رافع مسئولیت باشد. با آرامش خیلی میتوان به خدا نزدیک شد. «فالصقوا علی الارض» به زمین بچسبید، یعنی آرام باشید. در آن لحظه تصمیم نگیر و تنبیه نکن. من میگویم بگذارید پنج دقیقه، اصلاً سی ثانیه بگذارد از لحظه عصبانیت، ببین میتوانی کلماتی که در لحظه عصبانیت گفتی را الآن بگویی؟ یکی از دوستان ما در زندان مسئول است، یکی از متهمها قتل انجام داده بود. مجرم آدم خوبی بود منتهی یک لحظه عصبانی شده بود و با یک وسیله بُرنده مرتکب قتل شده بود. سر یک مسأله مالی بی ارزش با صاحب ملک دعوا کرده بود و او را کشته بود، فقط بخاطر اینکه یک قیچی کنار دستش بود. مسئول زندان تعریف میکرد، میگفت به او گفتم: اگر پنج دقیقه قبل از این قتل میگفتم: فلانی شما حاضر هستید با این قیچی کسی را بکشید؟ میخندید. این چه حرفی است؟ در مورد من چه فکر کردید؟ پنج دقیقه بعد شما این کار را کردید. شما فرق کردی و یک آدم دیگر شدی. اگر در آن لحظه توانستی با یاد خدا، حتی اگر ظلم کرده، دعوا بر این است که حق با من است و دیگری ظلم کرده است، خدایا تو ظلم مرا از این نگهدار. خدایا من میدانم این ظلم او گم نمیشود.
امام صادق(ع) فرمود: جهنم یک در اختصاصی دارد. حضرت سجاد(ع) به آیات جهنم که میرسند اینقدر شانههایشان میلرزد و گریه میکنند. جهنم یک در اختصاصی دارد برای کسانی که خشم خودشان را به حرام فرو میبرند. همین قیچی که مثال زدم. میگوید: فلانی مرا اذیت کرده، من هم ماشین او را خط میاندازم. توجیه هم میکنم و میگویم: حقش بود. خودش هم قاضی و مجرم میشود و تمام! حقش بود و میخواست این کارها را نکند. واقعاً حقش بود؟ حضرت میفرماید: آن چیزی که برای دیگران میپسندید برای خودتان هم بپسندید. اگر تو این کار را کرده بودی حقت بود؟ برو از کسی که حق و باطل را میفهمد، بگو: من این کار را کردم. ملاک حق خواستن دلی خودمان نیست. ملاک حق این است که یک خطکش داشته باشیم. لذا وقتی من عصبانی میشوم همه کارهای خطا، حق است. دیگر فهم من ملاک حق و باطل میشود، آنچه دلم میخواهد. آنچه انجام بدهم حق و آنچه انجام میدهد ناحق میشود. این من چیزی است که ارتعاشات آن کوتاه و بلند میشود. مثل خطکشی که شما با متر درست کنی. متری که با کش درست کنی، همه چیز یک متر میشود. همه چیز حق من میشود. یک معیار ثابت دارد. واقعاً حق این است؟ با ذکر خدا و یاد خدا دل آرام میشود و دوباره میتوانی برگردی. بعد نگاه میکنی میبینی یاد خدا چقدر به دردت خورد. همین که با یاد خدا آرام شدی بعداً توانستی اصلاح کنی. خیلی جاها اصلاح میکند و طرف مقابل را با آرامش خودش اصلاح میکند. طرف مقابل شرمنده میشود. حاج آقا ببخشید من عصبانی شدم یک چیزی گفتم.
خانم خانهدار از دست بچه عصبی شده، او را میزند، میگوید: دارم تربیت میکنم! هم خودت داری اشتباه میکنی و هم بچه میفهمد که مامان عصبانی شد. بابا عصبانی شد. اصلاً حس تربیت ندارد. نوای دروغ و صدق شنیده میشود. میگویی: برای تربیتش لازم بود، نه! برای خالی شدن خشمت لازم بود. عصبانیت را سر بچه خالی کردی. داد زدی و سبک شدی. کاری کردی که بار دیگر کارش را یواشکی انجام بدهد.. بار دیگر از پدر فاصله بگیرد. میآید میگوید: حاج آقا من از هفت واسطه آن طرفتر فهمیدم بچه من فلان کار را انجام میدهد. چه چیزی باعث شد مخفی کاری کند؟ برای اینکه مادر را به عنوان یک دستگاه خشونت دید، خودش را پنهان میکند. بعد میگویند: چقدر فاصله نسلها زیاد شده است. مادر و پدر خودتان این کار را کردید. نگاه میکنی پدربزرگ همین بچه یک اخلاق خوبی دارد، پنجاه سال اختلاف سن دارند اما رازهایش را با او میگوید. این فاصله سنی است یا اخلاق ماست. پیغمبر ما خودش را برای مردم چطور تعریف کرده است؟ صفت پیامبر ما امین است. دوست و رفیق با مردم است. در شأن نزول آیه حجاب دارد که میگوید: جوانی سر کوچهای ایستاده بود، یک خانمی آمد رد شود. این داشت نگاه میکرد، برگشت درون کوچه را نگاه کند، یک تیر چوبی از خانه بیرون زده بود، پیشانیاش خورد و خون آمد. دوید سمت پیامبر و گفت: چنین شده است! وقتی سرش خورد، آغوش باز پیامبر را دید و نزد او رفت. حاج آقای محل اگر پناهگاه باشد، مراجعه مردم هم به ما باید مثل پیغمبر باشد. قرار است او مراد ما باشد و ما مثل او رفتار کنیم. من با مردم چطور رفتار میکنم؟ آیا مردم هم به من اینطور مراجعه میکنند؟ اصلاً آغوش بازی میبیند؟ فکر میکند من شنونده حرفهایش هستم. فکر میکند اینجا مشکل من حل میشود. چرا جوان نزد پیغمبر دوید؟ جوان من امروز نزد رفیقش میرود که خدای نکرده کوری عصاکش کور دگر شود!
میگوید: حاج آقا تاجر بودم. مشکل مالی پیدا کردم. یکباره در این مسأله یکی از رفیقها گفت: میخواهی راحت شوی، مواد مخدر، تا جایی که بدبخت شد. اگر با آدمی ناآرام در ماشین نشستی و یکی کنار دستت است. بدو دیر شد. گاز بده! نگاه میکنی میبینی آرامش رانندگی تو به هم ریخت. من اصلاً اینطور نبودم. حالا صحنه دوم؛ پنج دقیقه هم دیر رسیدم عیبی ندارد، آرامشت را حفظ کن. اگر خواستید مصاحبت پیدا کنید با مصاحب دوست باشید. یکی از قطور ترین ابوابی که در روایات اخلاقی ما هست بحث دوست و همراه و همنشین است. اهلبیت(ع) اینجا میرسند ادبیاتشان فرق میکند. ببینید با چه کسانی نشست و برخاست دارید. فلانی آرام است، صحبت کردنش آرام است. مکالمهاش آرام است. در مقابل مشکلات چطور برخورد میکند. آرامش او به تو منتقل میشود. اخلاقیات مثل شرکتهای هرمی است. یکی آن بالا اخلاق خوبی دارد، نگاه میکند این خانواده خوش اخلاق هستند. بابا آن بالا خوش اخلاق بوده است. آدم میتواند اخلاقش را ضرب کند و اینها باقیات الصالحاتش میشود.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم و تذکر این نکات در زندگی امروز ما خالی از لطف نیست که همه ما به این آموزهها احتیاج داریم. قرار هست روزهای چهارشنبه از محضر حاج آقای سعیدی استفاده کنیم. این مباحث کاربردی است و برای زندگی امروز ما مورد نیاز هست.
امروز صفحه 398 قرآن کریم، آیات 15 تا 23 سوره مبارکه عنکبوت را تلاوت خواهیم کرد.
«فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِينَةِ وَ جَعَلْناها آيَةً لِلْعالَمِينَ «15»
وَ إِبْراهِيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «16»
إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «17»
وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ «18»
أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «19»
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «20»
يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ مَنْ يَشاءُ وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ «21»
وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «22»
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «23»
ترجمه : پس او و سرنشينان كشتى را نجات داديم و آن (ماجرا) را براى جهانيان، نشانهى (عبرت) قرار داديم. و (ياد كن) ابراهيم را آنگاه كه به قومش گفت: خدا را بپرستيد و از او پروا كنيد، اگر بدانيد اين (كار) براى شما بهتر است. همانا شما به جاى خدا بتهايى را مىپرستيد و دروغى را مىسازيد، همانا كسانى كه به جاى خدا پرستش مىكنيد، مالك رزق شما نيستند، پس روزى را نزد خدا جستجو كنيد و او را بپرستيد و براى او شكر نماييد كه به سوى او بازگردانده مىشويد. و اگر (مرا) تكذيب كنيد (تعجب ندارد)، زيرا امّتهاى پيش از شما (نيز پيامبرانشان را) تكذيب كردند و بر پيامبر (خدا) جز تبليغ روشن (مسئوليّتى) نيست. آيا نديدهاند كه خداوند چگونه آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را باز مىگرداند؟ البتّه اين (كار) بر خداوند آسان است. بگو: در زمين بگرديد، پس بنگريد كه (خداوند) چگونه آفرينش را آغاز كرده است؟ سپس (همان) خدا نشأهى آخرت (قيامت) را ايجاد مىكند، همانا خداوند بر هر كارى بسيار توانا است. (خداوند،) هر كه را بخواهد عذاب و هر كه را بخواهد رحمت مىكند، و به سوى او بازگردانده مىشويد. و شما هرگز نمىتوانيد خدا را عاجز كنيد، نه در زمين و نه در آسمان، و براى شما جز خداوند، ولىّ و ياورى نيست. و كسانى كه به آيات خداوند و لقاى او كفر ورزيدند، آنان از رحمت من مأيوس هستند و آنانند كه برايشان عذابى دردناك خواهد بود.
شریعتی: انشاءالله زیارت امام رضا نصیب همه ما شود. کم کم داریم به ایام زیارتی حضرت نزدیک میشویم و روز مخصوص زیارتی آقا علی بن موسی الرضا، انشاءالله در طرح زیارت اولیها شرکت کنید. هرکس هرچقدر توانایی دارد در این طرح شرکت کند که بتوانیم کسانی را که تا به حال مشهد نرفتند را عازم کنیم. اشاره قرآنی امروز را بشنویم و بعد از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی برای ما بگویید.
حاج آقای سعیدی: ابتدای صفحه میفرماید: «فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِينَةِ» ما نجات دادیم. خدا رحمت کند آقای مجتهدی یک نکتهای را خیلی تکرار میکردند. میگفتند: خدا همان خداست، خدایی که حضرت نوح را از طوفان شدید نجات داد. ما اصحاب سفینه را نجات دادیم. آنهایی که سوار شدند بر راه نجاتی که ما تعیین کردیم. «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» خدا میگوید: اهلبیت(ع) سفینه نجات هستند. وقتی سوار شدی، «فَأَنْجَيْناهُ» خدا هم بر کارش قادر است. خدا هم نه پیر شده، نه ناتوان شده، خدا همان خداست. اگر از گناه فرار کردی، اگر مثل حضرت یوسف(ع) از گناه به سمت در بسته حرکت کردی، در بسته برایت باز میشود. اگر از مال حرام فرار کردی، اگر از هر نوع خطایی فرار کردی، خدا همان خدای حضرت یوسف است، خدا همین خدایی است که نجات میدهد. اصحاب سفینه اگر بودید، سفینه اهلبیت، سفینه امام حسین اسرع است. نجات پیدا میکنیم. انشاءالله خداوند ما را از شر شیطان و نفس نجات بدهد.
حاج شخ عبدالکریم حائری، به مرحوم مؤسس معروف بودند. ما نسبت به حضرت علی میگوییم: «علیٌ عدل» حضرت علی خود عدل است. حاج شیخ عبدالکریم حائری آدم را یاد باقیات الصحات میاندازد. حوزه علمیه قم، چیزی که الآن اینقدر طلبه و روحانی دارد. ایشان قال الصادق و قال الباقر را زنده میکند. حرف دین را زنده میکند. ایشان از دنیا رفته، اما چقدر الآن خدا بیامرزی میگویند. در شرایط سخت مرد کار بود. خدایا ما را شبیه این آدمها قرار بده، بتوانیم بعد از خودمان یک باقیات الصالحاتی داشته باشیم، مردم استفاده کنند. پرونده ما بعد از مرگمان بسته نشود.
شریعتی: یک جمع بندی از بحث امروز را بفرمایید.
حاج آقای سعیدی: وقتی به هم میریزیم نتیجه این است که دیگری را به هم ریختیم. پژواک عمل من است. یکوقتی در جایی بودم، یک خانمی آمد وضع حجاب نامناسبی داشت. گفت: من خیلی به هم ریخته هستم و دائماً اعصاب من خرد است. گفتم: شما ببین چه کسی را به هم ریختی. گفت: کاری به کسی ندارم. گفتم: شما با این وضعیت از خانه بیرون میآیی. یک خانم و آقایی هم تازه ازدواج کردند و از خانه بیرون میآیند. این دختر میبیند شوهرش چشمش به تو میافتد، دلش میلرزد. البته نگاه به نامحرم خیلی کار زشتی است و مرد نباید نگاه کند ولی ببین با حال این چه کار کردی؟ چه اتفاقی افتاد. مطمئن باش حال این را به هم ریختی، جایی حالت به هم ریخته شود. در دینمان یک کسب حلال داریم، یک خرج کردن حلال داریم. یک زیبایی را خدا به من داده و خدادادی است، یکی اینکه چطور خرج کنیم. از این عفت و زیبایی خودم در مسیر به دردسر انداختن دیگران استفاده کنم. از مال خودم هم میتوانم استفاده کنم. ولی در زور گفتن به دیگران، آرامش دیگران را به هم نزنیم تا آرامش ما به هم نخورد.
شریعتی: انشاءالله تمام دلها و قلبها مثل اقیانوس آرام باشد. توأم با آرامش و یاد خدای متعال و توسل به حضرات معصومین(ع). دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: خدایا آرامش قلبها، آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست، هرکجا هست خدایا به سلامت دارش. اللهم عجل لولیک الفرج! دلمان خیلی برای امام زمانمان تنگ است، خسته شدیم از اینکه نشستیم دعا کردیم و حرف زدیم ولی امام زمان را ندیدیم و نشنیدیم.
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن *** به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن
خدایا بیاور روزی را که با همین چشم سر و ظاهرمان ببینیم، آن روزی که حرف او را بشنویم، صوت نورانی و رحمانی او را بشنویم و دلمان با او گره بخورد و عقلهای ما کامل شود. فرج و گشایش کارها در دعا برای فرج امام زمان است. خدایا به برکت این حرفی که از امیرالمؤمنین و حضرت حجت به میان آمد، دلهای ما را از آلودگیها، از نفسانیات، از خطوات شیطان پاک کن. فرج آقا امام زمان را نزدیکتر بفرما.
شریعتی: گفت: قصیدهای برایتان گفتم و عهد کردم تا برای شما نخواندم، برای هیچکس دیگری نخوانم. فرمود: بخوان دعبل و دعبل خواند و دانههای اشک از گوشههای چشم حضرت سرازیر شد و رسید به دو بیت از بقیه الله، حضرت فرمود: این دو بیت را روح القدس بر زبان تو جاری کردهاند. بخدا قسم اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد خداوند آن یک روز را آنقدر طولانی میکند تا مهدی ما قیام کند. کی و چه وقت؟ حضرت فرمود: ساعتش را فقط خدا میداند. به امید آن روز خواهیم ماند. سلام میکنیم به امام رضا(علیهالسلام).
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-10-حجت الاسلام سعیدی.mp3
11.07M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_سعیدی
📚 با موضوع : چگونه به آرامش دست پیدا کنیم ؟
🗓 چهارشنبه دهم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۰.۵ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
کارشناس : حجت الاسلام و المسلمین عالی
موضوع برنامه : سوال قبر
زمان پخش : 11-05-97 (بازپخش 09-05-90)
سوال – سوال های قبر چیست و چه زمانی آنرا از ما می پرسند ؟
پاسخ – یکی از مباحثی که مربوط به برزخ و زندگی پس از مرگ است بحث سوال قبر است و از مسلمات معارف دینی ما است . در زیارت آل یاسین که یکی از زیارت های مربوط به حضرت ولی عصر است و روی خواندن آن هم تاکید شده داریم که این سوال نکیر و منکر سوال حقی است و واقعیت دارد . در روایتی از امام صادق (ع ) داریم که اگر کسی این سه چیز را انکار بکند از ما شیعیان نیست ، یکی معراج پیامبر و یکی سوال قبر و یکی شفاعت اهل بیت . سوال قبر یکی از عقایدشان همه ی شیعیان است . در روایات بسیار زیادی چگونگی سوال قبر موشکافی شده است و بسیاری از مباحث در آن مطرح شده است . روایتی از پیامبر است که می فرماید : خدا دو تا فرشته دارد که به آنها منکر و نکیر می گویند ، وارد بر میت می شوند و از او سوال می کنند . شاید علت این که به آنها نکر می گویند این است که آنها ناشناخته هستند و فرد بواسطه ی آنها چیزی نمی فهمد . در بعضی از روایات داریم که ورود این دو ملک برای همه به یک شکل نیست . افرادی که اهل معصیت هستند اینها به شکل عبوس بر آنها وارد می شوند که نکیر و منکر هستند . برای مومنین این دو ملک بنام مبشیر و بشیر هستند که بشارت می دهند و برخورد بسیار ملایمی دارند . در جلد سوم کافی داریم که ابو بصیر از امام صادق (ع) سوال کرد که این دو ملک برای مومن و کافر به یک شکل می آیند ؟ ایشان فرمودند : خیر به یک شکل نمی آیند . دردعای ماه رجب داشتیم که خدایا من را از سوال برزخ نجات بده ، از من نکیر و منکر را دور بکن و بشیر و مبشر را برای من بفرست که اینها با چهره های باز و بشارت دهنده هستند . در مورد زمان سوال قبر در روایات پاسخ داده شده است . در همان ابتدای ورود به عالم برزخ این دو ملک می آیند و تعیین تکلیف می کنند . عالم برزخ یعنی عالم قبر . بعد از مرگ با بدن دنیایی کاری ندارند . شخص میت ساعتها و روزهای اولیه هنوز نمی تواند بین عالم دنیا و عالمی که وارد آن شده است فرق بگذارد . و هنوز نمی فهمد که از این دنیا بیرون رفته است و گمانش این است که هنوز در این دنیا است . پیامبر می فرماید وقتی شخص را در قبر می گذارند ، وقتی صدای کفش کسانی که دارند می روند می شنود ، دو ملک می آیند ، یعنی این دو ملک این قدر سریع می آیند . روایتی در نهج البلاغه است که می فرماید : وقتی تشیع کنندگان رفتند و کسانی که گریه می کردند برگشتند ، این فرد را می نشانند و از او سوال می کنند و این قدر این سوال ناگهانی است و شخص از دنیا رفته ترس رد شدن از این امتحان را دارد که سوال را به آرامی جواب می دهد . روایتی داریم که شخصی که از دنیا رفته را دو تا تلقین بکنید ، یکی وقتی او را در قبر می گذارند و یکی هم بعد از دفن که پوشانیده شد تلقین بکنید و امام صادق (ع) می فرماید که وقتی تلقین دوم را می کنید نکیر و منکر می گویند که او را تلقین کردند پس برویم . پس همان موقعی که شخص را تلقین می کنند این دو فرشته می آیند . نکیر و منکر به یکدیگر می گویند که آن حجتی که باید همراه این متوفا باشد به او تلقین شد ، برویم . آقای حائری یزدی که مرجع تقلید بیست و شش سال پیش بود ، یکی از دوستانشان فوت کرده بودند و ایشان وارد قبر شدند و کمی طول کشید .از ایشان سوال کردند که چرا این قدر طول دادید؟ ایشان گفتند که می خواستم نکیرین که آمدند بشنوم که درست جواب داده است و خیالم راحت بشود . پس زمان سوال قبر همان اول ورود به عالم برزخ است . بخاطر همین گفتیم که وقتی همه قبرستان را ترک می کنند عده ای در کنار قبر بمانند و دعا و تلقین بخوانند که اینها بسیار برای او موثر و مفید است.
سوال – با توجه به اینکه ما باید در روز قیامت هم این سوالها را پاسخ بدهیم ، چه لزومی دارد که در برزخ هم این سوالات پاسخ بدهیم ؟
پاسخ – ما یک سوال در عالم برزخ داریم و یک سوال هم در عالم قیامت داریم . سوالاتی که در عالم برزخ می شود یک بازجویی اولیه است که سوال از کلیات و اصول عقاید و بعضی از اصول اعمال است ولی در قیامت از ریز و درشت عقاید اخلاقیات سوال می کنند . مثلا در برزخ از اصل نماز سوال می کنند که آیا نماز می خواندی یا خیراما در قیامت می پرسند که فلان نمازی که خواندی نیت تو چه بود و آیا لباس تو غصبی یود یا خیر ؟ قرائت و رکوع و سجود تو درست بوده است یا خیر ؟ جز به جز سوال می کنند . در برزخ کلیات عقاید را سوال می کنند .یعنی آن چیزی که محور اصلی تشکیل شخصیت انسان است . اصلی ترین عنصری که شخصیت انسان را و جهت گیری و مسیر زندگی دنیایی انسان را تشکیل می دهد باورها وعقاید او هست که آیا عقاید کلی در زندگی را باور دارد یا ندارد. این اولیه و مهمترین عنصر تشکیل دهنده ی شخصیت فرد است . درست است که اخلاقیات و رفتارهای انسان هم در شخصیت او اثرگذار است اما مهمترین عنصر تشکیل دهنده ی شخصیت عقاید است و لذا از آنها سوال می کنند . می پرسند که معبود تو در این عالم که بود ؟ دین تو چه بود ؟ پیامبر و امام تو که بود ؟ و از یک تعداد محدود اعمالی که آن اعمال شاهد اعتقادات هستند . مثل نماز، روزه ،خمس ، حج . از انجام این اعمال سوال می کنند و دیگر اینکه می پرسند کسب و درآمد تو از چه راهی بوده است حلال یا حرام ؟جوانی و عمر خودت را در چه راهی مصرف کرده ای ؟ حالا چرا از این اعمال می پرسند؟ چون این اعمال اصلی ترین اعمالی است که شاهد بر صدق اعتقادات است . اگر من بگویم که من خدا را قبول دارم و اعتقادات را دارم ، بعد می گویند نشانه ی تو که نماز است کجاست ؟ تو که می گویی امام و پیامبر را قبول دارم چرا سهم امام را غصب کردی ؟ خمس ندادی ؟ چرا درآمد خودت را از هر راهی درآوردی ؟ چرا عمرت را به بطالت گذراندی و در راه معصیت خدا گذراندی ؟ پس از جزئیات نمی پرسد. این سوالات مثل سوالات امتحانی پرسیده نمی شود که وقتی برای آن بگذارند . ملائک خیلی راحت آنها را از فرد در می آورند . داریم که اگر سوال را سربلند جواب داد نتیجه اش این می شود که عالم برزخ گشایش پیدا می کند و دری از بهشت به او باز می کنند . یعنی از آن باغ ، یک باغچه ای به او می دهند ، یک جلوه ای از بهشت قیامتی به او می دهند که در این مدت راحت باشد. اما کسی که از این سوالات رد شد نتیجه اش این می شود که یک دری از جهنم را برای او باز می کنند . باید تکلیف فرد از همان قدم اول روشن بشود ،پس سوال قبر از همان ابتدای ورو به برزخ است . ما سرگردانی نداریم.
سوال – آیا همه انسانها سوال قبر را دارند ؟
پاسخ – می گویند که کسی وصیت کرده بود که وقتی من مردم من را با یک کفن کهنه بپوشانید که وقتی نکیر و منکر آمدند گمان کنند که من مرده ی قدیمی هستم و قبلا از من سوال کرده اند . سوال قبر را از همه می پرسند منتها از همه ی کسانی که در دنیا یک موضع اعتقادی یا ضد اعتقادی داشته اند . هر کسی که در دنیا آنقدر آگاهی و فهم داشته که برای خودش موضعی انتخاب بکند .حالا یا این موضع درست دینی و اعتقادی است که ما به آن مومن می گوییم یا یک موضع ضددین است که ما به آن کافر می گوییم . از این دو دسته سوال قبر می شود . داریم که سوال نمی شود مگر از کسانی که در طریق ثبیت دین یا در طریق تثبیت کفر بوده اند . اما دو دسته هستند که سوال قبر ندارد . یک دسته کسانی که شان شان بالاتر از این است که از آنها سوال بپرسند ، مثل انبیاء و امامان . بی معنا است که از پیامبر بپرسند که پیامبر تو کیست . آنها امتحان شان را در دنیا پس داده اند . پیامبر خودش دین و کتاب را آورده است .همچنین از شهدا هم سوال نمی شود . پیامبر فرمود : شهید در قبر مورد سوال قرار نمی گیرد . پرسیدند که چرا از مومنین سوال می کنند ولی از شهدا سوال نمی کنند. پیامبر فرمود: همین که او به زیر تیغ شمشیر بخاطر خدا رفت ، آن بالاترین امتحان برای شهید است . عزیزی است که دو چشم و دو دستش را برای خدا داده است. ایشان می گفتند که من زمان جنگ آرپیچی زن بودم . یکی از دوستان ما که مجروح هم بود نزدیک تانگ شد تا موشک بزند ولی موشک به تانک اصابت نکرد . تانک از روی بدن او رد شد و من گوشت های بدن او را می دیدم که به اطراف پرت می شد. من خودم را به بالین او رساندم . وقتی آخرین نفس هایش را می کشید می گفت که خدایا از من راضی شدی ؟ کسی که این جوری جانش را داده است و عملا اعتقادش را نشان داده دیگر احتیاجی به سوال ندارد . یک دسته ی دیگر شان شان پایین تر از این است که از آنها سوال بشود . مثلا کسانی که درفرهنگ دینی ما مستضعف فرهنگی و فکری شمرده شده اند . یا در دنیا به حد رشد فکر نرسیده اند که ایمان داشته باشند یا نداشته باشند مثل بچه ها یا دیوانگان که تکلیفی ندارند . که اینها نه جزو مومن و نه جزو کافر به حساب می آیند . یا کسانی که انسانهای بالغی هستند که حجت بر آنها تمام نشده است . کسانی که دین حق به آنها عرضه نشده است چه بسا اگر دین حق به آنها عرضه بشود آنها هیچ انکاری ندارند . این جور افراد نه مومن هستند نه کافر . فردی که اطلاعات در اختیار او قرار نگرفته است . یک وقت اطلاعات هست و ما باید تحقیق بکنیم و اگر این کار رانکنیم ما مقصر هستیم ولی یک موقع اصلا به فرد صدایی نرسیده است و مقصر نیست . ممکن است که پیرو دینی بوده است و احتمال نمی داده که اسلام دین حقی است که برود سوال بکند. این جور افراد که دست رسی به حق نداشته اند و حجت بر آنها تمام نشده است ، مستضعف نام دارند . رحمت خدا وسیع تر از این است که کسانی که حجت بر آنها تمام نشده عذاب بکند . به تعبیر قرآن امر آنها به خداواگذار شده است . و خدا خودش می داند که با آنها چه رفتاری بکند. چیزی که از آیه بر می آید این است که آنها مورد عفو خدا واقع می شوند . در آیه ی متسضعفین می فرماید که امید است که عفو خدا شامل حال آنها بشود. پس این دو دسته سوال قبر ندارند.
سوال – سوره مریم آیات 39 تا 51 را توضیح بدهید .
پاسخ – در این آیه ی سی و نه خدا از روز حسرت نام می برد ، روزی که کار به پایان رسیده است . یک عده ای در غفلت هستند و به ایمان نمی رسند . آن روز حسرت بالایی است . یکی از اسامی روز قیامت یوم الحسرة است . پیامبر فرمود : به ازای هر روز زندگی انسان بیست و چها رتا مخزن برای انسان در روز قیامت باز می شود . وقتی در یک جعبه را باز می کنند برای شخص مومن آنچنان نور و سروری و هدیه ای است که بقدری خوشحال می شود که اگر این سرور و خوشخالی را در اهل جهنم توزیع بکنند مقداری از عذاب شان کاسته می شود . وقتی یکی از این خزانه ها را باز می کنند بقدری وحشت و ظلمت وغم در آن است و آن ساعتی است که در آن معصیت کرده است که شخص دچار عذاب می شود که اگر این عذاب و ناراحتی را در بین اهل بهشت توزیع بکنند از خوشحالی آنها کم می شود. یک خزانه را برای فرد باز می کنند که خالی است و فرد بقدری حسرت می خورد که این حسرت برای فردی قاب درک نیست . این یعنی ساعتی که فرد در دنیا از دست داده و نتوانسته کار مفیدی انجام بدهد . لذا این ساعتها را غنیمت بشمارید.
سوال – با اینکه ما سوالات روز برزخ را می دانیم چرا نمی توانیم آنها را پاسخ بدهیم و پاسخ دادن به آنها سخت است ؟
پاسخ – به ظاهر این سوالات ساده است و پاسخ آن هم ساده است . چون ما این سوالات را با سوالات دنیایی مقایسه می کنیم . دردنیا وقتی از ما امتحان می گیرند یا مسابقه ای هست از محفوظات ذهنی ما می پرسند . اگر کسی از قبل مطالبی را حفظ کرده می تواند اینها را جواب بدهد . ما فکر می کنیم که سوالاتی که در برزخ می پرسند مثل سوال دنیایی است که در محفوظات ما هست و جواب آن ساده است . در حالیکه ما نباید سوال کردن دنیایی را با سوال کردن برزخی مقایسه بکنیم . سوالات برزخی از محفوظات ذهنی نیست بلکه از باورهای قلبی است یعنی وقتی ملائکه سوال می کنند عقاید و باورها را واکاوی می کنند . بخاطر همین اینجا کار سخت می شود. در اینجا لازم نیست که ذهن کار بکند قلب باید باورهایشا را رو بیاورد . قلب بایدباورهای محکمی داشته باشد که وقتی سوال کردند بتواند قلبا اعتقاد خودش را به آنها برساند و آنها می فهمند که تو به رب اعتقاد داری یا خیر . فیض کاشانی می گوید که افرادی هستند که قرن ها اسم پیامبر را فراموش می کنند و یادشان نمی آید . این نشان می دهد که عقاید و باور به پیامبر در قلب شان نفوذ نکرده است . سوالات قبر را از بدن ظاهری و گوشتی نمی پرسند . سوالات را از باطن می پرسند و در باطن دروغ نیست . در این دنیا می توان به ظاهر دروغ گفت ولی در برزخ ظاهر کنار رفته و دروغ معنا ندارد . می پرسند که در دنیا رب تو و معبود تو چه کسی بوده است ؟ کسی که در دنیا معبودش مال و ثروتش بوده است ، می گوید شیطان است . آنها خودشان درمی یابند و احتیاج به گفتن نیست . این عقیده و باطن مخفی نیست و رو است . اما کسی که در دنیا معبود و هدفش خدا بوده است و باورش در دنیا این بوده است ، وقتی از او می پرسند امام تو که بود ، چون در دنیا از علی و آل او تبعیت کرده است نام امامش را می گوید ولی کسی که دردنیا هر کاری خواسته کرده و از امام تبعیت نکرده است ، وقتی از او می پرسند که امام تو که بوده است می گوید : نفس من بوده است . چیزی که به درد برزخ می خورد عقاید و باورهای قلبی است . قلب باید خدا را بعنوان معبود باور کرده باشد ، امام را بعنوان یک جلودار قبول کرده باشد . در بعضی از روایات از این دو فرشته بعنوان کسی که خالص را از ناخالص جدا می کند نام برده شده است یعنی وقتی آنها واکاوی می کنند قلب خالص از ناخالص را جدا می کنند. اینها بسته به باورهایی دارد که در دنیا برای خودمان تثبیت کرده ایم و واقعا در قلب مان نفوذ کرده است . کسانی که این اعتقادات در قلب شان نفوذ کرده است و با نماز و روزه اعتقادات را تثبیت کرده اند ، آنها آنجا کاملا جوابگو هستند.
سوال – آیا می شود کاری کرد که ما پاسخ این سوالات را براحتی بدهیم ؟
پاسخ – امام سجاد (ع) هر جمعه در مسجد النبی در مدینه موعظه می کرد . در کتاب بحار جلد ششم داریم که می فرماید : بعد از این که از خدا و پیامبر سوال می کنند ، به هوش باش و به خودت فکر کن ، قبل از اینکه از تو سوال کنند دراین دنیا آماده باش . آمادگی این امتحان به این صورت نیست که محفوظات ذهنی مان را زیاد کنیم یا کتاب بخوانیم که جواب بدهیم بلکه باید اعتقادات و باورهای مان را در این دنیا تقویت کنیم . وقتی بحران های زندگی به سراغ من می آید بحران های مالی ، سیاسی ، جنسی و خانوادگی ، دست از اعتقادم برندارم و با کوچکترین مشکل با خدا قهر نکنم و نمازم را ترک نکنم . با بالا و پایین شدن مد دست از حجابم برندارم . با یک تغییر در زندگی تمام عقایدم را دور نریزم . وقتی درا ینجا در باورهایم ثابت قدم هست در آنجا با غرش ملائکه ( در روایت داریم که صدای این دو ملک مثل غرش رعد است ) شخص نمی ترسد . زیرا در بحران های زندگی اعتقادش را نگه داشته است. حالا چطور باورهای مان را تقویت کنیم که بتوانیم پاسخ سوالات قبر را درست بدهیم . جواب سوالات ما باورهاست . قرآن می فرماید : اگر می خواهی باورهایت قوی بشود باید طبق باورهایت عمل بکنی . من اگر طبق اعتقاداتم عمل بکنم در زندگی کسب و کار و ... اینها باورهای من را تقویت می کند. موقع نماز وقتی کارم را رها می کنم و به سراغ نماز می آیم ، این باعث می شود که اعتقادات من محکم بشود . وقتی دلم می خواهد هر جوری کاسبی بکنم ولی دلم را کنار می گذارم و آنچیزی را که خدا می خواهد رفتار می کنم این باعث می شود که اعتقادات من قوی بشود . هر عملی برخلاف اعتقادات مثل موریانه ای است که از درون اعتقادات ما را پوک می کند . هر معصیت بند ارتباط با خدا را قطع می کند . پس آن چیزی که اعتقادات را تثبیت می کند عمل بر طبق بندگی و دستورات الهی است . کسی که در این دنیا سعی اش را کرده است اگر در آن دنیا کم بیاورد ائمه دست او را می گیرند . روایتی از امام صادق (ع ) داریم که در قبر از پنج چیز می پرسند : از نماز ، روزه ، حج ، زکات و ولایت . ولایت اهل بیت کناری می ایستد و می گوید هر جا شما کم آوردید من آنرا تکمیل می کنم . هر نقصی که بر شما وارد شد من آنرا تمام می کنم . مرحوم آیت الله حائری عاشق امام رضا (ع) بود . گاهی ایشان برای رفتن به مشهد بلیط اتوبوس گیرش نمی آمد و این پیرمرد روی پیت حلبی می نشستند و به مشهد می رفتند . مدتی هم که در مشهد بود در حرم می ماند . در طول عمرش هفتاد بار به مشهد رفته بود. در آخرین بار که ایشان به مشهد رفته بودند می گفتند که امام رضا (ع) فرموده که تو دیگر نیا ، نوبت ماست . ایشان می گفت که من فهمیدم که این آخرین باری است که به زیارت می روم . مرحوم آیت الله مرعشی نجفی با آیت الله حائری با هم قراری گذاشته بودند که هر کدام که از دنیا بروند به یکدیگر خبری بدهند . آیتالله حائری زودتر ازدنیا رفتند . آیت الله نجفی در حالتی ایشان را دید و ایشان گفتند که وقتی من از دنیا رفتم دو ملک برای سوال قبر آمدند که من خیلی ترسیدم که در عمرم اینقدر نترسیده بودم . یک دفعه یک صدای دلنوازی از پشت گفت که نترس . با نزدیک ترین شدن این صدا ، این دو ملک رفتند . وقتی چهره را دیدم پرسیدم شما چه کسی هستید ؟ گفت : یک بار از آن هفتاد بار به ملاقات تو آمدم ، شصت و نه بار دیگر به ملاقات تو می آیم . این کمکی ها برای کسی است که اعمالی انجام داده و یک جایی کم آورده است.
سوال - یک تحفه ای در طلیعه ی ماه مبارک رمضان به ما بدهید تا قدر لحطات خودمان را بدانیم .
پاسخ – شما این ماه مبارک رمضان را یک بستر مناسبی برای تقویت باورها قرار بدهید . یکی از این چیزهایی که باورها را تقویت می کند درک سحر است . خدا در سحر گنجی گذاشته است . در قرآن خدا می فرماید که کسی نمی داند که در این سحر من چه چیزی برایشان مخفی کرده ام . امام حسن عسگری (ع) فرمود : راه رسیدن به خدا یک راه بی نهایت است که یک مرکبی می خواهد که بهترین مرکب شب و سحر است . از شب استفاده کنید . بخاطر همین برای پیامبر درک سحر و شب زنده داری واجب بود . وقتی حضرت علی (ع) می خواست آخرین اذان صبحش را بگوید به فجر نگاهی کرد که فجر یک شب چشم او را خفته ندیده بود و او همیشه بیدار بود . ما می توانیم سه رکعت نماز شب را در این سحرهای ماه رمضان بخوانیم.
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-11-حجت الاسلام عالی.mp3
11.55M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_عالی
📚 با موضوع : یاد مرگ (سوال قبر)
🗓 پنجشنبه یازدهم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : سیره تربیتی حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش : 13-05-97
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
سر و سامان من و بی سر و سامانی من *** حُسن کنعانی تو، مصر پریشانی من
روز و شب فکر تو یک لحظه رهایم نکند *** من به زندان تو أم یا که تو زندانی من
آن همه تیغ و ترنجی که به خون غلتیدند *** بین عشاق گواهند به حیرانی من
دیدهای یا که شنیدی که بت دیگر را *** میپرستیده بتی قدر مسلمانی من
زدهام چوب حراجی به دلم تا ببری *** ای گران جانی تو مایهی ارزانی من
خواب نادیده فقط قصد هلاکم داری *** کار تعبیر تو افتاده به قربانی من
زیر شمشیر غمت رقص کنان باید رفت *** ای کمر بسته در اندیشهی ویرانی من
میدَرم هرچه حجاب هست که شاید بشود *** زخم پیراهن تو، جامهی عریانی من
شریعتی: سلام میکنم به همه شما، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله هرجا هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم.
شریعتی: خیلی خوشحالیم که اولین روز هفته با شما قصهی حضرت یوسف شروع میشود و نکات نابی که در سایهی آیات نورانی قرآن کریم قرار هست بشنویم. بحث ما قصه حضرت یوسف(ع) بود، آیه 36 سوره یوسف(ع) «وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ» دوستانی که میخواهند آیات قرآن کریم را تطبیق بدهند، صفحه 239، آیه 36 سوره یوسف را برای ما شرح خواهند داد.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) عرض سلام داریم خدمت بقیة الله الاعظم، انشاءالله همه ما جزء سربازان حضرت باشیم و انشاءالله از ما و افعال ما راضی باشند طوری که مورد رضایت ایشان باشد. سختیهایی که مردم امروز تحمل میکنند و میگذرد برای همه سخت است و اینگونه نیست که ما ادراک نکنیم. ما هم در متن این زندگی هستیم، گاهی بعضی دوستان احساس میکنند اگر به بعضی گفتارها مشغول میشویم معلوم است که غافل از این مسائل هستیم. نه! هیچکسی نیست که با مردم زندگی کند و رفت و آمد و ارتباط داشته باشد، الا اینکه این سختیها برای او ملموس است، مثل خود مردم. منتهی علت خیلی از این مشکلات که ایجاد شده غیر از مسائلی که ممکن است به خارج از کشور برگردد که بعضی از آن هست، بیشتر مربوط به ساخته نبودن ما و حالتی است که ممکن است در ما شکل گرفته باشد و بلد نشدیم در مواقع بحران چطور از خود گذشتگی نشان بدهیم، حقوق خودمان را رعایت کنیم. بیان این قصههای قرآنی با اینکه بسیاری از این در دوران سختی مسلمین نازل شده، چه در دوران مکه که پیغمبر اکرم سیزده سال در سختی کامل بودند، تحت محاصره اقتصادی بودند و چه دورانی که در مدینه بودند، ده سالی که در مدینه بودند سالی چند جنگ واقع شده بود، لذا فشار و سختی بسیار بود اما این سورهها را خدای سبحان برای همین مواقع نازل کرده و حل همین مسائل درونش است و اگر به اینها پرداخته میشود از باب یک بحث جدا نیست. از باب این است که حل این مسائل با رجوع به اینها امکان پذیر میشود، چنانچه در خود آینده قصه که چند آیه بعد است اصلاً یوسف (ع) وقتی از زندان با آن تعبیر خواب آزاد میشود، بحران اقتصادی و قحطی که در آن کشور آمده بود میخواست مدیریت اقتصادی کند و آنجا را حل میکند و مردم را از یک فشار عظیمی که جلوی رویشان قرار داشت، قبل از آمدن او، مدیریت میکند. یعنی این ناظر است به حل بسیاری از مسائل ما. فکر نکنید این یک چیز جداست حتی قسمتهایی که مربوط به زلیخا و یوسف بود، اینطور نیست که بی ربط به حل مشکلات امروز ما باشد. خیلی از چنین مسائلی امروز محقق شده و میشود و جوانهای ما مبتلا هستند، روشی که بتوانند این را به طریق صحیح هدایت کنند و به طریق الهی حل کنند و عاقبت بخیری به دنبالش بیاید در همین است. عمده بحث ما در اینجا تطبیق این مسائل با بحث است. قصد ما نقل تاریخ نیست. قصد قرآن هم گفتن از تاریخ نیست، کار قرآن هدایتگری است. این مقدمه از باب پیامکهایی بود که به دست ما رسیده بود. از اینکه دوستان حساسیت دارند که طریق یک جامعه اسلامی به سمت کمال باشد، بی تفاوت نیستند این برای ما نعمت است. ما هم در حد توانمان قصد داریم در همین راستا حرکت کنیم.