امام صادق فرمود: دوستان چند دسته هستند. بعضی مثل غذا هستند. آدم همیشه به آنها احتیاج دارد. اینها خردمندان و عاقلان هستند. بعضی دوستان مثل مرض و بیماری هستند. اینها آزار دهنده است. اینها دوستان بی خرد هستند. بعضی از دوستان مثل دوا هستند. در بحرانها به کار میآیند. گاهی آدم یکباره میبیند زندگیاش را باخته است. اموالش را باخته است. اینها معلوم میشود دوستان چه کسانی هستند که میآیند کمکش میکنند. یک کسی پدرش از یاران امام صادق(ع) بود. در کوفه زندگی میکند، پدرش از دنیا رفت و مالی برایش به جا نگذاشته بود. یکی دو روز از فوت پدرش گذشت، یکی از دوستان پدرش سراغ این پسر آمد. تسلیت گفت، به او گفت: پدرت مالی برایت گذاشته که خودت و مادرت را بتوانی اداره کنی؟ هزار درهم به این پسر داد. این دوست مثل دواست. با این سرمایهگذاری کن و هروقت دارایی پیدا کردی پول مرا برگردان. این پسر نزد مادرش آمد و گفت: مادرجان غصه نخور. دوست پدر هزار درهم به ما داد تا سرمایهگذاری کنیم. دوست دیگری آمد مقداری پارچه به او داد. در مغازه کسب و کاری راه انداخت و خیلی زود به سودآوری رسید. ایام حج آمد به مادرش گفت: من دلم هوای مکه را کرده است. مادر گفت: پول مردم چه میشود؟ هزار درهم قرض مردم، گفت: آن را آماده میکنم و به او میدهم. هزار درهم را به او داد. گفت: من نیازی ندارم. گفت: میخواهم مکه بروم، نباید دینی به گردن من باشد. مرسوم بوده که شیعهها بعد از مکه به مدینه برای زیارت امامشان میرفتند. خانه امام صادق(ع) آمد، جمعیت زیادی بود. این هم کم سن و سال بود. آخرهای جمعیت ایستاد تا خلوت شد. سلام کرد و به امام صادق گفت: من پسر فلانی هستم. امام فرمود: پدرت چطور است؟ گفت: پدرم از دنیا رفت. مالی بر جا گذاشت؟ گفت: نه. یکی از دوستان پدرم هزار درهم به من داد تا سرمایهگذاری کنم. من هم کسب و کاری راهاندازی کردم، آمدم مکه... هنوز حرفش تمام نشده بود، امام با حالتی فرمود: هزار درهم آن شخص چه شد؟ گفت: هزار درهم را به او دادم. امام فرمود: احسنت، آفرین که پول مردم را برگرداندی. یک نصیحتی به تو بکنم اینکه امانتداری را همیشه مراقبت کن، خدا به تو کمک میکند. اگر در مال مردم امانتدار باشی، در مال مردم هم شریک میشوی و به تو اعتماد میکنند.
الآن پدری از دنیا میرود و چند جوان دارد. کار ندارند، سرمایه ندارند، مغازه ندارند. دوستان پدر بیایند کمک کنند. جوان هم باید امانتداری بکند، وفاداری به خرج بدهد. مال مردم را خیانت نکند. حدیث داریم پدر شما از دنیا رفت به دیدن دوستان پدرتان بروید. ارتباطات قبلی را حفظ کنید. چقدر حدیث داریم که بهترین دوست کسی است که تو را کمک کند بر طاعت خدا و جلوی معصیت تو را بگیرد. بهترین دوست کسی است که از تو انتقاد کند و بدیهای تو را توضیح بدهد و جلوی خسارت بیشتر را بگیرد. بهترین دوست، دوستان قدیمی تو هستند. بهترین دوست کسی است که وقتی نگاهش میکنی یاد خدا بیافتی. بهترین دوست کسی است که وقتی برایت حرف میزند در تو تأثیر میگذارد و تو را به آخرت ترغیب میکند.
عامل بعدی کار است. برای شکوفایی جوانی کار مهم است. فردا روز اول ماه ذی الحجه است. سالروز ازدواج امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا است. امیرالمؤمنین(ع) میخواست ازدواج کند خانه نداشت. شخصیت دوم جهان اسلام است. یک شتری داشت برای باغدارهای مدینه آب میبرد و یک مبلغی میگرفت. خانوادهاش فقیر بودند، پیوسته باید در جنگ باشد تا فاصله میافتاد میرفت کار میکرد. وقتی به خواستگاری آمد، پیغمبر پرسید: علی جان، امروز آمدن تو با هر روز فرق دارد. فکر کنم برای خواستگاری آمدی. باید از دخترم بپرسم. پیغمبر به دختر شخصیت داد که اختیار ازدواج با دختر است. خداوند از روی لطفش اجازه پدر را هم ضمیمه کرده است. داخل اتاق دختر شد و او را صدا زد. فاطمه زهرا عرضه داشتند: لبیک یا رسول الله! پیغمبر فرمود: فاطمه جان علی به خواستگاری تو آمده است. چه میگویی؟ گفت: پدر جان نظر شما چیست؟ پیغمبر فرمود: خدا و من به این ازدواج راضی هستیم. دختر گفت: «رضیت بالله ربّی و بک یا ابتا نبیّا و بعلی بعلاً و ولیا» راضی هستم خدای من الله باشد و پیغمبر من شما باشی و همسر و امام من علی(ع) باشد. صحبت مالی شد. پیغمبر فرمود: علی جان چه داری؟ مرکبی دارم که با آن کار میکنم. شمشیری که با آن میجنگم و زرهای که در جنگ از آن استفاده میکنم. فرمود: شتر را احتیاج داری و وسیله کار است. شمشیر هم نیاز داری. زره را بفروش و خرج عروسی کن. زره را فروختند و با آن جهیزیه خریدند. وسایل خانه خریدند و عقد هم در مسجد صورت گرفت، چهل روز گذشت میخواستند عروس را به خانه داماد ببرند، خانه نداشت. یعنی شخصیتی که همه ما به پیروی او افتخار میکنیم، برای آغاز زندگی خانه نداشت. کسی بود در مسجد بساز و بفروش داشت. خانه میساخت و میفروخت. یکی از مسجدیها نزد او رفت و گفت: داماد پیغمبر به زودی میخواهد دخترش را به خانه بخت ببرد. خانهای داری؟ گفت: یک خانه دارم راهش خیلی دور است و نیمه ساز است. داماد حاضر است برود اتاقهایش را بنایی کند، ما حرفی نداریم. حضرت یک هفته رفت بنایی کرد، با دامنش شن میبرد و کف اتاق را مسطح میکرد. کار را عار ندانیم! امیرالمؤمنین اینطور تشکیل زندگی داد. تا سه سال اتاقشان فرش نداشت و پارچهای میانداختند. یک زندگی ساده و پر افتخار داشتند.
کار هم که میگوییم، منظور ما درستکاری و محکم کاری است. کسی که قبر میکند و قبر را بد درست میکرد، پیغمبر فرمود: چرا اینطور قبر میکنی؟ گفت: میخواهیم مرده را درونش بگذاریم! فرمود: خدا دوست دارد بندهاش محکمکاری کند. طوری که وقتی کالای ایرانی به کشورهای دیگر صادر میشود طالب داشته باشد نه اینکه بگویند: معیوب است.
شریعتی: این هفته در برنامه از حضرت آیت الله حاج آقا ضیاء عراقی یاد میکنیم. چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات امروز را به روح بلند امام جواد هدیه کنیم. انشاءالله زیارت کاظمین نصیب همه شما شود که عجیب حال و هوای مشهد الرضا را در اذهان تداعی میکند.
امروز صفحه 409 قرآن کریم، آیات 42 تا 50 سوره مبارکه روم را تلاوت خواهیم کرد.
«قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ كانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ «42»
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ «43»
مَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ «44»
لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْكافِرِينَ «45»
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ يُرْسِلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِيُذِيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «46»
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ «47»
اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَيَبْسُطُهُ فِي السَّماءِ كَيْفَ يَشاءُ وَ يَجْعَلُهُ كِسَفاً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ فَإِذا أَصابَ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ «48»
وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ «49»
فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِكَ لَمُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «50»
ترجمه: بگو: در زمين سير كنيد پس بنگريد عاقبت كسانى كه قبل از شما (زندگى مىكردند و) بيشترشان مشرك بودند چگونه بود. (حال كه دانستى فرجام شرك هلاكت است،) پس به دين استوار ايمان بياور، پيش از آن كه روزى بيايد كه براى آن برگشتى از (قهر) خدا ممكن نيست، در آن روز مردم از هم جدا (و دسته دسته) مىشوند. هر كس كفر ورزد، كفرش به زيان اوست و كسانى كه كار شايسته انجام دهند (سعادت ابدى را) براى خودشان آماده مىكنند. تا (خداوند) كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، از فضل خويش پاداش دهد؛ (و كافران را محروم كند، زيرا) او كافران را دوست نمىدارد. و از نشانههاى الهى اين است كه بادها را مىفرستد، تا مژده (باران) دهند و بخشى از رحمتش را به شما بچشاند و كشتىها به فرمانش حركت كنند، و شما از فضل او (روزى) بجوييد، شايد شكرگزارى كنيد. و البتّه ما پيش از تو پيامبرانى را به سوى قومشان فرستاديم، پس آنان دلايل روشن براى مردم آوردند، (برخى ايمان آوردند و بعضى كفر ورزيدند) پس، از كسانى كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم، و (مؤمنان را يارى كرديم كه) يارى مؤمنان حقّى است بر عهدهى ما. خداوند كسى است كه بادها را مىفرستد و ابرى برمىانگيزد و آن را در آسمان، هر گونه بخواهد مىگستراند و آن را بخش بخش مىكند، پس مىبينى كه باران از لابلاى آن (ابر) بيرون مىآيد. پس هرگاه آن (باران) رابه هر كس از بندگانش كه بخواهد برساند، به ناگاه آنان شادمان گردند. و هر چند پيش از آن كه (باران) بر آنان نازل شود، (آرى،) پيش از آن نوميد بودند. پس به آثار رحمت خدا بنگر كه چگونه زمين را بعد از مرگش زنده مىكند. همانا خداست زنده كنندهى مردگان و او بر هر چيزى قدرت دارد.
شریعتی: در سالروز شهادت امام جواد(ع) در خدمت شما هستیم. از حاج آقا ضیاء عراقی بفرمایید.
حاج آقای بهشتی: شخصیتها سرمایههای یک کشور هستند. حاج ضیاء عراقی از مفاخر اراک هست، ایشان شصت سال شاگرد پرورش داد. ما در دانشگاه و حوزه داریم کسانی که تمام عمر خودشان را برای دانشجو پروری و طلبه پروری وقف کردند. کسان زیادی که ما در روزگار خودمان میشناسیم از شاگردان ایشان هستند. رحمت خدا بر ایشان باد.
شریعتی: کتابهایی که انتشارات دار الحدیث منتشر میکند کتابهای نوعاً روایی است و خیلی مورد استفاده قرار میگیرد، «حکمت نامه جوان» عنوان کتابی است که در فصلهای متنوع روایات و آیاتی که دربارهی جوانها هست را جمعآوری کرده است. به 20000303 پیامک بزنید، دوستان ما شما را راهنمایی خواهند کرد.
حاج آقای بهشتی: مطالب امروز من از همین کتاب بود. توجه به ارزشهای اخلاقی در جوانها فوق العاده مهم است. پیامبر عزیز ما در غالب حکایتی فرمودند: سه نفر از شهر فاصله گرفتند به کوهستان بروند، در غاری عبادت کنند. غار را پیدا کردند و نشستند، یک سنگی از بالای کوه افتاد و در غار را بست. اینها وحشت کردند نجات ما چه میشود. یکی از آن سه نفر گفت: بنشینیم فکر کنیم ببینیم در عمرمان خالصاً برای خدا چه کار کردیم؟ آن کار را بیان کنیم و از خدا بخواهیم این سنگ را کنار بزند. نفر اول این قصه را تعریف کرد و به گذشته خودش مراجعه کرد و گفت: خدایا تو شاهد هستی، من دنبال دختر زیبارویی بودم و پول زیادی خرج کردم و به او رسیدم. وقتی به او رسیدم یاد آتش تو افتادم. منصرف شدم از این گناه، این کاری است که برای تو کردم. اگر این کار را برای تو کردم اینجا ما را نجات بدهم. مقداری سنگ تکان خورد. نفر دوم گفت: پروردگارا من کار کشاورزی میکردم، به کشاورزانی گفتم: برای من کار کنید. برای یک روز نصف درهم به شما میدهم. آن روز به پایان رسید و من هم مزد آنها را دادم. یکی از آنها گفت: من نصف درهم نمیگیرم. من دو برابر دیگران کار کردم، یک درهم. بعد هم نصف درهم را پرت کرد و قهر کرد و رفت. من با نصف درهم او رفتم بذر خریدم و کشاورزی کردم و سود زیادی به دستم آمد و روزگاری گذشت و دنبال نصف درهم خودش آمد. معلوم میشود در سختی زندگی میکردند. من هم به جای نصف درهم هجده هزار درهم به او دادم. خدایا من این کار را بخاطر تو کردم اگر قبول داری این سنگ را تکان بده. سومین نفر گفت: خدایا تو شاهد هستی که من پدر و مادر پیری دارم برایشان شیر بردم، دیدم خوابشان برده است. دیدم ظرف شیر را بگذارم تا بیدار شوند ممکن است حشرهای بیاید آلوده کند، بیدارشان کنم ممکن است اذیت شوند. همینطور صبر کردم تا این پدر و مادر بیدار شدند، خدایا تو میدانی من این کار را بخاطر تو کردم. یکوقت دیدند این سنگ کنار رفت. اینجا پیغمبر فرمود: هرکس با خدا راست باشد نجات پیدا میکند. هرکس با خدا راست باشد، نفر اول از دختری گذشت که در او آلودگی بود. نفر دوم از مالی که حق دیگران بود گذشت، نفر سوم بخاطر صمیمیت با پدر و مادرش ایثار کرد. از این نوع کارها در زندگی داشته باشیم حتماً خدا به فریاد ما میرسد.
شریعتی: حاج آقای فرحزاد تأکید کردند و فرمودند: حتماً یادآوری کن که امروز آخرین یکشنبه ماه ذیالقعده است آخرین فرصتی است که میتوانید این نماز را بخوانید و ما را هم دعا کنید.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-21-حجت الاسلام بهشتی.mp3
12.93M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_بهشتی
📚 با موضوع : جوان و جوانی در تعالیم مکتب اسلام
🗓 یکشنبه بیست و یکم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۲.۳ مگابایت
☑️ @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : سیری در صحیفه سجادیه امام زین العابدین (علیهالسلام) - شرح دعای هشتم
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش : 22- 05- 97
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شریعتی: «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام» سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان،
از قدیم و ندیم میگویند: دست بالای دست بسیار است
دست بالای دستها اما دست مشکل گشای کرار است
انشاءالله لحظات زندگی همه ما منور به نور امیرالمؤمنین باشد. از امروز برنامه ما حال و هوای امیرالمؤمنین(ع) را دارد. ماه ذی الحجه ماه ولایت و ماه امیر مؤمنان هست. قرار هست بیشتر به حضرت بپردازیم، انشاءالله. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید. امروز خیلی مبارک باشد.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز، تبریک ویژه عرض میکنیم ایام حلول ماه ذیالحجه که ماه ولایت و ماه امیرالمؤمنین(ع) است. از خدای بزرگ عاجزانه میخواهیم که سر سوزنی از حق مولا علی (ع) را ادا کنیم. امروز هم روز اول ماه هست، نماز اول ماه، صدقه اول ماه، کارهای خیر اول ماه را عزیزان فراموش نمیکنند. روز جشن ازدواج مولا امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) هست. این روز را به همه تبریک میگویم. ما در عالم ازدواجی به این مبارکی نداریم. ازدواجها معمولاً یک طرفش معصوم است ولی ازدواج حضرت امیر با حضرت زهرا هردو معصوم کامل هستند. صدیق کامل هستند. امام صادق فرمود: اگر خدا حضرت علی(ع) را خلق نمیکرد حضرت زهرا کُفو و همتایی در عالم نداشت. اینکه دو معصوم با هم ازدواج کردند و نسل فخر عالم پیغمبر ما به برکت این ازدواج پر خیر و برکت پایدار ماند و از این نسل یازده امام به وجود آمده که یکی امام حسن و یکی امام حسین است، یکی امام زمان است. بعد از تلاوت قرآن در مورد این ماه و مناسبتهای این ماه اشاراتی داریم. از صمیم دل تشکر میکنیم از عزیزانی که برنامه سمت خدا را پیگیری میکنند. عزیزانی پیام داده بودند که صاحبخانه ما چند سال است کرایه را افزایش نداده است. یا صاحبخانه بخاطر اینکه بچهدار شدیم چند ماه از ما اجاره نگرفته است. چه بسا خودشان هم نیاز داشته باشند ولی با این رحم کردن خدا رحمت الهی را به ما جذب میکند.
شریعتی: امروز برای ما چه آوردهاید؟
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و ائمة من بعده» یک شعاری برای ماه ذیالحجه معین کنیم، یک نشانه باشد. گفتیم دعای هشتم صحیفه سجادیه 44 مورد است که امام سجاد(ع) به ما یاد می دهد به خدا پناه ببریم و از خدا کمک بخواهیم. از هیجان حرص، شدت غضب، غلبه حسد به خدا پناه ببریم. خیلیها نوشتند ما با خودمان مبارزه میکنیم. مرحوم مجلسی میگوید: اصلاً کسی اعمال هم نکند رذیله حسد خودش یک گناه بزرگی است. اینکه از زمین خوردن دیگری خوشحال شویم. رقیب ما پیشرفت کند ناراحت شویم. این خوب نیست. آدم حسود خوشی، لذت، راحتی دنیا و آخرت را از دست میدهد. در قعر جهنم خودش را عذاب میدهد و بعد هم در آتش میسوزد. یک داستان زیبایی را شهید مطهری نقل کرده است خیلی عجیب است. آدم حسود حاضر است خودش را نابود کند که طرف پیشرفت نکند یا چرا طرف پیشرفت میکند؟ با خدا در جنگ است. با قضا و قدر خدا در جنگ است. در خانوادهها خیلی رایج است. دو تا خواهر و برادر نمیتوانند همدیگر را ببینند. گاهی بعضی از عروس و مادر شوهرها هم همینطور هستند. مادر میگوید: پسرم باید شش دُنگ حواسش طرف من باشد. اگر آقا یک مقدار به خانمش برسد به مادر برمیخورد یا برعکس. فراوان پیام داریم که میگویند: من مادرم را نمیتوانم مسافرت ببرم به خانمم برمیخورد. حسادت رذیله بسیار خطرناکی است و باید با آن مبارزه کرد.
خدا حضرت یوسف را زیبا خلق کرده است. چرا باید او را نابود کنیم و در چاه بیاندازیم. شهید مطهری نقل کرده در زمان یکی از خلفا، دو تا همسایه بودند با هم زندگی میکردند. یک همسایه وضع خوبی داشت. این بنده خدا عقب افتاده بود و تاب دیدن این همسایه را نداشت. به هر شکلی میخواست او را از بین ببرد ولی نمیتوانست کاری بکند. شیطان به او یاد داد، رفت غلامی خرید و به غلام خیلی محبت کرد. اینقدر محبت کرد که او را تسخیر کند، بعد گفت: احسان من بخاطر یک کاری است. گفت: من نمیتوانم همسایهام را ببینم. میخواهم نابود شود ولی اگر ما دست به کار شویم ممکن است پیشامدی شود. من یک نقشهای کشیدم شما این را پیاده کن. شب در تاریکی با همدیگر روی پشت بام همسایه میرویم و این تیغ را میدهم سر مرا ببر و مرا بکش که به عنوان قاتل همسایه ما را بگیرند و اعدام کنند. یعنی حاضر است خودش کشته شود که طرفی که پیشرفت میکند زمین بخورد و نابود شود. غلام را وادار کرد شبانه پشت بام همسایه رفتند و سر اربابش را برید و کارد و چاقو را گذاشت، فردا آمدند جسد را پیدا کردند و همسایه بی گناه را دستگیر کردند. خواستند او را اعدام کنند، غلام دید ناجوانمردی است که افشاء نکند. رفت همه ماجرا را گفت و رفع اتهام شد! حسد چه میکند. آدم حسود خوشی ندارد. با حسادتهایمان مبارزه کنیم.
مورد دیگر که در این دعا به خدا پناه میبریم از کم صبری و ضعف صبر است. الآن بسیاری از مشکلات بخاطر بی صبری است. آستانه تحمل ما کم شده است. کسی حرفی میزند، در فضای مجازی متلکی میگویند، همه چیز به هم میریزد. بیش از صد مورد در قرآن واژه صبر آمده است. حدود بیست بار امر به صبر آمده است. در یک آیه قرآن دو بار «اصبروا، صابروا» آمده است. «اصبروا» صبر شخصی و «صابروا» اجتماعی. در نهج البلاغه هست که کسی فرزندش مرده بود، حضرت فرمودند: اگر صبر کنی هم اجر دنیا و راحتی دارد، اگر جزع فزع کند، داد و فریاد کنم خودش را از بین میبرد و اجرش را پایمال کرده است. صبر آنقدر مهم است که خدا چک سفید به صابران داده است. «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» (زمر/10) آدمهایی که در انجام واجبات و انجام تکلیف صبر میکنند، هزار بار پیشنهاد رشوه میدهند ولی از خدا میترسد و نمیگیرد. هزار راههای فرار دارد که کلاهبرداری کند، غش در معامله کند ولی نمیکند. صبر در ترک معصیت، صبر در انجام وظیفه، صبر در مصائب و بلاها! صبر آنقدر مهم است که خدا اهل صبر را چک سفید داده است. بعضی هستند گردن خدا و پیامبر میاندازند و میگویند: من دیگر نماز نمیخوانم. دین را در چهارده معصوم ببینیم. این مصائب و سختیها تقصیر دین نیست، تقصیر مکتب ما نیست. تقصیر اهلبیت نیست. نمونه و نماد دین چهارده معصوم هستند. ولی بقیه ممکن است اشتباه کنند.
امام(ره) فرمودند: من از دشمنان خارجی نمیترسم ولی چند چیز هست که میترسم از داخلیها، یکی زی طلبگی که زاهدانه همه علمای ما زندگی کردند و دنبال دنیا و ریاست نبودند. یکوقت روحانیت ما دنبال ریاست طلبی و جمع آوری، اشرافیگری و امثال اینها نرود. این خطر جدی است. فرمودند: آفتی که این انقلاب را زمین میزند اشرافیگری و دنبال دنیا رفتن است. میفرمودند: آمریکا نمیتواند ما را زمین بزند ولی ما میتوانیم خودمان را زمین بزنیم. «الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي الدُّنْيَا» (کافی/ج1/ص46) فقها، علماء، نمایندگان خدا و پیغمبر هستند مادامی که دنیا طلب نشدند. دنبال ریاست و پول و مقام نرفتند. دوم چیزی که فرمودند اختلاف است. اختلافها باعث میشود این نظام و اسلام و مکتب از هم پاشیده شود. امام فرمودند: اگر کامیوندارها مشکل پیدا کنند همان صنف کامیوندارها مشکل پیدا میکنند. ولی علما اگر با هم مشکل بخورند، چون اینها رهبر هستند تمام شهرها با هم میجنگند. این دو چیز را امام پیشبینی کردند و ما باید مواظب باشیم. اینقدر صبر کردن مهم است که خدا میفرماید: اهل صبر بدون حساب به بهشت میروند.
امام باقر(ع) فرمودند: «ان اهل الصبر یدخلون الجنه بغیر حساب» چند معصوم این روایت را فرمودند. این را برای آنهایی میگویم که در این بحرانها فشار زیادی را تحمل کنند ولی از دین و خدا و پیغمبر برنمیگردند. حدیث داریم در آخرالزمان حفظ دین مثل آتش گداخته کف دست است. آنهایی که نماز یکشنبههای ماه ذیالقعده را خواندند عاقبت بخیر میشوند. امام صادق فرمود، پیغمبر خدا فرمود، «مَنِ ابْتُلِىَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَيْهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِيدٍ» (كافى/ ج 2/ ص 92) اگر یک مؤمنی در برابر فشارهای جسمی، روحی، اقتصادی، مصیبتها که بر او وارد شده صبور باشد و گله و شکایت نکند، ثواب هزار شهید را دارد. چرا؟ شهید میدان جنگ میرود و در یک لحظه با یک گلوله به ملاقات خدا میرود. ولی این آقا یا خانم با ناهنجاریهای فردی و اجتماعی دائم مبارزه میکند، روزی چند بار باید شهید شود. اینجا رشوه نگیرد، با نامحرم تماس نگیرد، خجالت بکشد، همه اینها جهاد اکبر است ولی این جهاد اصغر است. اگر کسی ابتلائات روزگار را تحمل کند، شوهر بداخلاق، زن بداخلاق، مشکلات اقتصادی، باز هم صبور است و دین و ایمانش را از دست نمیدهد، مثل شهید است. خدایی که به پیغمبر صلوات فرستاده در قرآن به اهل صبر، نه یک صلوات، «و رحمه» اینها هدایت شده هستند.
خانوادههایی که از جانبازان نگهداری میکنند، پدر و مادرها، فرزندانشان، اینها ثوابش از آن شهید بالاتر است. شهید راحت شد ولی این جانباز یک عمر پا ندارد، قطع نخاع است. دست ندارد، این ثواب هزار شهید دارد. حدیث داریم صبر به منزله سر در بدن است. بدنی که سر ندارد حیات ندارد. صبر به منزله سر در بدن است و رأس ایمان صبر است. چون امروز روز جشن ازدواج مولا امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) است که باشکوهترین ازدواج عالم است، ازدواج آسمانی است. نمونه این صبر را بخواهیم مثال بزنیم در وجود حضرت علی و حضرت زهرا تجلی کرده است. چرا اینها امام شدند؟ در قرآن داریم که « وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا» (سجده/24) شاخصه مهم امام معصوم این است که صبر داشت. امیرالمؤمنین از روز اول در رکاب پیغمبر تمام فشارها را تحمل کردند. در جنگها تحمل کردند، بعد از حضرت زهرا چقدر صبوری کردند. بعد از پیغمبر چقدر صبوری کردند. به دستشان ریسمان بستند و صبر کردند. ما مدیون صبر حضرت هستیم. در روایت داریم که گاهی حضرت زهرا برای حضرت امیر گریه میکردند و میفرمودند: بخاطر مظلومیت شما گریه میکنم. حضرت علی میفرمودند: در راه خدا این مصائب کوچک است. هر چیزی در راه خدا قابل تحمل است.
ما دوازده میلیون جوان داریم که وقت ازدواجشان گذشته است. من نوزده سالگی ازدواج کردم ولی پشیمان هستم که باز هم دیر ازدواج کردم. سن ازدواج خیلی بالا رفته است. جبرئیل به پیغمبر گفت: میوه وقتی میرسد باید چیده شود. قبلش خام و ناپخته است و بعدش هم فاسد میشود. 18 تا 25 سالگی بهترین سن ازدواج است. رسانه، مراجع و علما، مسئولین، حکومت ما باید فکری برای ازدواج جوانها بکنند. مهمترین مشکلی که در امر ازدواج است جدا از مشکلات اقتصادی و بیکاری و مسکن، یکی از مهمترین مشکلاتی که دست ما هم هست سختگیریهای دختر و پسر و خانوادههای آنها هست. انتخاب مورد ازدواج یک پروژه است. در روایت داریم «إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِينَهُ فَزَوِّجُوهُ» (كافى، ج 5، ص 347) یکی از رفقای ما میگفت: شاید پنجاه مورد برای برادرم خواستگاری رفتیم، هرجا رفتیم گفتند: داماد چقدر پول دارد؟ مدرکش چیست؟ قیافه چطور است؟ یکی نپرسید: اخلاق و ایمان دارد و نماز میخواند؟ ما روی آدمیت طرف فکر نمیکنیم. حتی انسان با یک مسیحی غیر مسلمان هم ازدواج کند ولو خوش اخلاق است، میتواند زندگی کند. بعضی از علما و فقهای ما ازدواج با اهل کتاب را جایز میدانند، غیر دائم هم که همه جایز میدانند. انسان اگر مسلمان نباشد ولی با اخلاق باشد، میشود زندگی را جمع کرد ولی اگر مسلمان باشد و اخلاق نداشته باشد نمیشود زندگی کرد. اخلاق شرط مهم است و بعد هم دینداری است. اگر اخلاق داشت، با تقوا بود آزار و شکنجه نمیدهد و خلاف نمیکند. پیغمبر ما فرمود: بهترین ازدواجها کدام ازدواج است؟ برترین و بهترین ازدواجها آن است که در آن سختگیری نباشد. تشریفات و تجملات را کنار بگذارید و آسان بگیرید. یکی از بستگان دور ما، چهل سال قبل گفت: من همه چیز میخرم ولی آینه و شمعدان نمیخرم. تمام فامیل بر علیه من قیام کردند! مبلمان چنین، یخچال چنان، چه کسی این را گفته است؟! به اندازه باشد و باعث زحمت دیگران نباشد. بهترین ازدواج، آسانترین ازدواجهاست. پیغمبر ما فرمود: «أنا و اتقیاء من امتی بُرآءُ من التکلف» من و کسانی که تقوا دارند، یعنی دین دارند و پیرو پیغمبر هستند، از تکلف بیزاریم.
خواستگاری حضرت علی(ع) خیلی راحت بود. حضرت زهرا خیلی خواستگار داشتند. فرمودند: این امر خداست. حضرت علی خجالت میکشند به پیغمبر بگویند برای خواستگاری آمدند. بعد حضرت پیشنهاد دادند. پیغمبر خدا قبول کردند. به حضرت زهرا(س) پیشنهاد دادند و حضرت زهرا فرمودند: خدا به این کار راضی است؟ پیامبر فرمود: بله. حضرت قبول کردند. خدا که راضی است یعنی همه چیز راضی است. فرمودند: علی جان چه داری؟ حضرت یک زره داشتند، یک شتر و یک شمشیر داشتند. حضرت زره را فروختند به عنوان مهریه یا شیر بهاء دادند. مهریه حضرت زهرا(س) بین چهارصد یا پانصد مثقال نقره بود. در هیچ کشوری غیر از ایران اینقدر پروژه ازدواج گسترده و کمرشکن نیست. ولی در کشور ما غوغا است و فقط پولدارهای درجه یک میتوانند ازدواج کنند. برترین شخصیت عالم پیغمبر خداست و بعد حضرت علی و بعد فاطمه زهراست. اینها الگوی ما هستند. شما اگر مهریه را میلیاردها قرار بدهید ولی طرف نتواند بدهد و گوشه زندان برود چه خواهی کرد؟ مهر حلال مشکلات نیست. مهریه حضرت زهرا خیلی ساده بود. جهاز حضرت هفده قلم بود. حضرت علی زرهشان را فروختند و پولش را دادند، رفتند هفده قلم جهیزیه را تهیه کردند. آنچه نیازهای اولیه بود تهیه کردند. پیغمبر ما وقتی چشمشان به ظروف گلی و سفالی جهاز حضرت زهرا افتاد گریه کردند. فرمودند: خدایا مبارک بگردان یک طایفهای که عموم ظروفش سفالی است. حتی حضرت پیراهن عروسی خودشان را هم به سائل دادند. پیغمبر ما شب عروسی با حضرت خدیجه نه خانه و مکان داشت، منتهی حضرت خدیجه وضع مالی خوب داشت و گفت: مال و جان من در اختیار شما باشد. ولی حضرت علی و حضرت زهرا چیزی نداشتند چون اینها از انصار بودند، از مکه هجرت کردند. مردم مدینه از اینها پذیرایی میکردند. خود پیغمبر هم اول منزل ابو ایوب انصاری وارد شدند. حضرت علی نتوانست یک اتاق تهیه کند.
حارث بن نُعمان، آدم خیّری بود. خبر دادند اتاق خالی دارد. پیغمبر فرمودند: اینقدر برای انصار و افراد بی بضاعت رو زدیم دیگر خجالت میکشیم به این آقا بگوییم یک اتاق هم به داماد ما بده. خبر به حارث بن نعمان رسید. گفت: یا رسول الله! من و مالم فدای خدا و پیغمبر! نزد من چیزی از این محبوبتر نیست که شما امر کنی و من در اختیار شما قرار بدهم. یک اتاق در اختیار این بزرگواران گذاشت، حضرت زهرا میفرماید: یک پوست گوسفند داشتیم که زیر میانداختیم و بعضی مواقع هم پهن میکردیم که حیوانی روی آن علف بخورد. یک زندگی بسیار ساده ولی پر از مهر و محبت و صفا و صمیمیت! این آیه قرآن در مورد این بزرگواران است «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ، بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ، يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجان» (الرحمن/19-22) دو دریای نور و رحمت به هم متصل میشوند، «بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ» پیغمبر است که بین اینها واسطه و دلال است. «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجان» هم امام حسن و امام حسین هستند. فرمودند: خانمها بروند، رفتند ولی در تاریکی دیدند خانمی ایستاده است. پیغمبر خدا فرمودند: شما چرا نرفتی؟ اسماء بنت عمیس بود همسر جعفر طیار، خیلی خانم بزرگواری بود. عرض کرد: یا رسول الله! من قصد مخالفت با شما را نداشتم. ولی روزهای پایانی عمر همسرتان حضرت خدیجه(س) حضرت بیتابی میکردند و نگران بودند. گفتم: چرا ناراحت هستید؟ فرمود: من یک دختر دارم، روزی عروس میشود و عروس نیاز به مادر دارد و شب عروسی تنهاست. من نیستم کمک او کنم، شما جای خالی مرا پر کن! پیغمبر خیلی متأثر شد و گریه کرد. گفت: من به نیابت از حضرت خدیجه ماندم تا کمک کنم. تا یک هفته ماند کارهای حضرت زهرا را بکند به نیابت از حضرت خدیجه(س).
پیامبر سفارشاتی به حضرت علی کرد که یا علی با لطافت و با محبت برخورد کن. حضرت زهرا(س) هم در هیچ موردی حضرت علی را وادار به کاری نکردند. هیچوقت او را ناراحت نکردند. حضرت علی میفرماید: هروقت وارد خانه میشدم همه غمها و غصهها از دل من بیرون میرفت. اینها برای ما الگو هستند.
شریعتی: امروز دوستان ما صفحه 410 قرآن کریم را تلاوت خواهند کرد و از ثواب و برکاتش بهرهمند خواهند شد.
«وَ لَئِنْ أَرْسَلْنا رِيحاً فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ «51»
فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ «52»
وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ «53»
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَيْبَةً يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ «54»
وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ كَذلِكَ كانُوا يُؤْفَكُونَ «55»
وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «56»
فَيَوْمَئِذٍ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ «57»
وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ «58»
كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ «59»
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ «60»
ترجمه : و اگر بادى (آفت زا) بفرستيم، و (مردم زمين سرسبز) را زرد شده ببينند، بعد از آن كفر خواهند ورزيد. (دلهاى اينان مرده است) پس تو نمىتوانى مردگان را شنوا كنى، و اين دعوت را به گوش كران آنگاه كه پشت كنان روى مىگردانند، برسانى. و تو هدايت كنندهى كوران از گمراهيشان نيستى، تنها كسانى سخنت را به گوش مىگيرند كه به آيات ما ايمان دارند و اهل تسليم هستند. خداست كه شما را از ناتوانى آفريد، سپس بعد از ناتوانى، قوّتى بخشيد، آنگاه بعد از توانايى و قوّت، ضعف و پيرى قرار داد؛ او هر چه بخواهد مىآفريند، و اوست داناى توانا. و روزى كه قيامت بر پا شود، مجرمان سوگند ياد مىكنند كه جز ساعتى درنگ نكردهاند، (آنان در دنيا نيز) اين گونه (از حقّ) گردانده مىشدند. و كسانى كه علم و ايمان به آنان داده شده، (به مجرمان) مىگويند: قطعاً شما (به موجب آنچه) در كتاب خداست تا روز رستاخيز (در برزخ) ماندهايد، پس اين، روز رستاخيز است، ولى شما نمىدانستيد (كه قيامت حقّ است). پس در چنين روزى، پوزش كسانى كه ستم كردند سودى ندارد، و توبهى آنان نيز پذيرفته نمىشود. و به راستى در اين قرآن، براى مردم از هر گونه مثلى آورديم و اگر براى آنان نشانه و معجزهاى بياورى، كافران حتماً خواهند گفت: شما جز بر باطل نيستيد. (و اينها سحر و جادوست). اين گونه، خداوند بر دلهاى كسانى كه معرفت ندارند، مهر مىزند. پس صبر پيشه كن كه همانا وعدهى خداوند (دربارهى نصرت تو) حقّ است، و كسانى كه (به راه حقّ) يقين ندارند تو را به سبك سرى وادار نكنند.
صلوات را هم فراموش نکنید. صوات ما را وصل میکند. پیغمبر فرمود: «أَوْلَي النَّاسِ بِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَكْثَرُهُمْ عَلَيَّ صَلاةً (فِي دَارِ الدُّنْيَا)» (مكارم الاخلاق، ص 312) چه کسی از همه به پیامبر نزدیکتر است؟ آنهایی که از همه بیشتر بر محمد و آل محمد صلوات میفرستند. امروز که اول ماه ذیالحجه هست، هیچ ماهی مثل ماه ذیالحجه مناسبت نداریم. حتی ماه رجب، حدود 25 الی 30 مناسبت مهم در رابطه با اهلبیت هست که این کتاب را معرفی میکنیم.
شریعتی: جناب آقای میرشفیعی عزیز زحمت کشیدند مناسبتهای ماه ذی الحجه را با آیات و روایات جمع آوری کردند، به 20000303 پیامک بزنید، دوستان ما، شما را راهنمایی خواهند کرد.
حاج آقای فرحزاد: فایل pdf هم موجود است و میتوانند دانلود کنند. هرکس هرچقدر میلیونی چاپ کند خیلی خوب است. این دهه، دهه فوقالعادهای است و خدا در قرآن به این دهه قسم خورده است. «وَ الْفَجْرِ وَ لَيالٍ عَشْر» (فجر/1و2) خدا به این ده شب قسم خورده است. «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ» (اعراف/142) از امشب نماز «واعدنا» فراموش نشود. کسی که این نماز را بین مغرب و عشاء بخواند در ثواب حاجیانی که به حج رفتند، شریک است. به این دهه در جای جای قرآن اشاره شده است. پیغمبر فرمودند: عبادت و عمل صالح در هیچ ایامی مثل این دهه برتری ندارد و محبوب خدا نیست. دعا و صدقه و روزه دارد. دعایی دارد «لا اله الا الله عدد اللیالی و الدهور، لا اله الا الله عدد امواج البُحور» این دعا در اول مفاتیح، اعمال دهه اول ماه ذی الحجه است.
مرحوم آقای دولابی میفرمودند: این دعا از آن دعاهای نابی است که امیرالمؤمنین انشاء کردند و تمام ذرات عالم ظهور «لا اله الا الله» هستند. خیلی دعای زیبایی است که انشاءالله عزیزان بخوانند.
ایام شهادت امام باقر(ع) را پیش رو داریم، بعد هم عرفه «سد الابواب» است. روزی که همه درها را به مسجد بستند الا در خانه حضرت امیر(ع) و بعد حدیث ثقلین، خواهش میکنم از صاحبان رسانه، صاحبان منبرها و امام جماعتها، در این ایام این مناسبتها را بازگو کنند. حیف است مردم ندانند. مشکلات اساسی ما، خانوادگی و اجتماعی برای این است که از اهلبیت فاصله گرفتیم.
خدایا تو را قسم میدهیم به حق علی(ع) و حضرت زهرا وسایل ازدواج تمام آنهایی که نیاز به ازدواج دارند فراهم بفرما. خدایا به حق محمد و آل محمد، به آنهایی که همسر ندارند، همسر خوب، به آنهایی که شغل ندارند، شغل خوب، به آنهایی که مسکن ندارند، مسکن خوب مرحمت بفرما. قلب امام زمان از ما راضی و فرجش را نزدیک و ما را جزء بهترین یارانش قرار بده. رفع هم و غم و گرفتاری از همه گرفتارها بفرما.
شریعتی: قد و بالای علی از چشم زهرا دیدنی است *** وای وقتی میرسد دریا به دریا دیدنی است
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-22-حجت الاسلام فرحزاد.mp3
11.96M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_فرحزاد
📚 با موضوع سیری در صحیفه سجادیه امام زین العابدین علیه السلام (شرح دعای هشتم)
🗓 دوشنبه بیست و دوم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱.۴ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : ویژگیهای حکومت علوی
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش : 23- 05-97
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمة الهداة المهدیین.
شریعتی: سلام علیکم و رحمة الله. ایام بر شما مبارک باشد. ایامی که منور به نام امیرالمؤمنین علی(ع) است و انشاءالله همه ما مشمول نگاه پدرانه حضرت شویم. به همه بینندهها و شنوندههای نازنین و گرانقدرمان سلام میکنیم. انشاءالله دل و جانتان مثل همیشه بهاری و سبز باشد. حاج آقای حسینی قمی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای حسینی قمی: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن دارم. من هم این ایام را تبریک میگویم. در آستانه دهه ولایت و امامت هستیم، انشاءالله بر همه مردم مبارک باشد.
شریعتی: گفت: میخواهم از کسی بسرایم که آفتاب خلوت نشین سایهای از ذوالفقار اوست آن راز گونهای که در عالم هر آنچه هست یا نیست یا همیشهترین وامدار اوست. امروز هم سر سفره با برکت نهجالبلاغه شریف هستیم و سیره حکومتی علی(ع) را با هم میشنویم.
حاج آقای حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم، عنوان سخنم در بخش اول کلماتی از نهجالبلاغه هست که حضرت در مورد سیرهی حاکمان میفرماید: باید با مردم متواضعانه برخورد کنید و خودتان را از تشریفات دور کنید. مجموعاً پنج مورد از نهجالبلاغه را میخوانم و هفت حدیث که غالباً از کافی مرحوم کلینی است. نامه 27 که حضرت به استاندارشان محمد بن ابی بکر مینویسند: «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَك» (نهجالبلاغه، نامه 27) استاندار من«فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ» بال رحمت را باز کن و مردم را زیر بال رحمت خودت بگیر. این جمله حضرت اشاره به این آیه قرآن دارد که خداوند به پیامبر میفرماید: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» (شعرا/215)پیامبر، اولیای خدا، حاکمان باید با محبت و مهربانی مردم را زیر بال رحمت بگیرند. تشبیه کردند بال رحمت، همه را زیر پر و بال خودت بگیر. «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِ مِنَ الرَّحْمَة» (اسراء/24) پدر و مادر را زیر بال رحمت خودت بگیر. چطور مرغی جوجههایش را با محبت نگه میدارد. جانش را بگیری نمیتوانی جوجهها را از زیر بال محبتش بیرون بیاوری. حاکم، استاندار، فرماندار، مسئول باید خودش را سپر بلای مردم بکند. اگر بناست آسیبی برسد بگوید: اول به من برسد. اگر بناست گرفتاری پیش بیاید اول برای من پیش بیاید. مردم زیر بال رحمت من باشند. اگر بناست آسیب برسد من آسیب ببینم. «وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ» باز میشود گفت که اشاره به آیهی «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم» (آلعمران/159) این رحمت پروردگار بود ای پیامبر که با مردم به نرمی سخن میگفتی. «وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ» اگر آدم خشنی بود مردم پراکنده میشدند. حاکم باید چنین باشد. «وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَك» با چهره شاد با مردم سخن بگو. این سه جمله از نامه 27 نهجالبلاغه بود.
امیرالمؤمنین(ع) در بخش حکمتها، حکمت 37 «وَقَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الاَْنْبَارِ» حضرت وقتی به شام حرکت میکردند، یکی از شهرهایی که هم مرز عراق و شام است، شهر انبار است. عدهای از دهاقین، دهقانها، کشاورزها، وقتی خبر شدند امیرالمؤمنین(ع) آمده اینها پیاده «فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَاشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ» مقابل حضرت میدویدند و حضرت سوار بر مرکب بودند. حضرت فرمود: «مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ؟» این چه کاری است که میکنید؟ «فَقَالُوا: خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا» این رسم ماست که وقتی میخواهیم به بزرگان تعظیم کنیم، دنبال مرکبشان پیاده میدویم. «فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا يَنْـتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُكُمْ!» این سودی برای حاکمان ندارد. سود ندارد و بلکه ضرر هم دارد چون موجب تکبر میشود. امام معصوم است ولی غیر از معصوم در معرض خطر است. «وَإِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلى أَنْفُسِكُمْ» چرا خودتان را به زحمت میاندازید؟ «وَتَشْقَوْنَ بِهِ فِي آخِرَتِكُمْ» بدبختی قیامتی برای خودتان درست میکنید. مرحوم علامه مجلسی(ره) فرمود: اگر دهاقین، کدخداها باشند، هدفشان از این کار این بود که بیایند خودشان را نزد این حاکم خوب جلوه بدهند و از خودشیرینی نزد حاکم فردا بروند پدر مردم را دربیاورند. «وَمَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ» زیانبار است اینجا به خودش مشقت بدهد، قیامت هم عقاب داشته باشد. نقطه مقابلش «وَأَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الاَْمَانُ مِنَ النَّارِ» چقدر سودآور است آرامشی که آن طرف هم آدم گرفتار عذاب نباشد. این بیان دوم امیرمؤمنان بود.
در کلمات حکمت آمیز، حکمت 313 باز شبیه همین دارد. «أَقْبَلَ حَرْبٌ يَمْشِي مَعَهُ وَ هُوَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ رَاكِبٌ» یک کسی دنبال حضرت میدوید. «فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: اِرْجِعْ» برگرد. «فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي» من سوار و تو پیاده دنبال من میآیی «فِتْنَةٌ لِلْوَالِي وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ» خودت را ذلیل میکنی. خدا اجازه نداده کسی خودش را ذلیل کند. «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي فَوَّضَ إِلَي الْمُومِنِ كُلَّ شَيْءٍ إِلا إِذْلالَ نَفْسِهِ» (كافي، ج 5، ص 63) خدا به هیچ مؤمنی بگوید: من راضی هستم، مؤمن باید عزیز باشد. «فِتْنَةٌ لِلْوَالِي» حاکم و والی را هم در فتنه قرار میدهید. در یک آزمون سخت قرار میدهید. گرفتار تکبر و غرور میشود. متأسفانه این سبکها جمع نشده است.
تازگی شهری بودم، یکی از وزرا آمده بود، وزیر یک نفر است، دهها ماشین دنبالش بودند. همه مسئولین باید با ماشین دنبال این آقا بدوند و هرجا میرود خودشان را نشان بدهند. امام جمعه آنجا میگفت: ما با یک ماشین به منظقه عشایر رفتیم. فرماندار با بیست تا ماشین آمده است. خیلی کارها تشریفات است. امام(ره) خیلی مقید بود. اگر امام میدیدند کسی دنبالشان میآید، میایستادند. میفرمودند: کاری دارید بفرمایید و کاری ندارید بروید. در نجف، در قم اگر کسی دنبال ایشان میرفتند، میایستادند و اگر سؤالی داشتند پاسخ میدادند وگرنه میگفتند: بفرمایید بروید. روایتی در کافی مرحوم کلینی(ره) است. کسی میگوید: «اشْتَدَدْتُ خَلْفَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع» من دنبال امیرالمؤمنین(ع) راه میرفتم. حضرت فرمودند: چرا دنبال من میآیی؟ «فَقَالَ یَا جُوَیْرِیَةُ إِنَّهُ لَمْ یَهْلِکْ هَؤُلَاءِ الْحَمْقَی إِلَّا بِخَفْقِ النِّعَالِ خَلْفَهُمْ» این حاکمان نادان که به مردم زور گفتند و مسلط شدند و مغرور شدند و نابود شدند، سبب نابودیشان همین کارهای شماست. برای چه دنبال من راه میافتید؟ امام معصوم است ولی میخواهد یاد مردم بدهد. امام(ره) فرمودند: طاغوت یک شبه طاغوت نمیشود به مرور طاغوت میشود. روایت دوم باز در کافی مرحوم کلینی است. فرمود: اشرار شما چه کسانی هستند؟ کسانی که دوست دارند یک تشریفات و تجملاتی دنبالشان باشد.
ابیذر میگوید: من دیدم سلمان و بلال طرف رسول خدا آمدند، سلمان روی قدم پیامبر افتاد که پاهای پیامبر را ببوسد. فرمود: چرا این کار را کردی؟ پیامبر فرمود: «يَا سَلْمَانُ لاَ تَصْنَعْ بِي مَا تَصْنَعُ اَلْأَعَاجِمُ بِمُلُوكِهَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اَللَّهِ آكُلُ مِمَّا يَأْكُلُ اَلْعَبْدُ وَ أَقْعُدُ كَمَا يَقْعُدُ اَلْعَبْدُ» من یک بنده مثل همه بندگان خدا هستم، چرا این کار را میکنی؟ برای چه پای مرا میبوسی؟ در حالات مرحوم آیت الله العظمی بروجردی هست. کسی گرفتاری داشت و نیازمند بود. بی هوا روی پای ایشان افتاد. به قدری مرحوم آیت الله العظمی بروجردی ناراحت میشوند با اینکه ایشان مجسمه اخلاق بودند. تند میشوند، بعد پشیمان میشوند که چرا تند شدند؟ از ایشان دلجویی میکنند و پول حسابی به ایشان میدهند که بقیه میگویند: کاش ما این کار را کرده بودیم. در أمالی صدوق است، «إذا لَقیتُمُ الْمَدّاحینَ» وقتی چاپلوسها را دیدید، «فَاحْثُوا فى وُجُوهِهِمُ التُّرابَ» خاک به صورتشان بپاشید. نگذارید بازار چاپلوسی گرم شود.
در مجموعه ورام از امیرالمؤمنین هست که «ما أري شيئا أضر بقلوب الرجال من خفق النعال وراء ظهورهم» (مجموعه ورام، ج 1، ص 65) چیزی برای انسان ضررش بیشتر از این نیست که صدای کفش کسی دنبالش بیاید. در کافی مرحوم کلینی هست که امام صادق فرمود: «اياکم و هولاء الروساء، الذين يترئسون» بپرهیزید از آنهایی که دنبال ریاست و ریاست پرست هستند، «فوالله ما خفقت النعال خلف رجل» صدای پای کفشی دنبال کسی نیامد، «الا هلک و اهلک» هم خودش نابود میشود و هم دیگران را نابود میکند. کسانی که همیشه لذتشان این است که با تشریفات و تجملات و جبروت، فکر میکنند محبتشان در دل مردم زیاد میشود. اتفاقاً مردم زیرک و حساس هستند. دهان باز کنید بفهمند درونش ریا است، هزار بار هم بخواهی طوری نقش بازی کنی که اخلاصش کنی، نمیشود. مردم زود متوجه میشوند.
کتابی داریم به نام «منیة المُرید» شهید ثانی، آداب معلم و شاگرد را آورده است. خیلی خوب است معلمها و طلبهها بخوانند. «منیة المرید فی آداب المفید و المستفید» معلم و شاگرد چه آدابی را باید رعایت کنند. ایشان سی تا ادب و وظیفه برای معلم میگوید. عزیزان حتماً بخوانند. ایشان فرمود: یکی از آداب معلم این است که وقتی درسش تمام شد، زود از جلسه بلند نشود. بنشیند شاگردان بروند. چرا؟ اینطور نباشد همان لحظه اول برود، بنشیند شاگردان بروند، تو راه نیافت که چند نفر شاگرد هم دنبال تو راه بیافتند. به به! این چه آقایی است. حتی اگر قصد تو این نباشد. انسان نمیتواند تحت تأثیر قرار نگیرد. آدم زود خودش را گم میکند. در سیره پیامبر هست که اجازه نمیدادند کسی دنبالشان بیاید. اگر سواره بود میفرمود: بیا سوار شو! میفرمود: اگر سوار نمیشوی فلانجا برو قرار بگذاریم همدیگر را ببینیم.
در بحث نامههای نهجالبلاغه، نامه 56 امیرالمؤمنین(ع) «ثُمَّ لْيَكُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَكَ» استاندار من، بهترین کسانی که دور تو باشند، چه کسانی را به عنوان مسئول انتخاب کن. مالک، چه کسانی دور تو باشند؟ «أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَكَ» آنهایی که بیشتر حاضر هستند حرف حقِ تلخ، حرف حق همیشه شیرین نیست. آنهایی را نزد خودت قرار بده که حرف حق را بزنند ولو تلخ باشد. «وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَهً فِيمَا يَكُونُ مِنْكَ مِمَّا كَرِهَ اللَّهُ لِأَوْلِيَائِهِ» یک کار بدی کردی نگویند: به به! آقا هرکاری شما بکنی عیب نیست. هرچه شما بگویی همان درست است. «هر عیب که سلطان بپسندد هنر است». ما وقتی برای خودمان جبروت درست کردیم و دائم بخواهیم دیگران بله قربان بگویند، حاضر نباشیم حرف دیگران را بپذیریم، نتیجه این است. «وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ هَوَاكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ» با اهل ورع و کسانی که صداقت دارند باش. «ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلَّا يُطْرُوكَ وَ لَا يَبْجَحُوكَ» اولاً کاری کن اینها مدح تو را نگویند. ستایش بی جا نکنند. اگر کار بیخودی کردی نگویند: حاکمی بهتر از تو نیست! عادلتر از شما ندیدیم.
حکمت 99 نهجالبلاغه؛ «مَدَحَهُ قَوْمٌ فِي وَجْهِهِ» کسی آمد از حضرت علی(ع) مقابلش تعریف کرد. حضرت آن آدم را میشناخت و میدانست چاپلوسی میکند. الآن یکی از مشکلات ما نفاق است. ظاهر و باطن متفاوت است. در ظاهر دم از مردم و مردمداری و اسلام و مسلمانی است، در باطن پناه بر خدا. یکوقت شنیدم یکی از علمای یزد انگشتر دست نمیکردند. پرسیدند: چرا؟ فرمود: اگر انگشتر دست کنم مردم فکر میکنند من همه مستحبات را انجام دادم تا به اینجا رسیدم. نمیخواهم یک چنین برداشتی از زندگی من شود. مشکل ما نفاق است. امام(ره) در نوفللوشاتو، خبرنگار آمد گفت: میخواهیم از 24 ساعت زندگی شما فیلمبرداری کنیم. خوابشان، مطالعهشان، سخنرانیشان، رسید به غذا خوردنشان، سفره پهن کردند و نان و ماستی گذاشتند و گفتند: میل کنید تا ما از غذا خوردن شما فیلم بگیریم. امام فرمود: این نفاق است. مگر من همیشه نان و ماست میخورم؟ غذا بیاورید فیلم بگیرید. در این چهل سال نفاق خیلی زیاد شده است. کسی آمد مدح کرد، حضرت میشناخت که این فرد دروغ میگوید. وقتی حرفهایش را زد «فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي» خدایا تو مرا بهتر از خودم میشناسی. «وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ» من خودم را بهتر از مردم میشناسم. «اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا يَعْلَمُونَ» خدایا ما را بهتر از آنچه مردم گمان میکنند قرار بده. خدایا بیامرز آن چیزهایی را که مردم نمیدانند. وقتی کسی تعریف و تمجید میکند بگوییم: «اللهم وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا يَعْلَمُونَ» خدایا مردم باطن ما را نمیدانند که اینها فکر میکنند و گمان میکنند.
حکمت 78 نهج البلاغه؛ کسی آمد مدح حضرت را بکند. امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: «أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ» چاپلوسی میکرد، فرمود: نه، اینکه تو میگویی من نیستم. لابد غلوی کرده بود ولی میدانم در دلت این نیست و من از این بالاتر هستم که تو میگویی. نامه 27 نهجالبلاغه نامه بسیار زیبایی است، نامهای به محمد بن ابی بکر است، من بخش اولش را خواندم، بخش پایانیاش را بخوانم. جمله اول «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَك» با مردم متواضع باش. نرم خو باش و از تشریفات به دور باش. «صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا» مواظب نمازت باش و سروقت بخوان. «وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلَاتِكَ» مالک، همه کارهای تو تابع نماز توست. فکر نمیکنم منظور فقط همین رکوع و سجود باشد، نمادی است از کارهای دینی و فرهنگی، یعنی فرض که ما در مسائل اقتصادی اول شدیم، اگر ما در اقتصاد اروپا شدیم، همین حکومتی است که امیرالمؤمنین میخواست؟ در رفاه از اروپا جلوتر زدیم، همان است که امیرالمؤمنین میگفت. در اروپا وضع رفاهشان خوب است اما اخلاقیات چطور؟ استاندار من، اقتصاد و کشاورزی همه تابع کارهای فرهنگی است.