یکوقت کسی که فردا چک دارد، امروز نگاه میکنی حالش بد است، پول ندارد، چک برگشت میخورد، دو راه دارد، یکی اینکه دنبال پول برود و قرض کند یا اینکه بگوید: مواد مخدر مصرف میکنم و به این موضوع فکر نمیکنم. راحت میشود ولی چک پاس نمیشود. حسابت پر نشد! مشکلت حل نشد، آرامشی که محاسبه خدایی میآورد با آرامش دنیا جنسش فرق میکند. تو را به آرامش واقعی میرساند نه آرامش سراب. وقتی سراغ قرآن میرویم میگوید: به عاقبت اینها نگاه کنید. عاقبت متقین را هم میگوید نگاه کنید. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَر» (ضحی/9) خود پیغمبر هم یتیم بود. پدرشان حضرت عبدالله قبل از اینکه پیامبر را ببینند از دنیا رفتند. پیغمبر در جایی که بزرگی یک قوم مخصوص افراد خاصی بود، چنان استیلاء پیدا کند که همه بزرگها جلویش زانو بزنند. چه کسی فکرش را میکرد پیغمبر اینگونه به این رتبه برسد برای اینکه مبنای فکر ما خدایی نیست. لذا در محاسبهاش غلط ایجاد میشود. هیچگاه در زندگی پیامبر تشویش راه پیدا نکرد. تنها نگرانیهای پیامبر نگرانی بندگی خدا بود. دل آدم خوف دارد، اقتضای طبیعت انسان است که دلش خوف داشته باشد. دلش یاد داشته باشد، اما یا یاد خدا یا یاد دنیا، یا این حرم جای خداست یا جای غیر خداست. این نگرانی یا از خوف و حزن خداست که شیرین است یا از خوف دنیاست که واقعی و تلخ است و اگر اتفاق بیافتد خیلی پیر کننده و اذیت کننده است. نمیشود هردو با هم باشد. کسی نمیتواند بگوید: من دلم به یاد خدا آرام گرفته اما نسبت به دنیا هم نگران هستم. اینها با هم جمع نمیشود. یک نگرانیهایی تکلیف ماست. حضرت آقا هم فرمودند: نسبت به مسائل فرهنگی نگران هستم. در قرآن داریم حضرت موسی(ع) میگوید: من میترسم، از مار و اژدهای فرعون میترسد. از اینکه فرعون او را بکشد میترسد. اینها همه شهید در راه خدا بودند. از تکلیفی که به گردنش هست میترسد. خدایا این تکلیف را خوب ادا کنم. جنس این دغدغه با دغدغهی پست دنیایی فرق میکند. اینکه یک مادری میگوید: من نگران هستم بچهام مریض شود. این نگرانی تبعاتی دارد. یعنی بهداشت را رعایت میکند. برای بچههایش غذای بهتری میپزد. آن چیزهایی که نباید بچههایش استفاده کنند دور میکند، تبعات خوبی دارد.
پیغمبر(ص) برای نمازش نگران بود. آسمان را نگاه میکرد و میفرمود: نمازم دیر نشود. بلال ما را راحت کن! امام باقر میفرماید: خاصیت دنیا راحت شدن نیست. خاصیت دنیا کَبد و سختی است. باید ببینی خودت را درگیر چه میکنی؟ امر الهی، آرامش او، برای تو در عین سختی آرامش میآورد. اوج سختی حضرت أباعبدالله(ع) را عرض کردم «الهی رضا بقضائک» میفرمایند: حضرت هرچه به ظهر و زمان شهادتشان نزدیکتر میشدند، چهره برافروختهتر و بشاشتر میشد. زمان لقاء الله نزدیکتر میشود. در امام حسین(ع) اصلاً ترس دیده نمیشود. واقعیت این است که هزاران هزاران سرباز ایستادند و حسین تنهاست. در چهره أبا عبدالله ترس نمیبینید. محکم و استوار است و اینها اثر ایمان است. نه تنها حضرت بلکه همه اصحابشان، لذا آرزویشان راحتی نیست. میگوید: حسین جان دوست دارم هزار بار زنده شوم و در مسیر تو جان بدهم. این هدفش است، خدایی شدن هدفش است. اگر مصیبت و سختی در دنیا هست برای همه هست. ما یکوقت زندگی خودمان را نگاه میکنیم و میگوییم: خوش به حال فلانی، بعد پای درد و دلش مینشینی میبینی او میگوید: خوش به حال تو! اگر مصیبتی پیش آمد و خواستیم آرامش خودمان را حفظ کنیم بدانیم خدا هم مصیبت مرا میبیند. خدا حکیم است و اگر این درد برای من آمده، حکمت خدا سؤال برانگیز است، شاید خدا اینجا حکمت نداشته باشد. خدا ظالم نیست. «لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيد» (آلعمران/182) خدا لطیف است. به بندههایش لطف دارد. همان خدای حکیم این را برای من در نظر گرفته است. عکسالعمل من نسبت به این کار، من با این آزمایش الهی چطور برخورد میکنم؟ ابراهیم هستم که فرزندم را برای ذبح آوردم، تا کجا پیش میروم؟ کشیدن خنجر به گلوی حضرت اسماعیل. تا کجا مقاومت میکنم؟ اگر اینطور شد اسم ابراهیم در تاریخ میماند و خلیل الله میشود. آدم وقتی دوستی مثل خدا داشته باشد، دیگر چه غمی دارد، این دوستیها برای ما حجت است. میشود با خدا دوست شد، دوست خدا بود «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا» میشود ولایت خدا را پذیرفت، ولی «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوت» (بقره/257) کسانی که نعمتهای خدا را میپوشانند، همان کسی ولی و سرپرست آنها هست طاغوت و اهل طغیان میشوند.
چرا آدمها یک وقتهایی با اینکه اینها را بلد هستند از زیر دست این معارفی که همه را تصدیق میکنند، فرار میکنند؟ قرآن یک پاسخ دارد. «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ» (قیامة/5) در مورد قیامت صحبت میکند اما میگوید: اینطور نیست که منکر قیامت باشند. علمش را دارند، بلکه «بل» معنی اضراب دارد، «بَلْ يُرِيدُ» انسان اراده میکند «لِيَفْجُرَ أَمامَهُ» میخواهد فجور کند، پیش رویش را میخواهد فسق کند. پلیس نیست حالا با سرعت برو. میداند پلیس هست اما میخواهد خودش را راضی کند. «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ» دلش میخواهد دغدغه نداشته باشد. قید و بندی نداشته باشد که این قید و بند برای او نگرانی و اضطراب میآورد. هدفش فجور است. اما اگر هدفش سعادت شد قید و بندها هم برایش شیرین میشود. میخواهم سالم برسم، چه خوب ماشین من کمربند دارد. مگر کمربند ماشین قید نیست، شما را در ماشین گیر میاندازد، اما کمربند میبندیم چرا؟ چون میخواهم به سعادت برسم. یعنی نماز و روزه، تمام تکلیفهای الهی برای آدم شیرین میشود وقتی او را کشتیبان خلقت ببینی. اما وقتی «لِيَفْجُرَ أَمامَهُ» ببینی، حالا کمربند، نماز و روزه، خمس و دستورات الهی دست و پا گیر میشود. لذا من ماشینی که کمربند نداشته باشد، کیسه هوا نداشته باشد، ترمزش فلان نباشد سوار نمیشوم. من چقدر برای ماشینی که این امکانات را داشته باشد پول میدهم. چون من هدفم ایمنی بود. هدفم سلامت بود. اینجا دلش با یاد خدا آرام میشود. اینجا هرچه امکانات ایمنی ماشین را میگویی، ترغیب او به خریدن ماشین زیادتر میشود.
لذا اهل دین نسبت به دینشان اهل احتیاط میشوند. نکند این مال، مال حرام باشد. مال شبهه ناک هم سوار نمیشود. ماشینش را تعمیرگاه میبرد و میگوید: ببین ایرادی نداشته باشد. مطمئن هستی، در این ماشین بنشینیم ببینیم چه اتفاقی میافتد. حضرت عبدالعظیم حسنی نزد امام عسکری آمد و دینش را ارائه کرد و گفت: ببینید اعتقادات من درست است یا نه؟ از خودش مراقبه میکند. امروز چه کاره بودم و طبق دین عمل کردم یا نه؟
شریعتی: یعنی اگر در دنیا سلامت برای من مهم شد، برای آخرت باید سعادت برای من مهم باشد.
حاج آقای سعیدی: بعضی سلامتها فدای همدیگر میشود. من مطمئن هستم اگر جبهه بروم، زخم میخورم و سلامت من به خطر میافتد اما یک چیزی به نام سعادت داریم که بیشتر از این سلامت است، احتمال دارد شهید شوی و کشته شوی، میدانم ولی دنبال فوز عظیم هستم. لذا از این میگذرم. یکجا در خانهای را میشکنم و حق الناس است. یکجا میبینم خانهای آتش گرفته تکلیف دارم در را بشکنم و آدمها را نجات بدهم. شکستن همان شکستن است اما اولویت داریم. وقتی سعادت معنوی است، کنار امام حسین(ع) میایستد، سعادت معنوی. طِرِمّاح یک شخصی است همراه امام حسین میآید و میگوید: اجازه بدهید من این مال و آذوقهای که برای خانوادهام گرفتم ببرم به خانوادهام بدهم و خدمت شما برمیگردم. حضرت میگوید: فلانی تو به ما نمیرسی، ولی اگر میخواهی برو. به این قضیه نرسید و وقتی رسید که همه چیز تمام شده بود. کار حرامی انجام داد که میخواست به زن و بچهاش آذوقه برساند؟ نه، اولویت را نفهمید. اولویت امام حسین(ع) است. حضرت امام میفرمودند: جنگ در رأس امور است. یعنی اولویت دارد. اگر آدم فهمید که بعضی مواقع باید سلامت بدنش را به خطر بیاندازد، مثل جهادی که میگویم. مثل نماز صبح که میگوید: خوابم میگیرد اگر برای نماز صبح بیدار شود. اما چیزی از حیث ثواب از دست من میرود که نمیتوانم جبرانش کنم. لذا نزد حضرت آمد و گفت: آقا میخواهم بروم تجارتی بکنم و مسافرتی بروم. میشود مرا راهنمایی کنید؟ حضرت فرمودند: این کار را انجام نده. رفت و سود خوبی کرد. نزد امام صادق برگشت و گفت: اینکه فرمودید سود ندارد ولی من خیلی سود کردم. حضرت گفتند: در فلان منزل که رفتی یادت هست خوابت برد و نماز صبح نخواندی؟ چنان ثوابی از دست تو رفت که با تمام مالی که به دست آوردی هم قابل جبران نیست. تو از من پرسیدی خیر من در این مسیر هست یا نیست. گاهی ما خیر را میخواهیم و خیر خلاف خواستههای دنیایی ماست. اگر خواستیم با خدا باشیم و راضی به رضای خدا باشیم و این صفات الهی را برای خودمان تکرار کنیم. خدا حکیم است. داناست، خدا لطیف است. خدا با من دشمن نیست. هرچیزی برای من در نظر گرفته خیر من در آن بوده است. اعتماد به خدا آرامشی برای آدم میآورد. سعی کنید با افرادی که این آرامش را به شما منتقل میکنند، افرادی هستند میگویند: خدا بزرگ است ولی... این ولی کار را خراب میکند. یک قدرتی در عرض خدا، همه عوامل در عالم اسباب خدا هستند. خدایا ایمان ما را قویتر کن.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. انشاءالله به این باور برسیم و انشاءالله حبّ دنیا را از دلمان بیرون کنیم، یاد خدا را جایگزین کنیم، یاد خدا به همه دلها آرامش میدهد. یادمان باشد در طوفانهای زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است.
امروز صفحه 412 قرآن کریم، آیات 12 تا 19 سوره مبارکه لقمان در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد. این هفته قرار گذاشتیم از حاج آقا ضیاء عراقی یاد کنیم.
حاج آقای سعیدی: اگر بخواهیم مثال بزنیم جمع علم و عمل، جمع تقوا و علم، حلم و علم، شاید یک نمونه عملی بخواهیم مثال بزنیم ایشان هستند. ایشان در یک روستایی در اراک متولد شدند. تلاش کرد و سعی کرد و به اینجا رسید. حاشیههای کتابهای فقهی بسیاری را میبینیم که جزء قویترین حاشیهها، حاشیههای حاج ضیاء عراقی است. این را بدانیم که من از چه جایگاه و خانوادهای هستم، هیچ عاملی برای ترک تلاش من نمیشود. چه روستا، چه شهر، چه موقعیتهای مختلف، هرجا باشم تکلیفی دارم. اگر در مسیر الهی قدم زدم خدا به من توفیق میدهد اسم ایشان، نظرات ایشان الآن راهنماست برای بسیاری از طلبهها و روحانیونی که بخواهند در این مسیر تحقیق کنند.
شریعتی: روزهای چهارشنبه از امام رضا(ع) یاد میکنیم. انشاءالله هفتههای آینده در مورد انتظار و امام زمان در برنامه صحبت خواهیم کرد. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: خدایا ما از یاد امام زمانمان غافل هستیم اما روایات میگوید: او از ما غافل نیست. به ما دستور دادند «کونوا لنا زَینا» برای ما زینت باشید. خدایا ما را به دستور اهلبیت باعث زینت امام زمانمان قرار بده. خدایا فرج آقا امام زمان را نزدیکتر بفرما که دلهای ما با حضور او و با نگاه کردن به چهره او، با اطاعت از اوامر او آرام بگیرد.
شریعتی: یک پلک زدن غافل از آن ماه نباشم *** شاید که نگاهی کند آگاه نباشم
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً «12»
وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً «13»
لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً «14»
قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً «15»
لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا «16»
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ «17»
قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً «18»
فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيراً «19»
ترجمه : چون (دوزخ) از فاصلهى دور آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مىشنوند. و چون به زنجير بسته شده، در مكانى تنگ از آن انداخته شوند، آنجاست كه ناله زنند (و مرگ خود را مىخواهند). (به آنان گفته مىشود:) امروز يك بار درخواست هلاكت نكنيد، بلكه بسيار درخواست هلاكت كنيد. (اى پيامبر!) به مردم بگو: آيا اين (ذلّت و عذاب) بهتر است يا بهشت جاودانى كه به پرهيزكاران وعده داده شده و سزا و سرانجام آنان است؟ براى اهل بهشت آن چه بخواهند موجود است. آنان براى هميشه در آن جا هستند. (اين پاداش) بر پروردگارت وعدهاى است واجب. (و ياد كن) روزى كه خداوند مشركان و آنچه را به جاى خدا مىپرستيدند (در يك جا) محشور كند، پس (به معبودهاى آنان) گويد: آيا شما بندگان مرا گمراه كرديد، يا خودشان راه را گم كردند؟ (معبودها) گويند: خدايا! تو منزّهى، مارا نرسد كه غير از تو سرپرستى بگيريم ولى تو آنان و پدرانشان را چنان كامياب گرداندى كه ياد (تو و قرآن) را فراموش كردند و گروهى هلاك و سر در گم شدند. (خداوند در آن روز به مشركان مىفرمايد:) اين معبودها گفتههاى شما را انكار كردند؟ نه براى برطرف كردنِ قهر خدا توانى داريد، نه مىتوانيد حمايتى (از كسى) دريافت كنيد وهر كس از شما ظلم كرده (و شركورزد) عذاب بزرگى به او مىچشانيم.
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-24-حجت الاسلام سعیدی.mp3
10.21M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_سعیدی
📚 با موضوع : آرامش در زندگی
🗓 چهارشنبه بیست و چهارم مرداد ماه
🗂 حجم : ۹.۷ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
کارشناس : حجت الاسلام والمسلمین عالی
موضوع برنامه : عوامل کاهش فشار قبر و تجسم اعمال
زمان پخش : 25-05-97 (باز پخش 23-05-90)
فروتنانه یادم کن تا مهرورزانه یادت کنم، روی خاک مرا بخاطر آور تا در زیر خاک تو را بخاطر آورم، در سلامتی و بی نیازی نامم ببر تا در سختی و گرفتاری نامت ببرم، با یاری درماندگان به یادم باش تا در بهشت رضوان به یادت باشم، در گمنامی و خلوت مرا بخوان تا در جمعیت و شهرت تو را بخوانم، به زبانت با من سخن گوی تا در جانت با تو سخن بگویم.
سوال – عوامل کاهش فشار قبر چیست ؟
پاسخ – از عوامل رفع فشار قبر صدقه و نماز شب اول قبر برای میت است. دیگری نماز شب است که اگر فرد خودش بخواند فشار قبر او برداشته می شود. دیگری خواندن قرآن است. اگر کسی برای خودش قرآن بخواند بخصوص سوره ی یاسین و ملک و سوره ی تکاثر هنگام خوابیدن و مداومت بر خواندن سوره ی زخرف. هم چنین قرآن خواندن بر سرقبر مرده بخصوص خواندن سوره ی یاسین و ملک. دیگری پاشیدن آب روی قبر بخصوص هنگام دفن و هر بار که برای زیارت اهل قبور می رویم. دیگری گذاشتن جریرتین در کفن است. دیگری مرگ از ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه است. هر کس بین او دو وقت فوت کند خدا عذاب را از او بر می دارد. دیگری دفن در اماکن مقدس بخصوص کربلا و نجف. البته درست است که خیلی از این امور اعمال میت در زمان حیاتش نبوده است و اعمالی است که دیگران برای میت انجام می دهند و این تفضلات خاص الهی است منتها برای کسی که صلاحیت حداقلی برای این تفضلات الهی را داشته باشد. یعنی اینکه حق الناس عمده ای برگردنش نباشد و ظلم فاحشی از او سر نزده باشد. ممکن است که خطاهایی هم کرده است ولی خدا درهای لطفی برای این افراد باز کرده است. اگر هنگام دفن چهل نفر بگویند که ما از این فرد بدی ندیدیم و فرد خوبی بود خدا او را می آمرزد. اینها باب تفضلات الهی است که صلاحیت حداقلی را داشته باشد اما اگر کسی آبروی کسی را برده یا مال کسی را خورده باشد با این چیزها فشار قبر از او برداشته نمی شود. دمیَری در کتاب حیات الحیوان نقل می کند که یکی از حکام مصر از دنیا رفت. حکومت قاری قرآنی را با حقوق خوب سر قبر او گذاشت که برایش قرآن بخواند. بعد از دو روز دیدن که قاری نیست. او گفت من دیگر قرآن نمی خوانم. شبی در خواب روح متوفا با من درگیر شد که هر آیه ای که تو می خوانی من را عذاب می دهند. مثلا به آیه امربه معروف می رسی، من را کتک می زنند که چرا این کار را نکردی و. .. برای فرد ظالم، این قرآن خواندن فایده ندارد که عذاب قبر او را کم کند. دیگری هدایا و خیرات و مبراتی است که زنده ها به برای متوفا هدیه می کنند مثل نماز و خیرات. خیراتی که فرزند صالح برای متوفا می فرستد. مدت فشار قبر بستگی به آلودگی ها دارد. اگر آلودگی ها و گناهان فرد زیاد باشد باید مدت زیادی عذاب آنها را پس بدهد. لذا این هدایا بسیار می تواند موثر باشد.
در روایت از پیامبر داریم که حضرت عیسی از قبرستانی رد می شد و متوجه شد که فردی در فشار قبر است. سال بعد از همانجا رد شد و متوجه شد که عذاب قبر از او برداشته شده است. علت را خداوند پرسید. خطاب رسید که این شخص فرزند صالحی داشت که به حد بلوغ رسید و کارهای خوب کرد و بواسطه آن خدا از گناهان صاحب قبر گذشت. البته کارهای خیر انجام دادن خوب است ولی مهم این است که میت خودش خیر و صالح باشد. یکی دیگر از عواملی که رفع فشار قبر می کند در مورد خانم ها است. پیامبر فرمود که سه دسته از زنان فشار قبر ندارند و در قیامت با دخترم فاطمه زهرا مشهور می شوند. یکی زنانی که با فقر شوهرشان بسازند و با او مدارا می کند با فرض اینکه شوهر کوتاهی نمی کند ولی درآمدش کم است. دیگری زنانی که با بداخلاقی شوهرشان بسازند. البته این حدیث معنایش آزاد گذاشتن مرد در بداخلاقی نیست. در روایات ما تاکید کرد اند که اگر مرد بداخلاقی در خانه داشته باشد فشار قبر می بیند. اگر مرد بداخلاق باشد بالاخره زن باید کوتاه بیاید. دیگری زنی که مهریه ی خودش را ببخشد. مهریه حق زن است و می تواند آنرا مطالبه بکند. مرد هم باید بنا را بر پرداختن مهریه بگذارد ولی زندگی زوجین یک معامله ی حقوقی نیست. زندگی بر اساس رفاقت، اخلاق وسازش است. پس اگر زنی مهریه اش را ببخشد یا آنرا در زندگی بیاورد و باری از دوش شوهرش بردارد، فشار قبر از او برداشته می شود. خدا برای اینکه تعادلی در خانواده بوجود بیاید خیلی زیبا عمل کرده است. در حدیث به مرد توصیه ی اکید کرده است که خانواده ی خودش را در رفاه نسبی قرار بدهد وتوسعه ایجادبکند واز طرفی به زن توصیه کرده است که اگر مرد زحمت کشید و نتوانست ای رفاه را فراهم کند تو با او بساز. از طرفی به مرد توصیه کرده که خوش اخلاق باشد و اگر بداخلاقی باشد عقوبت دارد و از طرفی دیگر گفته که اگر مرد بداخلاق بود و زن با او ساخت، فشار قبر از زن برداشته می شود. از طرفی به مرد گفته شده که هنگام ازدواج مهریه را بعنوان یک دِین ببیند و باید بدهید. در روایت داریم که اگر مردی بنا را بر این بگذارد که مهریه را ندهد این دزدی است و سرقت بحساب می آید و از طرفی به زن توصیه شده که مهریه را سبک بگیرد زیرا مهریه برای ایجاد مهر است و هدیه ای است که مرد به زن می دهد. کینه ی سنگین عداوت و دشمنی می آورد. حتی اگر زن می بیند که بخشیدن مهریه محبت ایجاد می کند آنرا ببخشد و با خدا معامله کند تا فشار قبر برداشته بشود. این موهبتی برای خانم ها است که اگر در فشار قرار گرفتند برای اینکه جو تفاهم در خانه ایجاد بشود ابدیت را برای خودشان بخرند و آخرین عامل بحث ولایت و محبت اهل بیت است.
مهمترین عامل در برداشتن فشار قبر محبت اهل بیت است. ما در هنگام احتضار و سکرات موت، هنگام قبض روح و آمدن ملکه ی مرگ، هنگام ورود به عالم برزخ، هنگام سوال نکیر و منکر، هنگام فشار قبر و دیدن مناظر هولناک قیامت به اهل بیت نیاز داریم. در هیچ لحظه ای از دنیا و آخرت ما بی نیاز از دستگیری اهل بیت نیستیم. دستگیریهای اهل بیت شامل کسی خواهد بود که در دنیا دستش را به اهل بیت داده باشد. شفاعت اهل بیت مثل واسطه گیری های دنیایی نیست که با خواهش و تمنا بخواهند کاری را راه بیندازند. شفاعت اهل بیت سرمایه گذاری است که اهل بیت برای بعضی ها انجام می دهند. شفاعت شامل حال بعضی ها نمی شود. بعضی ها نمی توانند شفاعت اهل بیت را جذب بکنند. اهل بیت می خواهند که دست او را بگیرند ولی او دستش را به آنها نداده است. دستگیری و شفاعت اهل بیت از دنیا شروع می شود. یعنی اینها بگونه ای شروع به تربیت و دستگیری می کنند. شبیه به معلمی که برای تعلیم و تربیت شاگردان سرمایه گذاری می کند. در بین این شاگردهای شیطان و تنبل و باهوش هست. برای همه ی آنها زحمت می کشد. در موقع امتحان از شاگردی زحمت خودش را کشیده باشد و نمره کم بیاورد معلم به او کمک می کند و معلم به تناسب صلاحیت و لیاقت کمک هایی می کند. آیا کسی که اصلا به مدرسه نیامده است می تواند از کمک معلم برخوردار بشود ؟
حالا اگر کسی در دنیا به کلاس اهل بیت نیامده است که درس اهل بیت را بگیرد. درس آنها صراط مستقیم است. پیامبر فرمود که صراط مستقیم یکی است بقیه اش انحرافی است. اگر کسی در این دنیا در کلاس آنها ننشیند از هدایت آنها بهره ای نمی برد. این مثل شاگردی می ماند که در کلاس معلم نبوده است. پس او نباید آخر سال توقع ارفاق داشته باشد و شفاعت شامل حال او نخواهد شد. در بین معصومین شفاعت امام حسین (ع) تاکید شده است. خدا در آخرت به امام حسین (ع) شفاعت عجیبی داده است زیرا دستگیری عجیبی در دنیا داده است. شفاعت همان هدایت و دستگیری است. امام حسین (ع) در دنیا بخاطر شهادتش در قلبها نفوذ کرده است و همه حق طلبانه را جذب کرده است. شفاعت در آنجا تابع هدایت در این دنیا است. کسی که هدایت شد شفاعت را در آن دنیا می گیرد. حتی امام حسین با شهادتش بعضی از افرادی که مسلمان هم نیستند جذب کرده است. بخاطر همین خدا به امام حسین (ع) شفاعت گسترده ای داده است. در زیارت عاشورا می خوانیم که شفاعت حسین را در بدو ورود به عالم قبر و بعد از مرگ نصیب من بکن. در کتاب کامل الزیارة که استادشیخ مفید این کتاب را نوشته است، امام باقر (ع) می فرماید: اگر فضایل زیارت اباعبدالله را می دانستند جانشان برای این کار پر می کشید. جزو فضایل زیارت امام حسین (ع) ( گاهی زیارت یک جمله است السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک رحمة الله و برکاته ) این است که عالم قبر توسعه پیدا می کند و خدا او را از فشار قبر در امان نگه می داد و از ترس سوال منکر و نکیر او را در امان می دارد.
مرحوم رجبعلی خیاط با عده ای وارد قبرستانی شدند و ایشان به امام حسین (ع) سلام داد. از او سوال کردند که این سلام برای چه بود؟ ایشان گفتند که بوی خوشی را استشمام می کنید ؟ آنها گفتند: خیر. از مسئول قبرستان پرسید ه کسی را اینجا دفن کرده اند ؟ مسئول گفت که یک ساعت پیش فردی را دفن کردند و رفتند. آنها سر قبر رفتند. ایشان گفتند که صاحب این قبر از محبین و متوسلیان اباعبدالله بوده است و ایشان برای دفن او بر قبر آمده اند و بخاطر همین عذاب از این قبرستان برداشته شد. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی در وصیت نامه اش می نویسد که دستمالی که من برای امام حسین (ع) گریه کرده ام در کفن، روی سینه ام بگذارید. بعد تابوت من را در حسینه ام ببرید. یک سر عمامه ی من را به تابوت و یک سر آنرا به منبری که بر روی آن خوانده می شد ببندید و آنجا روضه بخوانید. اینها به شفاعت اعتقاد عجیب داشتند. وقتی نظام رشتی از دنیا رفت. پرسیدند که در عالم قبر وضعت چطور است ؟ گفت: شکر خدا را که در پناه حسینم در عالم از این خوبتر پناه ندارم. کسی که حب اباعبدالله در قلبش است تردید نکند. وقتی من او را دوست دارم کم کم می خواهم مثل او باشم. امام حسین (ع) خیلی از کسانی که با منبر و خدا قهر بوده اند آشتی داده است و این اثر همان محبت است. منظور ما از محبت اهل بیت، محبتی است که انسان از آنها تربیت پذیر شده باشد یعنی بگونه ای کلاس آنها نشسته و دست به دست آنها داده است و فقط در حد ادعا نبوده است. اگر من رنگی از آنها در زندگی خودم نگرفته باشم و سعی نکنم که آثار کمالات معلمین بزرگ را رد زندگی ام پررنگ تر بکنم معلوم است که درسی نگرفته ام و در این کلاس شرکت نکرده ام و ادعای شرکت در آن کلاس را داشته ام. ما باید سعی کنیم که آثار این محبت در زندگی مان بیاید.
سوال – سوره انبیاء آیات 1 تا 10 را توضیح دهید.
پاسخ – آیه اول یک موعظه ی الهی است و موعظه تکان دهنده ای است. خدا می فرماید: حسابرسی مردم نزدیک شده است ولی به آن غافلانه پشت می کنند و می روند. درست است که حسابرسی دقیق و جزء به جزء در روز قیامت است اما ما یک حسابرسی اجمالی بعد از مرگ داریم. از ابتدای آخرت زمان حسابرسی شروع می شود. در یک لحظه می شود که پرونده ی عمر کسی بسته بشود و وارد آخرت بشود. و همان لحظه شروع به حساب دادن بکند. پس حسابرسی این قدر نزدیک است و انسان در اثر غفلت پشت کرده و کارش خودش را می کند. در آیه ی بعدی می فرماید که آنچه از موعظه های خدا می آید که می تواند باعث تذکر او بشود همه را به بازی و شوخی می گیرد. اگر دل زنده و روشنی باشد و این دو آیه را مرور بکند، حتما هدف آیه که تلنگر به دلها است تحقق پیدا می کند.
سوال – تجسم اعمال به چه معناست ؟
پاسخ – بحث تجسم اعمال از مسلمات روایات و آیات ماست. ما از ابتدا تا انتهای منزل آخرت، هیچ چیزی از پاداش ها و کیفرها، لذتها و عذابهای خدا را نخواهیم دید مگر اینکه همان اعمال خودمان را ببینیم. صورت دنیای ما در آخرت مجسم می شود و صورت زشت یا زیبا پیدا می کند. یعنی ما بعد ازمرگ سر سفره ی خودمان هستیم. و به ما می گویند که دست پخت خودتان را بخورید. در واقع خودمان بهشت و جهنم خودمان را می سازیم. داریم که بهشت خالی است. مصالح آن همان اعمال این دنیا است. اگر اعمال خیر بود آنجا لذت های بهشت می شود ولی اگر اعمال شر بود مار و عقرب جهنم را از جای دیگر برای ما نمی آورند. این همان نیش هایی است که به کسی می زنیم. البته اعمال دنیایی ما به این شکل آن طرف نمی رود یعنی این طور نیست که اگر من پولی به فقیر دادم در برزخ پولی به من بدهند بلکه ای کمکی که به فقیر کردم باعث توانمند شدن او در زندگی می شود و در آخرت و مسیر زندگی آخرتی هم این کار من را توانمند می کند. اگر من در اینجا نیشی به کسی زدم یا طعنه ای زدم، همین الان عقرب درست کرده ام ولی آنرا نمی بینم و فقط نیش آنرا می بینم. این عقرب در قبر همراه ما خواهد بود و بقول مولوی: آن سخن های چو مار و کژدمت مار و کژدم گردد و گیرد دمت. تجسم اعمال یعنی اعمال انسان به شکل آخرتی به ما بر می گردد و بصورت لذت های یاعذاب های عالم آخرت در می آید. خدا در قرآن می فرماید: هیچ جزایی نمی بیند مگر اعمال خودتان را. کیفرهای آخرت نتیجه ی اعمال ما نیست بلکه خود اعمال ماست. می فرماید: هر کسی در گروی اعمال خودش است.
یکی از اصحاب صحرا نشین به پیامبر گفت که من را موعظه ای بکنید. پیامبر فرمود که تو بعد از مرگ با کسی همراه خواهی بود که تا قیامت همراه تو هست. اگر همنشین تو کریم و زیبا باشد به تو احسان خواهد کرد ولی اگر همنشین تو زشت باشد در آنجا تو را تسلیم بدبختی آخرت می کند و همنشنی تو عمل تو است. این عمل اگر زشت باشد چیزی است که در قبر از آن وحشت می کنی. این عملی است که از آن سوال می شود و همیشه با تو خواهد بود. مرحوم قاضی سعید قمی یکی از عرفای شیعه در کتاب اربعین از شیخ بهایی نقل می کند که ایشان می گوید که من رفیقی داشتم که اهل معرفت بود. بیشتر مواقع به تنهایی به قبرستان می رفت و فکر می کرد. شیخ بهایی می گوید که از دوستم پرسیدم که در قبرستان چیز عجیبی به چشم تو نخورد ؟ او گفت: دیروزی فردی را دفن کردند و رفتند. مکاشفه ای داشت م و دیدم که یک جوان بسیار زیبارو و لباس فاخر و بوی خوش به قبر نزدیک شد و بعد ناپدید شد. بعد از مدت کوتاهی دیدم بوی متعفنی به مشام می رسد که نفسم گرفت دیدم که سگی می آید و آن سگ به قبر نزدیک شد. بعد دیدم همان جوان معطر از قبر خارج شد در حالیکه خونین است و داشت می رفت. از او پرسید که این داستان چیست؟ گفت که من اعمال خوب این شخص هستم و قرار بود که همراه اوباشد. آن سگ تجسم اعمال زشت او بود. چون بدیهایش بر خوبی هایش غلبه داشت من را خارج کرد. تا وقتی اعمالش تسویه بشود آن سگ همنشین او است تا من برگردم. این واقعیتی است که ما در تجسم اعمال خواهیم داشت. ما نباید اعمال را شوخی بگیریم و هیچکدام از عمل من بی پاسخ نمی ماند و همه چیز ثبت می شود. پس باید مراقبت بیشتری داشت.
سوال – در مورد کیفیت خواندن نماز شب توضیحاتی بدهید.
پاسخ – در مفاتیح دستور العمل مفصلی آمده است. من دستور العمل ساده ی آنرا توضیح می دهم. نماز شب یازده رکعت است که چهار تا دو رکعتی به کیفیت نماز صبح و به نیت نماز شب خوانده می شود. حتی می توان آنرا نشسته خواند. دو رکعت نماز به نیت نماز شفع ( جفت ) بخواند که در رکعت اول حمد و فلق و در رکعت دوم حمد و ناس خوانده می شود. بعد یک رکعت نماز وتر ( فرد) خوانده می شود که یک مرتبه حمد، سه مرتبه قل هوالله، یک مرتبه سوره فلق و یک مرتبه سوره ناس در آن خوانده می شود و در قنوت آن هفتاد مرتبه استغفر الله ربی و اتوب الیه و بعد چهل تا مومن زنده یا مرده را دعا کند. می تواند به فارسی بگوید: خدایا فلانی را ببخش. حتی می توانیم اقوام و دوستان را دعا کنیم و این خودش یک نوع صله رحم است. یک نوع خیر خواستن است. چهل نفر بعنوان حداقل است. بعد تشهد و سلام داد ه می شود.
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-25-حجت الاسلام عالی.mp3
11.84M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_عالی
📚 با موضوع : یاد مرگ (عوامل کاهش فشار قبر و تجسم اعمال)
🗓 پنجشنبه بیست و پنجم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱.۲ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : جایگاه خواب و رؤیا در تعالیم دینی
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش : 27-05-97
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و الائمة المعصومین علیهم السلام» سلام میکنم به روی ماه همه شما، به همه شما که دلتان سرشار از محبت امیرالمؤمنین است. سلام به همه شمایی که بزرگترین سرمایه و دارایی شما محبت اهلبیت علیهم السلام است. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. آغازین روز هفته بسیار خوبی را برای شما آرزو میکنم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. آرزو میکنم این ماه عزیز که ایام غدیر، عید قربان و عرفه و مناسبتهای بسیار مربوط به ولایت در آن قرار دارد برای همه ما فرصتی باشد برای اینکه عهدمان را با مقام ولایت، مقام عظمای ولایت امیرالمؤمنین و اهلبیت(ع) تجدید کنیم و رابطهمان را قویتر کنیم و از نفحات آن بهرهمند باشیم.
شریعتی: بحث هفته گذشته ما خیلی مورد استقبال دوستان قرار گرفت و خیلیها گفتند ما بی صبرانه منتظر هستیم تا ادامه مباحث حاج آقای عابدینی را بشنویم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خداوند توفیق بدهد و ولایت همه ما را مدد کند که ما زمینه ساز ظهور ولی الله اعظم قطب عالم امکان باشیم و جزء سربازان آن حضرت قلمداد شویم. در جلسه گذشته به مناسبت آنچه در قرآن کریم و سوره یوسف چند بار تکرار شده بود، وعده داده بودیم یک چنین بحثی را مختصراً در سوره یوسف داشته باشیم. بحث رؤیا یکی از شگفتانگیز ترین حالات روحی انسانهاست که هم گذشته، هم امروز، توجه بسیاری را به خودش جلب کرده و در این مورد گفتگوهای زیادی شده است. شاید یکی از پژوهشهای خیلی مهمی که امروز مشغول کرده، چه رشتههای روانشناسی، چه رشتههای مغز و اعصاب و رشتههای مرتبط شناختی که امروز جزء علوم جدید هستند، یکی از مباحثی که خودش را به این خیلی مشغول کرده بحث رؤیاهاست که به دنبال این باشند که سبب خواب دیدن را و کنترل خواب دیدن، اینکه چه فعل و انفعالاتی در خواب دیدن محقق میشود و اینکه از خواب دیدن چه استفادههایی میشود کرد. شاید امروز جزء علومی است که خیلی مباحث درمانی را شامل میشود. خیلی مباحث پزشکی را شامل میشود. حتی در نظام بحثهای نظامی روی این برنامهریزی میکنند. اینقدر کارآیی دارد و هنوز شاید تمام آثار حقیقت خواب برای ما ظاهر نشده است. اینها تازه نظام علوم ظاهری است. در رابطه با علوم غیبی و علوم باطنی و باطن عالم، از خواب چه استفادههایی میشود کرد و انسان در خواب چه تواناییهایی پیدا میکند غیر قابل بیان است. اینقدر عظیم است که بزرگانی را مشغول کرده است، چه خودشان با خواب به کمالات میرسیدند و چه میدانستند خواب چه کمالاتی را میتواند در علوم باطنی ایجاد کند. لذا هم نظام دنیایی و همین علوم عادی و علوم تجربی و علوم روحی، در رابطه با خواب مباحث بسیاری را دارند، اگر ما به صحف عرفانی رجوع کنیم، در رابطه با بحث خواب یکی از مباحث عظیم است. به صحف فلسفی و کتابهای فلسفی یکی از مباحث عظیم است. به تفاسیر و روایات ما بحث عظیمی است. دیگران در نظام علوم روحی هرکدام از اینها شاخهای از بحث را مورد دقت قرار دادند. در نظام بحث وحی یکی از راههای شناخت وحی که با آن همه مرموزی و پنهانی و عجایبی که در بحث وحی هست، شاید نزدیکترین چیزی که در روایات به آن تصریح شده که میتواند آن رابطه را به نحوی تبیین کند بحث خواب و رؤیاهاست. در بحث معاد یکی از مهمترین مسائلی که عرض کردیم جعلش بخاطر این بود بحث خواب دیدنها بود.
ما یک بحث خواب داریم، یک بحث خواب دیدن داریم، این دو به همدیگر به شدت مرتبط هستند. یعنی ما در رابطه با خواب هرچقدر دقت کنیم که خوابهای ما طبیعی باشد و از افراط و تفریط به دور باشد، قطعاً در خواب دیدنهای ما تأثیر دارد، چون بین نظام روح و نظام جسم و بدن ما یک ارتباط تنگاتنگ است، اگر بدن عدم تعادل داشته باشد قطعاً این عدم تعادل به نظام روحی هم سرایت میکند و در خواب دیدنها تأثیر میگذارد. همین بحث را جلسه گذشته داشتیم که نظام بدن ما که خوابیدن برایش مطرح میشود، اگر مزاجهای مختلفی که در بدن ما هست، این اخلاط چهارگانه و مزاجهای مختلفی که مترتب بر آن میشود، اینها هرچقدر رعایت بیشتری شده باشد، قطعاً در خوابها به سمت خوابهای صادقتر کشیده میشود. هرچقدر در مراقبات روز و روزهایمان بیشتر دقت کنیم، خوابها زلالتر است. هم در نظام روحی، هم در نظام جسمی، هرچقدر این رعایتها بیشتر شود، آن موقع این حقیقت خواب، حقیقت ارتباط با عالم غیب است. یعنی انسان به تعبیری که خدای سبحان در قرآن میفرماید، در وقت خوابیدن روح انسان را خدا توفی میکند و خدا تحویل میگیرد و انسان به محضر ربوبی بار پیدا میکند، با خوابیدن، یعنی تعلقات و اشتغالاتی که در روز بوده و او را مشغول میکرد از اینکه به محضر ربوبی بار پیدا کند، چون آنجا رابطه دائمی هست اما ما با کثرتها و غفلتهایمان خودمان را دور میکنیم. با اشتغالاتمان خودمان را دور میکنیم. گاهی حتی میخواهیم حواسمان را جمع کنیم دور میشویم. چون آن حقیقت هست، رابطه فطری هست، در وقت خواب این حقیقت آشکارتر میشود. انسان برای اینکه به محضر ربوبی بار پیدا کند به مراتب باطن عالم راه پیدا میکند و چون به مراتب باطن عالم راه پیدا میکند هرچقدر سنخیت بیشتری پیدا کرده باشد، آمادگی بیشتری پیدا کرده باشد، وقتی آنجا راه پیدا میکند، حقایق بیشتری را همراه خودش میآورد. اما هرچه این وجود شلوغتر باشد و پیچیدهتر شده باشد، وقتی دارد برمیگردد اینقدر هی دور میشود تا وقتی این خواب را میبیند حتی معبرهای دقیق هم نمیتوانند این را برگردانند به آن حقیقتی که دیده است.
شریعتی: یعنی اگر شیشهای بین ما و عالم رؤیا و خواب تصور کنیم، اشتغالات ما و کثرتها باعث میشود غبار بگیرد و تو تار شوی.
حاج آقای عابدینی: یعنی حقیقتش را به همین تشبیه کردند که انسان در خواب دیدن به حقیقت عالی خودش متصل میشود. ما یک حقیقت عالی داریم که عند الله است «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (حجر/21) هرچیزی در این عالم یک خزائن عند الله دارد که این خود عالی آن شیء است. ما در خواب به حقیقت عالی خودمان مرتبط میشویم. چون خود عالی ما محصور در آن محدودههای مادی نیست، اشراف آن با عالم وجود خیلی زیاد است. چه عالم مثال که جلسه گذشته عرض کردیم، مثال منفصل، چه عالم عقول که تعبیر ظرف آنجا خیلی عظیم است. تعبیری که در روایت هست عالم ماده به عالم مثال نسبتشان مثل نسبت به انگشتر است که در بیابانهاست. عالم دنیا با همه گستردگی و عظمت و پیچیدگی نسبت به عالم مثال مثل یک انگشتر در بیابان است. خود عالم مثال نسبت به عالم عقل مثل انگشتری در بیابان است. یعنی عظیمتر میشود. ما یک خودی داریم که در عالم دنیاست و این نازلترین مرتبه ماست. یک خودی داریم همراه ماست ولی از آن غافل هستیم در عالم مثال است. همان عالم عظیمی که بیابان است نسبت به این انگشتر و اینقدر عظیم است. یک خود عالی داریم در عالم عقل است که باز نسبت به عالم مثال اینقدر عظیم است. انسان در ارتباط با خوابیدن در مرتبه اول متصل به عالم مثال میشود. بعد انسانهایی متصل به عالم عقول میشوند، به خود عالیتر خودشان بنا به ظرفیتشان، هرچه آنجا میگیرند وقتی برمیگردند، در برگشتن هی غبار پیدا میکند و محدود میشود. بنا بر اینکه این وجود در عالم ماده چقدر خودش را حد زده و تنگ کرده باشد و چقدر کثرات و غفلتها او را تاریک کرده باشد. اگر یک کسی ناظر است از بیرون نگاه کند، بین این خود مادی من که این همه تاریک شده باشد و حد خورده باشد، به خصوص تاریکیها، غفلتها، معاصی، اما نفس عالم دنیا محدودیت دارد، اما تاریک نیست. اما وقتی انسان اشتغال به آن پیدا میکند، اینها جذب میکند، اینها تاریکی و ظلمت میشود. هرچقدر از آنجا میآید این آینه تاریکتر میشود. وقتی اینجا میرسد به آینه نگاه میکند فقط یک چیزهای کدر و تاریک و دور و بی معنا میبیند. دیگر زلالی و شفافی که در عالم مثال بود و در عالم عقل بود، از این خبری نیست. اما بعضی مثل انبیاء یا اولیاء یا کسانی که وجودشان را طاهر قرار دادند، درست است این آینه حدود میخورد اما شفاف است. لذا خواب میشود خواب ابراهیم خلیل، خواب، خواب انبیاء میشود. «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون» (واقعه/75) خواب یک نوع مَسّ است. لذا تعبیر «دُم علی الطهاره یُوسّع علیک الرزق» اگر تو بر طهارت دوام پیدا کردی، خدای تعالی رزق تو را وسیع قرار میدهد. از جمله رزقی که وسیع قرار داده میشود خوابهای انسان است. خواب یک نوع روزی است.
در روایات مختلف آمده که خواب جزئی از اجزای نبوت است. یعنی یک تحفه و یک نفحه و جذبه است از جانب خدا برای بندگان که جذبش کنند اما ما اینقدر خودمان را تاریک میکنیم، این جذبه وقتی میآید میبیند هیچ سنخیتی با اینجا ندارد. لذا هیچ انسانی نیست الا اینکه خواب میبیند. بعضی از دوستان سؤال کرده بودند که ما خواب نمیبینیم. امکان ندارد، خوابیدن با خواب دیدن همراه است. اینقدر اشتغالات وجودی ما گاهی زیاد میشود، ثانیاً گاهی انسان در وقت بیدار شدن از خوابهای طولانی یا خوابیدن با شکم سنگین، غذای سنگین خورده، در بیداری با ثقل و سنگینی بیدار میشود. کسی که بیدار شدنش بیدار شدن با خواب طولانی بوده، چون خواب پنج مرحله دارد که این مراحل یکی یکی پیش میآید. یعنی اول ابتدای خواب است و بعد این خواب عمیقتر میشود و بدن انسان کمتر دخیل میشود. مرحله سوم و چهارم عمق خواب است و در مرحله پنجم هم بیدار شدن است. این سیکل دارد یعنی در یک خوابیدن شبانه روز چندین بار رفت و برگشت دارد. گاهی انسان غلت میزند، بیدار میشود، خواب دیدن در مرحله عمیق سوم و چهارم محقق میشود.
یکوقت بیدار میشوی و متوجه هستی خواب دیدی ولی یادت نیست. علتش این است که در بیدار شدن یک شوکی ایجاد شده یا پریده و یا در خواب شوک بوده و او را مشغول کرده و بعد وقتی از خواب با هیجان میپرد، همین هیجان باعث میشود خواب یادش برود. به ما گفتند: اگر میخواهید بیشتر خواب دیدنها یادتان بیاید اولاً سعی کنید خوابیدنهای طولانی نداشته باشید. با شوک بیدار نشوید و وقتی بیدار شدید سعی کنید قلم و کاغذ داشته باشید، ابتدایی ترین چیزهایی که از خواب دیدن یادتان هست یادداشت کنید. این باعث میشود وقتی انسان قصد یادداشت میکند خود به خود دفعات بعد هم در ذهنش این بیشتر یادش میماند. کسانی که دوست دارند خوابها یادشان بماند، سعی کنند بلافاصله پس از بیدار شدن به سرعت به کار جدیدی مشغول نشوند.
یکی دیگر از علتهایی که باعث میشود انسان خواب دیدن برایش سخت شود همان غذاهای نامناسبی است که شب میخورند. باعث خواب آشفته میشود و ثقل بدن شوک برای نفس است که مشغول به حل این است، لذا چون خیلی از حالت نفس مشغول به اداره هضم این غذای سنگین است، باعث میشود در خواب دیدنها نتواند با تمام توجه خوابها را صورت بدهد و توجه کند. تفاوتی بین خواب و خواب دیدن هست که حقیقت خواب در خواب دیدنهای ما تأثیر دارد. اگر حواسمان به خوابها باشد میتوانیم خواب دیدنهایمان را کنترل کنیم.