بخشی هم در مورد آداب دعاست، چه کنیم دعاهای ما زودتر اجابت شود. اول حدیث نماز توبه را بگویم. مرحوم کلینی در کافی، شیخ صدوق در من لا یحضر و شیخ طوسی در تهذیب، هر سه بزرگوار از امام صادق نقل کردند. وقتی مفاتیح را باز کنید، اعمال روز عرفه، اولین عمل از اعال روز عرفه همین نماز توبه است. در فهرست مفاتیح نوشته نماز امیرالمؤمنین، نماز توبه هم گفته میشود. معروف به نماز امیرالمؤمنین است. فرمود: دو تا دو رکعت است، دو رکعت میخواند و سلام میدهد و باز دو رکعت میخواند و سلام میدهد. فرقش با نماز صبح این است که در نماز صبح یک قل هو الله میخوانید و اینجا بعد از حمد پنجاه قل هو الله میخوانید. مجموعاً در چهار رکعت دویست مرتبه «قل هو الله» بخوانیم. امام صادق فرمود: کسی این دوتا دو رکعت نماز را بخواند، صورتش را از قبله برنمیگرداند مگر همه گناهانش آمرزیده شده باشد.
چه کنیم دعای ما زودتر مستجاب شود؟ 1- امام صادق(ع) فرمود: پدرم امام باقر وقتی میخواستند دعا کنند، «کان أبی اذا طلب الحاجه طلبها عند زوال الشمس فاذا اراد ذلک قدّم شیئاً فتصدّق» صدقه میداد و بعد دعا میکرد. یعنی تو به دیگران رحم کن و بعد بگو: «اللهم ارحمنی» حدیث بعدی از پیامبر خداست. پیامبر فرمود: اگر کسی میخواهد دعایش مستجاب شود، گرفتاری یک گرفتار را برطرف کند. همین الآن نیت کن، هرکس هرچه در توانش است، میتواند گوسفندی قربانی کند، صدقه کنار بگذارد، مستأجر دارد به مستأجرش رحم کند. بگو: میخواستم دعای عرفه بخوانم، یک میلیون اجاره را پانصد هزار تومان کردم. خدایا به حق سید الشهداء من رحم میکنم، تو هم رحم کن. من به جای پنجاه میلیون رحم سی میلیون میگیرم. هرکس هر مقدار در توانش است، رحم کند. حدیث داریم «مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ» (نهجالبلاغه، حكمت 24) امام میخواست دعا بخواند، اول صدقه میداد. اول یک گرفتاری را برطرف کنیم، رحم کنیم. بعد از دعا شیطان دوباره نمیگذارد.
زمان اثر دارد، امروز روز عرفه است، این اشکی که آدم پای این دعا میریزد، تا شیطان وسوسه نکرده، میخواهی رحمت خدا شامل حال تو شود، تو هم تصمیم بگیر به کسی رحم کن. ادب دوم دعا، امام صادق فرمود: «كَانَ أَبِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ جَمَعَ اَلنِّسَاءَ وَ اَلصِّبْيَانَ ثُمَّ دَعَا وَ أَمَّنُوا» (کافی/ج2/ص487) پدرم وقتی غصهدار میشدند و میخواستند دعا کنند، بچهها و زنها را جمع میکرد و میفرمود: من دعا میکنم و شما آمین بگویید. یک کاری کنیم دل زن و فرزندمان را شاد کنیم. در مکارم الاخلاق مرحوم طبرسی است، امیرالمؤمنین فرمود: «لا تستحقروا دعوة احدٍ» دعای احدی را کوچک نشمارید. گاهی خدا دعای کسی را در حق خودش مستجاب نمیکند ولی در حق دیگران مستجاب میکند. در کافی مرحوم کلینی است که امام صادق فرمود: کجا دعا مستجاب است؟ حائر سید الشهداء، بله. زمزم و صفا و مروه و حجر اسماعیل، همه درست است. ولی یکی از جاهایی که دعا مستجاب است «و الیطلب الرجل حاجته عند قبر أبی اذا أمه » کنار قبر پدر و مادرش برود. اگر فرصت ندارید امروز آنجا بروید، یک دعایی کنید، خیراتی بدهید. اگر پدر و مادر زنده هستند، دست پدر و مادر را ببوسیم. آنها برای ما دعا کنند. اگر در نماز مستحبی بودی، پدرت صدا کرد، حدیث در تهذیب مرحوم شیخ طوسی است، بگو: سبحان الله! دارم نماز میخوانم. مادرت صدایت کرد، در نماز مستحبی، نماز مستحبی را بشکن و بگو: جان مادر! از آداب استجابت دعا، زنده و مرده در حق ما دعا کنند، دعای ما زودتر اثر میکند.
حدیث بعدی فرمود: «اذا اراد احدكم ان يستجاب له فليطيب كسبه و الیَخرُج المظالم الناس» (بحار، ج 93، ص 321) لقمه حلال باشد، اگر لقمه حرام بود با لقمه حرام دعا از سقف مسجد بالا نمیرود. تصمیم بگیریم اگر در کسب و کار ما حلال و حرام مخلوط شده، لقمهها را حلال کنیم. حق الناس را ادا کنیم.
شریعتی: امروز صفحه 418 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه احزاب را تلاوت خواهیم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ،
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً «1»
وَ اتَّبِعْ ما يُوحى إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً «2»
وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا «3»
ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَكُمُ اللَّائِي تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ ذلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْواهِكُمْ وَ اللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ «4»
ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَوالِيكُمْ وَ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ فِيما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً «5»
النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً «6»
ترجمه : به نام خداوند بخشندهى مهربان. اى پيامبر! از خداوند پروا كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند دانا و حكيم است. و از آنچه از سوى پروردگارت به تو وحى مىشود پيروى كن كه خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است. و بر خداوند توكّل كن، و همين بس كه خداوند وكيل و نگهبان (تو) است. خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل قرار نداده است؛ و هرگز همسرانى را كه مورد «ظِهار» قرار مىدهيد مادران شما قرار نداده؛ (و نيز) فرزند خواندههاى شما را پسر (واقعى) شما قرار نداده است. اين (قرار دادن همسر به منزلهى مادر و فرزند خوانده به منزلهى فرزند) سخنى است كه شما به زبان مىگوييد، و خداوند حقّ مىگويد و اوست كه به راه (راست) هدايت مىكند. آنان (پسر خواندگان) را به نام پدرانشان بخوانيد، كه اين نزد خداوند عادلانهتر است، پس اگر پدرانشان را نمىشناسيد، آنان برادران دينى و موالى شما هستند؛ و در آنچه (پيش از اين) خطا كرديد (و پسر خواندگان را فرزند خود دانستيد) گناهى بر شما نيست، ولى در آنچه دلهايتان قصد و عمد داشته (مسئوليد) و خداوند آمرزندهى مهربان است. پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، و همسران او (در حرمت نكاح مانند) مادران مؤمنان محسوب مىشوند، و در كتاب خداوند، خويشاوندان (نسبى) بعضى نسبت به بعضى از مؤمنان و مهاجران (كه قبلًا بر اساس ايمان و هجرت ارث مىبردند، در ارث بردن) اولويّت دارند، مگر آن كه بخواهيد نسبت به دوستانتان نيكى كنيد (و سهمى از اموال خود را در قالب وصيّت به آنان بدهيد)؛ اين (حكم) در كتاب (الهى) نوشته شده است.
شریعتی: در برنامه سمت خدا به پیشنهاد کارشناسان عزیز قرار گذاشتیم برای قربانی دسته جمعی در عید قربان کاری کنیم، چه به صورت فردی و چه به صورت مشارکتی، اگر به هر دلیلی نتوانستید برنامه سمت خدا طرحی دارد که میتوانید برای اطلاع از جزئیات این طرح به کانال برنامه مراجعه کنید. صحبتهای پایانی حاج آقای حسینی را بشنویم.
حاج آقای حسینی قمی: یک جمله در مورد شخصیت آیت الله العظمی سید محمد تقی خوانساری بگویم. من مبهوت عظمت این مرد بزرگ هستم. این بزرگوار و دو شخصیت دیگر مثل آیت الله العظمی صدر، آیت الله العظمی حجت، تمام موقعیت و آبروی خودشان را دو دستی تقدیم آیت الله العظمی بروجردی کردند. با اینکه صاحب رساله بودند، ولی احساس کردند آقای بروجردی بهتر میتواند حوزه را اداره کند. تمام موقعیتشان را دو دستی تقدیم این بزرگوار کردند. در جلوی جمع به آیت الله العظمی بروجردی میگوید: یادتان هست من اصفهان خدمت شما قوانین میخواندم؟ با اینکه از نظر سنی و فضلی خیلی با هم فاصله نداشتند. آقا بروجردی فرمودند: من یادم نیست. فرمودند: حق دارید یادتان نباشد چون شاگرد مثل من زیاد داشتید. من استاد مثل شما کم داشتم. در حالات امام(ره) دیدم وقتی آیت الله العظمی سید محمد تقی خوانساری از دنیا میرود، امام طوری در تشییع جنازه ایشان گریه میکند که شانههای امام تکان میخورد.
شریعتی: فردا در روز عید قربان با حضور حاج آقای سعیدی در خدمت شما خواهیم بود. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای حسینی قمی: امروز روز دعاست، همه در حالت دعا هستند. این دعای سید الشهداء را بخوانیم، در دعای عرفه همه را یاد کنیم. «بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء» خدایا به حق سیدالشهداء(ع) حوائج همه ملتمسین دعا را برآورده بخیر بگردان. گرفتاریهایشان برطرف بفرما. مریضها لباس عافیت بپوشان. دنیا و آخرت ما را از اهلبیت جدا مگردان. زیارت سید الشهداء، خانه خودت، مدینه الرسول، عتبات عالیات، مشهد الرضا با معرفت نصیب همه ما بگردان. همه ما را از آمرزیدگان روز عرفه قرار بده. پدر و مادران، گذشتگان، امام شهداء، شهدای ما، همه را غریق رحمتت بفرما.
شریعتی: خدایا من از گوناگونی نشانههای تو و چرخش دورانها به خوبی دانستم که تو از آفرینش من و از آفریدن من چه هدفی داشتی. اینکه در همه چیز تو را ببینم و بشناسم به گونهای که هیچ چیزی نباشد که تو در آن بر من غایب باشی.
«الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-30-حجت الاسلام حسینی قمی.mp3
12.78M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی
📚 با موضوع : جایگاه دعا در آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت علیهم السلام
🗓 سه شنبه سی ام مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۲.۱ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره)
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين سعیدی
تاريخ پخش : 31-05-97
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای نازنینمان، عیدتان مبارک باشد. عید قربان، عید طاعت و بندگی گوارای وجودتان باشد. انشاءالله به برکت این روز بهترینها برای شما رقم بخورد. حج حاجیان ما انشاءالله مقبول واقع شود و ما را هم دعا بکنند. انشاءالله خداوند توفیق حج بیت الله الحرام را به فرد فرد ما روزی و نصیب کند. انشاءالله هرچه شادی و آرامش است نصیب شما شود. حاج آقای سعیدی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. عید بر شما مبارک باشد.
حاج آقای سعیدی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. این عید را تبریک میگویم. انشاءالله خداوند برای ما برکت قرار بدهد و عیدی ما را ظهور حضرت حجت قرار بدهد.
شریعتی: بحث ما در هفتههای گذشته خیلی مورد استقبال دوستان قرار گرفت. در مورد آرامش صحبت میکنیم. تأکید کردیم که «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» با یاد خدا دلهای ما آرام میگیرد. در مورد اقسام ذکر هم صحبت کردند، امروز هم قرار هست ادامه فرمایشات ایشان را بشنویم.
حاج آقای سعیدی: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) روایتی را از امیرالمؤمنین(ع) عرض کردیم که حضرت ذکر را در عمل دانستند، اینکه من حلال و حرام خدا را رعایت کنم. اما هر موقع من آرامش در ذهنم میآید، مخالف آن مثل تشویش و به هم ریختگی در ذهنم میآید. علمایی که میخواهند چیزی را تعریف کنند، میگویند: اگر شما میخواهی چیزی را بشناسی به ضد آن بشناس، «تعرف الاشياء باضدادها» این تشویش و به هم ریختگی خاطر از کجا میآید. من اگر جلوی اینها را بگیرم، آرامش ایجاد میشود. اولین مطلبی که بزرگان دینی ما، حضرات اهلبیت و قرآن به آن اشاره دارد، علمای اخلاق در کتابهایشان گفتند و متفق القول هستند، منشاء ورودی تشویش را نفس میدانند. «لأمارة بالسوء» همیشه امر کننده به بدیهاست. در تفاسیر به أماره دو نوع لازمه معنا گفتند، یکی اینکه «لأمارة بالسوء» یعنی همیشه به بدیها امر میکند. یکی اینکه شدت دارد، یعنی همیشه و خیلی زیاد به بدیها امر میکند. فطرت ما با بدیها سازگار نیست. لذا تشویش داریم. آدم یک غذایی میخورد و میگوید: به بدنم نمیسازد. حالم بد شد. ما با بدیها سازگار نیستیم. فطرت ما، فطرت الله است. آن چیزی است که خدا قرار داده است. البته خداوند ما را در این دنیا تنها رها نکرده است. اهلبیت(ع)، قرآن کریم، «هُدىً لِلنَّاس» هستند. آمده میگوید: من به تو برمیگردانم. ولی تو به حرف گوش بده، این نسخه را استفاده کن، صبر داشته باش، به حرفهای نفس گوش نده من تو را آرام میکنم و در این دنیا خوشبخت میکنم. فوز عظیم به تو میدهم. آن کسی که تقوا داشته باشد، خدا برایش راه حل قرار میدهد. محل خروج از مشکلات قرار میدهد.
هفته گذشته روایتی را خواندیم، روایت اول چهل حدیث حضرت امام هست. اگر دوستان میخواهند ذیل این قضیه بیشتر مطالعه داشته باشند، یک منبع خوب همین است. روایت اول عرض کردیم که حضرت گروهی را برای جنگ فرستاده بودند، برگشتند. حضرت گفتند: چقدر خوب کردید در جنگ بودید. اما جهاد اکبر، چه خوب است شما جهاد اصغر انجام دادید ولی جهاد اکبر. آنها سؤال کردند و حضرت پاسخ دادند: جهاد اکبر جهاد با نفس است. در حالی که معمولاً تصویر ذهنی افراد از جهاد خونریزی و شمشیر است. ولی حضرت میفرماید: جهاد اصغر جهاد کوچک است و جهاد اکبر با نفس است. خیلی از افراد را دیدیم در بسیاری از جنگها موفق بودند ولی در جنگیدن با نفس نتوانسته پیروز شود. پیامبر اکرم آمدند دیدند چند جوان دارند با همدیگر مسابقه قدرت میدهند. آمدند به حضرت گفتند: ببینید کدامیک از ما قویتر هستیم. قدرت بیشتری داریم؟ حضرت فرمودند: کسی که میتواند با نفسش مبارزه کند. لذا آدمهایی را میبینیم قوی هیکل هستند اما در مقابل نفس اینقدر ضعیف هستند و راحت زمین میخورند. نفسش میگوید: عصبانی شو، اینجا خدای نکرده حرف بدی بزند، اینقدر راحت انجام میدهد. چنان شکست نفسش را خورد که نفسش امیرش شد. نگاه میکنی یک بدن چالاک و یک جسم عالی در خدمت یک نفسی که دارد از آدم سواری میگیرد. بنا داریم انشاءالله جلوی این نفس را بگیریم. آرام باش، من سوار تو هستم! میخواهم آنطور که من میگویم بروی. آنطور که خدا دوست دارد بروی. نه آنطور که خودت دوست داری.
امام(ره) در کتابشان قدم اول را مسأله تفکر میدانند. ایشان میگوید: یک لحظه فکر کردن به اینکه خدایی که مرا آفریده برای همین دنیا آفریده، من به حیوانات که نگاه میکنم خیلی از من قویتر هستند. در بویایی، در شنوایی، خیلی امتیاز دارند. پس خدایا چرا اشرف مخلوقات ما هستیم؟ «تبارک الله احسن الخالقین» به ما میخورد؟ یا نه من فرق میکنم، انسان است، نوعش فرق میکند. خدا یک مفهوم بالاتر و زیباتری خلق کرده که گفت: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» (بقره/30) این مثل خلقهای دیگر نیست. من خدا یک چیزی میدانم که شما ملائکه هم نمیدانید. ما مخلوق خاص خدا هستیم که یک فرقهای ویژه داریم. اگر خدا برای من تکلیف گذاشته و برای حیوانات نگذاشته به صورت ظاهر یعنی من یک امتیازاتی دارم، یک فهم و درکی دارم، یک ظرفیت وجودی و بالا رفتنی دارم که میتوانم از ملائکه بالاتر بروم. «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى» (نجم/8) یک اتفاقاتی میافتد، من آدم هستم. اصلاً ارزش ندارد و شأن من نیست بخواهم در مرحله حیوانی خودم را تنزل بدهم. شیطان چه میکند «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُم» (یوسف/18) آنجا که برادرهای یوسف(ع) پیراهن خونی را نزد پدر آوردند. پدر گرگ او را درید. شما دروغ میگویید و یک امر زشتی را زیبا جلوه میدهید. چه کسی این کار را میکند؟ نفس شما، دارد یک کار زشتی را زیبا جلوه میدهد. کار زشت شما حسادت کردن به برادرتان بود. کار زشت شما این بود که خواستید او را از بین ببرید تا خودتان بالا بروید. اما توجیه میکنید که ما میخواهیم کمک پدر باشیم و بعداً توبه میکنیم و قصهی حضرت یوسف(ع). نفس این بلاها را سر آدم میآورد. شیطان و نفس کنار همدیگر یک ترکیب وحشتناک پیش میآید. یک آدمی که مست لا یعقل است، چاقو هم دستش بدهیم. بستر و برندگی چاقو هردو با همدیگر جمع شود، خیلی وحشتناک میشود.
حضرت امام مرحله اول را بحث تفکر میگویند. این تفکر زاییدهاش شکر است. اگر فکر کردیم خدایی که این همه به من نعمت داده است. آقای مجتهدی که خدا رحمتشان کند، دستهایش را بالا میآورد و میفرمود: میخواهی بدانی خدا چقدر نعمت به تو داده است؟ دهان و بینیات را یک لحظه نگهدار، آنوقت میبینی شکر یعنی چه. همین هوایی که اطراف ماست و ما نفس میکشیم. اینها همه لطف خداست و قابل شمارش نیست. بدانم که هرکدام از این نعمتها شکر نیاز دارد. یک بحثی داریم شکر بر شکر، همین که من توفیق پیدا کردم شکر خدا را بکنم خودش شکر دارد. نتیجه تفکر، من فکر کنم چه کسی هستم. در محضر چه کسی هستم. عالم محضر خداست.
حضرت امام میفرمایند: مرحله بعد عزم است. من میخواهم تصمیم بگیرم حرام انجام ندهم. میخواهم به واجبات تقید پیدا کنم و عزم داشته باشم. سه مرحله حضرت امام میشمارند، مسأله اول مسأله مشارطه است. حضرت امام دستورالعمل میدهند. ایشان میفرماید: هرچیزی را خواستی انجام بدهی در اندازه یک روزه انجام بده. همان روزی که تصمیم گرفتی من از فردا مشارطه میکنم. شرط میکنم بین خودم و خدا، خدایا من فردا صبح تا شب با خودم عهد میکنم که هیچ خطایی نکنم و به یاد تو باشم. از گناه اجتناب کنم. واجبات را انجام دهم و آدم خوبی باشم. دوم مراقبه است. من مراقبت میکنم از خودم از همین صبح که بیدار شدم تا شب، در هر کاری حواسم را جمع کنم.
یکوقت دیدید با همدیگر جناق مرغ را میشکنند. میگویند: یادم تو را فراموش! دائم باید حواست جمع باشد وگرنه شیطان یک جا کار دستت میدهد. دائم باید بگویی: یاد. دائم باید بگویی: بسم الله الرحمن الرحیم. هرکاری کردی بگو: بسم الله الرحمن الرحیم، در بعضی کارها نمیتوانی بسم الله بگویی، میخواهم غیبت کنم، بسم الله الرحمن الرحیم! بسم الله با غیبت جور نیست. یاد خدا این اثرات را دارد. هی با خودت یاد خدا را تکرار کن. کاسبی کنی، جنس بفروشی، بسم الله الرحمن الرحیم! دیگر نمیتواند گران بفروشی، احتکار کنی و خطا کنی. یاد خدا حواست را جمع میکند. امام عسکری(ع) فرمود: «لیس منا من لیس له المراقبة» اصلاً جزء شیعیان ما نیست. ما قبولش نداریم، کسی که از خودش مراقبت نمیکند. سوم محاسبه است، حالا شب شده میخواهی با خودت جمع بندی کنی. محاسبه میکنم میبینم ای داد بی داد در محاسبه خطاهایی داشتم. در طول روز فلانجا حواسم پرت شد. غفلت مرا گرفت اینجا گول خوردم. محاسبه میکنم کجا بود گول خوردم. آنجایی بود که در کاسبی یکوقت دیدم طرف حواسش نیست گران فروختم. آنجایی بود که صحبت شد و من فهمیدم پشت سر فلانی این را گفتم. یکسری جمعبندی میکنم، دو سه شب میگذرد، نگاه میکنم فراوانی است و داریم آماری بحث میکنیم. فراوانی گناه من در زمینه چشم است، در زمینه زبان است. میفهمم کجا باید بیشتر مراقبت کنم. نقطه ضعفت را بدست آوری. ده تا فیلم کشتی از یک نفر میبینم، در این ده تا هرجا پایش را گرفتند، این آدم زمین خورده است. این آدم پایش ضعیف است و میتوانی زمینش بزنی!
میخواهی یک تابلو روی دیوار نصب کنی. دیگران هم میتوانند راهنمایی کنند. خودت اول نگاه میکنی متر میگیری، جای خودش نصب میکنی. گاهی هم باید یک نفر آن طرف بایستد و بگوید: این طرفتر بیا، حالا خوب است. شما از همه بیشتر به تابلو نزدیک هستی، یک نفر هم از بیرون نگاهت میکند. محاسبه این است، من از خودم بیرون میآیم و از بیرون به خودم نگاه میکنم. نفسم را کنار میگذارم و میگویم: از اول صبح تا الآن چه کار کردی؟ از خودم بیرون میآیم و به مشقهایم نگاه میکنم. به نظر خودم همه مسألهها را درست حل کردم اما حالا که بیرون آمدم، حل المسائلی به نام شرع جلوی دستم است. نگاه میکنم آیا این عمل الف منطبق بود یا نه؟ لذا من ورقه خودم را میتوانم صحیح کنم. حضرت امام کلمه شرع را به همین واسطه میگویند. آیا عمل تو میخواند؟ من دلم پاک بود، غیبت کردی و عملت نمیخواند. به دل پاک تو صدمه زد. دل پاکت را آلوده کرد. لذا اولین مراحلی که حضرت امام در اینجا میشمارند، یکی ظواهر رعایت است. زبانم را رعایت کنم، چشمهایم را رعایت کنم، ظاهرم را رعایت کنم که منطبق با خطکش شرع باشد یا نباشد. اگر خطکش نداشته باشم، خودم میل و ملاک باشم مثل این است که بخواهم با کش، متر درست کنم. این به دلم چسبید، ملاک قبولی نماز به دل چسبیدن است یا نه باید بر شرع منطبق باشد. وضو داشته باش، نماز میخوانی این قاعدهها را داشته باشد. پس یک خطکش واقعی به نام شرع دارم. اگر لازم نبود خدا نمیگذاشت، لذا حضرت امام میفرماید: بعضی از توهمات راجع به مسألههای اصلاح نفس این است که افراد به جایی که میرسند یک سعی و تلاشی که میکنند خودشان را از شرع جدا میدانند. این شرع برای دون پایههاست، برای اینهایی است که میخواهند برسند. یک سؤال اینکه امیرالمؤمنین رسیده بود یا نه؟ حضرت را سر نماز شهید کردند و تا آخرین لحظه به نماز پایبند بود. اگر او ساربان است، نفر اول است، اقتدا به او هم ملاک است. بدانیم که نفس ما دست از سر ما برنمیدارد. بعضی موقعها کم زور میشود.
امیرالمؤمنین در خطبه متقین میفرماید: وقتی میخواهند از دست نفس فرار کنند، خودشان را فدا میکنند. یکوقت من میگویم: دستبند من بسته شده که میخواهند مرا ببرند بکشند. من یک جایی این دست را قطع میکنم جانم نجات پیدا میکند. نفس را سر میبرند که جانشان آزاد شود. معنای حرف علی(ع) این است که آزادی به جز با فدای نفس امکان ندارد. هرچه قدرت دنیایی بیشتر کسب کنی بدبختتر میشوی. فکر کنید ظالمی پولدارتر شود. قدرتمندتر بشود. هرکدام از اینهایی که ما میگوییم: چقدر جالب، ما از خدا به عنوان نعمت میخواهیم برای او نقمت میشود و باعث بدبختی بیشتر میشود. تا حالا شده نسبت به ظالمی که به ما ظلم میکند، بگوییم: خدایا به او نعمت بیشتری بده؟ او بیشتر ظلم میکند. ما گرفتار نفس هستیم و اهلبیت راهکار دادند. انشاءالله در همان اندازه که حضرت امام گفتند، این اعیاد و این موقعیتها را عهدبندی کنیم. من نمیخواهم این خطا را بکنم.
یکی از عزیزان میگفت: در دبیرستان بودم. یکی از اساتید گفت: سعی کنید یک هفته دائم الوضو باشید، یک هفته تا الآن کشیده، مویی سفیی کرده، پس میشود. شیطان کاری میکند و میگوید: تو اهل این حرفها نیستی. از تو برنمیآید. تو اهل فلان گناه و خطا هستی. در بعد محاسبت یک اتفاقی میافتد، نفس به او سخت گرفته، اذیت شده، سریع شروع به اذیت کردن میکند. بعد از محاسبه میگوید: دیدی سه تا خطا کردی؟ شرط هم کردی، مشارطه داشتی، مراقبه هم داشتی، ببین خطا کردی، ولش کن. لذا خداوند عالم برای این لحظه آدم راهکار گذاشته و میگوید: محاسبه کردی، سه خطا کردی، از هر سه تا توبه کن، من میپذیرم. توبه کن و بگو: الهی العفو! روزی ده خطا انجام میدادم، جلوی هفت خطا را گرفتم. این سه مورد هم شیطان و نفس میگویند، تو درست شدنی نیستی. ببین این خطا را هنوز هم انجام میدهی! از همان هم توبه کن، مشارطه فردا، بگو: خدایا شکرت که از این هفت خطا نگه داشتم. این سه تا را هم توبه میکنم. توبه دو تا بال دارد. پشیمانی از گذشته، قول دادن نسبت به آینده. خدایا نمیخواهم خطا کنم. فردا پیش آمد میبینی، نه تا از بین رفته، یکی مانده و دوباره خطا، دوباره نفس میآید. این یکی را نمیتوانم رها کنم. بگو: نه، همین یکی را هم میتوانی رها کنی. مگر دو تا قبلی را نمیگفت نمیتوانم؟ نفس دائم بازی میکند. بدترین دشمنها نفس ماست. وقتی در موقعیتی قرار بگیریم، بعد از جریان محاسبه نگاه میکنیم خدایا! خطر یک مقداری رفع شده است. ولی هنوز نفس هست، هی میگوید: این یک خطا را کردی. این یک اشتباه را کردی. دیگر این را پرانتز بگذار. نه! این را هم نمیخواهم. خداوند به قول حضرت امام برای ما تکلیف «ما لا یطاق» برای ما نکرده است. یعنی چیزی که طاقت نداریم. خدا به ما نمیتوانیم نگفته است. هرچه خدا گفته توانایی داشتیم. هرچه خدا گفته حکمت خداست. اینکه میگویم به نفع تو است. از عبادات ما چیزی به خدا اضافه نمیشود، چیزی هم کم نمیشود.
پس بعد از محاسبه حواسمان باشد از گذشته توبه کنیم و دوم اینکه عزم برای فردا و آینده داشته باشیم. اگر این مجموعه را داشتیم، قدمهای خوبی پیش میرویم. اما هرچه گوهر در دست شما تبلور بیشتری داشته باشد و زیباتر باشد، شیطان و نفس طمعش در آن بیشتر است. یعنی ابتلائات سنگینتر میشود. حالا سراغت میآید، سراغ کسی که گردو در دستش است، چه دزدی میآید؟ یکی الماس دستش است. دزد خودش را میکشد این الماس را بگیرد. ما به لطف خدا ولایت امیرالمؤمنین را داریم. کم الماسی نیست! حواسمان باشد میخواهند این را بگیرند. اهلبیت به ما گفتند: چیزی که شما را از ما دور میکند و بین ما فاصله میاندازد، محبت شما را از ما کم میکند، گناه است. ما محبتمان نسبت به امام زمانمان کم میشود. گناه و بی ادبی در مقابل خداوند که همان حرامها باشد، این اثر را دارد. حواسمان باشد حالا که این الماس ولایت امیرالمؤمنین را داریم بی خودی خرج نکنیم.
شریعتی:
ما کشته نفسیم بسا وقت که برآید *** از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
یعنی یک روزی میرسد منتهی خیلی کار سختی است.
حاج آقای سعیدی: اما اگر نشدنی بود خدا میگفت: با نفستان کاری نشد.
شریعتی: یعنی وقتی مناجات شاکین امام سجاد(ع) را مطالعه میکنی که از نفس شکایت میکنی، تازه میفهمی چه دشمن عجیب و غریبی داری و همیشه همراهت است.
حاج آقای سعیدی: سختی را قبول دارم. اما بهشت را به بها دهند نه به بهانه. قرارمان این نیست که به سادگی باشد. ابتلائات حضرت ابراهیم(ع)، ذبح فرزند و یک چنین امتحانی، حضرت پیروز بیرون میآیند. ابتلائات حضرت موسی، ابتلائات تمام اهلبیت، هیچ بندهای از امتحانهای الهی ساده رها نمیشود. یک قدم برداری خدا ده قدم جلو میآید. میخواهیم یک کاسبی کنیم که تومنی ده تومان سود دارد. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) کاسبی با خدا اینطور است. وقتی سود کاسبی میآید چقدر شیرین است. حضرت علی اکبر(ع) در لحظات آخر به أباعبدالله عرضه میدارد: آنطور که با من عهد کردی، جدم رسول الله آمده کاسه آب گوارا را برای من آورده، اما میگوید: حسین برای تو هم یکی آماده کردیم. اگر آدم بداند از دست رسول الله میگیرد، اگر بداند پیامبر اکرم فرمود: «اللهم انصر من نصره و اخذل من خذله» ما داریم امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: کمک من بکنید با ورع و تقوا و عفتتان، اگر ما اینطور جلو رفتیم و کمک امیرالمؤمنین کردیم، منتظر حوض کوثر باید باشیم. شیرینی آن را تصویر کنیم، خار مغیلان برای آدم ساده میشود. قدم زدن در آن، به یاد لیلی بودن تمام اذهان ما را مجنون خواهد کرد و مجنون از درد دنیا جز شیرینی چیزی نمیبیند «ما رأیت الا جمیلا».
شریعتی: من خیلی سال پیش با کتاب چهل حدیث امام خمینی آشنا شدم. روایات بسیار خوبی را حضرت امام انتخاب کردند و شرح دادند. این روایات برای امروز ما مفید است و میتواند مسیر زندگی ما را تغییر بدهد. شاید مقداری بعضی فرازهایش سنگین باشد، ولی عمدتاً اخلاقی است و برای خیلیها مورد استفاده است. خلیی نکات خوبی را شنیدم. انشاءالله با غلبه بر نفسمان و شیطان از پریشانی و تشویش و آشوب رهایی پیدا کنیم و آرامش مهمان دل و جان ما باشد. خیلیها امروز قربانی کردند و در طرح ما مشارکت کردند و دل خیلیها را شاد کردند. انشاءالله خدا به تمام اینها جزای خیر بدهد.
امروز صفحه 419 قرآن کریم، آیات 7 تا 15 سوره مبارکه احزاب را تلاوت خواهیم کرد.
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً «7»
لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْكافِرِينَ عَذاباً أَلِيماً «8»
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً «9»
إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا «10»
هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً «11»
وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً «12»
وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً «13»
وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا يَسِيراً «14»
وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا «15»
ترجمه : (و به ياد آور) هنگامى كه ما از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو واز نوح و ابراهيم و موسى و عيسى فرزند مريم، و از همهى آنان پيمانى استوار گرفتيم (كه در اداى مسئوليّت و دعوت كوتاهى نكنند). (خداوند از پيامبران پيمان محكم گرفت) تا راستگويان را از صداقتشان (در ايمان و عمل صالح،) بازخواست كند؛ و براى كافران عذابى دردناك آماده كرده است. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد، آن گاه كه (دشمنان شما در قالب) لشكريانى به سراغتان آمدند، ولى ما (براى دفاع از شما) تند بادى (سخت) و لشكريانى كه آنها را نمىديديد بر آنان فرستاديم، (و بدين وسيله دشمنان را قلع و قمع كرديم)، و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست. آن گاه كه دشمنان از بالا و پايين (شهر) شما به سراغتان آمدند (و مدينه را محاصره كردند)، و آن گاه كه چشمها (از ترس) خيره شده بود و جانها به حنجرهها رسيده بود، و به خداوند گمانهاى (بدى) مىبرديد. آن جا بود كه مؤمنان آزمايش شدند و به لرزهى سختى دچار شدند. و آن گاه كه منافقان و كسانى كه در روحشان بيمارى (شكّ و ترديد) بود، گفتند: خدا و پيامبرش جز وعدههاى فريبنده به ما ندادند. و آن گاه كه گروهى از آنان گفتند: اى مردم مدينه! (در صحنه جنگ) براى شما جاى ماندن نيست، پس برگرديد. و گروهى از آنان از پيامبر اجازه (بازگشت) مىخواستند (و) مىگفتند: همانا خانههاى ما بى حفاظ است. در حالى كه بى حفاظ نبود و آنان جز فرار (از جنگ) قصد ديگرى نداشتند. و (آن منافقان و بيمار دلان چنان بودند كه) اگر (دشمنان) از اطراف مدينه بر آنان وارد مىشدند و از آنان تقاضاى فتنهگرى مىكردند، به سرعت مىپذيرفتند، و جز مدّت كمى درنگ نمىكردند. در حالى كه آنان پيش از اين با خداوند پيمان بسته بودند كه (به دشمن) پشت نكنند؛ و پيمان الهى بازخواست شدنى است.
شریعتی: «اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام» انشاءالله زیارت خانه خدا قسمت همه شود. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای سعیدی: «وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا» ظن به خدا، اینکه بعضی به خدا ظن بدی دارند. بعضی حسن ظن دارند. در روایت میفرماید: خداوند با بندههایش همانطور رفتار میکند که نسبت به آن گمان دارند، اگر اینطور بگویند که خدا اینجا میرساند. در مسائل مالی خدا میرساند. به خدا حسن ظن دارند، خدا هم با آنها همینطور رفتار میکند. اما اگر سوء ظن دارند، بدبین هستند، از پیامبر(ص) روایت داریم «تفعلوا بالخیر تجدوه» تفعل به خیر داشته باشید و بگویید: انشاءالله خوب است، انشاءالله اینطور میشود. وقتی کسی خوابش را برای شما تعریف کرد، بگویید: انشاءالله خیر است. بعد اتفاق میافتد، «تجدوه» آن خیر را مییابید. گمان خوب زدن، تنها جایی که حُسن دارد سوء ظن، سوء ظن نسبت به نفس است. حضرت میگوید: به همه حسن ظن داشته باش اما به خودت بدبین باش. آدمی که به خودش حسن ظن دارد و به دیگران سوء ظن دارد، این آدم نمیتواند از تجربه خودش استفاده کند، چون خودش را دوست دارد. اگر اشکالی پیش بیاید میگوید: فلانی مقصر است. به او میگویند: اشتباه کردی این کار را کردی، میگوید: شما نمیدانی. اینطور شد. باز حبّ نفس است، نه خودش پیشرفت میکند نه دیگران.
شریعتی: برای تهیه کتاب چهل حدیث حضرت امام به 20000303 پیامک ارسال کنید، دوستان ما شما را راهنمایی خواهند کرد. از مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری برای ما بگویید.
حاج آقای سعیدی: از اینها حرف زدن اذهان آدم را شیرین میکند. اسم اینها را آوردن، کلام اینها را گفتن پاکی نیاز دارد. ایشان فوق العاده بودند. مرحوم آیت الله مجتهدی خاطرهای نقل میکردند، من از زبان ایشان شنیدم. فرمودند: با آقای خوانساری قبل از خواندن نماز باران گفته بودند: اگر نماز خواندیم و باران نیامد، خیلی بد میشود. ایشان گفته بود: اتفاقاً بد نیست باران نیاید و برای نفس هم خوب است. از مرحوم محدث قمی نقل شده که یکوقت داشت نماز میخواند، یک نفر پشت سرش گفت: یا الله، یا الله، دید فاصله خیلی دور است. ایشان رفت و گفت: اوه، یعنی این همه جمعیت پشت سر من میایستند؟ باید نفس را زمین بزنی و ضربه فنی کنی. جهاد یعنی همین، در جهاد زنگ تفریح نداریم.
شریعتی: روزهای چهارشنبه قرار هست بیشتر با کتاب چهل حدیث محشور باشیم و از کلام حضرت امام بیشتر بشنویم. بخشی از این کتاب را برای شما بخوانم. «فصل در بیان ضبط خیال است. بدان که اول شرط از برای مجاهد در این مقام و مقامات دیگر که میتواند منشأ غلبه بر شیطان و جنودش شود حفظ طائر خیال است چون این خیال مرغی است بس پرواز کن که در هر آنی به شاخی خود را میآویزد و این موجب بسی از بدبختیهاست و خیال یکی از دستاویزهای شیطان است که انسان را به واسطه آن بیچاره کرده و به شقاوت دعوت میکند.»
حاج آقای سعیدی: خدا رحمت کند مرحوم آقا مجتبی تهرانی میفرمودند: هر خطایی بخواهد رخ بدهد اول باید در ذهن تصویر شود. باید کنترلش کنی، وگرنه اینجا بخواهی رهایی پیدا کنی یک جای دیگر تو را گرفتار میکند. از خدا بخواهیم از کتابهایی که از بزرگان مانده خوب استفاده کنیم. به ما گفتند: ره از آن رو که رهروان رفتند! اینها کسانی بودند که مبارزه کردند و در مبارزه پیروز شدند. میشود پیروز شد، تمام أماره بودن نفس را میشود شکست داد. از امام زمان بخواهیم که آقاجان ما از تو غافل هستیم و تو از ما غافل نیستی. برای تربیت ما دعا کن، برای اینکه از خطاهایمان دست برداریم. از اینکه آلودگیهای نفس ما را متعفن بکند، به تو پناه میبریم. یکطوری باشد ما زینت شما باشیم. طوری باشد وقتی ما را نگاه میکنند بگویند: این شیعه است. وقتی پرونده ما بسته میشود بنویسند «هذا شیعة علی بن ابی طالب» اینطور از دنیا رفت. آقای مجتهدی میگفت: پرونده بعضی دست امام زمان(عج) میآید، آقا باید تا بکند و بگوید: بعداً رسیدگی میکنم و آبروریزی است. پروندههای ما چنین نباشد. تلاشمان را بکنیم، آنها از توفیق و کمک کردن چیزی کم نمیگذارند، انشاءالله.
شریعتی: دیروز روز عرفه بود، امروز روز عید قربان است «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» (صافات/107) باز هم زیارت سیدالشهداء(ع). دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: خدایا تو را به آبروی علی(ع)، به آبروی صدیقه طاهره آنی و کمتر از آنی ما را به نفس خودمان وا مگذار. فرج آقا امام زمان را نزدیکتر بفرما و ما را از یاران و اعوان و انصارش قرار بده. رهبر عزیز ما را حفظ کن. مملکت و کشور ما را از تمام بلاهای اقتصادی و امنیتی حفظ کن. شر بد خواهان این مردم را به خودشان برگردان. خدایا ما دوستت داریم. طوری باشد با همین محبت خدا و اهلبیت از دنیا برویم.
شریعتی: لحظه مرگ چشم در راهم *** از تو حُسن ختام میخواهم
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-31-حجت الاسلام سعیدی.mp3
11.86M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_سعیدی
📚 با موضوع : آرامش در زندگی ؛ بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی (ره)
🗓 چهارشنبه سی و یکم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱.۳ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
کارشناس : حجت الاسلام والمسلمین عالی
موضوع برنامه : برزخ
زمان پخش :01-06-97 (بازپخش 06-06-90)
سوال – ارواح در برزخ چگونه زندگی می کنند ؟
پاسخ – در زندگی آخرت بعد از مرگ، هر کسی میهمان اخلاق، اعمال، ملکات و عقاید خودش است. این جور امور به لذت هایش تبدیل می شوند اگر به لذت تبدیل بشود و به عذاب تبدیل نشود. در عین اینکه نظام آخرت نظام اجتماعی است و در تامین نیاز به دیگران وابستگی ندارد، اما در عین حال می توانند با هم جمع بشوند و همدیگر را ببینند. یکی از لذت های خوب در بهشت، ملاقات هایی است که مومنین با هم دارند. روایتی در کتاب کافی از امام صادق (ع) داریم که ارواح که به شکل جسم هستند یعنی صورت های مثالی دارند، در بوستانها و باغ های بهشت هستند، همدیگر را می شناسند و با هم سوال و پرسش دارند، وقتی یک نفر از دنیا می رود و به عالم روح می پیوندد، برزخیان می گویند که او را رها کنید زیرا خسته است. او از وحشت بزرگی خلاص شده است و بعد از مدتی، از احوالات قوم و خویش خودشان در دنیا از او سوال می کنند. اگر بگوید که وقتی من در دنیا بودم او زنده بود، بهشتیان امید دارند که او در بهشت به آنها می پیوندد. اگر بگوید که او قبل از من مُرد، بهشتیان می گویند، ای وای حتما او به برزخ سقوط کرده است. چون اگر بهشتی بود پیش ما می آمد. این نشان می دهد که بهشتیان در برزخ با هم ملاقات دارند. ملاقات بهشتیان با هم صرفا یک برخورد معمولی نیست که از تنهایی دربیاند و لذتی ببرند، نیست و خیلی بالاتر از این حرفهاست. بهشتیان وقتی با هم ملاقات می کنند، صفا و نورانیت شان بهم منتقل می شود چون آنها بهشتی هستند. وقتی دو نفر مومن در دنیا همدیگر را ملاقات می کنند به یکدیگر ثواب و معرفت می رسانند. سلامی که می کنند به یکدیگر ثواب می دهند، وقتی با هم دست می دهند، به یکدیگر نورانیت منتقل می کنند و محبت می ورزند. در آخرت هم ملاقات بهشتیان صرف یک ملاقات معمولی نیست. در این ملاقات به یکدیگر صفا و نورانیت می دهند و رشد می کنند. در قرآن ملاقات بهشتیان را طرح می کند که بهشتیان از هم سوال می کنند و در تفسیر می گویند که از معارف اهل بیت سوال می کنند. در آنجا ملاقات دائم در معرفت و رشد است و لحظه ای هدر ندارند که به بطلان بگذرد. بنابراین خود این ملاقات برای آنها یک رشد است. ملاقات بهشتیان با یکدیگر قانونی دارد. این قانون همیشه برقرار است. قانون آنها این است که فردی که درجه ی بالاتری دارد می تواند به پایین بیاید و پایینی ها را ملاقات بکند ولی کسی که درجه ی پایینی دارد نمی تواند به درجه ی بالا برود. این یک قانون کلی همیشه ی بهشت است. کسی که درجه ی پایین بهشت را دارد، استحقاق این را ندارد که بالا برود. او باید دردنیا استحقاق کسب می کرد. دیگر اینکه آن کسی که پایین است و به درجه ی بالاتر برود، در آنجا احساس حقارت می کند و غصه می خورد. ولی در بهشت غصه نیست. کفار هم با یکدیگر ملاقات دارند و همدیگر را می شناسند ولی دین آنها عذاب است. کسانی که اهل فحش وکینه و عداوت هستند، در همین دنیا وقتی همدیگر را می بینند، در عذاب و فشار روحی هستند. روایتی از ابوبصیر است که از امام صادق (ع) سوال می کند که ارواح مومنین کجا می روند ؟ امام فرمود: ارواح مومنین در جایگاههای بهشتی خودشان هستند، می خورند، می آشامند و همدیگر را ملاقات می کنند. خوردن و آشامیدن در بهشت رشد است، صرفا یک لذت طعام یا نوشیدنی نیست. بهشتیان وقتی یک طعام را می خورند علاوه بر لذت خوردن که می برند، مهم برایشان دست حق است که این را به آنها می دهد.
اگر شما در این دنیا یک هدیه از بزرگی بگیرید که خیلی ارزش مادی ندارد ولی لذت بالایی می برید زیرا لذت بخاطر اهداء است، بخاطر آن دستی است که آنرا به شما داده است. در این دنیا هم هستند کسانی که لذتشان بیش از آنکه از خوردن ها و آشامیدن ها باشد از اطعام است. یعنی از آن دستی که داده و این لذت بخش است. لذا غذا خوردن برای آنها قرب، رشد و معرفت جدیدی است. امام سجاد(ع) درمناجات الذاکرین ( یعنی کسانی که حواسشان جمع است ) به خدا می فرماید که خدایا هر لذتی که در این دنیا بردم و ذکر تو در آن نبود استغفرالله. یک مومن هیچ کارش غافلانه نیست حتی خودنش هم همینطور است. چنین کسی در کارهای دنیایی اش هم به یاد خداست یعنی هیچ موقع غافل نیست. این افراد وقتی طعام را می بینند چون ازدست حق است، از خدا تشکر می کنند ودیگر اینکه اسراف نمی کنند زیرا اسراف را بی احترامی به هدیه می دانند. آقا میرزا رحیم ارباب که در گلزار شهدای اصفهان دفن است، وقتی داشت سبزی پاک می کرد دانه دانه برگ های ریحان را پاک می کرد و یک نفر گفت که اگر شما همه را با هم بِکنید، کنده می شود. ایشان گفت که اگر من همه را با هم بکنم ممکن است که یکی ازاین برگ ها کنده نشود و اگر از من گله بکند که چرا هدیه ی خدا را ضایع کردی من چه جوابی بدهم ؟ البته ما نمی خواهیم این همه ریزبینی اولیاء خدا را داشته باشیم اما از این طور هم نباشد که دانه درشت های اسراف را هم نبینیم. پس اسراف بی احترامی به هدیه هاست. در بهشت خستگی از خوردن و آشامیدن نیست. بعضی ها فکر می کنند که ما اگر در بهشت صدسال غذای خوب بخوریم، بالاخره تکراری و یکنواخت می شود. اگر بهشت یکی از باغ های دنیا بود که فقط سیب و گلابی و کباب می آورند، بعد از مدتی تکراری می شد. ولی این طور نیست. خدا در قرآن می فرماید: بهشتیان نمی خواهند که جایشان عوض بشود و جای دیگر برود. زیرا آنجا خدا میهمان دار است و رزق می دهد. دست خدا را می بینند و خدا را میزبان می دانند. در عالم آخرت رشد عملی نیست. ولی معرفت مرحله به مرحله رشد می کند. شما وقتی به قبرستان می رویید، می گویید: اسلام علیک یا اهل لا اله الا الله: سلام بر شما اهل توحید. اینها به آن طرف رفتند و چشمان باز شد و چیزی را فهمیدند که تابحال نفهمیده بودند. آنها فهمیدند که همه عالم را خدا اداره می کند. لاحول و لا قوة الا بالله را درک کردند، لذا اهل لا اله الا الله شدند و رشد کردند. مرحوم آیت الله بهاءالدینی شاگردی داشت که از نظر تقوا قوی بود ولی از نظر درسی ضعیف بود. این شاگرد بعد از مدتی از دنیا رفت. آیت الله بهاءالدینی فرمود که او در برزخ چه رشدی کرده است. اگر آنرا در دنیا به او می گفتند نمی فهمید ولی الان در آنجا چه رشدی کرده است. در آنجا دائم رشد علمی و معرفتی برقرار است. پس شغل اصلی آنها ملاقات ها و خوردن و آشامیدن هاست و دائما دارند رشد می کنند. تمام اینها در بهشت بزرخی است. این بهشت بلافاصله بعد از مرگ شروع می شود. علاوه بر این ملاقات ها و و خوردن و آشامیدن که بهشتیان در منازل بهشتی خودشان دارند و جهنمیان در جایگاه های جهنمی برزخ دارند، از روایات برمی آید که یک ملاقات همگانی و یک پذیرایی ویژه چه برای بهشتیان و چه برای جهنمیان برقرار است.
در روایات داریم که اهل بهشت را هر روز به وادی السلام می برند و یک پذیرایی ویژه از آنها می کنند که غیر از پذیرایی است که در منزل های بهشتی برزخی خودشان داشته اند و برای جهنمیان هم چنین مجمعی در برهوت است که در آنجا یک عذاب مضاعفی برای آنها هست. این روایت در فروع کافی است که می فرماید: یکی از اصحاب همراه حضرت امیر از کوفه خارج شدم و به وادی السلام رسیدیم. ( البته با وادی السلام فعلی قدری فرق می کند ) حضرت امیر توقف کرد و مثل اینکه داشت با عده ای حرف می زد واین قدر امیر ایستاد که من خسته شدم و عبای خودم را روی زمین پهن کردم و گفتم که آقا شما خسته شدید بفرمایید روی آن بنشینید. امیرالمومنین فرمود: ایستادن من لحظه ای گفتگو با ارواح مومنین بود. اگر پرده از چشم تو کنار برود می بینی که ارواح مومنین با هم گفتگو دارند. هر شخص مومنی که از دنیا برود به او می گویند که به وادی السلام ملحق شو و این قطعه ای از بهشت برین است. در بحارالانوار مرحوم مجلسی روایتی داریم که قنبر و عده ای همراه با علی می رفتند و به چند فرسخی کوفه رسیدند که زمین برهوتی بود. ( وادی السلام زمان حضرت امیرالمومنین همین است. وادی السلام الان قبرستانی در نجف است ولی آن موقع شهر نجفی نبود. فقط شهر کوفه بود. یک فرسخ بعد از کوفه بیابانی وسیعی بود که چند تا قبر در آن بود که بعدا شهر نجف در آن بیابان وسیع قرار گرفت و در روایات منظور این وادی السلامی است که نجف در آن قرار گرفته است. ) وقتی حضرت به این سرزمین رسیدند نشستند. قنبر می خواست چیزی پهن کند که حضرت روی خاک ننشیند ولی حضرت قبول نکرد. حضرت فرمودند که اینجا تربت یک مومنی هست یا محل ملاقات مومنین است. یکی از اصحاب گفت: اینکه اینجا قبر یک مومنی است یا بعدا قبر مومنی می شود معلوم است ولی اینکه محل ملاقات مومنی است یعنی چه ؟ حضرت فرمودند: اگر پرده از جلوی چشم شما کنار برود می بیند که در پشت کوفه مومنین گروه، گروه نشسته اند و با هم ملاقات می کنند. دراین پشت کوفه ارواح مومنین است و در برهوت ارواح کفار است. ( برهوت بیابان وسیع، مخوف و متعفنی در یَمن است. منظور این نیست که ارواح در زمین خاکی وادی السلام یا برهوت هستند بلکه منظور این است که آنها در ملکوت وادی السلام یا برهوت هستند. یعنی با چشم عادی دیده نمی شود. چون ارواح دربدن های مثالی هستند و روی خاک نمی نشینند. شخصی به امام صادق (ع) گفت که برادر من در بغداد است و می ترسم در آنجا که جای مقدسی نیست از دنیا برود. امام فرمود که نگران نباش که برادرت کجا می میرد. هیچ کسی در شرق و غرب عالم نمی میرد مگر اینکه روحش را به وادی السلام می رسانند. طرف پرسید وادی السلام کجاست ؟ امام فرمود: پشت کوفه. گویی من آنها را می بینم که با هم نشسته اند و با هم حرف می زنند. مرحوم ملکی تبریزی استادحضرت امام فرمودند که من در وادی السلام دیدم که حلقه های ارواح مومنین با هم نشسته اند و با هم مجلس دارند.
سوال – سوره ی حج آیات 31 تا 38 را توضیح بدهید.
پاسخ –آیه ی سی و دو می فرماید: اگر کسی شعارهای الهی یعنی نشانه های دین را احترام بگذارد و بزرگ بشمارد، این نشان می دهد که تقوای قلب و پاکی باطن دارد. یعنی هر کس خداترس است و در باطنش از خدا حساب می برد، به نشانه های دینی احترام می گذارد و اینها را آشکار می کند. این آیه درست خلاف حرف است که بعضی ها می گویند: باطن تو پاک باشد ظاهر را برای چه می خواهی. می گویند مگر دین داری این است که موقع عزا پرچم سیاه بزنی یا ریش بگذاری یا حجاب داشته باشی یا اسم ائمه را روی بچه ات بگذاری. دینداری ظواهری دارد. باطن کسی که از خدا حساب می برد باید ظاهرش هم نشانه هایی داشته باشد. اگر شما تمام ظواهر را کنار بگذارید محتوا هم از دست می رود. پس کسی که دین دار است باید ظواهر دین خودش را آشکار بکند و این معنایش تظاهر نیست بلکه می خواهد نشانه های خدا را حفظ بکند و در ظاهر زندگی اش داشته باشد. مثل اینکه ما اول غذا بلند می گوییم بسم الله ارحمن الرحیم. و هنگام آمدن اسم پیامبر صلوات می فرستیم. باید این شعائر را پاس داشت.
سوال – در سرزمین وادی السلام و برهوت پذیرایی ویژه ای از ارواح می شود. توضیح بفرمایید.
پاسخ – در یک زمان مشخصی ارواح مومنین را از منزل های بهشتی خودشان به وادی السلام می برند. در کتاب کافی به نقل از شیخ کلینی روایتی داریم که امام باقر می فرماید: در هنگام غروب یعنی از اول شب آنها را به وادی السلام می برند و آنجا متنعم می شوند و همدیگر رامی شناسند و با هم گفتگو دارند و اول صبح از آن بهشت خارج می شوند. پس این پذیرایی ویژه در شب است. در برهوت هم همین جور است. از قرائن روایات بدست می آید که چهره ی دنیایی وادی السلام ارتباطی با چهره ی امیرالمومنین و نجف دارد. قبر حضرت علی از زمان حضرت آدم و نوح آمده شده بود. ما در هنگام سلام دادن به حضرت امیر می گوییم: سلام بر تو و آن دو نفری که در کنار تو آرام گرفته اند. سرزمین وادی السلام ارتباطی با قبر امیرالمومنین و نجف و ولایت دارد. پس وادی السلام وادی سلامتی و امنیت است. یعنی وادی ولایت است. هر کس وارد این وادی ولایت بشود ایمن از همه ی عذابها است. ارواح مومنین در وادی ولایت در وادی السلام وارد می شود و پذیرایی آن در محضر ولایت رسیدن است واستفاده از جرعه های ناب از حضرت علی (ع) و ائمه است البته هر کس به تناسب لیاقت و ظرفیت خودش. هر کسی در حد خودش یک جرعه ای از جام ولایت امیرالمومنین و محبت اهل بیت را می چشد که این بالاترین لذت های بهشت است. خوردنی های بهشت پایین ترین لذات بهشت است. در کامل الزیاره که استادشیخ مفید آنرا نوشته است دارد که در قیامت وقتی بهشت را برای یک عده آماده می کنند، آنها دور امام حسین (ع) می چرخند و توجهی به بهشت ندارند و بهشت گله مند می شود که چرا آنها توجهی به من ندارند. زیرا آنها صاحب بهشت را پیدا کرده اند. کسانی که اهل معرفت هستند در بهشت دنبال این لذت ها هستند. شاگرد مرحوم الهی قمشه ای نقل می کردند که ایشان وقتی نهج البلاغه را درس می داند در قسمت هایی می گفتند که دعا کنید که به بهشت برویم و این درس را از خود امیرالمومنین بگیریم. اینکه می گویند: شبها به قبرستان رفتن مکروه است شاید وجهش این است که شبها مومنین را به پذیرایی می برند، مزاحم آنها نشوید. وقتی شما برای زیارت سر قبر مومنی می روید، صاحب قبر به شما که زائر او هستید توجه دارد و توجهش به وادی السلام کم می شود یا مانع رفتن به آنجا می شود. یکی از مادر شهدا شبها سر قبر شهیدش می رفت. یک بار خواب دید که در قبرستان همه آمده هستند که به مسافرت بروند و از پسرش پرسید که اینها کجا می روند؟ پسرش گفت که آنها به زیارت امیرالمومنین می روند. (البته این یک موید است نه دلیل مطلب) مادرش گفت که پس چرا تو نمی روی ؟ گفت: من به احترام شما نمی روم. از آن موقع دیگر مادر شهید شبها به سر قبر پسرش نمی رفت و می گفت که من نمی خواهم مانع این بشوم که پسرم به زیارت امیرالمومنین برود. پس شاید وجه اینکه رفتن به قبرستان در شب کراهت دارد این است که ما مانع پذیرایی ویژه نشویم.
خدایا، اگر در این ماه رمضان تا الان مورد رحمت الهی قرار نگرفته ایم، در همین لحظه مورد رحمت خدا قرار بگیریم.