eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
حدیث داریم «أَحْسِنْ يُحْسَنْ إِلَيْكَ» خیر برسان، خیر می‌بینی. «ارحم تُرحم» رحم کن به تو رحم کنند. جوان پول ندارد برای رهن بدهد، یک خرده کوتاه بیایید، رحم کنید. حتی اگر آدم خوبی باشید، خدا انبیاء را به کارگری وادار می‌کند، پیغمبر را به کارگری وادار می‌کند برای اینکه نسلت خیر ببیند. در قرآن یک قصه داریم موسی نزد خضر آمد و گفت: می‌خواهم عقب تو راه بیافتم و از تو چیزی یاد بگیرم. گفت: نمی‌کشی، ظرفیت نداری. گفت: قول می‌دهم صابر باشم. «إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً» (کهف/67) «أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً» (کهف/72) هرچه حضرت خضر به موسی گفت: کارهای من یک کارهایی است که تو تحمل نمی‌کنی، گفت: تحمل می‌کنم. گفت: بسم الله! سوار کشتی شدند و خضر شروع به سوراخ کردن کشتی کرد. گفت: کشتی سوراخ شود آب درونش می‌آید همه غرق می‌شوند. گفت: گفتم تحمل نمی‌کنی. گفت: داریم غرق می‌شویم. بالاخره پیاده شدند، یک پسر غلامی بود که خضر سر او را برید. موسی گفت: چه کردی؟ گفت: نگفتم صبر نمی‌کنی. گفت: بچه کشتی! بعد به روستایی رسیدند، گرسنه بودند، نان خواستند، کسی به اینها نان نداد. بی مهری کردند، اینها داشتند می‌رفتند دیدند دیواری خراب است، گفت: بیا بنایی کنیم. گفت: این دیوار برای کیست؟ به ما چه؟ «لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً» (کهف/77) یک اجری می‌گرفتی. گفت: «هذا فِراقُ بَيْنِي» (کهف/78) حالا که اسم پول آمد پس ما از هم جدا می‌شویم. دلیل اینکه کشتی را سوراخ کردم این بود. بچه را به این دلیل کشتم. زیر دیوار هم گنجی بود، پدرش نوشته بود: بچه‌ها! بزرگ شدید این دیوار را خراب کنید، زیر این دیوار گنج است. اگر ما بنایی نمی‌کردیم این دیوار خراب باعث می‌شد گنج لو برود، غریبه‌ها بیایند گنج را ببرند. «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحا» (کهف/82) چون پدر اینها خوب بود، یعنی خدا دو تا پیغمبر را به کارگری مفت دعوت می‌کند که شکم بچه‌ها سیر شود. شما آن مقداری که می‌خواهی به بچه‌هایت خیر برسانی، خیر به مردم برسان خدا پس گردن کسی می‌زند که بیاید به بچه‌ها خیر برساند. خیلی از خیرها که به ما می‌دهند بخاطر پدر و مادرهای ما است. پدران و مادران، نیاکان ما خیری رساندند و نسلشان خیر می‌بینند. پشت سر مردم خوب بگو ببین مردم پشت سر تو خوب می‌گویند. حرف‌هایی که دارم این است که اول تا ثابت نشده چیزی نگوییم. افرادی ظالم هستند و افرادی مظلوم، ولی وقتی ما حرف می‌زنیم ظالم و مظلوم را در هم می‌کنیم. تا چیزی ثابت نشده، مثلاً چیزی را گردن دولت می‌گذارند، واقعاً دولت مقصر است. یک جایی هم واقعاً مردم مقصر هستند. وارسی کنیم و رگ را پیدا کنیم آمپول بزنیم. باید دقت کنیم. یک بازاری خلاف کرد، باید گفت: بازاری‌ها، یک آخوندی خلاف کرد باید گفت: آخوندها؟ ما خیلی آقازاده داریم که آقازاده‌های خوبی هستند. مؤسس حوزه علمیه قم یعنی استاد امام خمینی، حاج شیخ عبدالکریم حائری، امام فرمود: آن شبی که حاج شیخ عبدالکریم حائری از دنیا رفت، مؤسس حوزه علمیه قم، بچه‌هایش نان برای خوردن نداشتند. یک کسی هم ممکن است یک ولخرجی‌هایی بکند، قاطی نکنیم. همه را با هم جمع نکنیم.
پاسدارهای وزیر بهداشت و درمان گفتند: امشب مهمان زیاد داشتی؟ گفت: عقد دخترم بود. گفتند: عقد بود؟ اگر عقد است تالار می‌گرفتی. ما گفتیم: بیست تا مهمان زیاد است، آقا امشب بیست تا مهمان دارد! یعنی عقد وزیر ما با بیست مهمان برگزار شد، آدم هم هست که از هزار تا بانک قرض می‌کند حتی از بانک خون وام می‌گیرد که فلان تالار را بگیرد. مقداری بیگانه پرست شدیم. مقام معظم رهبری که فرمود: جنس ایرانی بخرید، اگر همه مردم گوش بدهند، ما خارجی‌ها را تحریم می‌کنیم. چرا آنها ما را تحریم کنند؟ ما تحریمشان می‌کنیم. گوش نمی‌دهیم، او گران شد ما هم گران می‌کنیم. یک کسی گوشش درد می‌کرد، یکی گفت: برو بکش! گفت: گوشم را بکشم؟ گفت: بله من دندانم درد می‌کرد کشیدم! یکوقت یک چیزی گران می‌شود که ربطی به این چیز ندارد. دلار گران می‌شود، اسفناج هم گران شود. چه رابطه‌ای بین دلار و اسفناج هست؟ یعنی انتقام می‌گیریم. دوستی داشتیم به نام شیخ علی صفایی، کتاب‌هایی داشت که می‌نوشت «ع،ص» آدم فاضل و مبتکری بود. پسر ایشان شهید شد، ما به منزلش برای تسلیت رفتیم. گفت: پسرم بزرگ شده بود زن می‌خواست، پول نداشتم. خانه می‌خواست، پول نداشتم. جبهه رفت، هرچه از خدا می‌خواست اینجا نبود، آنجا خدا به او می‌دهد. اگر نگاه‌ها خوب باشد خیلی از غصه‌ها برطرف می‌شود. گاهی به ظاهر بعضی چیزها تلخ است ولی درونش شیرینی است. بنده خدایی در اصفهان بی پول شد، اول طلاهای خانم را فروخت، بعد فرش‌ها را فروختند. تا یک روز خانم یک قابلمه مسی داشت، این قابلمه را برداشت بفروشد. این به گریه افتاد. فکر کردند او دیگر شکست و کم آورده است. گفتند: ناراحت نباش،«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»، (انشراح/6) گفت: من از محبت خدا گریه می‌کنم، چقدر خدا مرا دوست دارد. گفتند: فروش قابلمه چه کار به محبت خدا دارد؟ گفت: چهل سال پیش این را خریدم، خدا به ذهنم انداخت این را بخرم. خدا می‌دانست من چهل سال دیگر فقیر می‌شوم. از چهل سال پیش این قابلمه را خریدم و در آشپزخانه استفاده کردم حالا می‌‌فروشم خرج می‌کنم که نیازم به مردم نباشد.
اول اینکه تا چیزی ثابت نشده نگوییم. دوم اینکه اگر ثابت شد توجیه نکنیم. دلیل ندارد ما بیاییم همه کارهای دولت را توجیه کنیم و بگوییم: همه کارها درست است. اگر یک مسئول مملکتی یک کار خلافی کرد تعمیم بدهیم. قرآن پنج بار این آیه را تکرار کرده است. «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» (انعام/164) در کتاب انبیای قبل هم بوده است. یعنی گناه او را به گردن دیگران می‌اندازد. یک اداری رشوه گرفت، باید بگوییم کارمندان دولت همه رشوه می‌گیرند! یک آخوند بد شد، نباید بگوییم همه آخوندها! پس اول ببینیم ثابت شد یا ثابت نشد. اگر ثابت شد نسبت به آن شخص ثابت شد نه نسبت به دیگران. بعد هم که ثابت شد از راهش وارد شویم. باید به چه کسی گفت؟ اگر من یک خلافی کردم، این خلاف را باید به رئیس من بگویید. حق نداری این خلاف را گسترش بدهید. کسی روزه می‌خورد، می‌شود گفت: تو روزه خور تارک الصلاة زناکار هستی! این یک روزه خورده است، چرا همه گناهان را به او نسبت می‌دهید؟ یک کسی جرم کرده می‌خواهند شلاقش بزنند. می‌برند شلاق بزنند می‌شود گفت: جرم کردی، خیلی پست و بدبخت هستی! تو به چه حقی به او گفتی پست؟ جرم کرده شلاق بزن چرا اهانت کردی؟ جرم او ده تا شلاق است، کلمات دیگری هم گفتی که بی‌خود بود. حتی کسی مسلمان نیست، امام باقر(ع) یک رفیق داشت. یک روز این رفیق عصبانی شد و فحش مادر به نوکرش داد. امام باقر فرمود: چرا فحش دادی؟ گفت: مادرش مسلمان نیست. گفت: مسلمان نباشد می‌شود فاحشه گفت؟ من نمی‌دانستم شما آدم بددهانی هستی! یا مثلاً فرض کنید گاهی کینه‌هایمان را سر پول و فقر پیاده می‌کنیم. مثلاً یک ماشین قیمتی رد می‌شود می‌گوییم: بگیر پدرسوخته را طاغوتی است! یک ماشین قراضه رد شود می‌گوییم: ولش کن مستضعف است. به تو چه! هرکس از چراغ قرمز رد شد او را بگیر. «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما» (نساء/135) پولدار است یا فقیر، تو کار خودت را بکن. بنز دارد یا ژیان باید برای تو مساوی باشند. به مقداری که ثابت شده قضاوت کنیم، در قضاوت پای همه را وسط نکشیم. یک کارهایی باعث سلب اعتماد می‌شود و تضعیف نظام است. جالب است که بعضی از آقایانی که نسبت به انقلاب اشکال دارند، همه می‌گویند: تضعیف نظام حرام است. ما مرجعی نداریم که بگوید: نضعیف نظام جایز است. آنهایی که حرفی در دل دارند یا به زبان می‌آورند، یا یک جایی اجتهاد و سلیقه‌شان با نظام نمی‌خورد، در عین حال می‌گویند: تضعیف نظام جایز نیست.
قرآن یک آیه دارد می‌گوید: گناه چهره‌ها دو برابر است. «يا نِساءَ النَّبِيِ» ای خانم‌های پیغمبر «لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ» (احزاب/32) شما با باقی زن‌ها فرق می‌کنید. «مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَهٍ مُبَيِّنَه» (احزاب/20) زن پیغمبر اگر خلاف کند عذابش دو برابر است. شما زن پیغمبر هستی. گناه آخوند دو برابر کت و شلواری‌ها است. همین آخوند سیگار بکشد، گناه سیگار کشیدن آخوند بیشتر است. حالا اگر همین آخوند در مسجد سیگار کشید، گناهش بیشتر می‌شود. اگر بین دو نماز کشید باز بیشتر است. شراب خوردن هشتاد ضربه شلاق دارد اما در ماه رمضان شراب خوردن صد ضربه شلاق دارد. بیست ضربه برای اینکه در ماه رمضان خورده است. امام صادق به یک نفر گفت: خلاف از هرکسی خلاف است ولی از تو بیشتر است چون فامیل ما هستی. کار نیک از هرکس ارزش دارد ولی از تو ثوابش بیشتر است چون منسوب ما هستی. آیا این داشته‌ها رزق شماست؟ داشتن رزق نیست، کامیابی رزق است. خیلی‌ها دارند ولی کامیاب نیستند. ممکن است کسی انواع کت و شلوار را داشته باشد ولی چند تا را می‌پوشی؟ من در کتابخانه‌ام کتاب‌های زیادی دارم ولی فرصت مطالعه هم دارم. سجاده خیلی قشنگ است اما کیست که روی آن نماز بخواند. چاپ قرآن زیباست اما چه کسی این قرآن را می‌خواند؟ شیخ علی صفایی می‌گفت: توجیه حماقت است. ما نباید توجیه کنیم، کسی خلاف کرد توجیه نکنیم ولی تضعیف هم جنایت است. ما صدها هزار جوان داشتیم که یا اسیر شدند یا جانباز شدند، یا شهید شدند تا این نظام به دست آمده است. تضعیف نظام جنایت به خون شهداست. دیروز در فرودگاه مشهد بودم، یک خانمی بود گفتند: از نیجریه آمده یک مترجم هم داشت، گفتند: این خانم مادر پنج شهید است. تکمیل رسالت است. توجیه حماقت است. تضعیف جنایت است، تکمیل رسالت است. رسالت ما این است که بیاییم عیب‌ها را برطرف کنیم. گاهی هم رودروایسی نکنیم. یکی از نمایندگان حضرت علی به مهمانی دعوت شد که اشراف بودند و فقرا نبودند. حضرت امیر یک نامه توبیخی نوشت که شنیدم به مجلسی رفتی که پولدارها بودند و فقرا نبودند. الآن 1400 سال است این بنده خدا در نهج البلاغه آبرو ندارد! عثمان بن حنیف در نامه 45 نهج‌البلاغه است. اینکه تاجرها دور هم یک چیز خوب بخورند که حرام نیست ولی حضرت می‌گوید: تو نماینده امیرالمؤمنین هستی. نماینده امیرالمؤمنین نباید این کار را بکند.
یکوقتی از شبکه یک به من گفتند: حالا که شما از ما پول نمی‌گیرید یک چیزی به شما بدهیم. چک نوشتند و به من دادند. من دیدم مبلغ چک سنگین است و دهانم پر از آب شد. گفتم بروم از آقا بپرسم که من تا حالا پول نگرفتم حالا این چک را بگیرم یا نه؟ به آقا گفتم، تأمل کرد و فرمود: تو آقای قرائتی هستی... یک خرده بازنگری کنید، این همه دکترای اقتصاد داریم الآن مشکل مملکت ما اقتصاد است؟ این دکترای اقتصاد چه حرف حسابی دارد؟ دکترای اقتصادی یک تکان بخورند ما بدانیم خاصیت اینها چیست؟ یا دکترای حقوق، پنجاه سال است حقوق فلسطین از بین می‌رود. این دکترای حقوق یک آروغ بزنند. دانشگاه‌های ما بی خاصیت شده است. دوازده میلیون بچه مدرسه‌ای تعطیل هستند. پنج میلیون هم دانشجو، می‌شود هفده میلیون. یک میلیون هم معلم داریم هجده میلیون، هجده میلیون آدم داریم که سر و کارش با کتاب و قلم و بیان و درس است. سه ماه هم تعطیل است. آقا جان بلند شوید یک هنری یاد بگیرید. دختر خانم یک خیاطی یاد بگیر. مملکت از این بدتر هم خواهد شد. تا مادامی که ما مهارت نداشته باشیم بدتر خواهد شد. خاک آموزش و پرورش و دانشگاه را باید عوض کرد. علوم غیر مفید را باید بیرون ریخت و علوم مفید را جایگزین کرد. به جای محفوظات و مدرک باید هنر و مهارت بیاموزیم. از فوق لیسانس کشاورزی پرسیدند: برگ چغندر بزرگتر است یا برگ شبدر؟ گفت: نمی‌دانم. در ژاپن در سطل آب گوجه کاشتند و پنجاه کیلو گوجه برداشتند. شما آن فرمول را پیدا کن و آن گوجه را در ایران پیاده کن، من به شما دکترای کشاورزی می‌دهم. امام خمینی به بچه سیزده ساله رهبر گفت. گفت: رهبر من حسین فهمیده است. پایان‌نامه‌های دانشگاهی چه فایده دارد؟ من نزد علامه طباطبایی رفتم، جوان بودم. تابستان‌ها مشهد می‌آمد، در صحن آزادی پشت سر آیت الله میلانی اقتدا می‌کرد و معتقد بود اعلم آقای میلانی است. من گفتم: قرآن آیه‌ای دارد « إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» (فاطر/28) یعنی علما از خدا می‌ترسند. گفت: بله آیه قرآن است. گفتم: من اول طلبگی سر نماز گریه می‌کردم. حالا با سواد شدم حواسم پرت می‌شود. پس این آیه چیست؟ گفت: معلوم می‌شود اینهایی که در حوزه خواندی علم واقعی نبوده است. حضرت امیر فرمود: «ثمرة العلم العبودية» علم این است که حاج احمد آقا می‌گفت: امام اول اشک‌هایش را با دستمال کاغذی پاک می‌کرد. یک مدتی گذشت دستمال کاغذی کافی نبود. با پارچه پاک می‌کرد. اواخر عمر با حوله اشک‌هایش را پاک می‌کرد. خروجی درسهایی که ما می‌خوانیم چیست؟ حتی سؤال‌های مذهبی خیلی چیزهایش به درد نمی‌خورد. سؤال باید چهار تا مشکل را حل کند. یا یک واجب باشد، یا مستحب باشد. یا باید مشکل جامعه را حل کند، یا مشکل فرد را حل کند.
در حرم حضرت معصومه بودم، سه امام در مورد زیارت حضرت معصومه صحبت کردند. امام کاظم فرمود: «فداها أبوها» امام کاظم فدای این دختر شود. سؤالات زیادی را در خانه امام کاظم آوردند، حضرت خانه نبود. حضرت معصومه گفت: بدهید من جواب دهم. مردم گفتند: یک دختر که نمی‌تواند جواب مسائل علمی را بدهد. نامه‌ها را گرفت و به خانه برد و به همه سؤالات جواب داد، مردم هم گرفتند و شک داشتند جواب درست است یا نه. در راه که برگشتند امام کاظم را دیدند. گفتند: شما خانه نبودی حضرت معصومه جواب داد. حضرت نامه‌ها را گرفت و در کوچه امام کاظم یکی یکی دید. فرمود: من فدای این دختر بشوم! در حرم حضرت معصومه بودم یک کسی گفت:. آقای قرائتی امام زمان زن و بچه هم دارد؟ گفتم: واجب است بدانی؟ گفت: نه، مستحب است بدانی؟ گفت: نه. گفتم: الآن مشکل جامعه ما خانم امام زمان است؟ گفت: نه. گفتم: شخص شما با خانم ایشان مسأله‌ای داری؟ گفت: نه. گفتم: سؤالی کردی که نه واجب بود، نه مستحب بود، نه مشکل جامعه را حل کرد و نه مشکل فرد را. برای چه سؤال می‌کنی؟ باید از تابستان استفاده کنیم. قدیم مهمانی داشتند تا سی نفر مهمان را غذا می‌دادند. امروز سه نفر بیشتر مهمان بیاید رستوران می‌برند. بی حوصله شدند. بعد از رستوران بدتر شد، برویم ساندویچ بخوریم. بدتر شد، آبمیوه بخوریم. چون ساندویچ هم باید جوید دیگر حال جویدن نیست. یک هنری یاد بگیریم. طرح تحول هم شوخی است، ما طرح تحول نمی‌خواهیم، مرد تحول می‌خواهیم. آدم جسور می‌خواهیم. آیت الله شهید سعیدی که خدا رحمتشان کند، شب جمعه اول ماه رجب از تهران به مشهد زیارت امام رضا آمد. شب لیلة الرغائب، یکی از دوستانش گفت: من قبل از انقلاب سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات و روحانیون مهاجر و مستقر نبود. یکی از علمای مشهد طلبه‌ها را به دهات می‌فرستاد. گفت: آیت الله سعیدی، در یک روستا آخوند نداریم. گفت: والله من از تهران برای زیارت امام رضا آمدم. ولی اگر یک روستا آخوند ندارد، امام رضا حاضر است من در آن روستا بروم و یک مسأله و حدیث برای مردم بگویم. از کنار امام رضا حرم نرفته به روستا رفت. من چند تا آخوند این رقمی می‌خواهیم. دولت هم حواسش را جمع کند. دولتی‌ها کاری کنند مردم احساس کنند حالا که مشکل دارند دولتی‌ها هم کوتاه آمدند. دولت گفت ساعت شش تا دو بعداز ظهر ساعت کاری باشد. اگر می‌گویند: برق مصرف نکنید، خودش هم عمل کرد. خدا در قرآن می‌گوید: اگر خدا هم هستی می‌خواهی دستور بدهی، اول خودت عمل کن. گفتم: خدا می‌خواهد به ما دستور بدهد، مردم صلوات بفرستد. اول می‌گوید: خودم صلوات می‌فرستم. «إِنَ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» (احزاب/56) خدا و فرشته‌ها بر پیغمبر صلوات می‌فرستند، بعد می‌گوید: شما هم صلوات بفرستید. دولت باید خودش را سبک کند ما همه با هم باشیم. وقتی جرم ثابت شد من و من نکنند. مردم اگر دو تا آدم را ببینند، با آنها برخورد شد آرام می‌شوند. آیت الله العظمی گلپایگانی فرمود: اگر مردم ببینند دو تا قاضی هم شلاق خورد ایمانشان به نظام سفت می‌شود. اگر مردم ببینند دو تا قاضی خلاف کردند و شلاق خوردند، قصه جدی است.
شریعتی: امروز صفحه 384 قرآن کریم، آیات نورانی سوره مبارکه نمل در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد. امروز سالروز رحلت مرحوم حاج آقای مهندسی هم هست. انشاءالله خداوند رحمتشان بکند و مهمان سفره سید الشهداء(ع) باشند. «وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ «77» إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ «78» فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ «79» إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ «80» وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ «81» وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ «82» وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ «83» حَتَّى إِذا جاؤُ قالَ أَ كَذَّبْتُمْ بِآياتِي وَ لَمْ تُحِيطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «84» وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا يَنْطِقُونَ «85» أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «86» وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ «87» وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ «88» ترجمه : و البتّه كه آن (قرآن) براى اهل ايمان، مايهى رحمت و هدايت است. بدون شك، پروردگار تو با حكم خود ميانشان داورى خواهد كرد و او صاحب قدرت و آگاه است. پس بر خداوند توكّل كن (و بدان) كه تو بر حقّ آشكار هستى. بىشك، نمىتوانى دعوت خود را به گوش مردگان برسانى، ونمىتوانى كران را آنگاه كه روى برمىگردانند و پشت مىكنند، فراخوانى (و حقيقت را به آنان بفهمانى). تو هدايت كننده كوران از گمراهيشان نيستى؛ تو فقط مىتوانى سخن خود را به گوش كسانى برسانى كه به آيات ما ايمان آوردهاند و در برابر حقّ تسليم هستند. و هرگاه سخن (و وعدهى عذاب الهى) بر مردم حتمى شود، جنبندهاى را براى آنان از زمين بيرون آوريم تا با مردم سخن گويد، كه همانا مردم آيات ما را باور نمىكردند. و (ياد كن) روزى كه از هر امّتى گروهى از كسانى كه آيات ما را انكار مىكنند محشور مىكنيم، پس آنان از پراكنده شدن منع مىشوند. چون گردآيند، (خداوند) مىفرمايد: آيا آيات مرا دروغ انگاشتيد و حال آن كه به آنها احاطهى علمى نداشتيد، آيا شما (در طول حيات جز تكذيب) چه مىكرديد؟ و به خاطر ظلمى كه كردند، حكم (عذاب) بر آنان مقرر گرديد، پس آنها حرفى نمىزنند (و سخنى ندارند كه بگويند). آيا نديدند كه ما شب را قرار داديم تا در آن آرام گيرند و روز را روشنى بخش ساختيم؟ (تا در آن براى معاش خود تلاش كنند) حتماً در اين امر براى كسانى كه ايمان دارند عبرتهايى است. و (ياد كن) روزى كه در صور دميده شود، پس هركه در آسمانها وهركه در زمين است به هراس افتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد وهمگى خاضعانه نزد او آيند. و كوهها را مىبينى و مىپندارى كه بىحركتند، در حالى كه آنها همچون ابر در حركتند. (اين) صنعت (ماهرانه) خداست كه هر چيزى را با دقّت ساخته است، او به هرچه انجام مىدهيد آگاه است.
شریعتی: نکات پایانی را بفرمایید و انشاءالله دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای قرائتی: قرآن می‌گوید: یک سری از سیلی‌هایی که می‌خورید برای گناهانی است که می‌کنید. «اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل النقم، تنزل البلاء» یک مقداری گناه زیاد شده است. خواهرم، این حجابی که اسلام می‌گوید، چند گرم است؟ زنان بی حجاب لباس دارند اما یک مقدار لباسشان کوتاه است، یک مقدار هم نازک است. یعنی لباس یک خانم بد حجاب و خوب حجاب شاید نیم کیلو فرق دارد. نماز چند دقیقه طول می‌کشد؟ می‌گفت: من با خدا فارسی حرف می‌زنم. گفتم: فارسی حرف بزن منتهی شبانه روز 24 ساعت است، 24 ساعت، 48 تا نیم ساعت است. نیم ساعتش را گفته عربی حرف بزن. 47 تا نیم ساعتش را به هر زبانی خواستی با خدا حرف بزن. پانزده کیلو گندم برای تو، از این پانزده کیلو یک کیلو برای خدا نیست. خورشید و باد و باران و زمین سهم نداشت؟ ما بی انصافی می‌کنیم. خیلی کم گذاشتیم. با هرکس حرف می‌زنیم حواس ما جمع است. نکند ما گناهانی می‌کنیم، خلاف‌هایی می‌کنیم که این خلاف باعث می‌شود چوب بخوریم. حدیث داریم اگر ده مرتبه یا رب بگوییم، خدا می‌گوید: چه می‌خواهی؟ لبیک! خدایا همه مشکلات نظام ما را حل کن. مشکلات امنیتی، مرزی، فرهنگی، بهداشتی، اقتصادی، سیاسی را حل کن. خدایا دنیا نگاه می‌کنند که جمهوری اسلامی چه سرنوشتی دارد، ما را دشمن شاد نکن. هر گناهی باعث شد سیلی بخوریم ببخش و هر عیبی که باعث شد سیلی بخوریم را برطرف بفرما. شریعتی: چهارشنبه آینده که سالروز ولادت امام رضا(ع) هست از مشهد مقدس به شما سلام خواهیم کرد. امروز سالروز ارتحال مرحوم حاج آقای مهندسی هست، مراسم سالگرد ایشان در جوار حرم کریمه اهل‌بیت حضرت فاطمه معصومه(س) در روز جمعه از ساعت 30/10 تا 30/11 در مقبره ایشان در جوار مرقد شهید مفتح برگزار می‌شود. از حاج آقای قرائتی تقدیر و تشکر ویژه می‌کنم که امروز با آمدنشان ما را خیلی خوشحال کردند. دارد دل ما راه نجاتی دیگر *** در مشهد و در قم عتباتی دیگر بر بانوی با کرامت قم صلوات *** بر شاه خراسان صلواتی دیگر «والحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
97-4-27-حجت الاسلام قرائتی.mp3
12.5M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_قرائتی 📚 با موضوع : وظیفه همگانی در برابر مسائل روز جامعه 🗓 چهارشنبه بیست و هفتم تیر ماه 🗂 حجم : ۱۱.۹ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #یاد_مرگ - #احتضار ⬅️ بازپخش 19-04-90 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_عالی 🗓 تاريخ پخش : بیست و هشتم تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا کارشناس : حجت الاسلام والمسلمین عالی موضوع برنامه : احتضار تاریخ پخش : 28-04-97 (بازپخش 19-04-90) از باغ می برند چراغانیت کنند تا کاج جشن های زمستانیت کنند، پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانی ات کنند، ای گل گمان نکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند، یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می برند که زندانی ات کنند، یک نقطه بیش بین فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند، آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند
سوال – گفتید که بر بالین فرد محتضر دعای عدیله خوانده شود. دعای عدیله حاوی چه مضامینی است؟ پاسخ – این دعا توصیه شده که وقتی فرد در صحت و سلامتی است خوانده بشود و فرد یک دوره با خلوص اعتقاداتش را مرور بکند و این دعا را بعنوان امانت به خدا بسپارد که در هنگام سختی پروردگار آنرا به او برگرداند. همچنین خواند این دعا را بر بالین محتضر سفارش شده است که بخوانید بخصوص اگر شخص محتضر هم بتواند آنرا بخواند و دنبال بکند. این دعا در مفاتیح قبل از دعای جوشن کبیر است. کلمه ی عدیله به معنی عدول از حق به باطل است. برای اینکه چنین اتفاقی رخ ندهد این دعا خوانده می شود. یعنی این دعا مانع ازعدول به سمت باطل بشود. این دعا با شهادت به وحدانیت خدا آغاز می شود. خود خدا به وحدانیت خودش شهادت می دهد و خدا شهادت می دهد که معبودی جز خودش نیست و صاحبان خرد و علم و کسانی که با معرفت هستند. دین مقبول نزد خدا اسلام است. اقرار می کنیم به اینکه خدایا من بنده ای هستم که در مقابل الطاف بیکران تو مقصر هستم و کوتاهی کرده ام. من هم به وحدانیت خدا شهادت می دهم همانطور که ملائکه شهادت دادند. خدایی که دارای کرم واحسان است. صفات خدا را می شماریم تا آخر. خدایی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است. مگر ما کاری بکنیم که غضب خدا را به دنبال داشته باشیم. خدا در ابتدا با غضب شروع نمی کند. صفت اصلی خدا رحمت است و غضب خدا به تبع اعمال صورت می گیرد که آن هم برای تادیب است نه برای انتقامجویی. هرکسی که طالب خدا باشد او را از دست نمی دهد و این طور نیست که نتواند به آن برسد. خدایی که موانع تکلیف را برطرف کرد و راه را برای همه مساوی قرار داد و راه را آسان کرد تا همه تکالیف الهی را انجام بدهند و راه ترک حرام را آسان کرد و گمان نکنیم که این راه سخت است و نمی شود. تکلیفی که خدا خواسته حتما شدنی است. تکلیفی را خدا نفرستاد مگر اینکه قبلا طاقت و توانش را در انسان ایجاد کرده است. چیزی که انسان طاقت و توانش را ندارد خدا از او نمی خواهد. بعد در این دعا به بعثت انبیاء اشاره می کند. انبیاء و اولیاءالهی را فرستاد تا عدل الهی را محقق بکنند و نعمت های خدا را برای بندگان اظهار بکنند. ما را از امت پیامبر قرار داد از بهترین امت و جانشینان پیامبر. ایمان به پیامبر اکرم و قرآن داریم که بر او نازل شده است. ایمان به وصی او که در روز غدیر پیامبر او را نصب کرد داریم. پیامبر اشاره کرد که این علی وصی و جانشین من است. بعد یکی یکی ائمه را اسم می برد تا امام زمان که ما انتظارش را می کشیم. با بودن او دنیا برقرار است به برکت او هست که آسمان و زمین روزی می خورند.بواسطه ی او هست که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از اینکه زمین از طلم و جور پر شده باشد. کلام شان بر من حجت است و تبعیت از آنها بر من واجب است. دوست آنها لازم و حتمی است. پیروی از آنها نجات بخش است و مخالفت با آنها هلاک کننده است. سوال قبر حق است برانگیخته شدن از قبور حق است. بعد یک دوره اعتقادات مرور می شود. مردم توجه کنند که همه ی دعاها و از جمله این دعا را با توجه بخوانند. ما نباید فقط این دعا را قرائت بکنیم بلکه باید به مضامین آن توجه بکنیم. من این اعتقاداتم را به ودیعه گذاشته ام و تو بهترین امانتدار هستی. خودت به ما امر کردی که امانت را برگردانیم. در هنگام مرگ این اعتقادات را به من برگردان. مرحوم حائری می گفتند که در کنار آیت الله حجت که از مراجع تقلید در زمان آیت الله بروجردی بودند دوبار دعای عدیله را خواندیم. ایشانبا اینکه به بالشتی تکیه داده بود با خلوص نیتی این کلمات را می گفت و وقتی به کلمه ی علی می رسیدیم، این اعتقاداتش را مرور می کرد. بعد که این دعا تمام شد و آنرا به خدا ودیعه سپرد، چون ایشان بیمار بود مقداری آب با تربت خوردند و گفت که آخرین توشه ی من تربت اباعبدالله است.
سوال – در مورد قبر و وحشت آن توضیحاتی بدهید. پاسخ – مسئله ی قبر و ورود به قبر برای هر کسی ترسناک است. بعد از قبض روح و توفی شخص که شخص میت شد، اولین عالم آخرتی قبر است. پیامبر فرمود: اگر کسی از این منزل بتواند خلاص بشود و نجات پیدا کند مراحل بعدی راحتتر است. اما اگر نتوانست از این منزل خلاص بشود معلوم نیست که مراحل بعدی راحتتر باشد. اگر در دنیا پرونده اش به نوعی بوده که آمادگی هایی کسب کرده و در این منزل او راحت است و مشکلی برایش پیش نیامده دلیلی ندارد که در مراحل بعدی مشکل خاصی برایش پیش بیاید. در عالم قبر این منزل به منرل باید طی بشود و زمانش در مورد افراد مختلف فرق می کند. بعضی ها هستند که در دنیا بقدری برای خودشان آمادگی کسب کرده اند و بقدری تعلقات شان را رها کرده اند که این افراد منازل را به سرعت طی می کنند. به تعبیری این منازل را در دنیا طی کرده اند. پیامبر فرمودند: قبل از اینکه شما را ببرند خودتان بروید. ائمه و اولیاء الهی که در مراحلی را از کمال روح طی کرده اند ( عالم قبر طی کمالات روح است ) بعد از مرگ در کلاسی هستند که تا آنجا رفته بودند. این افراد کلاس های ابتدایی را گذرانده اند. پس گذراندن راهها متفاوت است. یکی اینها را در دنیا رد کرده است یا یک کسی دیرتر اینها را رد می کند. این منزل که اولین منزل آخرت است مرحله ی سختی است. در تشییه جنازه ای امام کاظم (ع) حضور داشتند. وقتی شخص را در قبر گذاشتند امام درکنار قبر نشست و فرمود: دنیایی که آخرش با یک کفن ساده، یک قبر کوچک و دست خالی ختم می شود شایسته است که انسان از اول به آن دل نبندد. آخرتی که اولش از اینجا شروع می شود را باید جدی گرفت. امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه اشک می ریزد و می گوید که من گریه برای مرگ خودم، برای تاریکی قبر و تنگی قبر گریه می کنم. ترسی که این اولیاء الهی با آن پاکی وصفا داشتند یک ترس مقدسی بود که همه باید آن ترس را داشته باشند. این ترس از روی معرفت و ایمان است. از روی این است که آنها متوجه هستند که دارند کجا می روند. با اینکه اینها تمام اعمال شان کار صالح و خیر بود اما تکیه به اعمال نداشتند و تکیه شان به خداوند بود. آنها خجل بودند از اینکه اعمالشان را اسم ببرند. چگونه سر زخجالت برآورم بر دوست که خدمتی بسزا بر نیامد ازدستم. بعضی مواقع ما با دو تا عمل کوچک از خدا طلبکار می شویم و گله می کنیم و چرا های زیادی داریم. در حالیکه بیشتر مشکل آنها هم تقصیر خودمان است. گاهی آنها مشکل اجتماعی است ولی ما آنرا به خدا نسبت می دهیم.
مرحوم مجلسی در جلد شش بحار این روایت را آورده است. حضرت علی (ع) با گریه بر پیامبر وارد شدند و فرمود که مادرم از دنیا رفت. پیامبر گفت که او مثل مادر من بود و گاهی اگر بچه هایش گرسنه می ماندند من را سیر می کرد. پیامبر گاهی او را مادر صدا می زد. پیامبر به او لباسی دارد که آنرا کفن بکنند و در تشییع پیامبر پای برهنه و آهسته آهسته تشییع می کردند. پیامبر نماز این بانو را خواند و هفتاد مرتبه تکبیر گفت. وقتی می خواستند او را در قبر بگذارند پیامبر ابتدا خودش در قبر خوابید و بعد او را در قبر گذاشتند و پیامبر تلقین را فرمودند. وقتی مردم داشتند پراکنده می شدند پیامبر فرمود: اَبنُک اَبنُک نه جعفر و نه عقیل، علی بن ابیطالب. علت این کارها را از پیامبر پرسیدند. پیامبر فرمودند که یک روزی من از احوال آخرت می گفتم و از قیامت می گفتم که همه عریان محشور می شوند. یک دفعه فاطمه لرزید و گفت: وای از خجلت آن روز. من لباس خودم را تن او کردم تا روز قیامت پوشیده محشور بشود. اینکه من آهسته آهسته تشییع می کردم بخاطر ازدحام فرشته ها بود که آهسته آهسته تشییع می کردند و اینکه هفتادمرتبه در نماز تکبیر گفتم بخاطر این بود که هفتاد صف از ملائکه بسته شده بود. اینکه در قبر خوابیدم بخاطر این بود که روزی برای او از عالم قبر می گفتم، دیدم فاطمه ترسید و گفت: وای از ضعیفی من این فشار را چطوری تحمل بکنم ؟ گفتم: مادرم من در قبر تو می خوابم و از خدا می خواهم که این قبر بر تو فشاری نیاورد و اینکه آن فریاد را زدم به این جهت بود که دو تا ملک برای سوال پیش او آمدند. روایت داریم که به محض ورود به عالم قبر دو ملک می آیند. بعد از اینکه انسان مُرد روح جدا می شود و روح به بدن برزخی تعلق می گیرد. در لحظات اول و بخصوص در شب اول قبر هنوز خودش را نیافته و با عالم برزخ اُنس نگرفته و هنوز درست متوجه این نظام نشده است. سالها در این بدن و در این دنیا بوده است و در تحیر است. بخاطر همین می گویند که سه تا تلقین به مرده بکنید زیرا متحیر است. و خودش را هنوز بدنی می بیند که در قبر خاکی می برند. فشار قبر و سوال قبر برای این قبر دو متر در یک متر نیست. عالم قبر اسم دیگر برزخ است منتها شخص در اوایل هنوز متحیر است. پیامبر فرمود وقتی دو ملک از او سوال کردند که پروردگار و پیامبرت کیست ؟ گفت: خدا و محمد. وقتی سوال کردند که ولی و امام تو کیست ؟ این خانم خجالت کشید که بگوید: فرزندم. دسته گلی مثل علی در این دامن پرورانده شده است ولی خجالت می کشد که بگوید من کاری کرده ام. من به او گفتم که بگو: فرزندم علی بن ابیطالب نه جعفر نه عقیل. وقتی او این را گفت، خدا برای او رحمتی فرستاد که او با چشم روشنی در آن عالم زندگی می کند. اولیاء همه می ترسیدند. حضرت زهرا در وصیتش به امیرالمومنین می فرمود: بعد از اینکه من را در قبر گذاشتی نرو، بنشین و قرآن بخوان. میت احتیاج به خواند قرآن دارد. در آداب دفن داریم که وقتی شخص متوفا را دفن کردند و مردم داشتند پراکنده می شدند چند نفر از نزدیکان متوفا در آنجا بمانند. این توصیه ی اکید است. مدتی بمانند و تلقین بخوانند. امام صادق (ع) فرمود: یکی از نزدیکان میت دستش را روی خاک بگذارد و با صدای بلند تلقین بخوانند. وقتی این تلقین را گفتند، آن دو ملک به همدیگر می گویند که برویم حجت را به او تلقین کردند. آمده که بعد از دفن بر سر قبر بنشینند و قرآن بخصوص سوره ی یاسین، ملک، حمد و یازده مرتبه قل هوالله، حمد و هفت مرتبه انا انزلنا را بخوانند، دعا بکنند و برای میت طلب رحمت بکنند. در روایت داریم که اگر چهل نفر کنار قبر و جنازه بیایند و طلب مغفرت برای میت بکنند خداوند می گوید که من شهادت شما را پذیرفتم و او را می بخشم.
سوال – سوره اسرا آیات 50 تا 58 را توضیح بدهید. پاسخ – آیه پنجاه و سه می گوید که یکی از ترفندهایی که شیطان برای فریب انسان دارد تفرقه و فتنه انگیزی است. بیشتر فتنه گری ها با یکسری حرف های جزئی شروع می شود. بین زن و شوهر، برادر و خواهر، دو تا دوست با یک طعنه و نیش اختلافی پیش می آید و شاید منظوری هم نداشته است. قرآن به ما درس می دهد که این حربه را از دست شیطان بگیرید. می فرماید: ای پیامبر به بندگان من بگو بهترین نوع حرف زدن را با هم داشته باشند هم محتوا و هم شکل حرف زدن خوب باشد. زیرا شیطان در کمین است که تفرقه بیندازد. او دشمن آشکار شما است. مواظب باشید که حربه به دست او ندهید.
سوال – چکار می شود کرد که از این وحشت قبر کاسته بشود؟ پاسخ – کسانی که مومن هستند و می دانند فردی مثل فاطمه زهرا (س) و امام سجاد (ع) از این مسئله اشک و ترس داشتند، ما هم باید از آنها یاد بگیریم، ما که پاک تر از آنها نیستیم. این یکی از فریب های شیطان است که می گوییم خدا مهربانتر از آن است که ما را عذاب بکند و باعث وحشت ما بشود. آنها با اینکه رحمت خدا را می دیدند از مرگ هم خوف هم داشتند. ما نباید این را مفری برای خودمان قرار بدهیم که هرکاری دلمان خواست بکنیم. خدا بی دینی و لاابالی گری را نمی بخشد. ما نمی توانیم کلاه شرعی سرخودمان بگذاریم. خدا فردی را می بخشد که تمام سعی و تلاش خودش را دارد می کند و یک جا کم آورده است. اما کسی که سعی نمی کند و دستورات الهی را انجام نمی دهد خیلی جذب رحمت الهی نمی کند. مواظب باشیم که گرفتار این ترفند شیطان نشویم. عمده وحشت عالم قبر بخاطر این است که ما با عالم غیب نامانوس هستیم. ما با عالم آخرت و برزخ و ملائکه خیلی انس نداریم آنها برای ما نامانوس و وحشتناک هستند. از طرف دیگر تعلق زیاد ما به این دنیا باعث وحشت ما می شود. اولین کاری که باید بکنیم این است که انس خودمان را با خدا زیاد بکنیم. وقتی انس با خدا که معدن همه ی رحمتهاست و همه چیز در دست اوست، دیگر در هیچ جا وحشتی به شما دست نمی دهد و شما دیگر تنهایی نداری. دیگر از تنهایی و غربت نمی ترسی زیرا هیچ جا تنها نیستی. بزرگی تنهایی نشسته بود و با خدا صحبت می کرد فردی وارد شد وگفت که دیدم شما تنها هستی و پیش شما بنشینم. بزرگ گفت که من تنها نیستم. من الان با خدا مشغول بودم و شما بزم ما را بهم زدی. کسی که با خدا مانوس است وقتی در تنهایی قرار می گیرید لذت می برد. امام کاظم (ع) وقتی در سخت ترین سیاه چال ها زندانها قرار می گرفت می گفت: خدایا شکرت، دنبال جای خلوتی می گشتم که با تو انس بگیرم. پس انس خودمان را با خدا زیاد کنیم. وقتی انس با خدا زیاد بشود در امور خدایی هم با ملائک مانوس می شویم. دومین مطلب که در روایت به آن تکیه شده است صدقه و نماز وحشت یا لیلة الدفن است. شب اول قبر یعنی ورودی میت به عالم برزخ است که هنوز وحشت بر او هست و مدتی که بگذرد کار سبک تر می شود.
شب اول خیلی سخت است. پیامبر فرمود: سخت ترین ساعات بر اولاد آدم شب اول قبر است. با صدقه دادن به اموات تان رحم کنید و اگر نتوانستید دو رکعت نماز بخوانید که همان نماز لیلة الدفن است. پس اگر مومنی از دنیا رفت اولین کار برای او صدقه است. این از نماز مهمتر است. به نیت میت صدقه به فقیر داده بشود تا خدا رحمتش را بر او نازل بکند. این نماز بدین صورت است که در رکعت اول بعد از حمد آیت الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد یازده ده مرتبه اناانزلنا دارد که وقتی نماز تمام شد صلوات می فرستیم و می گوییم که ثواب این نماز را به فلانی بفرست. پیامبر فرمود که اگر این نماز را بخوانید قبر او تا قیامت وسعت پیدا می کند. منظور عالم برزخ است. خود شخصی که نماز را خوانده به تعداد مخلوقات عالم ثواب می برد زیرا بزرگترین خدمت را کرده است. استاد محدث نوری در کتاب دارالسلام از قول استادش ملا فتح علی سلطان آبادی که از عرفا در نجف بود نقل می کرد که من عادتی داشتم که وقتی مسلمانی از دنیا می رفت بعداز نماز عشا دو رکعت نماز لیلة الدفن برای او می خواندم. یک کسی به من گفت که من یک از اقوامی که از دنیا رفت بود را در خواب دیدم. او به من گفت که خدا رحمت کند پدر این عالم بزرگوار را زیرا با دو رکعت نماز من آزاد شدم. سومین چیزی که برای رفع وحشت موثر است خواندن قرآن است. خواندن سوره ی یاسین قبل از خواب موثر است. خواند سوره یاسین بر سر قبر کسی که از دنیا رفته است بسیار موثر است. چهارمین چیز صلوات فرستادن است. گاهی فرستادن یک صلوات قبرستانی را نورانی می کند. ما نمی دانیم که یک صلوات چیست. با یک صلوات میت از سختی رهایی پیدا می کند. کار دیگری که در روایات تاکید شده رکوع را کامل انجام دادن است. ما نمی دانیم چه ارتباطی بین دفع وحشت و انجام دادن کامل رکوع است. بعضی ها رکوع را مثل نوک زدن انجام می دهد این رکوع ناتمام است. یکی دیگر از تفضلات الهی این است که اگر کسی از ظهر پنجشنبه تا جمعه از دنیا برود عذاب قبر از او برداشته می شود. دیگری محبت اهل بیت است. پیامبر فرمود: محبت من و اهل بیت درهفت جای وحشتناک که اولین آن مرگ قبر و... است نجات بخش است.
سوال – بعضی ها وقتی فوت می کنند در قبر قرار نمی گیرند مثلا در دریا غرق می شوند یا دفن نمی شوند. آیا اینها هم شب اول قبر دارند ؟ پاسخ – بله. امام صادق (ع) فرمود که اسم دیگر برزخ قبر است. قبر دو تا معنا دارد. یکی همین گودالی است که در قبرستان است و جایگاه بدن گوشتی ما است. بعد از مرگ تا قیامت دیگر با این بدن کاری نیست. یک بدن دیگری به ما داده می شود که روح به آن بدن تعلق می گیرد بنام بدن برزخی که مثل این بدن است ولی سنگینی ندارد شبیه بدنی است که ما در خواب می بینیم. البته هزاران بار کامل تر از این بدن ما است. عالم برزخ روح با بدن مثالی استک ه مثل این بدن است. اگر کسی در دریا دنیا رفته است یا مثل هندیها که مرده را می سوزانند و بر باد می دهند، قبر خاکی ندارد. ما به این قبر کاری نداریم. سوال و فشار قبر برای برزخ است. در عالم برزخ این اتفاقات رخ می دهد. قرآن در مورد قوم نوح می فرماید: بخاطر گناهانشان در دریا غرق شدند و وارد آتش شدند.
97-4-28-حجت الاسلام عالی.mp3
9.5M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_عالی 📚 با موضوع : یاد مرگ (قبر و وحشت قبر) 🗓 پنجشنبه بیست و هشتم تیر ماه 🗂 حجم : ۹ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #سیره_تربیتی_انبیاء_الهی_در_قرآن_کریم - #حضرت_یوسف_علیه_السلام 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_عابدینی 🗓 تاريخ پخش : سی ام تیر ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : سیره تربیتی حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عابدینی تاريخ پخش : 30-04-97 بسم الله الرحمن الرحیم از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند *** تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند پوشانده‌اند صبح تو را ابرهای تار *** تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند *** این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند ای گل گمان نکن به شب جشن می‌روی *** شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست *** از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست *** گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند شریعتی: سلام می‌کنم به همه دوستان عزیزم، بیننده‌های خوب و شنونده‌های نازنین‌مان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. انشاءالله هفته خوبی پیش رو باشد و انشاءالله خداوند متعال در لحظه لحظه زندگی همراه شما باشد و پشت و پناه شما باشد. در خدمت حاج آقای عابدینی عزیز هستیم. سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید. حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. شریعتی: قصه ما قصه حضرت یوسف(ع) بود، نکات بسیار خوبی که در جلسات گذشته شنیدیم. ادامه فرمایشات شما را خواهیم شنید. حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله توفیق پیدا کنیم چه در زمان غیبت و چه در زمان حضور حضرت از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم. در محضر سوره یوسف بودیم، عرض سلام داریم خدمت نبی گرامی اسلام(ص) و خدمت بقیة الله الاعظم و همچنین حضرت یوسف(ع) و اجازه می‌خواهیم به ما اذن بدهند در این احسن القصص وارد شویم. آغاز بحث ما با زندان شدن یوسف است. در محضر آیه 35 سوره یوسف(ع) هستیم. «ثُمَ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآياتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ» با اینکه تمام ادله بر پاکی یوسف دلالت کرد و روز به روز هم چه در جلسه‌ای که «غلقت الابواب» بود و پیراهن پاره شد و دلالت آن کودک بر پاکی یوسف به میان آمد و خود عزیز مصر هم یوسف را پاک حکم کرد و تبرئه شد. چه بعد از جریان زنان که همه زنان اقرار کردند «ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ» (یوسف/31) دست بشر بر او هیچ ورودی پیدا نکرده است. همانجا زلیخا اقرار کرد که من او را دعوت کردمن و او ابا کرد. با همه اینها بعد از جلسه‌ای که با زنها شد، مسأله بین مردم بیشتر پیچید که طهارت یوسف و عصمت یوسف و جریان زنان سران مصر و اینکه اینها دلباخته شدند. به خصوص در رأس اینها زلیخا بیشتر بین مردم پیچید.
بعد از اینکه این جریان پیش آمد، هرچه دلالت بر پاکی یوسف بیشتر آشکار می‌شد، دلالت بر آلودگی آنها بیشتر می‌شد که آنها مقصر و مجرم در این مسأله هستند، این دو با هم تلازم داشت. لذا به فکر افتادند چه کنند. از یک طرف این بود، از طرف دیگر هم این بود که زنان مصر به زلیخا مشورت دادند که این آهوی وحشی و گریز پا را که رام نمی‌شود باید به زندان بیاندازی که زندان او را رام کند و بعد دست یافتنی می‌شود، شرایط زندان را نمی‌تواند تحمل کند و برمی‌گردد. لذا زلیخا با کمال ناراحتی که ممکن بود از فراق یوسف پیدا کند به این راضی شد که مدت کوتاهی «لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ» برای مدتی تا این رام شود. تا اینکه قدری رام شود و قدری سر و صداها خاموش شود. «ثُمَّ بَدا لَهُمْ» تا به حال کار خانم‌ها بود، ضمیرها مؤنث بود اما اینجا یکباره ضمیر مذکر می‌شود و جمع مذکر است. «ثُمَّ بَدا لَهُمْ» بای مردها! چرا؟ چون این تصمیم را هم زنها و مردها در مشورت با همدیگر بدست آوردند. قسمتی را خانم‌ها تأثیر داشتند که گفتند: زلیخا اصرار کرد که یوسف مدتی به زنان بیافتد تا برگردد. مردها دیدند رسوایی به بار آمده و دستگاه حاکمیت نزد مردم متزلزل شده است، پس رأی با مردها بود اما مشورت و شور با خانم‌ها بود. دو علت هم داشت به این جهت«ثُمَّ بَدا لَهُمْ» یعنی حکم اولی این نبود. حکم اول بر طهارت و آزادی یوسف بود. اما برای اینها دوباره پیش آمد. «ثُمَّ بَدا لَهُمْ» جایی می‌گویند که ورق برمی‌گردد. با اینکه اینها آیات طهارت یوسف را دیده بودند، پیراهن پاره شده بود، بچه به زبان آمده بود. زنها دستشان را بریده بودند. همه اینها آیات بود. این نشان می‌دهد کار در نظام‌های حاکمیتی خیلی سخت است. یکجایی که مسأله پیچیده می‌شود پا روی همه‌ی حق هم گذاشته می‌شود. این فقط مخصوص نگاه حاکمیتی نیست. هرکسی در ارتباط خودش وقتی کار پیچیده می‌شود با اینکه حق را فهمیده «ثُمَّ بَدا لَهُمْ» ممکن است. تا قبل از این حکمش این بود غیر از این باشد اما یکباره می‌بیند منافعش به خطر افتاد. دیگر حاضر نیست پای آبرویش به حکم اولی تن بدهد. زیر آن حکم می‌زند و ما هم مبتلا هستیم. هرکسی پای زن و بچه خودش وسط می‌آید، پای منافع خودش وسط می‌آید بعد می‌بیند حاضر نیست به حکم حق تن بدهد و زیر حکم می‌زند هرچند آیات را دیده باشدو خلافش برایش آشکار شده باشد. این یک بیان عمومی است منتهی دستگاه‌های حکومتی منافعشان بیشتر است و قدرتشان هم غالب‌تر است و زودتر زیر نظر قبلی‌شان می‌زنند. حتی در یک گفتگوی ساده گاهی حرف برای ما روشن است و قبول هم می‌کنیم بعد می‌گوییم: اگر این را قبول کردیم تبعات دیگری دنبالش است. یکباره می‌بینیم طرف مقابل فقط به این قانع نیست و جلوتر می‌رود، یکباره زیر همه چیز می‌زنیم و از اصل منکر می‌شویم. اینها همه همان نگاه است. اقرار به گناه نزد خدا ممدوح است، انسان نزد خدا پیشانی ذلت بر خاک بمالد تا این ادب شود اگر اشتباه کرده است. از قله تکبر پایین بیاید و اعتراف به گناه نزد خدا بکند. این انسان را در ارتباط با مردم متواضع‌تر می‌کند. انسان حق ندارد نزد خدا اعتراف به گناه بکند اما نزد خدا که پیشانی ذلت به زمین بگذارد نزد خدا عزت است. از لذت نزد خدا نترسیم، ذلت نزد حقیقت هستی و نامتناهی وجود و حق مطلق است و ائمه و پیغمبر افتخار می‌کردند پیشانی ذلت بر خاک داشته باشند. هرچقدر انسان ذلیل باشد نشانه یافت عظمت حق است. یعنی حقیقت را فهمیده است. هرچه انسان پیشانی ذلت و افتقار را نزد خدا داشته باشد، اعتراف به گناه خودش نزد خدا داشته باشد، انسان را در ارتباط با مردم متعال‌تر می‌کند. پذیرش حق برایت راحت‌تر می‌شود.
«لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ» این را زندان می‌کنند تا «حَتّی حینٍ» هم کلام الهی نیست. بلکه کلام حکم جمع است که معلوم نباشد تا ببینند کی آثاری که اینها می‌خواهند ظاهر می‌شود. یعنی آن شایعه برطرف شود. یوسف برگردد، چون جرمی مرتکب نشده بوده که آن جرم حکمی داشته باشد و معلوم باشد. مجرم نبوده و اینها می‌دانستند. گاهیبعضی می‌گویند: با اینکه عزیز مصر می‌دانست این حکم غلط است اما چون زلیخا اهلش بود، اینجا به خاطر خانواده‌اش و نسبتی که دارد، حاضر شد این حکم را انجام بدهد و دفاع از خانواده‌اش بکند. خدای سبحان با بنده چقدر ارتباط دارد و بنده چه ارتباطی با خدا دارد؟ خدای سبحان به مقدار این ارتباط با بنده از بنده‌اش در وقت حساب دفاع می‌کند. آنجا به غلط یک دفاعی صورت گرفت، اما اینجا به حق صورت می‌گیرد. لذا در روایات دارد که آنجایی که بنده عمل را مرتکب شد و شیطان او را گول زد اما در دلش این جا نیفتاد و نسبت به عمل نادم بود. خدای سبحان این عمل را پس از محاسباتی به فاعل اصلی که شیطان است برمی‌گرداند و می‌گوید: بنده من منزه است. ما بی باک هستیم در مقابل خدا، این خیلی خطرناک است که انسان در درگاه الهی بی‌باک است اما خدا خیلی شکور است. «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ» (حج/38) مدافع اهل ایمان است در مقابل خود اهل ایمان اگر خطایی صورت دادند. فاعلیت آن خطا را به گردن شیطان می‌اندازد. این یک نکته که خدا مدافع ما می‌شود و انتقال از اینکه اینجا عزیز مصر به غلط، اما آنجا به صحیح که خدا آنجا در وقت دادرسی، شیطان در فاعلیت وسوسه تأثیر داشت. خدا می‌گوید: این بنده من با این عمل نسبت ندارد. این عمل برای او نبود. البته اینطور نیست که هرکس فکر کند هر گناهی کرد، ایمان برایش باقی می‌ماند. گاهی انسان با بعضی اعمال از دایره اهل ایمان خارج می‌شود و نمی‌داند این کدام عمل است. لذا باید از همه اعمال ترسید. قرار بود از صحنه خارج کردن یوسف یک مدت کوتاه باشد تا سر و صداها بخوابد اما حداقل دوازده سال طول کشید. آن هم در اوج جوانی یوسف، اوج نشاط یوسف و بی گناهی یوسف، اما تقدیر الهی هم در اینجا برای یوسف بد نشد. یعنی یوسف وقتی وارد زندان شد، این وارد شدن به زندان را می‌خواهیم از چند نگاه بررسی کنیم. یک زاویه، زاویه‌ای است که خدا به مسأله نگاه می‌کند. این بازترین زاویه است. نه مکانی از مکانی حاجب است، یعنی نه این صحنه از آن صحنه غائب است، این صحنه جامع است که نقل همه چیزها در این هست. در همه وقایع نه فقط ظاهرشان، نه فقط این زمان، تا آیندگان. یعنی تا آیندگان هم در این صحنه دیده می‌شود. صحنه دوم از نگاه یوسف است که به این صحنه می‌نگرد. عقبه‌ی خیلی از تصمیم‌گیری‌ها را به لحاظ ظاهری یوسف نمی‌بیند که اینها پشت پرده با همدیگر چه تصمیماتی گرفتند و چه نقشه‌هایی کشیدند. چه تدابیری دارند. به ظاهر یوسف اینها را نمی‌بیند. بی خبر است و دوربین دارد صحنه‌ای را نشان می‌دهد که یوسف(ع) هست و آمدند به او گفتند: باید به زندان بروی. با وضعی که سوار بر مرکب کردند و غل و زنجیر بر گردن و دست او زدند و در شهر گرداندند تا مردم ببینند یوسف به زندان می‌رود. بعد که می‌گویند: یوسف در زندان است، دیگر کم کم سر و صداها بخوابد.