eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : - 👤 كارشناس : 🗓 تاريخ پخش : بیست و ششم خرداد ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : سیره تربیتی حضرت یوسف (علیه السلام) در قرآن کریم كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عابدینی تاريخ پخش : 26-03-97 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. عید می‌آید اگر رؤیت شود ابروی تو *** ماه از رو می‌رود گر بنگرد در روی تو هر ستاره فرصتی بکر است تا دیدار ما *** از میان صد هزاران روزن گیسوی تو شب ندارم شام اما روزه‌ دارم روزها *** تا شوم چون موی و پیچم در میان موی تو بادها از فرط مستی دست افشان پایکوب *** در سمائی صوفیانه می‌وزند از کوی تو آرزو دارم بمیرم، غسل و تدفینم کنند *** چشم بگشایم ببینم زنده‌ام پهلوی تو صد هزاران قاصدک را سوی تو پر داده‌اند *** نیست اما نیست اما قاصدی از سوی تو شریعتی: سلام می‌کنم به همه دوستان عزیزم، بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین‌مان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. فرا رسیدن عید سعید فطر را تبریک می‌گویم. جشنواره‌ی فطرت‌های پاک، طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله خدای متعال خودشان جایزه همه‌‌ی ما را به دست ما بدهند. انشاءالله بهترین‌ها برای شما رقم بخورد. حاج آقای عابدینی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید. حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. اعیاد بر شما مبارک باشد. انشاءالله در این عید جایزه‌های ویژه از جانب خدا به همه ما بدهند، در رأی همه این جایزه‌ها آزاد شدن گردن ما از آتش جهنم باشد و بهترین جایزه ما ارتباط و فرج امام زمان (عج) باشد. شریعتی: انشاءالله حال و هوای ماه رمضان در زندگی ما استمرار داشته باشد، در حال و هوای روزها و شب‌های ما باقی بماند که چقدر آسمان نزدیک بود به ما و چقدر آرزوهای ما طبق تعبیر بلند امام سجاد در دعای 45 صحیفه دست یافتنی بود و به ما نزدیک بود. انشاءالله خداوند را همیشه مهمان دلهایمان بکنیم. قبل از شنیدن نکات شما در ذیل بحث حضرت یوسف، مسأله‌ی فقهی را که در این ماه هر روز می‌شنیدیم بفرمایید. حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله جایزه همه ما را در این ایام فرج آقا امام زمان(عج) قرار بدهند. پس از روزه دانستن بعضی از احکام برای ما لازم است، اگر کسی نتوانست روزه بگیرد به هر دلیلی، اگر تا سال آینده نتواند قضای روزه را انجام بدهد، علاوه بر قضای روزه در سال بعد، یک مد طعام هم باید به عنوان کفاره بپردازد. این یک مد طعام که به عنوان کفاره باید بپردازد، آیا می‌تواند به هر فقیری بدهد و بگوید: این را طعام بخر؟ نه! باید اطمینان داشته باشد که این پول صرف خرید طعام می‌شود. یا باید غذا بدهید و اگر غذا ندادید به او می‌دهید، او وکالت دارد از جانب شما برای خریدن غذا. یک مسأله دیگر این است که اگر کسی تا سال آینده نتوانست قضای روزه‌اش را بگیرد، اگر به دلیل مریضی یا مسافرت نتوانست روزه بگیرد یا کوتاهی کرد تا سال آینده، هی تأخیر انداخت، آیا اینکه نتوانست روزه بگیرد، اگر نمی‌داند که تأخیرش کفاره دارد، دانستن یا ندانستن در کفاره اثر دارد یا ندارد؟ می‌گوید: نه، علاوه بر قضا که هست، چه بداند که کفاره دارد چه نداند کفاره بر او واجب می‌شود. هم قضا و هم کفاره دارد. این یکسال که گذشت، چه بداند کفاره دارد، چه نداند و بعد بفهمد، کفاره بر گردنش هست. باز هم به حضرت یوسف(ع) سلام می‌کنیم و از ایشان اذن می‌گیریم که هم شفاعت ما را داشته باشند و هم اجازه بدهند به قصه ایشان وارد شویم و استفاده کنیم و توفیق بدهند در اینکه بهره‌مند باشیم نسبت به نکاتی که خدای سبحان در مورد ایشان ذکر کرده است و ایشان را عزیز داشته است و به عنوان صدیق معرفی کرده است. انشاءالله این نبی صدیق الهی به ما کمک کنند که استفاده عملی و علمی بیشتری داشته باشیم. به آیه 30 این سوره رسیدیم. بعد از اینکه خبر جریان زلیخا، همسر عزیز مصر بین زن‌های مصر پیچید. «وَ قالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا إِنَّا لَنَراها فِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (یوسف/30) با غلام خودش مراوده داشت و از حالت عادی خارج شد و این شدت پیدا کرد که حتی به التماس در ارتباط با این غلام افتاد که از شأن یک خانم که در مسند حاکمیت قرار داره دور است. این مسأله طوری شد که آبروی زلیخا تحت تأثیر قرار گرفت.
با توجه به کوششی که عزیز مصر کرد که مسأله همانجا تمام شود و سربسته بماند، اما چون دامن یک رجل پاکی مورد اهانت و تهمت قرار گرفته بود، بالاخره مسأله فاش شد و این فاش شدن هم طهارت بیشتر یوسف را به دنبال داشت. هرچند یوسف این کار را نکرد و از جانب یوسف این مسأله نبود. یکی از چیزهایی که در اینجا نقل می‌شود این است که در آیه بعدی تعبیر را خوب بیان می‌کند. «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَ» وقتی زلیخا شنید مکر این زنان را، نشان می‌دهد این گفتار فقط یک گفتار عادی نبود. بلکه یک مکر و حیله بود و یک نقشه بود. تفاوت مکر با کید این است. مکر یک نقشه کشیدن و تفکر پشت کار دارد. اما کید در مرتبه عمل است. درست است کید از جهت ظهور قوی‌تر است چون در مرتبه عمل است، لذا به زلیخا گفت: «إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيم» کید شما عظیم است. آن کید در مرتبه عمل بود اما اینجا خود خدای سبحان نقل می‌کند، «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَ» یک نقشه‌ای پشت کار هست. با حساب و کتاب این مسأله اتفاق افتاده بود و می‌دانستند چه می‌خواهند. زلیخا فرد سیاستمداری بود. در کنار اینکه یک عاشق دلباخته بود و همه هستی‌اش را بر سر عشقش گذاشته بود، اما شخص ساده‌ای نبود. بی خود به این مقام و منصب هم نرسیده بود. نقشه‌هایی که در مسائل مختلف می‌کشید و حتی سلطه‌اش بر عزیز مصر که به راحتی بر او غلبه داشت، نشان می‌دهد شخصیت بسیار قوی است. اینجا هم این خانم با یک نقشه‌ی کامل معکوس نقشه آنها، به گونه‌ای اینها را مبتلا کرد، که اگر آبروی زلیخا در اثر چند سال ریخته شد، آبروی آنها در چند لحظه ریخت. «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ» (یوسف/31) به سوی اینها پیک ویژه فرستاد. «أرسَلت» یعنی اینها را با یک شرافتی تحویل گرفت. یک موقع آدم دعوت می‌کند هرکس بیاید، اعلام می‌کند جشن و سرور است، اطعام است بیایید. اما یکوقت پیک ویژه می‌فرستیم آن هم با یک تشریفات، «أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ» تک تک اینها را دعوت کرد. تعداد اینها زیاد نبود. بین ده تا حدکثر چهل نفر ذکر کردند. اینها زنان اشراف و سرشناس مصر بودند. اینها را دعوت کرد «وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً» این خیلی تعبیر زیبایی است. برای هر کدام تک تک یک جای فراخی قرار داد که تکیه بدهند، راحت باشند. اینها همه با نقشه بود. یعنی فقط نمی‌خواست اکرام کند. زلیخا با یک نقشه کاملاً حساب شده جلو رفت. پیک ویژه فرستاد که همه قبول کنند و بروند. «وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً» به هرکدام از اینها هم بعد از اینکه نشستند گفتگو کردند، میوه آوردند و پذیرایی کردند، چاقوهایی آورد که از حد عادی هم تیزتر بود. به تک تک اینها چاقو دادند. «سِکّین» یعنی آرامش، چاقو چه ربطی به آرامش دارد، بعضی از اهل لغت این را نقل کردند که سِکّین از این باب گفته شده که جان حیوانی را که جان دارد به سکونت می‌رساند و می‌گیرد. «وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ» بعد یوسف را به گونه‌ای آماده کرده بود، یوسف غلامش بود و جایی که گناه و خطا نبود مجبور به اطاعت بود. در بعضی نقل‌ها دارد، مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: همه با بهترین لباس‌ها و آرایش آمده بودند چون دعوت به یک جلسه رسمی شده بودند. در این حالت زلیخا به یوسف گفت: «اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ» نشان می‌دهد این جای دوری نبود. یا در قسمتی بود که مخصوص پذیرایی بود مثل آشپزخانه، یا در صندوق خانه‌ای بوده که جلویش پرده بوده که دیده نشود. یوسف آماده بود که هر زمان صدایش زد، بیاید. یکباره وسط پذیرایی که چاقو دست زنان بود، دستور داد بیرون بیا! «اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ» بر اینها وارد شو! می‌‌خواست کاملاً ناگهانی باشد. بنا بود تا صدا زد یوسف بیاید.
خیلی از مفسرین گفتند: «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَ» مکر زلیخا این بود که تمام شایعات را عمداً کردند تا زلیخا مجبور شود یوسف را نشان بدهد. می‌گویند: عمداً این افشاگری را کردند که زلیخا تحت فشار قرار گیرد و مجبور شود یوسف را نشان بدهد. دوست داشتند بدانند یوسف کیست و چرا زلیخا اسیر یک برده شد؟ زلیخا از این فرصت استفاده کرد و به صورت ناگهانی او را وارد جلسه کرد. «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ» تا چشم اینها به یوسف افتاد، چاقو و ترنج دستشان بود. ترنج در اینجا همان بالنگی است که داریم. بالنگ میوه پذیرایی برای ما نیست. شاید آن زمان در مصر نوعی از این بالنگ بوده که قابل پذیرایی بوده است. پوست بالنگ محکم است و نیاز به چاقوی تیز دارد و عمداً چاقوی تیز گذاشته بودند. همان زمانی که پذیرایی شروع شد، یکباره یوسف وارد شد. آنقدر این حالت مبهوت کننده می‌شود به طوری که اینها همه از وجودشان خالی شدند. در نگاه به یوسف از خود‌ بی‌خود شدند. دست‌هایشان را با چاقو می‌برند. «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ» آن چیزی که شنیده بودند، هزاران هزار بار آن را عمیق‌تر کنند، از جهت زیبایی و جمال، آن هم یوسفی که علاوه بر زیبایی، رفتارش هم زیبا بود. نقل شده زلیخا حدود هفت سال ناز می‌کشید که نگاهش کند و نگاه به زلیخا نکرده بود. آن حقیقت زیبایی یوسف که اکتسابی بود، زیبایی سیرت یوسف است که قرآن این را بزرگ می‌کند. زیبایی صورت که خلق است و انسان دخیل نیست. اگر دنبال کسی هستیم که ببینیم چیست، برای ازدواج چه خانم و چه آقا، نه اینکه زیبا نباشد، اما بداند زیبایی کار او نیست. زیبایی خلق خدا بوده است. لذا زیبایی دلیل خوبی نیست اما سیرت و اخلاق را اختیاراً ایجاد کرده است. زیبایی و زشتی دلیل بر خوبی و بدی نیست. زیبای مطلق مثل یوسف(س) کم است. «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ» وقتی دیدند، دیدند خیلی عظیم‌تر از چیزی است که تصور کرده بودند. «وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» آنقدر مجذوب شدند، آنقدر از خود بی‌خود شدند در نگاه به جمال یوسف که دیگر وجودشان از خودشان خالی شد. به طوری که این چاقوی تیز «قَطَّعن» باب تفعیل است. یعنی اینها دست را می‌بریدند و مکرر دست را بریده بودند. «وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ» خدا منزه است! این بشر نیست. «ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ» او فرشته است. چون اینها بت پرست بودند، تمام زیباترین مظاهر که در نظر می‌گرفتند، این زیبایی را مظهر یک فرشته‌ای می‌گرفتند. آن زیبایی فرشته برای اینها غیر قابل تصور است، چون دیگر با چشم محسوس برای آنها دیدنی نبود. اینها به اینجا که می‌رسند آن اعتقادی که دارند، می‌گویند: این همان فرشته است که تمام زیبایی‌ها از او نشأت گرفته است. هرچه در عالم زیباست و زیبایی از او نشأت می‌گیرد این همان فرشته است. «ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ» این ملک زیبایی است. این کریم است. این فرشته است و بشر نیست.