گاهی خدای سبحان انسان را به سختی مبتلا میکند. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» (بقره/155) تا انسان جزع و فزع کند و ناله کند. این از محبت خداست به انسان که به سختی بیافتد و این ناله را بشنود و این تضرع و رابطه برقرار شود. گاهی ما میگوییم: خدایا این رابطه را نمیخواهیم. میگوید: تو مثل بچهای هستی که میخواهد از دارو فرار کند اما دوای تو این است. «الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» (بقره/156) این نگاه اگر در رابطه با خدا باشد خیلی چیزها برای انسان ساده میشود. به مصیبت از چه منظری نگاه کنیم. با کدام دوربین ببینیم. لذا «إِنَ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا» (شرح/6) همین است. یعنی دو دوربین است. از یک دوربین تو سختی میبینی، از یک دوربین عین راحت است. دوربین جامع هم هست، هم عسر را میبیند و هم یُسر را میبیند. اینها در آمیخته با هم هستند. همه حوادثی که برای ما پیش میآید همینطور است. دوربین دیگر دوربین زندانبان بود. نگاه زندانبان به زندانی یک نگاه متکبرانه است. وقتی زندانبان به یوسف رسید از منظر چشم او اول به عنوان یک زندانی بود. اما وقتی حوادث را میبیند دوربینی که دارد از این چشم نشان میدهد میبیند یکی از عاشقهای یوسف زندانبان میشود. مجذوب میشود به طوری که اظهار علاقه میکند و میگوید: اگر دست من بود لحظهای نمیگذاشتم اینجا بمانی. نظام الهی که یوسف(ع) داشت، هرکس با او ارتباط برقرار میکرد، جذب این رابطه میشد حتی زندانبانی که فطرت او اینقدر محجوب شده است.
از یک زاویه دیگر زندانیان هستند. میبینند یک نفر جدید وارد شده است. این شخص جدید ظاهرش و حالاتش به زندانیان نمیخورد. شب کنار درخت خشک آمده و درخت سرسبز شده است. بعد اول صبح اولین کاری که کرده یکی یکی به زندانیان سر زده، به خصوص آنهایی که بیمار بودند و مشکل داشتند. وقتی زندانیان رفتار یوسف را میبینند، رابطهشان چه میشود. به دهان کسی که بیمار بود غذا میگذاشت و از او پرستاری میکرد. لباس او را میشست. کارهایش را انجام میدادم. عظمت و وقار و الهیت را در وجود او میدیدند. عبادت او را میدیدند. مثل یک خادم برای اینها خدمتگزاری میکرد. برای زندانیان یکباره فضا تغییر کرد. دیگر زندان نبود و غیر قابل تحمل نبود. یک محیط گرم شد. این نگاه که پیش آمد در زندان تغییر ایجاد شد. وقتی وارد زندان شد بعضی خطاب کردند: «یا فتی، بارک الله تعالی فیک ما احسن وجهک و ما احسن حدیثک» تو چقدر زیبا و خوش بیان هستی. همه چیز تو حسن است. زندانی که هیچکس به او بها نمیدهد، همه جور تحقیری میشود، یک آدم وجیه و با وقار و با کمال بیاید به اینها خدمت کند و طوری باشد که گویی عبد اینهاست. همینها بعداً کادر یوسف(س) برای حاکمیت او شدند. یعنی به جایی رسیدند که بعدها جزء کادر یوسف برای حاکمیت شدند. لذا محیط زندان برای یوسف(ع) با همه محدودیتهایی که دارد هیچ حدی ایجاد نکرد. در سختترین شرایط امکان کار کردن و کادر ساختن هست چه برسد به ما که خداوند برای ما یک فراخی با حاکمیت الهی در کشور قرار داده است. ما اگر نتوانیم نتیجه بگیریم معلوم میشود خیلی در عزم و جزم کوتاهی کردیم. او در زندان با مجرمین توانست کادرسازی عظیم داشته باشد و محیط زندان را تغییر بدهد. اگر هرکدام از ما نتوانیم به وظیفهمان درست عمل کنیم و این برای مردم سخت شود، خلی بد است. یوسف در زندان پولی نداشت اما توانست وضعیت روحی آنها را آنچنان تغییر بدهد که از هر پول خرج کردنی ارزشمندتر بود.
در اینجا اولین بار است که از یوسف اصل و نسب او را میپرسند. لذا در قرآن در زندان است که یوسف اصل و نسبش را بیان میکند. میپرسند: تو که هستی که اینقدر کارهایت و رفتارت و خُلق و گفتارت شریف است و حسن است؟ آنجا خودش را معرفی میکند که من یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل الله هستم. معلوم میشود مردم جریان ابراهیم خلیل الله را میدانستند. لذا تا معرفی میکند این معرفی اعجاب بالاتر هم ایجاد میکند که تو فرزند ابراهیم خلیل الله محسوب میشوی. لذا بعد از دوران بردگی یوسف اولین بار است که اصل و نسب آنجا آشکار شد. شاید هم زمینه نبوت است که اینجا باید اصل و نسب آشکار شود. همینجا هم به نبوت مبعوث شد. دارد «حضرت یوسف در آن خانه منزل ساخته و بساط بندگی بیانداخت.» یعنی در عین خدمت به مردم عبودیتش در آنجا کم نشد. آنطور نبود که به قیمت خدمت به مردم بندگی و عبادتش را کنار بگذارد یا به قیمت عبادت خدمت به مردم را کنار بگذارد. اینجاست که مرد خدا وقتی در صحنه قرار میگیرد اوج خدمت به مردم است و اوج عبادت خداست.
خدا امام را رحمت کند. در عین عبادیاتش که روزی چندین بار قرآن میخواند، یادم نمیرود که در دوران آخری که مریضی سخت داشت، نمازش را در حالی میخواند که دو سرم به دستش وصل بود و دو نفر کنارش بودند که نیافتد. نماز را در این حالت ایستاده میخواند. وقتی میخواست بنشیند و به سجده برود، این پا زمین میخورد چند بار لرزش بدن طول میکشید تا آرام شود و سجده برود ولی نماز را ایستاده میخواند. وقتی در نجف است و مردم اینجا در حالت اعتصاب دوران انقلاب، به شرکت نفت اعتصاب کرده بودند و نفت ندارند، امام آنجا میگوید: برای من چیزی روشن نکنید. مردم ایران نفت ندارند. با اینکه آنجا محدودیت نبود، اما میگوید: من باید مطابق آنها باشم. اگر مسئول ما در نظام ارتباطیاش در حد مردم قدم بردارد، برای مردم سختی قابل تحمل میشود. یوسف(س) در زندان آمده و آمدن یوسف در زندان و دیدن شرایط سخت و حدود دوازده سال در این زندان سر کردن برای یوسفی که میخواهد حاکمیت پیدا کند در منظر الهی ضروری بوده است که این دوران را طی کرده و چشیده باشد. زندگی با محرومین برای او محسوس باشد که وقتی مجری قانون است و قضاوت در مقام قانون میکند با این سختی کشیدنی که قبلاً داشته رفتار میکند. این برای مردم قدرت جذب به نظام ایجاد میکند. وقتی اینطور میشود قدرت جذب ایجاد میشود. باید یوسف اینجا بیاید و از اینجا به مقام عزت برسد که دائماً اینها در چشمش باشد.
چو مردان در مقام صبر بنشست *** به شکر آنکه از کید زنان رست
نیافتد در جهان کس را بلایی *** که ناید از بلا بوی عطایی
هر ابتلایی برای برگشت است. یا برای تطهیر است. لذا نمیگوییم: تقاضای سختی بکنید اما اگر پیش آمد برای رفع آن هم کوشش بکنیم. اما حواسمان باشد از یک دوربین دیگر هم نگاه بکنیم. از یک چشمه دیگری هم به این نگاه کنیم. گریههای یوسف در زندان در فراق یعقوب خیلی شدید بود. به طوری که زندانیان گفتند: یک روز در میان گریه کن. روزی که گریه نمیکرد فشار بر یوسف بیشتر از روزی بود که گریه میکرد.
قصه حضرت یوسف(س) با قصههای فرعی همراه میشود که این قصههای فرعی هرکدان نقشی در تشخص شخصیت یوسف ایجاد میکنند. اول یعقوب بود، بعد برادران بودند، بعد کاروانی بود که او را از چاه درآوردند. در بازار برده فروشها فروختند و عزیز مصر او را خرید. عزیز مصر او را به همسرش زلیخا هدیه کرد که نقش زلیخا خیلی طول کشید. از اینجا وارد زندان شده و نقش جدیدی کنار یوسف قرار میگیرد، همزمان با ورود یوسف به زندان دو جوان وارد زندان میشوند. در اینجا میگوید: «وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ» (یوسف/36) دو جوان، با اینکه اینها جزء خدم حاکمیت بودند و یک توطئه پیش آمده بود که میخواستند شاه را ترور کنند، ماجرا لو رفت. یکی بی گناه بود و یکی گناهکار بود. همزمان با یوسف بود. یعنی سه زندانی جدید وارد یوسف شدند. هر سه با هم به جلوی در زندان رسیدند، یوسف از یک سو و این دو جوان از سوی دیگر رسیدند. قرآن میفرماید: «وَ دَخَلَ مَعَهُ» با ا، این همراهی معیت است. همراه یوسف دو نفر دیگر هم وارد شدند. «قالَ أَحَدُهُما» معلوم میشود فاصله افتاد. یعنی دورانی را در زندان هستند و زندگی کردند. حالا برای اینها خواب دیدن پیش آمد. هیچ حادثهای در نظام و منظر الهی اتفاق نیست. هر چیزی معلول علتهای متعددی است که قبل از این بوده تا به اینجا برسد. اگر من چشم علت بین ندارم، دلیل بر این نیست که اتفاق باشد. من گاهی نمیتوانم سلسله علت را ببینم که از کجا تا اینجا رسیده است، اما این حتماً در نظام الهی سلسله علت دارد. لذا کاملاً منظم و حساب شده است. ارتباط بین حوادث هم اتفاقی نیست. همه حوادث به هم ربط دارد. در نظام فلسفی اصطلاحی داریم که هر دو شیء یا علت ومعلول هستند یا معلول علت ثالث هستند لذا با هم مرتبط هستند. یا هردو علت هستند، یکی علت و یکی معلول دیگری است. یا اگر اینها معلول و علت همدیگر نیستند، هردو معلول علت ثالثی هستند تا به این میرسد که خدا خالقشان است و علت ثالث تا جایی میرود که خداست. پس با هم ارتباط دارند. این نگاه در عالم چقدر آشنایی ایجاد میکند تا نگاهی که عالم همه بیگانه باشد.
«وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ» رابطه بین اینکه این دو با هم وارد زندان شدند، یک رابطه کاملاً حساب شده است. خود این دو رابطه کاملاً حساب شده و منظم است. در هر حادثهای در عالم اگر اینطور نگاه کنیم چقدر نگاه عمیقتر میشود. وقتی عمق حادثه معلوم شد پیامش آشکارتر میشود. هرچه حادثه بهتر شناخته میشود آدم میتواند پیامش را هم بهتر ببیند. اینجا خدا اصرار دارد بگوید: اینها با هم وارد شدند. این با هم وارد شدن یک شرایطی را ایجاد میکند که این شرایط مؤثر در نتایجی است که بعداً میخواهد ایجاد شود. «وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ» یکی دیگر هم اینکه نشان میدهد زندان انفرادی نبود. بعد از مدتی اینها خواب میبینند. چون اینها یوسف را از محسنین میدانستند، وقتی یوسف را میبینند احساس میکنند که این میتواند این معما را از برای اینها حل کند. یوسفی که همه مشکلات زندانیان را حل میکند این خواب را هم تعبیر خواهد کرد. خوابشان را برای یوسف میگویند و یوسف از این خواب بهترین استفاده را میکند. یعنی مرد الهی این است که وقتی به او رجوع میشود از این رجوع بهترین استفاده را میکند، هم خواب را تعبیر میکند و هم از آنجا آن نگاه الهی نجات اینها را که توحید است را برایشان مطرح میکند.
شریعتی: نکات خیلی خوبی را شنیدیم. این هفته قرار است از روحانی بزرگوار و جلیل القدری مثل حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم یاد کنیم.
امروز صفحه 394 قرآن کریم، آیات نورانی سوره مبارکه قصص را تلاوت خواهیم کرد.
«قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِياءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ «71»
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ «72»
وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «73»
وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ «74»
وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «75»
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ «76»
وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ «77»
ترجمه : بگو: آيا انديشيدهايد كه اگر خدا شب را تا روز رستاخيز پايدار بدارد، كدام خدايى غير از «اللّه» براى شما روشنى خواهد آورد؟ پس آيا نمىشنويد؟ (و) بگو: به من خبر دهيد كه اگر خداوند، روز شما را تا روز رستاخيز جاودان بدارد، كدام خدايى غير از «اللّه» براى شما شب خواهد آورد تا در آن آرامش (و آسايش) يابيد؟ پس آيا نمىنگريد؟ و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز را قرار داد تا در آن آرامش يابيد و از فضل او (روزى خود را) بجوييد، و باشد كه شكر گزاريد. و (باز به خاطر آوريد) روزى را كه (خداوند) آنها را ندا مىدهد، پس مىگويد: كجايند آن (همتايان و) شريكانى كه براى من مىپنداشتيد؟! و (در آن روز) از هر امّتى، گواهى بيرون مىآوريم، پس (به مشركان) مىگوييم: دليل خود را (بر شرك) بياوريد! پس مىفهمند كه حقّ، مخصوص خداست و هر چه به دروغ مىبافتند، از (دست) آنان رفته و محو شده است. همانا قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم نمود، با آن كه ما آنقدر از گنجها (و صندوق جواهرات) به او داده بوديم كه حمل كليدهايش بر گروه نيرومند نيز سنگين بود. روزى قومش به او گفتند: مغرورانه شادى مكن، به درستى كه خداوند شادمانان مغرور را دوست نمىدارد. و (اى قارون!) در آنچه خداوند به تو داده است، سراى آخرت را جستجو نما و (در عين حال) بهرهات را نيز از اين دنيا فراموش مكن و همانگونه كه خداوند به تو احسان كرده است، تو نيز (از اين ثروت به ديگران) احسان نما وبدنبال فساد در زمين مباش كه خداوند، فسادگران را دوست نمىدارد.
شریعتی: این ایام که ایام زیارتی حضرت رضا(ع) هست، کم کم به روز دحو الارض نزدیک میشویم. حتماً ائمه محترم جماعات و روحانیون معظم و معزز به سایت ما مراجعه کنند و برای ثبت نام زائر اولیها اقدام کنند که دوستان ما مقدمات سفر را فراهم کنند. اشاره قرآنی را بفرمایید و از مرحوم شیخ عبدالکریم حائری برای ما بگویید.
حاج آقای عابدینی: آیات اول این صفحه یک بحث بسیار عالی است که همه ما مبتلا به آن هستیم اینکه به حجاب عادت مبتلا شدیم. خیلی از آیات و حقایق بخاطر اینکه انسان عادت میکند توجه به آن نمیتواند بکند، لذا بهرهمند هم نیست. اگر خدای سبحان برای شما شب را دائمی میکرد تا قیامت، چه کسی بود که روز را برای شما ایجاد کند؟ اگر روز را دائمی میکرد چه کسی بود شب را ایجاد کند تا سکونت برای شما ایجاد شود و آرامش بیاورد. توجه به اینکه دائماً این نعمت شب و روز ایجاد میشود و انسان آرامش و اشتغال دارد و میتواند انسان را تنظیم کند و این رفت و برگشت که دائماً ایجاد میشود، وقتی یک چیزی دائمی باشد انسان توجه به ایجادش ندارد. یکنواختی مانع توجه میشود. شب میرود و روز میآید و روز میرود و شب میآید. خدای سبحان اینجا توجه میدهد که به حجاب عادت مبتلا نشوید.
نکتهای در مورد اجاره خانهها بگوییم که هرچقدر شرایط سختتر میشود و فشارها بیشتر میشود رحم در آنجا اگر محقق شود بیشتر مطلوب حضرت حق واقع میشود و تأثیر بیشتر است. لذا حواسمان باشد در شرایط امروز، مالکانی که خانه برای اجاره دارند، اگر امروز گذشت کنند غیر از گذشتی است که در وقت عادی میکنند. هر تخفیفی که امروز بدهند گشایش ایجاد میشود و در شرایط اضطرار، اجابتش از جانب خدا و رحمت خدای سبحان خیلی عظیمتر از اوقات دیگر است.
در رابطه با مرحوم شیخ عبدالکریم حائری دو سه نکته بگویم. ایشان در شرایطی حوزه را تأسیس کرد که انگلستان و مهرهاش رضاخان در اینجا کاملاً تمام نمادهای دینی را از بین میبردند و فشار روی قشر متدین ایجاد میکردند. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حوزهای تأسیس کرد و بنای تبلیغ در حوزه را گذاشت. کسی که در حوزه درس میخواند حتماً به روستاها و شهرها و اطراف برود و بتواند در آنجا که دارند مظاهر دین را از بین میبرند، اینها احیاء امر الهی را کنند. یکی از نکات دیگر این است که حاج شیخ عبدالکریم که از دنیا رفتند، فرزندانش نان شب نداشتند. از بس ایشان ساده زیست بود. کسی که مرجعیت عامه شیعه را داشته و حتی اینقدر مقروض بود که برای طلبهها خرج کرده بود و مقروض از دنیا رفت. عبایی را برای پسرش کسی هدیه آورد که یک مقدار گران قیمت بود. ایشان با پسرش صحبت میکند که این عبا در شأن شما نیست. لذا عبا را فروختند و تبدیل به سه عبا برای سه نفر کردند. یعنی تا این مقدار مراقب بودند. مواظب فرزندانشان بودند که یک موقع مبتلا به حیثیت آقازادگی نشوند.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای عابدینی: انشاءالله خدای سبحان به برکت امام زمان(عج) فرجشس را نزدیکتر بگرداند و این سختیها را به برکت وجود ایشان و اولیائش که الآن هستند از زندگی مردم تبدیل به راحت بکند و دشمنان ما را به عزت خودش نیست و نابود بگرداند.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-6-حجت الاسلام عابدینی.mp3
12.14M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_عابدینی
📚 با موضوع سیره ی تربیتی حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم
🗓 شنبه ششم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱.۵ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : آداب سفر
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين بهشتی
تاريخ پخش : 07- 05-97
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شریعتی: «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی» سلام میکنم به همهی دوستان عزیزم، بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، هموطنان خوب خارج از کشور، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. در محضر حاج آقای بهشتی نازنین هستیم، سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمة الله. من هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان این برنامه سلام میکنم و برای همه آرزوی بهروزی میکنم و برای سلامت و قبولی زیارت راهیان خانه خدا دعا میکنم. انشاءالله همه ما در ثواب زیارت آنها شریک باشیم.
شریعتی: انشاءالله، هفته گذشته خواستیم یک نگاه از منظر قرآن کریم و روایات به سفر داشته باشیم. به اهداف سفر اشاره کردند. خیلی پیام برای ما آمده که شما دلتان خوش است، در این اوضاع و احوال از آداب سفر و اهداف سفر میگویید. چه کسی حال سفر رفتن را دارد؟! قبل از شروع بحث پاسخ این دوستان را بدهید و بحث امروز را آغاز کنید.
حاج آقای بهشتی: ما مردم ایران مردم بزرگی هستیم و دشواریهای زیادی را پشت سر گذاشتیم و بزرگی مردم ایران را همه دنیا فهمیدند. الآن هم در یک دوره سخت هستیم. خودمان باید به خودمان کمک کنیم. یک جامعه شاد و پر استقامت و پیگیر. به نظرمان رسید جمعیت میلیونی در جادهها در فصل تابستان از هموطنان ما در سفر هستند. گفتیم با الهام از حضرت پروردگار چه کنیم این خوشتر شود؟ معنایش این نیست که به مشکلات توجه نداریم. وضع معیشت و اقتصاد مردم خراب است. نه توجه داریم اما خواستیم حالمان را خوشتر کنیم. اسلام با رکود مخالف است. رکود جسم، رکود جان، رکود مال، رکود فکر، رکود کالا، رکود طبیعت، اسلام حرکت را دوست دارد. فکر خوب و علم خوبی دارم در اختیار دیگران قرار ندهم. اسلام نمیپسندد و میگوید: با دیگران مشورت کن و یافتههای خودت را در اختیار دیگران قرار بده. برکه آب راکد نباش و در حال حرکت باش. یا مال را به صورت کنز در خانه نگه ندار. اسلام نمیپسندد مال در خانه نگهداری شود. چیزی که به دلایلی بعضی مبتلا هستند. یا اسلام میفرماید: هرکس زمین و آب دارد اما همچنان فقیر است از رحمت خدا به دور است. باید تلاش کند این زمین را به زمین حاصلخیز تبدیل کند و از آن برداشت کند. اسلام با احتکار کالا مخالف است. پس سفر و مسافرت را اسلام میپسندد منتهی میگوید: هدفمند باشد. در جلسه قبل بعضی اهداف را اشاره کردیم. در این جلسه آداب سفر را میگوییم. چه سفرهای کوتاه چند ساعته و چه سفرهای چند روزه، منظور ما این است که با الهام از آیات قرآن و رهنمودهای پیامبر و ائمه این سفر خوشتر شود و حال ما بهتر شود. بیست و چند نکته است که همه یا از آیات قرآن یا از رهنمودهای پیامبر و امامان به ما رسیده است. خدا ارحم الراحمین است، مهربانترین مهربانان، پیامبر رحمة للعالمین است، امامان ما هم فرمودند: ما از مادر و پدر نسبت به شما مهربانتر هستیم. امام رضا(ع) فرمود: به شیعیان ما پیغام بدهید که ما بیش از آن اندازه که شما ما را دوست دارید، ما شما را دوست داریم. این رهنمودها نشانه مهرشان است.
نکته اول میفرماید: تنها سفر نکنید. جمعی باشد. خداوند ما را طوری آفریده نیازمند همدیگر هستیم، با هم سفر کنیم. احادیثی داریم که از رحمت خدا به دور میماند کسی تنها غذا بخورد، تنها بخوابد و تنها سفر برود. حتی الامکان این را رعایت کنیم. اگر ناچار هستیم که تنها سفر کنیم از دعاهایی که به ما یاد دادند استفاده کنیم. مثلاً «لا حول و لا قوة الا بالله« را زیاد بگوییم. ماشاءالله را زیاد بگوییم. در دلمان با هر زبانی بلد هستیم از خداوند کمک بخواهیم و از خطرات به او پناه ببریم. از دعا استفاده کنیم. اگر ناچار هستیم تنها سفر کنیم. پس تنها سفر نکنیم! عددش هم پیغمبر فرموده، عدد مناسب چهار به بعد است. حداقل چهار نفر باشند که خوش بگذرد. در سفر نوعی معاشرت هست که به بالندگی عقل و به شکوفایی فطرت میانجامد.
نکته دوم انتخاب همسفر است. فرمودند: همسفری انتخاب کنید از نظر خلق و خو با شما سازگار باشد. همسفری انتخاب نکنید که خرج شما را بدهد. اسلام این را نمیپسندد، اسلام عزت را دوست دارد. دنُگی حساب کنید، یکبار ایشان حساب کند و یکبار شما حساب کنید. وقتی برگشتیم یک عزتی را در خودمان احساس کنیم و زیر دین او نباشیم. این خواری به دنبال دارد. بعد انسان به فکر میرود که چرا من ندارم؟ وقتی همه همسطح بودیم خرجها هم مناسب با داشتههای ما هست. گزارش سفر موسی بن عمران در قرآن آمده است. قرآن میفرماید: وقتی خواست به راه بیافتد جوانی را با خود همراه کرد. این به ما درس میدهد که تنها سفر نکنیم. جوان یوشع بن نون بود. جانشین حضرت موسی کسی که راهش را ادامه داده و کتابش را به ثبت رسانده است. امیرالمؤمنین(ع) به پسرش امام حسن مجتبی(ع) این توصیه را میفرماید: «سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ» (نهجالبلاغه/نامه31) قبل از اینکه بخواهی راهی جایی شوی، همسفر را دقت کن. «وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّار» قبل از اینکه بخواهی خانه بخری از همسایهها پرس و جو کن. اینجا چطور محلی است؟
نکته سوم اینکه سفر را با نام خدا شروع کنیم. از حضرت نوح در قرآن سفری گزارش شده است. وقتی مسافران سوار کشتی شدند به آنها فرمود: سوار این کشتی بشوید، «وَ قالَ ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» (هود/41) با نام خدا آغاز کنید و با نام خدا توقف کنید. «مُرساها» یعنی توقف، «مجراها» یعنی حرکت. برنامه ما برنامه سمت خداست. یعنی کارها و هر موضوعی در این برنامه مطرح میشود باید رنگی از خدا داشته باشد. میخواهم سفر کنم و از خانه بیرون بروم، بسم الله الرحمن الرحیم! امامان ما هم دعاهای زیادی به ما یاد دادند، مثلاً «قل هو الله» به سمت راست و به سمت چپ، روبرو و پشت سر، یا سوره حمد، آیت الکرسی را غالباً ایرانیها حفظ هستند. صلوات بفرستید. از روح بلند پیامبر امداد میطلبیم. با نام خدا و دعا آغاز کنیم. در وسایل الشیعه ده صفحه دعا از ائمه مختلف به ما رسیده است. جایی خواندم که سفرتان را با توسل به امام رضا(ع) شروع کنید. از خدا بخواهید به حق این امام نازنین یک سفر خوش و خوبی به دور از حادثه خدا برای شما تقدیر کند.
نکته چهارم؛ سفر خودتان را با صدقه شروع کنید. امام صادق(ع) فرمود: «افْتَتِحْ سَفَرَكَ بِالصَّدَقَةِ» (کافی/ج4/ص283) دنبال حدیث است که سلامتیات را با صدقه تضمین کن. خودت را بیمه کن، خداوند که حاکم و فرمانروای عالم است، تو را از خطرات مصون میدارد. صدقه بدهید. حدیثی داریم صدقه کم یا زیاد، ولی صدقه بدهید و مقید باشید. در سفر فرمودند: فقرایی که سمت شما میآیند را رد نکنید و حداقل تا سه فقیر را کمک کنید.
نکته پنجم؛ آشنایان را از سفر خود باخبر سازید. وقتی با خبر باشند مراقب خانه ما هستند یا حواسشان هست ما در سفر هستیم چرا نیامدیم؟ خدای نکرده حادثهای رخ داده است. پرسو جو میکنند. وقتی برگشتیم به دیدن ما میآیند. این الفت بین انسانها را زیاد میکند و ارتباطات را گرم میکند. یکی از آداب سفر دعا به مسافران هست. پیامبر عزیز ما(ص) وقتی به مسجد وارد میشدند همه را نگاه میکردند. میدیدند چند نفر نیستند. پرسو جو میکردند فلانی کجاست؟ مثلاً میگفتند: در سفر هست، میفرمودند: همه با هم برایش دعا کنید. چقدر این هم افزایی محبت ایجاد میکند و دلها را به هم نزدیک میکند و اگر کدورتی هست برطرف میکند. به زائران خانه خدا و امام حسین دعا کنیم. فرمودند: سفر یکی از سه دستاورد را باید داشته باشد. یا برای قیامت ما باید ذخیره باشد. یا یک سود دنیایی برای معاش ما داشته باشد. یا یک تفریح سالمی که گناه درونش نباشد. برای مسافرین جادهها دعا کنیم. خدا بخاطر دعای ما به ما رحمت میآورد. پیامبر فرمود: خداوند به مسافران رحیم است. مسافرین را دوست دارد. وقتی شما به کسانی که مورد محبت خدا هستند دعا میکنید، خدا به شما نظر میکند. وسعت دل خیلی مهم است. حدیث داریم آسمانها و زمین گنجایش خدا را ندارد ولی قلب مؤمن وقتی توسعه پیدا میکند گنجایش پروردگار عالم را پیدا میکند.
نکته ششم؛ یک نفر تصمیم گیر باشد و بقیه از او اطاعت کنند. گفتیم: سفر تنهایی نباشد ولی در سفر چند نفره اگر همه بخواهند تصمیم بگیرند، کجا بایستیم و چه غذایی بخوریم و با چه سرعتی حرکت کنیم. این هرج و مرج میآورد. خود همین یک سبک زندگی مسلمانی است. یک ناظر بیرونی غیر مسلمان باید این را بفهمد. مسلمانها هرجا میروند با مدیریت حرکت میکنند. هم یک نفر تصمیم بگیرد و هم بقیه بداخلاقی نکنند. نگویند: بابا این چطور مدیریتی است؟ پدر ما را درآورد. یا سخت گرفت. همه تسلیم او باشند و اطاعت کنند از یک نفری که خودشان انتخاب کردند.
نکته هفتم؛ فرمودند: در حدیث داریم که حداکثر مشورت را در سفر داشته باشید. همین که با هم گفتگو کنیم ولو یک کار ریزی را، در راه با هم مشورت کنیم که دریا برویم یا نه؟ جنگل بمانیم یا نه؟ کجا استراحت کنیم؟ اینها باب مشورت را باز میکند. مشورت یکی از دو حالت را دارد. وقتی مشورت میکنیم یا در آن کار موفق میشویم یا شکست میخوریم. اگر موفق باشیم پشیمان نمیشویم. کسی ما را سرزنش نمیکند. اگر موفق شویم حسود نداریم. اگر شکست بخوریم سرزنش ندارد. مشورت در سفر خیلی سفارش شده است.
نکته هشتم؛ خوش اخلاقی و مزاح در سفر؛ شوخی کردن در اسلام توصیه شده است. زندگی شاداب و با نشاط، به ما فرمودند: طوری تدبیر کنید که غصههایتان را در دل نگه دارید و ظاهر را با نشاط نگه دارید. به طوری که دیگران بگویند: خوشا به حال فلانی هیچ غصهای ندارد. «الْمُومِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِه» (نهج البلاغه، حكمت 333) به خصوص در مسافرت، کاری کنید همه بگویند: خیلی خوش گذشت. البته در حدیث دارد شوخی بدون گناه، به قیمت مسخره کردن دیگران نه! به قول حاج آقای قرائتی خنده حلال، همه را بخندانیم بدون اینکه کسی تحقیر شود و کسی مسخره شود. پیامبر عزیز ما در سفری اعلام کردند: بداخلاقها همراه ما نیایند. «من کانَ سییء الخلق فلا یُصحبنا» بداخلاقها همراه ما نیایند. خوش اخلاقی و مزاح در سفر توصیه شده است. موسی بن جعفر(ع) در مدینه نشسته بودند، یکی از یارانشان وارد شدند. فرمودند: میدانی در راه چه کار کردی؟ با برادرت دعوا کردی، دعوا به جایی رسید که به حرف زشت زدید و ناسزا گفتید و قهر کردید و جدا شدید. نتیجه این شد که برادرت نرسیده به وطن خواهد مُرد! از همان اول بنا را بر این بگذاریم که خوش اخلاقی کنیم، چشم پوشی کنیم.
نکته نهم؛ همکاری است. از خسارتهایی که بزرگان ما فرمودند، ما در بین خودمان داریم کم توجهی به نهجالبلاغه است. نهجالبلاغه برادر قرآن است. بعضی از بزرگان توصیه میکنند برای انس با نهجالبلاغه از آخر به اول بخوانیم. کلمات کوتاهی که دنیایی پر از معانی است. نهجالبلاغه را از آخر به اول باز کنیم، یکی این است که امیرالمؤمنین فرمود: «شَرُّ الاخْوَانِ مَنْ تُكُلِّفَ لَهُ» (نهجالبلاغه، حكمت 479) بدترین دوست این است که زحمتش به دوش شما باشد. در سفر هرکس سهم خودش را انجام میدهد. یک کسی گفت: این سفر خیلی خوب است. گفتند: چطور؟ گفت: خوراکش دو برابر است. نماز نصف است و کار هم هیچی! پیامبر (ص) در سفری بودند به جایی رسیدند که باید غذا میل میکردند. فرمودند: گوسفندی را ذبح کنید. بلافاصله یک نفر آمد و گفت: من ذبح میکنم. نفر دوم گفت: من پوستش را میکنم. نفر سوم گفت: من تکه تکه میکنم، نفر چهارم گفت: من میپزم! پیامبر فرمود: من هم هیزم جمع میکنم. این خوب است. یعنی در این سفری که رفتیم همه کمک کردند. بچهها، زن و مرد همه کمک کردند. هرچه به یاد میآورم زیبایی و شیرینی است. کسی کنارهگیری نکرد. در بعضی احادیث این کلمه دو بار آمده است. «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَي كَلَّهُ عَلَي النَّاسِ» (كافي، ج 4، ص 12) از رحمت خدا به دور است کسی که زحمتش به دوش دیگری بیافتد. همه تصمیم بگیریم در یک کاری مشارکت کنیم. حدیث داریم «سَيِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ فِي السَّفرِ» (بحارالانوار، ج 73، ص 273) سرور یک جمعیت در سفر کسی است که خدمت کند.
در خاطرات حضرت امام خمینی هست که در جوانی با دوستانش به سفر مشهد میرفتند، زیارتش را مختصر میکرد و به خانه میآمد و کارهای خانه را میکرد. هشتاد سال گذشته ولی این خاطره ثبت شده است. در حالی که زیارت امام رضا خیلی ثواب دارد. یک نماز زیارت بخواند، رکعت اول سوره یس و رکعت دوم سوره الرحمن بخواند. اما زیارتش را کوتاه میکرد و زودتر از همسفران خانه میآمد و وسایل پذیرایی را آماده میکرد. اینها باید تابلو شود و سبک زندگی ما شود. امیرالمؤمنین (ع) در جاده به سمت کوفه میآمدند. یک کسی هم در جاده بود که با ایشان شروع به صحبت کردند. متوجه شدند مسیحی هستند. مسیحی از امام پرسید: شما کجا تشریف میبرید؟ فرمودند: کوفه. به دو راهی رسیدند. مسیحی دید امیرالمؤمنین به جادهای رفت که او میرود. پرسیدند: مگر شما کوفه نمیروید؟ فرمودند: چرا. پیغمبر ما به یاد داده که همسفر حقی بر تو دارد، تا چند رقم او را بدرقه کنید. از آغاز راه با هم نبودند ولی یک ساعت با هم بودند. همین حقی ایجاد میکند. مسیحی گفت: این را پیغمبر شما گفته است؟ امیرالمؤمنین فرمود: به! گفت: اگر اینطور است من مسلمان میشوم. مسلمان شد و به سمت کوفه آمد. مسیحی گفت: «لا جَرَمه انما تَبعهُ مَن تَبِعَهُ لافعاله الکریمه» اینهایی که از اسلام استقبال کردند و پیرو پیامبر اسلام شدند بخاطر این اخلاق خوش پیامبر است. شما شاهد باش، من وارد دین شما شدم! این نتیجه خوش اخلاقی است.
نکته دهم؛ اینکه در راه سفر میکنیم و کسانی را میبینیم که آنها با ما نبودند ولی با مشکل روبرو شدند. ماشینشان خراب شده است یا اموالشان را دزد برده است. یا تصادف کردند، به آنها کمک کنیم. چقدر در قرآن داریم «این السبیل» در راه ماندگان، پیامبر فرمودند: هرکس مسافری را کمک کند خداوند هفتاد غم و غصه را از دل او برمیدارد. بعد فرمودند: یک مشکل بزرگ و غصه بزرگ را از او دور میکند. فرمودند: یا رسول الله! منظور شما از مشکل بزرگ چیست؟ فرمود: جان دادن! جان دادن سخت را از او دور میکند. مخصوصاً وقتی شب است و زن و بچه دلواپس هستند. یکوقتی با اینکه گناهکار هستیم اما مرگ ما راحت است و مثل بو کردن گل است، میگویند: این مزد کمکی بود که آنجا کردی. پیامبر فرمود: اگر مردم بدانند چقدر خدا مسافر را دوست دارد، همه راهی سفر میشوند.
نکته بعد اینکه گاهی ما متأسفانه کلمه اکثریت را به معنای حقانیت میدانیم. مثلاً جمعی ده نفره هستند وارد اتاقی میشوند، شش نفر سیگاری هستند و بقیه سیگار نمیکشند. اینها همه فضا را آلوده میکنند و بعد هم میگویند: چون ما اکثریت هستیم. حق با ماست، شما دو نفر از اتاق بیرون بروید! نه، اینجا از جاهایی است که اکثریت با حقانیت همراه نیست. سیگاریها بیرون بروند ولو تعدادشان زیاد است. حق همسفران را با اکثریت قاطی نکنیم و به خودمان حق بدهیم.
نکته دیگر که در احادیث زیادی آمده این است که وسایل مورد نیاز را همراه خودمان ببریم. در احادیث اسامی وسایلی که مربوط به هزار سال پیش است آمده است. مثل نخ و سوزن، ادویهجات، چاقو، مسواک، شانه، حوله، الآن هم اینها مورد نیاز است ولی برای یک وسیله نقلیه چه چیزی مورد نیاز است؟ طناب لازم است. زاپاس ماشین هست یا نه؟ جعبه کمکهای اولیه، آب، ظرف آب، اقلامی که ضروری و لازم است همراه باشد که سفر تلخ نشود. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لا يخرج الرجل فى سفر يخاف منه على دينه و صلاته» کسی به سفر تصمیم نگیرد که میترسد نمازش قضا شود یا میترسد دینش به خطر بیافتد. میداند این سفر چه سفری است، میخواهد با یک عده راه بیافتد، بزن و برقص و بکوب و کنار دریا و مختلط شدن دارد، از این سفر پرهیز کند. یا اینکه همسفران اهل نماز نیستند و دین و حجاب را مسخره میکنند. هدف اولیه ما سمت خداست، سمت خدایی بودن را امام علی(ع) فرمود: اقدام به این سفر نکن که میترسی بر دینت یا میترسی بر نمازت!
جوانی میخواست مسافرت برود. خدمت امام صادق(ع) آمد مشورت کند. امام فرمود: مواظب نماز صبحهایت باش تا قضا نشود. در سفر بیکار هستیم و شبها دیر وقت میخوابیم، نباید چهارچوب دین را فراموش کنیم. با خدا باش و پادشاهی کن! این هم نکته مهمی است که سفری که دینت به خطر میافتد، یا نمازت به خطر میافتد، گاهی هم سفرهای خارجی اینطور است. ورزشکاران و دانشجویان میخواهند بروند. به ما گفتند: از دینتان حراست کنید. چقدر قرآن میگوید: «حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطي» (بقره/ 238) مواظب نمازهایتان باشید. سفر خارجی است خوب باشد. سوار هواپیما شدیم، کسی گفت: من سفر اروپا میروم، نماز نمیخوانم و برمیگردم قضایش را میخوانم. گفت: همسفران ما مسخره میکنند. این باید تدبیری کند. به نماز خواندن افتخار کنیم و رعایت مسائل دینی را بکنیم. نماز پنج مخالف دارد یکی همین کفار هستند که قرآن میفرماید: «وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً» (مائده/58) کسانی هستند که با بلند شدن صدای اذان مسخره میکنند. همین عاملی میشود برای اینکه آن جوانی که میخواهد نماز بخواند انگیزهاش را از دست میدهد. امام صادق(ع) فرمود: ارتباط با دوستان، در شهر که هستیم با رفت و آمد و دید و بازدید است. در مسافرت به نامه است. الآن پیامک میزنند. خیلیها هستند وارد حرم امام رضا میشوند برای صد نفر پیام میزنند که در حرم امام رضا به یاد شما هستم!
نکته دیگر اینکه سفر رفتن فرزندان باید با اجازه پدر باشد. عزیز مصر به فرزندان یعقوب گفت: من اینبار به شما گندم دادم، دفعه بعد باید برادر کوچکتر را هم بیاورید. آنها گفتند: «سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ» (یوسف/61) باشد با پدرش صحبت میکنیم. از این آیه معلوم میشود اجازه پدر شرط است. بعد هم که به کنعان رسیدند، گفتند: پدرجان! قصه این است که این مقدار گندمی که آوردیم برای مدتی کافی است. بار دیگر خواستیم به مصر برویم بنیامین را باید همراه ما کنی. پدر دغدغهمند هم گفت: من یک خاطره تلخی در ذهن دارم. شما همان کسی هستید که یوسف را بردید و نیاوردید. ولی چون ناچار هستم باز به خدا توکل میکنم. این آیه به ما میگوید: اجازه پدر شرط است. نکته دیگر اینکه یعقوب نبی فرزندانش را که بسیار زیبا بودند، راهی مصر کرد و به آنها فرمود: «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ» (یوسف/67) عزیزانم، همه شما از یک در وارد نشوید. بعضی گفتند: معنایش این است که شما را چشم میکنند. شاید کسی تنگ نظر باشد، نگاه بد میکند. بعضی گفتند: ممکن است دشمن به شما صدمهای وارد کند. ده تا بچه تنومند و زیبا، معنایش برای امروز ما این است که پدر و مادرها باید دقت کنند مخصوصاً وقتی چند بچه را یکجا اعزام میکنند. پرس و جو کنند، با چه کسی میخواهند بروند، کجا میخواهند بروند. چه نهادی هست.
شریعتی: یک خسته نباشید و خدا قوت به همه کسانی بگوییم که کارشان مسافرت هست. چه با اتوبوس و چه با کشتی و هواپیما، انشاءالله خدا خیرشان بدهد که باعث و بانی این مسافرتها میشوند و سفر را به کام مسافرینشان شیرین میکنند.
امروز صفحه 395 قرآن کریم، آیات 78 تا 84 سوره مبارکه قصص را تلاوت خواهیم کرد. از نماز روزهای یکشنبه ماه ذیالقعده با تمام برکاتش غافل نشویم.
«قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ «78»
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ «79»
وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ «80»
فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ «81»
وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ «82»
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ «83»
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلَّا ما كانُوا يَعْمَلُونَ «84»
ترجمه : (قارون در جواب) گفت: همانا اين (ثروت فراوان) به واسطه دانشى كه نزد من است، به من داده شده، آيا او نمىدانست كه خداوند، قبل از او از ميان نسلها، كسانى را كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند، هلاك كرده است؟ و (در آن هنگام حتّى) از گناهان مجرمان (هم) سؤالى نمىشود؟! (روزى قارون) با تمام تجمّل خود در ميان قومش ظاهر شد، (با ديدن اين صحنه) آنان كه خواهان زندگانى دنيا بودند (آهى كشيده و) گفتند: اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده، براى ما نيز بود. براستى كه او بهرهى بزرگى (از نعمتها) دارد. و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند (از اين مال و ثروت)، بهتر است، و (البتّه) جز صابران، آن (پاداش) را دريافت نخواهند كرد. پس ما، او و خانهاش را به زمين فرو برديم و هيچ گروهى نبود كه او رادر برابر قهر خداوند يارى كند و خودش نيز نمىتوانست از خويش دفاع نمايد. و همان كسانى كه موقعيّت ديروز او (قارون) را آرزو مىكردند (با ديدن صحنه هلاكت او) مىگفتند: واى! (بر ما) گويا خداوند، (رزق و) روزى را بر هركس از بندگانش كه بخواهد، گشاده و يا تنگ مىگرداند، (و) اگر خداوند بر ما منت ننهاده بود، هر آينه ما را نيز (با او) به قعر زمين برده بود، واى! گويى كافران، رستگار نمىشوند. (ما، نجات و سعادت در) آن سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مىدهيم كه خواستار برترى و فساد در زمين نباشند و سرانجام، (رستگارى) از آن پرهيزكاران است. هركس نيكى آورد، براى او (پاداشى) بهتر از آن خواهد بود، و هر كس بدى آورد، پس كسانى كه كارهاى ناروا انجام دهند، جز (به اندازه) آنچه كردهاند، مجازات نمىشوند.
شریعتی:
ناگزیر از سفرم بی سر و سامان چون باد *** به گرفتار رهایی نتوان گفت: آزاد!
صحبت از سفر شد، چه سفری بهتر از سفرهای زیارتی، ایام، ایام زیارتی حضرت علی بن موسی الرضا(ع) هست و خیلیها آرزوی زیارت حضرت را دارند. بیاییم کمک کنیم و دلی را به پنجره فولاد گره بزنیم که انشاءالله دعای آنها در حق ما مستجاب شود و اتفاقات خوبی بیافتد. دوستان میتوانند در این طرح شرکت کنند و بانی و سهیم شوند. نکات پایانی شما را میشنویم. از مرحوم شیخ عبدالکریم حائری هم برای ما بگویید.
حاج آقای بهشتی: شیخ عبدالکریم حائری یزدی در دوره بسیار سخت رضاخانی با مضیغه مالی به مدد الهی حوزه علمیه قم را بنیان گذاری کردند. خاطرهای را از کتاب سرگذشت همسر امام خمینی(ره) نقل میکنم که شامگاهی که این مرجع بزرگ از دنیا رفت، همسر امام متوجه شده بود که خانوادهاش آن شب شام ندارند. یعنی یک چنین شخصیتی که این همه مال در اختیار او هست، خانواده خودش را در کمال سادگی اداره میکرد.
یکی از نکات سفر که در احادیث آمده است، احیاناً در طول سفر یکی از همسفران مریض میشود. دیگران مراقبت کنند با اینکه ممکن است یک مقداری خوشی سفر کم شود. کسانی هستند از بزرگان خانواده و سالخوردگان، بچههایشان آنها را به نوبت نگهداری میکنند و کار سختی هم هست و بسیار پر اجر است. اینها بیایند نوبتی نگه دارند و بگویند: تو چند ماهی است از مادر یا پدر مراقبت کردی، تو به یک سفری برو و ما به چای تو اینجا میمانیم.
نکته دیگر سوغاتی خریدن است. امامان ما فرمودند: سوغاتی بخرید. به قیمتش هم نگاه نکنید که گران باشد همین اندازه که طرف بداند شما به یاد او هستید. گاهی برای پیامبر آب زمزم سوغات میآوردند. همینقدر که این سوغاتی صفا و صمیمیت را نشان میدهد.
نکته دیگر اینکه در بازگشت از سفر تلخیها را تعریف نکنید. جای دشمنت خالی، یک کباب خوردیم مثل لاستیک! یا غیبت کنیم و بدگویی کنیم. از خوشیهای سفر بگوییم. امام فرمودند: این از جوانمردی و مروت به دور است. بدیهای سفر را پنهان کنیم. وسعت روح داشته باشیم.
نکته بعد اینکه در جادهها مردم را نترسانید. با بوق، با ویراژ، با چراغ بالا، با سرعت و سبقت، حدیث داریم پیغمبر فرمود: اگر کسی به کسی طوری نگاه کند بخاطر اینکه او را بترساند، خداوند روز قیامت او را خواهد ترساند. دو نکته بسیار مهم که یکی رعایت محیط زیست است. دریا و جنگل و جویها و حیوانات را مراقبت کنیم. خدا مرحوم آیتی را رحمت کند. شهید مطهری خیلی سفارش میکردند که کتابهای این عالم را بخوانید. ایشان در جاده میرفت، یک سگی میخواست از این طرف خیابان به آن طرف خیابان برود. رفت ماشین را متوقف کند به سگ نخورد، ماشین واژگون شد و خودش آسیب دید و بعد در بیمارستان از دنیا رفت. از محیط زیست و حیوانات مراقبت کنیم. کسانی که در شهر هستند به مسافرین دعا کنند. کسانی هم که به خارج از ایران میروند، از نظام و کشورمان، از شهیدانی که آنها سرمایهگذاری کردند ما به این عزت رسیدیم، حراست و حفاظت کنند. انشاءالله اگر زنده باشیم در مورد سفر حج صحبت خواهیم کرد. نکتههایی در این سفر هست که همه باید سر آن سفره بنشینیم و از آن نکتهها بهرهمند شویم و صحبت کنیم.
شریعتی: انشاءالله حال دل مردم ما همیشه خوب باشد و انشاءالله خودمان را از دلخوشیهای هرچند کوچک با وجود این مشکلات محروم نکنیم. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای بهشتی: الآن فصل نقل و انتقال خانهها هست. مطمئن باشیم اگر رحم کنیم خدا به ما رحم خواهد کرد. این وعده خداست. در شرایط پیچیدهای که پیش آمده با خدا معامله کنیم. خیلیها گرفتار هستند، پول پیش خانهشان دو برابر شده است، یا پول ندارد، نمیتواند قرض بگیرد. تا جایی که امکان دارد به هم رحم کنیم، خدا به ما نظر میکند. خدایا سفر مسافران را بی خطر قرار بده. سفر حاجیان بیت الله الحرام را پر شکوه و پر ثمر، قبول و بی خطر تقدیر بفرما. سفر آخرت را که همه در پیش داریم، ما را با زاد و توشهای مناسب همراه بفرما. وسیله ازدواج، اشتغال، مسکن و تحصیل جوانها را فراهم بفرما.
شریعتی: برای سلامتی امام زمانمان دعا کنیم.
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-7-حجت الاسلام بهشتی.mp3
12.03M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_بهشتی
📚 با موضوع : آداب سفر
🗓 یکشنبه هفتم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۱.۴ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : سیری در صحیفه سجادیه امام زین العابدین (علیهالسلام) - شرح دعای هشتم
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش : 08- 05-97
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
کی میشود بیایی و نیلوفر آوری *** گلهای رنگ رنگ به هر دفتر آوری
باران شوی، بهار شوی غنچه غنچه گل *** لب وا کنی گلاب خوش قمصر آوری
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای نازنینمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله دلتان گرم باشد به محبت اهلبیت(ع)، حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز، آرزوی موفقیت برای همه عزیزان داریم. انشاءالله سفرهای خوبی در تابستان داشته باشند و خدمت به بندگان خدا بهترین عبادت است. عزیزانی که زیارت میروند همه را دعا کنند. انشاءالله همه گرهها با دعا و توسل حل میشود. انشاءالله خوشبختی و سعادتمندی برای همه داشته باشیم.
شریعتی: امروز هم مهمان سفره ناب و بی نظیر صحیفه سجادیه هستیم. دعاهای ناب و بسیار خوش مضمون و پر محتوای امام سجاد(ع). دعای هشتم صحیفه سجادیه را برای ما شرح خواهند داد و نکات ایشان را خواهیم شنید.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
دعای هشتم صحیفه سجادیه 44 موضوع است که امام سجاد(ع) به خدا پناه میبرد از شماتت دشمنان، از اینکه انسان نیاز به امثال خودش پیدا کند. از اینکه معیشت او در شدت و زحمت بیافتد. «مِیتَهٍ عَلَی غَیْرِ عُدَّهٍ» اینکه ما آماده سفر آخرت نباشیم و مرگ ما برسد. از مهمترین کارهای مؤمن این است که خودش را برای سفر آخرت آماده کند. در پایان حضرت میفرماید: «وَ نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَهِ الْعُظْمَی وَ الْمُصِیبَهِ الْکُبْرَی وَ أَشْقَی الشَّقَاءِ وَ سُوءِ الْمَآبِ وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ وَ حُلُولِ الْعِقَابِ» بالاترین پناهندگیها به این است که انسان عاقبتش ختم بخیر نشود و زاد و توشه برای آخرتش تهیه نکند و اهل جهنم باشد. لذا حضرت میفرماید: خدایا به تو پناه میبریم به جایی برسیم که بزرگترین حسرتها نصیب ما شود. در این دنیای چند روزه کاری برای خودمان نکرده باشیم.
امیرالمؤمنین(ع) فرمایشی در نهجالبلاغه دارد میفرماید: «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ» (نهجالبلاغه، حكمت 452) پول و پز و مدرک و سر و صدایی هست برای دنیا است. اینجا قیمت دارد و خریدار دارد. ولی یک نمرهها و ثوابها و پاداشهایی هست که در آخرت پیش خدا ارزش دارد. حضرت امیر میفرماید: آدمی که دارد یا ندارد، دستش خالی یا پر است بعد از اینکه به خدا عرضه شد، معلوم میشود. آنهایی که با سختی زندگی کردند ولی گلایه نداشتند و از خدا راضی بودند و با همان فشار به دیگران خدمت کردند. بالاترین عذابها برای حکام ظالم است، ثروتمندان و مرفهین بی درد. در قیامت وقت مردم معلوم میشود چه کسی دست پر است و کسی دست خالی است.
«اتخذوا العیادی عند الفقراء فان لهم دولة یوم القیامه» دولت قیامت غیر از دولت دنیاست. دولت دنیا برای اهل ثروت و ریاست و پول و پز و مدرک است، آنهایی که غارت میکنند و با هر ترفندی به یک پستی میرسند. ولی در قیامت دولت از آن فقراست. نیازمندانی که آبرومندانه زندگی کردند و عزتمند بودند و مناعت طبع داشتند و خودشان و دین و آخرتشان را نفروختند. اینها روز قیامت سر پرست هستند. پیغمبر ما فرمود: از الآن با فقرا و مستضعفین رابطه صمیمی داشته باشید و به آنها خدمت کنید که روز قیامت اینها میتوانند شفاعت کنند. روز قیامت دولت از آن فقراست. حافظ میگوید:
ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را *** سر و زر در کنف همت درویشان است
به ضعفا کمک کنید که خدا به برکت اینها به شما رزق و روزی میدهد. آدم ثروتمند وکیل خداست و فقرا و مستضعفین عیالمند او هستند. که به اینها محبت و خدمت کند و برسد. لذا حسرت بزرگ روز قیامت است که ما دست خالی باشیم و کاری نکرده باشیم و فقط چپاول کرده باشیم. حسرتی است که قابل برگشت نیست. خدایا به تو پناه میبرم از حسرت بزرگ، مصیبت بزرگ قیامت، بدترین بدبختیها این است که آدم آخرتش را آتش بزند، دینش را از بین ببرد و دستش از این دنیا خالی باشد. «وَ سُوءِ الْمَآبِ» اینکه فرجام کارش بدعاقبتی باشد «وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ» از ثوابهای آخرت محروم باشد «وَ حُلُولِ الْعِقَابِ» در دعای عرفه که در ماه ذی الحجه خوانده میشود، انشاءالله خدا به کسانی که به مکه میروند توفیق بدهد که بانی شوند یک زائر اولی را هم به مشهد یا قم بفرستند. در عرفات روز عرفه دعا مستجاب است. این خیلی فوق العاده است. امام حسین(ع) در روز عرفه که این همه دعای طولانی میخواند، میگوید: خدایا آن حاجتی از من را روا کن که اگر آن را به من دادی و بقیه را ندادی من ضرر نمیکنم. ولی حاجتی به من نده که اگر این را به من دادی، بقیه را ندهی من خسران و ضرر میبینم. بعد خود حضرت میگوید: مرا از آتش جهنم آزاد کن! من اگر مبغوض تو نباشم و محبوب تو باشم، اهل بهشت باشم و عاقبت بخیر باشم، میلیارد میلیارد سال در بهشت برین کنار اولیای خدا همنشین خدا باشم، در دنیا هم سختی و فشارها را تحمل میکنم. میفرماید: حاجتی را از من روا کن که اگر بقیه را ندادی به من ضرر نزند. بعضی هستند تمام همّ آنها دنیا شده است. اصول دین سه تا است: خوراک و پوشاک و مسکن! دائم غصه و فکر دنیا را دارند. آن حاجتی را به من بده که اگر آن را دادی همه چیز به من دادی.
ما شبهای احیاء سه هزار بار خدا را صدا میزنیم و سیصد بار میگوییم: «الغوث الغوث، خلصنا من النار یا ربّ» لذا حضرت میگوید: آنکه زیاد باید به خدا پناه ببریم این است که عذاب الهی بر ما واجب نشود و اهل جهنم نباشیم. خودمان را آتش نزنیم و به خودمان رحم کنیم. در پایان دعا امام سجاد(ع) بعد از اینکه در 44 مورد به خدا پناه میبرد با صلوات است. اجابت همه دعاها با صلوات است. میفرماید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِذْنِی مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِرَحْمَتِکَ» از تمام این موردهایی که به تو پناه میبرم، خودت پناه بده. انسان همیشه مواظب باشد تک خوری نکند. مشکل مهم مملکت ما این است که ما افرادی داریم که میگویند: من گلیمم را از آب درآوردم باقی هرچه شدند، شدند.
مرحوم آیت الله بهاءالدینی میفرمودند: کسی تا گردن سرش را زیر لحاف کرسی کرد و گفت: الحمدلله من جایم خوب و گرم است. مشکل ما این است که من ما، ما نیست. یعنی فقط برای خودم و اطرافیانم میخواهم. امام سجاد(ع) میفرماید: از همه ناهنجاریها به تو پناه میبرم. خدایا مرا پناه بده به رحمت خودت، «وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ» خدایا همه مؤمنین و. مؤمنات را از این خطرها حفظ کن. این حرف خیلی قشنگ است. چه وقت دست خدا همراه ماست؟ تمام انبیاء و فرشتهها، تمام امامان، همه همراه ما خواهند شد؟ آن موقعی که ما از خودمان بیرون بیاییم و به فکر همدیگر باشیم. «إنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ» (نهجالبلاغه، خطبه 127) «الْزَمُوا السَّوَادَ الاعْظَمَ» یعنی همراه مردم و با جمع باشید. «فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ» دست خدا همراه جماعت است. تمام امامان و انبیای ما ید الله هستند. مرحوم دولابی همیشه میفرمودند: دو تا دل که با هم یکی شود، زن و شوهر و پدر و مادر و اولاد، دوست، فامیل که آبرویشان و مالشان یکی شد. یعنی هرچه ضرر دارد مواظب باشیم به رفیق من نرسد. هرچه خیر دارد، خیر دیگری هم بخواهم. فرمود: خدا، تمام انبیاء و امامان و فرشتهها آنجا هستند. «وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ» اما اگر دو تا دوست، فامیل، زن و شوهر از هم جدا شدند، دست الهی میرود تمام شیاطین و غارتگرها آنجا هستند. ماه ذیالقعده ماه آتش بس است. ماه حرام است، حتی با کافر حربی هم باید اعلام آتش بس شود چه برسد به خودی. اگر دلهایمان یکی باشد، دست خدا وقتی با ما بود، تمام ابرقدرتها زمین میخورند که ما نمیخوریم. این چیزی که ما را زمین میزند تفرقه است، اختلاف است. واقعاً یکی باشیم. امامان ما که توانستند غلبه کنند، با قلب و جانشان،دائم به فکر دیگران بودند و برای دیگران دعا میکردند. امام حسین(ع) لحظه آخر به شمر میگوید: اگر به من آب بدهی نزد جدم تو را شفاعت میکنم! این نجات بخش بشر است. لذا فرزندش امام سجاد میگوید: «وَ أَعِذْنِی مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِرَحْمَتِکَ وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ» خدایا همه مؤمنین و مؤمنان عالم را به رحمت خودت از ناهنجاریها نجات بده. یا ارحم الراحمین! ای خدایی که از همه مهمتر هستی.
دعای هشتم تمام شد اما بعضی قسمتها جای تأمل دارد. اگر خاطرتان باشد یکی دو هفته در مورد حرص و هیجان حرص صحبت کردیم. دومین مورد «وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ» خدایا به تو پناه میبرم از شدت غضب. انسان خیلی مواظب باشد. راههای کنترل غضب را خواهیم گفت. بحث خوش اخلاقی را هم مفصل توضیح دادیم. حضرت علی(ع) فرمود: «حُسن الخلق رأس كلّ بِرّ» سرچشمه همه خوبیهاست. غضب و تندی کلید تمام بدیهاست. امام سجاد(ع) میفرماید: خدایا به تو پناه میبرم از شدت غضب، چون تمام گناهان در حالت غضب انجام میشود. روایت داریم «الغضبُ یفسد الایمان کما یفسدُ الخلُّ العسل» غضب اعمال انسان را فاسد میکند، همانطور که در عسل خاک بریزی از بین میرود. «الغضب یفسد الایمان» هم ایمان را از بین میبرد و هم اعمال صالح را از بین میبرد. در روایت دارد به پیغمبر خدا عرض کردند: این خانم تند و بداخلاق است و همسایهها را با زبانش آزار میدهد ولی شب تا صبح عبادت میکند و روزها را روزه میگیرد. پیغمبر ما فرمودند: «لا خیر فیها انها فی النار» بخاطر غضب و عصبانیت اعمالش از بین رفته است. عبادت باید در ما اثر داشته باشد و اخلاق الهی ایجاد کند. این علامت درستی عبادت است. غضب اعمال ما را فاسد میکند و ایمان ما را فاسد میکند.
دیروز حاج آقای بهشتی حدیث قشنگی در مورد آداب برنامه خواندند. فرمودند: پیغمبر ما میفرمود: هرکس بد اخلاق است با ما همسفر نشود. با اینکه پیامبر «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم/4) بعضی هستند حال همه همراهان را میگیرد، حالا مدیر است یا پدر و مادر است. یعنی در یک اتوبوس یک آدم بداخلاق که تندی میکند همه چهل نفر را به زحمت میاندازد و برعکس یک آدم حلیم و صبور همه را آرام میکند. پیغمبر ما میفرمودند: هرکس بد اخلاق است با ما همراه نشود. در قرآن برای آنهایی که خشمشان را فرو میبرند، «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظ» (آلعمران/134) یکی از القاب امام هفتم هم کاظم است. اولش سخت است ولی بعد که انسان تحمل کند راحت میشود.
امام سجاد(ع) فرمودند: چه نوشیدنی خیلی گواراست، ما معمولاً نوشیدنیهای دنیایی را حساب میکردیم، آبمیوه خنکی یا آب زلالی، ولی امام سجاد فرمود: من در عمرم جرعهای گواراتر و خوشمزهتر و لذیذتر ننوشیدم از جرعه خشمی که اعمال نکردم و قورت دادم. انتقام نگرفتم و جواب بدی را با بدی ندادم و بعد دیدم چقدر شیرین شدم. یک کسی اراذل و اوباش است و کارش همیشه اذیت و آزار است. اما یک جوانی یک لحظه اشتباه کرده و قتلی مرتکب شده است، پشیمان است. اینها را باید بخشید. مسئول زندان میگفت: ما با پدر و مادر اولیای دم خیلی صحبت میکنیم که رضایت بدهند اما نمیدهند. هرچه خواهش میکنیم و میگوییم: جوان ما پشیمان است و دیه میدهیم، قبول نمیکنند. میگویند: همین که این قاتل را اعدام کرد پشیمان میشوند که چرا این تصمیم را گرفتیم و این داغ را بر دل پدر و مادرش گذاشتیم. کسی به خدا حق ندارد و خدا به همه حق دارد. حتی انبیاء و امامان که همه هستیشان را در راه خدا دادند ولی کسی از خدا طلبکار نیست که بهشت برود، به فضل و کرم خدا میرود حتی رسول الله! خدا به همه منت دارد. ما همه منت پذیر هستیم. یعنی کسی از خدا طلب ندارد. ولی همین خدا برای آنهایی که عفو میکنند، برای آنهایی که آشتی میکنند، صلح میکنند، حق واجب قرار داده که خدا میگوید: به من حق دارند. امام صادق(ع) فرمود، سوره مبارکه شوری است. «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» (شوری/40) امام صادق فرمودند: روز قیامت منادی از طرف خدا ندا میدهد، کجا هستند کسانی که از خدا طلب دارند و خدا به اینها بدهکار است. اجرشان را باید از خدا بگیرند. «العافون عن الناس» آنهایی که اهل انتقام نبودند و اهل گذشت بودند.
چرا آمار طلاق باید اینقدر بالا برود؟ بخاطر یک چیز جزئی او میکشد و او هم میکشد. از هم جدا میشوند. میفرماید: کجا هستند آنهایی که اهل عفو و بخشش بودند؟ بعد امام صادق به این آیه استشهاد کردند «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ». خدا این لذت را به ما بچشاند که گذشت کنیم و غضب نکنیم. بعضی میآمدند نزد پیامبر و نصیحت کوتاه میخواستند. شخصی خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: یک نصیحت و موعظه کوتاه بکنید. حضرت فرمودند: «لا تغضب» سعی کن در زندگی عصبانی نشوی. غضب نکن! خشم نکن، اعتدالت را از دست نده. ماشینی که جوش آورده حرکت کردنش موتور را از بین میبرد. هیچ چیزی هم مثل جوش آوردن ماشین را از بین نمیبرد. حضرت فرمودند: فقط غضب نکن. به محلهاش رفت و دید اسلحه و شمشیرها را تیز میکنند. گفت: چه شده است؟ گفت: محلهی بغلی یک نفر از ما را کشته، میخواهیم برویم انتقام بگیریم. فوری رفت اسلحهاش را برداشت و یکباره یا پیامبر افتاد. من با پیامبر شرط کردم. در حالت عصبانیت، تصمیمگیری، مدیریت، نصیحت کردن فایده ندارد. حضرت امیر(ع) فرمود: « لا أدب مع الغضب» وقتی جوش آوردی، کنترل و اعتدال نداری میخواهی بچهات را تربیت کنی، زیر مجموعهات را تربیت کنی و حرف حسابی بزنی؟ اول باید آتش خودت را خاموش کنی.
مرحوم آقای حداد، خیلی از بزرگان میفرمودند: اگر یک جایی مدیری، فرماندهای، پدری، معلمی میخواهد به بچه حرفی بزند که تنبیه زبانی است، درونش باید آرام باشد. قیافه بگیرد و ظاهرش خشمگین باشد. غضب جنودی از لشگر ابلیس است. آتش جهنم است که در شما شعلهور شده است. آدمی که آتش گرفته نمیتواند آتش را خاموش کند. اثر معکوس دارد و آتشهای من هم به او سرایت میکند. «لا أدب مع الغضب» یعنی در حالتی که انسان اعتدالش را از دست میدهد یک گوشه برود و خودش را خنک کند. تمام جنگهای جهانی بخاطر غضب است. این شخص فوراً یاد نصیحت پیامبر افتاد و گفت: من با پیامبر شرط کردم. آمد اول خودش را خاموش کرد که تصمیم عاقلانه بگیرد. گفت: شما میروید دو نفر را میکشید و باز آنها دوبرابر از ما میکشند. میرویم با آنها صحبت میکنیم یا دیه میدهند و عذرخواهی میکنند. اول خودش آرام شد و بعد اینها را آرام کرد. رفتند صحبت کردند و قرار شد دیه بدهند و عذرخواهی کردند. پیغمبر ما با حلم و بردباری و صبرش عالم را متحول کرد.
مالک اشتر فرمانده لشگر علی بن ابی طالب(ع) شخصیت برجستهای است. داشت میرفت یک آدم نفهمی میوه گندیدهای را به صورت او زد. مالک اشتر توجه نکردند. راهش را ادامه داد. او نمیدانست مالک اشتر است و فرمانده علی(ع) است. به او گفتند: او مالک اشتر است! ترسید و آمد عذرخواهی کند. مالک به مسجد رفت و مشغول نماز شد. نمازش که تمام شد آمد به دست و پای او افتاد و عذرخواهی کرد. مالک اشتر فرمود: به خدا قسم من وارد مسجد نشدم و نماز نخواندم الا اینکه بعد از نماز برای تو طلب مغفرت کنم که خدا تو را از این جهل و نفهمی نجات بدهد. همین مغز ذکر و عبادت است. امیرالمؤمنین(ع) غلامی داشتند، دراز کشیده بود و بیدار بود. حضرت او را صدا زدند. چند بار حضرت او را صدا زدند و کار واجب داشتند. جواب نمیداد با اینکه بیدار بود. حضرت هم امام او و هم مالک او بود. بعد از چند بار که صدایش زدند بالای سر او رفتند و فرمودند: من تو را صدا زدم، شنیدی؟ گفت: بله شنیدم. فرمودند: چرا جواب ندادی؟ گفت: خواستم شما را عصبانی کنم. گفت:
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد *** آب علمت جان ما را پاک کرد
راز بگشا ای علی مرتضی *** ای پس از سوء القضا حسن القضاء
باور کنید اینها از کشتن عمر بن عبدود مهمتر است، چون اول نفسش را کشته است. این مَنیت را خرد کرده است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: من هم به غضب میآورم آن کسی که زیر پوست تو رفته و تو را وادار کرده مرا به خشم بیاوری که شیطان باشد! چون شیطان بعضی مواقع زورش به طرف نمیرسد، میرود اطرافیان را تحریک میکند که او را به عصبانیت در آورند. فرمودند: من تو را بخشیدم در راه خدا آزادت کردم که بینی شیطان به خاک مالیده شود. جایی که آدم میتواند انتقام بگیرد، میتواند خیلی کارها بکند و قدرت دارد. اینها خیلی مهم است. پیغمبر ما فرمود: آن کسی که میتواند غضبش را اجرا بکند، ولی خشمش را فرو ببرد و کظم غیظ کند، خدا روز قیامت قلب او را مالامال از رضایت و خشنودی قرار میدهد که کاملاً از او راضی باشد.