eitaa logo
آرشیو متنهای برنامه سمت خدا
3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
0 ویدیو
852 فایل
🔸 به روز رسانی توسط کانال رسمی برنامه سمت خدا 📋 جهت دسترسی آسان به متنهای برنامه میتوانید از لیستی که در لینک زیر موجود است استفاده بفرمایید. ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list ➡️ @samtekhoda3_list
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_عالی 📚 با موضوع : یاد مرگ (فشار قبر) 🗓 پنجشنبه هجدهم مرداد ماه 🗂 حجم : ۱۱ مگابایت 💠 @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : 👤 كارشناس : 🗓 تاريخ پخش : بیستم مرداد ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه: جایگاه خواب و رؤیا در تعالیم دینی كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی تاريخ پخش: 20-05-97 بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین شریعتی: سلام میکنم به همه شما، بینندگان خوب و شنوندههای رادیو قرآن، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. آغاز هفته جذاب و نورانی را برای شما آرزو میکنم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید. حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز رادیو قرآن عرض سلام دارم. شریعتی: بحث ما قصه حضرت یوسف(ع) بود، نکات خیلی خوبی را شنیدیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید. حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خداوند توفیق بدهد همه ما در راه زمینهسازی ظهور جزء سربازان و یاران و بلکه سرداران حضرت باشیم. قصه حضرت یوسف که به میان میآید، انسان دلش روانه نام مبارک یوسف زهرا میشود و جلسه ما عطرآگین به نام مبارک بقیة الله اعظم هم میشود و دلها هوایی میشود. در سختیها هرچه دلمان را به آن سمت روانه کنیم گشایش قطعیتر است و در روایت دارد ما این سختیها را برای شما ایجاد میکنیم، هرچند ایجاد سختیها گاهی به واسطه فعل خود شماست، خدا ابتداعاً سختی را ایجاد نمیکند اما همینها رحمت میشود تا دلها به آن سو گرایش پیدا کند تا گشایش ایجاد شود. انشاءالله در این ایامی که ممکن است از جهت اقتصادی بر ملت ما سختی رسیده باشد، به برکت توجه ما به امام عصر و روانه کردن دلهای ما به سوی ایشان این گشایش ایجاد شود و ببینیم که از آن جانب این گشایشها شده است و محبت دلهایمان بیشتر شود. در این بحثی که تا به حال گذشت دو بار در قصه حضرت یوسف به جریان خواب و قصه رسیدیم که یکی همان ابتدای طلیعه قصه حضرت یوسف و تابلو بود که سرگذشت یوسف تا آینده را خواب اولی یوسف(ع) ترسیم کرد و در زندان آن دو جوانی که خواب دیدند و خدمت یوسف(ع) آمدند و خوابشان را عرضه کردند و در آیات بعد که یوسف میخواهد تفسیر آیات را بیان کند، به مناسبت این بحث وعده داده بودیم یک بحث مختصری در مورد رؤیا داشته باشیم که در این قصه سه بار به این قصه پرداخته میشود که خواب بعدی خوابی است که حاکم مصر میبیند، هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق را میخورند. لذا در این سوره شاید سلطان بحث خواب در این سوره هست. توجه به یک خواب در نگاه قرآنی و دینی خیلی خوب مطرح کرده است. در رابطه با ابراهیم خلیل هم همین مسأله را داشتیم که «إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُك» (صافات/102) خواب دید فرزندش را باید قربانی کند و از او حکم استنباط کرد و برای قربانی کردن فرزند اقدام کرد و فقط یک اخبار نبود. بلکه یک امر میدید و اقدام کرد. این نشان میدهد توجه به خواب خیلی عظیم است.
مردم همیشه بحث خواب دیدن را درگیر بودند. بحث عمومی مردم است که همیشه به بحث خواب دیدن درگیر بودند که میدیدند و برایشان تعجبآور بود با این چه کنند. این خوابها چه تأثیری در زندگی اینها میگذارد و چه چیزی را میخواهد برای اینها بیان کند. از یک جهت مردم درگیر بودند و از یک جهت دانشمندان درگیر بودند. دانشمندان گاهی دانشمندان الهی بودند که مفسرین و فلاسفه و متکلمین و دانشمندان الهی که نگاه مسأله را از آن دید میخواستند نگاه کنند. یک دانشمندان علوم مادی هم بودند که تفسیر این مسأله به عنوان یک پدیده در وجود انسانها که محقق میشود را چگونه توجیه کنند و ببینند این در نظام وجودی انسانها چگونه قابل تفسیر است. درست است هرکدام از یک منظر است. نگاه فلاسفه از این منظر است که خواب را به عنوان یک اصل وجودی که میتواند ناظر باشد، علت باشد و معلول باشد، تفسیر میکردند و دنبال این بودند که به چه چیزهایی میتواند دلالت کند. یک نگاه هم کسانی که در علوم مادی و تجربی هستند مثل روانشناسها نگاه میکردند که این خواب چه فایدهای برای وجود انسان دارد. چگونه میشود وجود انسان را با این تحلیل کرد. حالا مختصر به گوشهای از این میپردازیم. پس اصل مسأله یک دغدغه مبتلا به بین عموم مردم و دانشمندان است. لذا همیشه مطرح بوده و مربوط به این زمان و آن زمان نیست. حتی در بعضی از دورانها، بحث خواب گذاران و معبرین جزء یکی از تشریفاتیترین مقامهای کشورها بودند که اینها میتوانستند تعبیر خواب بکنند. این یک نگاه که سابقه خواب طولانی است. جعل خواب در نظام انسانها از جهت آنچه در روایات آمده این است که انبیایی که اول آمده بودند وقتی مردم را به نظام بعد از مرگ دعوت میکردند که عالمی در اینجاست، مردم تعجب میکردند که ما که پوسیده میشویم بعد از این چه معنا دارد. میگفتند: بعد از این عالمی است که در آنجا جزا میبینید. بهشتی هست، جهنمی هست. گفتند: انسانی که بعد از مردن میپوسد، جزا به چه معناست. لذا نبی الهی به خدای سبحان عرض کرد من چطور بگویم اینها بفهمند؟ در سه روایت دارد که خداوند آنجا خواب دیدن را برای انسانها جعل کرد. معلوم میشود شاید آن اوایل انسانها هنوز خواب دیدن برایشان نبوده است. بعد از این خواب دیدن به عنوان یک جعل بوده که نزد پیامبرشان میآمدند و عرض میکردند: ما این را دیدیم که لذت بردیم و یا برایمان سخت بود. همین لذتها و سختیهایی که در خواب میدیدند، میفهمیدند یک عالم دیگر هم هست. میشود جسد افتاده باشد و اثری از او نباشد اما لذت باشد و سختی هم باشد، محبت و بغض هم باشد بدون اینکه بدن دستاندرکار باشد. این جعل خواب دیدن هم از جهت روایی اینگونه است.
یکی از بحثهایی که در خواب مطرح میشود این است که خود خواب، خوابهای صادق داریم، یعنی مردم وجداناً این را ببیند، بعضی از خوابهایشان محقق میشود یا محقق شده است. یعنی یا نسبت به گذشته یک چیزی واقع شده و این نمیدانسته، ولی حالا در خواب میبیند وقتی نقل و تفحص میکند، میبیند این واقعاً همینطور محقق شده بود با اینکه این خبر نداشته یا بعداً محقق میشود. این خوابهای صادق است. یک خوابهایی هم هست که خواب کاذب است که قطعاً آنچه میبیند در خارج خلاف این محقق شده بود یا ربطی به این نداشته که محقق شده باشد، وجه اینکه گاهی خواب صادق است و گاهی کاذب است یا مخلوطی از صدق و کذب است، یک قسمتی صادق است و یک قسمتی کاذب است. این هم یکی از بحثهایی است که مهم است که چه تفسیری هم علمای علوم تجربی و انسانی بیان میکنند، چه تفسیری علوم الهی بر این مسأله میکنند. ما در نظام علوم روانشناسی و بعضی علوم دیگری که علوم مادی و انسانی باشد که امروز بیان میکنند، چون به نظام تجرد روح قائل نیستند باید تفسیر و تأویلشان از خواب یک نگاهی باشد که با نظام عالم مادی سازگار باشد. باید در این ناحیه این را ببینند. لذا میگویند: انسان یک غرایز سرکوب شدهای در طول دوران زندگیاش از کودکی داشته است که ضمیر ناخودآگاه او اینها را حفظ کرده است. آن چیزی که در ضمیر ناخودآگاه است وقتی انسان در خواب هست، آنها بیشتر خودشان را بارز میکنند. چون در ضمیر خودآگاهش وقتی که بیدار است آنها سرکوب شده بودند یا محبوس شده بودند یا به هر دلیلی قدرت ابراز در آنها را نداشت، وقتی که انسان میخوابد خودش را راحتتر بروز میدهند. مثل این است که اینها قبلاً در یک تاریکی محبوس هستند و یکباره در خواب اینها وسط روشنایی میآیند. این ضمیر ناخودآگاه مثل قفسی است که انسان ساخته یا اینکه به هر دلیلی محیط ایجاد کرده، در آنجا آزاد میشوند و بازیگر میدان میشوند. لذا تعبیر هست که این خوابها مربوط به ضمیر ناخودآگاهی است که آشکار میشود یا مسائلی است که در روز تکرار کرده است و شب این خوابها با هم ترکیب میشوند و جولان میدهند. البته بحث قوایی که در وجود انسان هست و میتواند جولان را ایجاد کند جزء دقایق مسائلی است که حیوانات هم خواب دیدن دارند یا ندارند. انسانها هم مراتبی از خواب دیدن دارند. خواب دیدنهای بعضیها خیلی کثیر است و بعضی خیلی کم است. بعضی خوابشان همیشه صادق است و بعضی خوابشان کذب است.
در نظام روحی و روانی که این را میگویند، ما این را از نظام الهی نفی نمیکنیم اما همه خوابها را از این سنخ نمیدانیم. میگوییم: این هم یک دستهای از خوابها هست. همانطور که کارهای روزانه انسان، در خواب دیدن انسان خیلی تأثیر دارد، یعنی اگر کسی در روز مراقبه داشته باشد، حواسش به افعال و رفتارش جمع باشد، ابن سینا یک کلام زیبایی دارد که مضمون یک روایتی از پیامبر اکرم(ص) است. ابن سینا میگوید: انسانی که کاذب است نمیتواند خواب صادق ببیند. انسانی که دروغگو است، چون هر چیزی را در عالم واقع تغییر میدهد، در خواب هم که هر چیزی را میبیند ناخودآگاه تغییر میدهد لذا خوابش کاذب میشود. نکته مهمی که در خواب باید رعایت شود این است که ما قائل هستیم به اینکه همه خوابها حتماً یک واقعیتی تحت آن هست. اما آن واقعیتی که تحت آن هست و میتواند تعبیر داشته باشد، قبول داریم همه خوابها میتواند تعبیر داشته باشد اما بعضی تعبیرها که اکثر خوابها را شامل میشود این است که برمیگردد به نوع حالت بدن ما که غذای سنگین خوردیم یا مراقبه در روز نبوده، کثرتهای زیادی وارد شده، اینها ترکیب میشوند. اکثر خوابها چون از این نشأت میگیرند تعبیرشان سخت و پیچیده میشود. به عوامل مختلفی برمیگردد که این عوامل بعضی بدنی است، در تحلیل امروز به این مسأله توجه میکنند، مثلاً اگر انسان خواب خون آمدن از دندانش را میبیند، معلوم میشود این ویتامین ث بدنش کم است. یا خواب دیگر با ویتامین د بدن ارتباط دارد. البته کار دقیقی را میطلبد. پس هر خوابی که ما میبینیم به رفتار ما در طول روز یا میزان و نوع غذا خوردن ما و نیازهای ما برمیگردد. اگر بعدها بتوانند در این مسأله یک کار جدی پزشکی و روانپزشکی انجام شود شاید یکی از بهترین راههای درمان استفاده از خوابها باشد. چنانچه در نظام درمان روحی هم یکی از بهترین راهها خواب است لذا بسیاری از علوم سلوک برای اینکه شاگردانشان را تحت مراقبه داشته باشند و بدانند در چه مرحلهای هستند، بهترین راه شناخت اینها از راه خوابهایشان بود. از خواب اینها میفهمیدند اینها چه رتبهای دارند حرکت میکنند تا دستور بعدی را مطابق او برای اینها بدهند.
اکثر قوای باطنی ما دست به دست هم میدهند تا یک خواب شکل بگیرد. در نظام ظاهری، قوای ظاهریمان حواس ظاهریمان است. چشم و گوش و باقی اعضاء که ما یک تصویرهایی را میبینیم و ترکیب اینها در نظام حس مشترک ما و بعد خیال ما، وقتی من این قرآن را میبینم و رنگ و ترکیبش را احساس میکنم اما در نظام خواب اینطور نیست و خیلی پیچیده میشود. حتی آنجا که یک رنگ و حجمی را میبینم ممکن است دهها انتقال صورت گرفته باشد. من یک معنایی را احساس کردم، آن معنا وقتی میخواهد بروز پیدا کند در آن حالت خواب دیدن من، قوه خیال من مثل حافظه یک کامپیوتر است که هر دادهای را بایگانی میکند. متخیله رجوع میکند این تصویرها را با هم ترکیب میکند و به کار میگیرد. پس ما یک حواس ظاهری داریم که در روز باعث میشوند صورتهایی به درون ما وارد شوند. بعد حس مشترکی داریم که اینها را در درون ما با هم ترکیب میکند و معلوم میشود من این قرآن مبارکی که در دستم هست، رنگش چه رنگی است. شکل و حجم و وزنش، اینها با هم یک وحدت پیدا میکنند و من یک شکل را میبینم. در خیال من ذخیره میشوند و بعد در متخیله من پردازش پیدا میکنند، در بیداری به طوری که میخواهم، در خواب به طوری که دست من نیست شروع به پردازش این صورتها میکند.
اگر ما بخواهیم سه عدد یک و دو و سه را با هم ترکیب کنیم، فکر میکنید چند ترکیب از این ایجاد میشود. یک عدد خیلی زیادی میشود، اگر عدد چهار هم اضافه کنیم یکباره بیشتر میشود و تقریباً به توان میرسد. هر یک عددی که اضافه شود. ما هر صورتی که چه از راه حواس پنجگانه دیدن، شنیدن، لامسه، شامه، ذائقه، از هر طریقی هر یک تصویری که وارد میشود، یک عدد میشود در وجود من که قابل ترکیب با عددهای دیگر میشود. از ابتدای اینکه من به دنیا آمدم تا امروز چند تصویر در خیال من ذخیره شده است. هیچکدام هم از بین نمیرود. حساب کنید وقتی پردازشگری در بایگانی میآید و میخواهد پردازش و ترکیب ایجاد کنید. فکر میکنید چقدر قدرت ترکیب پیدا میکند در آنجا و چقدر دستش باز است. به خصوص آنجایی که بعضی صورتها برای انسان به محبت یا بغض ضمیمه شود. یعنی یک حبّی هم ضمیمه شده باشد یا بغضی به او متوجه باشد. این قدرتش در تأثیر و ترکیب با بقیه خیلی شدید میشود. اگر یک میلیون تصویر از حواس مختلف در وجود ما بایگانی شده باشد، چقدر قدرت ترکیب بین اینها میشود. یک رقمی، دو رقمی، سه رقمی و یک میلیون رقمی. میتواند از یک تصویر ده بار در اینها استفاده کند. اگر یک عدد را کم کنیم، همانطور که یکی اضافه کنیم توان پیدا میکرد، یک دانه کم کنیم هم جذر گرفتن، همان ریشه گرفتن میشود. نه اینکه یک تعدادی کم شود. وقتی وحدت انسان تبدیل به کثرت میشود، به خصوص با بمباران اطلاعاتی که امروز در شبکههای مجازی هست، هم در نظام ظاهری قدرت تفکر از دست میرود، در خواب هم همین مسأله کاملاً هویدا میشود لذا اگر انسان مراقبه در روز نداشته باشد، خوابهایش اضغاث احلام و پریشان میشود. گاهی هزار واسطه خورده تا اینجا و دیگر قدرت برگشت نیست و معبر نمیتواند این را برگردد و به آن صورت برگرداند و برساند اما هرچه آن چیزی که دیده صورت کمتری پیدا کند، مثلاً ابراهیم خلیل الرحمان وقتی خواب میبیند، «إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُك» این تفسیر و تعبیر نیاز ندارد. هیچ حائل و کثرتی بین این نیست. هیچ چیز دیگر نمیخواهد که کم شود یا زیاد شود. خودش متن واقع است. چون معلوم میشود ابراهیم خلیل مراقبهاش ویژه است آن هم در اوج کمال ابراهیم خلیل الرحمان بوده نه اوایل کار. در وقتی بود که بعد از آزمایشهای مختلف، ابراهیم خلیل میرسد به جایی که آخرین مرحله است که وقتی میخواهد این کار را انجام بدهد، «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما» (بقره/124) شد. آخرین ابتلای ابراهیم خلیل الرحمان بوده است.
یک موقع هست میبینید این واسطههای کمی دارد مثل خوابی که حضرت یوسف(ع) در ابتدای کودکی دید که خورشید و ماه و یازده ستاره بر او سجده کردند. یازده ستاره تعبیر به برادرها شد و خورشید و ماه هم به پدر و خالهاش تعبیر شد. شخصی نزد ابن سیرین که معبر خواب بود، آمد. ابن سیرین خیلی زیبا بود. خانمی عاشق او شد و نمیدانست چه کند. پارچهای سفارش داد و خواست که به خانه بیاورند. وقتی ابن سیرین پارچه را آورد، این خانم در را قفل کرد و از او تقاضا کرد. ابن سیرین خودش را آلوده کرد که این بدش بیاید و بعد از آن این عنایت به او شد و ابن سیرین معبر خواب شد. شخصی نزد ابن سیرین آمد و گفت: خواب دیدم دهانهای مردم را مُهر میکنم. ابن سیرین تفسیر کرد تو اذان گو هستی. مؤذن هستی و در صبحهای ماه مبارک رمضان، مردم با اذان تو میفهمند که دیگر نباید بخورند. این مُهر کردن امساک است. در یک بیان دیگری دارد که تو بی وقت و زود اذان میگویی. این مُهر کردن دهان برای این است که زودتر اذان میگویی مردم را از حدی که باید بیش از این امکان دارد، زودتر این دهان را مُهر کردی. تا حدی علم حصولی و اکتسابی هست و برای بعضی با طهارت امکان دارد اما آنجایی که یقینی باشد آن موهوبی و لَدُنی از جانب خداست. مثل علم تعبیر خوابی که خدای متعال به یوسف(ع) داد. وقتی به این دو نفر میگوید: یکی از شما ساقی شاه میشوید و دیگری میگوید: پرندهها از سر من نان میخورند، میگوید: تو سه روز دیگر تو اعدام میشوی و همانجا میمانی تا پرندگان از سر تو میخورند. آنچنان این را با قاطعیت میگوید که دیگر هیچ شکی نمیکند اما هر معبری وقتی بخواهد تعبیر کند با احتمال میگوید چون علم لَدنی نیست مگر این علم از جانب خدا باشد.
پس تا اینجا آمدیم که ما خوابهای صادق و کاذب داریم و خوابهای مخلوط از صدق و کذب داریم. مراقبات روز ما که کثرتها را ایجاد میکند، هرچه این مراقبتها شدیدتر باشد نه به حدی که افراط شود، نفس انسان در مقابل هر افراطی واکنش منفی دارد مثل یک اسب چموش است که اگر یک اسب غیر رام بخواهی نزدیک شوید، باید خیلی آرام نزدیک شوید. باید با یک ظرافت و نرمی وارد شد. لذا حتی در مراقبههای روز اگر کسی خواست چشمش را ببندد، آنچنان نفس سرکش میشود که از آن طرف انسان را زمین میزند. حواسمان باشد مراقبات ما باید طبق نظم و قاعده و مطابق با نظام وجود باشد. درز گرفتن تعبیر خوبی است که اگر انسان مثلاً چهل لقمه میخورده یک لقمه کم کند. اگر نگاهش در خیابان هرز بود، این یک صحنه را کم کند. ذره ذره به طوری که اصلاً برایش محسوس نشود. یکی کم کردن یک جذر گرفتن از ترکیب است و یکباره خیلی مراقبه را زیاد میکند چون هم اختیاری یک دانه را نگاه نکرده و هم یکی کم کرده است. چون اختیاراً نگاه نکرده این خودش خیلی تأثیر دارد که خوابهای شب هم اختیاریتر شود. هر یک صحنهای که اختیاراً در روز، نگاهش با همان ملاطفت و رعایت کم شود، در شب خوابها آنطور میشود که انسان مایلتر است. بحث دیگری که در نظام خواب مطرح است، این است که در نظام خواب نظام روحی، خدای سبحان در قرآن خواب را نزدیکترین به مرگ میداند. در نظام الهی حقیقت خواب را به مرگ تشبیه کردند و خواب دیدن را به وقایعی که بعد از مرگ پیش میآید. لذا تعبیر قرآن این است که انسان وقتی میخوابد، نفسش را خدا توفّی میکند. یعنی یک نوع مردن سبک است. مردن نسبی است که خودش یکی از شرافتهای ویژه انسان است. چون ما مردن را منفی میبینیم، میگوییم: اگر خواب هم مردن شود، پس یک امر منفی است. نه! مردن یک امر مثبت است به این عنوان که خدای سبحان روح انسان را «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها» (زمر/42) خدای سبحان توفی میکند. ما چطور دوست داریم در محضر ربوبی باشیم. خدای سبحان در خواب انسان را به حضور خودش میپذیرد. انسان به محضر ربوبی بار پیدا میکند. در آنوقت انسان بار پیدا میکند. لذا خود خواب یکی از همین مراتبی است که انسان در حالت خواب به حضور الهی بار پیدا میکند. اگر در روز شلوغ بوده مثل کسی است که آماده نبوده و به محضریت میرود. مثل کسی که با لباس ناپاک برود، با لباس کثیف و پاره و آلوده به محضر برود. چقدر خجالت میکشد. پس خواب یک دانشگاه است. خواب دوران غفلت عمر انسان نیست. اینطور نیست که اگر خدای سبحان خواب را قرار داد جزء تلف شدهی عمر انسان باشد.
استادی داشتیم میگفت: یکی از اساتیدشان در یک مسألهای بارها وعده میداد که یک چیزی را خواهم گفت. ما خیلی مشتاق شده بودیم به شنیدن آن مطلب و ایشان هم هی احاله به بعد میداد. بالاخره یک شب در خواب دیدم که مفصل برای من گفت. فردا نزد ایشان آمد و گفتم: نظر شما در رابطه با این مسأله این نیست؟ یکی یکی گفتم و ایشان تعجب کرد. گفت: اینها منحصر به من بوده و تا به حال جایی نوشته نشده است. گفت: من دیشب شما را در خواب دیدم و اینها را برای من گفتید. خواب برای انسان یک دانشگاه است. همه ما محضر الهی را در خواب ادراک میکنیم، منتهی کدام یک از ما حواسمان بوده است. مثل عالم «الست» که قبل از این عالم برای همه ما بوده است. اما چه کسی یادش است؟ بعضی میگویند: ما یادمان است. بعضی بزرگان گفتند: ما یادمان هست که چطور در آن عالم از ما عهد گرفتند؟ لذا خواب ما چون غافلانه است ما وارد آن دانشگاه میشویم، به آن محضرت عظیم که اول و آخر عالم را یک جا امکان دارد ببینیم. به هر مقدار حضور انسان و تمرکز انسان بیشتر باشد، یکجا دیدن نقشه عالم در آنجا محقق است. خدا این را به عنوان یک فرصت قرار داده و آنها هم به عنوان یک فرصت استفاده میکنند. خوابشان خواب از دست دادن نیست. این هم یک بخشی از زندگیشان است که در آن بخش هم سیر دارند. لذا سیرشان ادامه دارد و متوقف نمیشود. شریعتی: همه ما این خواب را میبینیم و دنبال این هستیم که چه پیامی برای ما دارد. شاید با این مباحث بتوانیم به آنجایی برسیم که لااقل بتوانیم تشخیص بدهیم که این خواب ما از چه سنخ و جنس خوابهایی است. آیا اساساً تعبیر دارد یا ندارد.
امروز صفحه 408 قرآن کریم، آیات 33 تا 41 سوره مبارکه روم را تلاوت خواهیم کرد. «وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ «33» لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ «34» أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ «35» وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ «36» أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «37» فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «38» وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ «39» اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ «40» ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «41» ترجمه : و هرگاه زيانى به مردم رسد، توبهكنان پروردگار خود را مىخوانند و به سوى او باز مىگردند؛ امّا چون خداوند از طرف خود رحمتى به آنان بچشاند، گروهى از آنان به پروردگارشان شرك مىورزند. تا سرانجام دربارهى آنچه به ايشان بخشيدهايم كفران پيشه كنند، پس كام بگيريد كه به زودى خواهيد دانست (نتيجهى كفر و كفران چيست). آيا ما بر ايشان حجّت و دليل محكمى نازل كردهايم؟ دليلى كه دربارهى شرك آنان سخنى بگويد (آن را موجّه بداند)؟! و هرگاه به مردم رحمتى چشانيم، به آن شاد شوند و اگر به خاطر دستاورد گذشته (و اعمال بد) آنها، ناگوارى (و مصيبتى) به آنان رسد، ناگهان مأيوس مىشوند. آيا نديدند كه خداوند براى هر كس بخواهد (طبق حكمت)، روزى را گسترش مىدهد و (يا) تنگ مىسازد؟ البتّه در اين (توسعه و ضيق) براى كسانى كه ايمان مىآورند نشانههايى قطعى است. (اكنون كه دانستى توسعهى رزق به دست خداست،) پس حقّ خويشاوند و تنگدست و در راه مانده را ادا كن. اين (انفاق) براى كسانى كه خواهان خشنودى خدا هستند بهتر است، و آنان همان رستگارانند. و آنچه شما به رسم ربا داديد كه بر اموال مردم (رباخوار) افزوده شود، پس نزد خداوند فزونى نخواهد يافت، و آنچه را به عنوان زكات مىپردازيد و رضاى خدا را مىطلبيد پس آنان (كه چنين كنند پاداشى) چند برابر دارند. خداوند كسى است كه شما را آفريد، سپس به شما روزى داد، آنگاه شما را مىميراند، سپس زنده مىكند؛ آيا از شريكهايى كه شما براى خدا گرفتهايد كسى هست كه ذرّهاى از اين كارها را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از آنچه شريكش قرار مىدهند. به خاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند، فساد در خشكى و دريا آشكار شده است، تا (خداوند) كيفر بعضى اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (به سوى حقّ) بازگردند.
شریعتی: این هفته قرار است از یک فقیه نامدار، از یک اصولی نام آشنا مرحوم حاج آقا ضیاء عراقی یاد کنیم. سی سال کرسی تدریس و آزاد اندیشی در فقه و اصول داشتند و استاد بسیاری از مراجع گذشته بودند. اشاره قرآنی را بشنوبم و بعد حاج آقای عابدینی از شخصیت ایشان برای ما خواهند گفت. حاج آقای عابدینی: در این صفحه که تلاوت شد نکات خیلی عالی هست، آیه آخر میفرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا» نشان میدهد بین انسان و حقایق عالم و هستی یک رابطه تنگاتنگ علّی است. یعنی آنچه در صحنه بیرون از وجودش انسان میبیند مرتبط محض است با نظام وجودی انسان،«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ» اگر مشکلات محیط زیستی پیش میآید، اختلالات و بحرانهای زیست محیطی پیش میآید،«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ» همین اختلالات زیست محیطی است. «بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» است یعنی هرچقدر فساد پیچیدهتر میشود بحرانهای زیست محیطی هم پیچیدهتر میشوند. مریضیها هم پیچیدهتر میشوند. در دریا و خشکی این ظهور فساد هست. «لِيُذِيقَهُمْ» این از باب رحمت الهی است. «بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا» تازه خدای سبحان همه اعمال انسان را نمیگذارد در فساد تأثیر کنند. اگر بگذارد چیزی از هستی باقی نمیماند. بعضی از کارهایی که کردند به خودشان بچشاند. یعنی مشکلات نتیجه کار خودشان است. خدای سبحان ابتداعاً برای کسی ایجاد مشکل نمیکند چون سبقت رحمت بر غضب است. گاهی سبب فردی است، گاهی سبب جمعی و اجتماعی است. اشکال نشود چرا بر بعضی از کشورهایی که فساد زیاد است، مشکلات کمتر است. مثل مریضی که وقتی قابل اصلاح باشد، دکتر «لِيُذِيقَهُمْ» را میخواهد تا این تطهیر شود و برگردد. در بعضی جاها وقتی دکتر از مریض قطع امید کرده میگوید: دیگر پرهیز ندارد و راحت باش. «لِيُذِيقَهُمْ» برایش فایده ندارد. دیگر قابل درمان نیست و در آنجا رها میشود. «لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا» بعضی از کارهایشان را بچشند. چقدر تعبیر در اینجا بلند است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» این هم از باب رحمت است تا برگردند. لذا هرگاه مشکلات پیش میآید، باب توبه عمومی را باز کنیم مشکل زود برطرف میشود. باید تدبیر شود، میگوید: دنبال تدبیر و مدیریت کار باشید، دنبال راههای علمی کار باشید اما در عین حال بدانید که این یک لایه معنوی هم دارد. حتی اگر شما رفتید و دست به دعا برداشتید، توبههای عمومی و جمعی داشتید، در آن لایه علمی قدرت تفکر خدا به شما میدهد که بتوانید بهترین راهکارهای علمی را پیدا کنید. جرقهی راهکارهای علمی به ذهنها زده میشود تا قدرت انجام بهترین دیده شود.
حاج آقا ضیاء عراقی در اراک به دنیا آمده و پدر عالم بزرگی داشته که بسیاری از مراحل را نزد پدرشان خواندند. برای کسانی که یک مقدار ناامید هستند این را بگویم که ایجاد امید و پشت کار و عزم شود. ایشان در اراک درس میخواندند و اهل فضل هم بودند. پدرشان جلساتی داشتند که میآمدند و میرفتند و مشکلات علمی را مطرح میکردند، چون پدر هم خیلی مسلط بود، در نهایت ایشان جمع بندی میکرد و میتوانستند از پس حل مشکلات بربیایند، یک جلسهای میشود و ایشان حدوداً 24 سال داشته و تحصیلاتی داشته و فاضل محسوب میشده است. میآیند یک فرع علمی را مطرح میکنند که سابق از این خیلی در جلسات مرسوم بود. به جای اینکه حرفهای دیگر بزنند نکتههای علمی را گفتگو میکردند و بعد نظرات مختلف، مسألهای مطرح میشود و گفتگو میشود و ایشان نمیتواند جمع کند. یک کسی که در آن جلسه بود و از سرشناسان شهر بود، یکباره با تأسف میگوید: در خانه آخوند بسته شد. تا این را میگوید، مرحوم آقا ضیاء میگوید: آنجا از لحاظ احساسی خیلی برای من سخت شد که چرا نتوانستم اینجا توقع مردم را محقق کنم. از همانجا تصمیم میگیرد که به اصفهان بیاید و چند سال در اصفهان بود و بعد به نجف رفت و بعد آقا ضیاء شد. کسی که داشت عادی درس میخواند یکباره یک جرقه ایجاد شد. پس توان را آن موقع داشت اما گاهی انسان یک جرقه نیاز دارد که توانش به کار بیافتد. لذا سعی کنیم این جرقهها در زندگی را بگیریم و الا ایشان هم میتوانست نگیرد. لذا ایشان کسی میشود که همه مراجع شاگرد ایشان بودند، آیت الله خویی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله العظمی نجفی، تمام این بزرگوارهایی که بودند حتی آیت الله بهجت جزء شاگردان ایشان بودند.
عرض کردیم برای خواب دیدن چند قوه با هم کار میکنند تا یک خواب دیده میشود. از جمله قوه خیال انسان است که خزانه همه صورتهایی بود که وارد وجود انسان شده بود. متخیله بود که ترکیب کننده و پردازشگر بود. متخیله گاهی زیر مجموعه قوه واهمه انسان است، گاهی زیر مجموعه قوه عاقله انسان است. هرکدام از اینها این را کنترل کنند و قویتر باشند خوابهایی که ما میبینیم مختلفتر میشود. واهمه یک قوه است که خیال ما صورتها را میبیند. مثلاً رنگ این گل و شکل این گل را خیال من میتواند تصویر کند و داشته باشد، وهم من یک معنای جزیی را میفهمد. مثلاً وقتی من لبخند شما را میبینم ، حالت محبتی شما را در وجود من تداعی میکند. از یک صورت به یک معنای جزئی منتقل میشویم. کار واهمه انتقال به یک معنای جزئی است که صورتی ندارد و دیده نمیشود اما یک صورت حکایت او را میکند. وقتی مادری دست بچهاش را گرفته، از محبت مادر به فرزندش حکایت میکند. اما گاهی معانی کلی هستند، اگر معانی کلی شدند مثل اصل المحبه، همه محبتها را شامل میشود. ترسیم تقسیم کار اینها یک برهان و دلیل دارد، پس یک موقع هست که کار، کار عاقله است که متخیله را به کار میگیرد ولی عمدتاً در وجود ما واهمه است و قوه متوهمه است که متخیله را به کار میگیرد. لذا عمدتاً یک معنای جزئی در کار است که صورت پیدا میکند. در خوابهای ما عمدتاً واهمه است. واهمه قوه متخیله را که به کار میگیرد میتواند صورتگری کند. متخیله مطابق آن واهمه، لذا ما در نظام خوابمان به یک معنا منتقل میشویم. ارتباط انسان در خواب، با مثال متصل است. ما یک مثال متصل و یک مثال منفصل داریم. مثال متصل همه صورتهایی که من دیدم در جایی که ذخیره شده، در مثال متصل است یعنی به من وابسته است. من باشم این صورتها هست. من باشم این صورتها نیست. یک مثال منفصل داریم که عالم غیر از این صورت ظاهری، یک حقایقی است که این صورت ظاهری از آن حکایت میکند. این را مثال منفصل از من میگویند. هرچقدر این مثال متصل من با مثال منفصل همخوان تر و یکتاتر باشد، وجود من با هستی یکتاتر و همراهتر است. لذا انسانی که صادق است، مثال متصل او با مثال منفصل عالم همراهتر است. در خواب انسان یا به حمثال متصلش وصل میشود یا به مثال منفصل. اگر به مثال متصل وصل شد، خوابش فقط ترکیب صورتهایی است که دیده است و چیزی بیش از این نیست. اگر انسان به مثال منفصل متصل شد، از یک حقایقی از هستی اخبار میکند. به مقدار اینکه این قوت داشته باشد، میتواند حال یا گذشته و آینده را به مقدار سعهاش ببیند. مثلاً یوسف صدیق در ابتدای کارش وقتی در کودکی آن خواب را دید، چهل سال بعد این خواب تعبیر شد.
گاهی انسان خواب میبیند و فردا تعبیر میشود. هرچقد افق خوابی که میبیند طولانیتر باشد، نشان میدهد این وجود وسیعتر دیده است. کسانی که خوابهایشان زود تعبیر میشود، خواب نشان میدهد افق سادهتری را دیده است. کسی میتواند هم افق دور را ببیند و هم نزدیک را. بعضی از خوابها ممکن است بیش از این تعبیرش طول بکشد. پس وصل شدن به عالم مثال متصل، فقط همان تصویرهایی است که خودم داشتم، به عالم مثال منفصل، عالم را دیده و چون مثال منفصل زمان ندارد، وقتی انسان به او میرسد، هرچقدر این وجود وسیعتر باشد میتواند ظرف زمان بیشتری را بیابد. لذا چه گذشتهای را که ندیده میبیند و چه آیندهای را که نیامده میبیند، لذا اینکه بعضی مادیون میگویند: خواب فقط مربوط به فعل و انفعالات درونی است، یکی از دلایل اشکالش این است که خوابهایی که نسبت به آینده محقق میشود، اینکه در گذشته این نبوده از کجا اخبار میکند.این بحث ادامه دارد. تا حدی مبانی خواب و رؤیا را بیان کردیم. در روایت دارد خواب جزئی از اجزای نبوت است. یک هفتادم از اجزای نبوت خواب صادق است. همچنان که نبوت قابل ادراک نبود، رؤیاها یکی از اجزای آن است. شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای عابدینی: نگوییم در این عالمی که اینقدر مشکلات است چرا به خواب و خواب دیدن میپردازیم؟ خواب یکی از دانشگاههای بزرگی است که بسیاری از راهحلهای عظیم را میشود با همین حل کرد، اگ مراقبات روز ما زیاد باشد و باور به این عظمت داشته باشیم. انشاءالله خدای سبحان بیداری و خواب ما را مورد رضای خودش قرار بدهد. بعضی تا آخر عمر «الناس نيام فإذا ماتوا انتبهوا» (بحارالانوار، ج50) در همینجا بیدار شویم و بتوانیم از این بیداری بهرهمند باشیم. شریعتی: فردا آخرین یکشنبه ماه ذی القعده است. کسانی که تا به حال نتوانستند این نماز را بخوانند، این فرصت را دریابند و ما را هم دعا کنند. «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 #حجت_الاسلام_عابدینی 📚 با موضوع جایگاه خواب و رویا در تعالیم دینی 🗓 شنبه بیستم مرداد ماه 🗂 حجم : ۱۲.۸ مگابایت ➡️ @samtekhoda3
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸 برنامه سمت خدا 📝 موضوع برنامه : #جوان_و_جوانی_در_تعالیم_مکتب_اسلام 👤 كارشناس : #حجت_الاسلام_والمسلمين_بهشتی 🗓 تاريخ پخش : بیست و یکم مرداد ماه 🔻🔻🔻
برنامه سمت خدا موضوع برنامه : جوان و جوانی در تعالیم مکتب اسلام كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين بهشتی تاريخ پخش : 21- 05-97 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. با حضورت ستارهها گفتند نور در خانه امام رضاست کهکشانها شبیه تسبیحی دست دردانهی امام رضاست مثل باران همیشه دستانت رزق و روزی برای مردم داشت برکت در مدینه بود از بس، چهرهات رنگ و بوی گندم داشت زیر پایت همیشه جاری بود، موج در موج دشتی از دریا بخدا با خداتر از موسی، بی عصا میگذشتی از دریا با خداوند همکلام شدی، علت بُهت خاص و عام شدی کودکیهایتان بزرگی بود، در همان کودکی امام شدی رزق و روزی شعر دست شماست، تا نفس هست زیر دین توییم تا جهان هست و تا جهان باقیاست ما فقط محو کاظمین توییم من به لطف نگاهت ای باران، سوی مشهد زیاد میآیم دست بر روی سینه هر بار از سمت باب الجواد میآیم شریعتی: سلام میکنیم به امام جوادمان، دعا میکنم در همین سالروز شهادت که انشاءالله زیارت حضرت نصیب همه ما شود و چشم ما به کاظمین روشن شود و صحن و سرا را ببینیم. سلام میکنم به همهی دوستان عزیزم، بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، انشاءالله همه مشمول نگاه ابن الرضا جواد الائمه(ع) قرار بگیریم. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید. این روز را تسلیت میگویم. حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمة الله. من هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان این برنامه سلام میکنم و شهادت جوانترین امام را تسلیت میگویم به امام زمان(ع) و پدر بزرگوارش حضرت رضا(ع) و فرزند عزیزش امام هادی(ع) و دوستداران حضرت در سراسر عالم، از خداوند میخواهم این گفتگوها را موجب خیر و رشد و نور و به دور از هر اشتباه و آفت قرار بدهد. شریعتی: آنهایی که فرزند صالح، وسعت رزق، همسر خوب میخواهند به امام جواد(ع) متوسل شوند. انشاءالله حضرت عنایت ویژهای به آنها خواهد کرد که باب المراد هستند و انشاءالله حاجاتتان را از امام جواد(ع) بگیرید. امروز چه برای ما آوردهاید؟ حاج آقای بهشتی: بسم الله الرحمن الرحیم، به مناسبت این امام جوان گفتیم بحث جوان و جوانی را بگوییم و هفته آینده ادامه بحث سفر حج را خواهم گفت، انشاءالله. پیامبر ما به سلمان فارسی روزی در مسجد فرمود: سلمان کنار من بیا. میدانی که انبیاء، اوصیاء دارند؟ گفت: بله میدانم. میدانی من هم اوصیاء دارم؟ تعدادشان را میدانی؟ اسامیشان را میشناسی؟ سلمان از پیامبر تقاضا کرد و پیامبر نام دوازده نور پاک را بیان فرمودند. به دیگران هم مثل جابربن عبدالله انصاری فرمودند. پس تاریخ میدانست که چنین آیندهای رخ خواهد داد. تلاش میکرد این شخصیتها به دنیا نیایند یا اگر به دنیا آمدند در کودکی و جوانی آنها را بکشد. امام رضا(ع) تا سن چهل و چند سالگی فرزند دار نمیشد. خیلیها خوشی میکردند که پیشگویی پیامبر نادرست از آب درآمده است. ولی خداوند جواد الائمه را به امام رضا داد که امام رضا فرمود: مبارک ترین مولود در اسلام است. شاید یک راز این مبارکی این باشد که یک پدیده نویی از آن به بعد امام جواد(ع)، امام هادی(ع)، امام عسکری، امام زمان، اینها در کودکی به امامت رسیدند. برای خیلیها جای تعجب داشت که مگر میشود یک پسر بچه پنج ساله و هشت ساله امام شود از نظر علمی، اداره امور، از نظر شناخت از جهان از خدا؟ این در قرآن سابقه داشت. از امام رضا(ع) هم این سؤال را پرسیدند. امام رضا(ع) به قرآن استناد کرده است. شخصیتهایی مثل سلیمان نبی یا یحیی پیامبر یا عیسی بن مریم در کودکی به پیامبری رسیدند. اصلاً قصه پیامبری و حجتهای پیامبران قصه ویژهای است که خداوند به آنها تعلیم میدهد. علوم آنها علوم مدرسهای نیست که باید مدرسه بروند، خداوند به آنها اعلام میکند. یک کسی با تردید به امام جواد(ع) نگاه میکرد که مگر میشود این شخصیت به این کوچکی رهبری جهان اسلام را به عهده داشته باشد؟ امام جواد(ع) فکر او را خواند و یک مشت شن برداشتند. فرمود: به نظر تو اگر خدا بخواهد معارفی را به این شنها تعلیم بدهد، میتواند یا نه؟ فکر کرد و گفت: بله، خداست. فرمود: حالا به من تعلیم داده شک میکنی؟ این است که امام جواد(ع) آغاز یک فصلی در امامت شیعه است که در یک روزگاری باید وارد آن بحث شویم.
وارد بحث جوانی شویم. در زبان عربی غالباً دو کلمه برای جوان و جوانی به کار میبرند. یکی کلمه «فتی» کلمه «شاب». کلمه فتی یعنی طراوت و شادابی، کلمه شاب یعنی حرارت و شکوفایی. هر چهار ویژگی در جوانها هست. هر کدام از اینها در یک فرد هشتاد ساله هم باشد او جوان است. حرارت داشته باشد، طراوت داشته باشد، شکوفا شود مثل زمینی که نو به نو میوه میدهد. هشتاد سال است این زمین میوه میدهد و همچنان جوان است. انسان اگر شکوفایی و حرارت و تازگی و طراوت داشته باشد، جوان است. از نظر ما حضرت امام در روزگار ما ولو هشتاد و چند سال داشت ولی یک رهبر انقلابی جوانها را به راه انداخت. پس یکی از معانی جوان شکوفایی و حرارت است. در این برنامه میخواهیم در مورد عوامل شکوفایی صحبت کنیم. چه چیزهایی جوان را شکوفا میکند که بتواند قیمتش بالا برود؟ اولین مورد آگاهی است. اگر جوانها دنبال دانش آموزی و دانش پژوهی برود، سرمایهای که خدا در وجودشان قرار داده شکوفا میشود. مثل زمین بکری که قهوهای است و چیزی ندارد، اما وقتی به باغ تبدیل میشود سر سبز و خرم میشود. جمعیتهایی را به سامان میکند. اولین چیزی که برای جوان لازم است تعلیم است. چه چیزی را تعلیم ببیند؟ صدها حدیث در این زمینه داریم. چه چیزی را باید بشناسد؟ خدای خود را بشناسد. خود خود را بشناسد، چه نقاط ضعف و چه نقاط قوتی دارم. چه تواناییهایی در وجودم هست. در چه خانهای به دنیا آمدم. چقدر استعداد دارم؟ ضریب هوشی من چقدر است؟ خودم را بشناسم. جهان اطرافم را بشناسم. در چه روزگاری زندگی میکنم. حدیث داریم اگر جوان خودش را نشناسد، استعدادهایش مُهمل خواهد ماند. تاریخ جهان و تاریخ گذشته به چه صورت است؟ خودم چه تواناییهایی دارم. با قرآن آشنایی پیدا کند. حدیث داریم اگر در جوانی قرآن بیاموزد قرآن با گوشت و خون او عجین میشود. این فرق میکند تا پیرمردی قرآن بخواند. پیرها هم قرآن بخوانند ثواب و برکت دارد اما جوان مثل غذا میماند. الآن ما غذا میخوریم چقدر جذب بدن میشود؟ کم، اما یک جوان وقتی غذا میخورد علم هم یک غذای معنوی است، جذب او میشود و به کار او میآید. امیرالمؤمنین(ع) در نامه 31 نهجالبلاغه به پسرش امام حسن فرمود: تربیت تو را با تعلیم کتاب خدا شروع کردم. «وَ تَأْوِيلِهِ وَ شَرَائِعِ الاسْلامِ وَ أَحْكَامِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرَامِه» هم خود قرآن، هم تفسیر قرآن و بعد احکام و فقه. امام صادق(ع) فرمود: اگر جوانی از جوانان شیعه را ببینم که در حال تفقه در دین نیست، من او را تنبیه میکنم. گاهی فرمودند: با تازیانه حاضر هستم بالای سر جوان شیعه بایستم که وقتش را برای آموزش فقه بگذارد. دین خودش را خوب بفهمد. امام صادق(ع) فرمود: «بَادِرُوا أَحْدَاثَكُمْ بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ تَسْبِقَكُمْ إِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ» (تهذيبالاحكام، ج 8، ص 111) قبل از اینکه منحرفان سراغ جوانهای شما بیایند آنها را با حدیث آشنا کنید. معارفی که در احادیث پیامبر و ائمه آمده است. فرمودند: تشویق کنید جوانهایتان را به مناظره کردن، بحث کردن و پرسیدن. امیرالمؤمنین فرمود: جوان در جوانی اگر پرسشگر بار بیاید، در پیری پاسخگو بار میآید. پس اولین عامل شکوفایی علم است.
دومین عامل خودباوری است. باور کنیم من کسی هستم که سرمایه دارم، توانایی دارم، موضوع بسیار مهمی است. پیامبرانی داریم که به آنها اولوالعزم میگویند. یعنی صاحب ارادههای بزرگ که جهان مخاطب آنها بوده است. خداوند به پیامبر اسلام فرمان میدهد «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل» (احقاف/35) همانگونه که پیامبران بزرگ کارهای بزرگ انجام دادند، تو هم مقاومت کن. به نتیجه میرسی. امیرالمؤمنین فرمود: «ضادوا التوانی بالعزم» با تصمیمهای راسخ با سستی نبرد کنید. ایستادگی کنید، خودتان را باور کنید. توفیق داشتم گاهی به مراکز هستهای دعوت شدم یا مراکز موشکی و مراکزی که تولید پهباد میکنند. خیلی کم فرد سی ساله و بالاتر دیدم. جوانهای زیر سی سال بودند. یعنی صنعت موشکی ما، هستهای ما، نطنز سفر کردم مرکزی در نطنز هست. نگاه میکنی شاید چند نفر موی سفید داشته باشند. این مایه افتخار است. حضرت امام و رهبر انقلاب روی خود محوری خیلی تأکید داشتند. ما میتوانیم! حضرت امام فرمودند: در سابق انگلستان و بعد از آن آمریکا و سایر کشورهای قدرتمند دنبال این بودند با تبلیغا ت دامنه دار به کشورهای ضعیف بباورانند که ناتوان هستند. بباورانند که اینها نمیتوانند هیچ کاری انجام دهند. اینها باید در صنعت و اداره کشور دستشان به طرف قدرتهای بزرگ از مشرق و مغرب دراز باشد. آنها میخواستند با این کارشان مخازن کشورهای ضعیف را غارت کنند. این ملاقات ملاقاتی بود با صنعتگران ارتش، شما چنانچه باورتان آمده باشد که نمیتوانید صنعت درست کنید، نخواهید توانست. اساس همه شکستها و پیروزیها از خود آدم شروع میشود.. باور انسان اساس تمام پیشرفتها هست. اگر جوان ما باور کند صنعت موشکی را راه اندازی میکند. بخشی از صنعت هستهای ما در اراک هست. بعضی از دوستان ما میفرمودند: ما در تحریم بودیم و جمع شدیم و گفتیم: عزممان را جزم کنیم و به هر قیمتی شده خودمان تولید کنیم و توانستند. الآن در تلویزیون برنامههای کارآفرینان را نشان میدهد. کسانی با کمترین تجهیزات، کمترین امکانات و بودجه و توجه دولت توانستند کارستان بکنند. خودباوری مسأله مهمی است. باور کنیم استعداد داریم و کسی هستیم در دنیا و میتوانیم خودمان را اداره کنیم. این چیزی است که قدرتهای بزرگ نمیخواهند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اگر کسی مستمراً دری را بزند و اصرار کند در باز میشود. یکی پیوسته این کار را بکند و پافشاری کند. وگرنه ما بخوابیم و تخمه بشکنیم و صنایع پیشرفت کند، نمیشود. ما باید خودباوری داشته باشیم، اگر چنین باشد نسلهای بعد ثمرهاش را خواهند دید. امیرالمؤمنین(ع) یک حکمت طولانی دارد شاید یک صفحه باشد، برادری را توضیح میدهند که من برادری داشتم مکتبی «كَانَ لِي فِيمَا مَضَي أَخٌ فِي اللَّهِ» (نهجالبلاغه، حكمت 289) اسم آن برادر را نیاورده است. مفسران گفتند شاید ابوذر غفاری یا عثمان بن مضعون باشد. عثمان بن مضعون را امیرالمؤمنین خیلی دوست داشت. به همین دلیل هم یکی از پسران خودش را به نام عثمان نامید. الآن زائران مدینه وقتی وارد قرستان بقیع میشوند، بعد از قبر ائمه، اولین قبرها یکی قبر عثمان بن مضعون است. دوازده صفت از این برادر را ذکر میکند. یکی این است «وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفا» این آدم خیلی گمنامی بود. کسی فکر نمیکرد او رئیس یک کارخانه و پروژه بزرگ باشد. «فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَاد» وقتی میدان کار میرسید، شیر بیشه بود و مار گزنده. موقع عمل صاحب اراده بزرگ بود.
امیرالمؤمنین فرمود: «من شرفت همته عظمت قيمته» (غررالحكم، ص 448) کسی که صاحب همت بالاست، قیمتش زیاد است. جوان باید این خودمحوری را داشته باشد. امیرالمؤمنین فرمود: «الْمَنِيَّةُ وَ لا الدَّنِيَّةُ» (نهجالبلاغه، حكمت 396) مردن آری، تن به پستی نه. ُ «وَ التَّقَلُّلُ وَ لا التَّوَسُّلُ» (نهجالبلاغه، حكمت 396) با زندگی ساده ساختن بهتر است از وابستگی. مدت زیادی شنیدیم ژاپنیها شیشه نداشتند، حاضر نشدند شیشه وارد کنند. آنقدر ایستادند تا خودشان با مقوا پنجرههایشان را درست کردند. باور داشتند این کار از ما برمیآید و به نتیجه رسیدند. خودباوری! عامل سوم ارتباط با خداست که خیلی مهم است. ما در زندگی دنبال چه هستیم. همه ما وقتی فکرهایمان را روی هم بریزیم در زندگی دنبال این چیزها هستیم. دارایی، دانایی، توانایی، زیبایی، پاکی! سرچشمه همه اینها خداست. یعنی هرکس زیبایی میخواهد خدا جمیل است. هرکس دارایی میخواهد «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (بقره/116) هرکس علم و دانایی میخواهد، ارتباط با خدا ما را به قلههای کمال نزدیک میکند. یک مصداق از ارتباط با خدا نماز است. حدیث داریم وقتی جوانی در تنهایی به نماز میایستد خداوند فرشتگان را صدا میزند برای تماشا بیایید! این جوان میتوانست برود و خودش را به هرکاری مشغول کند. ولی مرا انتخاب کرده است. ارتباط با خدا به ما انرژی میدهد، ارتباط با خدا به ما امید میدهد. در کشور ما چند ماه است که مشکلات حادی پیش آمده است. یک راه این است که دستها را بالا ببریم و مأیوس شویم و بگوییم: آمریکاییها بیایند! یک راه این است که خودمان را خدا متصل کنیم. پیامبر عظیم ما چه کار کرد؟ بدون اتکا به قدرتهای جهانی، بدون اینکه پولی داشته باشد با ایمان به خدا. در جنگ بدر مسلمانها پایین کوه بودند. مشرکین بالای کوه بودند، مسلمانها سیصد نفر و آنها هزار نفر بودند. حتی برای خوردن مسلمانها چیز زیادی نداشتند. پیامبر دست به دعا برداشت، پروردگارا، ما نهایت تلاش خودمان را کردیم. وقت این است که تو خدایی خودت را بکنی. خداوند آنجا خدایی کرد و آن سیصد نفر بر هزار نفر غلبه کردند. از آنها اسیر گرفتند و غنیمت گرفتند.
پیغمبر فرمود: فضیلت جوانی که جوانیاش را به عبادت میگذراند بر پیری که عبادت میکند، مثل فضیلت پیامبران بر مردم عادی است. اینقدر اختلاف است. یک جوان عبادت کننده دختر یا پسر، دختر مثل مریم، پسر مثل یوسف، یک سوره در قرآن داریم محورش یک دختر جوان است. یک سوره داریم محورش یک پسر جوان است، یوسف. در قرآن زیاد از جوانها نام برده شده است. غالباً حدیث داریم که پیامبران در جوانی به پیامبری رسیدند. مثل دختران شعیب، مثل داود و سلیمان، ابراهیم همه در جوانی به پیامبری رسیدند. مردم گفتند: یک جوانی پاکدامن، جوان اهل عبادت، حدیث قدسی داریم که خداوند میفرماید: «الشاب» جوان، «المؤمن بقدری» که به تقدیرات من ایمان دارد، «الراضی بکتابی» به قسمتی که من برایش تقدیر کردم راضی است. «القانع برزقی» به رزقی که برایش ترتیب دادم قانع است. «التارک شهوته من اجلی» بخاطر من شهوت را کنار میگذارد، «هو عندی کبعض ملائکتی» این جوان مثل بعضی از فرشتگان هست. جوانی چون نیرو و فراغت زیاد است، اراده فوقالعاده است، انسان میتواند پر بکشد، مثل هواپیماهایی که در مانور هست. گاهی از نزدیکهای زمین عمودی به سمت آسمان میروند. مثل جوانهایی که شهید شدند. در صدر اسلام جوانها بودند که غوغا به پا کردند. در کربلا جوانها بودند. با انرژیشان تاریخ اسلام را رقم زدند. در انقلاب خودمان 36 هزار دانشآموز شهید داریم. امام باقر(ع) فرمود: ابراهیم خلیل موی سفیدی در ریش خود دید. «فقال» گفت: «الحمدلله رب العالمین الذی بلغنی هذا المبلغ لم اعص الله طرفة عینٍ» خدا را شکر جوانی را پشت سر گذاشتم بدون اینکه یک چشم به هم زدن گناه کنم. انسان میتواند؟ بله. چون ریش سفید یک علامتی است، یعنی اواخر جوانی است. پیغمبر فرمود: خداوند به جوان عابد افتخار میکند. خدا که نیازی به ما ندارد. «ان الله یباهی بشاب العابد» به جوان عبادت کننده افتخار میکند «الملائکه» به فرشتگان میفرماید: «انظروا الی عبدی» به بنده من نگاه کنید. «ترک شهوته من اجلی» هوسهای خودش را بخاطر من کنار گذاشته است. پیغمبر فرمود: هر جوانی در جوانیاش خوب عبادت کند خدا حکمت به او میآموزد. همان چیزی که خیر کثیر هست. پیغمبر فرمود: چند گروه هستند در قیامت زیر سایه خدا هستند. قیامت خیلی گرم است. اوصافی از گرمای قیامت آمده، آنقدر عرق میکنند که یک دریایی از عرقهای مردم است. ولی بعضی زیر چترهایی از سایه خدا هستند. یکی امام عادل است. یکی جوانی که جوانیاش را در راه عبادت خدا گذرانده است.