برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : جایگاه خواب و رؤیا در تعالیم دینی
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش : 27-05-97
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و الائمة المعصومین علیهم السلام» سلام میکنم به روی ماه همه شما، به همه شما که دلتان سرشار از محبت امیرالمؤمنین است. سلام به همه شمایی که بزرگترین سرمایه و دارایی شما محبت اهلبیت علیهم السلام است. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. آغازین روز هفته بسیار خوبی را برای شما آرزو میکنم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. آرزو میکنم این ماه عزیز که ایام غدیر، عید قربان و عرفه و مناسبتهای بسیار مربوط به ولایت در آن قرار دارد برای همه ما فرصتی باشد برای اینکه عهدمان را با مقام ولایت، مقام عظمای ولایت امیرالمؤمنین و اهلبیت(ع) تجدید کنیم و رابطهمان را قویتر کنیم و از نفحات آن بهرهمند باشیم.
شریعتی: بحث هفته گذشته ما خیلی مورد استقبال دوستان قرار گرفت و خیلیها گفتند ما بی صبرانه منتظر هستیم تا ادامه مباحث حاج آقای عابدینی را بشنویم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خداوند توفیق بدهد و ولایت همه ما را مدد کند که ما زمینه ساز ظهور ولی الله اعظم قطب عالم امکان باشیم و جزء سربازان آن حضرت قلمداد شویم. در جلسه گذشته به مناسبت آنچه در قرآن کریم و سوره یوسف چند بار تکرار شده بود، وعده داده بودیم یک چنین بحثی را مختصراً در سوره یوسف داشته باشیم. بحث رؤیا یکی از شگفتانگیز ترین حالات روحی انسانهاست که هم گذشته، هم امروز، توجه بسیاری را به خودش جلب کرده و در این مورد گفتگوهای زیادی شده است. شاید یکی از پژوهشهای خیلی مهمی که امروز مشغول کرده، چه رشتههای روانشناسی، چه رشتههای مغز و اعصاب و رشتههای مرتبط شناختی که امروز جزء علوم جدید هستند، یکی از مباحثی که خودش را به این خیلی مشغول کرده بحث رؤیاهاست که به دنبال این باشند که سبب خواب دیدن را و کنترل خواب دیدن، اینکه چه فعل و انفعالاتی در خواب دیدن محقق میشود و اینکه از خواب دیدن چه استفادههایی میشود کرد. شاید امروز جزء علومی است که خیلی مباحث درمانی را شامل میشود. خیلی مباحث پزشکی را شامل میشود. حتی در نظام بحثهای نظامی روی این برنامهریزی میکنند. اینقدر کارآیی دارد و هنوز شاید تمام آثار حقیقت خواب برای ما ظاهر نشده است. اینها تازه نظام علوم ظاهری است. در رابطه با علوم غیبی و علوم باطنی و باطن عالم، از خواب چه استفادههایی میشود کرد و انسان در خواب چه تواناییهایی پیدا میکند غیر قابل بیان است. اینقدر عظیم است که بزرگانی را مشغول کرده است، چه خودشان با خواب به کمالات میرسیدند و چه میدانستند خواب چه کمالاتی را میتواند در علوم باطنی ایجاد کند. لذا هم نظام دنیایی و همین علوم عادی و علوم تجربی و علوم روحی، در رابطه با خواب مباحث بسیاری را دارند، اگر ما به صحف عرفانی رجوع کنیم، در رابطه با بحث خواب یکی از مباحث عظیم است. به صحف فلسفی و کتابهای فلسفی یکی از مباحث عظیم است. به تفاسیر و روایات ما بحث عظیمی است. دیگران در نظام علوم روحی هرکدام از اینها شاخهای از بحث را مورد دقت قرار دادند. در نظام بحث وحی یکی از راههای شناخت وحی که با آن همه مرموزی و پنهانی و عجایبی که در بحث وحی هست، شاید نزدیکترین چیزی که در روایات به آن تصریح شده که میتواند آن رابطه را به نحوی تبیین کند بحث خواب و رؤیاهاست. در بحث معاد یکی از مهمترین مسائلی که عرض کردیم جعلش بخاطر این بود بحث خواب دیدنها بود.
ما یک بحث خواب داریم، یک بحث خواب دیدن داریم، این دو به همدیگر به شدت مرتبط هستند. یعنی ما در رابطه با خواب هرچقدر دقت کنیم که خوابهای ما طبیعی باشد و از افراط و تفریط به دور باشد، قطعاً در خواب دیدنهای ما تأثیر دارد، چون بین نظام روح و نظام جسم و بدن ما یک ارتباط تنگاتنگ است، اگر بدن عدم تعادل داشته باشد قطعاً این عدم تعادل به نظام روحی هم سرایت میکند و در خواب دیدنها تأثیر میگذارد. همین بحث را جلسه گذشته داشتیم که نظام بدن ما که خوابیدن برایش مطرح میشود، اگر مزاجهای مختلفی که در بدن ما هست، این اخلاط چهارگانه و مزاجهای مختلفی که مترتب بر آن میشود، اینها هرچقدر رعایت بیشتری شده باشد، قطعاً در خوابها به سمت خوابهای صادقتر کشیده میشود. هرچقدر در مراقبات روز و روزهایمان بیشتر دقت کنیم، خوابها زلالتر است. هم در نظام روحی، هم در نظام جسمی، هرچقدر این رعایتها بیشتر شود، آن موقع این حقیقت خواب، حقیقت ارتباط با عالم غیب است. یعنی انسان به تعبیری که خدای سبحان در قرآن میفرماید، در وقت خوابیدن روح انسان را خدا توفی میکند و خدا تحویل میگیرد و انسان به محضر ربوبی بار پیدا میکند، با خوابیدن، یعنی تعلقات و اشتغالاتی که در روز بوده و او را مشغول میکرد از اینکه به محضر ربوبی بار پیدا کند، چون آنجا رابطه دائمی هست اما ما با کثرتها و غفلتهایمان خودمان را دور میکنیم. با اشتغالاتمان خودمان را دور میکنیم. گاهی حتی میخواهیم حواسمان را جمع کنیم دور میشویم. چون آن حقیقت هست، رابطه فطری هست، در وقت خواب این حقیقت آشکارتر میشود. انسان برای اینکه به محضر ربوبی بار پیدا کند به مراتب باطن عالم راه پیدا میکند و چون به مراتب باطن عالم راه پیدا میکند هرچقدر سنخیت بیشتری پیدا کرده باشد، آمادگی بیشتری پیدا کرده باشد، وقتی آنجا راه پیدا میکند، حقایق بیشتری را همراه خودش میآورد. اما هرچه این وجود شلوغتر باشد و پیچیدهتر شده باشد، وقتی دارد برمیگردد اینقدر هی دور میشود تا وقتی این خواب را میبیند حتی معبرهای دقیق هم نمیتوانند این را برگردانند به آن حقیقتی که دیده است.
شریعتی: یعنی اگر شیشهای بین ما و عالم رؤیا و خواب تصور کنیم، اشتغالات ما و کثرتها باعث میشود غبار بگیرد و تو تار شوی.
حاج آقای عابدینی: یعنی حقیقتش را به همین تشبیه کردند که انسان در خواب دیدن به حقیقت عالی خودش متصل میشود. ما یک حقیقت عالی داریم که عند الله است «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (حجر/21) هرچیزی در این عالم یک خزائن عند الله دارد که این خود عالی آن شیء است. ما در خواب به حقیقت عالی خودمان مرتبط میشویم. چون خود عالی ما محصور در آن محدودههای مادی نیست، اشراف آن با عالم وجود خیلی زیاد است. چه عالم مثال که جلسه گذشته عرض کردیم، مثال منفصل، چه عالم عقول که تعبیر ظرف آنجا خیلی عظیم است. تعبیری که در روایت هست عالم ماده به عالم مثال نسبتشان مثل نسبت به انگشتر است که در بیابانهاست. عالم دنیا با همه گستردگی و عظمت و پیچیدگی نسبت به عالم مثال مثل یک انگشتر در بیابان است. خود عالم مثال نسبت به عالم عقل مثل انگشتری در بیابان است. یعنی عظیمتر میشود. ما یک خودی داریم که در عالم دنیاست و این نازلترین مرتبه ماست. یک خودی داریم همراه ماست ولی از آن غافل هستیم در عالم مثال است. همان عالم عظیمی که بیابان است نسبت به این انگشتر و اینقدر عظیم است. یک خود عالی داریم در عالم عقل است که باز نسبت به عالم مثال اینقدر عظیم است. انسان در ارتباط با خوابیدن در مرتبه اول متصل به عالم مثال میشود. بعد انسانهایی متصل به عالم عقول میشوند، به خود عالیتر خودشان بنا به ظرفیتشان، هرچه آنجا میگیرند وقتی برمیگردند، در برگشتن هی غبار پیدا میکند و محدود میشود. بنا بر اینکه این وجود در عالم ماده چقدر خودش را حد زده و تنگ کرده باشد و چقدر کثرات و غفلتها او را تاریک کرده باشد. اگر یک کسی ناظر است از بیرون نگاه کند، بین این خود مادی من که این همه تاریک شده باشد و حد خورده باشد، به خصوص تاریکیها، غفلتها، معاصی، اما نفس عالم دنیا محدودیت دارد، اما تاریک نیست. اما وقتی انسان اشتغال به آن پیدا میکند، اینها جذب میکند، اینها تاریکی و ظلمت میشود. هرچقدر از آنجا میآید این آینه تاریکتر میشود. وقتی اینجا میرسد به آینه نگاه میکند فقط یک چیزهای کدر و تاریک و دور و بی معنا میبیند. دیگر زلالی و شفافی که در عالم مثال بود و در عالم عقل بود، از این خبری نیست. اما بعضی مثل انبیاء یا اولیاء یا کسانی که وجودشان را طاهر قرار دادند، درست است این آینه حدود میخورد اما شفاف است. لذا خواب میشود خواب ابراهیم خلیل، خواب، خواب انبیاء میشود. «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون» (واقعه/75) خواب یک نوع مَسّ است. لذا تعبیر «دُم علی الطهاره یُوسّع علیک الرزق» اگر تو بر طهارت دوام پیدا کردی، خدای تعالی رزق تو را وسیع قرار میدهد. از جمله رزقی که وسیع قرار داده میشود خوابهای انسان است. خواب یک نوع روزی است.
در روایات مختلف آمده که خواب جزئی از اجزای نبوت است. یعنی یک تحفه و یک نفحه و جذبه است از جانب خدا برای بندگان که جذبش کنند اما ما اینقدر خودمان را تاریک میکنیم، این جذبه وقتی میآید میبیند هیچ سنخیتی با اینجا ندارد. لذا هیچ انسانی نیست الا اینکه خواب میبیند. بعضی از دوستان سؤال کرده بودند که ما خواب نمیبینیم. امکان ندارد، خوابیدن با خواب دیدن همراه است. اینقدر اشتغالات وجودی ما گاهی زیاد میشود، ثانیاً گاهی انسان در وقت بیدار شدن از خوابهای طولانی یا خوابیدن با شکم سنگین، غذای سنگین خورده، در بیداری با ثقل و سنگینی بیدار میشود. کسی که بیدار شدنش بیدار شدن با خواب طولانی بوده، چون خواب پنج مرحله دارد که این مراحل یکی یکی پیش میآید. یعنی اول ابتدای خواب است و بعد این خواب عمیقتر میشود و بدن انسان کمتر دخیل میشود. مرحله سوم و چهارم عمق خواب است و در مرحله پنجم هم بیدار شدن است. این سیکل دارد یعنی در یک خوابیدن شبانه روز چندین بار رفت و برگشت دارد. گاهی انسان غلت میزند، بیدار میشود، خواب دیدن در مرحله عمیق سوم و چهارم محقق میشود.
یکوقت بیدار میشوی و متوجه هستی خواب دیدی ولی یادت نیست. علتش این است که در بیدار شدن یک شوکی ایجاد شده یا پریده و یا در خواب شوک بوده و او را مشغول کرده و بعد وقتی از خواب با هیجان میپرد، همین هیجان باعث میشود خواب یادش برود. به ما گفتند: اگر میخواهید بیشتر خواب دیدنها یادتان بیاید اولاً سعی کنید خوابیدنهای طولانی نداشته باشید. با شوک بیدار نشوید و وقتی بیدار شدید سعی کنید قلم و کاغذ داشته باشید، ابتدایی ترین چیزهایی که از خواب دیدن یادتان هست یادداشت کنید. این باعث میشود وقتی انسان قصد یادداشت میکند خود به خود دفعات بعد هم در ذهنش این بیشتر یادش میماند. کسانی که دوست دارند خوابها یادشان بماند، سعی کنند بلافاصله پس از بیدار شدن به سرعت به کار جدیدی مشغول نشوند.
یکی دیگر از علتهایی که باعث میشود انسان خواب دیدن برایش سخت شود همان غذاهای نامناسبی است که شب میخورند. باعث خواب آشفته میشود و ثقل بدن شوک برای نفس است که مشغول به حل این است، لذا چون خیلی از حالت نفس مشغول به اداره هضم این غذای سنگین است، باعث میشود در خواب دیدنها نتواند با تمام توجه خوابها را صورت بدهد و توجه کند. تفاوتی بین خواب و خواب دیدن هست که حقیقت خواب در خواب دیدنهای ما تأثیر دارد. اگر حواسمان به خوابها باشد میتوانیم خواب دیدنهایمان را کنترل کنیم.
شریعتی: همه خوابها برای ما پیام دارند؟
حاج آقای عابدینی: در تقسیم بندیها میگویند: خواب صادق داریم، خواب کاذب داریم، خواب مخلوط از صدق و کذب داریم اما آنچه در دقایق کلمات برمیآید و از روایات استفاده میشود آن است که انسان در هر مرتبهای که به خواب فرو میرود، چون توفی میشود حتماً به آن محضریت بار پیدا میکند. مؤمن و کافر هم فرقی در این نمیکنند. فقط مؤمنین نیستند. اما آنقدر اشتغالات بدن و تاریکیها زیاد میشود این دور میشود به طوری که آن خواب با آن چیزی که ارتباط برقرار کرد، دیگر ارتباط ندارد. چون قوه متخیله ما آنقدر سرعت در انتقال دارد و این سرعت در انتقال قوه متخیله از آن مباحثی است که اگر نظام روحی و جسمی روی آن کار کنند، چون نظام جسمی را اینطور قبول ندارد. در نظامات روحی، کتابهای نفس ما، قوه متخیله، یک تعبیر هست که مظهر اسم المصور حق است. یعنی یکی از اسماء خدا المصور است، قوه متخیله ما مظهر اسم المصور است. صورت دهندگی دارد و قدرت در این مسأله دارد. حتی در این رابطه قوه متخیله مثل اسم اعظم است. اینقدر قوی است. لذا وقتی میخواهیم یک چیزی را در حالت بیداری به یاد آوریم، توجه میکنیم میبینی سرعت انتقال و پردازش پیدا میکند و انواع علایق را، علاقه ضدیت، علاقه مشابهت، علائق مختلف را مرور میکند تا منتقل شود. این پردازش فقط از مشابه نیست. یکی از ترفندهای قوه متخیله در ارتباط از ضدیت است. لذا گاهی که میگویند: خواب دید چیزی برای او سخت شده، این نشان میدهد آرامش ایجاد میشود. این از راه علاقه ضدیت گاهی جلو میرود که معبّر میتواند با آن نگاه خواب را به ضد آن تعبیر کند. یا اگر خواب مرگ میبیند، این نشان دهنده ادامه حیات است. تعبیر خواب یک علمی است که بعضی کسبی است، کسب و مطالعه است.
ما در تمام حقایقی که در عالم میبینیم، از این گل زیبایی که با این همه الوان و تنوع و تکثر و زیبایی و هر موجودی در این هستی میبینیم، نازلهی معنایی است که آن معنا تأویل و تعبیر این است. یعنی این گل یک تعبیر حقیقت است. این خودش مثل این است، تعبیری که «الناس نيام فإذا ماتوا انتبهوا» (بحار الانوار، ج50) یعنی ما در همین عالمی که بیدار هستیم، خود این بیداری هم چون فقط حشر با این صُور داریم، این صورتها نازله معنا هستند. مثل خوابی که با صورتها ارتباط داریم. بعد معبر میتواند ما را به معنا منتقل کند، عالم دنیا تمام ارتباطات ما حشر با صورتهاست. تنزل آن واقعیت است و ما با این تنزل محشور هستیم. اگر انسان توانست در همین دنیا از این صورتها به واقعیت منتقل شود، دنیا برایش تعبیر شده است و از خواب در آمده است. لذا همین نسبت را که در عالم دنیا هست در نظام قوه متخیله ما، صُوری را میبینیم، هرچقدر وجود انسان صادقتر باشد، پیغمبر فرمود: هرچقدر شما صادقتر باشید، «اصدقکم رؤیا» رؤیاهای شما صادقانهتر است. انسان کاذب نمیتواند خواب صادق ببیند. چون در ظاهر عالم تغییر میدهد، خواب هم که میبیند در همان نظام ملکه شده است. اگر این عالم را اینطور دیدیم که هر چیزی نازلهی یک معنایی است، صورتگر که خدای سبحان است، این را صورت داده تا اینجا، این قوه متخیله مظهر اسم «المصور» است. یک معنا را صورت میدهد به اشیاء مختلف، افراد مختلف، روابط مختلف، آنوقت این قوه مصور که در انسان همان قوه متخیله است، معبّر کارش این است که از این صورت عبور بدهد مطابق عالم هستی که تعبیر این صورتها حقیقت معنایی میشود که بالاتر بوده، معبر این تعبیر را از اینجا به آنجا میرساند. اینها نظام و قواعد و کارشناس دارد. منتهی قسمتی کسبی است، با علم و تحصیل و دقت و مطالعه بدست میآید، قسمتی وهبی است یعنی خداوند به بعضی افراد عنایت میکند. این قوه المصوره که در وجود همه ما هست ولی ناخودآگاه این صورتها را میدهد برای اینها اختیاری میشود. این نظام را میفهمند. میفهمند حقیقت این شیء چیست. معنایی که این نازلهی آن است، اسم الهی که این نازلهی آن اسم است. این خیلی زیباست.
به همان نسبتی که این دنیا یک حلقهای در بیابانهاست، این صورت نسبت به آن معنا مثل یک حلقهای در بیابانهاست. کسی که به آن راه پیدا میکند، حیرت و عظمت آن عالم آنچنان او را اخذ میکند، چطور آن صورتگر قدرت پیدا کرده حقیقت عظیم را در این گل خلاصه میکند. این قدرت انسان است که خدا به او داده است. خدا چقدر انسان را عظیم خلق کرده و هرکدام از اینها تواناییهای شگرفی است که خدا در انسان قرار داده و بدون استفاده از آن عبور میکنیم. در خلیفه بودن این ظرفیت است که میتواند نسبت بین همه اشیاء و حقایق آنها را، «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماء» (بقره/31) همین است. در روایت دارد اسم همه اشیاء، یعنی رابطه بین همه اشیاء را خدای سبحان به انسان تعلیم داده است. عجیب است که همه این هستی که در عالم خارج هست در وجود انسان محقق است. تمام این تنزلی که در هستی نسبت به همه هستی محقق شده و این نازلهها از مرتبه اسماء تجلی پیدا کردند تا اینجا آمدند و مراحل عالم اسماء، عالم عقول، عالم خیال را طی کردند تا به عالم ماده رسیدند، همه اینها در وجود انسان محقق است. لذا انسان میتواند خوابی که ببیند، به نسبت همه هستی مرتبط شود. لذا به انسان عالم صغیر میگویند و به عالَم انسان کبیر میگویند. یعنی عالم تفسیر انسان است و انسان نمونه همه عالم است. لذا در خواب، اگر میگوییم انسان با حقیقت عالی خودش محقق میشود، چون حقیقت عالی انسان مرتبط با همه هستی است و گسترده همه هستی است. لذا انسان خودش را در خواب میبیند. با خودش در خواب مرتبط است. با اینکه او خودش ازل و ابد را شامل میشود. گذشته و آینده و حال را شامل میشود. وقتی مرتبط میشود دیگر آنجا زمان ندارد. آنجا هرچقدر این وجود سعه پیدا کرده باشد، ارتباط با او باعث میشود همه چیز را ببیند. لازم است بدانیم چه اخباری در کار است و ما چقدر به این ساده بودنها و سطحی نگریها راضی هستیم. چقدر انسان خسران میکند در بهرهمندیاش، ابر کامپیوتری که با ابر برنامهریزی مسلط شده باشد و دست یک بچه بدهند که فقط بازی بکند. هرکس بیاید تعجب میکند و میگوید: این بچه با یک گوشی ساده هم میتواند بازی کند. اولیای الهی به ما نگاه کنند خندهشان میگیرد که ما با این عظمت وجود و استعداد داریم خاک بازی میکنیم و باور به غیر از این نداریم.
در نظام زیستی ما، یک ساعت زیستی داریم که این ساعت زیستی روز و شب را تشخیص میدهد و باعث میشود شب یک نوع ترشحاتی در بدن پیدا شود که انسان حالت خواب پیدا میکند. احساس نیاز پیدا میکند و خواب آلود میشود. در روز جلوی این ترشح گرفته میشود و انسان نشاط دارد. یعنی تعبیری که دارد دو ملک در روز و دو ملک در شب، این فعل نازلهی آن است. این رابطه تدبیر همان است. حتی انسان وقتی به خواب میرود ملائکه، «یتوفاه ملک الموت» ملک الموت او را توفی میکند. روایت دارد رسل او را توفی میکند. گاهی دارد که خدا او را توفی میکند. یعنی همه اینها درست است. آنوقت این توفی برمیگردد به اینکه این در زندگی چه حشری دارد. اگر در همه اسباب خدا را میدید، این خدا متوفی است. اگر اسباب را میدید و سببیتها را واحد میدید، ملک الموت متوفی است. اگر اسباب میدید و تکثر اسماء میدید، ملائکه رسل متوفی هستند. یعنی انواع توفی به انواع شهود این برمیگردد. لذا در خواب که انسان توفی میشود به مراتب توفی بار پیدا میکند. انواع تشرفات صورت میگیرد، گاهی در مرتبه رسل متوفی است. گاهی در مرتبه ملک الموت متوفی است، گاهی در مرتبه خداست که متوفی اوست. یعنی بار یافتنها مختلف میشود. حتی انسانی که کافر هست هم بار پیدا میکند. اگر انسان باور کند این بار یافتن در کار است، هرچقدر آماده باشد چقدر تفاوت میکند در اخذ و ایجاد قابلیت و گرفتن و بهرهمندی تا وقتی انسان متوجه نباشد. لذا به ما گفتند: آداب خواب را رعایت کنید. انسانی که میخواهد به زیارتگاه امام حسین(ع) برود، وقتی میرسد غسل زیارت میکند. آماده میشود و لباس مناسب میپوشد. خواب هم یک نوع تشرف است. با طهارت بخوابید که اگر با طهارت خوابیدید این با طهارت خوابیدن خودش برای شما حال طهارتی میشود که جانت برای اخذ آمادهتر است. اگر این طهارت باطنیتر شد، یعنی انسان اذکاری هم که وارد شده گفت، مثلاً وارد شده که خوب است انسان در وقت خواب تسبیحات حضرت زهرا(س) را بگوید. چیزی طول نمیکشد، وارد شده آیت الکرسی بخواند. وارد شده چند قل هو الله بخواند، وارد شده رو به قبله بخوابد. ما یک خوابیدن محتضر داریم، کسی که در حال جان کندن است پایش به سمت قبله باشد. اما خوابیدن میت که صورت و گونه و طرف راست انسان به طرف قبله باشد. هردو وارد شده ولی محتضر گاهی قویتر است. وارد شده برای انسان به سمت راست و پشت خوابیدن بهترین حالت است. همین اطاعتی که در موقع خواب محقق میشود تأثیرش این است که انسان را با یک طهارت روحی که من دارم اطاعت میکنم. لذا به رو خوابیدن، طرف چپ خوابیدن مراتبش است. به رو خوابیدن نهی شده و به سمت چپ خوابیدن، گفتند: خوب نیست انسان در ابتدا به سمت چپ بخوابد. امام صادق فرمود: ابتدا به سمت راست بخوابید، اما اگر خسته شدید یا خوابی دیدید که پریشان بود، پهلو به پهلو شوید. خود این پهلو به پهلو شدن باعث میشود خواب تغییر حالت پیدا کند.
لذا بحث آداب تشرف، حتی بیدار شدن هم آداب دارد. برگشتن از آنجا برگشت از یک محضریت است. انسان یکباره که برمیگردد مثل کسی که از حج برمیگردد، تا چهل روز گناه پای او نوشته نمیشود، مثل کسی است که از مادر زاییده شده و اینطور به فطرت برگشته، برگشتن این با یک تشریفاتی است. وقتی میآید خجالت میکشد غفلتهای سابق را داشته باشد. تا مدتی حال روحی او منقلب است. حساب کنید هر شب این رفت و برگشت برای ما محقق شود، وقت رفتن احساس میکنیم میخواهیم به محضر ربوبی بار پیدا کنیم. چقدر این تفاوت میکند. شرم حضور چقدر زیاد است، در روز دنبال جبران است که من میخواهم شب بار پیدا کنم. اگر یک کسی را اذیت کرده، به دنبال این است که جبران کند. حضور است، عند الله است، مشرف شدن و محضریت است. حیاء و عرض اعمال است. انسان میخواهد با این وجود طاهر برود که اخذ بالاتری بکند. اگر معاملهگر هم باشیم خوب است انسان محاسبه کند. لذا وارد شده انسان در وقت خواب محاسبه اعمال روز را بکند. قصد جبران را پیدا کند. انسان صبح که از خواب بیدار میشود مراقبه آغاز کند که من با خودم شرط میکنم که امروزم بهتر از دیروز باشد. اینها برگشتن از جایی است که عهد جدید بستیم.
بحث خواب دیدنها خیلی مهم است. انسانی که مزاج او از جهت دَم، صفرا، بلغم، سودا، هرکدام از اینها اگر غلبه کنند، خوابهایش تناسب پیدا میکنند. لذا بعضی زمینه خوابهایشان قرمز است. بعضی زمینه خوابهایشان سیاه و تاریک است. گاهی بعضی زمینه خوابهایشان سفید است. گاهی بعضی زرد است. لذا معبری که بخواهد تعبیر کند وقتی نگاه میکند باید بیننده خواب را ببیند، حتی با نگاهی به صورت این میفهمد که این باید از چه عبور کند. لذا اگر اینها در نظام انسان معتدل باشد، خواب انسان زمینه بیرونی ندارد. رابطه، رابطه نزدیکتری است. نیمی از خواب دیدنهای ما حتماً با عناصر ارتباطی که در روز داشتیم، مرتبط است. نیمی از خوابهای شب ما، از عناصر روز بهرهمند هستند. مراقبه ما در عناصر روز میتواند در زلالی خواب شب ما اثر داشته باشد. نیمی از خوابهای ما عنصر رفت و آمدها، اشتغالات، ترس و محبتها است. بسیاری از معبرین قوی هم امکان تعبیر ندارند مگر معبر الهی باشد که وهبی باشد. مثل حضرت یوسف یا حضرت دانیال نبی که اهل تعبیر خواب بودند.
شریعتی: نکات خوبی را شنیدیم. این هفته قرار گذاشتیم از عالم جلیل القدر و فقیه برجسته، حضرت آیت الله سید محمد تقی خوانساری یاد کنیم و نکاتی که در این هفته از سیره و زندگی ایشان خواهیم شنید.
امروز صفحه 415 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه سجده را تلاوت خواهیم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ،
الم «1» تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «2»
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «3»
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «4»
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ «5»
ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6»
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7»
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8»
ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ «9»
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ «10»
قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ «11»
ترجمه : به نام خداوند بخشندهى مهربان، الف، لام، ميم. نازل كردن اين كتاب كه شكّى در آن نيست، از سوى پروردگارِ جهانيان است. آيا مىگويند: (پيامبر) قرآن را به دروغ ساخته؟ بلكه آن همان حقّ منحصر به فرد است كه از طرف پروردگارت مىباشد تا قومى را كه قبل از تو هيچ هشدار دهندهاى برايشان نيامده بود بترسانى، تا شايد هدايت يابند. خداوند كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، در شش روز آفريد، سپس بر عرش استيلا يافت؛ براى شما جز او هيچ ياور و شفاعت كنندهاى نيست، آيا متذكّر نمىشويد (و پند نمىگيريد؟) (خداوند) امر (اين جهان) را از آسمان به سوى زمين تدبير مىكند، سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه مىشمريد، (نظام اين عالم برچيده مىشود و) به سوى او بالا مىرود. اوست (خداوندى) كه از پنهان و آشكار آگاه، (و) شكستناپذير و مهربان است. كسى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد. سپس (بقاى) نسل او را از عصارهاى از آب پست و بىمقدار مقرّر فرمود. سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، (ولى) اندكى از شما سپاس مىگزاريد. و گفتند: آيا همين كه (پس از مرگ) در زمين (دفن و پوسيده و) گم شديم، آيا آفرينش جديدى خواهيم يافت؟ آرى، آنان به ملاقات پروردگارشان كافرند. بگو: فرشتهى مرگ كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىگيرد، سپس به سوى پرودگارتان برگردانده مىشويد.
شریعتی: اشاره قرآنی را بشنویم و بعد از آیت الله سید محمد تقی خوانساری برای ما خواهند گفت.
حاج آقای عابدینی: در آغاز سوره سجده هستیم، از جمله یکی از آیاتی که اینجا میفرماید: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» تعبیری که مرحوم علامه طباطبایی ذیل این بحث آوردند، این است که میفرماید: بیان این آیه این است که هرچیزی را خدا خلق کرده بهترین است. نمیشود چیزی خلق شده باشد و احسن نباشد. چون خلقی به غیر از خلق الهی نیست. اینکه انسان احساس کند عالم با این وضعی که دارد بهترین وضعیتی است که ممکن است خلق شده باشد. نمیگوییم: ظلمها و سختیها را نبینیم، اما خلق عالم به لحاظ آن نظام ارتباطی است که خدا با هستی دارد. یعنی اگر کسی بخواهد هر شیء را در ارتباط با خدا ببیند، امکان نداشت بهتر از این شیء خلق شود. این شیء اگر بخواهد باشد بهترین رابطهاش همین است. یعنی وقتی رابطه این گل با خدا را نگاه کنید، از این گل که بخواهد این خاصیت را داشته باشد، از این بهتر امکان ندارد خلق شود. هرچیزی خدای سبحان خلق کرده به بهترین وجه است. آن موقع اشیاء در ارتباط با همدیگر، مثلاً نیش عقرب برای انسان آسیب است، نیش مار برای انسان آسیب است اما مار در ارتباطش با خدا احسن است. انسان در ارتباط با خدا احسن است. این ارتباطها اگر درست دیده شود، یک بیانی دارد که اینها به لحاظ نظام عدمی این آسیبها دیده میشود که یک بیان است. سعی کنیم این نگاه را در خودمان تثبیت کنیم که خدای سبحان هر چیزی را زیبا خلق کرده است. نگاه احسن بین که بهتر از این امکان پذیر نیست. «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ» انسان را هم از اینجا آغاز کرد که یکی از آن بهترینها انسان است که از خاک است.
مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری یکی از بزرگانی بود که هم داعیه عظیم اجتماعی داشت، لذا ایشان وقتی در عراق زندگی میکردند، وقتی انگلیسیها به عثمانی حمله میکنند، دولت عثمانی از علمای اهل سنت و شیعه تقاضای کمک میکنند، جهاد اعلام میشود و آقای خوانساری به جهاد میرود. در مقابل کفر و شرک حتی برای پایدار ماندن مملکتی که عثمانیها بودند اما با این حال متحد شدند. این اتحاد که در مقابل کفر و شرک نباید دو تا باشیم. لذا رفت زخمی شد و چهار سال اسیر شد. در سنگاپور چهار سال اسارت بود، همانجا هم برای کسانی که آنجا بودند شروع به تدریس کرد. بعد انگلیسی یاد گرفت. یعنی عالمی که هیچگاه از عمرش هدر نمیرود. اگر میگوییم یوسف صدیق در زندان اینقدر تأثیر دارد، اینها شاگردان آنها هستند. لذا در اسارت هم تعلیم و تعلّم را شروع کرد و هم خودش زبان انگلیسی را یاد گرفت. مرحوم خوانساری در مقابل با اجانب یک غیرت عظیمی داشتند که بارها در صحنههای مختلف این را نشان دادند، در مقابل یهود که غاصبین فلسطین بودند، آنجا یکی از کسانی بود که وقتی فتوا داده شد، ایشان این فتوا را خیلی ترویج کردند. در رابطه با کشف حجابی که شده بود همراه با آیت الله حاج آقا حسین قمی، علیه رضاخان قیام کردند و یکی از کارهای دیگر این بود که وقتی شیخ حسن البناء که رهبر اخوان المسلمین و اهل تسنن بود، برای دیدن ایشان در حج، در مدینه که بودند میآید، اینقدر شخصیت عظیم بود که حسن البناء که بزرگترین شخصیت آنها بود و علمای دیگر پشت سر ایشان نماز میخوانند. ما قدر شخصیتهای خودمان و رفتار و عظمتشان را در جهان کمتر میدانیم که اینها چقدر با حکمت و عقلانیت و معنویت و عدالت طلبی بودند.
شریعتی: کتاب «خواب و نشانهای آن» نوشته استاد محمد شجاعی که بسیار کتاب خوبی است. دوستانی که اهل مطالعه و تحقیق و پژوهش هستند و دوست دارند به صورت مفصلتر در مورد خواب مطالعه کنند، این کتاب را مطالعه کنند. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای عابدینی: انشاءالله خدای سبحان به ما توفیق بدهد در این ماه بهترین جذبههای الهی را پاسخ بدهیم و استفاده کنیم، ارتباطمان را با مقام ولایت، توسلاتمان را با مقام ولایت زیاد کنیم. برای ایام عید قربان سعی کنیم حتی اگر میخواهیم گوشت برای خانوادهها مصرف کنیم، چند نفری با هم جمع شویم و گوسفندی را قربانی کنیم و گوشتش را مصرف کنیم.
شریعتی: 12 روز تا عید بزرگ غدیر باقی مانده است.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-5-27-حجت الاسلام عابدینی.mp3
13.32M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_عابدینی
📚 با موضوع جایگاه خواب و رویا در تعالیم دینی
🗓 شنبه بیست و هفتم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۲.۷ مگابایت
💠 @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : اهمیت سفر حج در تعالیم دینی
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين بهشتی
تاريخ پخش : 28- 05-97
بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
خدا را حلقهی کعبه است این یا حلقهی مویت *** چه دور افتادهام از حجر اسماعیل پهلویت
تمام عاشقان بر گرد گیسوی تو میگردند *** بخوان امسال ما را هم به بیت الله گیسویت
شبی از خط نسخ روی ماهت پرده را بردار *** شکسته قلبها را خط نستعلیق ابرویت
نه تنها چشمهایت سوره الشمس میخوانند *** به المیزان قسم تفسیر یوسف میکند رویت
تعالی الله خود لبیک اللهم لبیکی *** چه لبیکی که در هفت آسمان پیچیده هو هویت
شریعتی: سلام میکنم به همهی بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، سالروز شهادت حضرت باقرالعلوم(ع) را تسلیت میگویم. انشاءالله خداوند یک سنگریزهای از سلسله جبال علوم باقری به همه ما عنایت کند. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. خوش به حال حجاجی که هوای بیت الله الحرام را نفس میکشند. حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمة الله. من هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان این برنامه سلام میکنم و از خداوند میخواهم این گفتگوها را موجب خیر و رشد و نور و به دور از هر اشتباه و آفت قرار بدهد. من هم شهادت شخصیتی که پیامبر به جابربن عبدالله انصاری سلام او را رساند، تسلیت میگویم. همه امامان ما سرچشمه علم بودند اما رازی در این شخصیت هست که به عنوان شکافنده علوم است. جابربن عبدالله انصاری میگوید: من اولین بار که او را دیدم و راه رفتن او را تماشا کردم، دیدم شباهت با پیامبر دارد. به خصوص برای دانشجویان و دانش پژوهان و اساتید حوزه، این شخصیت یک شخصیت الگو و اسوهای است و انقلاب فرهنگی به راه انداخت. جوهره اسلام فرهنگی است ولی متأسفانه با ماجرای کربلا که پیش آمد به بیراهه رفت و مجدداً امام چهارم، امام پنجم، امام ششم تحول فرهنگی که لازم بود را ایجاد کردند و رهنمودهای آنها الآن در اختیار ماست. شهادت مسلم بن عقیل سفیر أباعبدالله الحسین(ع) در همین روزهاست. تسلیت میگویم و از خداوند میخواهم سفر زائران بیت الله الحرام را مقبول، پر شکوه و پر ثمر تقدیر بفرماید و ما هم در ثواب زیارت آنها شریک باشیم.
شریعتی: انشاءالله زیارت مدینه منوره و بقیع نورانی، قبر مطهر امام باقر و ائمه بقیع نصیب همه ما شود و این آرزوی قلبی ماست. اگر خاطرتان باشد بحث سفر را در هفتههای گذشته آغاز کردیم، نکات خیلی خوبی را شنیدیم. به مناسبت این ایام پیشنهاد کردند در مورد سفر حج، آداب و فلسفه آن صحبت کنیم. هفته گذشته در مورد امام جواد صحبت کردیم و این هفته ادامه بحث را خواهیم شنید.
حاج آقای بهشتی: عرض کردیم سفر حج مخصوص حاجیان نیست. همه کسانی که حتی تا پایان عمر هم قسمتشان نمیشود میتوانند از این سفر بهره ببرند. نکتههایی درونش هست که انسان ساز است. در این برنامه از قصدی که حاجی میکند تا به این سفر اقدام کند، تا پولی که تهیه میکند، تا سفری که آغاز میکند و به مدینه میآید. به میقات میآید، تا به طواف رسیدیم. قرآن کریم مسجد الحرام را که توصیف میکند به چند شخصیت گره زده است. اساساً مراسم حج گره خورده به چند قهرمان یکتاپرست، ابراهیم، حاجر، اسماعیل. ما در طول عمرمان نمازهایمان را به سمت قبله میخوانیم. یکی از نکتههایی که نمازگزاران از آن غافل هستند توجه به این شخصیتهاست. یک غیر مسلمانی بپرسد قبله شما کجاست؟ کعبه، کعبه کجاست؟ جایی که نمادهایی از این سه شخصیت هست. معلوم میشود یک مسلمان در طول عمرش باید زندگی این سه نفر را مرور کند. قرآن میفرماید: «فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ» (آلعمران/97) در مسجدالحرام نشانههای روشن و روشنگر خدا هست. اولین نشانه مقام ابراهیم است که باید نماز بخوانیم. مقام ابراهیم چیست؟ سنگی است که حضرت ابراهیم(ع) روی آن میایستاد و دیوار کعبه را بالا میبرد. چقدر این سنگ اهمیت دارد که همه حاجیان باید یاد کنند؟ خلاصه بخواهیم بگوییم کودکی حضرت ابراهیم با یتیمی آغاز شد. جوانیاش یک جوان انقلابی و شجاع و منطقی بود. با ستاره پرستها و ماه پرستها و خورشید پرستها و بت پرستها و نمرود بود. تنها ایستاد و آنها را به یکتاپرستی دعوت کرد. از کسانی که در دوران غیبت به او ایمان آورد، یکی ساره همسرش بود. بعدها همسر دیگری به نام هاجر، محل زندگی حضرت ابراهیم(ع) عراق امروز بود. با همسرش به فلسطین مهاجرت کرد. مدتی در آنجا بود. فرنددار نمیشد، خدا از او امتحانات متعددی کرد. قرآن میفرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ» (بقره/124) کلمات یعنی امتحانات متعدد، «فَأَتَمَّهُنَّ» ابراهیم هم در همه آن امتحانات قبول درآمد. فرزنددار نمیشد ولی دامن کبریایی خدا را رها نمیکرد، خدایا بچه میخواهم! «رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ» (صافات/100) خدایا فرزندانی صالح به من بده.
ما خیلی زود با خدا قهر میکنیم. کمترین حادثهای پیش میآید گلایه میکنیم. بعضی نوشتند ابراهیم(ع) نود سال داشت و همچنان به بچهدار شدن امید داشت. هم از همسر اولش بچهدار شد و خداوند اسحاق را به ساره داد. از همسر دومش فرزنددار شد، اسماعیل را به او داد. از خوش آب و هوا ترین جاهای کره زمین فلسطین امروز است، لبنان و فلسطین در حاشیه دریای مدیترانه هست و فوق العاده جذاب است. تازه بچهدار شد، خداوند به او مأموریت داد برو بد آب و هوا ترین جا، مکه! نه ساختمانی، نه گیاه و درختی، گفت: چشم! با هاجر و اسماعیل به مکه آمدند و خبری نبود. کمی ماند مأموریت تبلیغی دیگری به او رسید. هاجر و اسماعیل را بگذار و برای تبلیغ به عراق برو. «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ» (ابراهیم/37) در وداع با همسر و بچهاش گریه کرد. ولی تمام وجودش اعتماد به خداست. هاجر با اسماعیل مانده است. حاجی میخواهد در مسجدالحرام طواف کند، مسجدالحرام را همه مردم ما از تلویزیون دیدند، یک مکعب است و یک هلال، نگاه کردم همه فرق اسلامی فتوایشان این است که حاجی باید علاوه بر کعبه دور آن هلالی هم که حجر اسماعیل هست طواف کند. از آن وسط نمیتواند برود و طواف کند، اشکال دارد باید حتماً برود از پشت دور بزند. وهابیهایی که ایراد میگیرند چرا دور حرم امام رضا طواف میکنید؟ ما جوابمان این است که خود شما هر صبح و شام در طول سال گرد چند قبر طواف میکنید. اینجا قبر هاجر است یک مادر قهرمان، قبر اسماعیل است و چند پیامبر! معنایش این است کسانی که دور قبر هاجر طواف میکنند، مشرک هستند؟ نه، خدا این دستور را داده است. این توحید ناب است یعنی الگوهای یکتاپرستی را فراموش نکنیم.
طواف تمام میشود پشت مقام ابراهیم میآییم. نماز طواف تمام شد سعی صفا و مروه را انجام میدهیم. باز مجدداً از مادر و پسر یاد میکنیم. هاجر دید بچه تشنه است. دو بلندی آنجا هست صفا و مروه که 420 متر فاصله آنهاست. بعضی از افراد خوش قریحه مقایسه کردند بین الحرمین هم تقریباً همین اندازه مسافت هست. مادر در صفا ایستاده بود برای بچه آب میخواست، نگاه کرد در مروه آب به چشمش آمد. دوید تا مروه دید سراب است. دوباره این طرف آب دید، تا صفا دوید. هفت بار این مسافت را رفت و برگشت. عمق احساسات یک مادر را نمیتوانیم درک کنیم، حدیث داریم اگر بخواهند مهر خدا را مثال بزنند، به مهر مادر مثال میزنند. معلوم میشود مهر مادری یک اقیانوسی است که نمونه بزرگش همان مهر پروردگار است. بار آخر دیگر رمق نداشت، یکوقت دید این بچه در آب دست و پا میزند. چشمهای آنجا جوشید، آن چشمه الآن در مسجد الحرام است، تقریباً نزدیک حجر الاسود است و چاه زمزم نامیده شد. حالا هاجر و اسماعیل رفته، تا روز قیامت میلیونها حاجی میآیند و همان کار را تکرار میکنند و مرور میکنند. این خیلی مهم است. نه حاجیان، تمام نمازگزارانی که به سمت قبله نماز میخوانند هر روز و شب باید این ماجرا را مرور کنند. به سمت کعبه میایستند. کعبهای که گره خورده با این شخصیتها، حضرت ابراهیم(ع) عراق رفتند. دو تا همسر و دو تا فرزند دارند. گاهی سر میزنند به ساره در فلسطین و فرزندش اسحاق، گاهی سر میزند به هاجر در مکه. تا اینکه سالهایی گذشت، یکبار که مکه آمد، خداوند به او در خواب الهام کرد پسرت اسماعیل را قربانی کن! خیلی سخت است.
امام صادق(ع) فرمود: بالاترین نعمتی که در این جهان قابل توصیف هست، این است که خدا به پدر و مادری فرزندی بدهد، به سن نوجوانی برسد. مقابل پدر و مادر راه برود. حضرت ابراهیم رسیده، نه اینکه مانند حضرت یعقوب فرزندان زیاد داشته باشد، یک بچه دارد ولی خدا میگوید: همین را بده. پسرش را صدا زد و گفت: «إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ» (صافات/102) خواب پیامبر با خواب ما فرق دارد. وحی از چند طریق به پیامبران میرسد، یکی از طریق خواب است. پسرجان خدا به من فرمان داده تو را قربانی کنم. «فَانْظُرْ ما ذا تَرى» فکر کن ببینم نظر تو چیست؟ پسر گفت: پدر جان! «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» امر خدا را انجام بده، «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» حاجیان این ماجرا را مرور میکنند. سعی صفا و مروه که تمام شد، یک اقدام دیگر هم میکنند و از لباس احرام بیرون میآیند. این اقدام پنجم چیست؟ یک مقداری از ناخن یا موی خودشان را باید کوتاه کنند. اینها فلسفه دارد، یعنی گذشتن از خود، اول حاجی از پولش گذشت، از شغلش گذشت، از کارش گذشت، از شهرش گذشت، به مدینه آمد از لباسها گذشت. از زینتها گذشت. الآن یک لباس سفید ساده مثل همه شده است. حالا میگوید: از موی خودت هم بگذر. اینها را از خودت دور کن تا اخلاص در عبادت پیدا شود. پنج کار میشود که به اینها عمره میگویند. لباس احرام، گفتن لبیک، طواف، نماز طواف، سعی صفا و مروه و کوتاه کردن ناخن یا مو، حاجی از احرام بیرون میآید تا روز هشتم ذی الحجه که روز ترویه میشود. ترویه به تاریخ ما در ایران فردا هست، پس فردا عرفه، روز هشتم ذی الحجه روز ترویه، مجدداً لباس احرام میپوشند و لبیک میگویند. الآن دیگر تجمع فوق العاده زیادی است که به سمت عرفات بروند. اینجا دیگر از هتل و شهر و خیابان باید دل بکند و برود با خدای خودش در بیابان. دو سه کلاس خداوند برای حاجیان ترتیب داده است. یک کلاس در روز و یک کلاس در شب، در دنیا یک چنین تجمعی نداریم، خودجوش، از همه اقشار، اصناف، زبانها و نژادها، خیلی مترقی است. ای کاش میشد عالمان فرق مختلف دور هم جمع میشدند برای کیفیت بخشی به این اعمال.
حاجیات هشتم ماه ذی الحجه دوباره لباس احرام میپوشند، لبیک میگویند و به سمت سرزمین عرفات حرکات میکنند. عرفات باید با خدا راز و نیاز کنند، دعا کنند، عرفات از عرفه، معرفت و شناخت است. انسان خودش را بشناسد، خدا را بشناسد، امکاناتی که دارد را بشناسد، هدف را بشناسد، دوست و دشمن را بشناسد، این چند ساعتی که آنجا هست چقدر خوب است قرآن بخواند. دعاهایی که ائمه اطهار یاد دادند مخصوصاً دعای عرفه که سالار شهیدان آنجا خواندند قبل از سالی که به کربلا آمدند. در کشور ما ایران، دعای عرفه در این دو سه دهه رونق پیدا کرده و جوانها با چه شوقی حضور پیدا میکنند و چه اشکی میریزند. خوشا به حال آنهایی که در صحرای عرفات هستند. امام زمان(ع) حضور دارد. کنار خیلیها مینشیند و سلام علیک میکند. روز عرفه فوق العاده است. تا خورشید غروب کند، این دو میلیون و اندی که هستند همه جمع هستند، مرزهایی وجود دارد که در زمان خاص است. یکی نمیتواند هفتم، نهم، شنبه و یکشنبه بیاید. همه در روز عرفه باید صحرای عرفات باشند. همه آنجا خیمه زدند و از تعلقات فاصله گرفتند. فقط در این فکر هستند که شناخت پیدا کنند. خدا برای چه مرا آفرید؟ جوانی و پیری برای چیست؟ این عمری که از خدا گرفتم، این توانایی، پولی که خدا به من داد را درست استفاده کردم یا نکردم؟ آنجا جای فکر و اشک است. برنامه ریزی آینده، تجدید در گذشته، کسی این هزینه را بکند، انقلابی در او ایجاد شود، ارزش دارد.
بسیاری از متفکران و نویسندگان کتابها میگویند: ما آنجا رفتیم عوض شدیم، مثل جلال آل احمد که میگوید: یک نقطه عطفی برای من بود که کتاب «خسی در میقات» را نوشت. کسی است که دنیا را گشت، شوروی را دید، کشورهای دیگر را دید، ایران گذشته را شناخت ولی در آنجا با یک مسائلی روبرو میشود، میگوید: عجب دنیایی وجود دارد، پنجرههایی به روی ما بسته بود، خدا آن پنجرهها را گشود. با غروب خورشید حرکت میکنند به سمت صحرای دومی به نام مشعر، محل شعور، یک درک جدید از حیات، این کلاس شبانه خداست. بیتوته یعنی شب را آنجا باید بمانند. آنهایی که علاقهمند هستند دعاهایی، ذکرهایی و آیات قرآن را بخوانند. یک کار مهم دیگر که برای فردا باید سنگریزه با اندازههایی که تعریف کردند، جمع کنند که فردای آن روز میخواهند با دشمن بجنگند. فشنگهای مناسب و دست نخورده به تعداد مشخص، اینها باید ذخیره کنند. البته الآن امکانات بیشتر است و روشنایی در مشعر هست. قدیم خیلی تاریک بوده است.
یکی از بزرگان تعریف میکرد، میگفت: بعضی ایرانیها میدانستند آنجا تاریک است همراه خودشان چراغ قوه میآوردند و کتاب دعا، خیلیها هم یادشان میرفت. آنجا میدید هیچ کاری ندارد میآمد به این حاجی ایرانی که چراغ قوه دارد، میگفت: یک ساعت هم چراغ قوه و کتاب دعایت را به من بده. او میگفت: باید از ایران میآوردی. این ماجرا را با آیه قرآن تطبیق میکرد که روز قیامت همه جا تاریک است. مؤمن با خودش نور دارد. بعضیها دنبال مؤمن راه میافتند که بایستید، یک مقدار از نورتان را به ما بدهید. میگویند: «قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا» (حدید/13) نور میخواستید از دنیا باید میآوردید. اینجا امکان پذیر نیست. کلاس شبانه خدا تمام میشود و خورشید طلوع میکند. این دو میلیون و اندی نفر به سمت منا حرکت میکنند. ما در حقیقت چند راهپیمایی آنجا داریم. متأسفانه از این راهپیماییها برداشت و استفاده سیاسی نمیشود، یعنی همان چیزی که اسلام میخواسته متأسفانه انجام نمیشود و به همان بعد عبادی اکتفا میشود. حضرت امام(ره) با پیدایش جمهوری اسلامی سال به سال پیامهایی که میدادند، میخواستند روح حج، ایشان قائل به حج سیاسی بود. یعنی چرا باید چند میلیون نفر در یک روز، یکجا جمع شوند؟ اگر عبادت فردی بود، میگفتند: هرکس دوست دارد اول ذی الحجه، هرکس دوست دارد دوم، شلوغ نشود، به هم طعنه نزنند، آتش سوزی پیش نیاید. چرا اینقدر اسلام اصرار دارد این جمعیت با هم در یک زمان و در یک مکان باشند؟ یک فلسفهای دارد. اگر عبادت فردی میبود به این تجمع نیازی نبود. راهپیمایی میکنند و میآیند تا به ستونهایی میرسند که نماد شیطان است. امام صادق(ع) فرمود: نمادهای شیطان حاکی از ماجرای ابراهیم خلیل است. ابراهیم(ع) وقتی خواست پسرش را قربانی کند، به سرزمین مشعر آمد و آنجا شیطان مجسم شد. به ابراهیم گفت: برای چه میخواهی بچهات را بکشی؟ ابراهیم دوید دنبال شیطان تا منا، آنجا با سنگ شیطان را زد تا شیطان طرد شد. شیطان سراغ هاجر آمد، میدانی ابراهیم پسرت را کجا میبرد؟ گفت: به مهمانی برد و فرمود: پسرم را شستشو کن و لباس تمیز بپوشان، میخواهم او را مهمانی ببرم! گفت: نه، مهمانی نیست، میخواهد او را قربانی کند! هاجر به شیطان گفت: ابراهیم اهل این حرفها نیست. برای چه؟ گفت: میگوید: خدا گفته است. هاجر گفت پس یک منطقی دارد. ما باید مطیع فرمان خدا باشیم. از هاجر هم مأیوس شد.
سراغ اسماعیل آمد، لذا سه نماد آنجا هست. شیطان نزدیک، شیطان میانی، شیطان دورتر، روز عید قربان و روز یازدهم و روز دوازدهم، حاجیان میآیند این نمادها و ستونها را سنگ میزنند، سنگهایی که از قبل آماده کردند. در حقیقت یک تمرین مبارزه با دشمن میکنند که رمی جمرات میشود. رمی یعنی انداختن و جمرات هم یعنی سنگها. انداختن سنگهایی که با اندازه خاص، خودش برداشته و تلاش کرده و با چشم باز، مثلاً یک مشت سنگ را همینطور بزند، خورد یا نخورد، باطل است. دانه دانه باید بزند. هزاران نفر سنگ میزنند و هرکس باید نگاه کند سنگ من خورد به شیطان یا نه! مسأله توهم نیست. در صحنه حقیقی زندگی هم باید شیطان را با دقت نگاه کرد و شیطان را زد. شناخت دقیق لازم است. حتی بیمارانی که توان ندارند این سنگ را بزنند. بیمار باید بیاید آنجا بایستد، یک کسی از طرف او باید این صحنه را ببیند. امام عزیز در پیامهایشان میفرمودند: شیطان زمان ابراهیم را سنگ میزنیم و به ابراهیم اقتدا میکنیم. شیطان زمان خودمان که آمریکا باشد، اسرائیل و انگلیس باشد، نباید بشناسیم؟ نباید سنگ متناسب با او را تهیه کنیم و با دقت او را بزنیم؟ به صورت تجمع و با جمعیت میلیونی، اگر مسلمانها این مفاهیم را با دقت متوجه بودند، همین اندازه هم که هست الآن دشمن میترسد.
مرحله بعد قربانی است. یعنی حاجیان گوسفند یا گاو یا شتر را قربانی میکنند. سفر حج خیّرساز است. قربانی هم یک جایی هست، قرآن میفرماید: این قربانی که کردی مقداری را خودت بخور، مقداری را به کسی که ندارد بده، «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ» (حج/28) به گرسنگان عالم بده. این را مسلمانها باید برنامهریزی کنند، چقدر را برای آینده ذخیره کنیم؟ به چه کشورهایی ارسال کنیم؟ یعنی روحیهی اینکه گرسنگان را بشناسیم. اینهایی که مکه میروند پول داشتند مکه رفتند. اینجا انفاق را تمرین کن. ایثار را تمرین کن. درد گرسنگان را تمرین کن. در دنیا چند گرسنه وجود دارد، در چه قارههایی هستند؟ هر روز چند گرسنه از گرسنگی میمیرند؟ در کشور و شهر خود ما، چند یتیم گرسنه و چند جوانی که در هفته گوشت برای خوردن ندارند، این وقتی از این سفر برمیگردد باید این را تکرار کند. قربانی یعنی تقرب به خدا، قرآن میفرماید: «لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها» (حج/37) گوشت حیوان که به خدا نمیرسد، ولی شما تقوا پیدا میکنی، احساسی پیدا میکنی که نمیتوانی تحمل کنی فقیر ببینی. نمیتوانی هضم کنی من چند نوع غذا بخورم و همسایه من هیچ غذایی نداشته باشد.
برای امام رضا(ع) سینی غذا میآوردند قبل از اینکه امام رضا میل کند، مقداری را برای خودشان برمیداشتند، غذای دست نخورده تمیز، آن را میفرمودند به کسانی که نگهبان هستند بدهید. یعنی حاجی در آنجا تمرین میکند، برای تقرب به خدا از دارایی خودش باید بگذرد. پیامبر عزیز ما چندین شتر قربانی میکردند. گوسفند و گاو و شتر قربانی را به چه کسانی بدهیم؟ به گرسنگان، گرسنگان حجاز، گرسنگان مسلمان در کشورهای دیگر، یعنی یک حرکتی باید ایجاد شود که برنامهریزی شده و با دقت باشد. حتی ممکن است روزگاری بیاید مسلمان فقیر نباشد، غیر مسلمانها! ما در دعای ماه رمضان میخوانیم «اللهم اشبع کل جائع» نگفته: گرسنه مسلمان. همه گرسنهها و بیچارهها! نگاه یک مسلمان یک نگاه جهانی است و فقط مسلمان نه، همه مریضها شفا پیدا کنند. اینها دستاوردهای سفر حج است.
بعد از قربانی مردانی که سفر اولشان هست، سر بتراشند. من یک سفر بیشتر حج واجب نرفتم. در آن سفر یک نفر در کاروان ما بود، از مدینه پرس و جو میکرد، حاج آقا نمیشود سر را نتراشید؟ خیلی برایش سخت بود. میگوید: از این مو هم دل بکن که بتوانی در صحنههای زندگی اگر جایی پیش آمد، از مال و جان و فرزندت بگذری. اینجا تمرین کن! آنهایی که بار چندمشان هست، خانمها سر نمیتراشند. مقداری تقصیر میکنند، از موهایشان یا ناخنهایشان میچینند، باز معنایش این میشود که من میخواهم از تعلقات فقط برای خدا فاصله بگیرم. خدایی که همه هستی من از اوست، آغاز و پایانم، رزق و روزی من، هدایت من، هرچه دارم برای اوست، اگر فرمان داد نثار کن، ایثار کن، تمرین کنم. از موی خودم حاضر نیستم بگذرم! عجب سفر زیبایی است.
شریعتی: دعا کنیم «اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام» انشاءالله هر ساله روزی همه ما شود.
حاج آقای بهشتی: نماز دهه اول ذی الحجه هم فراموش نکنیم. هرکس نخوانده در این چند شب بخواند و یک بهرهای ببرد.
شریعتی: دستور این نماز را در کانال برنامه قرار خواهند داد. در آستانه عید قربان به پیشنهاد کارشناسان عزیز برنامه سمت خدا، امسال قرار است یک همت دسته جمعی برای قربانی اتفاق بیافتد که به نیازمندان برسد. اگر توانستیم به صورت فردی و اگر نتوانستیم به صورت دسته جمعی مشارکت کنیم که این اتفاق بیافتد. طرحهایی قرار هست در برنامه سمت خدا اتفاق بیافتد که جزئیات این طرح را در کانال و سایت برنامه مشاهده کنید و در این سنت پسندیده و نیکو سهیم باشید.