eitaa logo
روایات ناب و منابع
62 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 5، ص 401. قال: فَاسْتَبَقْنَا إِلَى ذِی حُسَمَ، فَسَبَقْنَاهُمْ إِلَیْهِ، فَنَزَلَ الْحُسَیْنُ، فَأَمَرَ بِأَبْنِیَتِهِ فَضُرِبَتْ، وَ جَاءَ الْقَوْمُ وَ هُمْ أَلْفُ فَارِسٍ مَعَ الْحُرِّ بْنِ یَزِیدَ التَّمِیمِیِّ الْیَرْبُوعِیِّ حَتَّى وَقَفَ هُوَ وَ خَیْلُهُ مُقَابِلَ الْحُسَیْنِ فِی حَرِّ الظَّهِیرَهِ، وَ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ مُعَتَّمُونَ مُتَقَلِّدُو أسیافهم، فقال الْحُسَیْنُ لِفِتْیَانِهِ: اسْقُوا الْقَوْمَ وَارْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفًا، فَقَامَ فِتْیَانُهُ فَرَشَّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفًا، فَقَامَ فِتْیَهٌ وَسَقَوُا الْقَوْمَ مِنَ الْمَاءِ حَتَّى أَرْوَوْهُمْ، وَ أَقْبَلُوا یَمْلَئُونَ الْقِصَاعَ وَالأَتْوَارَ وَالطِّسَاسَ مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ یُدْنُونَهَا مِنَ الْفَرَسِ، فَإِذَا عَبَّ فِیهِ ثَلاثًا أَوْ أَرْبَعًا أَوْ خَمْسًا عُزِلَتْ عَنْهُ، وَ سَقَوْا آخَرَ حَتَّى سَقَوُا الْخَیْلَ کُلَّهَا ما زودتر از آنان به ذو حسم رسیدیم(روز28 ذی الحجه بوده ). حسین (ع) فرود آمد و دستور داد خیمه‌ها را برافرازند. آنان که هزار نفر بودند به سرکردگی حرّ بن یزید آمدند و در آن گرمای نیمروز مقابل امام ایستادند، در حالی که امام و یارانش عمّامه‌ها بر سر و شمشیرها را حمایل کرده بودند. امام به جوانان فرمود: اینان و اسبانشان را سیراب کنید. عدّه‌ای از جوانان به اسبان و گروهی دیگر به آنان پرداخته و سیرابشان کردند… ما زودتر از آنان به ذو حسم رسیدیم. حسین (ع) فرود آمد و دستور داد خیمه‌ها را برافرازند. آنان که هزار نفر بودند به سرکردگی حرّ بن یزید آمدند و در آن گرمای نیمروز مقابل امام ایستادند، در حالی که امام و یارانش عمّامه‌ها بر سر و شمشیرها را حمایل کرده بودند. امام به جوانان فرمود: اینان و اسبانشان را سیراب کنید. عدّه‌ای از جوانان به اسبان و گروهی دیگر به آنان پرداخته و سیرابشان کردند قَالَ هِشَام: حَدَّثَنِی لقیط، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الطعان المحاربی: کنت مع الحرّ بن یَزِیدَ، فجئت فِی آخر من جَاءَ من أَصْحَابه، فلمّا رَأَى الْحُسَیْن مَا بی و بفرسی من العطش قَالَ: أنخ الراویه- و الراویه عندی السّقاء- ثمّ قال: یا بن أخ، أنخ الجمل، فأنخته، فَقَالَ: اشرب، فجعلت کلّما شربت سال الماء من السّقاء، فَقَالَ الْحُسَیْن: اخنث السقاء- أی اعطفه- قَالَ فجعلت لا أدری کیف أفعل! قَالَ: فقام الْحُسَیْن فخنثه، فشربت و سقیت فرسی.از علیّ بن طعان محاربی نقل شده که من با حرّ بن یزید بودم. آخرین نفری بودم که رسیدم. چون امام حسین (ع) تشنگی من و اسبم را دید به سیراب کردن من پرداخت. هر چه آب می‌نوشیدم، آب از دهانۀ مشک می‌ریخت. امام فرمود: دهان مشک را برگردان. نمی‌دانستم چه کنم. خود امام لب مشک را برگرداند تا آن‌که آب نوشیدم و اسبم را نیز سیراب کردم.
شیطان قسم خورده تا بندگان را از راه حق خارج کند. سیدالشهدا (ع) به میدان آمده و می‌گوید من می‌خواهم همه به‌دردبخورها را نجات دهم. سپاهی که قرار است راه را بر حسین علیه السلام ببندد مقاتبه کند محاصره نماید زنو فرزند حضرت حسین علیه السلام را اواره کند ولی حضرت حسین دستور می دهد به جوانان که اینان را سیراب کنید از آبی که 12 روز دیگر نیاز می شود یک قطره آن کافی بود تا شش ماهه ای هلاک نشود اما امام می بیند اینان انسان هستند تشنه هستند اینان حیوان دارند و حیوانات انها تشنه هستند انسان و حیوان را سیراب می کند چرا؟ چون نمی خواهد قصاص قبل از جنایت کند چون سجتکم الکرم و عادتکم الاحسان در مورد این خانواده است دوستان لازم است این مطلب با مصادیق ضداخلاقی روز پیوند داده شود دیگر سلیقه ای است یکی به مسایل سیاسی پیوند دهد یک به مسایل خانوادگی .... ////////////////////////////////// فیش «أساؤوا السّواي»(روم/۱۰). «وَ صُفِّدوُا فِي الحَديد فَوقَ اَقتابِ المَطيّات» نه فقط خودشان مستحق لعن هستند، بلکه يك جبهه تاريخي را مورد نفرین قرار دادند؛ «اتباعِهِم اشياعِهِم راضينَ بِفِعلِهِم»، تا قيامت هركسي راضي «أساؤوا السّواي»(روم/۱۰). هيچ كجا، شكوه و جمال بندگي به اندازه كربلا وجود ندارد، اصحاب حضرت مقام تسليم و وفا دارند وَ جَاءَ الْقَوْمُ وَ هُمْ أَلْفُ فَارِسٍ مَعَ الْحُرِّ بْنِ یَزِیدَ وَ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ مُعَتَّمُونَ مُتَقَلِّدُو أسیافهم، فقال الْحُسَیْنُ لِفِتْیَانِهِ: اسْقُوا الْقَوْمَ وَارْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفًا، علی بن الطعان المحاربی: کنت مع الحر بن یزید، فجئت فی آخر من جاء من اصحابه، فلما رای الحسین ما بی و بفرسی من العطش أنخ الجمل، فأنخته، فقال: اشرب، فجعلت کلما شربت سال الماء من السقاء، فقال الحسین: اخنث السقاء-ای اعطفه-قال: فجعلت لا ادری کیف افعل! قال: فقام الحسین فخنثه، فشربت و سقیت فرسی با تامل ،تدبر و تفکر در قیام امام حسین علیه السلام هرچه بیشتر به اسراری می رسیم! هيچ كجا، شكوه و جمال بندگي به اندازه كربلا وجود ندارد. چقدر باید مرد باشی وعبدخدا؛ که وقتی در کربلاء به سپاه حر برخورد کنی بدون آنکه آنان طلب آب نمایند دستور دهی به جوانان بنی هاشم که:« اسْقُوا الْقَوْمَ وَارْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفًا» (این آقایان که آمده اند و با ما سر جنگ دارند اینان را که میدانم به زودی ما را می کشند و خانوده ام را به اسارت می برند )آب دهید و سیرابشان کنید؛این اسبانی( که میدانم بر پیکرم می تازند) را هم سیرابشان کنید! علی بن الطعان المحاربی میگه من آخرین نفر بودم که از تهخ سپاه حر رسیدم حسین ابن علی خود آمد جلوی من آب به پیاله ام می ریخت مرا و اسبم را سیراب نمود. امام است در حال زندگی میکند و قصاص قبل از جنایت نمی کند!این سپاه هنوز جنایت نکردند انسان هستند و تشنه حیوان دارند و تشنه و ما هستیم که در شانمان گفته می شود:«عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ»، عادت شما احسان وخلق و خوی شما بخشش است! این یک چهره است در کربلا!چهره ای دیگر هم در نهایت پستی و رذالت!فعلشان بدترین و زشت ترین شکل ممکن بود: «أساؤوا السّواي»(روم/۱۰). تیر سه شعبه زدید هدفتان به زمین افتا او دیگر جان می دهد چرا رقص اسب بر پیکر راه انداختید؟چرا خانواده اش را بر مرکب بی جهاز آن هم دست و پای غل و زنجیر کرده ...!«وَ صُفِّدوُا فِي الحَديد فَوقَ اَقتابِ المَطيّات»
بسم الله الرحمن الرحیم کسانی که یک علاقه بسیار محکمی نسبت به اباعبدالله علیه السلام دارند وقتی برای او روضه میخوانند که امام حسین را مسلمانان به شهادت رساندندعمیق به فکر فرو می رود و نگران آینده خود می شود نکند من با اینکه نماز میخوانم آینده برای دین خدا دردسر باشم. روضۀ امام حسین(ع) ما را متفکر بار می‌آورد.عاشق امام حسین علیه السلام وقتی میشنود که امام حسین را یک عده نماز خوان به شهادت رساندند قبل از اینکه برا امام حسین علیه السلام گریه کند به حال خود ش زار زار گریه می کند هی میگوید اونا نماز خوان بودند در موقعیت عاشورا نتوانستند با دنیا در بیفتند من که ب نماز هستم وای بر من! می بیند این امیال درونی است که اگر سر و سامان داده نشود گاهی درخواست می کند که باید سر پسر پیغمبر را ببری! ما یک دشمن درونی داریم در مقابل عقل به نام هوای نفس !یعنی دل بخواهیها که بدترین دشمن ما همین نفس است و واولین وظیفه و تکلیف هر انسانی کشتن هوای نفس است. ... دشمن تو بدی‌های تو نیست! دشمن تو رفتارهای بدِ تو هم نیست، دشمن تو نفس تو است! همان نفسی که برخی اوقات از تو کارهای خوب می‌خواهد، و با همان کارهای خوب تو را به جهنم می‌برد! همانطور که 6000 سال عبادتِ ابلیس، او را از جهنم نجات نداد. لذا انسانی که وجوه مثبت و خوبی‌هایی دارد، اگر نفس خود را زیر پا نگذاشته باشد، خوبی‌ها و زیبایی‌هایش سرانجام تبدیل به بدی و زشتی خواهند شد. دوستان عزیزم ما قبل از اینکه به نماز خودمان بنازیم قبل از اینکه به نماز خودمان اعتماد کنیم وظیفه داریم هر روز به حساب سخت ترین دشمن خودمان برسیم مگر آقا رسول الله نفرمودند: «بدترین دشمنان تو نفسی است که در بین دو پهلوی توست؛ أَعْدَى‏ عَدُوِّکَ‏ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ‏ جَنْبَیْک‏»(مجومۀ ورّام/1/59) خب چقدر نسبت به این بدترین دشمن حساس هستیم. عمر سعد نماز میخواند درست !شمر نماز میخواند درست!اما یک دل بخواهیهایی هم داشت که اینا رایا بررسی نکرده بودند یا میدانستند اما از بین نبرده بودند و کار دستشون داد. یکی از چیزهای مهمی که پیامبر اکرم(ص) برای امت خودشان از آن می‌ترسیدند، شهوات مخفی یا دل بخواهیها بوده است: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی هَذِهِ الْمَکَاسِبُ الْحَرَامُ وَ الشَّهْوَةُ الْخَفِیَّةِ وَ الرِّبَا»(کافی/5/124) دل بخواهیهات چیا هست؟قیمتش چیه؟بررسی کردی شاید یک وقت قیمتش ظلم کردن به کسی باشه؟بازم میخوای بهش برسی؟نمیخوای نابودش کنی؟ شاید یک وقت قیمتش سر امام حسین علیه السلام باشه ها! امام علی علیه السلام به عمر سعد هشدار میداد......... باید بنشینی بررسی کنی میلها و دوست داشتنیهات را باهاش در بیفتی تا بکشیش اصلا باید به قصد کشتن هوای نفس بجنگی!باید باور کنی این هوای نفس دشمن ترین دشمن ها است و اولین تکلیف تو این است که باهاش بجنگی و از اول به قصد کشت باهاش در بیفتی امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «به کمک عقلت، با هوای نفست مقاتله کن و بجنگ تا رشد کنی؛ قَاتِلْ هَوَاکَ بِعَقْلِکَ تَمْلِکْ رُشْدَک‏»(غررالحکم/حدیث818) • رسول خدا(ص) هم خطر نفس را به گونه‌ای دیگر اعلام می‌فرمایند: «اِستَعیذوا باللّهِ مِن الرَّغَبِ»(کنز العمال/حدیث6160) یعنی به خدا پناه ببر از اینکه میل شدیدی به یک چیزی پیدا کنی. زیرا همین میل شدید، تو را نابود می‌کند. مردم چه چیزی را خیلی بد می‌دانند و از آن به خدا پناه می‌برند؟! شاید بگویند: از سرطان یا از تصادف به خدا پناه می‌بریم. اما رسول خدا(ص) می‌فرماید: از رغبت پیدا کردن، و از شدیداً متمایل شدن به چیزی، به خدا پناه ببر! بگو: «خدایا! دل ما را حفظ کن یک‌وقت یک چیزی را زیاد دوست نداشته باشیبگو خدا نکنه من یک چیزی را زیاد دوست داشته باشم که قیمت رسیدن به آن بریدن سر پسر پیامبر خدا باشد! رفقا میخوام بیشتر حساستون کنم باید اینقدر از بدیهای این دشمن بهتون بگم که از ش متنفر بشید به قصد کشتنش قیام کنید!میدونید میدونید همین دل بخواهیهای کوچک اگر درست نشه میشه خدای آدم؟ ارایت من اتخذ الهه هواه!اگر هوای نفس و دل بخواهیهات شد خدات او را ÷رستش میکنی یعنی میشی بنده هوای نفس!اونوقت دم مرگ هم بجای شهادتین از همین هوای نفس حرف میزنی! شیخ بهائی رحمه الله علیه در کشکول ذکر نموده شخصی را که در ناز و نعمت فراوان بود مرگ فرا رسید در حال احتضار او را به کلمه شهادتین تلقین کردند ولی او در عوض این شعر را می خواند: یا رب قائله یوما قد تعبت / این الطریق الی حمام منجاب
سبب خواندن شعر او این بود : روزی زن عفیفه ی خوش صورتی از منزل خود خارج شد تا به حمام معروف منجاب برود هر چه گشت حمام را پیدا نکرد و از راه رفتن خسته شد ، مردی را در راه دید از او پرسید:که حمام منجاب کجاست؟ ان مرد اشاره به منزل خود کرد و گفت حمام اینجاست و آن زن به خیال اینکه او راست می گوید وارد آن خانه شد آن مرد فورا بدنبال او وارد شد و درب را بست و خواست با آن زن زنا کند . آن زن بیچاره دانست که راه فرار ندارد و گرفتار حیله آن مرد شده است باید تدبیری اندیشد و خود را از چنگ او خلاص کند ، لا جرم به او اظهار علاقه کرد و گفت من هم دوست دارم این کار را با شما انجام دهم ولی تن من کثیف و بد بو است که می خواستم حمام بروم ، خوبست که یک مقدار عطرو بوی خوش برای من بگیری که من خودم را خوشبو کنم و قدری هم غذا و میوه تهیه کن که با هم بخوریم ، و زود بیا که من منتظر و مشتاق تو هستم . آن مرد چون کثرت علاقه آن زن را به خود دید مطمئن شد ، او را در خانه گذاشت و برای تهیه غذا و خوردنی و عطر به بیرون رفت چون آن مرد از خانه خارج گشت آن زن بیچاره فورا از آنجا بیرون آمد و گریخت و خلاص شد . چون آن مرد برگشت زن را ندید و به جز حسرت چیزی عایدش نشد ، و حالا که در حال احتضار و جان دادن است آن زن به فکر او افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض کلمه شهادت می خواند .
بسم الله الرحمن الرحیم حتما بعد از این چند شب عزاداری براتون سوال شد که چرا پسر پیامبر خدا را مسلمانان به شهادت رساندند؟ به پاسخی چز حکومت هوای نفس بر انسان مسلمان دیندار نمی رسی یزید بن حصین همدانی که همدان، متعلق به یک قبیله در یمن بود، در صفین پایداری بسیار خوبی داشت و امیرمؤمنان(ع) هم علاقه خاصی به این قبیله داشت؛ همچنین وی یکی از یاران امام حسین(ع) در جریان کربلا بود. یزید بن حصین بعد از بسته شدن آب، نزد حضرت آمد و گفت که عمر سعد با من رفاقت دیرینه دارد و اگر اجازه دهید به سوی او بروم و با او درباره بستن آب صحبت کنم. امام حسین(ع) به یزید بن حصین اجازه دادند و او هم به سمت عمر سعد رفت و وقتی وارد خیمه او شد، سلام نکرد؛ عمر سعد از این کار او بدش آمد و به یزید بن حصین گفت که ای برادر مسلمان همدانی من، چرا سلام نکردی؟ در این جا یزید بن حصین از فرصت استفاده کرد و به عمر سعد گفت که گمان می کنی مسلمانی، در حالی که بچه های پیامبر اکرم(ص) تشنه هستند؛ این جمله عمر سعد را در فکر فرو کرد و سرش را به زیر انداخت. عمر سعد بعد از مدتی تفکر سرش را بلند کرد و از روی هوای نفس پاسخ داد که من می دانم اذیت کردن این خانواده حرام است اما چه کنم، من از حکومت ری نمی توانم صرف نظر کنم؛ یزید بن حصین به سوی امام حسین(ع) برگشت و گفت که عمر سعد بر روی گذشتن از شما معامله کرده است و صحبت با او فایده ای نداشت. امان از هوای نفس که چه بلایی به سر آدم میاره! کسی که به دنبال هوای نفس باشد، همانند کسی است که بر اسب سرکش سوار شده و سقوط و تلف شدن او حتمی است؛ هوای نفس انسان را به جایی می برد که انتهای آن سقوط است. وقتی وقایع تاریخ را مطالعه میکنی بیشتر به این سخن پیامبر پی میبری!اینکه حضرت نگران دل بخواهیهای امت خود بودند همینه دیگه!همین دل بخواهیها قیمتش میشه سر پسر پیامبر خدا! : أَخْوَفَ ما أَخافُ علیکم الرِّیاءُ و الشَّهْوَةُ الخفیَّة.(شرح‌ابن‌ابی‌الحدید/19/167) باید دشمنی نفس را با سعادت و عاقبت به خیری خودمان جدی بگیریم. بدتر از هوای نفس این است که انسان به خودش خاطر جمع باشد! (امیرالمؤمنین(ع): زمانى که به نفْس خود بیشترین اعتماد را دارى، از فریب او بیشتر برحذر باش؛ کُن أوثَقَ ما تَکونُ بنَفسِکَ، أحذَرَ ما تَکونُ مِن خِداعِها؛ غررالحکم/530) با وجود تأکیدهای مکرر دین بر اینکه شدیدترین دشمن انسان نفس اوست(أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک‏؛ میزان الحکمة/12182)، اما شاید بشود گفت اغلب متدیننین، همیشه بیشتر مراقب دشمن بیرونی هستند مراقبت از شیطان میکنند با نفس‌شان دشمن نیستند و حتی نفس‌شان را دشمن خودشان هم نمی‌دانند؛ و این یک خطر بزرگ است! کسی که با نفس خود دشمن است، هر روز در حال مراقبه، مبارزه و جنگ و جهاد با نفس خود است.(امیرالمؤمنین(ع): یَنْبَغی للعاقِلِ أنْ لایَخْلو فی کُلِّ حالَةٍ عَن طاعةِ ربِّهِ و مُجاهَدةِ نَفْسِهِ؛ غررالحکم/3492) باید نفس خود را دشمنِ خودمان تلقی کنیم و از نفس خود نفرت داشته باشیم. یعنی نگرش ما به نفس باید نگرشی باشد که نسبت به «بدترین دشمن» خود داریم. اینکه نفس را دشمن تلقی کنیم، کار بسیار دشواری است و نیاز به تلقین، تفکر و تأمل دارد و با اکتفا کردن به آگاهی حل نمی‌شود. يکي از چيزهايي که ائمه(عليهم السلام) فرمودند، فرمودند: «جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏»؛[3] همان طوري که شما با دشمن بيروني ميجنگيد، بايد با دشمن دروني که هوا و هوس است بجنگيد. اين جزء روايات اهل بيت(عليهم السلام) است که مرحوم صاحب وسائل در پايان بحث جهاد به عنوان جهاد نفس اينها را ذکر کرد....... بدتر از معاویه و یزید در درون همه ما هست و آن هوای نفس ما است بيان نوراني از پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) است که فرمود: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»،[5] ما دشمنهاي بيروني فراواني داريم؛ اما دشمنترين دشمنها همين هواي نفس است، چون دشمن بيروني چه غربي چه شرقي يا از ما نفت و گاز ميخواهند يا آب و خاک ميخواهند يا حداقل جان ميخواهند که بکشند، از دشمن بيروني غير از اين ساخته نيست، دشمن بيروني فقط يا مال ميخواهد يا تن، همين! اما اين هوا و هوس از ما نه مال ميخواهد نه تن، فقط دين ميخواهد؛ لذا فرمود: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» شيطان به آدم چه کاري دارد؟ شيطان با نفت و گاز ما کار دارد؟ با آب و خاک ما کار دارد؟ با بدن ما کار دارد؟ شيطان حتي با بدن ما هم کار ندارد که ما را بکشد! شيطان فقط اسير ميخواهد؛ يعني انسان بايد کاملاً تحت ولايت شيطان قرار بگيرد بشود مشرک! لذا حضرت فرمود: بدترين دشمن همين هواي نفس است که انسان را تا به آنجا ميرساند.
در روز ششم آب بر ابا عبدالله الحسین(ع) بسته شد؛ ابن زیاد در نامه ای که برای عمر سعد نوشته بود، می گوید، من می دانم کسی که کشته شد، دیگر حس و جان ندارد؛ اما چون قبلا گفته ام، باید اسب بر بدن حسین بن علی(ع) بدوانم با وجود این که می دانم تأثیری ندارد؛ این گفته ابن زیاد بر گرفته شده از هوای نفس است. اشك و آه، بهترين سلاح مبارزه با هواي نفس مطلب بعدي آن است که انسان اگر با دشمن بيروني بخواهد بجنگد، همان حديث معروف که جهاد اصغر است و اگر با دشمن دروني ميخواهد بجنگد، باز همان حديث معروف است که جهاد اکبر است. اکبر بودن و اصغر بودنِ جهاد، به اکبر بودن و اصغر بودنِ عداوت و مبارزه و کيفيت مبارزه است. چون ضرر دشمن درون سنگينتر از دشمن بيرون است و مبارزه با او هم دشوارتر از مبارزه با بيرون است؛ لذا فرمود از جهاد اصغر آمديد وارد جهاد اکبر ميشويد. تهيه سلاح و با آهن جنگيدن کار هر کسي است، چه اينکه شما ميبينيد الآن چه شرق چه غرب برخي از کارخانههاي توليد سلاح آدمکشي، اينها دو سه شيفته شبانهروز دارند کار ميکنند. آهنسازي کار آساني است؛ اما طبق بيان نوراني حضرت امير که در دعاي «کميل» ميخوانيد فرمود: در مبارزه با نفس «وَ سِلَاحُهُ‏ الْبُكَاء»[آه پيدا کردن کار هر کسي نيست، آهنساختن آسان است! آهي ميخواهد، يک جگر سوختهاي ميخواهد، يک دل مطمئنّي ميخواهد که انسان بتواند اين آز و اين هوا را رام بکند. آن آهن است که فراوان است نه آه «وَ سِلَاحُهُ‏ الْبُكَاء» گریه آه و اشک مخصوصا در دل شب خدا میداند چقدر این نفس ر ا رام می کن گریه بر امام حسین علیه السلام خدا میداند چقدر در رام کردن انسان اثر دارد یک اثر گریه با تکرار و تامل همین است که وقتی انسان در روز عاشورا عمیق می شود میبیند عزیز تریت خدا را زر هوای نفس له کردند از هوای نفس بیزار می شود می بینند برای دنیاشون چه جنایتی کردند از دینای انها بیزار می شود وقتی در ضمن گریه بر سید الشهدا تامل کند که مسلمانانی پیروی از هوای نفس کردند و حسین را کند از هوای نفس بیزار م یشود ببینید هوای نفس چه میکند دلبخواهی است دیگر !!!حسین را بکشید اما دلم میخواهد اسب بر بدنش بتازد در روز ششم آب بر ابا عبدالله الحسین(ع) بسته شد؛ ابن زیاد در نامه ای که برای عمر سعد نوشته بود، می گوید، من می دانم کسی که کشته شد، دیگر حس و جان ندارد؛ اما چون قبلا گفته ام، باید اسب بر بدن حسین بن علی(ع) بدوانم با وجود این که می دانم تأثیری ندارد؛ الَ الرَّاوِی:ثُمَّ نَادَى عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِی أَصْحَابِهِ مَنْ یَنْتَدِبُ لِلْحُسَیْنِ‏ ع فَیُوَاطِئُ الْخَیْلَ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ فَانْتَدَبَ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ اوى گوید: بعد عمر بن سعد در لشکرش ندا در داد: کى داوطلب تازاندن اسب بر پیکر حسین است؟ده نفر داوطلب شدند ده نفر لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فَدَاسُوا الْحُسَیْنَ ع بِحَوَافِرِ خَیْلِهِمْ حَتَّى رَضُّوا صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ. این ده نفر در زیر سم اسبها پشت و سینه امام را توتیا کردند کوبیدند له کردند راوى گوید: این ده نفر به نزد ابن زیاد علیه لعائن اللَّه آمده و اسید بن مالک یکى از ده نفر گفت: مائیم که با تاختن اسبان جهنده و تندرو بر پیکر، سینه را بعد از پشت خرد کردیم ابن زیاد علیه اللّعنة گفت: شما کیانید؟گفتند: ما آنانیم که با اسبهایمان پشت و سینه حسین را در هم کوفته آسیاب کردیم.ابن زیاد به آنان جایزه‏اى ناچیز داد
بسم الله الرحمن الرحیم شــــــــــــــــــــــــــــــب۵ حادثه عاشورا می آموزد و می فهماند اگر یک انسان مذهبی مبارزه با نفس نکرده باشد وهوای نفس او قوی شده باشد خطرناک ترین موجود میشود. از اول خلقت آدم اولین درگیری بخاطر همین هوای نفس بود؟مگر قابیل خداپرست نبود؟ چرا مرتکب جنایت قتل برادرش هابیل شد؟ • شواهد تاریخی این را میگه! خوارج مذهبی‌ترین گروهی بودند که با امیرالمؤمنین(ع) جنگیدند. خوارج آن‌قدر متشرّع بودند که وقتی اشتباهاً در مزرعه‌ای به یک چهارپا، تیر زدند و آن را کشتند، بلافاصله رفتند تا از صاحب آن حلالیت بطلبند! آن‌وقت همین‌ خوارج مردی به نام عبدالله ‌بن‌ خباب را به جرم محبت امیرالمؤمنین(ع) یا کافر ندانستن علی(ع) در مقابل همسر باردارش سر بریدند و بچۀ او را هم مهدورالدم دانسته و شکم همسر باردارش را شکافته و بچه را هم کشتند(موسوعة التاریخ الاسلامی/5/237) این گونه حوادث را باید جدی بگیریم و باورمان شود اگر یک انسان مذهبی مسجدی اهل مبارزه با هوای نفس نباشد میتواند از یک کافر ملحدی وحشی تر شود جدا باید از این هوای نفس بیشتر از شیطان ترسید. چرا كه شيطان كاري جز دعوت و وسوسه ندارد و اگر انسان از سوي نفسش جذب نشود، كاري از شيطان ساخته نيست. به همين جهت در روايات از نفس، به عنوان دشمن¬ترين¬ عامل قريب نفوذ شيطان در انديشه¬ي آدمي، نفس اوست، اگر نفس كه عامل نفوذي ابليس است نباشد، نظير اين است كه سمي وارد دهان انسان شود ولي به دستگاه گوارش او نرسد، يا دستگاه گوارش آن را قبول نكند.قران هم می فرماید : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ ای مومنین فقط خودتون را یبپایید اگر مراقب نفس خود باشیدد شیطان هیچ غلطی نمی تواند بکند! برای مبارزه با هوایی نفس باید نقشه داشت! همانطور که برای دشمن بیرونی بدون نقشه عمل نمودن موفقیت نمی آورد. اگر طرح دشمن و نقشه دشمن را اطلاع نداشته باشی موفق نمی شوی!وقتی آقا رسول الله می فرمایندبدترین دشمن هوای نفس است باید بفهمی که چرااین دشمن درونی از این جهت بدترین و دشمن ترین دشمن است ؟حتما در فریب انسان و دستور دادن به بدیها قدر عمل میکند.قوی و با مکر عمل میکند! این دشمن گاهی زشت ها را زیبا جلوه میدهد. یکی از کارکردهای نفس در فریب انسان زشت را زیبا جلوه دادن است. گاهى نفس انسان كارى را در چشم انسان زيبا جلوه مى‏دهد، در آيات 18 و 83 سوره يوسف مى‏خوانيم؛ يعقوب (عليه‌السلام) به فرزندانش گفت: «سوّلت لكم أنفسكم» كلمه «سوّلت‏» به معناى آن است كه چيز زشت و قبيحى، زيبا جلوه كند. چه بسيارند افرادى كه درآمدهاى نامشروعى را صرف كارهاى خير از قبيل: مهمانى‏ها، نذرها و صله رحم و ديدار با آشنايان و مانند اين امور مى‏كنند و به خيال خود عبادت مى‏كنند. يا در قالب عزادارى امام حسين (عليه السلام) با راه‏بندان و صداى بلندگو، مردم آزارى مى‏كنند، راه را مى‏بندند و مردم را تحقير مى‏كنند، در قالب ادامه تحصيل و پژوهش در مراكز علمى (حوزه‏ها و دانشگاه‏ها) مى‏مانند و به مناطق محروم هجرت نمى‏كنند، در قالب دفن در جوار اولياى خدا، بودجه‏هاى كلانى را هزينه مى‏كنند و حال آنكه در ميان فاميل آنان كسانى هستند كه حتى يك اتاق براى زندگى ندارند؛ گاهى به اسم شعار مذهبى، گاهى به اسم آبرودارى؛ حتى گاهى به خيال عبادت، جنايت مى‏شود. به يك ماجرا توجه كنيد: شخصى دو انار و دو نان از دو مغازه‏ سرقت كرد و سپس آنها را به فقير داد همين كه از او پرسيدند: اين چه كارى است؟ گفت: چهار چيز دزديدم و به فقير دادم و براى هر يك از آنها ده پاداش گرفتم! (چون قرآن مى‏گويد: هر كار خير شما ده ثواب دارد) چهار گناه از چهل ثواب كم شود، سى و شش پاداش و ثواب مى‏ماند. «سوّلت لكم أنفسكم أمرا» هوس‌های نفسانی شما این کار را برایتان آراسته (يوسف ـ 18) خب این نفسی که اینگونه با نیرنگ عمل می کند انسان باید درمقابل این نفس بدبین باشد حتی به کارهای خوبی که انجام میدهد خوشبین نباشد.برای این منظور لازم است .
. تسویل یعنی اینکه می‌آید یک زشتی را زیبا نشان می‌دهد برایش که این زشتی را که این مایل نبوده است، طردش می‌خواسته بکند، می‌آید این را جای آن چیزی که مطلوب این است. این یک مطلوبی دارد، آن مطلوبش را، تزیین می‌کند بد را، به صورت مطلوب این جلوه می‌دهد و این چون دنبال آن مطلوب بود، این بدی را که زرورق پیچیده شده و زیبا شده را این را می‌گیرد. این در مراحل ابتدایی انحراف است که تسویل ایجاد می‌شود. وقتی تسویل ایجاد شد، انسان قلبش کم‌کم به سمت این تسویل، به این زشت عادت می‌کند. آن زشتی که زیبا جلوه می‌کرد. به جایی می‌رسد که دیگر لزومی ندارد به این زشت را زیبا نشان بدهی. اصلاً زشت زشت را دوست دارد. جانش به زشت انس می‌گیرد. لذا آنجا که می‌شود، می‌شود عمارة بالسوء. پس نفس اول در مقام تسویل است تا زشت را زیبا نشان بدهد. تا این بپذیرد و الّا جان انسان چون طاهر است نمی‌پذیرد. انسان از ابتدا دنبال بد نمی‌رود. از بد متنفر است. لذا یکی از مراتب نفس انسان این است که نفس مسوّل است که این زشت را زیبا نشان بدهد برای این. خود انسان. کس دیگری نیست. کسی از بیرون نیست اما خودش این کار را… ابتدا می‌فهمد که این بد است. ابتدا می‌فهمد یک جایی از این… اما دلش نمی‌خواهد. چون میل دارد، چون توجه نمی‌کند، کم‌کم این تسویل جلو می‌رود، جلو می‌رود، به جایی می‌رسد که نفس می‌شود عمارة بالسوء. وقتی شد عمارة بالسوء یعنی دیگر این تحت حاکمیت قرار گرفت. می‌بیند بد است، می‌خواهدش. دوست دارد همین بدی را… انسان به جایی می‌رسد که بدی در حقیقت برای او زیبا می‌شود نه اینکه بخواهی زیبا نشان بدهی. بدی را دوست دارد. یک از شئون شیطان هم همینه که زشت را زیبا جلوه میدهد رفقا میدونید شیطان وقتی از جهنمی کردن بچه مذهبی ها نا امید می شود از هوای نفس کمک می گیرد خیل مهمه اینو بفهمی!بذار یک روایت براتون بخونم • ابلیس می‌گوید: من با «گناه» بندگان خدا را هلاک می‌کنم و به جهنّم می‌برم، اما آنها توبه می‌کنند و حال من را می‌گیرند و من را هلاک می‌کنند. بعد من آنها را به هوای نفس-یعنی به چیزهایی که دوست دارند ولی گناه نیست- وادار می‌کنم، و اینها می‌گویند: ما که گناه نکردیم، و خیال می‌کنند که راهشان درست است، بعد انتهای این مسیرشان می‌روند به جهنّم، اما چون نمی‌فهمند که دارند به سوی جهنّم می‌روند، دیگر توبه هم نمی‌کنند. +-(قال رسول الله(ص):إنّ إبلیسَ قالَ: أهلَکتُهُم بِالذُّنوبِ فأهلَکونی بالاستِغفارِ، فلَمّا رأیتُ ذلکَ أهلَکتُهُم بالأهواءِ، فهُم یَحسَبونَ أنّهُم مُهتَدونَ فلا یَستَغفِرونَ؛ میزان الحکمه/٢١٣٨٩) «أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ» أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا پس آيا كسى كه زشتى عملكردش براى او آراسته شده و آن را نيك و زيبا مى‏نگرد و مى‏پندارد كه كارهاى شايسته‏اى انجام مى‏دهد، بسان كسى است كه زشت و زيبا را مى‏شناسد و به اين آفت گرفتار نشده است و به راستى درست مى‏انديشد و كارهاى شايسته انجام مى‏دهد؟!در این آیه تامل کنید. نفسی که یک عمر برای تو تصمیم گرفته است در بزنگاهها نمیگذارد عقل رهبری کند خود حاکم است . بزنگاهی چون انتخاب حکومت ری یا نجنگیدن با امام حسین علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم ما با خدا عهد بسته ایم که او را بندگی کنیم و دنیا دار بندگی ماست. شیطان قسم خورده مانع بندگی ما و رسیدن ما به مقام بندگی شود لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ »(اعراف/16) شیطان برای تحقق این قسم تنها نیست البته شیطان عوامل درونی و بیرونی فراوانی دارد که در بحث دیروز اشاره شد و در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیه ۲۷ خواهد آمد که فرمود: ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُم﴾ معلوم می‌شود که شیطان اعوان و انصاری دارد، حزب الشیطان دارد، شیاطین الانس و الجن‌اند که آنها اعوان و .؟. دارند در بخش دیگر هم ذات اقدس الهی فرمود: ﴿أفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ﴾ معلوم می‌شود که او زراری دارد اعوان دارد انصار دارد قبیل دارد که قبیله او از اعوان اویند ذریه او از انصار اویند و مانند آن. شیطان آشتی پذیر نیست ما با دشمنی روبه‌رو هستیم که این دشمن به هیچ وجه آشتی‌ پذیر نیست و قرآن کریم دشمنيِ این دشمن را هم به ما گوشزد کرده است. چرا که انسان باهر دشمنی یک مقدار کنار بیاید و حرف او را گوش بدهد چند روزی آدم را آزاد می‌گذارد اما او این‌طور نیست؛ شیطان کسی است که محصول شش هزار سالهٴ خود را یکجا به آتش کشیده است و ما با چنین دشمنی روبه‌رو هستیم مانعیت شیطان در ورود یا ارتقاء درجات مسیر محبّت بنابراین ما به این خاطر به دنیا آمده ایم تا در صراط مستقیم که صراط بندگی خداست وارد شویم. خداوند متعال در قرآن فرمود: ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً ﴾ ﴿إِنَّمَا يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ﴾ شیطان دشمن آشتی‌ ناپذیر و دشمن شماست آنهم دشمن تک‌ بُعدی چرا که با ﴿إِنَّمَا﴾ ذکر کرده است. اینکه فرمود دشمن تک‌ بُعدی است سرّش این است که بالأخره انسان دشمن‌هایی دارد که قابل مصالحه اند. حتی اگر حیوان باشد چرا که شما دیده اید خیلی‌ها هستند با مار زندگی کردند و الآن هم دارند زندگی می‌کنند، با عقرب زندگی می‌کنند! مگر در این رسانه‌ها نمی‌بینید با مار و با عقرب زندگی می‌کنند, با پلنگ و یوزپلنگ زندگی می‌کنند، می‌بینید گرگ‌ها، پلنگ‌ها ببرها حتی در خانه‌ها تربیت می‌شوند بالأخره مقداری با بعضی آشنا می‌شوند و کاری با آدم ندارند اما تنها دشمن دوستی‌ناپذیر، شیطان است ونمی‌شود با او زندگی کرد و فقط باید با شیطان جنگید چرا که اگر بخواهی صلح بکنی او تو را به بند می‌کشد و با هم به جهنم می‌روید، بر سر این راه کمین کرده و مانع از بندگی خدا و معامله با او می شود. شیطان با کمین کردن بر سرِ راه ما، مانع از این می شود تا محبّت خدا عامل کار ما گردد و ما را به داد و ستد با دیگران دعوت می کند. کار شیطان مانع شدن بر سر راه معامله با خداست و اقرار کرده که: لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ (اعراف/16) صراط مستقیم یعنی صراط محبّت و معرفت و بندگی که فرمود: وَ أَنِ اعْبُدُوني‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقيم »(یس/61) یعنی این عبودیت و بندگی -در هر نوع و هر مقامی که باشد بندگیست و بندگی- همان صراط مستقیم است. ما با خدا عهد بسته ایم که او را بندگی کنیم و دنیا دار بندگی ماست. فرصتی اندک و محدود برای تعیین آینده ای أبدی و مقاماتی نامحدود پس آن حرکت و عملی که باید در دنیا انجام دهیم، حرکت در صراط مستقیم می باشد و این فرصت دنیا بسیار کوتاه است. گمان نکنیم چند هزار سال در این دنیا هستیم. هنگامی که حضرت عزرائیل برای قبض روح حضرت نوح(ع) آمد، نوح از ایشان پرسد به چه منظور آمده ای؟ عزرائیل پاسخ داد: برای قبض روحت آمده ام. حضرت نوح فرمود: آیا اجازه دارم به سایه ای بروم؟ پاسخ داد: بله به این اندازه مهلت داری. جناب عزرائیل به حضرت نوح گفت که عمر دنیا چه اندازه بود؟ ایشان فرمودند: به اندازه از آفتاب به سایه آمدن. با اینکه ایشان 2500 سال عمر کردند. این موارد شاهد بر این است که فرصت ما بسیار کوتاه است و هنگامی که نگاهی به گذشته داریم، آن را به اندازه یک چشم بر هم زدن می بینیم بنابراین ما باید در این صراط مستقیم قرار بگیریم و فرصت هم بسیار کوتاست. در این مسیر مجال تعلل نیست و آنقدر فرصت کم و این قدر راه دقیق است که اگر لحظه ای درنگ و سستی کنیم، هبوط می کنیم همانگونه که حضرت آدم هنگام عهد گرفتن از او، به خاطر تعلّل از اولو العزم شدن باز ماند که قرآن در این مورد می فرمایدوَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما (طه/115) پس فرصتی برای دست دست کردن و تعلل نیست .ادامه تا دو پست👇
وادی توحید چنین وادی است که یک ترک أولی هبوط می آورد. هبوطی که حضرت آدم به خاطر یک ترک اولی دویست سال گریه کرد. یک لحظه غفلت در این وادی آنقدر مهم است که باعث می شود اولوالعزم نشود. پیغمبری ترک اولی می کند او را به شکم ماهی می فرستند. این موارد را به ما نشان داده اند تا بفهمیم این مسیر راه ظریفی است و به سرعت هبوط می کنیم همچون مواقعی که هنگام خواب احساس سقوط در چاه را داریم. این به خاطر همین غفلت هاست. لحظه ای غفلت کنیم در چاه دنیا هبوط می کنیم و چه هنگام و توسط چه کسی از این چاه بیرون بیاییم مشخص نیست که اگر دویست سال گریه کنیم تازه به پله اول و ابتدای راه بر می گردیم. بنابراین باید چنین مسیری را بپیماییم. نقش امام معصوم امام آمده تا در این دنیا صراط ما باشد و با ورود به وادی ولایت امام از طریق امام که صراط ماست، بذر وجود ما که استعدا شکوفا شدن و به کمال رسیدن را دارد در این دنیا افکنده شده تا رشد کند و به کمال خود برسد کمالش هم رسیدن به محبت خدا رسیدن به لقاآالله است این بذر آب می خواهد خاک می خواهد آسمان میخواهد نور میخواهد و....امام رضا(ع) در مسجد مرو فرمودند: « الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ وَ السَّمَاءُ الظَّلِيلَةُ وَ الْأَرْضُ‏ الْبَسِيطَةُ وَ الْعَيْنُ الْغَزِيرَةُ »(11) امام ابر پر باران، باران پی در پی، خورشید درخشان، آسمانی که بر شما سایه افکنده و چشمه پر آب است. دقت شود این تعابیر، تعابیری مجازی نیستند زیرا همانگونه که در عالم دنیا اگر بذری را در سرزمینی حاصل خیز قرار دهیم شکوفا می شود، وادی ولایت امام، نیز سرزمین حاصل خیزی است که اگر به آن ورود پیدا کردیم و فطرت ما که طالب خداست وارد آن شد، شکوفا می شود. و از آنجا که طبق روایت فوق، امام أرض و سماء و باران و خورشید است، در آنجا همه چیز برای رشد و شکوفا شدن فطرت انسان آماده است. به همین خاطر هنگام ورود به وادی ولایت، شکوفایی وجود انسان و رسیدن به طلب و قرب الهی در عوالم بعدی امکان پذیر می شود. بنابراین انسان از رحم دنیا به عالم آخرت متولد می شود و دار دنیا برای ما به منزله رحمی است که در آن قرار می گیریم. اگر در آنجایی که قرار گرفتیم سرزمینی حاصل خیز باشد، بذر وجود ما که فطرت است و در آن خدا طلبی وجود دارد، شکوفا می گردد و در این هنگام است که ما به طلب خدا رسیده و زنده می گردیم و وارد عوالم بعدی می گردیم. محوریّت ولایت و امامت معصومین(ع) در پیمودن صراط توحید اگر کسی وارد این وادی شود، امام او را با خود به سمت خدا می برد با ورود به وادی ولایت اهل بیت(ع) آنان ما را با خود به سمت خدا می برند که فرمود مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ كَمَثَلِ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق »شما سوار شوید کار تمام است و آنان شما را می بردند در نتیجه نجات می یابید و غرق نمی شوید. بنابراین صراط مستقیم امام است و ما باید در دنیا به امام برسیم. نجات مومنین از شیطان پس ببينيد دو طرف است؛ يك طرف نبي اكرم و اهل بيت که خداي متعال اينها را با محبت خودش تربيت كرده و عهد شفاعت از اينها گرفته، آنها هم به خدا قول دادند كه بيايند و با محبت دست بندگان خدا را بگيرند و همه را از جهنم ببرند و وارد وادي بهشت كنند. یک طرف هم دستگاه شيطان است که مي خواهد همه را جهنمي كند، حالا اين وسط چه بايد كرد؟! دو نكته كوتاه را براي نتيجه عرض می كنم؛ نكته اول اينكه آن كار اصلي كه بايد اتفاق بيفتد خود معصوم انجام مي دهد، آن كار چيست؟ سختي راه هدايت، جلو اين طوفان ها و وسوسه هاي شيطان ايستادن كار معصوم است. در مقابل درياي طوفاني كه شیطان درست مي كند كشتي به دريا انداختن كار معصوم است. در مقابل ظلمتي كه او درست مي كند چراغ روشن كردن كار معصوم است که خيلي هم سخت است. دریای عمیق مواج طوفانی تاریکی است که بر فرازش ابر است و آدمی که می افتد در این دریا راه نجات ندارد و باید چراغی روشن بشود و کشتی ای باشد و الا نمی شود از این دریا نجات پیدا کرد. واقعاً یک دریای عمیق مواج طوفانی ظلمانی دیگری است که این فقط نسبت به او یک مثل است که هیچ نیست و اصل اوست. کشتی این دریا و چراغش معلوم است. کشتی و چراغ آن دریا هم این است «إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَةُ النَّجاةِ»، اگر کسی اهل تقوا بود و با امام حسین راه رفت و اهل ایمان بود، نجات پیدا می کند. ما بقی همه غرق می شوند. در مقابل این بحر مواج دنیایی که سقیفه و دشمنان حضرت درست کردند هیچ نجاتی نیست. نمی¬شود بگویی که خودم می روم غریق نجات می شوم و یاد می گیرم و شنا می کنم، چون وقتی طول موج پنجاه متر است و گردابی که کشتی های بزرگ را می بلعد یک غریق نجات چه کار می خواهد بکند؟! فتنه هایی که درست می کنند چه کسانی را برده است، آنهایی که در احد و خیبر بودند رفتند ما که جای خود داریم.
حضرت این کشتی را در این دریا انداختند. با خون حضرت این کشتی حرکت می کند «إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَةُ النَّجاةِ» یعنی تنها پناهی که در عالم است همین است و هیچ پناه دیگری نیست؛ فقط اینها می مانند و نسلها می روند و ما بقی در حال غرق شدن هستند. کما اینکه آن هم مثل است؛ مگر غرق شدن در دریا چیست؛ خدای متعال یک نسلی را به نفرین حضرت نوح در دریا غرق کرد. واقعاً این دنیایی هم که اینها درست کردند از آن دریا بدتر است و در آن یک نسلهایی غرق می شوند، «إِنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهَا عَالَمٌ كَثِير» جلو اين طوفان ها و وسوسه هاي شيطان ايستادن كار معصوم است. در مقابل این بحر مواج دنیایی که سقیفه و دشمنان حضرت درست کردند هیچ نجاتی نیست. نمی¬شود بگویی که خودم می روم غریق نجات می شوم و یاد می گیرم و شنا می کنم، چون وقتی طول موج پنجاه متر است و گردابی که کشتی های بزرگ را می بلعد یک غریق نجات چه کار می خواهد بکند؟! فتنه هایی که درست می کنند(قانونی شدن ازدواج به قانون تبدیل شدن ازدواج سپید و همجنس‌گرائی و و برگشت به زمان حضرت لوط (ع) چه کسانی را برده است، آنهایی که در احد و خیبر بودند رفتند ما که جای خود داریم. ¬«إِنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهَا عَالَمٌ كَثِير» آنها غرق شدند و رفتند و در لایه های تاریک این دریا هستند. یک عده نجات پیدا می کنند و به حیات طیبه می رسند و نمی میرند و غرق نمی شوند که به امام حسین می رسند جلو اين طوفان ها و وسوسه هاي شيطان ايستادن كار معصوم است. پس معصوم كار خودش را كرده است؛ او به وسط بلا رفته «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ» امام رفته وسط بلای عاشورا كه ما جهنمي نشويم، حال اگر خود انسان نمي آيد سراغ امام دیگر كاري نمي شود كرد، انسان مي تواند صفش را جدا كند زهير، مي شود حبيب، کم كمش مي شود حُر! آیا امام حسين علیه السلام خسارت مي كرد اگر حُر آن طرف مي ماند؟! اصلا می دانید تمام ناراحتی دستگاه شیطان همین است که ما علی و اولاد علی را داریم به همین خاطر است که تمام دعواها از ازل تا ابد سَرِ امیرالمؤمنین است در باب اصحاب سفياني يك روايت عجيب نقل شده، فرمود: اگر يك خشت طلا اين طرف باشد و يك طفل شيعه آن طرف، اصحاب سفیانی اين خشت طلا را ول مي كنند و مي روند آن طفل شيعه را مي كشند خیلی عصبانی هستند از علی علیسلام در کربلا چقدر ما می بینیم دستگاه شیطان عصبانی بودند از علی علیه السلام گریز به روضه ./. ......