بسم الله الرحمن الرحیم
عزاداری ما در این ایام باید همراه با مرور تاریخ باشد
فکر کردن دربارۀ «عاقبت بهخیری»؛ مهمترین مسألۀ ایام عزای سید الشهدا است.
تاریخ را به ۲ شیوه میتوان مطالعه کرد؛ هم قصه وار و به قصد آفرین یا نفرین گفتن به افرادی که این شیوه خوبی است ولی اصلاً کافی نیست. روش دومی هم برای بازخوانی تاریخ وجود دارد که ما را به این نحوه باز خوانی تاریخ توصیه کردهاند که فقط قصه خوانی نیست و به قصد اعتبار و عبرت گرفتن است.فقط نوحه خوانی و سوگواری نیست
عبرتگیری یعنی جوهر تاریخ را بشناسید و موارد مشابه را در دوران خود پیدا کنید و از سوراخی که افرادی در این دوره گزیده میشوند شما دیگر گزیده نشوید.
اصلا عجیب بود دیگه!افرادی که مقید به نماز و حج بودند حسین راکشتند!
باید دنبال کنیم چی باعث شد یک ملت مسلمان مرتکب این چنین جنایتی در کربلا شوند؟کسانی که حج می رفتند نماز می خواندند.
عبدالله ابن عمر هر سال حج می رفت. در یکی از حج هایش بعد از واقعه عاشورا می گفت عده ای از جوانان آمدند از او سوال پرسیدند که آیا این لکه خون پشه ای که بر روی لباس احرام ما مانده است پاک است یا اشکال دارد. آیا اعمال شرعی ما درست است؟ عبدالله ابن عمر می گوید به آنها گفتم نامردها همین سال گذشته خون پسر پیغمبر را ریختید و حالا آمدید از طهارت و نجاست خون پشه از من می پرسید؟اینا اینجور مقید بودند!
می پرسند چرا کسانی که دعوت کننده امام حسین علیه السلام بودند خودشان به جان حضرت افتادند؟باید پرسید اونایی که دعوت کردند چرا دعوت کردند؟اگر تاریخ بعد از پیامبر را ببینید هم اون زمانی که دعوت ازامام علی شد برای عهده دار شدن حکومت هم در زمان امام حسین می بینیم دعوت به خاطر امام بودن امام نبوده بلکه امام را بخاطر امیال درونی خود خواستند!
اصلا به قبل از زمان امام حسین علیه السلام برگردیم. در زمان علی(ع) ۳ درگیری وجود دارد آن هم بین مسلمانان؛ در هر ۳ درگیری (جمل، صفین و نهروان) هر دو طرف جنگ مسلمان هستند. یعنی خویشان، اصحاب و بستگان پیامبرند و افرادی هستند که سابقه سربازی برای اسلام داشتند، سابقه داران جهاد و مبارزه انقلابی بودند، افرادی که برای اسلام شمشیر زده بودند و بارها تا مرز شهادت پیش رفته بودند. لذا درگیریها سیاسی بود که بعد نظامی شد و به این شکل ۳ جنگ در یک دوره حدود ۵ ساله بر علی(ع) تحمیل شد.
چرا؟چی مسلمانان با سابقه را عاقبت به شر نمود و برخی در حالت کفر از دنیا رفتند؟میخواهیم بررسی کنیم و موارد مشابه را در دوران خود پیدا کنید و از سوراخی که افرادی در این دوره گزیده میشوند ما دیگر گزیده نشویم.
به معنای واقعه بعد از پیامبر مسلمانان به فتنه افتادند؟چرا؟
اولین جنگی که بر امام علی علیه السلام تحمبل شد جنگ جمل بود. دشمنان حضرت علی(ع) در جنگ جمل جزو خوشنامترین خوشسابقهترین افراد و اصحاب پیامبر(ص) بودند؛ کسانی که حضرت امیر(ع) میفرماید ما از کودکی و خردسالی با هم بزرگ شدیم و در جبههها همیشه همه در کنار هم بودیم.
طلحه و زبیر بارها در جهاد در خط مقدم بودند. شخص دیگر کیست؟ عایشه؛ امالمؤمنین و همسر پیامبر(ص). عایشه جزو نزدیکترین افراد به پیامبر(ص) بود.
طلحه و زبیر رو چی با امام در افتادند؟چرا فتنه ایجاد کردند؟
وقتی امام علی علیه السلام به خلافت رسید در اولین سخنرانی خودشان حرفهای زدند که برای طلحه و زبیر تلخ بود روز اول و روز دوم گذشت حضرت علی(ع) روز سوم حکومت، همچنان که شمشیر بر کمر بسته بود سخنرانی کرد و گفت: ای مردم برترین مردم نزد خداوند از نظر مقام فردی است که تابع کتاب و سنت باشد و به تکلیفش عمل کند. سپس به عمار گفت برو به طلحه و زبیر که گوشه مسجد نشستهاند بگو بیایند اینجا من با آنها کار دارم. وقتی آمدند حضرت به آنها گفت: چیه پچ پچ میکینید! شما را به خدا سوگند آیا چنین نبود که شما با میل خودتان و با آزادی کامل سراغ من آمدید و با من بیعت کردید؟ آیا من شما را مجبور به بیعت کردم؟ من قدرت طلب بودم یا شما از من خواستید؟ گفتند چرا ما گفتیم. حضرت امیر گفت: شما مجبور بودید و زور بالای سرتان بود که با من بیعت کنید یا خودتان خواستید؟ گفتند: ما با شما بیعت کردیم و فکر میکردیم که شما روش دیگری دارید، نمیدانستیم که اینگونه است. ما بیعت کردیم به شرطی که شما در کارها با ما مشورت کنید و بدون نظر ما کاری نکنید و فکر کردیم اگر ما رهبری شما را تایید میکنیم، شما هم هوای ما را دارید و بالاخره سهم و حق ما محفوظ است و فضیلت ما را بر دیگران در نظر میگیرید.👇👇👇👇ادامه
مردم کوفه به دنبال خواسته های دل خودشون بودند هوای نفس از آنها خواست حسین علیه السلام را دعوت کنند!آنها حسین را می خواستند چون مطابق با میل دلشون بود!
آقا اگر حکومت امام علی علیه السلام دوامی نیاورد علتش هواپرستی و خود خواهیهای مذهبی ها بود.اگر امام حسین علیه السلام به قتلگاه رفت بخاطر خود خواهیها و هوای نفس قوی مسلمانان بود.برای امام زمان هم تجربه خوبی شده تا می بیند ماها امام زمان را برای خودمان میخواهیم نمی آید باید از خودمان بگذریم از هوای نفس عبور کنیم
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «نِظَامُ الدِّينِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى؛ نظام دین مخالفت کردن با هوای نفس است»(غررالحکم/9152(
دیگه تعجب نکنید چرا مسلمانانی که حسین را دعوت کردند همونا حسین را کشتند!آخه تعجب نداره !همان هوای نفسی که از اونا خواست حسین را دعوت کنند همان هوای نفس خواست امام را بکشندهر دوجا هوای نفس حاکم بود!بله داداش گاهی هوای نفس میگه بیفت دنبال حسین علیه السلام!
طلحه و زبیر به امام علی گفتند ما فکر کردیم طبق دلبخواهیهای ما عمل می کنی اومدیم دنبالت!
خب مطلب دستت افتاد!برا چی حسین حسین میکنیم!برایچی هیئت میگیریم؟
شما هم یک امامی دارید که خیلی افتاد ه اید دنبال این امام و میگویید بیا ؟حالا یک سوال؟امام را بخاطر امام بودنش می خواهید یا بخاطر هواهای نفسانی!اگر بیاد باب دلتون نباشه چکار میکنید؟
عزیزان اگر مبارزه با هوای نفس نکنیم ممکن است تمام محبت ما به امام و انتظار فرج ما در خدمت هوای نفس قرار بگیرد همۀ ما در موضوع تبعیت از هوای نفس امتحان خواهیم شد. گویا مؤمنِ هوای نفس پرست تا قبل از ظهور نباید باقی بماند و باید غربال شود تا بعد امام ظهور نماید!تا زمانیکه امام ببیند ما اسیر خود خواهیها و هوای نفس هستیم نمی آید.
امام وقتی بیاید فلبسفه اومدنش در افتادن با هوای نفس است چقدر آماده ای مقاومت نکنی؟امام با خیلی از رفتارهای به ظاهر دینی ما در می افتد با سبک های سینه زنی با سبک های مداحی با ....!چقدر حاضری در نیفتی!
اصلا امام را بخاطر خودت میخوای یا به خاطر امام بودنش؟تکلیفت را با دلبخواهیهات مشخص کن!تا قبل اومدن امما این مزاحمت را بردار!
امام علی فرمودند سرو سامان گرفتن دین به مخالفت با هوای نفس است! امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «نِظَامُ الدِّينِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى؛ نظام دین مخالفت کردن با هوای نفس است»(غررالحکم/9152(سرومان گرفتن دین یعنی آمدن امام و با ارامش بدون مزاحمت کار کردن!رفقا تکلیف خودمان را با هوای نفس مشخص کنیم.حالا امام را میخواهیم ولی وقتی اومد دیدیم با دلبخواهیهای ما جور نیست مزاحمش میشیم یک وقت تو دانشگاهی به خانما گفتم همین امام زمانی که شما منتظرش هستید اگر بیاد با بدحجابی در میفته بعد یک عده پارچه سبز به نوک انگشت می بینند میگویند مهدی بری وبر نگردی!بله همان هوای نفسی که حسین را دعوت کرد همان هوای نفس هم با امام در افتاد و امام زمان ما از کربلا درس گرفته میدونه تا وقتی بخاطر دلبخواهیهامون امام را میخواهیم نمیاد.
حضرت امیر(ع) فرمود: آیا من حقی از شما سلب کردم و یا به شما ستمی نموده ام؟ گفتند: نه، فرمود: آیا حقی از مسلمانی ضایع و پایمال کردم، یا حکمی از احکام خدا را زیر پا گذاشتم؟ گفتند: نه، حضرت فرمود: پس چرا از من دلگیرید؛ اگر من نه حق کسی را پایمال کردم و نه حکمی را زیر پا گذاشتم پس چرا شما با من مشکل دارید؟ گفتند: به خاطر روش حکومت تو و حرفهایی که مطرح میکنی و اینکه چرا در حکومت نظر ما را نمیپرسی.گفتند علی ما فکر کردیم اگر به حکومت برسی باب میل ما عمل میکنی نمیدانستیم ما را مثل دیگران می بینی!دقت میکنید علی را بخاطر علی بودنش نخواستند بلکه بخاطر هوای نفس سراغ علیس رفتند
بعد طلحه و زبیر آمدند پیش حضرت امیر و گفتند که ما میخواهیم به عمره برویم. حضرت فرمود: شما قصد عمره ندارید و من میدانم شما کجا میخواهید بروید. این اجازه برای عمره نیست. دعوا و درگیری را شروع کردید و حالا میروید تدارک پیمانشکنی و درگیری را ببینید.
آنها قسم خوردند که اینگونه نیست. حضرت امیر لبخندی زد و گفت: پس دوباره تجدید بیعت کنید. آنها دوباره پیمان بسته و سوگند خوردند و و زمانی که رفتند، حضرت امیر(ع) فرمود: به خدا سوگند دیگر اینها را نخواهید دید الا اینکه به روی ما شمشیر میکشند و جنگ را بر ما تحمیل میکنند و هر دو آنها کشته خواهند شد.
اولین جنگ بین دوگروه مسلمان بخاطر هوای نفس و خودخواهیهای طلحه و زبیر بود!هوای نفس طلحه و زبیر
هر چه جلوتر می آییم باورمان می شود اگر خود خواهیها نبود جملی هم نبود کربلایی اتفاق نمی افتاد و مسلمانان دچار فتنه نمی شدند.
امام علی(ع) در خطبه ۵۰ نهجالبلاغه در خصوص اینکه فتنه چگونه شروع میشود صحبت میکنند و میفرمایند که شروع فتنه از دو جاست:
یک بعد نفسانی دارد یعنی خودخواهی؛ افرادی پیدا میشوند که خود محورند، دیکتاتورند، منفعت طلبند و فقط دنبال قدرت و پیروزی خودشان هستند.
تاریخ به ما می فهماند تا زمانیکه دلبخواهی هست تا زمانیکه مبتلا به خود خواهی اگر امام را هم بخواهی و عاشق امام هم باشی نمیشه بهت اعتماد کرد ممکن است همین هوای نفس دستور داده باشد تو امام را بخواه!
ارایت من اتخذ الهه هواه! ای رسول! دیدی آن را که هوای نفسش را خدای خود ساخت؟ هوای نفس وقتی حاکم شد خود خواهی وقتی حاکم شد گاهی میخواهد با امام علی به خود برسد!طلحه و زبیر امام را خواستند التماس هم کردند اما وقتی حضرت حکومت را پذیرفت و دیدند خلاف امیال نفسانی آنها می خواهد حکومت کند برعلیه حضرت شورش نمودند!
• جامعهای که اهل مبارزه با هوای نفس نباشد، خیلی دچار سوء تفاهم میشود از این بابت که میترسد: «نکند اگر ولیّ خدا بر ما حاکم شود، به ما سختگیری کند»، چون اخلاق خودش اینگونه است. اینجا بود که حضرت زهرا(س) به مردم مدینه -که از این موضوع میترسیدند- میفرمود: علی(ع) به خودش سخت میگیرد، به شما سخت نمیگیرد.(معانیالاخبار/ص355)
• در قرآن کریم علت قتل انبیاء را «هواپرستی» بیان فرموده است. «هر وقت پیغمبرى حکمى که مخالف با هواى نفسشان بود بر ایشان آورد عدهاى را تکذیب و عدهاى را به قتل رسانیدند؛ کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یَقْتُلُون»(مائده/709)
در واقعه کربلا هم می بینیم خودخواهیها حسین علیه السلام را به قتلگاه کشاند.12 هزار نفر برای حضرت نامه نوشتند اما نه بخاطر امام بلکه بخاطر خودشان بخاطر شکمشان !در واقع هوای نفس از آنها خواست برای امام نامه بنویسید!
توده مردم که برای حضرت نامه نوشتند از یزید و بی عدالتیهاش خسته شده بودند برای امام نامه نوشتند تا از یزید راحت شوند!وقتی خودخواهی ملاک دعوت از امام حسین علیه السلام باشد تا زمانی به دنبال امام حسین بودند که تهدیدی متوجه آنها نبود!یزید گفت: «اگر شما کوفیان، حسین را به مردم تحویل ندهید، لشکر من دارد میآید و شما را نابود خواهد کرد.» و آن مردم هواپرست این حرف تهدیدآمیز را پذیرفتند در حالی که اصلاً لشکری در کار نبود.
بسم الله الرحمن الرحیم منبر۸
• در کربلا عجیب اینجاست که میبینیم اخلاقیترین قوم، اباعبدالله(ع) را به شهادت رساندندمسلمانان آن زمان سه بار غربال شده بودند. قاسطین و مارقین و ناکثین در بین این قوم تضعیف ورسوا شدند و یکعدهای از آنها به حاشیه رفتند و کسانی که در این غربال باقی مانده بودند، دست به جنایت کربلا زدند و بزرگترین مصیبتی که از آدم تا خاتم برایش گریه کردند، را رقم زدند.
• درست است که در میان لشکر عمر سعد، یک عده اراذل و اوباش هم بودند امام کوفه که 30 هزار اراذل اوباش نداشت تازه اون تعدادی هم که اراذل اوباش بودند زیر سایه اخلاقی ترین آدمها جرات جسارت پیدا کرده بودند به پشتوانه متدینین جرات پیدار کرده بودند
کربلا می آموزد شیطان با ایجاد وسوسه برای رقابت، جاه طلبی، ریاست طلبی، قدرت طلبی، ثروت طلبی و شهوت طلبی، افراد را گمراه می کند و به همین خاطر، همة ما تا لحظه آخر، در خطریم و آنچه باید بیشتر مراقبت شود هوای نفس است که مورد وسوسه شیطان قرار میگیرد و زمینه را برای نفوذ شیطان فراهم می نماید
حضرت امیر علیه السلام می فرماید: شیطان با هیچ کس شوخی ندارد و سراغ همه می رود و از هیچ کس نمی گذرد، او سراغ قوی ترین رزمندگان، مجاهدان و شهادت طلبان تاریخ رفته و آنها را فاسد کرده است.
یکی از سوالاتی که در واقعه کربلا پیش می اید این است که خواص با آن سابقه درخشانی که داشتند چرا کوتاه آمدند و امام حسین علیه السلام را یاری نکردند؟نخبگان که اهل دیانت بودند چرا به یاری امام حسین علیه السلام نیامدند؟
وقتی خواص کوفی را رفتار شناسی می کنی میبینی هر کدام یک دلیلی داشتند که در کربلا حاضر نشدند؟حالا کار نداریم دلیل موجه بوده یا نه!
اما رفتارشناسی برخی خواص چه در زمان امام علی علیه السلام و جه در زمان امام حسین علیه السلام ما را بیشتر به فکر فرو می برد: ما را بیشتر به فکر فرو می برد.بنده رفتار یکی از خواص عابد زاهد مشترک در زمان امام علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام را عینا از قلم شهید مطهری رحمت الله علیه خدمتتان عرض بنمایم
«در میان اصحاب امیرالمؤمنین مردی را داریم به نام ربیع بن خُثَیم، همین خواجه ربیع معروف که قبری منسوب به او در مشهد است. حالا این قبر، قبر او هست یا نه، من یقین ندارم و اطلاعم در این زمینه کافی نیست ولی در اینکه او را یکی از زهّاد ثمانیه یعنی یکی از هشت زاهد معروف دنیای اسلام میشمارند شکی نیست. ربیع بن خثیم اینقدر کارش به زهد و عبادت کشیده بود ) این مرد بعد از شهادت امیرالمؤمنین تا دوران شهادت اباعبداللَّه که بیست سال فاصله شد، زنده بود یعنی ایامی که امام حسین را شهید کردند او زنده بود. نوشتهاند بیست سال تمام این مرد کارش عبادت بود و یک کلمه به اصطلاح حرف دنیا نزد. که در دوران آخر عمرش قبر خودش را کنده بود و گاهی میرفت در قبر و لحدی که خودش برای خودش کنده بود میخوابید و خود را نصیحت و موعظه میکرد، میگفت: یادت نرود عاقبت باید بیایی اینجا. تنها جملهای که غیر از ذکر و دعا از او شنیدند آن وقتی بود که اطلاع پیدا کرد که مردم حسین بن علی فرزند عزیز پیغمبر را شهید کردهاند؛ چند کلمه گفت در اظهار تأثر و تأسف از چنین حادثهای: وای بر این امّت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند! میگویند بعدها استغفار میکرد که چرا من این چند کلمه را که غیر ذکر بود به زبان آوردم.الله اکبر چی پشت این زهد و عبادت است ؟
رفقا مگه میشه کسی عبادت بی غل و غش داشته باشد امام به یاری امام حسین نشتابد!بنده از دل عبادت این افراد یک خصوصیتی را در آورده ام اسمش را می گذارم عبادت زدگی!
عبادت زدگی یعنی عبادت یک عابد به مصادره هوای نفس در آمده باشد.👇🏻ادامه
هوای نفس ممکن است به صورت علاقههایی باشد که پشت سر برخی از کارهای خوب قرار میگیرد. لذا مسألۀ اصلی ما مبارزه با هوای نفس است نه صرفاً انجام دادن چند تا کار خوب. عبادت زدگی یعنی علاقه به عبادت به خاطر میل دل خود!بخاطر مزه ای که برای هوای نفس دارد!بخاطر کیفی که هوای نفس می برد.بعضیها عباداتی را که انجام میدهند بخاطر کیف نفس است نه بخاطر خداوند !به عبارت دیگر عبادت زدگی یعنی اینکه با عبادت به خودش می رسد نه به خدا! باور نمیکنید؟پس پاسخ دهید چطور ممکن است کسی خدا را دوست داشته باشد شب وروز عبادت خدا را بنماید ولی محبت ولی خدا به دلش نیفتد!نه برخی عبادتی انجام میدهند که میل دلشون است.بعضیها عبادتی که انجام میدهند و یا مبارزه با هوای نفسی که میکنند به دستور هوای نفس است یعنی با هوای نفس مبارزه با هوای نفس میکنند.اینجاست که خداوند برای اینکه معلم مبارزه با هوای نفس خود هوای نفس نباشد بر ما لطف کرده امام معصوم را فرستاده اگر کسی میخواهد با دوستداشتنیهای خودش مبارزه کند، این مبارزه باید به دستور فرد دیگری غیر از خودش باشد. اگر به دستور فرد دیگری نباشد، در واقع به میل خودش مبارزه کرده است و این یعنی مبارزۀ واقعی با نفس انجام نشده است. اگر مبارزه با علایق، با دستور خود انسان باشد، مخالفت با خود نیست بلکه موافقت با خود است. در اینجا خدا به کمک انسان میآید و به انسان برنامه و دستور میدهد. در واقع خدا لطف کرده است که به ما دستور داده است؛ دستور خدا، در واقع محبت و لطف خدا به ما محسوب میشود خدا هر سازی برایمان زد، به آن ساز برقصیم. نه اینکه مطابق میل و تشخیص خودمان دینداری کنیم. و الا شبیه ابلیس خواهیم شد که وقتی به آدم سجده نکرد، به خدا گفت: اگر من را از این سجده معاف کنی، آنقدر برایت نماز میخوانم که تا حالا کسی نخوانده باشد! اما خداوند فرمود: من دوست دارم هرطوری که خودم دوست دارم اطاعت شوم نه آنطوری که تو میخواهی! (قَالَ الصَّادِقُ ع: ... فَقَالَ إِبْلِیسُ: یَا رَبِّ أَعْفِنِی مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ وَ أَنَا أَعْبُدُکَ عِبَادَةً لَمْ یَعْبُدْکَهَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ فَقَالَ اللَّهُ لَا حَاجَةَ لِی إِلَى عِبَادَتِکَ إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ) (تفسیرقمی/1/42)
امام صادق علیه السلام در فرازی از یک رواسیت می فرماید: می فرماید : اگر خداوند به کسی برتریهایی نسبت به تو داده است، مدیریت مخالفت با هوای نفس خود را به او بده. در اینصورت تو به فضل او اقرار کردی تا با او مخالفت نکرده باشی؛ ذَلِّلْ نَفْسَکَ بِاحْتِمَالِ مَنْ خَالَفَکَ مِمَّنْ هُوَ فَوْقَکَ وَ مَنْ لَهُ الْفَضْلُ عَلَیْکَ؛ فَإِنَّمَا أَقْرَرْتَ بِفَضْلِهِ لِئَلَّا تُخَالِفَهُ»(کافی/ج8/ص243)
ربیع مدیریت را به امام معصوم نداده بود مدیریت هوای نفس تحت فرمان خودش بود لذا موافق با هوای نفس بود نه مخالفت می بینیم همه جا این زاهد به خطا افتاده است
ربیع ابن خثیم مبارزه با هوای نفسش به دستور خودش بود لذا نماز به دلش می چسبید یا به عبارتی هوای نفس او را به نماز مشغول کرد که ولی خدا در کربلا تنها بماند همین آدم در دوران امیرالمؤمنین علی علیه السلام جزء سپاهیان ایشان بوده است. یک روز آمد خدمت امیرالمؤمنین عرض کرد: «یا امیرَالْمُؤْمِنینَ! انّا شَکَکْنا فی هذَا الْقِتالِ». «انّا» را هم که میگوید معلوم میشود که او نماینده عدهای بوده است. یا امیرالمؤمنین! ما درباره این جنگ شک و تردید داریم، میترسیم این جنگ جنگ شرعی نباشد. چرا؟ چون ما داریم با اهل قبله میجنگیم، ما داریم با مردمی میجنگیم که آنها مثل ما شهادتین میگویند، مثل ما نماز میخوانند، مثل ما رو به قبله میایستند. و از طرفی شیعه امیرالمؤمنین بود، نمیخواست کناره گیری کند. گفت: یا امیرالمؤمنین! خواهش میکنم به من کاری را واگذار کنید که در آن شک وجود نداشته باشد، من را به جایی و دنبال مأموریتی بفرست که در آن شک نباشد امیرالمؤمنین هم فرمود: بسیار خوب، اگر تو شک میکنی پس من تو را به جای دیگری میفرستم. نمیدانم خودش تقاضا کرد یا ابتدائاً حضرت او را به یکی از سرحدات فرستادند که در آنجا هم باز سرباز بود. کار سربازی میخواست انجام بدهد اما در سرحد کشور اسلامی که اگر احیاناً پای جنگ و خونریزی به میان آمد طرفش کفار یا بت پرستان یعنی غیرمسلمانها باشند. این نمونهای بود از زهّاد و عبّادی که در آن زمان بودند. این زهد و عبادت چقدر ارزش دارد؟ این، ارزش ندارد که آدم در رکاب مردی مانند علی باشد اما در راهی که علی دارد راهنمایی میکند و در آنجایی که علی فرمان جهاد میدهد، شک کند که آیا این درست است یا نادرست، و عمل به احتیاط کند، بنا را بر احتیاط بگذارد.این نشون میده پای هوای نفس در این عبادت و زهد باز بوده . وقتی در مسیر مبارزه با هوای نفس جلوتر میرویم، به جایی میرسیم که حتی با برخی از دوستداشتنیهای خوب خودمان هم باید مبارزه کنیم. مانند حضرت ابراهیم(ع) که باید اسماعیل خود را قربانی میکرد در حالیکه دوست داشتن فرزند خوبی مثل اسماعیل(ع) نه تنها یک دوستداشتنی بد نیست، بلکه یک دوستداشتنی بسیار خوب محسوب میشود ولی حضرت ابراهیم(ع) به مرحلهای رسیده بود که باید از همین دوستداشتنی خوب هم میگذشت و آن را قربانی میکرد.
هر کجا دیدیم یک عبادت مانع یک عبادت است فوری بررسی کنیم شاید پای هوای نفس در کار باشد!
عبادت زدگی یا علاقه به عبادت یک چیز متفاوت با علاقه به خد ا است الذین آمنوا اشد حبا لله مومنینی بیشتر علاقه را به خدا دارند.وقتی ملاک خدا بود تزاحمی بین یاری حسین و رفتن به بهشت نیست
ما در برخی موارد جزئی عبادات بر اساس میل خودمان است.مثلا شخصی که نماز قضا دارد امام نماز مستحبی میخواند چون به دلش می چسبد اینجا پای هوای نفس باز است.
شخصی که روزه قضا دارد اما روزه مستحبی میگیرد شخصی که خمس مال خود را نمیدهد اما سفر عمره می رود مسجد می سازد اینجا پای نفس باز است.خانمی که بدون اجازه شوهر نذر می کند