من حس میکنم قویام،میتونممشکلاتم و هندل کنم،اما یهو یه صبحی تو یه روزی وقتی از خواب بیدار میشم دیگه جون ادامه این زندگی رو ندارم.
اگه تابستون یه ثانیه قسمت خوب داشته باشه اینجاست که میری جلو کولر پتورو هم میکشی رو خودت میخوابی
هدایت شده از آسایشگاه یک نوجوان؛
نمیدانستم چرا میخواهم بگریم، امّا میدانستم اگر کسی با من حرف بزند یا دقیق نگاهم کند یک هفتهی تمام خواهم گریست.
-سیلویا پلات
اميدوارم تو زندگيتون هيچوقت با ادمي مثل من رو به رو نشيد، چون لياقتشو نداريد.والا بخدا