امشب تا قبل از شروع شدن نم نم باران
فراوان خطاطی کردم
ولی این آخری مزه دیگری داشت
بعد از نماز جماعت پرتعداد مومنین
آن هم زیر آسمان باز
بعد از روضه خوانی نمکین ابتدای شب
آن هم در گلزار شهدا
بعد از توسل بر حضرت سیدالشهدا
آن هم در شب زیارتی اقا
حالا موقع نوشتن بود
نوشتن یک کتیبه مخصوص شب زیارتی
زوج جوانی بودند با یک پسر بانمک
فرمودند برای ما «یا وتر الموتور» بنویس
گفتم سرچ کنید تا بهترین ترکیب را بجویید
همان را برایتان مینویسم
وسط کتیبه نوشتن، باران هم گرفت
دو تایی سجاده نماز را بالای سرم گرفتند
تا مرکب قرمز کتیبه،
با قطرات باران مشوش نشود.
خلاصه که این کتیبه هم خاطره شد
و برای من فقط
همین یک عکس ماند
ولی سنگ خوشبخت ما مثل همیشه
رفت به منزل
یک عاشق حسین
https://eitaa.com/sang_nevesht
چقدر شیرینه این حس که ببینی
سنگ نوشته هات
دقیقا میرن توی دکور مردم دیندار
و علاقه مند به اهل بیت
کنار قرآن و مفاتیح
کنار عکس شهدا و ابراهیم هادی
توی خلوت های قشنگشون
https://eitaa.com/sang_nevesht
ارسالی از طرف یکی از زوار عزیز شهید ابراهیم هادی
مثل بقیه پیج ها
حرفم از رضایت مشتری نیست
که البته رضایت مشتری
افتخار هر کسب و کاری است
ولی ما که کسب و کار نیستیم
حرف ما از جنس نور است
و انتشار محبت و عشق
آن هم نه هر عشق و محبتی
بلکه اکسیر عشق مقربین دوعالم
السابقون السابقون سوره واقعه
هدف ما ذکر است
و تکرار یاد مقربین در دل عشاق نور
هدف ما از انتشار این عکسها که
جلب مشتری نیست...
بلکه تشکر و قدردانی است
به خاطر نعمت بزرگی که نصیب ما شده
https://eitaa.com/sang_nevesht
دوست و برادر دینی اهل لبنان
و علاقه مند به کلاس خوشنویسی
و سنگ نویسی هایم در گلزارشهدا
جناب «حسین حیدر» عزیز
امروز این نمونه خطاطی اش را
سرمشق نگرفته و تمرین نکرده
به یاد شهید سرافراز حزب الله
حجت الاسلام و المسلمین
«السید هاشم صفی الدین»
برایم ارسال کرد تا دو پیام را
به شکل همزمان برایم ارسال کند:
یکی «پیام حزب الله و مقاومت»
و دیگری «پیام تقویت ایمان و تألیف قلوب به وسیله هنر خطاطی»
او ایرانی نیست
به علت جنگ در ایران مهمان است
از جنوب لبنان
از مناطق شیعه نشین مورد حمله دشمن
از ۴۰ کیلومتری مرز لبنان با اسراییل
و بعد از خراب شدن خانه و کاشانه اش
از سر اجبار به ایران و تهران آمده
و در این فرصت به دست آمده
هنر ثلث نویسی را
از خطاط گلزار شهدا می آموزد
حالا دقت کن:
حتی در غربت و آوارگی
در ایام جنگ و سختی
به کلاس ثلث نویسی می آید
نام شهید مقاومت را تمرین میکند
تا فردای پیروزی لبنان و نابودی اسراییل و آزادی قدس که به لبنان و کاشانه اش برمیگردد
با خودش از ایران وعدالصادق💪
یک «هنر» نیز به کشورش سوغاتی برده باشد
https://eitaa.com/sang_nevesht
خلاصه که دلم براتون بگه
فکر نکنید کلاس ملاس نداریم
کلاس آموزشی داریم؛ خوبشم داریم
اما فقط برای اونی که واقعا بخواد
مثل حسین حیدر که خواست
دلتونم بسوزه🤪
من و حسین حیدر یهویی دوتایی
امروز عصر هدایای مردمی برای لبنان قهرمان را به ستاد مدیریت بحران مستقر در گلزار شهدا بردم و این پوستر را آنجا دیدم.
تا دیدم به یاد «حسین حیدر» و تمرین خوشنویسی اش افتادم و فهمیدم که او چه کرده و چه نوشته است.
تعجبم از این بود که بدون الگو چگونه نام شهید عزیزش را نوشته و برایم فرستاده ولی امروز جواب سوالم را در گلزار پیدا کردم.
بله! تو اگر بخواهی بنویسی
الگوی خطاطی ات را پیدا میکنید
فقط کافی است که تو بخواهی و اراده کنی
هم استاد، هم کلاس، هم الگو هم ابزار
همه چیز برایت جور میشود
در دلم حسین حیدر را تحسین میکنم
و مطمینم که او روزی در لبنان
خطاط ماهری خواهد شد
اگر زودتر از این آرزو
و در جنگهای آخرالزمانی آینده
شهید راه آزادی قدس نشود
https://eitaa.com/sang_nevesht
شما هم شروع کنید
معطل این و آن نشوید
شرایط هیچ کدام از شما
بدتر و سخت تر از «حسین حیدر» در کشور غریب و غم دوری از وطن و خبر شهادت دوستان و خانواده نیست
او آغاز کرده
شما هم شروع کنید
https://eitaa.com/sang_nevesht
جمع نوجوانهای مسجدی
و امشب همگی در گلزار شهدا
کنار یادمان شهید ابراهیم هادی
یادشان دادم تا ترکیب های زیبای خط ثلث را داخل وب جستجو کنند
قبل از اذان مغرب بود
که تصمیمشان را نهایی کردند
و تصویر کتیبه منتخبشان را
داخل موبایل به دستم دادند.
با شروع اذان شب جمعه
کتیبه نویسی آغاز شد
و با شروع نماز جماعت به پایان رسید
انتخابشان نام مقدس علمدارکربلا بود
«اباالفضل العباس»
بله دوباره شب جمعه
و دوباره کربلا
دوباره دل هوایی
و دوباره دلبرعاشورایی
دوباره سلام بر ساقی دشت بلا
و دوباره میل زیارت
https://eitaa.com/sang_nevesht
چه لذتی میبرم از بنی الزهرا و سادات
در همه امور با ماها فرق دارند
به ادبیات معاصر و امروزی،
سادات «ژن خوب» هستند
البته با همان معنای صحیحش
نورانی و پخته و زیبا
مرد روزهای سخت
چهره ی آفتاب سوخته و ظاهر زحمت کشیده داشت.
مقابلم ایستاد و گفت:
هدیه همان سنگی که مینویسید چند میشه؟
سنگ نوشته ی آماده زیاد داشتم
ولی چشمش همان سنگی را گرفته بود که زیر دستم بود
مشغول نام مبارک «فاطمه» بودم
چند کلمه که صحبت کردیم گفت:
«سادات هستم»
علت انتخابش را فهمیدم
به نماز جماعت نرسیده بود. گفتم :
تا نمازتان را بخوانید کتیبه شما آماده است
روی زیلوهای موکب
در آن هوای سرد که جمعیت کمر نشستن روی موکت و زیلو را ندارد،
نمازی و نافله ای خواند به قدر نصف ساعت
او نمازش را میخواند در آن گوشه
ولی من محو او بودم.
https://eitaa.com/sang_nevesht
دیدم هنوز مشغول عبادت است
جمعیت رفته بود
و محوطه موکب خلوت شده بود
من در غرفه خطاطی مانده بودم
و آقای سادات در آن گوشه محوطه
در نافله و دعا
بی کار بودم
باید کاری برای خودم دست و پا میکردم
با لاک زرد
«فاطمه» کتیبه اش را دورگیری کردم
تا بیاید و هدیه اش را ببرد
دورگیری با لاک زرد تمام شد
ولی سید هنوز مشغول عبادت بود
در آن هوای سرد پاییزی بهشت زهرا
واقعا که سادات دوست داشتنی هستند
پیر و جوان هم ندارد
https://eitaa.com/sang_nevesht
امشب تنها کسی که به هوای خطاطی بما سر زد «حسین حیدر» بود
بقیه همه زوار گلزار شهدا هستند
که گذری سری بما هم میزنند
ولی «حسین حیدر» داستانش با ما متفاوت است
مهر شهید سیدحسن نصرالله را
که تازه تولید کرده ام به او نشان میدهم
اثر مهر شهدا روی کاغذ را که دید پرسید:
این مهرها را کجا تولید میکنند؟
و من دقیقا میدانم که او
چرا چنین سوالی میپرسد!!
او میخواهد همین الگوی کار فرهنگی و غرفه خطاطی را به زودی در ضاحیه بیروت و در کنار مزار شهید سیدحسن نصرالله اجرا کند
و من لذت میبرم
از چنین رفیق و چنین شاگردی
که فردای نه چندان دور
نمونه همین غرفه ساده خطاطی را
در مقبره شهیدین حزب الله
سیدحسن نصرالله و سید هاشم صفی الدین
در حسینیه سیدالشهدای ضاحیه
به راه بیاندازد.
https://eitaa.com/sang_nevesht
جوجه بود و کم سن و سال
با یک چادر مشکی زیبا
که با کش به سرش بند شده بود
مثل «خاله قزی» شده بود
نقلی و تپلی و بانمک
خیلی محکم و با صلابت گفت:
«برای من بنویسید یا رقیه»
من هم خیلی با ادب و محترمانه در جوابش گفتم: «چشم»😉
هیچ سخنی از قیمت و بها و کارت خوان
بینمان رد و بدل نشد
گویی که وظیفه ی ما در غرفه خطاطی
فقط نوشتن است
و انتخاب خاله قزی برای کتیبه سنگی «یا رقیه» ؛ والسلام نامه تمام!
جالب اینکه خاله قزی داستان ما
بعد از سید عابد نورانی👆 آمد و کتیبه اش را از من گرفت و برد
یعنی زمانی که ما
همه لوازم موکب را
حتی زیلوی پهن زیر پایمان را
جمع کرده بودیم
کتیبه را از دستم گرفت و رفت.
نه تشکری و نه خدانگهداری!
سنگین و رنگین و تمیز
من و حسین حیدر متعجب و مشعوف از رفتار بانمک و باوقار این وروجک
وای که چقدر بامزه بود
این «رقیه ی بانمک ایرانی»
اسمش را همان اول که آمد پرسیدم
گفته بود: «ریحانه»
در زیر کتیبه سنگی اش
به یادگار مینویسم:
هدیه شهید ابراهیم هادی برای ریحانه
https://eitaa.com/sang_nevesht
آخر وقت بود و باید موکب تعطیل میشد
همه خدام در تکاپوی کارهای باقی مانده بودند
ولی من در غرفه خطاطی موکب شهید هادی
هنوز مشغول موبایل نویسی با لاک بودم.
نوجوان بود و چادری
به همراه دوستش روی نیمکتی که کنار زیلوی خطاطی ماست نشست
چشمش به ۹ دانه لاک طراحی من بود
که روی جعبه مهماتم چیده بودم
و با آن همیشه موبایل نویسی میکنم
و در عکسهای قبلی همین پیج
همیشه داخل دکور خطاطی من بوده اند
و شما هم عکسشان را همیشه دیده اید؛
۹ دانه! نه کم نه زیاد!
با حجب و حیای دخترانه پرسید:
عمو! شما دختر دارید؟
در جوابش گفتم :
بعله که دارم؛ سه تا هم دارم!!!
با کمی مکث دوباره پرسید:
دختراتون دلخور نمیشن شما این همه لاک دارین؟🤪
گفتم : نه عمو! دلخوری نداره!
این لاک ها برای موبایل نویسیه! برای موکبه! خطاطی هم هنر منه!
گذشت و گذشت
جمعه قبل یک نیکوکار باصفا
که کارخانه تولید و بسته بندی لاک دارد
و ارادتمند شهید ابراهیم هادی هم هست
با خودش ۸۷ دانه لاک جیغ خوشگل آورده بود
برای هدیه به غرفه خطاطی
برای موبایل نویسی
از موکب که به منزل رسیدم
لاک ها را به شماره رنگ هر کدام تفکیک کردم
هر لحظه به یاد حرف آن دخترک بودم
چون هر دختری این همه لاک را
در ۲۲ رنگ مختلف میدید غش میکرد😵💫
منتظر باشید تا پست بعد
میخواهم سرنوشت این لاک های جیغ را
برایتان بنویسم:
چون به لطف خداوند متعال
و دعوت شهید ابراهیم هادی
فردا عازم کانال کمیل هستم
برای خطاطی و موبایل نویسی
جعبه مهمات جای مهمات است
یعنی باید داخلش مهمات چید
حالا هر صنفی و هنری
به فراخور حال خودش:
نیروی پیاده فشنگ کلاشینکف یا ژسه
نیروی ادوات گلوله خمپاره
نیروی ضدتانک گلوله آر پی جی
اما هنرمند و خطاط عضو تبلیغات گردان
توی جعبه مهماتش
پر میشده از رنگ و قلم و مرکب و دوات
تا روی تابلوهای جبهه بنویسند:
بسیجی خستگی را خسته کرده
ایستگاه صلواتی
خط مقدم مستقیم
خسته نباشی دلاور
البته اینها برای زمان جنگ هشت ساله بود
و خاکریز و تیر و تفنگ
جنگ فرهنگی اما از اساس
با جنگ نظامی فرق دارد:
مهماتش فرق دارد
کشته و شهیدش فرق دارد
جراحتش هم فرق دارد
ابزارش میشود تلفن همراه و رسانه و فضای مجازی
شهدای گلزار شهدای تهران
و شهید ابراهیم هادی مهمان داشتند
از قاره آفریقا
و از شهر قم و جامعة المصطفی
طلاب محترم غیرایرانی آمده بودند به زیارت
چکار میکردم برای قدردانی و تشکر
مطاع خطاط سنگ نویس فقط سنگ است
برایشان چند تکه نوشتم
تا دست خالی به منزل نروند
و سوغاتی معنوی خوبی همراه داشته باشند
امیدوارم که خوششان آمده باشد
هم اکنون فکه جنوبی هستم
از دیروز چند خطی از کانال کمیل برایتان نوشته ام
و هر روز تکمیلش میکنم
ولی چون اینجا رابه خطاطی اختصاص داده ام دستنوشته های کانال کمیل را لطفا در بیسیم کانال کمیل دنبال کنید👉
دعوتید به ضیافت شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3375891425C0d212e4580
هدایت شده از رسانه راهیان نور ۱۴۰۳_گیلان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غافلگیری راوی کانال کمیل برای دانش اموزان گیلانی با یک هدیه ی جذاب
💯 لحظه به لحظه با راهیان نور دانش آموزی استان گیلان 👇👇👇
╭─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╮
🆔 @rahiyan_gilan
╰─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╯
فردا مهمان ویژه داریم
آن هم از خراسان رضوی
و بچه محله های امام رضا
از ظهرامروز داریم برایشان
کادو تدارک میبینیم
تا یک یادگاری از کانال کمیل
و شهید ابراهیم هادی
با خودشان به منزل ببرند
یکی در میان رمل ها سنگ جدا میکرد
یکی خطاطی میکرد
و دیگری قلب میکشید
سنگ نوشته ها که خشک بشوند
همه را میچینیم داخل جعبه مهمات
و با خودمان به مقتل کانال میبریم
تا هدایا را آنجا تقسیم کنیم
بیسیم کانال کمیل
مهمون سرزده تدارک دیدن نداره
اما برای مهمونی که اومدنشو
از قبل خبر داده تدارک میبینن
اونم چه تدارکی
از دیروز داریم با بقیه خادمها برای مهمونای امام رضایی شهدای کانال کمیل تدارک میبینیم و به غیر از نام مبارک حضرت فاطمه زهرا و سیدالشهدا که دیروز نوشتیم عبارت «کانال کمیل» را هم به پشت کتیبه های سنگی دیروز اضافه شد
«ابراهیم، هادی دلم باش❤️»
بیسیم کانال کمیل
سلام و ادب
امروز صبح از کانال کمیل رسیدم تهران و تمام مسیر را رانندگی کردم
ان شالله از بعدازظهر تا غروب و نماز مغرب گلزار شهدای بهشت زهرا براتون خطاطی میکنم قطعه ۲۶ یادبود «شهید ابراهیم هادی» مقابل سالن دعای ندبه و تانک
موکب «شهید ابراهیم هادی»
منتظرتونم
خصوصا اونایی که سوغاتی کانال کمیل رو میخوان😍😍