eitaa logo
ســنگـــــــــ☆ و شیـشه
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
6 فایل
بر آن هستیم مطالب مورد نیاز در زمینه های مختلف بیان شود شما هم میتوانید مطالب و کلیپ های زیبای خود را برای ما ارسال کنید تا با نام خودتان در کانال قرار داده بشود ارتباط با مدیر @hessam133
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبح تون معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)🌷 🍃🌼 اللَّـهُمَّ 🌼🍃      🍃🌷  صَلِّ 🌷🍃            🍃🌼 عَلَى 🌼🍃                🍃🌷 مُحَمَّد 🌷🍃                     🍃🌼و آلِ 🌼🍃                         🍃🌷 مُحَمَّد 🌷🍃                        🍃🌼وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌼🍃 به رسم ادب هرصبح: السلام علی رسول الله وآل رسول الله جمیعا و رحمت الله و برکاته❤️ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ❤️ السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین❤️ السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا❤️ السلام علیک یابقیة الله فی ارضه(عج)❤️ السلام علیکم جمیعاو رحمت الله و برکاته..💚 و لعن الله علی اعدائهم اجمعین...🔥
ســلام صبحتون بخیر و شـادی حال دلتون خوب خوب رزق و روزیتون زیاد تن و جانتون سلامت و زندگیتون غرق در خوشبختی باشه دوشنبه‌ تون پر برکت🌸🍃🦋 @sang_shishah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سـلام 💕صبح زیباتون بخیر 🌸یک روز بی نظیر 💕دوشنبه ای دلنشین 🌸یک لبخندازته دل 💕یک شادی بی دلیل 🌸یک خدای همیشه همراه 💕با هزار آرزوی زیبا 🌸تقدیم لحظه هاتون
. اونی که خوشبختت میکنه همونیه که هرروز صبح تو آینه بهش نگاه میکنی و براش مسواک میزنی !🌱
نیایش صبحگاهی🤲 💫ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ... 🌺ﺑﺮﺍی ﺷﺎﻧﻪﻫﺎی ﺧﺴﺘﻪ ﻗﺪﺭی ﻋﺸﻖ، ✨ﺑﺮﺍیﮔﺎﻣﻬﺎی ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻗﺪﺭی ﻋﺰﻡ 🌺ﺑﺮﺍی ﺯﺧﻤﻬﺎ ﻣﺮﺣﻢ، ✨ﺑﺮﺍی ﺍﺧﻤﻬﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ، 🌺ﺑﺮﺍی ﭘﺮﺳﺶ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﭘﺎﺳﺦ، ✨ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ، 🌺ﺑﺮﺍی ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﮔﺮﻣﺎ، ✨ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺍﺑﻬﺎ ﺭﺅﻳﺎ، 🌺ﺑﺮﺍی ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﮔﺸﺘﮕﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ، ✨ﺑﺮﺍی ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﻴﮕﺎنگی ﺍﻟﻔﺖ، 🌺ﺑﺮﺍی بستگی ﺁﻏﺎﺯ، ✨ﺑﺮﺍی ﻇﻠﻤﺖ ﺟﺎﻥ، ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻴﻬﺎﻱ ﭘﻲ ﺩﺭ ﭘﻲ، 🌺ﺑﺮﺍی ﺣﻴﺮﺕ ﺩﻝ، ﺁﺷﻨﺎﻳﻴﻬﺎی ﭘﺮﻣﻌﻨﺎ، ✨ﺑﺮﺍی ﻋﺸﻘﻬﺎی ﺧﺴﺘﻪ ﻗﺪﺭی ﺭﻭﺡ، 🌺ﺑﺮﺍی ﻋﺰﻣﻬﺎی ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻗﺪﺭی ﺭﺍﻩ... ✨ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﺎ ..... 💫آﻣﯿـﻦ...🙏🙏
به کلامتان دقت کنید: هر کلامی که بر زبان می آورید دارای انرژی هم وزن خودش است و خود را به صورت فیزیکی در دنیای مادی نمایان می کند. زمانیکه از موضع ضعف و ناتوانی در مورد خودتان صحبت می کنید ارتعاش شکست را به جهان ساطع می کنید و شکست، ناراحتی و مشکلات به صورت فزاینده وارد زندگیتان میشود. همواره با کلام مثبت اتفاقات عالی را به زندگیتان دعوت کنید ، خودتان را تحسین کنید و به ویژگی هایی که دارید با تمام وجود افتخار نمایید. 🌻 من انسان موفقی هستم. 🌻 من انسان با لیاقتی هستم. 🌻 من به خودم افتخار میکنم. 🌻 من عاشق خودم هستم. 🌻 من دوست داشتنی هستم. و اینگونه با خودتان سخن بگویید و اینگونه جریان انرژی مثبت را در زندگیتان بیفزایید تا جهان به تاییدهای درونی شما پاسخ مثبت بدهد. 🌸@sang_shishah
🌸💫از خدا تمنا دارم ⚪️💫بهترین ها را به شما 🌸💫هـــدیـــه دهـــد ⚪️💫ما هم به دیگران 🌸💫هـدیـه بـدهـیـم ⚪️💫یک نگاه مهربان 🌸💫یــک لـبـخـنـد ⚪️💫و یک کلمه اےکه قوت قلب 🌸💫بـدهـد بـه دیـگـران 🌸💫تقدیم با بهترین آرزوها 👈⁉️منتظر انتقادات و پیشنهادات سازنده شما هستیم🌸 @sang_shishah
📚داستان کوتاه ✍همه می‌دانند! در مدرسه شیوانا رسم بود که سالن اصلی کلاس همیشه تمیز نگه داشته شود و هر یک از شاگردان موظف بودند که قبل از ورود به سالن کلاس، لباس تمیز یک‌دست مدرسه را بپوشند و در مکان مشخص خود دایره‌وار بنشینند. روزی شاگرد جدیدی از مسافتی خیلی دور وارد مدرسه شد. او بر این عقیده بود که قواعد دنیا ساخته دست بشر است و می‌توان این قواعد را هر موقع که اراده کرد زیر پا گذاشت. او احساس می‌کرد که این کشف متعلق به خود اوست و به همین خاطر مراسم قاعده‌مندی را که در مدرسه یا در دهکده انجام می‌شد به مسخره می‌گرفت و در حالی‌که خود را بی‌قید و رها جلوه می‌داد همیشه با قیافه‌ای حق به جانب افرادی را که مراسم سنتی انجام می‌دادند، مسخره می‌کرد روزی او برای این‌که لاقیدی و به‌ زعم خودش رهائی و ناوابستگی خود را نشان دهد با لباسی نامرتب وارد سالن کلاس شد و برخلاف بقیه شاگردان در گوشه دیوار مدرسه به دیوار تکیه داد و به شیوانا خیره شد تا واکنش او را ببیند. شیوانا با لبخند، رفتار او را نظاره کرد و بدون هیچ عکس‌العملی درس را شروع کرد. ساعتی که گذشت شیوانا ناگهان کلامش را نیمه‌تمام گذاشت و به شاگرد اشاره کرد و گفت: ”دوستان یکی از شاگردان جدید مدرسه احساس می‌کند کشفی تازه و فقط او این کشف را فهمیده و دیگران از درک آن عاجزند. از آشپز مدرسه که دم در نشسته و در همه کلاس‌ها شرکت می‌کند می‌خواهم آهسته نزد این جوان برود و راز بزرگ مدرسه شیوانا را در گوش او زمزمه کند. بعد از آن درس را ادامه خواهم داد!“ آشپز پیر مدرسه آهسته از جا برخاست و طوری که فقط شاکرد ناهنجار بشنود راز بزرگ مدرسه شیوانا را در گوش او زمزمه کرد و سر جایش نشست. به‌محض این‌که وقتی شاگرد راز بزرگ را شنید ناگهان وا رفت و با حیرت به چهره خدامراد و بقیه شاگردان خیره شد و از جا برخاست و از کلاس خارج شد. روز بعد همه دیدند که شاگرد مدرسه به فردی کاملاً منظم و مرتب تبدیل شد و تمام قواعد مدرسه و دهکده را با دقت و وسواس کامل رعایت می‌کند و دیگر هیچ رفتار ناهنجاری از خود نشان نمی‌دهد. چند هفته که از تغییر رفتار آن شاگرد گذشت روزی یکی از شاگردان به خنده از شیوانا پرسید: ”استاد! مگر آشپز در گوش این جوان چه گفت که او این‌قدر متحول شد و دیگر دست از پا خطا نکرد.“ شیوانا به شاگرد اشاره کرد و گفت: ”بیائید از خودش بپرسیم که آشپز پیر به او چه گفت؟“ وی از جا برخاست و با لحنی آرام و شرمزده گفت: ”من فکر می‌کردم که این فقط من هستم که فهمیده‌ام قواعد و مراسم، زیر پا گذاشتنی است اما آشپز آهسته در گوشم گفت که او هم از این قضیه خبر دارد و با وجود این به تمام قواعد و سنت‌ها احترام می‌گذارد و آنها را رعایت می‌کند. در واقع با علم به توانائی و امکان‌پذیر بودن شکستن قاعده‌ها آنها را مراعات می‌کند.“ شیوانا سری تکان داد و با لحنی محکم و قاطع گفت: ”اما آشپز قسمت اصلی راز را نگفته بود. قسمت اصلی راز این است که همه آدم‌های این مدرسه و تمامی اهالی دهکده و در واقع تمام مردم می‌دانند که ناهنجاری و لاقیدی از همه برمی‌آید و با وجود این دانش است که تصمیم می‌گیرند قواعد را رعایت کنند. آشپز باید می‌گفت که چیزی که کشف کرده‌ای قبلاً همه از آن اطلاع داشته‌اند و تو آخرین نفر بوده‌ای!“ @sang_shishah
"تلنگر" ✍روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند.. که شخصی باعجله  آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد... با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...! به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد. ایشان پرسیدند: چه کار می کردی؟ .... گفت: هیچ. فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟ گفت: نه!  (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)! آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟ گفت: نه! آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...! گفت: نه آقا اشتباه دیدید! سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟ گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین! این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت... تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند،  ایشان با حال خاصی می فرمود: من یاغی نیستم خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!... فقط اومدیم بگیم که:                         خدایا ما یاغی نیستیم... بنده ایم، اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده لطفا همین جمله را از ما قبول کن. @sang_shishah