eitaa logo
سنگر
358 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
147 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
صد رکعت نماز بخون، صد تا کار خوب انجام بده ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه و اخلاق نداشته باشی به هیچ دردی نمی‌خوره، مومن باید شاد باشه ... @sangar
سرهایی که از لبه خاکریز بلندتر است در تیررسِ فرشته‌ های خداست ... @sangar
این را شنیده‌ای که حضرت‌ اميرالمؤمنين‌ علیه‌السلام فرمود: " فَمَن یَمُت یَرَنی " _ هرکسی بمیرد، من را می‌بیند! ولی این را نشنید‌ه‌ای که فرمود: هرکسی که من به او نگاه کنم، جانش را با رضایت و رغبت تقدیم می‌کند و به موت میرسد... @sangar حاج‌اسماعیل‌دولابی
و چه احساسِ قشنگی است که در آخر شب یــادِ یک خـوب تو را غرق تمنــا ســازد ... @sangar
برادران! تا آخرين قطره خون، با دشمنان اسلام بجنگيد. نگذاريد كه برادرانتان در لبنان و فلسطين زير شكنجه و سلاح‏های كشنده آمريكا، اسرائيل و ديگر ابرقدرت‏ها قرار بگيرند. برادران! نگذاريد دشمنان در بين شما تفرقه ايجاد كنند، هميشه متحد باشيد ... @sangar
نمیدانم چه اندازه باید زمان بگذرد تا بدانیم که جان‌هایمان باید فدایِ آن ناپیدایی شود که بیرون از ما نیست... @sangar اللهم‌ عجل‌ لولیڪ‌ الفرج 💚
راوى ‌میگفت: شهدای زیادی را این ‌رودخانه با خود‌ برد؛ پس‌ اینجا‌ اروند نیست دستانت‌ را به آب‌ بزن و فاتحه ‌بخوان اینجا تنها گلزار شهدای آبی دنیاست... 💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @sangar
آب باران رفته بود زیر گونی های برنج انبار. وقتی به آقا مهدی باکری خبر دادیم، نشست و شروع به گریه کرد. ازش پرسیدیم: اتفاقی افتاده؟ ایشان هم جواب داد: اگر من نیروی خوبی برای نگهبانی از انبار انتخاب کرده بودم، این اتفاق برای بیت المال نمی افتاد. الآن من مسئول این خسارت هستم و احساس گناه می کنم... @sangar
علامه‌مصباح‌یزدی : اسرائيل یک دولت تروريست است، با ترور به وجود آمده و بقايش در كارهاى تروريستى است،تحت حمایت آمريكاست،نور چشم آمريكا است. حاضرند همه آبروی‌شان را به پایش بريزند،اما نگهش دارند..! @sangar
وقتی در جمع فاطمیون قرار می‌گرفت، یک به یک با نیروها روبوسی می‌کرد. وقتی به او می‌گفتم: حاجی نیازی به این کار نیست؛ حاج قاسم می‌گفت: در بین بچه‌ها شاید کسی از اولیای الهی باشد. @sangar ✍🏻به روایت یک تن از فرماندهان ارشد فاطمیون
می‌خواسٺ برود سرڪار از پله‌هاے آپارتمان، تندتند پایین مےآمد! آنقدر عجلہ داشٺ ڪه پلہ ها را دوتا یڪے رد مےڪرد! جلوے در خانه ڪه رسید، بهش سلام ڪردم‌ گفتم: آرام‌تر فوقش یڪ دقیقه دیرتر میرسـے سرِڪارٺ! سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت علی‌آقا! همین یڪ دقیقه یڪ دقیقه‌ها شهادٺ آدم را یڪ روز به یڪ روز به عقب مے اندازد! @sangar
شرح وداع ؛ داستان غریبی است! سخت است که ندانی می‌آید یا می‌آوَرندش برایت ... شاید هم عمری در انتظار آمدنش . @sangar