🍂دست هاي مرا از تابوت بيرون گذاريد
تا دنيا پرستان بدانند كه دست خالي از اين دنيا مي روم و چشم هاي مرا باز بگذاريد
تا كوردلان بدانند كه كور كورانه اين راه را انتخاب نكرده ام ...
#شهید_حسین_مداحی
@sangar
در دفترچه خاطراتش آخرین
جملات را چنین نوشته است:
ان شاالله شهادتم صدق گفتارم
را گواهی میدهد ...
شک نکنید و مطمئنباشید راهولایتهمان
راه علیست , رهبربرحق فقطسیدعلیست🌿
@sangar
#شهید_محسن_حججی
با دوستاش رفته بودن مزار شهدای
مدافع حرم، تو امام زاده محمد
میگه منو کنار اینها دفنم کنین
دوستاش میخندن میگن:
حالا شهادت کجا بود؟
@sangar
چهار روز بعد پیکرش همون جایی بود
که گفته بود به خاک سپرده بشه!
#شهیدروحاللهعجمیان
همه منتظر بودند ببینند حال مادر شهید چطور میشود، بی تاب میشود؟
گلهای؟ حرفی؟
اما مادر مصطفی چیزی نگفت و محکم ایستاده بود.
پرسیدند:
حالا شما چه میکنید؟
به علیرضا نوهاش اشاره کرد و گفت:
مصطفایی دیگر تربیت خواهم کرد...
@sangar
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
+مادر گفت: نرو، بمان!
دلم میخواهد پسرم
عصای دستم باشد
گفت: چشم هر چه تو بگویی
فقط یك سوال!
میخواهی پسرت عصای
این دنیایت باشد یا آن دنیا؟
مادرش چیزی نگفت
و با اشك بدرقه اش كرد...
#شهیدجوادرحمانینیکونژاد
@sangar
#مردی_که_دیگر_برنگشت....
🌷از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد. برای عملیات، مهمات کم داشتند.
رفته بود توی فکر. پیرمردی آمد و کنارش ایستاد. لباس بسیجی تنش بود.
فکر میکرد او را قبلاً جایی دیده است، اما هر چه فکر میکرد یادش نمیآمد کجا.
🌷پیرمرد به او گفته بود: “تا ائمه را دارید، غم نداشته باشید. توی عملیات پیروز میشید. عملیات بعدی هم اسمش بیت المقدسه. بعد هم میری لبنان. دیگه هم برنمیگردی.”
🌷گریه میکرد و برای من تعریف میکرد. متوسلیان رفت لبنان…. راستی راستی هم دیگه برنگشت.
سال ۶١ بود که رفت و….
@sangar
🌹خاطره ای به یاد جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات