سهل ‌انگاری و سستی در #اعمال_عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزی‌ ها دارد...🌹 #شهید_حاج_حسین_خرازی @sangarEshg

عاشقان وقت ِ وضو شد ، میل دریا می کنیم .. آسمان را در کف ِ سجاده پیدا می کنیم ؛ امت ِ عشقیم ُ مولامان علی (ع) ست .. سمت ِ ساقی ، مجلسی مستانه بر پا می کنیم ! ما همه تکبیر گویان ، ما همه گلدسته ایم .. ما سراسیمه به عُشاق ِ دگر پیوسته ایم .. تا اذانی می وزد ، از سینه ی گلدسته ای ! ما همه در مسجد ِ چشم تو قامت بسته ایم ؛ التماس دعا🌹🌹 @sangarEshg

#حسین_جان شعلهٔ عشقِ تو ؛ سوزنده تر از هر چه حرارت باشد گر بسوزد پرِ پروانه ز عشقت ، چه سعادت باشد . . . صل الله علیک یا اباعبدالله 🔹🔶🔹

سلام آقا جوابِ دلِ هوایی شده ای که شب جمعه ها، تصورش از بین الحرمینت فقط یک خواب است و بس، چیست؟ دلم پر میزند برای بین الحرمین‌‌‌... دلم یک دلِ سیر زیارت می خواهد... اجازه بدید یه بارِ دیگه عطر حرمتان را استشمام کنم.. نفسم تنگ شده #حسین_جان 🌴🏴🌴

#پنجشنبه دلم "بهشتـی" را مے‌خواهد کہ ساکنانش "شهـدا" هستند گوشه ای کنارشان بنشینم و برای خود " فاتحه ای " بخوانم بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم الحمدلله ‌رب‌ العالمین... #پنجشنبه_های_دلتنگی🏴

🔺صبور باش... 🌿مطمئنم ؛ دوستی با شهدا آینده‌ای روشن ؛ برایمان خواهند ساخت🌿 🌷مثل برادرانم خالص باش با تقوا باش🌷 @sangarEshg

#شهید 🌹 تو در طلب راه #گمنام شدی و من در طلب نام #گمراه .... #شهیدگمنام 🌷 🍃🌹🍃

🏴 صلی‌الله‌علیک یااباعبدالله کاش پایِ دلِ ما هم به نوایی برسد اربعینی، حرمی؛ کرب و بلایی برسد 🌹سلام بر حضرت #عشق ؛ لبیک یا حسین (ع),,🌹 @sangarEshg

🔳 #شهادت_حضرت_رقیه (س) 🌴ای باغری قان رقیه 🌴آرام جان رقیه 🎤 #محمد_باقر_منصوری ⏯ #سینه_زنی #ترکی 🌴🏴🌴

حسین(ع‌) جــان✨ روزے ڪہ شود " اِذَا السَّمٰاء ُانْفَطَرَت " وانگہ ڪہ شود " اِذَا النُّجُومُ انْڪَدَرَت " من دامن تو بگیرم اندر " سُئِلَتْ " گویم صَنَما " بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت " عشق تو مرا " اَلَسْتُ مِنْڪُمْ بِبَعید " هجر تو مرا " اِنَّ عَذٰابے لَشَدید " بر ڪنج لبت نوشتہ "یُحیِے و َیُمِیت” مَنْ مٰاتَ مِنَ الْعِشقِ فَقَد مٰاتَ شَهید... #روحی‌فداڪ‌یا‌حسین✨ صلی الله علیک یا اباعبدالله(ع) 🌴🏴🌴

مولای من بِنَفْسِي أَنْتَ أُمْنِيَّةُ شَائِقٍ يَتَمَنَّى ... جانم فدايت ، تو #آرزوى هر مشتاقى كه آرزو كند ... #ندبه 💠کاش می دانستم تو را چگونه آرزو کنم ... یا قائم آل محمد عج 🔹🔶🔷🔶🔹

وقتی میان خون و آتش، صدای گریه‌اش، دل سنگ را می‌لرزاند و پاهای تاول‌زده‌‌اش، سختی‌ها را گلایه می‌کرد، همه چشم‌ها کور بودند و دلها سنگین‌تر از آن بود که بار سنگین دلش را سبک‌تر کند... آن شب که کوه بغض‌هایش در برابر سر بریده بابا سرباز کرد، چه رسوا شدند آنان که فکر می‌کردند حسین در کربلا ماند... السلام علیڪ یا سیدتنا رقیه س 🌴🏴🌴