eitaa logo
🌷سنگر عشق🌷
78 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
892 ویدیو
33 فایل
#معارف اسلامی و #رهبر انقلاب و #شهدا فضای مجازی و اینترنت برای شما سنگری از سنگر های جنگ امروز است . کپی آزاد با ذکر #صلوات مدیر https://eitaa.com/Shahed_zn
مشاهده در ایتا
دانلود
الگوی شهید «راه الله» است، و راه الله همان ولای ائمه اطهار(ع) است؛ چنان که در زیارت جامعه می‌خوانیم: «اَنتُم السّبیل الاعظم و الصراط الاقوم». اینکه شهادتهای سه گانه را در لحظه تولد کودک در گوش او می‌خوانند، شاید به این سبب باشد که اگر هم می‌خواهد بخوابد در «راه الله» بخوابد.🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفتند و ما ماندیم ... شاید یادشان رفت جا گذاشتن رسمِ رفاقت نبود...!! 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌷
•●• در اردوی جهادی میگفت : « ما اینجا از شهر دوریم ولی به خدا نزدیکیم، اگر در شهر خودمان خدایمان را داشته باشیم بیشترین جهاد را کرده‌ایم »
خودت باش شیعه ✅ 👈با این فرمان پیش برویم از یارانش خواهیم شد. فضل بن یونس می گوید: امام کاظم علیه السلام فرمودند: ✅خیر برسان ✅خیر بگو ✅و هرگز "إمّعَه" نباش! عرض کردم: إمّعَه یعنی چه؟ فرمودند: نگو "با مردم هستم و من هم یکی از آنانم". کم نیستند کسانی که شعارشان "گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش" است و از خود اراده و هویتی ندارند و به دنبال اکثریتند! یک منتظر باید جوهره داشته باشد و همانند کوه، استوار باشد و حق را به پای دارد تا در زمرهٔ یاران حضرت "قائم" قرار گیرد.
🍃 حسین ع،‌ حاجت منه و تو باب‌الحوائجی...
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا از بس حسین و دوست داره بهش هدیه پیمبر داده امشب...❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لباس سرور زنان دو عالم (س)😍 چادر♥️بودهـ حالا ارث رسیده به تو😲 پس بدون چادر مشکی تو والاتر از شنل و تاج و لباس هر پرنسسیه بانو😇
! 🌷راست است که خدا در مواقع حساس قدرتی را به انسان می‌دهد که دور از تصور خود اوست. وقتی که ما از جناحین خاکریز به داخل کانال برگشتیم، ‌نه از معصومی خبری بود و نه از سید حسینی، او با آن تن نحیف به محض افتادن جثه سید حسینی از جا برخاسته و راهی سنگر بهداری شده بود. تصور کنید همین الان یک نفر با وزنی در حدود ۱۰۰ کیلو روی یک نفر دیگر با حدود نصف این وزن بیفتد، آن بنده خدا شاید حتی نتواند از جا تکان بخورد، همین حالت را در شرایطی در نظر بگیرید که معصومی روی کپه‌ای از سیم‌خاردارها خوابیده بود. 🌷به هرحال یک ساعت بعد از انتقال سید حسینی خود من هم به شدت مجروح شدم و با انتقالم به پشت جبهه، دیگر از عاقبت سید خبری نداشتم، اما حتم داشتم که شهید شده است. یک ماه بعد هم که تقریباً ماجرا از یادم رفته بود، ‌بهبودی نسبی یافتم و به همراه عده‌ای از بچه‌ها برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد رفتیم. در حرم یک مراسم دعای کمیل برپا شده بود که حس و حال عجیبی داشت. قبل از اینکه برق‌ها را خاموش کنند، ‌دیدم سید حسینی با هیبت خاصی روی یک صندلی نشسته است. تا خواستم حرکتی بکنم چراغ‌ها را خاموش کردند.... 🌷پیش خودم فکر کردم یعنی من به درجه‌ای رسیده‌ام که می‌توانم شهدا را ببینم! این فکر شاید اکنون خنده‌دار به نظر آید اما هر کسی هم جای من بود و وضعیت بغرنج آن روز سید حسینی را می‌دید حتماً همان فکر من را می‌کرد. در شیش و بش تردید و یقین بودم که بعد از دقایقی دعا تمام شد و چراغ‌ها را روشن کردند، دیدم سید حسینی همچنان روی صندلی نشسته است. تازه آن وقت بود که متوجه شدم او به راستی از آن مجروحیت شدید و مهلکه‌ای که در آن گرفتار آمده بود نجات یافته است. مصلحت بود او زنده بماند و اکنون با ادامه تحصیل، ‌به عنوان یک دندانپزشک متخصص به خدمت خود در سنگری دیگر ادامه می‌دهد. راوی: جانباز و البته از راویان خوش صحبت دفاع مقدس محمدرضا فاضلی
🔴 .. گناه نمیکردن، ولی عوضش برا خدا ناز میکردن، خدا هم نازشون و میخرید! ◽️حاج احمد کریمی تیر خورد، رسیدن بالا سرش.. گفت: من دلم نمیخواد شهید بشم! گفتن: یعنی چی نمیخوای شهید بشی؟! برا خدا داری ناز میکنی؟؟؟ گفت: آره؛ من نمیخوام اینجوری شهید بشم، من میخوام مثل اربابم ارباً اربا بشم... . ◽️حاج احمد حرکت کرد سمت آمبولانس، بیسیمچی هم حرکت کرد، علی آزاد پناه هم حرکت کرد، سه تایی با هم. یک دفعه یه خمپاره اومد خورد وسطشون، دیدم حاج احمد ارباً اربا شده. ◽️همه‌ی حاج احمد شد یه گونی پلاستیکی!
هر کجا دیده ما عقده ی دل وا می کرد ز خدایش فرجش را باز تمنّا می کرد زین همه هجر که افتاده میان شه و ما راوی دهر حکایت ز دو دنیا می کرد اشک می ریخت ز غم دوری رخساره ی گل جمعه ها را که چنین واله و شیدا میکرد شرح می داد غم قصه پنهانی ی خود یادی از یوسف و از شوق زلیخا می کرد در تکاپو همه جا را به نظاره می خواست تا که تسکین دلِ خسته و تنها می کرد