eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی ✫⇠قسمت :6
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣ ✍ به روایت همسر شهید ... مات و مبهوت به صورت آقا مرتضی نگاه می کردم. آن روز خیلی به عمق صحبت هایش نرفتم. فقط مرا راضی کرد و مقداری هم نور امید در دلم روشن کرد. ولی بعد از رفتنش فهمیدم که او مسیر اینده زندگیم را برای من روشن کرده و تا آخر خط را برایم در دفتر یاداشت نموده است. پس از آن صحبت ها دیگر حاظر نبودم در رابطه با رفتن به جبهه اش حرفی بزنم. کوله بارش را برداشت و با آن سادگی همیشگی اش با اهل منزل خداحافظی کرد و رفت. در آن لحظات دوباره دلم گرفت. خواستم گریه کنم ولی به خودم این اجازه را ندادم او را مشایعت کردم. تا آنجایی که از دیدگانم محو شد. به اطاقم برگشتم , گوشه ای نشستم و به آنچه بین من و او ردو بدل شده بود فکر کردم. شب و روزهای متعددی خودم را با آن مشغول کردم. حال و روزم عوض شد نمی فهمیدم چکار بکنم. هیچ گونه تماسی بامرتضی نداشتم. دلم به شور افتاده بود. زمانی که اطرافیانم این حال و روز من را دیدند همگی مرا دلداری می دادند. چند روزی از این ماجرا گذشت که با خبر شدم آقا مرتضی آمده. پس از مراجعت به منزل, قضیه را برایش تعریف کردم. کمی خندید و گفت در عملیات فکه بی سیم چی ما شهید شد و راه را گم کردیم و در نهایت به محاصره عراقیها درآمدیم. در آن منطقه رملی و گرم نمی دانستم که چه کار بکنیم پشت یک خاکریز رفتیم و آنجا متوجه شدیم که صدای چند نفر از آن طرف خاکریز می آید. اول فکر کردیم بچه های خودمان هستند خیلی خوشحال شدیم وقتی به بالای خاکریز رفتیم آنها را دیدیم و صدایشان کردیم. آنها به سمت ما تیراندازی نمودند. بعد از آن با تلاش زیاد بچه ها و یک درگیری سخت موفق شدیم از محاصره آنها فرار کنیم. من از فرط خوشحالی نمی دانستم چی کار کنم. هر لحظه خدا را شکر می کردم که هنوز سالم هستند, تا بیشتر برای اسلام خدمت بکنند. دقیقا یادم نیست چند روزی در منزل بودند که دوباره عازم جبهه شدند. مدتی گذشت دوباره برگشت, جراهت های سطحی برداشته بود. به همین علت سری هم به ما زد و مجددا به منطقه جنگی رفت. طولی نکشید که دوباره مجروح شد ولی اینبار کمی بیشتر از دفعه قبلی. به منزل که آمد ساک و لباسش را به من داد تا آنها را بشویم وقتی درب آن را باز کردم دیدم, یکدست لباس عراقی استهم در وسایلش هست... 📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط) ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی ✫⇠قسمت :7
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣ ✍ به روایت همسر شهید 🌷 ... ساک و لباسش را به من داد تا آنها را بشویم. وقتی درب آن را باز کردم دیدم یک دست لباس عراقی است. رو به آقا مرتضی کردم و با یک لحن تند گفتم: چرا این لباس های عراقی را به تن می کنی؟ ببین تا به حال دو مرتبه مجروح شده ای در حالی که هر دو بار این لباس به تن داشتی. آقا مرتضی این لباسا نجس است خواهش می کنم دیگر این را نپوشید. من دیگر طاقت ندارم آن را بشویم. الان پاره اش می کنم. هر چه کردم که آن لباس را پاره کنم جلویم را گرفت و به من گفت: من با این لباس در جبهه خیلی موثرتر هستم از شما می خواهم که روی این تصمیمتان تجدید نظر کنید. دیگر طاقت نیاوردم که روی حرف خودم بایستم, لذا لباس را برداشتم و داخل تشت آب انداختم تا مقداری خیس بخورد. پس از گذشت ساعتی مشغول شستن آن البسه پر از خون شدم. آقا مرتضی به نزد من آمد پهلویم نشست و همان طور که مشغول شستن آنها بودم, عکسی آورد و به من نشان داد که در آن سوار یک جیپ بود که بقول خودش از عراقی ها به غنیمت گرفته بو. ادامه صحبتش این بود که من با همین لباس چنیدن بار به داخل عراقی ها رفته ام و با آنها نان و ماست خورده ام و مرا نشناخته اند. این جیپ هم که می بینی با بچه ها سوار ان می شویم و در منطقه گشت می زنیم مال عراقی هاست. پس از اینکه لباس ها را شستم آقا مرتضی نگاهی به آنها انداخت و پس از کمی تامل رایش برگشت که دیگر آنها را نبپوشد چرا که اکثر جاهایش سوراخ شده بود. آن لباس را به برادرش داد تا در کار بنای آن را بپوشد. یکی دو روز این ماجرا گذشت. یک شب که داخل اطاق نشسته بودیم. متوجه شدم خیلی به من خیره شده, علت را از او پرسیدم. آهی از نهاد دل بیرون کشید و گفت: ای کاش شبی که من به منزل شما آمدم به من جواب مثبت نمی دادی و حاضر نمی شدی که با من ازدواج کنی! نگذاشتم حرفش را ادامه دهد و سریع وسط حرف هایش پریدم و به ایشان گفتم انتخاب من آگاهانه بوده و هرگز هم از این وضعیت پشیمان نیستم و هر لحظه خدا را شکر می کنم که با یک فرد وارسته ای همچون شما ازدواج کردم. بعد از اتمام صحبت هایم رو به من کرد و گفت: امیدوارم که مرا حلال کنید، من تا به حال همسر خوبی برای شما نبودم و می دانم که در نبود من همه سختی ها را تحمل می کنی، ولی آرزوی هر زن و شوهری است که در طول زندگیشان در کنار یکدیگر باشند و زندگی آرام و خوبی را برای یکدیگر درست کنند، ولی چکار می شود کرد، تقدیر ما هم اینطور است و ما مسلمانیم و موظفیم که هر موقع مسئله ای برای اسلام پیش می آید باید از همه چیز خودمان بگذریم و به این دین مقدس خدمت کنیم، خواهش می کنم که شما هم بخاطر اسلام این مشکل را تحمل کنید. من که از حرفهای آقا مرتضی سر در نمی آوردم، فقط یکپارچه گوش شده بودم و سعی می کردم از اعماق وجودم حرف هایش را بشنوم و درک کنم. حدود یک سال از ازدواجمان می گذشت و هر ماه سابقه نداشت که خبر شهادت ایشان زبان به زبان نشود. من که از بس ناراحت می شدم و گریه می کردم و مرتب تصویر شهادت و تدفین آقا مرتضی بسان پرده سینما در جلوی چشمانم نقش می بست. هر وقت که نامه یا پیغام معتبری از زنده بودنش, یا اینکه خودش می آمد من خیلی خوشحال می شدم. هر وقتی او با مریضی من رو برو می شد می گفت: خدایا من کاری برای شما نکردم خودت حق اینها را برمن حلال کن! بعد رو به من می کرد و می گفت: تو چرا خودت را اینقدر زجر می دهی، اصلا ناراحت نباش من هر کجا که باشم فکر خودم و شما هستم مرگ هم که دست خداست وقتی خواست بیاید کاری از دست من و شما بر نمی آید. می گفتم:آقا مرتضی من که دست خودم نیست، بالاخره من هم انسانم و عاطفه دارم. حق دارم که برای مونسم دل بسوزانم و به فکر شما باشم. چطور از من توقع دارید که اصلا به شما فکر نکنم. حقیقتا چند روزی که ایشان در مرخصی و نزد ما بود من حالم خوب بود, ولی همینکه به منطقه می رفتند دوباره همان حالات روحی به سراغم می آمد و ممکن نبود که مریض نشوم. لذا زمانی که ایشان با این وضعیت من روبرو شد تصمیم گرفت که مرا به اهواز ببرد... 📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط) ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 📿4📿5📿7📿8📿9📿10📿11📿12📿13📿14📿15📿16📿17📿19📿20📿24📿26📿27📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
دوستان لطف کنید از پیج جدید سنگرشهدا در اینستاگرام حمایت کنید...ممنون☺️ instagram.com/_u/sangareshohada2
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 363 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محمود_رادمهر ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
خبر دارے ڪہ شهرے روے لبخند تو شاعر شد؟ 😍 چرا اینگونہ، ڪافرگونہ، بے رحمانہ میخندے؟ #شهید_روح_الله_صحرایی #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
📽سلام و درود بر خبرنگارانے ڪہ راوے حماسہ هاے دفاع مقدس بودند #هفدهم_مرداد #روز_خبرنگار_گرامے_باد ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
رفتہ بودے خبـــــر بگوئے.. خـــــود، #خبــــرے شدے مــــاندگار.. هوای ڪوے تـــو از سر نمے‌ رود، آری..✌️ #روز_خبرنگار 🎤 #اولین_شهید_خبرنگار_مدافع_حرم #شهید_محسن_خزائی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔴 وقتی با رسانه هایشان افکار را مدیریت می‌کنند و مطالبات مردم را تغییر می‌دهند. 🗞روزنامه : "زن‌ها، سوار بر موتور عدالت می‌شوند." ❓آیا موتور سواری مطالبه اصلی زنان ماست یا مباحث عمیق تر اقتصادی؟ چرا عده‌ای می‌خواهند قضیه را جور دیگری جلوه دهند؟ 💢با نزدیک شدن به انتخابات عده‌ای تلاش می‌کنند با ایجاد مطالبات غیرواقعی و حمایت از آنها، علم حمایت از حقوق زنان را بلند کنند تا دوباره رأی بیاورند ... 🔸🔹🔸🔹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
آنانکه سـوے یارشان پرواز ڪردند از پاے جان، بند اسارت، باز ڪردند در جامِ خونِ خودجمالِ یار دیدنـد از شوق، آهنگ سفر را ساز ڪردند #خبرنگارشهید #محمد_تقى_ارغوانى #روزت_مبارك🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
💢هم اکنون مزار شهید محسن حججی نائب الزیاره شما همسنگران عزیز هستم #شهید_محسن_حججی🌷
#شهادت_اخرین_یادگار_کربلا ⚫️هر چه شنیده اید غریبانه دیده ام باور نمی کنید چه رنجی کشیده ام ⚫️کوفه به شام را در ایام کودکی همپای عمه ام رقیه دویده ام #شهادت_امام_باقر_ع_تسلیت_باد ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🏴
💠«مزار شریف سقوط کرد. هفدهم_مردادماه۱۳۷۷، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من #محمود_صارمے خبرنگار خبرگزارےجمهوری اسلامے ایران هستم، گروه_طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. #خبر_فوری_فوری مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگرے دیده مے‌شوند به من بگویید که چه وظیفه‌ای ...» #آخرین_پیام #خبرنگار_شهید_محمود_صارمے #روز_خبرنگار_گرامے_باد 🌹
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 📿5📿8📿10📿12📿13📿14📿15📿16📿20 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
دوستان لطف کنید از پیج جدید سنگرشهدا در اینستاگرام حمایت کنید...ممنون☺️ instagram.com/_u/sangareshohada2
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 364 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_روح_الله_کافی_زاده ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
مجلسے نیست ڪہ بنشینے و غوغا نشود😍 محفلے نیست ڪہ برخیزے و محشر نڪنے... #شهید_روح_الله_کافی_زاده #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
▪️بار دگر مدینہ غمے تازه دیده است داغے دگر به جان و دل او رسیده است ▪️تنها مدینہ نیست ڪہ در سوگ و ماتم است ماتم نشین و غم زده هر آفریده است #شهادت_امام_محمد_باقر_ع #تسلیت_باد▪️ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🏴
🔴بیایم خودمان را اسیر نکنیم! 🔹ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﯿﮑﻨﻢ، ﺑﭽﻪ که ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺧﻮﺩﻡ را ﺑﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﺯﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ نروم! ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯهم در ﻓﮑﺮ ﺍﻭﻥ ﺩﮐﺘﺮﯼ هستم ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺑرایم استراحت پزشکی و دارو تجویز میکرد! دکتر مدرک تحصیلی اش را از کجا گرفته بود؟! نمیدانم اما به نظرم، دکتر هر جا هستی، بیسوادی!! 😊😊😊😊 🔹طنز امروز جامعه ما هم همین است! به دوران بچگی و تمارض به مریضی و فرار از درس و مدرسه هم محدود نمی‌شود! خیلی وقت‌ها؛ هم خودمان را گول می‌زنیم، هم خانواده و هم جامعه و کشورمان را...! 🔸️ امروز وقتش رسیده عده ای اعتراف کنند هدفشان از رفتن به ستاد انتخاباتی فلان نماینده و وکیل و وزیر؛ زرق و برقها و بزن و بکوبها بود!! و بگویند که خوشی خودتان را فدای فلاکت جامعه کردند!! 🔸سوال آیا الان بزرگ شدید؟! چه میشه اگه این دفعه دیگه سر دکتر و خودتان کلاه نگذارید! حواستان را خوب جمع کنید که هر بلایی سرخانواده و اجتماع امد؛ مقصر اصلی خودتان هستید و بی خودی گله نکنید!! حواستان باشد که این روزها دوباره خودمان را به مریضی نزنیم که دکترهای امروز که مسئول سلامت و میزان معیشت ما هستند، ثابت کردند در این امر اند! پ.ن: دوباره دکترهای دولتی درحال تجویز دروغی به نام هستند./بیایم اینبار خودمان را به مریضی نزنیم که این دکترها از 6 سال پیش هم بیسواد تر شده اند. ✍ ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
‍ ‍ 🌷بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن🌷 خدایا وقتے بهترین آشیانہ براے خانواده‌ام در این دنیا مهیا شد ڪه محتاج ڪسی نباشند، ڪمڪ ڪن تا از این دنیا خوب پر بکشم.» شاید اعزام جوانان و مقاومت آنها در آن سوے مرزها سخت باشد اما جهاد در خانه سخت‌تر است. بدانید هیچ مرگے بالاتر از نیست و حق پیروز است. ‍🌷 :١٣۵٩/۶/٢۶ :١٣٩٢/٢/١۴ :اصابت تیر به سر ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید من اسماعیل را نمی‌شناختم؛ ولی هر روز می‌دیدم که کسی می‌آید و چادرها و آبگیرها را تر و تمیز می‌کند با خودم فکر می‌کردم که این شخص فقط چنین وظیفه‌ای دارد یک روز هر چه چشم به راهش بودم تا بیاید و باز به نظافت و انجام وظایفش بپردازد، پیدایش نشد و احساس کردم که او از زیر کار شانه خالی می‌کند از این رو، خود به سراغش رفتم و گفتم: «چرا امروز نیامدی؟» او در پاسخ گفت: «چشم الان میام» کسانی که نظاره‌گر چنین صحنه‌ای بودند سخت ناراحت شدند و گفتند: «تو چه می‌گویی؟ او فرمانده لشکر است» من که احساس شرمندگی می‌کردم؛ در صدد عذر خواهی برآمدم اما او بود که کریمانه و با متانت گفت: «اشکال ندارد» و با خنده از کنار ماجرا گذشت... #شهید_اسماعیل_دقایقی 🌷 منبع: خبرگزاری دانشجو ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
رمز پرواز یازهــراست این را من نمیگویم نگاه کن نگاهشان سکوتشان حتی نفس زدنشان هم عطر یاس دارد اصلا‌حضرت زهرایی ها شهید میشوند شـــک نکن! لحظه هاتون رو غرق عطریاس کنید #شهید_علاء_حسن_نجمه🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#کلام_شهید کثـرت، قّلـت، کیفیت و کمیتِ رزمندگان علت پیـروزی نیست، علت پیـــروزی فقط و فقط خداونـد است... #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊