eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 بایدها و نبایدهای فعالیت در فضای مجازی 🔸️چرایی حضور در فضای مجازی 🔸️ ویژگیهای جنگ رسانه ای 🔸️ قدرت رسانه در جنگ نرم 🔸️ چگونه در فضای مجازی فعالیت کنیم؟ 🔸️ چگونه در فضای مجازی شبکه سازی کنیم؟ 🔸️ چگونه در فضای مجازی اثرگذار باشیم؟ iD ➠ @sangarshohada🕊
پاییز فصلِ آمدنت نبود ! میرود ،،، تا حجمِ سنگینِ دلتنگی را در پستوهای زمان دفن کند ؛ تا دوباره لبخندی نچندان دور طلوع کند ؛ شاید فصلِ آمدنت برسد ! شاید بشود روی زمستان حساب کرد ،،، #مفقودالاثر_خلبان🌷 #شهید_حسین_یزداندوست_همدانی ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
لطفابا #قلبی_شکسته واردشوید اینجاتعمیرگاه دلهای خسته است زمین خورده ای؟ قدم بگذار به #وادی_شهدا شهدا دست گیرت میشوند اینجاجایی #دنج است برای هوایی شدن دلهای خسته ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و پنجم: جَرَبخانه(۱) یکی از وقایع تلخ و در عین حال طنزگونه دوران اسارت، قضیه ای به نام جربخانه بود. بعلت وضعیت بسیار اسفناک بهداشت و مضیقه و تنگنای شدیدی که در استحمام و نظافت شخصی و عمومی داشتیم، به ویژه در فصول گرما بیمار های پوستی رایج میشد که بدترین آنها یه بیماری به نام گال بود که عراقی ها به آن جَرَب می گفتن. در این بیماری عمدتا در نواحی شرمگاه جوشهای چرکین می زنه و به جاهای دیگه هم سرایت می کنه. گال یا جرب « Scabies » یه بیماری بسیار مسری و خیلی خارش دار پوستیه که توسط کَنه های میکرسکوپی کوچکِ هشت پا (انگل سارکوپتس) ایجاد میشه که در پوست نقب می زنن و فرد دچار خارش شدید و بی امان میشه و بعدش به زخم با تاول های کوچک تبدیل می شه. گال بدون درمان از بین نمی ره. نیاز به استفاده از کرم یا لوسیون با نسخه پزشک هستش و نیاز به درمان با داروهای scabicidal خوراکی یا موضعی داره. درمان این بیماری خیلی ساده اس و با مالیدن پمادهایی مانند کرم پرمترین یا لیندان بدون نیاز به کابل و آفتاب و تهدید قابل درمان و معمولا نیاز به ۲ تا ۴ هفته هستش که انگل ها ریشه کن بشن. ولی بعثی هاحوصله این همه زمان و قرتی بازی پماد و دارو رو نداشتن و ضرب العجل های سه چهار روزه تعیین می کردن. بیمار بی نوا مخیر بود بین استغاثه به درگاه دوست و تمنای شفا یا نوش جان کردن کابلهایی که شاید انگل های زیر پوستی را قتل عام می کرد و به قول معروف آش و با جاش از دست می دادن! زجرآورترین ساعات برای این عزیزان زمانی بود که درِ آسایشگاها برای هواخوری باز می شد و افراد در محوطه قدم می زدن. این طفلکیا هم از اینکه برهنه هستن از بچه ها شرم می کردن و سرشونو پایین مینداختن و هم آرزو داشتن مثل بقیه چند دقیقه ای رو آزاد باشن و قدم بزنن. دیدن حال و روز اونا برای ما هم یه نوع شکنجه روحی بود و از خدا میخواستیم زودتر شفا پیدا کرده و از این وضع خلاص بشن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و ششم : جَرَبخانه(۲) بعثی ها راه پیشرفته دیگه ای برای درمانِ گال در پیش گرفته بودند، که هم تحقیرآور بود و هم زجرآور. جای مخصوصی در گوشه ای از هواخوری بنام جربخانه درست کرده بودند و افراد مبتلا به گال را مانند افراد مجرم نگهداری می کردن. پزشک اردوگاه گفته بود که اینها باید در معرض نور مستقیم خورشید قرار بگیرند تا خوب بشن. این بندگان خدا را از زمانی که آفتاب حرارت می گرفت تا دم غروب بصورت کاملا برهنه رو به آفتاب می نشوندن و حق نداشتن حتی جابجا بشن و لحظاتی پشت به آفتاب بشینن. همون روز اول تمام صورت و پوست بدنشون آفتاب سوخته میشد و در روزهای بعد تبدیل می شدن به تعدادی آفریقایی که انگار از شاخ آفریقا اینا رو به بردگی گرفتن و آوردن اینجا. علاوه بر این گاهی با کابل به جون این افراد میفتادن و بدن سوخته ی اونا رو با کابل زخمی می کردن و میگفتن چرا هنوز خوب نشدین؟!! این بی نواها هم دست به درگاه خدا و عاجزانه التماس می کردن که زودتر خوب بشن و ازین مخمصه نجات پیدا کنن و گاهی هم خداوند به عجز و لابه اینا توجه می کرد و شفا می گرفتن و بعثیای خِنگ و احمق فک میکردن ضرب العجل اونا باعث شده اینا خوب بشن. خلاصه آمیخته ای از برهنگی وآفتابِ سوزان با ضربات کابل با چاشنی دعا و تضرع، راه خلاصی از گال در اسارت بود و بس. خلاصه داستان هایی داشتیم با این جماعت نادان و ظالم که با زور کابل و کتک و تحقیر می خواستن یه بیمار رو معالجه کنن یا یه بیماری ریشه کن بشه. این وضعیت تا سال پایانی اسارت ادامه داشت و هر از چند گاهی عده ای ایرانی وارد جربخانه می شدند و آفریقایی از اون خارج میشدن. باور کنید یکی از دعاهای همیشگیم این بود که مبتلا به گال نشم و شکر خدا این دعام مستجاب شد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 8 📿 9 📿 11 📿 15 📿 19 📿 21 📿 25 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 485 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_سجاد_حبیبی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
سلام برشهــدا آن مهــدے باوران ویاوران ڪہ"لبیڪ"گفتندبہ نائب المهدے و مهدے نیز ادرڪنـے شان راخریدارشد اے ڪاش ادرڪنـےِ ماجاماندگان بالبیڪِ شهدااجابت گردد وشهید شویم #صبحتون_شهدایی🌷 iD➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
💠 #روشنگری_برای_رای_درست 8 🔰 قصد داریم در چند شماره با عنوان " روشنگری برای رای درست، به معرفی کسان
💠 9 🔰 قصد داریم در چند شماره با عنوان " روشنگری برای رای درست، به معرفی کسانی بپردازیم که روزی رای این ملت را برای مجلس آوردند اما جز خیانت و پشت به مردم کردن ، چیزی از آن ها دیده نشد. 🔰 این روشنگری ها باید صورت بگیرد تا مردم بدانند به افرادی با این تفکر رای ندهند. 👈 در جلسه 8 ، به بررسی خانم پرداختیم. شماره 9 : 🔰 احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم شورای اسلامی بوده و از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی است. او دکترای فیزیک ذرات بنیادین از دانشگاه صنعتی شریف دارد. وی در سال ۱۳۷۸ نماینده مردم اصفهان و ورزنه در مجلس شورای اسلامی بود ولی در سال ۱۳۸۲ صلاحیتش برای ورود به مجلس هفتم شورای اسلامی رد شد و در اعتراض به رد صلاحیت‌ها توسط شورای نگهبان اقدام به تحصن نمود. 🔰 او یکی از امضا کنندگان نامه موسوم به جام زهر می‌باشد ، نامه ای که در آن بالای 120 نفر از نمایندگان مجلس ششم ، از رهبری خواستند مثل امام ، جام زهر بخورند و فناوری هسته ای را کلا تعطیل اعلام کنند !!! 💠 احمد شیرزاد از منتقدان برنامهٔ هسته‌ای ایران است. او معتقد است برنامهٔ هسته‌ای در ایران «ناموسی» شده‌است. نطق پیش از دستور او در مجلس ششم بازتاب‌های فراوانی داشت. نطقی که در آن جمهوری اسلامی را به دروغگویی درباره صنعت هسته ای ، متهم کرد. جالب اینکه نطقش آن قدر تند بود که صدای کروبی که رئیس مجلس بود را هم در آورد!!! 🔰 همین آقای شیرزاد اخیرا اعلام کرده باید با عرستان سازش کرد و درباره شورای نگهبان هم گفته که فشار بیرونی بر روی شورای نگهبان می تواند موثر باشد!!! ✳️ هنوز هم صدای چنین نمایندگانی می آید ، مراقب باشیم از عدم تکرار این جماعت iD ➠ @sangarshohada🕊
💠 #روشنگری_برای_رای_درست 9 👈 این شماره ، #احمد_شیرزاد #مجلس_یازدهم #انتخابات98 iD ➠ @sangarshohada🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ #خاطرات_شهید « می خواهم مثل #حر باشم » #همسر شهید محمد جعفر سعیدی نقل می کند که در یکی از روزها با شهید نشسته بودیم که یک خاطره بسیار زیبا برایم نقل کرد و گویا می خواست که مرا نیز آماده کند که در شهادتم صبر و حوصله داشته باشم . او گفت در یکی از جبهه‌ها جوانی خوش سیما بنام شهید حر خسروی که از بندر گناوه اعزام شده بود را دیدم به او گفتم : که آقای خسروی شما خوب است سری به گناوه بزنید و با پدر و مادر خود ملاقاتی داشته باشید و بعدا بیایید جبهه که ایشان در جواب می گوید من دلم نمی خواهد به پشت جبهه بروم .می خواهم مثل شهید کربلا حر باشم و تا می توانم لشکر امام حسین (ع) را یاری نمایم و این خاطره ای بود که شهید محمد جعفر سعیدی از شهید حر خسروی برایم گفت. روای :همسر شهید #شهید_محمدجعفر_سعیدی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
دلتنگـــــ تر می شویمـ .... با دیدن لبخندهایے ڪہ #جاماندن را بیشتر بہ رخمان مے کشند.... ڪبوتر با ڪبوتر... باز با بـــاز..... ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#پنجشنبہ_های_دلتنگی پنجشنبہ ڪہ می‌آید دل نورانی می‌شود هوای بهشتت بہ سر می‌زند عطرِ عود و گلاب همہ جا می‌پیچد و یادت در تمام خاطره ها زنده می‌شود... پنجشنبه‌ها به نام توست #شهید شب جمعه یادت کردم نزد "حسین فاطمه(سلام الله علیها)" یادم کن... #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 #یاد_شهدا_باصلوات ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد وهفتم : هنر در خدمت انسانیت(۱) نجارها💢 ظاهرا برای بعثی ها و خشنودی اونا کار می کردن، ولی هنر وحرفه خودشونو بصورت ماهرانه و خیلی ظریف که از چشم بعثیا پنهان بمونه برای خدمت بچه ها بکار می گرفتن. یه دسته از این هنرمندا بچه های نجار بودن که علاوه بر کتک هایی که نوش جان می کردن، صبح تا شب زحمت می کشیدن و انواع کارای دستی رو (از مجسمه گرفته تا دکور و تزئینات) تا ساختن میز و صندلی و تخت خواب و چوب دستی برای بعثی هاانجام می دادن. می تونستن اصلا خودشون و هنری که داشتن رو لو ندن، ولی این همه زحمت را داوطلبانه تقبل کرده بودن تا بخشی از اوقات بعثیا رو سرگرم نظارت بر کارای دستی و هنری بکنن و ساعات و دقایقی از اذیت و آزار بچه ها باز بمونن. اونا هم از بس چیز ندیده بودن مات و مبهوت خلاقیت و هنر بچه های ایرانی که با حداقل امکانات زیباترین چیزها رو خلق می کردن ، میشدن و خیلی وقتا یادشون می رفت که نگهبان اسرا هستن و باید حواسشون شش دونگ جمع اونا باشه. گاهی هم با ظرافت و به بهانه رنگ و لعاب دادن به چوب دستی هاشون، قسمتی از چوب رو برش می دادن و با چسب چوب و خاک اره پر می کردند و رنگی هم بهش می زدن. بعثی از همه جا بی خبر خیلی هم ذوق می کرد و به خوشکلی چوب دستیش نگاه می کرد و هیچ وقت نفهمیدن که چرا وقت کتک کاری بچه ها چوبهای به اون کلفتی و محکمی خیلی زود از وسط دو نصف میشد! راستشو بخاید خیلی از ما هم حکمت این کار رو نمی دونستیم و فک می کردیم ما خیلی پوست کلفت و قوی هستیم که چوبا می شکنن. تا اینکه تو ایران عباس نجار این راز رو برام برملا کرد و گفت: فلانی ما بخاطر اینکه بچه ها کمتر کتک بخورن این کار رو می کردیم. اینم بگم که این همه کار و تلاش برای نجارای ما هیچ گونه امتیازی نداشت و حتی بعضی وقتا گیرای الکی بهشون میدادن و یه کتکی هم میخوردن. اجر و پاداش و ثمره زحماتشون همون کمتر کتک خوردن بچه ها و آسایش نسبی شون بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و هشتم: هنر در خدمت انسانیت(۲) نقاش ها و کله صدام چند نفر از بچه ها شده بودن نقاش اردوگاه.کارهای متنوعی انجام می دادن از نوشتن جملاتی روی دیوارها تا رنگ کردن در و پنجره تا کشیدن عکس صدام که بدترین وظیفه ای بود که بهشون محول شده بود. وقتی مشغول کشیدن عکس صدام بودن حسابی حرص بعثیا رو در میاوردن. از بهانه گیری برای نوع رنگ تا بوم و امکانات تا طولانی کردن و منتظر گذاشتن افسرای بعثی. یه وقتایی هم طوریکه بهانه دست بعثیا نیفته بی احترامی به عکس صدام. یکی از نقاشا می گفت: بوم بزرگی که نجارها درست کرده بودن به ما دادن و قرار شد عکس صدام رو روی آن بکشیم. منم با پا رفته بودم روی بوم ومشغول طراحی اولیه بودم که یکی از بعثیا با عصبانیت اومد و داد زد چرا با پا رفتی روش؟ گفتم سیدی بوم خیلی بزرگه و ناچارم برای اینکه دقیق و تمیز بشه روی بوم باشم. هنوز تصویری مشخص نبود و یه سری خطوط کشیده بودم. اونم اومد روی بوم و پرسید کله سید الرئیس کجاست. منم به حالت مسخره گفتم سیدی زیر پوتین های شماست. یهو انگار برق گرفتش و جستی زد و جفت پا پرید بیرون طوری که نزدیک بود از پشت بیفته و منم حسابی خنده م گرفته بود. خدمتی که نقاش ها به بچه ها می کردن علاوه بر انتقال برخی اخبار و نقشه هایی که بعثیا برای بچه ها داشتن و کمک خوبی بود که افراد مراقبت بیشتری بکنن تا کمتر کتک بخورن، مدادهایی که کوچک میشد بصورت قاچاقی و با زحمت زیاد میاوردن داخل آسایشگاها و تنها اقلام فرهنگی ما همین مدادهای بند انگشتی بود که البته اگر از کسی می گرفتن بشدت شکنجه میشد و جون نقاش ها هم به خطر میفتاد. ولی اونا این ریسک را انجام میدادن. یه وقتایی هم مقداری چسب چوب و رنگ کش می رفتن و به بچه ها می دادن که برای کارهای دستی و ساختن تسبیح و غیره استفاده میشد. بچه ها با استفاده از همین خورد و ریز اقلام قاچاقی گاهی نشریه، پیشانی بند، تصویر امام و ادعیه و قرآن تهیه می کردن و مورد استفاده قرار می گرفت. چن بار همین نقاش ها از جمله آقای صادق الوعد بخاطر دادن اینجور چیزها به آسایشگاها شدیدا کتک کاری شدن ولی بازم در فرصت مناسب همون کارها رو تکرار می کردن. کار نقاش ها تو اون شرایط محرومیت از هر گونه اقلام فرهنگی واقعا ارزشمند و در حد یه جهاد بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 8 📿 9 📿 11 📿 19 📿 21 📿 25 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
دوقدم مانده که پاییز به یغما برود! این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد .. دلِ تنها به چه شوقی پی #یلدا برود؟ #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
روزهایمان برای دیدنتان ڪوتــــاه بود ؛ خدا ڪند شب یلدا بہ شمــــــا برسیم ... #مردان_بی_ادعا #یلدا_با_شهدا 🍉 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✍همیشه نمازهای شبش را با گریه می‌خواند. در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را می‌خواند. هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود. همیشه با وضو بود. به من هم می‌گفت داری دستت را می‌شوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش. آب وضویش را خشک نمی‌کرد. در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود. حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو می‌زدند نه نمی‌گفت. ✍گاهی اوقات نمی‌گذاشت من متوجه کمک‌هایش شوم ولی به فکر همه بود. احترام زیادی به خانواده و پدر و مادرش می‌گذاشت. پدر و مادر خودش با پدر و مادر من از لحاظ احترام گذاشتن برایش یکی بودند. شدت احترام گذاشتن به من و دخترمان به حدی بود که در جمع‌های خانوادگی می‌گفتند مسلم خیلی به زن و بچه‌اش می‌رسد. اگر مبینا گریه می‌کرد تا نیمه شب بغلش می‌کرد و راه می‌رفت تا خوابش ببرد. هیچ موقع نمی‌گفت من خسته هستم. خیلی صبور بود. :همسرشهید 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊