🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
561
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
سلاماً علے من حاربّو الّیل و عِند الصّباح
بالاکفانِ قد عادوا
سلام بر کسانے که شب را مے جنگند
و صبح هنگام،با کفن برمے گردند ....
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حاج_عمار
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی :
شهید همت سوار بر موتور (نه سوار بر بنز ضدگلوله) به صورت ناشناس به شهادت رسید
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
#سالروز_شهادت
#فرمانده_دلها🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
پرواز پرستویی دیگر ...
رزمنده مدافع حرم
#حاج_فرهاد_دبیریان
مسئول بلدیه زینبیه
و فرمانده سابق شهر تدمر
شب گذشته در زینبیه سوریه
به درجه رفیع شهادت نائل آمد
#هنیئا_لڪ_یا_شهید
•••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada🕊
خودت را
که خالص کنی #برای_خدا،
خدا تو را برای خودش سوا میکند!
آنوقت است که
#دردانهٔ_خدا میشوی؛
آنقدر که....چهرهات را هم،
فقط برای خودش میخواهد....
#فرازی_از_وصیت_نامه_شهید
جوانان چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامی ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقی ، نه غربی ،ای کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود می آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک می ماليدند.
من زندگي را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم علي وار زيستن و علی وار شهيد شدن، حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست مي دارم شهادت در قاموس اسلام كاریترين ضربات را بر پيكر ظلم، جور،شرك و الحاد می زند و خواهد زد.
#شهید_حاج_محمدابراهیم_همت
#سـردار_عاشورایی_خیـبر
#فرمانده_لشکر۲۷حضرترسولﷺ
#سالروز_شهادت🌷
◻️تاریخ ولادت: ۱۳۳۴/۰۱/۱۲
◻️محل ولادت: شهرضا_اصفهان
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۷
◻️محل شهادت: جزیره مجنون
◻️عملیات : خیبر
•••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada🕊
دنبالِ گنج میگــــــــردند ...
به دنبالِ
#شهید
برای این روزهای نداریِ ما!!!
#آی_شهدا_جامانده_ام
•••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada🕊
میدان دفاع از حق
مَرد میخواهد
نه پوتین ...
#فرماندهلشکر۲۷حضرترسولﷺ
#شهید_محمدابراهیم_همت
#فرودگاه_دمشق_خرداد۶۱
•••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada🕊
روز مـــــرد روزی بـــــود
کہ پـــــدر از جنگ برگشت خانہ
امـــــا...
جورے ڪہ در #جیب جا مے شد
برگردن آویـــــزان...
#روز_مردان_واقعے_مبارک🌷
•••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada🕊
روز مرد و پدر بر تمامی پدران ایران زمین مبارک باشد.🌷
عزیزی تعریف می کرد وقتی که حاج قاسم فرمانده لشکر۴۱ثارلله کرمان بود در جلسه ای خانوادگی نشسته بودیم. دختر حاج قاسم روی پایش نشسته بود و از گرمای وجود پدر استفاده می کرد.
میهمانانی آمدند که در بین آنها دو دختر شهید بود.ایشان فرزند خود را روی زمین گذاشتند و آن دو کودک خردسالِ فرزند شهید را روی پای خود نشاندند.
حس و حال آن دو کودک آنچنان بود که گویی در آغوش پدر خود هستند...
#حاج_قاسم_روزت_مبارک❤️
✍"محمدصالحی"
•••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada🕊
نازد بہ خودش خدا کہ #حیدر دارد
دریاے فضائلے مطهر دارد🌸🍃
همتاے #علے نخواهد آمد واللہ
صد بار اگر کعبہ تَرَک بردارد🌸🍃
💞ولادت مولای متقیان حضرت علی «ع» مبارک باد."💞
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_دویست_و_پنحاهودوم
💢روزهای سخت دانشجویان فراری (۳)
احمد میگه: من شروع کردم به تهیه یه مایع خونی و اونو داخل دهانم گذاشتم و بچه ها با سرو صدا پرستار رو صدا زدن تا پرستار اومد من بالا آوردم و دیدن صحنه استفراغ خونی حسابی پرستار رو وحشت زده کرد و پزشک رو خبر کرد و سریع دستور اعزام فوری به بیمارستان بعقوبه صادر شد. همون شب حاج آقا باطنی و مسعود ماهوتچی و هاشم انتظاری هم موفق شدن و چهارتایی به بیمارستان بعقوبه اعزام شدیم. رسول و مصطفی هم بعدا اعزام شدن. حالا تیم کامل فرار داخل بیمارستان بعقوبه جمع شده بودیم.
مصطفی تهدید به عمل جراحی شد و مجبور شد فیلم بازی کردنو کنار بذاره و برگشت به قلعه.
رسول که فیلمش درد آپاندیس بود رو عمل کردن و آپاندیس سالمشو برداشتن. داستان جراحی رسول خیلی جالبه! و اما داستان رسول چیتگری،
رسول چیتگری از بچه های همدان بود. با هر دوز و کلکی که بود تونست عراقیا رو فریب بده و با داد و فریاد نشون می داد که آپاندیسش در شرایط بحرانی قرار داره و اگه عملش نکنن میترکه و میمیره. رسول با تمارض و زیرکی تونسته بود موافقت اونا رو برای اعزام بگیره. بچهها ریخته بودن دورش که رسول احتیاج به عمل آپاندیس داره و باید سریع به بیمارستان اعزام بشه. بالاخره رسول رو شبونه از آسایشگاه به درمانگاه اردوگاه و بعدش به بیمارستان بردن. ما منتظر خبر فرار ایشون و بقیه بودیم که بعد از چند روز در اردوگاه باز شد و رسول با شکم بخیه شده و یه جفت عصا وارد شد. بچهها دورشو گرفتن. چی شد؟ چرا اینجوری شدی. گفت: از من می پرسید چی شده ؟! از خودتون بپرسید. منو مریض کردید و فرستادید بیمارستان ، خدا بگم چیکارتان کنه، ببینید منو به چه روزی انداختید!
میگفت: منو بردن بیمارستان و خودم رو به شدت به مریضی زدم ، اینجام درد داره ، دارم میمیرم، یکی به دادم برسه، دکتر دلش سوخت و دستور بستری و عمل رو صادر کرد. اومد بالای سرم و گفت: چه دردی داری؟ گفتم : وسط شکمم درد می کنه، بعضی از وقتا کم و زیاد می شه، الان هم درد اومده پایین سمت راستم!
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_دویست_و_پنحاهوسوم
💢روزهای سخت دانشجویان فراری (4)
دکتر گفت : تهوع و استفراغ هم داری؟ گفتم :حالت تهوع دارم ، اما استفراغ نه! گفت: باید ازت آزمایش خون بگیرم. داشت قضیه جدی میشد و منم خوشحال بودم که تو آزمایش مشخص میشه که بیماری خاصی ندارم و نیاز به عمل ندارم. با ۴ تا قرص و کپسول تموم میشه میره پی کارش. آزمایش گرفته شد و نتیجه رو به دکتر نشون دادن. دکتر به من گفت : وضعیتت الان چطوره؟ گفتم : الحمدالله بهترم. گفت: ولی آزمایش چیز دیگهای رو نشان میده! باید حتما عمل بشی. خدایا چه غلطی کردم.! رسول میگفت هر چه گفتم: دکتر دارم بهتر میشم، شاید دل دردم مربوط به معده باشه، شاید مال ... فایده نداشت و بساط اتاق عمل آماده شد و منو با یه برانکارد بردن تو اتاق عمل! هر چه التماس کردم که خوبم، بهترم، بابا ولم کنید ، میخواید چند تا پشتک وارو بزنم ببینید که من چیزیم نیست. فِکر میکردن از عمل میترسم و گوششون بدهکار نبود.
سوزن بیهوشی رو فرو کردن و حالا هم در خدمت شما هستم. رسول میگفت: مرده شورشو ببره این دکتر رو که هیچی حالیش نبود و الکیالکی آپاندیس من بیچاره رو برداشت . فرار که نکردم هیچی با شکم پاره برگشتم. حالا اگه فرمایش دیگهای نیست برید گم شید میخوام برم استراحت کنم!.
احمد چلداوی میگه: دو نفر از تیم فرار خارج شدن و موندیم ۴ نفر. به آقای باطنی گفتن که آماده عمل جراحی قتق بشه. ایشون قبول نکرد و گفت من میتونم درد رو تحمل کنم و نیاز به عمل جراحی نیست و ایشون رو هم برگردوندن قلعه. سه نفر از اعضای تیمِ ۶ نفره جا موندن و موندیم ما سه نفر. هاشم انتظاری، مسعود ماهوتچی و من. مونده بودیم عملیات رو ادامه بدیم یا بیخیال بشیم. لیست بلند بالایی از اسامی بچههای مفقودالاثر داشتیم که می خواستیم با خودمون به ایران ببریم. یه سال و نیم از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ گذشته بود ولی همچنان عراق از دادن لیست اسرای مفقود به صلیب امتناع می کرد و معلوم نبود چه خیالی برامون در سر دارن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada