#خاطرات_شهید
●وقتے ضارب علی رو زد و ما اون رو به گوشه ای از خیابون کشیدیم، یک پیرمرد اومد گفت:
خوب شد همینو می خواستی؟ به تو چه ربطی داشت که دخالت کردی؟
علی با همان بدن بی جان گفت:
حاج آقا فکر کردم دختر شماست، من از ناموس شما دفاع کردم.
📎پ ن : 3 فروردین، سالروز آسمانی شدن شهید امر به معروف و نهی از منکر،
#علی_خلیلی را گرامی می داریم.
#شهید_علی_خلیلی
#سالروز_شهادت 🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●در خانه درهمه ی کارها به همسرشان کمک می کردند و مشوق خوبی برای همسر خود در تحصیل بودند.
●از وقتی که وارد این شغل شد، همیشه از شهید شدن خود می گفت و چون روستای ایشان شهید نداشت همیشه می گفت که من شهید رئیس آباد هستم.
●بسیار مهربان، صادق ، شوخ و مردمی بود به طوری که وقتی در جمعی حضور داشت ، سایرین ازحضورش لذت میبردند.
●به دلیل شلیک پهباد آمریکایی به کارگاهشون در جنوب بغداد #شهید_علی_یزدانی از پیکر مطهرش چیزی نمیمونه و شهید جعفری هم با نوای یا ابالفضل علیه السلام اربا اربا شد و مهمان ارباب خویش گردید.
#شهید_هادی_جعفری
#سالروز_شهادت_ولادت🌷
●ولادت : ۶۵/۱/۳ - آمل ، رئیس آباد
●شهادت: ۹۴/۱/۳ - نهروان عراق
●آرامگاه: آمل - گلزار شهدای رئیس آباد
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
●مداحی سپهبد قاسم سلیمانی در مسجد روستای پدری
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢 قسمت دویست و هفتاد و ششم
شرایط امام صادقی(علیه السلام)
اگه بخوام مقایسه دقیقی بین شرایط دو ماه پایانی اسارتمون با برههای از تاریخ اسلام بکنم، میتونم بگم وضعیت و شرایطی شبیه دوران امام باقر و صادق(علیهما السلام) برای ما فراهم اومده بود.
در اون زمان به علت درگیری بین بنی امیه و بنی عباس(لعنه الله علیهم) فراغت بالی برای این دو امام پیش اومد که بتونن بهترین استفاده رو از شرایط بنمایند و به نشر معارف اسلام ناب و تربیت شاگردان بسیار و ترویج مکتب تشیع بپردازن.
ما هم با درک صحیح از شرایط مطلوب پیش اومده و با اقتدا به اون دو امام هُمام، سعی کردیم همون روش رو در پیش بگیریم و دو ماه طلایی پیش رو داشتیم تا ضمن شور و نشاط آفرینی، زمینه و شرایط بسیار مناسب از لحاظ روحی روانی برای ورود پیروزمندانه بچهها به وطن رو فراهم کنیم. این بود که تمامی قید و بندها رو کنار گذاشته و حداکثر استفاده از شرایط پیش اومده رو بهعمل آوردیم.
🔅 نماز جماعتهای پرشور
از روز اول تبادل در ۲۶ مرداد دیگه نماز جماعت ۸۰ و ۱۰۰ نفری تو آسایشگاها برگزار میشد. صدای اذان نه تنها در داخل آسایشگاه حتی در هواخوری هم شنیده میشد و بلافاصله نماز جماعت اقامه میشد. در آسایشگاه (۱) حاج آقا خطیبی، در آسایشگاه (۲) حاج آقا عبادی نیا و در آسایشگاه (۳)هم حاج آقا باطنی اقامۀ نماز جماعت میکردن. وضعیتمون بالکل عوض شده بود و بیشتر شبیه مقر تیپ و لشکرای ایران، قبل از عملیات شده بود.
شبای جمعه دعای کمیل و شبای دیگه دعای توسل و زیارت عاشورا خونده میشد. وقتی وضعیت پیش اومده رو با سالای اول اسارت خصوصا توی تکریت ۱۱ مقایسه میکردم ، خدا رو بخاطر این همه نعمت و عظمت شکر میکردم و گاهی اصلا یادم میرفت که اسیر هستم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢 قسمت دویست و هفتاد و هفتم
مجازات خائنین و جاسوسها
با شروع تبادل اسرا، تعدای در حد ۱۸،۱۷ نفر از خائنین و جاسوسا و حتی نفوذیای منافقین رو به بند ۲ آوردن و میخواستن بصورت ناشناس اونا رو قاطی ما به ایران بفرستن. اینا کسایی بودن که در طول اسارت در اردوگاهای مختلف مرتکب جاسوسی و خیانت شده و باعث شهادت جمعی از بچه ها شده بودن و در بینشون چند نفر از نفوذیای منافقین هم وجود داشت. با ارتباطاتی که با سولهها داشتیم و از طریق اسرایی که در بیمارستان ردهه و بعقوبه بودن، اسامی و مشخصات این خائنین و شرح جنایاتشون بدستمون رسید کسایی بودند که همه مستحق مرگ بودن و باید بدست خود بچه ها مجازات میشدن.
یکی از اونا رو بنام رحمت من شناسایی کردم و برای مجازات به بچهها معرفی کردم. زمانی که در قلعه زندانی بودیم، با ارتباط دوستانهای که من با علیکُرده پیدا کرده بودم و این هم جزو همون دار و دسته بود و تصور میکرد، منم همفکرشون هستم، یه روز اومد پیش من و بعد از خوش و بش، نفرت خودشو از پاسدارا و بسیجیا رو بیان کرد و گفت: کاک رحمان من جزو کومله بودم و چند نفر از همین پاسدارها رو سر بریدم، حالا راست میگفت یا قپی در میکرد نمی دونم ! ولی عمق خباثتش رو با این جمله بیان کرد و میزان نفرتش از بچههای مظلوم سپاهی و بسیجی رو مشخص میکرد.
علاوه بر این مرتکب خیانت و جاسوسی هم شده بود و به احتمال زیاد یکی از همون نفوذیای ضد انقلاب بود. به هر حال این تعداد روزمهای بسیار خیانت بار داشتن وسالم و بدون مجازات در رفتنشون اونم بصورت ناشناس، ظلمی بزرگ در حق تموم اسرایی بود که در اردوگاهای مختلف توسط اینا اذیت و آزار شده و تعدادی هم بشهادت رسیده بودن.
کمیتۀ مجازات توسط بچهها تشکیل شد. عملیاتی شبیه عملیاتای دفاع مقدس با تعیین محورها و واحدای عمل کننده و رمز، طراحی و مقرر شد برای هر خائن سه نفر از بچه های قوی هیکل و رزمیکار مشخص بشه و در اطراف اونا قدم بزنن و وقتی که تمومی اکیپها افراد رو پیدا کردن و در جاهاشون مستقر شدند...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_نود_و_دوم
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 2 📿 3 📿 5 📿 8 📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿15 📿16 📿 17 📿 18 📿 19 📿 20 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 29 📿 30 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_742_379)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
576
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
•••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada
ڪاش اسم تو
آخرین ڪلامم باشد
پروانہ شدن
حُسن ختامم باشد..
مانند ڪبوترانِ
در خون خفتہ
عنوان #شهید
قبل نامم باشد..
#شهيد_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم
با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ...
●وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه ..
#ذاکر_با_اخلاص
#شهید_حسین_معز_غلامی
#سالروز_شهادت🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
وجودتان را . . .
با #عشق سرشته بودند ؛
و سرنوشت تان را با #شهادت
منطقه دالپری
خوزستان سال ۱۳۶۰
ﭘﯿﺶ ﺍﺯ #ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ_ﻓﺘﺢ_ﺍﻟﻤﺒﯿﻦ
ﺗﺠﻤﻊ ﮔﺮﺩﺍﻧﻬﺎﯼ ﻟﺸﮑﺮ۱۴ ﺍﻣﺎﻡﺣﺴﯿﻦ
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
● خیزش نیروهای حزبالله لبنان در خیابانهای قم
● جوانان لبنانی وابسته به جنبش مقاومت اسلامی حزبالله، در لبیک به فراخوان سیدحسن نصرالله، به یاری نیروهای جهادی قم شتافته و به مبارزه با شیوع کرونا مشغولند
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
مگر میشود هم شمع بود ...
هم پروانہ ...!
#سردار این چنین بود..
از او آموختم
باید بسوزم برای پروانہ شدن
نہ پروانہ ای برای سوختن...
#شهید_حاج_احمد_کاظمی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اولین انتشار
🎥 #ڪلیپ
●وقتی بعد از سه سال مادری با چفیه یادگاری فرزندش که از سوریه رسیده روبرو میشود....
●شهید #جاویدالاثر_مدافع_حرم علی جمشیدی که هنوز در بیابانهای خانطومان همراه دیگر شهدا جامانده است...💔
#نشرحداکثری
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: رحمان سلطانی
💢 قسمت دویست و هفتاد و هشتم
کمیته مجازات
با اعلام رمز از طرف کمیته مجازات، عملیات مجازات خائنین شروع شد. قبل از ظهر روز ۲۶ مرداد ۶۹ همزمان با روزِ آغازین تبادل اسرا و بعد از شناسایی محکومین، فرمان شروع عملیات با رمز مبارک یا فاطمه الزهرا(سلامالله علیها) آغاز شد و در عرض مدت کوتاهی بجز یکی دو نفر که ظاهراً به نحوی از ماجرا بو برده بودن و داخل توالتا خودشون رو پنهان کرده بودن، همه افراد بشدت مجازات شدن و بدنای کوفته و غرق به خونشون در جای جای زمین اردوگاه بر زمین افتاد.
هدف کشتن اونا نبود بلکه، کتککاری تا سر حد مرگ بود. با صداهای گوشخراش خائنین و مشاهده صحنۀ درگیری خونین داخل محوطه توسط نگهبانان بالای برجک های دیدبانی و با تصور این که در اردوگاه شورش شده، شروع کردن به تیراندازی و تیر هوایی زدن. در حین اجرای آتیش و صدای ممتد رگبار از بین بچهها فریادی بلند شد که پیراینده رو زدن. یکی از نگهبانا به عمد یا از روی دستپاچگی و عدم کنترل اسلحه در حین رگبار، تیراش بسمت بچه ها شلیک شد و یکی از اونا سینۀ حسین پیراینده رو شکافت و پیکر غرق بخونش افتاد وسط میدان درگیری.
با شهادت پیراینده که برای همهمون عزیز بود، اردوگاه مثل بمب منفجر شد و حالتی شبیه به شورش بخودش گرفت. بچهها پیکر شهید پیراینده رو بالای دستاشون گرفتن و دور اردوگاه میچرخیدن و شعار میدادن این سند جنایت صدام است. بعثیا برای ترسوندن بچه ها دیوار آسایشگاها رو به رگبار بستن و اردوگاه شده بود شبیه میدون جنگ و صحنۀ عملیات.
تعداد زیادی از عراقیا بیرون اردوگاه روی زانو نشسته بودن و تفنگاشون رو سمت ما گرفته بودن و آماده شلیک و منتظر فرمان اجرای آتیش بسمت بچهها بودن. فرمانده اردوگاه سررسید و داد زد سرشون که کسی تیراندازی نکنه. صدای تیراندازی قطع شد. اما بچهها خون تو چشماشون جمع شده بود و عدهای میخواستن به بعثیا حمله کنن و انتقام خون پیراینده رو بگیرن. بزرگترا افراد رو دعوت به آرامش کردن. جمع و جور کردن اوضاع تو اون شرایط بحرانی، خیلی مشکل بود. ساعتی بعد تعداد زیادی از بعثیا با کابل و چوب وارد اردوگاه شدن و به بچهها حمله کردن، بچهها هم متقابلا با سنگ به طرف اونا حمله کردن و باشون درگیر شدند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: رحمان سلطانی
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: رحمان سلطانی
💢 قسمت دویست و هفتاد و نهم
شورش در اردوگاه (۱)
برای اولین بار بود که ما به عراقیها می زدیم. تعداد ما چند برابر بود. بعثیا عقبنشینی کردن و پا به فرارگذاشتن و بچهها دو سه نفرشون رو با سنگ زدن. اردوگاه در قرق ما بود و بعثیا بیرون و پشت سیم خاردارا منتظر دستور فرمانده شون بودن. بوی خون میومد و هرآن احتمال داشت با وخیمتر شدن اوضاع فرمان آتیش صادر بشه و بچهها قتل و عام بشن. بعثیا برای حفاظت از جون خائنین، در اردوگاه رو باز کردن و اونا هم با همون سر و وضع درب و داغون و خون آلود در پناه بعثیا به بیرون از اردوگاه رفتن و دیگه هیچوقت اونا رو ندیدیم.
شایعاتی بعدًا منتشر شد که دو سه تاشون بعلت شدت جراحات وارده به درک واصل شدن و بقیه هم بعنوان پناهنده تحویل منافقین شدن.
با عملیات مجازات خائنین و دخالت بعثیا و شهادت پیراینده، اوضاع داشت بحرانی و از کنترل خارج میشد که با دخالت بزرگترا و روحانیون اردوگاه و افراد شاخص و دعوتِ بچهها به آرامش کمکم اوضاع آروم شد. از این میترسیدیم تو این روزای پایانی تعدادی از بچه ها شهید بشن. با هر زحمتی بود جوِّ ملتهب اردوگاه فروکش کرد. شهید پیراینده رو بردن بهداری. حفظ جون بچهها دغدغۀ اصلی ما شده بود و تموم تلاشمون این بود که دیگه کسی شهید نشه و خونوادههای چشم انتظار تو این روزهای پایانی عزادار بچههاشون نشن. با هر زحمتی بود، بچهها به داخل آسایشگاها هدایت شدن و جلسات شور و مشورت داخل آسایشگاه برای مدیریت کردن بحران شروع شد. بعثیا که اوضاع رو نسبتا عادی دیدن با تعداد زیادی وارد شدن و بدون درگیری مجدد با بچهها در آسایشگاها رو قفل کردن و همه رفتن بیرون اردوگاه و کسی داخل نموند.
عراقیا نگران سرایت شورش اردوگاه کوچیک ما به سولههایی بود که ۵۰۰۰ اسیر روزهای پایانی جنگ در اونجا نگهداری میشد. اگر این اتفاق میفتاد و فاجعهای رخ میداد و تعداد زیادی از اسرا کشته میشدن، قضیه برای عراق مشکل میشد و با رسیدن این خبر به ایران احتمال شعلهور شدن مجدد جنگ بود. صدام میخواست از ناحیه ایران خیالش راحت باشه و تبادل اسرا هم شروع شده بود و اونا نمیخواستن، بین عراق و ایران مشکل جدیدی پیش بیاد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_نود_و_دوم
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 3 📿 5 📿 8 📿 9 📿 10 📿 11 📿 13 📿 14 📿15 📿16 📿 17 📿 18 📿 19 📿 20 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 29 📿 30 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_742_379)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
577
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
•••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada
سر سپردند و سر فدا ڪردند
ارباً اربا، مُقَطَعُ الاعَضاء
ذڪر لبهایشان دمِ آخر
" لَڪَ لبیڪ #زینب_ڪبری"
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_هادی_طارمی 🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#از_بیسیم_چی_به_ملت:
●مبادا ضعف برخے مسئولان شما را ضعیف ڪند...
●مبادا دنیازدگے برخے مدیران شما را از هوادارے انقلاب دور ڪند...
ما رزمندگان تا #آخرین_نفس پای انقلاب هستیم شما چطور؟
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#فرازے_از_وصیت_نامہ
●برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید
برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید :
خداوندا نه برای بهشت و نه برای شهادت ، اگر تو ما را در جهنمت بیندازی
فـقط از مـا راضی باشی
برای مـا کافـی است .
#شهید_علی_چیت_سازیان🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
ای رهروان کوی شهادت سفر بخیر
ای راهیان راه سعادت سفر بخیر
ای غنچه های پرپر میدان #عشق
ای ڪاروان شرع و طریقت سفر بخیر
نام شما به صفحه تاریـخ ثبت شد
ای مومنان دین و دیانت سفر بخیر...
📎پ ن: رزمندگان گردان حضرت علی اکبر علیه السلام؛ لشکر مقدس ۳۱ عاشورا؛
#عملیات_بیت_المقدس_۲🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
● راز سـوزناڪ شهیدۍ کہ روۍ سیمهاۍ خـاردار قتلگـاه فکہ ....
#شهیدۍڪهاقتـداربهحضرتزهراسڪرد
.
.
•••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: رحمان سلطانی
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: رحمان سلطانی
💢 قسمت دویست و هشتادم
شورش در اردوگاه(۲)
فرمانده های بعثی بشدت دستپاچه شده بودن و به هر صورتی میخواستن قضیه رو سریع فیصله بدن و ما هم خوب این قضیه رو فهمیده بودیم و نمیخواستیم براحتی ازین مسئله صرفنظر کنیم و خون شهید پیراینده پایمال بشه. مرداد ماه بود و گرمای هوا بیداد میکرد. بلافاصله برق اردگاه رو قطع کردن و آب رو روی ما بستن و سهمیهی غذا هم قطع شد و ما در تحریم کامل قرار گرفتیم. هوای داخل آسایشگاها بشدت داغ شده بود و چند ساعت بعد تشنگی بر ما غلبه کرد. میخواستن با اعمال فشار بر ما تسلیم بشیم و دست از شورش برداریم، اما قضیه بر عکس شد و اون طوریکه بعثیا میخواستن پیش نرفت. به این نتیجه رسیدیم که نباید ساکت بمونیم و هر طور شده صدامون رو بگوش بچههای سولهها که فاصله زیادی با ما نداشتن برسونیم و اونا رو با خودمون همصدا کنیم.
همه با هم و هماهنگ تمومی آسایشگاها شروع کردیم به تکبیر گفتن. هر کس هر چه در توان داشت، بلند تکبیر میگفت. همزمان تعدادی زیادی قاشق و کاسه ها رو به شیشهها و دیوارا میکوبیدن و اردوگاه یکپارچه شده بود تکبیر و صدا.
صدای ما بگوش سولهها رسیده بود. بعثیا با حقه و دروغ به اونا گفته بودن که اینا بخاطر آغاز تبادل و آزادی جشن گرفتن و دارن خوشی میکنن. همزمان سراسیمه تلاش میکردن که اوضاع رو تحت کنترل در بیارن و شورش بخوابه. شورش اسرا تو اون شرایط حساس براشون خیلی گران تموم میشد خیلی سریع به مقامات بالا گزارش دادن و نیمههای شب بود که نماینده صدام سپهبد حمید نصیر معاون صدام و مسئول بنیاد قربانیان جنگ(معادل بنیاد شهید ایران) به اردوگاه اومد و وارد مذاکره با نمایندگان بچهها شد. مهندس خالدی آلمانی بلد بود و اونم آلمانی میفهمید. مقداری با هم صحبت کردن. مهندس خالدی شرایط ما رو برای پایان دادن به شورش و تحصن رو به ایشون گفت و ایشون هم پذیرفت و قول داد که همۀ اونا رو انجام بده. ایشون هم خواستار پایان دادن به شورش و تحصن بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: رحمان سلطانی
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: رحمان سلطانی
💢 قسمت دویست و هشتاد و یکم
شورش در اردوگاه (۳)
شرایط ما این بود که اولاً پیکر شهید پیراینده رو برگردونن اردوگاه و بچه ها تو هواخوری اونو تشییع کنن و همزمان با تبادل ما، پیکر شهید هم همراه ما به ایران فرستاده بشه. دیگه این که تا روز برگشتن به ایران به عنوان عزاداری محاسن رو نتراشیم و طبق آداب و رسوم خودمون برای شهید عزاداری کنیم و شرط آخرمون هم این بود که قاتل شهید پیراینده محاکمه و مجازات بشه. سپهبد حمید نصیر چارهای نداشت جز که شرایط رو بپذیره. در غیر این صورت شاید جایگاه و درجهشو از دست میداد و اگه اخلالی در روند صلح بین ایران و عراق پیش میومد متهم ردیف اول او بود. اگر چه خیلی سختش بود و میدید اسرایی که تا دیروز زیر کابل و شکنجه اونا بودن حالا اینقد پررو شدن که برای معاون صدام شرط و شروط تعیین میکنن، ولی به هر حال شرایط اقتضا میکرد که تسلیم خواسته ما بشه، ولی قول گرفت که مراسمات بی سر و صدا و شعار دادن انجام بشه و ما هم پذیرفتیم.
حمید نصیر رفت و گفت فردا نمایندههایی رو می فرسته اردوگاه و شما هم نمایندههاتون رو معین کنید که با هم مذاکره کنن و توافق حاصل بشه. فرداش تعدادی از افسرای بعثی وارد اردوگاه شدن و سه نفر از اونا با نماینده سه آسایشگاه بند یک مذاکراتشون رو شروع کردن. از طرف آسایشگاه یک، من با یه سرگرد بعثی وارد مذاکره شدم و دو نفر دیگه هم تو آسایشگاه ۲ و ۳ با دو افسر دیگه در حال مذاکره بودن. هنوز درِ آسایشگاها بسته بود و ما از پشت پنجره با افسرای بعثی مذاکره میکردیم. هر سه نماینده شرایطمون همون بود که از قبل بین تموم بچه ها هماهنگ شده بود. ما روی خواسته هامون پافشاری کردیم و اونا هم به ظاهر قبول کردن. مذاکرات به نتیجه رسید و ما هم به شورش و تحصن پایان دادیم.
سریع بچه های نقاش عکس بزرگی از شهید پیراینده کشیدن و آسایشگاه یک بعنوان محل مراسم ختم تعیین شد. تعدادی از بچهها به رسم ایران شال عزا دور گردن انداختن و سرپا ایستادن و ابتدا همه آسایشگاها دسته دسته وارد میشدن و فاتحه میخوندن و میرفتن و عدهای دیگه وارد میشدن و قاریای قرآن هم مرتب با صوت زیبا قرآن میخوندن. فرمانده اردوگاه خواستار این شد که افسرا و نگهبانای عراقی در مراسم ختم شرکت کنن. مسئله رو به شور گذاشتیم تعدادی موافق بودن و برخی هم مخالفت میکردن و میگفتن اینا قاتل شهید پیراینده هستن و نباید بیان تو مجلس ختم ما. اما اونا رو متقاعد کردیم که این مسئله به صلاح و مصلحت خود ماست و نهایتا اجازه پیدا کردن که بیان در مجلس ختم ما شرکت کنن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_نود_و_دوم
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 3 📿 5 📿 8 📿 9 📿 10 📿 11 📿 13 📿 14 📿15 📿16 📿 17 📿 18 📿 19 📿 20 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 29 📿 30 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_742_379)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊