#خبر_فوری
از پیکر چاک چاک اثر آوردند
زان یار سفر کرده؛ خبر آوردند
میهمان دارم چه مهمانانی
شهدای کربلای خان طومان
#شهید_سعید_کمالی و #شهید_علی_جمشیدی 🌷
#خوش_امدین_مسافرای_خان_طومان
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
22.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ڪلیپ
🔺علی آقا خوش اومدی
سفر بخیر عزیزم ...
#عشق_داره_برمیگرده
#شهید_علی_جمشیدی 🌷
#خوش_امدین_مسافرای_خان_طومان
j๑ïท ➺ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #کدامین_گل ✍خاطرات شهید فرهاد شاهچرا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #کدامین_گل
✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی
● #قسمت_یازدهم
●نویسنده :مجیدخادم
از همان کوچه روبهرو طنابی به طرفش پرتاب شد.بار اول نرسید و دوباره جمع شد توی کوچه و بار دوم سرطناب افتاد جلوی پایش . خسته جهید و با دو دست حریصانه طناب را چنگ زد. یکی دو تیر کنارش روی آسفالت کمانه کرد سر دیگر طناب از توی کوچه روی آسفالت کشیدش تا لب جوی پیاده رو و بعد دو نفر با سرعت و نیم خم و راست دویدند و دست و پایش را گرفتند و کشیدن توی کوچه.
آنجا دو سه مجروح دیگر هم بودند که پیکان استیشنی داشت عقب سوارشان میکرد تا ببردشان توی کوچه پروانه.
کنار دیوار کپه سنگ جمع کرده بودند و کنارش صندوق چوبی کوچکی با چهار شیشه پر از مایع که سرشان فتیله داشتند
یکیش روشن شد و کسی دوید و پرتش کرد به ساختمان ساواک .به دیوار بیرونش خورد و منفجر شد صدای گلوله ها لحظهای بیشتر و مداوم شد و با شعله پای دیوار که خاموش میشد قطع شد و بقیه سنگ و آجر پرت می کردند به طرف صدای شلیک ها.
تا خود بازار و زندان کریم خان و شهربانی چسبیده به آن بود و از همین بود دود و شعار و سنگ و شلیک.ماشین هایی که آدم می آوردند و مجروح می بردند آمبولانس هایی که توی کوچه ها داد می زدند« ملافه »مردمی که از خانه ها ملحفه می آوردند.کپه کپه یا از ترس، از پنجره پرت میکردند کف کوچه ملحفههای سفید به رنگی بعضی ها را همان موقع از روی تشک و پتو باز کرده بودند و در سوزن قفلی بهشان مانده بود.
دو پرستار مرد ملحفه ها را از کف کوچه و خیابان جمع می کردند یا از دست زنها می گرفتند و می ریختن توی آمبولانس در حال حرکت.
ساعت نزدیک ۳ بود . جلوی دانشگاه چهارراه ادبیات سخنرانی سرپایی تمام شده بود اضافه شلوغ تظاهرات می خواست به سمت پادگان مرکز پیاده حرکت کند یکی توی جمع داد میزد :«منظم.منظم»
توی حیاط دانشگاه شهناز با مریم و طاهره حرف می زدند خبری از فرهاد پیدا نکرده بودند ولی طاهره از مجروحیت توی بیمارستان شیراز شنیده بود که فرهاد را دیده نزدیک کلانتری ۳ که سقوط کرده بود وسط درگیری سالم.
نزدیک ظهر همان روز ،روی پشت بام بانک ملی سنگر گرفته بود.
با صدای کمانه کردن تیر روی دیوار بانک سرش را می دزدید. تیرها از روبرو می آمدند از روی پشت بام شهربانی کل و کلانتری یک.
یک خیابان بین آنها و بانکملی فاصله است. مردم از همه طرف به همان خیابان هجوم آورده اند و شهربانی را سنگباران کردهاند. چسبیده به پشت شهربانی زندان کریم خان است و چند مغازه آن طرفتر شهربانی کلانتری یک.
کل مجموعه را از چهار طرف خیابانها محاصره کردهاند .
از بالای دیوار های بلند زندان و از بین کنگرههای برج های چهار گوشه از سربازها به خیابان تیر می اندازند مردم می دوند و سنگ می اندازند و پناه می گیرند و هر لحظه تعدادشان بیشتر می شود.
انگار کل شهر مچاله شده تا زندان بزرگ را توی چند گشت زندانی کند پشت زندان سمت مسجد سپهسالار تیراندازی کمتر بود.صدای تیر که می آمد میدویدند پشت درخت ها و دیوارها و توی کوچه ها بعد دوباره بیرون می ریختند با دست پر سنگ میانداختند و کوکتل مولوتوف.
تیرهایی که شلیک می شدند بیشتر به در و دیوار می خوردند سربازهای روی برج ها هم میترسیدند درست نشانه گیری کنند فقط تک تیر شلیک می کردند تا مردم را بترساند .گاهی هم کسی تیر می خورد یکی از مردم از جلوی مسجد با کلت کمری ۳ تیر پشت سر هم شلیک کرد به کنگرههای روی برد و پرید پشت کیوسک تلفن.
شیشه های کیوسک که از جواب شلیک پایین ریخت، از پشت باجه پرید بیرون و با ۲ تیر هوایی دوید توی مسجد.
سمت دیگر زندان طرف میدان قدیم, یکی دونفر کف خیابان تیر خورده و افتاده بودند یکی شان که توی پایش تیر خورده بود خودش را روی زمین کشید و تا کنار جو پرید و خودش را انداخت داخل جوی آب.
درگیری اصلی جلوی در شهربانی بود، روبروی بانک ملی. روی پشت بام بانک مسلح بودند فرهاد هم بینشان بود و به جای بلندگوی دستی بزرگش اینبار مسلسلی بزرگ همراهش بود. شلیک رگبار مسلسل جهت همه تیر هایی که از سمت شهربانی می آمد را به سوی پشت بام بانک کشیده بود.
سرباز ها و افسرها جرات نمی کردند از کلانتری و شهربانی بیرون بیایند تا به بانک برسند و مردم هم جرات نمی کردند در شهربانی نزدیک شوند فقط گلولههای کج هدف و ترس آلود رد و بدل می شدند.
محمود دوکوهکی هم کنار فرهاد دراز کشیده و با ام یک تیراندازی میکند چند نفر دیگر ردیف کنار هم به آنها که سنگ میاندازند پشت سر آنها سنگر گرفتهاند.
دوکوهکی لحظهای سرش را بالا میآورد تا شلیک کند که پسرش می سوزد از ماست شدن گلولهای و سوزش و درد شب آذر به سرش را پایین می برد و رو برمی گرداند تا به پشت سری ها بگوید سرتان را بالا نکنید که دیگر دیر شده است. تیر مستقیم به نفر پشتی خورده و صورتش را از هم پاشیده
ادامه دارد..✒️
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_پنجمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 26 📿 27 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_779_754)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#اطلاعیه
سلام دوستان ما برای کانال سنگرشهدا به یک خادم خانم احتیاج داریم..هرکسی که این شرایط و داره بهم پیام بده..
1⃣ شناخت کامل نسبت به شهدا داشته باشه
2⃣ علاقه داشته باشه به خادمی شهدا
3⃣اعتقاد به شهدا داشته باشه (این خیلی برام مهم هست)
4⃣ سابقه فعالیت داشته باشه قبلا کانال فعالیت کرده باشه..پست زدن و ویراش پست بلد باشه
5⃣فعال باشه وقتش ازاد باشه
6⃣ خانم باشه جهت همکاری با خادم های خانم کانال
7⃣اگر فتوشاپ هم بلد باشه عالیه
اگر شرایط بالا رو دارید به این ای دی پیام بدید
@FF8141
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
•
#بسم_رب_مادر
.
گره های کفن ات را که مادرت دید
یاد پر قنداقه ات افتاد
هوایی شده دوباره برایت لالایی بخواند..🥀🖤
#شهید_علی_جمشیدی 🌷
#مسافر_خان_طومان
#خوش_امدی_فدایی_بی_بی
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
35
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_سعید_کمالی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
بخـند!
لبخنـد تــو
تمام منحنی هــای جهان را
بـی اعتبــار می کند...
#دلتنگتیم_سردار
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#زیباترین_شهادت
ابراهیم می گفت:
اگه جایی بمانی کہ دست احدی بهت نرسہ،
کسی تو رو نشناسہ، خودت باشی و آقا
مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره،
این خوشگلترین شهـادتہ...
📎پ.ن: به یاد شهید گمنام کانال کمیل...
دست ما رو هم بگیر #داشابرام
تو پلاکت را دادی که گمنام شوی
من دویدم که نامدار شوم
حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام تو در دل تمام انسانها
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#فرازی_از_وصیت_نامہ
خــدایا!
همیشه خواستم ڪه
سـراسر وجــودم را
از عشق خودت پُر ڪنی|❤️|
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#مسافر_خان_طومان
●همسر شهید سعيد کمالی: پیکر همسرم پس از تفحص به کشور بازگشته و اکنون در معراج شهدای تهران است اما ما هنوز سعید را ندیدیم.
●همسر این شهید گفت: در دیداری که با حاج قاسم داشتیم به او گفتم: «ببخشید سردار می تونم یک سئوال بپرسم؟ گفت: بله.پرسیدم: از شهدای خانطومان خبری نیست، پیکر همسرم و چند شهید دیگر هنوز برنگشته، و با حالت مستأصل گفتم: بالاخره برمی گردن ؟! حاجی دوباره چند لحظه سکوت کرد و بعد سه مرتبه گفت: میان، میان، میان.
●مادر همسرم مجدد گفت: پسرم دوست داشت گمنام باشد، شاید خودش اینجور می خواهد و برای همین برنمی گردد. سردار گفت: آقا سعید به خاطر دل همسرش هم شده برمی گرده»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_سعید_کمالی🌷
#مسافر_خان_طومان
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊