eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 24 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_علی_نظری🌸🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
طرح لبخنـــــدت بہ تنهایـے ، دلیل زیبا شروع ڪـــردن امـــروزم هست.. نگـــاهم کن! #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سرتان، سربلند؛ دل‌تان، سر به‌زیر.. نه ستمگرید، نه ستم‌پذیر... که چراغ راهتان: «لاتَظلِمونَ و لاتُظلَمون» 🔹اشاره به آیه ۲۷۹، سوره بقره ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍بعد از یک ماه تلاش بی‌ثمر، گروه تفحص، یکی از بچه‌های تفحص که سید هم هست گوشه‌ای نشسته بود زار زار گریه می‌کرد؛ یکدفعه بلند شد و گفت «نوری دیدم، فوق العاده زیبا؛ تا به حال همچین نوری ندیده بودم» شروع کردیم به جستجو و بعد از پیدا کردن پارچه یک پیراهن و جستجوی بیشتر 25 شهید را با بدن سالم یافتیم. ✍سالم بودن بدن این شهیدان حامل پیامی برای جامعه و جوان‌های ما است و بنده عاجزم از بیان آن؛ شما باید به اهل آن مراجعه کنید و گمان نکنید با یک یا 2 سال به دست می‌آید، نه! رازش دست امام زمان (عج) است. جبهه، عالمی داشت؛ آمدن اسرا، دنیایی بود، پیدا کردن شهدا هم عالمی دارد و همه به لطف خدا، فاطمه زهرا(س)، امام حسین(ع) و امام زمان(عج). ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
پنج شنبه ها به نیّت دیدارِ چشمِ ٺو جانَم به کف گرفته و خیرات می کنم ... هدیه به روح پاک و مطهر شـهدا صلوات 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
بعضـــے ها از آبِ گل ‌آلود.... ماهــــے....! نَه....! راه معراج مـــے گیرند ...😭😭 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#شب_زیارتی_ارباب وقتے تمامـِ دنیایت را بهـ شوق حرمش میگذرانے.. وقتے نفسهایت بهـ عشق ڪربلایش بیرون مےآید... دورے از حرمش میڪشد تو را #نفس_‌میزنم_‌بہ_‌‌شوق_‌وصالت iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣9⃣1⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 192 صبح فردا سه نفر برای شکایت خدمت صمد آقا رفته بودند؛ اولی محمود دولتی بود. گویا شب قبل همزمان با شیطنت ما محمود دولتی و چند نفر دیگر از بچه ها که برای شناسایی به مواضع دشمن رفته بودند در بازگشت گم شده و سر از پد ما درآورده بودند. دیده بودند که آنجا نگهبانی نیست و از همانجا بالا آمده بودند. البته از عنایت خدا بود که در آن لحظات ما آنها را ندیده بودیم چون اگر میدیدیم شان به تصور اینکه نیروهای دشمن اند، تیراندازی میکردیم. محمود دولتی اول صبح پیش صمد آقا رفته بود و گفته بود: «ما ساعت یک دیشب نزدیک پد پنج بودیم. اونجا نگهبان نداشت!» ما را صدا کردند. ما هم کم نیاوردیم و گفتیم ما خودمان آنها را دیشب دیدیم و شناختیم، برای همین نزدیم شان! طوری می گفتیم که باور کردند و به جای شکایت شروع به تشکر و معذرت خواهی کردند که: «ای والله شما ما رو توی آب شناختین و...» از آن طرف همت در حالی که توپش پر بود، آمده بود که «دیشب تدارکات من رفته... اینا تدارکاتمو خالی کردن!» میگفت و مرتب مثل مسیحی ها روی سینه اش صلیب میکشید! عادت عجیبی بود که از همت میدیدیم و خنده مان میگرفت. اما از آنجا که قبل از او دروغهای ما راست از آب درآمده بود کسی حرفهای او را باور نمیکرد. او با جلز و ولز میگفت: «بابا و سید دیشب همه پسته های منو خوردن!» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣9⃣1⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 193 صمد آقا هم می گفت: «قبل از تو هم یکی اومده بود از اینا شکایت میکرد، آخرش معلوم شد که حق با ایناس. شما هم هر چی کم می آری سر این سید میندازی!» قیافه مظلومی به خودم گرفته بودم. حالا نوبت حاج غلام بود که سراغ خودم بیاید: «سید! من دیگه نگهبانی تو رو نمیخوام!» صبح دلپذیری بود! بنا به قول مسئول دسته مان تا زمانی که در پد بودیم از نگهبانی معاف بودم مگر اینکه خودم داوطلب شوم که البته فقط برای پاسبخش شدن داوطلب میشدم. جزیره با سایر خطوط عملیاتی فرق داشت. اینجا دیگر حضور رو در روی دشمن مطرح نبود. تنها راه روبه رو شدن با عراقیها آبراه ها و نیزارها بود. محدوده خشکی هم جای کوچکی بود که اگر شوخی ها و روابط صمیمی بچه ها نبود تحمل آن شرایط دشوارتر میشد. یکی از سرگرمیهای بچه ها در جزیره ماهی گیری بود. دو سه روزی از حضور ما در جزیره می گذشت و من هنوز نتوانسته بودم ماهی بگیرم. از قبل که فهمیده بودیم به جزیره خواهیم رفت با تور ماهیگیری و لوازم تکمیل به جزیره آمده بودیم اما در آن چند روز با آن تور چیزی گیرم نیامده بود. بچه ها که تقلای مرا می دیدند، گفتند: «اینجا با نارنجکهای صوتی میشه راحت ماهی گرفت.» البته نارنجکهای صوتی در آن شرایط بلااستفاده بودند و بچهها هم گاهی از آنها برای صید ماهی استفاده میکردند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✧✦•﷽‌ ✧✦• ✍سلام همسنگری های عزیز ما قصد داریم را برای یک خانواده ۳۵درصد و نیازمند جمع اوری کنیم مشکلات مالی زیادی دارن ۴تافرزند هم دارند امرار معاش براشون خیلی سخت شده مهم نیست چه مقدار میتونیم کمک کنیم مهم اینه که بی تفاوت نباشیم چنانچه کسی قصد داره در این امر خیر شریک بشه با ای دی زیر هماهنگ کنه @FF8141 باتشکر🌹🌹
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 25 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_علی_رضا_قلی_پور🌸🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
صبح آمد وخاطرات شادت اینجاست عطرتن وخنده هاے نابت اینجاست در باورِ من نیست نباشے دیگر تصویرِ رخِ پُر تب وتابت اینجاست.. #شهید_جلال_حبیب_الله_پور #صبح_آدینه_بخیر🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
#یا_صاحب_الزمان آنانڪہ قلب‌شان ... زِ تو رخصت گرفته بـود سربندشان بہ نام تو زینت گرفته بود #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✍ماهی یکبار به قبرستان شهدا بروید و درس مبارزه و ایثار و گذشتن از دنیا و پیوستن به شهدای صدر اسلام را فرا گیرید.سعی را بر جذب نیروهای جوان بگذارید، نه دفع آنان. سعی کنید تحمل عقیده مخالف را داشته باشید مانند شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی. از اختلافات داخلی به خاطر رضای خدا و خون شهدای انقلاب اسلامی بپرهیزید. 📚کتاب سوی دیار عاشقان، صفحه 22 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
یک دسٺــ بر سر و دسٺــِ دگر بہ سینہ‌ام.. یعنے کہ این ســر و جانم، فــداے ٺــو...✨ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
با ضدانقلاب داخلے بہ شدت مبارزه ڪنید و نگذارید ڪہ شوم خودشان را بہ ثمر برسانند. در راه از جان و مال خود بگذرید و براے رضاےخداوند بزرگ قدم بردارید.✨ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
: مملکتی را که شهـدا پاک کرده اند، آلوده نکنیم...✨ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣9⃣1⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 194 من هم تورم را جمع کردم و یاد گرفتم چطور با نارنجکهای صوتی ماهی بگیرم. وقتی نارنجک را زود می انداختیم نارنجک به عمق آب میرفت و برای هدف ما زیاد کارآیی نداشت اما وقتی ضامن نارنجک را می کشیدیم و زمانکشی میکردیم، نارنجک در فاصله کمی با سطح آب منفجر میشد. بار اول که به همین ترتیب نارنجکی انداختم در ناباوری دیدم سطح آب پر از ماهی شد! ماهیها بر اثر انفجار نارنجک صوتی موج زده شده و دو سه دقیقه روی آب معلق ماندند. بعد از آن دوباره به جنب و جوش افتاده و فرار کردند! قلق کار دستم آمد. بعد از انفجار نارنجک سریع دست به کار میشدم و حدود نیم گونی ماهی زنده از روی آب جمع میکردم. این ماهیها را می پختیم و با دوستان میخوردیم یا به راننده های ماشین تدارکات و نیروهای مخابرات میدادیم. یک روز مونسی پیش برادر صمد زبردست رفته و گفته بود چطور با نارنجک ماهی میگیرم. صمد آقا سراغم آمد و گفت: «آقا سید! بچه ها میگن تو نارنجک میندازی و ماهی میگیری!» ـ کی میگه؟! ـ مونسی! ـ دروغ میگه! صمد آقا نگاهی به انبوه ماهی هایی که گرفته بودم کرد و گفت: «پس این ماهیها رو چطور گرفتی؟» ـ عراق خمپاره زد افتاد اینجا. من هم از فرصت استفاده کردم! ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣9⃣1⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 195 صمد آقا زل زد توی چشمانم و گفت: «الان یه ماهه من اینجام ندیدم خمپارۀ عراقیها این دور و بر بیفته! تو دو روزه اومدی میگی اینجا خمپاره افتاده!» از رو نرفتم: «صمد آقا! من که از عراقیها وعده نداشتم اینجا رو میزنن یا نه! حالا که زدن و من ماهی گرفتم...!» فاصله سوله صمد آقا با محل ما حدود پانصد متر بود، از قضا خمپاره عراقیها هم گاهی در محدوده پنجاه متری می افتاد ولی آنجا که من ماهی گرفته بودم واقعاً خمپاره ای نیفتاده بود. صمد آقا سربه سرم نگذاشت و با لبخندی از من دور شد. انصافاً خیلی از دوستان با شلوغی های من کنار می آمدند. بعد از رفتن او وقتی سرگرم تمیز کردن ماهی ها بودم سروکلۀ مونسی پیدا شد و گفت: «آقا سید! یه دونه ماهی هم به من بدین...» ـ نمیشه! آخه اینا خمپاره خوردن! وقت خوبی برای تسویه حساب بود. بنده خدا آخرش گفت: «بابا دیگه کاری به کارت ندارم! تو هر کاری بکنی من به کسی نمیگم!» اما من کوتاه نیامدم و بعد از آن قضیه او را از سنگرمان بیرون کردیم. در جزیره از شدت رطوبت همیشه خیس بودیم. برای همین و به دلیل جلوگیری از رماتیسم، بیشترین غذایی که در آن منطقه به ما داده میشد، سیر با ماست بود اما من به آن قانع نبودم و در طول مدتی که در جزیره ماندیم خیلی کم از غذای لشکر استفاده کردم! ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ لــطــفــا جــزهاے انــتــخــابــیــ خــود را بــه اے دے زیــر بــفــرســتــیــد.. @FF8141 🌷12🌷13🌷15🌷26🌷 وتــعــداد صــلــوات هاے خــود را اعــلــام ڪــنــیــد تــا ڪــنــونــ صــلــوات خــتــم شــده⇩⇩⇩@ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 26 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: 🌸🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
نگاه را مے رباید ...!!! هر آن ڪس ڪه زیباست و تو زیباترینیے اے شهید...!! 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
خوشا بہ حال آن ڪسانے ڪہ رفتند و ڪلمہ لا برلب داشتند. لا بہ همہ #لذائذ زندگانے، لا بہ هواے نفس، لا بہ احساسات مادر، لا بہ عواطف✨ و لبيڪ بہ هَل مِن ناصر ينصرنے. #شهید_غلامحسین_طالبے @sangarshohada🕊
#حامد_واقعی این روزها سریال #پدر مورد تمسخر قرار گرفته است ومتهم به دور از واقعیت بودن میشود فقط بخاطر فرارشخصیت فیلم حامد از... #تصویر_باز_شود #شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍کنارشهرک محل زندگیمان باغ سبزے کاری بود،هر ازگاهی"حاج حمید"بہ آنجا سَری میزد بہ پیرمردی کہ آنجا مشغول کار بود کمک میکرد،یکبارازنماز جمعہ برمیگشتیم کہ حاج حمیدگفت: بنظرت سَری بہ پیرمردسبزی کار بزنیم از احوالاتش با خبر بشیم؟!مدت زیادی بود کہ به خاطر جابجایے خبری ازاو نداشتیم. زمانیکہ رسیدیم پیرمرد مشغول بیل زدن بود حاج حمیدجلورفت بعداز احوال پرسی،بیل را از او گرفت مشغول بیل زدن شد،پیرمرد سبزے کار چند دستہ سبزی بہ حاج حمید داد. ✍سبزیها را پیش من آورد وگفت:این سبزیها را بجاے دست مزد بہ من داد. گفتم:ازخانمم میپرسم اگر نیاز داره بر میدارم.گفتم: نہ سبزی احتیاج نداریم. در ضمن شما هم کہ فی سبیل اللّه کار کردی.بعدازشهادتش یکی ازهمسایہ ها به پیرمردگفتہ بود کہ حاج حمید شهید شده. ✍پیرمرد با گریہ گفته بود من فکرکردم اون آدم بیکارے است که بہ من کمک میکرد. اصلاً نمیدونستم شغلی بہ این مهمی داره و سردار سپاهہ... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊