یڪ نفــر حسرت
لبخند تـو را مـیبـارد...
#خنده ڪـن عـشق
نمک گیـــر شود بعـــد بـرو...
#سردار_دلها
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ↬ @sangarshohada🕊
#خاطرات_شهید
●همیشه می گفت، نکند جنگ تمام شود و ما جز خانواده شهدا نباشیم. اصلاً زشت است که خانواده ما یک شهید نداشته باشد. آنقدر چهره اش نور داشت که گاهی در نور چهره اش غرق می شدم. مدتی بود که می خواستم حرفی به خیرالله بزنم و چیزی از او بخواهم اما نمی توانستم. روزی با ماشین از یکی جاده های مرودشت عبور می کردیم، صحبت های ما از جنگ بود و شهدا. دل به دریا زدم و به خیرالله گفتم: «خیرالله می دانم که تو شهید می شوی، دوست دارم مرا نصیحتی کنی که همیشه از شما برایم یادگار بماند.»
●خندید و گفت: «خدا از زبانت بشنود که من شهید شوم. اما نصیحت: اول نمازت راترک نکن، اگر نمازت را بخوانی خود به خود تمام اعمالت درست می شود دوم در انتخاب دوست خیلی دقت کن!»
آخرین روزهای جنگ بود، تیرماه سال 67 که در جزیره مجنون، پس از سال ها جهاد به آرزویش رسید...
#شهیدخیرالله_الطافی🌷
#شهدای_فارس
●سمت: فرمانده گردان
●شهادت:۱۳۶۷/۴/۴
●محل شهادت: جزیره مجنون
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ڪلیپ
●ششم تیر ماه ۱۳۶۰؛ سالروز ترور نافرجام آیتالله خامنهای به دست منافقین
#آقـــای_مـــن
#ما_اهل_توایم
#هرکس_که_تورا
#دوست_ندارد_به_جهنم
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#فرازی_از_وصیت_نامہ
|| دوست دارم
ڪرمان،
همیشه با #ولایت بماند ||
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●سردار صبح به خط جزیره مجنون وارد شده بود. هنوز از حضورش ساعتی نمی گذشت که بمباران شیمیایی دشمن شروع شد. پدرانه دور نیرو ها می گشت و آنها را ترغیب به استفاده از ماسک می کرد و از طرف دیگر با روشن کردن آتش در پی از بین بردن اثرات مواد شیمایی بود. اما وقتی خواست با فرماندهی تماس بگیرد، ماسکش را بر داشت و در کمتر از چند دقیقه روی زمین افتاد، دشمن گاز سیانور، خطرناکترین ماده شیمیایی را روی سر بچه ها ریخته بود.
●سریع با وانت او را عقب فرستادیم، اما ماشین واژگون شد و پیکر سردار، همچون خورشیدی در جزیره مجنون برای همیشه بی غروب باقی ماند.
📎پ ن : سمت: فرمانده گردان تخریب، لشکر 19 فجر
#ﺷﻬﻴﺪﺟﺎﻭﻳﺪاﻻﺛﺮسردارخورشیدی
#سالروز_شهادت 🌷
●شهدای غریب فارس
●محل شهادت: ۱۳۶۷/۴/۶جزیره مجنون
j๑ïท➺ @sangarshohada🕊
درد فراق ...
ساده مداوا نمی شود
باید به هم رسید ، وَاِلّا نمی شود
#سیدالشهداء_مقاومت
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
dcc_1d5ade3a8be183d7a1787787a39679da.pdf
12.99M
#وصیت_نامه
شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
●به روشی بسیار زیبا همراه با عکس و نوشته های ایشون
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #کدامین_گل ✍خاطرات شهید فرهاد شاهچرا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #کدامین_گل
✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی
● #قسمت_دهم
●نویسنده :مجیدخادم
_آقای فقیهی بعد از ظهر کارتونهای دوا رو بیارم همون خانه سر دوزک؟!!
_ فرهاد جان بیار همونجا .باند و چسب زیاد بیار .امروز احتمالاً مجروح زیاد داریم
_ پس باید به دکتر کسرائیان هم خبر بدم .
_حتماً یه چیز دیگه هم هست که شنیدم جلوی داروخانهها ما گذاشتند مواظب باش
_ دکتر بابا از قبل داروها را خرد خرد آورده خانه
در راهرو دارند دو سر پارچه بلند خشک شده را چوب میزنند و لوله می کنند که بدهند دست فرزاد.
یک ساعت بعد سرچهارراه زند، جمعیت به حرکت درآمد .فرهاد توی صف اول ایستاد و بلندگوی دستی را گرفته بالای سرش و کنار دستش یکی از توی میکروفون کوچکی که با سیم مارپیچ وصل است به ته بلندگو شعار میدهد. مردم تکرار میکنند فرزاد همان پلاکارد را ناشیانه زیر لباسش پنهان کرده و دو سر چوب را که از زیر پیراهن بیرون زده و تا پایین زانو رسیده به دست گرفته ،از توی پیاده رو هل می خورد وسط جمعیت.
همینطور نگاه میکند به مردمی که مشت هاشان را بالای سر گرفته و شعار میدهند. پلاکارد را از زیر لباسش میکشد بیرون و اولین کسی که نزدیکش از میگوید« آقا اینو بگیر »
یک نفر آن را میگیرد و یک نفر دیگر سر دیگرش را و پارچه لوله شده باز می شود و از دست جمعیت بالا میرود کنار دهها پلاکارد دیگر.
رویش نوشته است:
« به روز عید غدیر ,در مسجد حاج حبیب
به دست شاه جلاد برادرم شد شهید»
این شعار و شعار های دیگر توی گوش هایت می پیچد و صدای مردها و زنها بلند و بلندتر میشود
از بیستم بهمن به خانه نیامده بود .توی سی متری و مسجد ایرانی هم پیدایش نبود. توی شهر بوی خون میداد .بوی دود، بوی باروت،بوی خشم ،انفجار بوی تن عرق کرده مردم ،بوی سرما، بوی گذشته، بوی خاطرات کهنه و کاغذهای نو کتابی که انگار تازه اول بار از گشوده میشود با تمام کهنگی هایش!
یکی دوبار شهنازبا چند تا از همکلاسی هایش، به هوای پیدا کردنش توی بیمارستان ها رفت و لیست ها را خواند ،لیست های روی شیشه در ورودی درمانگاه ها و بیمارستان ها را.
صبحا تو دانشگاه هم دیگر را میدیدند و مکانها را بین خودشان تقسیم میکردند تو برو نمازی ،من میرم سعدی ،توهم بیمارستان شیراز. سر ساعت ۳ همینجا.
انگار تمام شهر یک هفته تعطیل بود جز کلانتریها و بیمارستانها .خیابانهای خلوت و غبار آلود و دود گرفته از آتش لاستیک های نیم سوخته یک چشم به هم زدن مملو و جمعیت میشدند و به ناگاه با صدای شلیکی دوباره خلوت
هرکس به کوچه و خانه ای می گریخت. صف منظم تظاهرات از هم می پاشید و جای آن طرف تر از ساعتی دیگر دوباره همه جمع میشدند و صفوف فشرده تر باز به میدان می آمدند.
شهناز به بیمارستان سعدی رفت لیست ها را خواند. لیست مجروحین را به سرعت و لیست شهدا را با هراس .بعد سراسیمه دوید داخل. توی راه ها پر بود از مجروح و ناله و فریاد و خون و درد صورت یکی را نگاه کرد فرهاد نبود پرستاری داد میزد:« ملافه ملافه پس کو ملافه؟!»
شهناز فرهاد را رها کرده و داشت به بقیه کمک می کرد نیرو کمبود هر ساعت مجروح ها بیشتر می شدند .
آمبولانس به بیمارستان داشت مجروح خالی می کرد .میدان ستاد مرکز درگیریها بود. از آنجا تا بازار وکیل تمام بلوار زند توی غوغا بود. صدای گلوله می آمد اما معلوم نبود از کجا از کدام سند نزدیک میدان کمی جلوتر از ساختمان ساواک وسط خیابان مردی افتاده بود و فریاد کمک می زد به شکمش خورده بود یک دستش را روی جای گلوله گذاشته بود و دست خونین دیگر را بالا برده و دوستی را از جایی صدا میزد به کمک می خواست.
کسی از توی پیاده رو دوید به سمت صدای شلیک دیگری و او را از ایست ناگهانی از ترس زمین خورد و چهار دست و پا نیم خیز شده دوید به همان کوچه ی روبه روی مجروح.
هیچ کس جرات نمی کرد نزدیک شود. درد می کشید و زیر لب چیزی می گفت . الله اکبر می گفت او کمک می خواست
ادامه دارد..✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_پنجمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 26 📿 27 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_779_754)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
34
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_ابوذر_داوودی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
کوچه هایمان را به نامشان کردیم
که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم
بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است
که با آرامش به خانه می رسیم !
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حسین_پورجعفری
#صبحتون_شهدایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊