حکایت ؛
پيرمرد هر بار كه ميخواست اجرت پسرك واكسیِ كر و لال را بدهد، جمله اي را براي خنداندن او بر روي اسكناس مينوشت. اين بار هم همين كار را كرد. پسرك با اشتياق پول را گرفت و جملهاي را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روي اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدی به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوی اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدی. پسرك خنديد با صداي بلند، هرچند صدای خنده خود را نمیشنيد.
همیشه پر از مهربانی بمان و دلیل شادی دیگران باش، حتی اگر هیچکس قدر مهربانیت را نداند، این ذات توست که مهربان باشی، تو خدایی داری که به جای همه برایت جبران میکند.
#انگیزشی
#مهربانی
#حکایت
#خدا
@sange_pa
از زندگیت لذت ببر؛
یکی تو ۲۳ سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو ۱۰ سال بعد به دنیا میاره ...
اون یکی ۲۹ سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو سال بعدش به دنیا میاره ...
یکی ۲۵ سالگی فارغ التحصیل میشه ولی ۵ سال بعدش کار پیدا میکنه ....
اون یکی ۲۹ سالگی مدرکشو میگیره و بلافاصله کار مورد علاقه شو پیدا میکنه ....
یکی ۳۰ سالگی رئیس شرکت میشه و در ۴۰ سالگی فوت میکنه ...
اون یکی ۴۵ سالگی رئیس شرکت میشه و تا ۹۰ سالگی عمر میکنه ...
" تو نه از بقیه جلوتری نه عقب تر
تو توی زمان خودت زندگی میکنی پس آرام باش، از زندگی لذت ببر و خودت را با دیگری مقایسه نکن "
#حکایت #انتخاب #انگیزشی
@sange_pa
داستانی که زندگیام را تغيير داد
در حالی که روزنامهای را روی خودم میکشیدم تا گرم شوم، چشمم به یک مسابقهی داستان نویسی افتاد. در آن شرکت کردم و برنده شدم. نیویورکر داستانم را منتشر کرد. با انتشارات ناپ قراردادی برای یک کتاب بستم. برندهی جایزهی پولتیزر شدم و اسپیلبرگ فیلم داستانم را ساخت.
با مقداری از ثروتم برای بیخانمانها سرپناهی تدارک دیدم.
به آنها روزنامهی مجانی میدهم تا خودشان را گرم کنند.
برای من که عالی بود!
نویسنده: کاترین_وایلد
مترجم: امیرحسین_میرزائیان
#انگیزشی
@sange_pa
مردی ٣٢ساله، نزد پزشكی به نام "ريچارد كراولی" رفت و شكايت كرد كه: نمیتوانم عادت مكيدن شصتم را ترك كنم!
كراولی گفت: زياد در موردش نگران نباش؛
فقط سعی كن هر روز انگشتی غير از انگشت ديروزی را بمكی!!
...مرد كوشيد تا آنگونه كه به او دستور داده شده بود عمل كند.
اما هر بار كه انگشتش را به سمت دهانش ميبرد، ميبايست آگاهانه تصميم ميگرفت كه امروز كدام انگشت را بايد هدف عادتش قرار دهد!
قبل از آنكه هفته به آخر برسد عادت او رفع شده بود.
ريچارد ميگويد: وقتی عمل ناپسندی عادت ميشود، كنار آمدن با آن مشكل ميشود.
اما وقتی بخواهيم رفتارهای جديدی به اين عادت اضافه كنيم، آگاه ميشويم كه به زحمتش نميارزد.
#حکایت
#انگیزشی
@sange_pa