eitaa logo
همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) ارتباط بامدیر کانال @zafarba
224 دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
34.4هزار ویدیو
315 فایل
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر شهادت نیست کانال همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) لینک کانال @saqqah
مشاهده در ایتا
دانلود
13.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صد آفریییییییبیببیین به این جوان ها گل کاشتی🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 شیر مادر نان پدر حلالت 💪🌹👏 واقعا کار رسانه ای جالبی است گاهی یک خلاقیت این جوان ها بیش از ۱۰. تا سخنرانی تأثیر گزار است . 👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ 🌷شهید دفاع مقدس عبدالمجید سپاسی🌷 نام:عبدالمجید سپاسی نام پدر: اطلاعاتی در دسترس نیست ولادت:1340/7/1(شیراز) شهادت: 1366/12/29 (عملیات والفجر10،حلپچه) وضعیت تاهل:مجرد__در زمان رفتن به خواستگاری خانواده دختر شرط گذاشته بودند که دیگر به جبهه نرود ولی شهید سپاسی نپذیرفتند و گفتند که همسر دنیایی نمی خواهم نام جهادی: همرزمانش حاج مجید صدایش می کردند اخرین مقام: معاون عملیات لشکر 19 فجر  نحوه شهادت: در حین حمله به نیروهای عراقی در حلپچه به وسیله ترکش خمپاره که به کنار گوشش در شقیقه او اصابت کرد در حالی که ذکر مقدس یا زهرا (س) بر لب داشت به فیض شهادت نایل شد. سن شهادت:26 ساله علاقه: بسیج ، فوتبال قسمتی از وصیتنامه شهید:  خدايا! آرامش بر ما فرو فرست و به هنگام برخورد با دشمن پايدارمان بدار . بیدارتر از ستاره.. (معرفی از ما تحقیقات بیشتر از شما ڪپی برای تمام گروه ها و کانال ها ازاد است) زڪات دانستن این مطلب ارسال برای دیگران است
خوشاآنان‎‌که‌شھادت‌قسمت‌شان‌می‌شود. خدامی‌داندکه‌برخودواجب‌دانسته‌که‌به پیروی‌ازعلی‌اکبرامام‌حسین(علیه‌السّلام)در جبھه‌های‌حق،علیه‌باطل‌حضورپیداکنم‌واز حرم‌عمه‌ی‌سادات‌درحد‌توان‌خود،دفاع‌کنم که‌درروزقیامت‌شرمنده‌ی‌مادرسادات، حضرت‌زهرا(سلام‌اللّه‌علیها)وارباب‌بی‌کفنم نباشم.جان‌ناقابلی‌دارم‌که‌پیشکش‌حضرت صاحب‌الزمان(عج‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف) ونایب‌برحقش‌می‌کنم. شھید‌محمّد‌حسین‌حدادیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 خدا این دوست رو برای تو نگه میداره... یه جا میبینی باید به دوستت یه حرفی بزنی، اگه نزنی حق مطلب رو ادا نکردی، ضمن احترام، مراقبت برای آبروش، یواش در گوشش بگو... . خدا این دوست رو برای تو نگه میداره. گفت از همه‌ی دوستای دبیرستان، یکی برام موند، همه رفتند پی زندگیشون. شیر آب باز بود همه تو حیاط ورزش. گفتم شیرو ببند گفت به تو چه؟ گفتم امر به معروف دارم میکنم گفت باز به تو چه! هیچی دعوامون شد که چرا شیر آبو نمیبنده. ناظم مدرسه هم ما رو برد _ زمان شاه، تَرکِش هم میزدند دیگه؛ چوب کف دست. گفت دوتایی یه کتکی هم خوردیم. اومدیم تو حیاط دستامونو میمالیدیم به هم دیگه. داغ شده بود، سوخته بود. یهو نگاهمون تو صورت هم دیگه افتاد. شروع کردیم دوتایی خندیدن. همین خندیدن، دلامون به هم گره خورد. از همه‌ی دوستای دوران دبیرستان یکی برام مونده. اونی که سر امر به معروف با هم رفیق شدیم. جوش کاریش با خدا بود.