📜فلسطین و عالمان اسلامی
🔻مجتبی الهی خراسانی:
🔹اگر جهان اسلام بخواهد برای آینده خود تصویری روشن و جذاب از تمدن اسلامی شامل مجموعهای از کشورهای اسلامی و ملل مسلمان ترسیم کند که در تراز شایسته فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در کنار یکدیگر، و با تعامل و گفتگو و همزیستی همدلانه زندگی میکنند، قطعاً چنین آیندهای فقط و فقط با نبودن اسرائیل ممکن خواهد بود.
🔹اسرائیل در چند دهه گذشته چونان غده سرطانی بوده که هر از گاهی دولتمردانی را در کشورهای اسلامی به تطمیع یا تهدید، و به صورت سری یا آشکار همچون سالیان اخیر، با خود همراه ساخته است.
🔹اگرچه مظلومیت ملت فلسطین و تاریخ پر غصه دردناک یک ملت اخراج شده و در بند با همه گونه محاصره اقتصادی، سیاسی و نظامی، برای دشمنی و ستیزه مسلمانان با اسرائیل کافی است، اما قطعاً متفکران اسلامی در سراسر دنیا و به خصوص رهبران مذاهب اسلامی و اساتید معاهد، دانشگاهها، حوزهها و مجامع علمی جهان اسلام، نقشی یگانه در بیدارسازی وجدان عمومی، اتخاذ تدابیر فرهنگی، زمینه سازی سیاسی و فشار افکار عمومی ملتها بر دولتمردان کم و بیش مرتبط یا هراسناک از رژیم سفاک صهیونیستی دارد که بسیار حایز اهمیت است.
🔹پس از ناکامیهای پی در پی ایدئولوژی مارکسیستی و کارهای دستی جنبشهای قومیتگرایی عربی یکی دو دهه است جنبشی از جوانان متعهد چهارچوب و اصول اسلامی با گرایشهای مذهبی و سلایق فکری گوناگون راه حل را در مبارزه همه جانبه و مقاومت در همه ابعاد در برابر رژیم غاصب صهیونیستی یافتهاند.
🔹اما توسعه این جریان و قدرت یافتن این جنبشها در میان ملل مسلمان نیازمند پشتیبانی فکری و هدایت عقیدتی و تبیین مذهبی مقاومت و وجوب آن توسط عالمان اسلامی است و این رسالت حوزههای علمیه شیعه را به عنوان پرچمداران مکتب اهل بیت علیهمالسلام دو چندان میسازد.
🔹آنان که پرچم امامان معصوم و جانشینان بیبدیل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بر دوش میکشند و زمینه فکری و عقیدتی و فرهنگی جوامع را برای ظهور منجی موعود آماده میسازند، بیش از دیگران مسئولیت پشتیبانی و راهبری فکری جریان مقاومت اسلامی در سراسر جهان را برعهده دارند.
🔹حمایت از مقاومت اسلامی فلسطین توسط عالمان شیعه، امری مستحدث و پس از انقلاب اسلامی ایران نیست، بلکه مورد اتفاق علمای نجف و قم و مشهد بوده است.
🔹بسیار پیشتر به هنگام جنگشش روزه اعراب و اسراییل، آیتالله میرزا جواد تهرانی در سر درس خود گفته بود: کاش در صحرای سینا بودم و حداقل خاک کفش سربازان مسلمان مصری را پاک میکردم! اعلامیهها و مجالس متنوع علمای قم و نجف و مشهد و مجالس مراجع و علمای حوزه در محکومیت اقدامات رژیم غاصب صهیونیستی، در دفتر تاریخ و آلبوم تصاویر این حوزهها ثبت است.
🔹انقلاب اسلامی ایران این بیداری را از حاشیه به متن آورد و وجه ثابت حوزهها و شعار جوامع مسلمان تبدیل، و امام خمینی (قدس سره) با اعلام روز قدس، توجه به این مسئله را جزئی از تقویم سالانه کرد و اکنون مقام معظم رهبری، مرشد مقاومت اسلامی به حساب میآید.
🔹پاسداشت این دستاوردها میسزد خط مسئولیت و آگاهیبخشی عالمان حوزه و حمایتهای گوناگون از خط مقاومت، پررنگتر و مبتکرانهتر از پیش باشد.
🔹ملل مسلمان، سخت مشتاق پیامهای با طراوت، انگیزهبخش و مستند به تعالیم قرآن و سنت پیامبر و آموزههای اهل بیت پیامبر علیهالسلام، برای بازیابی عزت خود، و بیرون کشیدن دشنه صهیونیسم از جگرگوشه خود – فلسطین – هستند؛ این اشتیاق را بی پاسخ نگذاریم.
🔸شبکه اجتهاد
@saraeer
📜فقر معرفتی در عدالت و ولایت
🔻سیدفرید حاج سیدجوادی، استاد حوزه:
🔹 بحثهایی که این سالها بر سر نسبت میان حکومت ولایی و عدالت بر سر منابر و نیز در رسانهها پیدا شده، اگر چه جذابیت رسانهای بالایی دارد، اما غالبا فاقد محتوای معرفتی درخور توجه است. حامیان سویه ولایت، معمولا با استناد به مطلقه بودن ولایتفقیه، هرگونه کنش و جنبش اجتماعی و سیاسی را در چارچوب و امتداد پذیرش ولایت رهبری میپسندند و هرگونه تکاپوی کنشگران را که نشانههای واضحی از همسویی و تایید در بیانات رهبری نداشته باشد، انحراف در ولایتپذیری قلمداد مینمایند.
🔹 در سوی مقابل عدالتطلبان، فلسفه برپایی حکومت اسلامی و یکی از مهمترین اهداف آن را اقامه قسط در جامعه میدانند و بر این باورند که کارنامه جمهوری اسلامی در زمینه عدالت نیازمند بازخوانی و نقد اساسی است تا راهی برای اصلاح روندهای حکمرانی به سوی عدالت گشوده شود. مطالبه گران عدالت طیف گستردهای را از دلدادگان انقلاب تا دلبستگان به اندیشههای نومارکسیستی در بر میگیرند. با وجود گستردگی دامنه، جمعیت کنشگران آنها چندان پرشمار نیست و محدودیت حضور خود در رسانههای جمعی را با تلاش و تکاپو در رسانههای اجتماعی جبران می کنند.
🔹 فراسوی منازعات رسانهای، شیعیان، «ولایت» و «عدالت» را به عنوان دو اصل مذهبی متمایز خود از عامه مسلمانان میشناسند. طبعا برای اجتناب از تقابل میان این دو اصل بنیادین مذهب، لازم است تبیین و تقریر نظری مناسبی از آنها ارائه شود که همسازی اصول مذهب را اثبات و تثبیت نماید. شوربختانه باید گفت منازعاتی این چنین، که عالمان دینی میتوانند با حضور موثر خود، افکار و اندیشههای آحاد جامعه را به سرچشمههای هدایت رهنمون شوند، در بازار مجادلات قدرت و سیاست به تهدیدی برای باور دینی تبدیل شدهاست. واقعیت غیرقابل انکار آن است که ادبیات معرفت دینی ما در بنیادهای نظریِ چنین موضوعاتی رشدی متناسب با پیدایش مسائل و ابهامها نداشته و در سالیان اخیر بیشتر به میوهچینی از تبیینها دلخوش کردهایم که در دهههای گذشته ارائه شدهاند.
🔹 در سالهای پس از انقلاب، درباره عدالت چه در معنای الهیاتی آن و چه در ساحت اجتماعی آن محصول علمی درخور توجهی نداشتهایم، که پسندیده اصحاب اندیشه باشد. هنوز هم خوشهچین آثار شهید مطهری ماندهایم که عدل الهی را در پاسخ به پرسشها و نیازهای فکری آن سالها ارائه شده بود. امتداد حکومتی مباحث ولایت نیز که امام خمینی – ره – ۵۰ سال قبل در ۱۳ جلسه تدریس فرمودند در سالیان پس از آن چندان بسط و تفصیل نیافت. آنچه امام تدریس فرمودند در اثبات اصل تشکیل حکومت به دست فقیه جامعالشرایط در عصر غیبت بود، اما بسیاری از مسائل و فروعات آن باقی ماند که در سالیان پس از انقلاب با کممهری حوزههای علمیه مواجه شد. شاید مهتمرین و مبسوطترین مباحث حکومت در اسلام همان درسهای آیتﷲ منتظری در دهه ۶۰ باشد که با تغییر مناسبات ایشان با نظام مهجور ماند.
🔹 تا زمانی که ولایت و عدالت را در تراز فروعات فقهی و با مراجعه به شواهد تاریخی درنظر آوریم راهی برای تبیین نسبت میان این دو بنیاد مذهب تشیع گشوده نمیشود، چنانکه توحید و نبوت نیز با روشهای فقهی و تاریخی قابل شناخت و تبیین نیستند. استناد به برخی شواهد تاریخی برای تقدم عدالت بر ولایت یا بالعکس، مناسب جدالهای رسانهای و سیاسی است، اما نیاز جامعه امروز ما بازشناسی نسبت میان این دو در حوزه اندیشه و معرفت است. جالب آنکه در سلسله نشستهای «اندیشههای راهبردی» که در محضر رهبر انقلاب برگزار میشد، یک جلسه به عدالت اختصاص یافت و آنجا نیز معلوم بود، نظریه ای درباره عدالت در چنته نداریم.
🔹 امید آنکه، در پایان این منازعات که نشانهای بود بر مساله خیز بودن عدالت در حکومت اسلامی، از رخوت فکری گذشته در این عرصه به نشاط و تکاپویی معرفتی برآییم.
🔸مباحثات
@saraeer
📜شتاب در نقد!
🔻داود فیرحی:
🔹 19 اردیبهشت 99 و به همت انجمن اندیشه و قلم، گفتاری بود با عنوان؛ "فقه و روشنفکری دینی؛ ضرورت پل سازی".
🔹این گفتار به دلیل اهمیت موضوع بازتاب هایی داشت و نقدها و اعتراض هایی را بر انگیخت که همه نیکو است و ارزش بسیار دارد. سعی خواهم کرد در این باره بیشتر بدانم و باز هم بگویم و بنویسم. اما یک نکته منفی و متاسفانه برجسته نیز دیده می شود که ظاهراً در حال تبدیل شدن به عادت رایج است و اینجا بدان می پردازم و آن "عبورنقدها از عیار نقد" است؛
🔹در منتخب قابوسنامه است؛ " اگر از گران سنگی و آهستگی نکوهیده گردی، دوست تر دارم تا از سبکساری و شتابزدگی ستوده گردی". شتابزدگی، اغلب، نکوهیده است و در حوزه نقد و علم، نکوهیده تر. قابل درک است که شبکه های اجتماعی همگان را به مطالب "فست فودی" عادت داده و ذائقة فرهنگی ما را تغییر داده است،لیکن سرایت آن به اصحاب قلم یاللعجب است؛ سلیقه عمومی جامعه ما مشهور به مشکل پسندی و تلاش در تشخیص اصیل از غیر آن بوده است و در حلقه های مباحث علمی نیز همواره توصیه می شد؛ "علیکم بالمتون لا بالحواشی؛ متن را بنگرید و از افتادن در تله حاشیه ها پرهیز کنید".
🔹سنت نقد دو قاعده نیکو داشت؛ نخست این که ناقد سعی می کرد عصاره ادعای نویسنده یا گوینده را با مراجعه مستقیم و استناد دقیق به متن یا گفتار، صورتبندی و ایضاح نماید؛ ثانیاً با طرح فروض و احتمالات ممکن، نقدهای وارده را در قالب "گزاره های شرطی" طرح و توسعه دهد. به عنوان مثال اگر مقصود و مدعا چنان باشد، چنین نقدی بدان وارد است.
🔹اما نقدها (بر فقه و روشنفکری دینی)بیشتر اعتراض بود در قالب نقد! طبق معمول، شبکه های اجتماعی و نشریات هرکدام به اقتضای سلیقه خود بخشی از متن را بریده و برجسته می کنند، لیکن از دوستان دقیق النظر انتظار می رفت که نقد و اعتراض خود را بر اصل مدعا و متن استوار نمایند و نه بریده جراید. از یکی دو تن از این دوستان اندیشمند پرسیدم که اصل گفتار را ملاحظه کرده اند یا نه؟ فرمودند؛ "اصل متن را مراجعه نکرده ام، از سایت ها و کانال های مختلف دیدم"!!! باری، بحث از نسبت فقه و روشنفکری دینی چنان ارجمند است که ارزش گفتگو و نقادی بسیار دارد.
🔸کانال داود فیرحی
@saraeer
📜سوسیالیسم با چهره انسانی، اسلام با چهره رحمانی
🔻سعید حجاریان:
🔹اصطلاح «سوسیالیسم با چهره انسانی» در ادبیات سوسیالیستها آشناست و مسبوق به سابقه. این اصطلاح در دهه ۱۹۶۰ از سوی الکساندر دوبچک و لودویک اسوبودا برای تغییرات بنیادین در سیستم کمونیستی چکسلواکی بهکار گرفته شد. آنها میخواستند ضمن حفظ مالکیت جمعی، حوزههای سیاست، فرهنگ و سبک زندگی را دموکراتیزه کنند
🔹اما، در کشور چکسلواکی ایده سوسیالیسم با چهره انسانی پایدار نماند و از دو سو مورد تهاجم قرار گرفت. از یک سو، کمونیستهای ارتدوکس در درون چکسلواکی و همچنین شوروی آن را نوعی تجدیدنظر در مبانی کمونیسم و چرخش به سمت سرمایهداری و لیبرالیسم قلمداد کردند. از سوی دیگر، کشورهای اروپای غربی و آمریکا آن را ابزاری برای بقای کمونیسم میدیدند و معتقد بودند سوسیالیسم اساساً نمیتواند چهره انسانی به خود بگیرد و این فریبی است برای دراز کردن عمر چکسلواکیِ کمونیست
🔹در ایران هم کمابیش چنین اتفاقی رخ داده است. بعد از دوم خرداد سال ۱۳۷۶، اصطلاحی تحت عنوان «اسلام رحمانی» صورتی اجتماعی بهخود گرفت و پوسته مباحث تئوریک و درونگروهی را شکافت. قائلان به این قرائت از اسلام اعتقاد داشتند (و دارند) که این دین نه فرمان به قتل میدهد و نه قائل به کشتار جمعی است و میگفتند پیامبر اسلام بهصفت رحمت للعالمین آمده است و در یک کلام، رحمت خداوند بر غضباش سبقت دارد
🔹این قرائت از اسلام هم از قضا با حملاتی مواجه شد؛ از دو سو! از یک طرف، مخالفان اسلام بودند که اعتقاد داشتند این دین اساساً با جنگ و خونریزی ایران را فتح کرده و عملکرد جمهوری اسلامی را نیز شاهدی بر مدعای خود میگرفتند و صراحتاً میگفتند نمیتوان بربریت را با پوششی انسانی نادیده گرفت. از طرف دیگر، عدهای خشکهمقدس بودند که اسلام رحمانی را نواختند و گفتند این مفهوم بنا دارد اسلام را لیبرالیزه کند و تا جایی پیش رفتند که صراحتاً اعلام کردند، اسلام قِتال دارد و شریعت دستور داده است: «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه»
🔹باید گفت، بهلحاظ نظری و عملی بهپایان منطق «چشم در برابر چشم»، «ما و آنها»، «دشنام در برابر دشنام» و... رسیدهایم و نباید سنگر ثبات نسبی و همبستگی ملی را برپایه منطقی ناروشن از کف بدهیم و مردم را در مقابل مردم قرار دهیم و با تقابل گفتمانی، شکافها را افزایش دهیم
🔸کانال ورای حد تقریر
@saraeer
📜دو گروه مخالف فلسفه اسلامی
🔻سید محمد جواد موسوی:
🔹مخالفان فلسفه اسلامی دو دسته اند: دسته اول مومنینی که به سبب وجود معارف و اندیشه های زیربنایی دین خود را از فلسفه (به معنای تفلسف) مستغنی می دانند. دسته دوم ملحدینی هستند که زخم خورده از استحکام پولادین فلسفه بوده و "علم زدگی" ایشان، سبب هجمه های تناقض آلود به علم شریف فلسفه شده است.
🔹گروه اول اگر مناسبات علم و دین را خوب و عالمانه برای خویش حل کنند درخواهند یافت که فعالیت فلسفی (تفلسف درباره اندیشه های زیربنایی) سبب رونق علم فلسفه و تدقیق و تحقیق محققانه معارف دینی خواهد شد.
🔹حکیم انقلاب در این خصوص چنین فرموده اند: "فلسفه ملاصدرا فلسفهای عقلی، ذوقی و شرعی است و در حقیقت ملاصدرا فلسفه عقلی و ذوقی را برمبنای شرع مقدس پیریزی کرده است برای او تعبد محض، مبادی رسیدن به افکار عالی فلسفی بوده است و این جریان عظیم و جوشان و تمام نشدنی در دوران ریاضت به روح مقدس وی افاضه و نازل شده است." (1386/ 07/ 09)
🔹گروه دوم نیز لازم است از قرن نوزدهم و بیستم جدا شوند و دریابند "انسان" قرن بیست و یکم در جستجوی معناست و فهم "معنای زندگی" محتاج تامل فلسفی.
🔹و فرمایش مقام معظم رهبری:
" امروز آن چیزی که من در محیطهای عملىِ دانشگاههای اروپا مشاهده کردم، نیاز به ملاصدرا و شیخ انصاری است. شیخ انصاری کارش در حقوق است، فقه است؛ ملاصدرا حکمت الهی است. میگوید من میبینم امروز اینها تشنهی ملاصدرا و شیخ انصاریاند. این برداشتِ یک استاد غرب شناسِ زباندانِ مسلط به چند زبان اروپائی است که سالها هم در آنجاها زندگی کرده و درس خوانده بود و با علوم اسلامی هم آشنا بود. این، برداشت اوست، که برداشت درستی است."( 1374/ 11/ 15)
@elmetawhid
@saraeer
📜نیمنگاهی به مبانی کلامی نصگرایی متکلمان عقلگرا در فقه
🔻حمیدرضا تمدن:
🔹ممکن است برای پژوهشگر تاریخ فقه این گزاره که «متکلّمان در فقه، نصگرا هستند» در نگاه نخست قدری عجیب در نظر آید؛ شاید به این سبب که استدلالات کلامی این گروه بر پایه عقل و همچنین گرایششان به فقه تحلیلی موجب شکلگیری تصویری دیگر در ذهن میشود. اما حقیقت آن است که نام این جریان در تاریخ فقه(و فقه امامیه) به عنوان نخستین مخالفان شیوههای استنباط فرامتنی ثبت شده است. برای نمونه همواره به مخالفت این دسته با «قیاس» در کنار «ظاهریه» و همچنین برخی از فقیهان معتزلی (به ویژه پیروان ابراهیم نظّام) اشاره شده است.
🔹به نظر میرسد که قضاوت درباره ریشههای این امر در میان فقیه-متکلّمان شیعه دستکم به دو دلیل بسیار دشوار است:
1- کمبود شدید منابع بهویژه عدم دسترسی به آنچه تا قرن سوم نوشته شده است.
2- سیطره برخی پیشفرضهای ایدئولوژیک بر اندیشه پژوهشگران
🔹با این وجود اما شاید بتوان بر اساس برخی نقلهای پراکنده و همچنین سرنخهای دیگری که بعدها فقیهان هوادار این مکتب مانند شیخ مفید و شریف مرتضی ارائه داده اند، گامی در جهت دستیافتن به تحلیلی درست از ریشههای متن محوری و همچنین نصگرایی آنان ارائه داد. مسألهای که فقه متکلّمان عدلیه(اعم از امامیه و معتزله) را در عمل به آنچه اشاعره بدان باور داشتند نزدیک میساخت.
🔹در این تحلیل به نظر میرسد که نباید نقش مبانی کلامی را از یاد برد گرچه شاید بتوان درباره برخی دیگر از مذاهب و مکاتب، از عوامل و انگیزههای سیاسی در مخالفت با شیوههای توسعه گرا در استنباط سخن گفت، شبیه به آنچه برخی از نواندیشان دینی مانند محمد عابد الجابری درباره مخالفت ظاهریه با قیاس مطرح کرده اند. (تکوین العقل العربی، ص 308)
🔹به عنوان یک نمونه از مبانی کلامی مهم و تأثیرگذار بر مسائل بنیادین علم اصول میتوان به بحث «لطف و تکالیف سمعی» و نقش آن در «نظریه تکلیف» اشاره کرد که طبق آن احکام سمعی یا شرعی، حکم دستهای از افعال را بیان میکنند که عقل داوری خاصی درباره آنها ندارد و لذا در حیطه ناآگاهیهای عقلی قرار گرفتهاند.از همین رو احکام شرعی را لطف به احکام عقلی خوانده اند ( که البته هر دو دسته از احکام شرعی(امضایی و تأسیسی) نمیتوانند با احکام عقلی در تعارض باشند.
🔹بر اساس تحلیل متکلّمان، این حوزه (احکام و تکالیف شرعی) از قضا طیفی وسیع را در بر میگیرد. (برای نمونه نک: طوسی، الإقتصاد، ص248-246 و علم الهدی، الذخیرة، ص335-323 ) در همین بحث نسبت تکالیف سمعی و عقلی که میان عدلیه و اشاعره از یک سو و میان قرائت بصری و بغدادی از این مسأله در سویی دیگر، مورد اختلاف قرار گرفته بود
🔹شاید بتوان ریشه این نصگرایی را در تفکیک دوگانه «دلیل و علّت» در تکالیف عقلی و سمعی پی گرفت که بر اساس آن، تعیین اوصاف حسن و قبح افعال غالبا توسط سمع حاصل میشود نه عقل. (برای نمونه نک: قاضی عبدالجبار، المغنی، ج 14، ص22)
🔹شیخ مفید به عنوان یکی از چهرههای شاخص مکتب متکلّمان، در «مختصر التذکرة بأصول الفقه»، ضمن بحث از «حظر و اباحه»، به ناتوانی عقل در تشخیص اباحه و حرمت آنچه توسط سمع مباح یا حرام دانسته شده تصریح کرده است و بر همین اساس جایگاه «سمع» را به حدی میداند که فقدان آن موجب نقض حکمت الهی میگردد. (ص43) بر همین پایه، متکلّمان درباره گستره تکالیف عقلی و سمعی بر این باور بودهاند که متعلّق تکالیف عقلی از چند عنوان کلی و معدود همچون «عدل» و «ظلم» فراتر نمیرود. حال آنکه تکالیف سمعی، گستره وسیعی از افعال را در بر میگیرد.
🔸کاتبان
@saraeer
📜پولدارها و فانتزیبازی دین و اخلاق!
🔻مهراب صادقنیا:
🔹در روزگار ما پولدارها برای خودشان از هر چیزی فانتزی میسازند؛ از دوچرخه و موتور و ماشینهای کلاسیک گرفته تا ورزش و هنر و ادبیات و مدرک. آنها فکر میکنند چون پول دارند میتوانند هر چیز را به اسباببازی تبدیل کنند؛ خواه توپِ گُلف و بلیارد باشد و یا بیماری و فقر دیگران.
🔹این سالها دین و اخلاق نیز وسیلهی بازی خوبی برای آنها شدهاند. آنها میتوانند هیئتهای مذهبی لاکچری، مدّاحهای ویژه، و نذریهای آنچنانی داشته باشند. میتوانند پائین برجهایشان را بکنند حسینیّه، و هر از چندی کمی از آن "چیچیِ کف دستها" بیاورند و به عنوان سهمین به بیوت مراجع بدهند و بشوند سمبل دینداری. بعد هم یک منبری پیدا بشود و پولداری و دینداری یکی بکند. بیچاره فقیرها که آخرین دلخوشیشان همین نماز و روزهای بود که میخواندند و حالا هم پولدارها صاحبش شدهاند. معلوم نیست سالانه چقدر باید به دلیل بیپولی ثواب از دست بدهند!
🔹کمک به فقیرها هم شده است فانتزی پولدارها. آنها هر از چندی هوس میکنند غذا و لباسی به فقیران بدهند و اینجوری کمی حال کنند که شکم گرسنهای را سیر کرده و تنِ برهنهای را پوشاندهاند. کسی نیست حساب و کتاب کند که این همه مؤسسه به نام کمک به نیازمندان راه میافتد و گاهی بودجههای کلانی در آنها گُمگور میشود، چگونه اداره میشوند و پای زن و فامیل کدام رئیس و وزیر در میان است. این همه کنسرت، مسابقهی ورزشی، جشنواره، و ... به نام نیازمندان برگزار میشود، پولشان چه میشود و چه گرهی از فقر و بدبختی این کشور باز میکنند. راستی اگر نیازمندها نبودند این آدمها با چه چیزی میخواستند پُز بدهند و تفریح کنند؟
🔹راستش این است که در جامعهی ما، فقیرها هم به فانتزی پولدارها تبدیل شدهاند. از دولتها گرفتهها تا نمایندگان مجلس و شورای شهر همه و همه افتخار میکنند که به نیازمندان رسیدگی کردهاند و میکنند؛ اما عجیب این است که نیازِ و نیازمندان همواره باقی هستتد؛ چون اگر این فانتزی از بین برود، چیزی نیست که بشود به آن افتخار کرد و با آن بازی.
🔹کاش این بازی تمام شود و بهجای سیر کردن شکم نیازمندان، فقر و نیازمندی ریشهکن شود. کاش کسی به این مردم یارانه ندهد، ولی کاری کند که هر پدری این احساس را داشته باشد که با کمکِ زور بازوی خود، شرمندهی زن و بچهاش نیست.
🔸کانال «اخلاق در حوزه اجتماع»
@saraeer
☑️همه راهها به قم ختم میشود
🔻سری دوم گفتگوهای حوزوی با موضوع روزنامهنگاری حوزوی- شماره اول
🗓چهارشنبه ۹۹/۱۰/۳
🕰 ساعت ۲۰:۰۰
🔸پخش زنده از پیج اینستاگرام سرائر:
www.instagram.com/saraermag
@saraeer
☑️مشروح گفتگوی سیدیاسر تقوی و فرید مدرسی درباره روزنامهنگاری حوزوی را در لینک زیر مشاهده کنید:
🔸https://www.instagram.com/tv/CJJgXktHqhu/?igshid=1dsm0n09ms35l
@saraeer
20.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️یک بیطرف نسبی؟!
🔸مروری بر گفتگوی سیدیاسرتقوی با فریدمدرسی
@saraeer
☑️«رسانه حوزه انقلابی؛ از تبیین تا مدارا» در گفتگو با:
🔸علی مهدیان
🔻سری دوم گفتگوهای حوزوی با موضوع روزنامهنگاری حوزوی- شماره دوم
🗓چهارشنبه ۹۹/۱۱/۰۸
🕰 ساعت ۲۰:۰۰
🔸پخش زنده از پیج اینستاگرام سرائر:
www.instagram.com/saraermag
@saraeer
☑️«رسانه حوزه انقلابی؛ از تبیین تا مدارا» در گفتگو با:
🔸علی مهدیان
🔻سری دوم گفتگوهای حوزوی با موضوع روزنامهنگاری حوزوی- شماره دوم
🗓چهارشنبه ۹۹/۱۱/۰۸
🕰 ساعت ۲۰:۰۰
🔸پخش زنده از پیج اینستاگرام سرائر:
www.instagram.com/saraermag
@saraeer