eitaa logo
Sarajevo سارایوو
66 دنبال‌کننده
69 عکس
44 ویدیو
0 فایل
✍️این کانال جهت به اشتراک گذاشتن «عکس‌ها، فیلم‌ها و خاطرات» تلخ و شیرین شما که در کشورهای «بوسنی و هرزگوین»، «کرواسی» و مخصوصاً شهر «سارایوو» زندگی کرده‌اید؛ راه اندازی شد 🔻برای به اشتراک گذاشتن خاطرات خود، به ادمین کانال سارایوو👈 @MohsenMahboobi پیام بدید
مشاهده در ایتا
دانلود
45.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این فیلم؛ خاطره‌ای از تهیه‌کننده و فیلمبردار دفتر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در «سارایوو» است که از بزرگترین مراسم مذهبی و تاریخی مسلمانان اروپا در کوه‌های «آیواتویتسا» (Ajvatovitca) در مرکز «بوسنی و هرزگوین»، ضبط شده است. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi
🔻خاطره‌ای از «تهیه‌کننده» و «فیلمبردار» دفتر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از منطقه جنگی «کوزوو» Kosovo ✍️ شهریور ماه سال 1377 شمسی بود، درگیری‌های «کوزوو» بین صرب‌ها و مسلمانان آلبانی‌تبار کوزوو به اوج خودش رسیده بود؛ من به اتفاقِ «اسماعیل جوانفکر» خبرنگار واحد مرکزی خبر صدا و سیما با یه اتومبیل سوزوکی که متعلق به واحد بازسازی (سپاه قدس) ایران در بوسنی بود، از شهر «سارایوو» به سمت «پریشتینا» مرکز ایالت بحران‌زده «کوزوو» حرکت کردیم ... از شهر توزلا «Tuzla» گذشتیم و به منطقه «برچکو» موسوم به «کریدور برچکو» که نیروهای نظامی آمریکایی در آنجا مستقر بودند رسیدیم، و پس از عبور از منطقه کرووات نشین، وارد صربستان شدیم، آنگاه از فرمانداری صرب‌ها مجوز‌های لازم رو گرفتیم و وارد منطقه «کوزوو» شدیم تا بتونیم گزارش‌های خبری تصویری رو از درگیری‌های «» تهیه کنیم. 👇👇ادامه‎ی خاطره فوق👇👇
🔻یادمه تمام خبرنگاران خارجی و فیلمبردارانِ خبرگزاری‌های دنیا با ماشین‌های ضد انفجار (یه چیزی شبیه به وسیله‌ی نقلیه‌ی تصویر فوق) وارد درگیری‌های کوزوو شده بودند و در منطقه تردد می‌کردند ... !! 😳 👇👇ادامه‎ی خاطرات کوزوو 👇👇
✍️ فقط «من» و اسماعیل جوانفکر بودیم که با این ماشینِ سوزوکی «Suzuki» درب و داغون به منطقه‌ی جنگیِ «کوزوو» رفته بودیم ... !!
✍️ راستش رو بخواید یه حسِ تحقیر‌آمیز و خیلی بدی داشتیم، آنقدر که با خودمون می‌گفتیم که اگه به ما و ماشین ما یه فوت کنند ماشین ما چپ میکنه، چه برسه که بخوایم با این قوطی کبریت وارد منطقه جنگی کوزوو «Cosovo» بشیم ... !! خلاصه آنقدر اوضاع‌مون خراب بود که در اونجا مجبور شدیم که از اتومبیل بنز یکی از اهالی شهر «پریشتینا» استفاده کرده و وارد منطقه‌ی «کوزوو» شویم ... !! 👇👇ادامه‎ی خاطرات کوزوو👇👇
✍️ شهر «پریشتینا» آشفته و پر هرج و مرج بود؛ به سمت مناطق درگیری «صرب‌ها» و «مسلمانان» آلبانی‌تبار حرکت کردیم ... به سنگر اول صرب‌ها رسیدیم ... صرب‌ها ما رو گرفتند ... اونها مشروب خورده بودند و بد جوری مست بودند. با خودم گفتم «محسن» کارت تمومه، این صرب‌های وحشی همین الانه که دوربینت رو خورد و تیکه‌تیکه کنن و خودت رو هم بفرستند به «أَعْلَی عِلِّیِّینَ» ... !! به محض آنکه صرب‌ها دوربین فیلمبرداری من رو گرفتند؛ بهشون کلک زدم و با ترفند پرحرفی (با زبان صربی خودشون) شروع کردم پشت سرهم و تندتند با اونها حرف زدن و نشون دادن و جابجایی نوارهای ویدیویی خودم. و ضمن آنکه مدام نوارهای ویدیویی رو تو دستام جابجا می‌کردم، یه بند هم باهاشون حرف می‌زدم تا حواسشون کاملاً پرت بشه تا بتونم نوار ویدیویی اصلی رو از چشمشون مخفی کنم. با پررویی و اعتماد به نفس بهشون گفتم: من از شما و سنگرتون فیلم نگرفته‌ام ... و نهایتاً از مستی اونها استفاده کرده و تصاویر یه نوار ویدیویی دیگری رو توی همون دوربین گذاشتم و براشون نمایش دادم. ... اون دانشجوی همراه ایرانی ما هم عین من یه بند داشت با اونها حرف می‌زد و حواس اونها رو پرت می‌کرد ... انگار خدا به دل هردومون انداخته بود که باید حواس صرب‌ها رو پرت کنیم تا از شرشون نجات پیدا کنیم. همینجور یه بند داشتیم مخشون رو می‌زدیم ... انگاری اونا در حالت مستی خیالشون راحت شد که من از اونا فیلم نگرفته‌ام ... اما واقعاً گرفته بودم ... 😂 👇👇ادامه‎ی خاطرات کوزوو👇👇
✍️ راهنمای ایرانی ما که یه دانشجوی دندان‌پزشکی در صربستان بود، توی پیچوندن صرب‌ها خیلی به من کمک کرد. نهایتاً صرب‌ها رو فریب دادیم و موفق شدیم دوربینمون رو از چنگ اون چتنیک‌های وحشی در بیاریم و از سنگرشون که در مسیر جاده زده بودند عبور کنیم ... 🔻رفتیم جلوتر ... جای‌جای اون منطقه پر بود از نیروهای پلیس و نیروهای ارتش صربستان که با مسلمان‌های آلبانی‌تبار «کوزوو» درگیر بودند. 👇👇ادامه‎ی خاطرات کوزوو👇👇
✍️ یادم نیست روز دوم یا سوم بود که در «کوزوو» بودیم ... اون روز درحالی که توی یه نقطه‌ای داشتم از صرب‌ها فیلمبرداری می‌کردم، از پشتمون یک پلیسِ صرب به طرفمون شلیک کرد ... !! 🔻«اسماعیل جوانفکر» خبرنگار واحدِ مرکزیِ خبر صدا و سیما که یه کم دستپاچه شده و ترسیده بود، بهم گفت «زود باش بریم، هی من دارم بهت میگم این پلیس خره، تو هم حالیت نیست و باز داری ازشون فیلم می‌گیری» ... !! من خودم رو از تک و تا نیانداختم و همونجور که داشتم فیلمبرداری می‌کردم ... دوربین رو زیر بغلم گذاشتم و ضمن نزدیک شدن به اون پلیس صرب به فیلمبرداری ادامه دادم ... 😂 بقیه‌اش رو توی ویدیوی زیر ببینید: 👇👇👇👇👇
15.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 درگیری‌های کوزوو ... «Kosovo» ✍️ «اسماعیل جوانفکر» خبرنگارِ واحد مرکزیِ خبر صدا و سیما، یه کم نگران شده و ترسیده بود ... بهش گفتم: «هیچی نگو ... دارم [از اون پلیس صربی که به سمت من شلیک کرد] فیلم می‌گیرم». 🔻دوربین فیلمبرداری رو در حالت ضبط (Record) قرار داده ... زدم زیر بغلم و با پُر‌ رویی تمام، رفتم جلوتر تا به اون پلیس صرب رسیدیم ... خودمو به نفهمی زدم و بهش گفتم: روز به خیر ... من نمی‌دونستم نمیشه [فیلمبرداری کنم] ... من یه کم زبون شما رو بلدم ... اون پلیس صرب هم حالیش نشد و نفهمید که: حالا هم که دارم همین چرت و پرت‌ها رو بهش میگم، همزمان دارم ازش فیلم‌برداری هم می‌کنم ... 😂 ✍️ بقیه‌ ماجرا رو توی این👆ویدیو👆یا «گزارش خبری» ما که بدون هیچ سانسوری از پخش اخبار «شبکه یک سیما» پخش شد، ببینید ...👌 😂 👌 🔻Kosovo Rat •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi
🔻در بازگشت از منطقه جنگی «کوزوو» Kosovo «گروه خبری صدا و سیما» در جاده «سارایوو» تصادف کرد و «صدا و سیما» به جای تشکر از این گروه، حدود 4500 مارک آلمان از حقوق «اسماعیل جوانفکر» خبرنگار صدا و سیما، بابت خسارت و تعمیر این اتومبیل دوزاری «سوزوکی» کم کرد ... !! 😳 ✍️ ویدیوی زیر؛ محل تصادف ماست ... خیلی تلاش کردم با این آقای ایتالیایی از نیروهای SFOR که به هیچ وجه زبان بوسنیایی و انگلیسی نمی‌دونست و به طرز جالبی ادای کلمات انگلیسی رو درمی‌آورد ارتباط برقرار کنم ... من سعی کردم با زبانِ حس و اشاره و یه مقدار هم با همون کلماتِ ایتالیایی که او به زبان می‌آورد، ارتباط عاطفی برقرار کرده و دوست شوم ... بالاخره تلاش‌هایم نتیجه داد و با اون نظامی ایتالیایی ارتباط عاطفی برقرار کردم، بطوری که بعداً او مرا در شهر «سارایوو» و در خیابان «فرهادیه» دید و کلی ذوق کرده بود و به سمت من دوید و دستان مرا گرفت و احساساتش رو با دیدن مجدد من بیان ‌کرد ... بقیه‌ ماجرا رو در ویدیوی زیر ببینید ... 😂 👇👇👇👇👇
50.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصادف گروه خبریِ صدا و سیما در نزدیکی شهر سارایوو «Sarajevo». 🔻ما از منطقه جنگیِ «کوزوو» Kosovo با موفقيت و سلامت به سمت «بلگراد» پایتخت کشور صربستان و سپس به سمت «بوسنی و هرزگوین» و شهر «سارایوو» بازگشتیم ... در راه بازگشت؛ از مسير بلگراد به سارايوو دچار حادثه شديم ... اين تصادف در 40 کيلومتری شهر «سارايوو» رخ داد و همون ماشین کذایی «سوزوکی» که قبلاً وصفش رو براتون کرده بودم سُر خورد و از بغل با چرخ‌های یک تریلی در حال حرکت برخورد کرد ... !! 😳 ✍️ اسماعیل جوانفکر پاهاش درب و داغون شد و نیروهای حافظ صلح ناتو موسوم به SFOR او را به یک درمانگاه بین جاده‌ای در حوالی شهرِ توزلا «Tuzla» منتقل کردند، من هم علاوه بر آنکه زانوهام ضربه خورده بودند، سینه‌ام نیز بر اثر ضربه کمربند ایمنی آسیب دیده بود، اما خدا رو شکر چون کمربند ایمنی بسته بودم، آسیب خیلی جدی بهم وارد نشده بود ... من و اسماعیل از اون حادثه نجات یافتیم ... 🔻توی جاده و محل تصادف؛ من با یکی از نیروی نظامی ایتالیایی از SFOR تنها مونده بودم و طبق عادت دوست نداشتم بیکار باشم ... و برای ثبت همین خاطره، دوربین رو از توی ماشین در آوردم و از محل حادثه تصادف، فیلمبرداری کردم ... ادامه ماجرا رو در ویدیوی فوق ببینید ... 😂 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi
🔻بازخورد مخاطبین کانال سارایوو🔻 🔹اظهار نظر سرکار خانم «طوبی بنیادی» یکی از اعضای فرهیخته کانال خاطرات «سارایوو» درباره پست‌های ما را ببینید: 👇👇👇👇👇 🔻سلام وقتتون بخیر؛ کانال سارایوو رو دیدم ... مطالبش رو به طور کامل خوندم؛ خیلی برام جذاب بود ... همین که به صورت خاطرات و فیلم مطالب رو بیان کردید و لحن خشکی نداره و از سختی‌های کارتون گفتید؛ و مخصوصاً عکس‌های زیرخاکی که از دوستان و همکارانتون پست کردید ... آدم دلش می‌خواد بیشتر از این، خاطرات شما رو بدونه ... به نظرم این خاطرات، قابلیت کتاب شدن رو داشته باشه ... خیلی برام جالب بود ... 👌👌 ✍️ طوبی بنیادی