🔻یازده جولای 1995 میلادی، برابر با سه‌شنبه 20 تیرماه سال 1374 شمسی؛ روز سقوط شهر همیشه مظلوم «سربرنیتسا» و قتل‌عام مسلمانان «بوسنی» در کارخانه باطری‌سازی پوتوچاری (Potočari) است.

✍️ صرب‌های جنایتکار در روز سه‌شنبه 20 تیرماه سال 1374 شمسی؛ بیش از «8372» نفر از مردم مسلمان بوسنی را در شهر «سربرنیتسا» قتل ‌عام کردند ... این درحالی بود که نیروهای سازمان ملل به مسلمانان بوسنی اطمینان داده و گفته بودند که: اگر به کمپ سازمان ملل آمده و سلاح‌های خود را تحویل بدهید، در امان خواهید بود و سازمان ملل، امنیت شما را تضمین کرده و جامعه جهانی همراه شما خواهد بود و صرب‌ها نمی‌توانند به شما نزدیک شده و به شما آسیب برسانند ... !!

🔻 کلاه آبی‌های هلندی سازمان ملل، همدست «راتکو ملادیچ» جلاد قتلگاه مسلمانان بوسنی در «سربرنیتسا» بودند ... آنها به دروغ مردم شهر سربرنیتسا را فریب داده و به آنها وعده امنیت کامل دادند ... !! ✍️ اینها شعار‌هایی بود که از بیرون شهر به گوش مردم مسلمان «سربرنیتسا» می‌رسید ... !! 🔹ما نمی‌توانیم ... 🔸صرب‌ها قوی‌ترند ... 🔹اگر وارد شهر شوند هیچ چیز برای ما باقی نمی‌ماند ... !! 🔸 اگر خود را تسلیم نیروهای سازمان ملل کنیم گرسنه نمی‌مانیم و در امان خواهیم بود ... !! 🔻بالاخره تبلیغات کار خودش رو کرد و در تاریخ 11 جولای 1995 مسلمانان بوسنی از تمام نقاط جمع شدند و اسلحه‌های خود را به کلاه ‌آبی‌های سازمان ملل تحویل داده و به کمپ آنها پناه آوردند ... اما؛ ادامه‌ی مطلب فوق: 👇👇👇👇👇

🔻در تاریخ 11 جولای 1995 کلاه آبی‌های هلندی سازمان ملل، بر خلاف وعده‌های دروغی که داده بودند؛ کمپ خود در «سربرنیتسا» را ترک کرده و با این کار، مسلمانان را دو دستی به صرب‌ها تحویل دادند ... !! سپس صرب‌های وحشی به جان مسلمانان مظلوم سربرنیتسا افتاده و بیش از «8372» تن از آنها را مظلومانه به شهادت رساندند ... !! 😭 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi

🎥 حدود سه دهه قبل در چنین روزهایی در طول سه روز، بیش از «8372» نفر از مردم شهر «سربرنیتسا» در بوسنی و هرزگوین توسط صرب‌های وحشی و خون‌آشام بوسنی قتل عام شدند ... !! ✍️ تاریخ بخوانید تا وعده‌های دروغین سازمان‌های بین المللی را باور کنید و هرگز به آنها اعتماد نکنید، کلاه آبی‌های سازمان ملل به دروغ به مردم سربرنیتسا گفتند: 1️⃣ - اسلحه‌هایتان را تحویل دهید. 2️⃣ - شما (مسلمانان بوسنی) در امان هستید. 3️⃣ - سازمان ملل امنیت شما را تضمین می‌کند. 4️⃣ - جامعه‌ی جهانی همراه شماست؛ آنها (صرب‌ها) نمی‌توانند به شما (مسلمانان) نزدیک شوند. ✍️ از سویی دیگر؛ اینها شعار‌هایی بود که از بیرون شهر به گوش مردم «سربرنیتسا» می‌رسید: 🔹ما نمی‌توانیم ... 🔸صرب‌ها قوی‌ترند ... 🔹اگر وارد شهر شوند هیچ چیز برای ما باقی نمی‌ماند ... !! 🔸 اگر خود را تسلیم نیروهای سازمان ملل کنیم گرسنه نمی‌مانیم و در امان خواهیم بود ... !! 🔻بالاخره تبلیغات کار خودش را کرد و در تاریخ 11 جولای 1995 مسلمانان بوسنی از نقاط مختلف شهر سربرنیتسا جمع شدند و اسلحه‌های خود را به کلاه ‌آبی‌های سازمان ملل تحویل داده و به کمپ آنها پناه آوردند، اما چیزی نگذشت که «کلاه آبی‌های سازمان ملل» کمپ خود در «سربرنیتسا» را ترک کردند و با این کار، مسلمانان را دو دستی به صرب‌ها تحویل دادند ... !! 🔹صرب‌ها نیز، در طول سه روز بیش از «8372» نفر از مردم شهر «سربرنیتسا» را قتل عام کردند ... !! 😭 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi

🎥 ببینید این صرب‌های جنایتکار و وحشی چگونه رَمو عثمانویچ، پدر بوسنیایی را مجبور کردند که پسرش نرمین را برای تسلیم شدن به صرب‌ها فرا بخواند ... !! ✍️ او هم به امید حفظ جان پسرش به خواسته آنها تن داد و چنین کرد، پسر را خواند و هرچه صرب‌ها گفتند او تکرار کرد ... !! 🤔 بالاخره نِرمین پسرش، آمد و صرب‌ها هر دو را تیرباران کردند ... جسد هردوی آنها سیزده سال بعد، در گورهای دسته جمعی سربرنیتسا پیدا شد. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi

🎥 تصویر مجسمه‌ای را که در شهر سارایوو می‌بینید، ملهم از داستان غم‌انگیز به شهادت رساندن رَمو عثمانویچ و پسرش نرمین است ... 😭 ✍️ صرب‌های وحشی و جنایتکار، این پدر بوسنیایی (رَمو عثمانویچ) را واداشتند تا پسرش «نرمین» را برای تسلیم شدن به صرب‌ها فرا بخواند! او هم به امید حفظ جان پسرش به گفته‌ی آنها تن داد و چنین کرد، پسر را فرا خواند ... و هرچه صرب‌ها گفتند او تکرار کرد! بالاخره نِرمین پسرش، آمد و صرب‌ها هر دوی آنها را به همراه تعداد زیادی از اسرا تیرباران کردند ... جسد هردوی آنها سیزده سال بعد، در گورهای دسته جمعی سربرنیتسا پیدا شد. 🔻مجسمه‌ای که در این ویدیو در شهر سارایوو می‌بینید، ملهم از داستان غم‌انگیز رَمو عثمانویچ و پسرش نرمین است ... 😭 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi

🎥 شب‌های برفی باشچارچیای سارایوو •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi

🎥 از مشرق تا مغرب، از استانبول تا روم، هیچ جا مثل این سرزمین نیست! #محسن_محبوبی •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi

🔻سيد محمدحسين طباطبایی حافظ کل قرآن كريم در محضر رهبر انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله خامنه‌ای؛ ✍️ خاطره‌ی #محسن_محبوبی از «5» سالگی سید محمدحسین طباطبایی و حضور او در مسجد تاریخی «غازی خسرو بیک» شهر سارایوو (Sarajevo) را مرور بفرمایید: 👇👇👇👇👇

🔻خاطره‌ای از #محسن_محبوبی تهیه‌کننده و فیلمبردار دفتر صدا و سیما در شهر سارایوو (Sarajevo): ✍️ یادش به خیر ... در کشور بوسنی و هرزگوین و در مسجد «غازی خسرو بیک» شهر «سارایوو» مشغول فیلمبرداری بودم ... همه‌ی روحانیون (افندی‌های) اهل سنت شهر و بویژه «رئیس العلمای» وقت بوسنی و هرزگوین (مصطفی سریچ) و «معاونش» در مسجد «غازی خسرو بیک» نشسته بودند و می‌خواستند «سید محمدحسین طباطبایی» را مورد آزمایش قرار دهند. مسجد پر بود از جمعیت ... ابتدا آیت‌الله جنتی سخنرانی کردند، سپس «سید محمدحسین طباطبایی» حافظ کل قرآن کریم که در آن زمان فقط «5 سال» داشت وارد مسجد شد ... یادمه اون روز دستیارم (رضوان واراکی) در کنارم نبود و من مجبور بودم تک و تنها و با یه دوربین خیلی سنگین و بزرگ، این برنامه رو به طور کامل ضبط کنم و همزمان صدا را نیز ضبط کرده و نورپردازی هم بکنم ... کار خیلی سختی بود ... 😭 در ابتدای کار همه‌چی روبراه بود؛ چون از قبل، نورها رو نصب کرده بودم و دوربین رو هم روی سه پایه ساچلر گذاشته بودم و میکروفن‌ها رو هم آماده‌ی کار کرده بودم. ✍️ سید محمدحسین طباطبایی وارد مسجد تاریخی شهر «سارایوو» شد ... او را به کنار محراب مسجد یعنی جایی که آیت‌الله جنتی و رئیس العلمای بوسنی و هرزگوین نشسته بودند هدایت کردند. ابتدا چند تا از روحانیون (افندی‌های) اهل سنت شهر سارایوو «محمد‌حسین» را مورد آزمایش قرار دادند و شروع کردن به سؤال باران او ... سید محمدحسین طباطبایی نیز هر سؤالی ازش می‌شد با آیات قرآن جوابشون رو می‌داد ... !! اول سؤالات اونها از قرآن شروع شد، بعد تصمیم گرفتند که هر سؤالی که به ذهنشون می‌رسه از او بپرسند و او با قرآن جواب بدهد، هرچی پرسیدند او جواب داد و همه را به حیرت فرو برده بود ... !! مردم شهر «سارایوو» خیلی احساساتی شده بودند، خیلی‌هاشون ناخواسته توی مسجد ایستاده بودند و همینجور به سمت محراب نزدیک و نزدیکتر می‌شدند، بطوری که همه چیز به هم ریخت ... !! سه پایه‌ی نورها افتادند و سیم میکروفن‌ها قطع شد ... اونقدر فشرده شده بودند که دیگه امکان فیلمبرداری وجود نداشت، با این وجود من مجبور شدم دوربین رو بذارم روی دوشم تا بتونم کل گفتگوهای اون مجلس رو به طور کامل ضبط کنم. رئیس العلماء بوسنی احساساتی شده بود و دائم سؤال می‌کرد و وقتی پاسخ‌اش را از «سید محمدحسین» می‌شنید، «الله اکبر» می‌گفت. اونها یکسره سؤال پرسیدند ... و پرسیدند ... و پرسیدند ... تا اینکه رسیدند به جایی که از سید محمد‌حسین خواستند که احساسش را درباره‌ی مردم «بوسنی» با یک آیه‌ از قرآن بگه. او که در عالم کودکی‌اش بی‌حجابی و فساد خیابان‌های شهر سارایوو را دیده بود، می‌خواست آیة «فَلْيَضْحَکُوا قَليلاً وَ لْيَبْکُوا کَثيراً جَزاءً بِما کانُوا يَکْسِبُونَ» پس به کیفر گناهانی که همواره مرتکب می‌شدند باید کمتر بخندند و بسیار بگریند ... را برایشان بخواند ... اما سکوت کرد ... !! عده‌ای خیال می‌کردند که او در پاسخ دادن عاجز مانده و مغزش هنگ کرده است! مدتی گذشت و او هیچ نگفت ... فقط با انگشتان هر دو دستش بازی می‌کرد ... همه زُل زده بوند به «سید محمدحسین» و او نیز هیچ نمی‌گفت! فقط با خودش فکر می‌کرد که چیزی بگوید یا نگوید ... !! 🤔 رئیس العلماء بوسنی هم هی می‌گفت ... صبر کنید ... صبر کنید ... ببینیم چی میگه ... اما حقیقت این بود که سید محمدحسین طباطبایی نمی‌خواست این آیه رو بخونه (یعنی تردید داشت که بخونه یا نخونه) بالاخره او را مجاب کردند که احساسش را درباره مردم بوسنی بگه و او به ناچار آیه «فَلْيَضْحَکُوا قَليلاً وَ لْيَبْکُوا کَثيراً جَزاءً بِما کانُوا يَکْسِبُونَ» را خواند و احساسش را درباره مردم بوسنی گفت! بعد نوبت به مردم شهر «سارایوو» رسید ... هر چه خواستند، از او پرسیدند ... او پاسخ می‌داد و جمعیت حاضر در مسجد هم دائم تکبیر می‌گفتند. آخرین سؤال را رئیس العلماء وقت بوسنی و هرزگوین آقای «مصطفی سریچ» از سید محمدحسین طباطبایی پرسید ... او گفت: 🔻شما به ما بگو که شهدای بوسنی چه حالی دارند و اکنون در کجا هستند ... ؟ «سید محمدحسین طباطبایی» پاسخی داد که همه را منقلب کرد ... در این لحظه، مردی بوسنیایی از میان جمعیت حاضر در مسجد از جای خود برخاست و فریاد زد «الله اکبر ... خمینی رهبر» ... !! سپس به دعا خواندن پرداختند و از او نیز خواستند که برایشان دعا کند ... همه نشستند و با دعاهای قرآنی او آمین گفتند ... آنگاه وقت نماز فرا رسید ... و همه باهم (سنی و شیعه) در صفوفی فشرده نماز جماعت مغرب را اقامه کردند. ✍️ من این فیلم را خلاصه کرده‌ام و در اینجا براتون آپلود می‌کنم، لطفاً گوشی موبایل خود را در حالت افقی قرار داده و ویدیوی زیر را به صورت تمام صفحه (Full Screen) و در اندازه بزرگ ببینید: 👇👇👇👇👇

🎥 سید محمدحسین طباطبایی در مسجد غازی خسرو بیک شهر سارایوو ✍️ خاطره‌ای از #محسن_محبوبی •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi