#پارت148
همین که ساده پشت در خانه ی آلما رسید ترس برش داشت.
مطمئن بود که آلما با دیدن او شک میکند و ممکن است.....نمیدانست چی ممکن است.
اما به هر حال هر چیزی ممکن بود، هر چیز ترسناکی ممکن بود.
در آن لحظه برای اولین بار احساس کرد تلفن همراه چقدر کارساز است و باید پیش از این ها به حرف شیدا گوش میکرد.
اگر تلفن داشت به پدر زنگ میزد و راه فرار از این ترس و نگرانی را میپرسید.
سر کوچه را نگاه کرد: حتما همین طرفا تلفن عمومی هست.
خواست راه بیفتد که در باز شد و آلمای لباس مدرسه بر تن را روبه رویش دید.
هر دو حیرت زده به هم چشم دوختند.
آن که اول نفس گفتن یافت آلما بود:« تو اینجا چی کار میکنی؟»
ساده هر چیزی می توانست بگوید جز حقیقت:« اومدم که.....یعنی اومدم دنبال تو که با هم بریم مدرسه.»
-چرا؟
-همینطوری.
اولین تردید سراغ آلما آمد:« چی شده ساده؟ راستشو بگو!»
-باور کن دارم راست میگم. هم نگرانت بودم، هم دلم.....دلم برات تنگ شده بود.
آلما باور نکرد.
-حالا هم که چیزی نشده تو هم که میخواستی بری مدرسه نه؟
آلما ناباور ماند:« ساده چرا رنگت پریده؟»
#به_قلم_مینو_کریم_زاده
#ادامه_دارد........
@Sarall
#پارت149
-نه نپریده.
آلما نگران شد و یک راست رفت روی قلب وحشت زده ی ساده ایستاد:« راستشو بگو ساده! با پری حرف زدی؟»
ساده به لکنت افتاد:« پری؟ کِی؟ تو که.....تو که نذاشتی، گفتی خودت.....همه چیزو میگی.»
ساده هم پر کشیدن رنگ رخ آلما را دید.
در دل نالید: خدایا به دادم برس!
آلما دوباره برگشت توی خانه:« یه چیزی جا گذاشتم. تو برو من خودم میام.»
ساده دستش را جلو برد و نگذاشت آلما در را ببندد:« نه من صبر میکنم با هم بریم. این همه راه اومدم دنبالت.»
-نه تو برو. همین الانم خیلی دیر شده.
ساده زیر بار نرفت:« نه طوری نیست. همیجا منتظر میمونم.»
آلما فکری کرد:« خب پس بیا تو.»
ساده رفت تو.
آلما در را بست.
هر دو در سکوت کنار هم راه افتادند.
ساده به لانه ی سگ نگاهی انداخت و به او که در آرامش خفته بود حسودی کرد.
وارد ساختمان که شدند آلما مبل تکی را به او نشان داد و گفت:« همینجا بشین تا من برم بالا و برگردم.»
ساده نشست.
روی میز توی یک گلدان بلور پرآب چند شاخه گل نرگس بود.
آلما از پله ها بالا رفت.
ساده صدای چرخیدن کلید در قفل دری را که می دانست اتاق آلما است شنید.
در تمام عمرش دچار چنین التهابی نشده بود.
#به_قلم_مینو_کریم_زاده
#ادامه_دارد........
@Sarall
#امـام_رضاجـاݩم♥️🍃
ٺوبیشترازآنڪھضامنآهوباشـی،
ضامنِانسانـی! 👤
ومناینڪ،
انسانیتِگریختھازبندِنفسراآوردھ ام🌱
تاتوضامنششوے
یاحضرتِجان،یاضامنِآدم💛🕊
⊱ၜ✨ ၜ⊰
j๑ïท➺°.•@Sarall
دوستان ما اومدیم براے سهولت دسترسی شما بہ تمام رمان ها و هشتڪ هاے مختلف ڪہ در ڪانال قرار داده میشه براتون یہ راهنمای دسترسی گذاشتیم و امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره🌸🌸🌸
شما میتونین بہ راحتی از پیام سنجاق شده استفاده ڪنین♥️♥️📌📌
کمیل کمیل حمید
حمید جان به گوشم
اینجا هوا صافه☀️
اونجا چی؟
هی حاجی کجایی که ببینی اینجا چه خبره؟
هوا صاف صافه☀️
به صافی تمامی موهای بیرون ریخته😔
به صافی نگاه های دوخته😔
به صافی مانتوهای چسبیده😔👚
به صافی مارک های ازپشت دیده😔
آه ه
حاجی نمیشه جاتو عوض کنی
j๑ïท➺°.•@Sarall
#رهبرانہ♥️🍃
جہـان🌏
با خنده هـایٺ☺️
صورٺ زیباترے دارد
بخند☺️
این خنده هـاے ماه🌙
ڪݪی مشـٺرے دارد💚😍
#جانم_فداےرهـبرم♥️✌️🍃
j๑ïท➺°.•@Sarall
بسم اللہ الرحمن الرحیم
یہ چالش داریم 😍😍 یہ چالش باحال🌸
شرایط چالشمون 😍👇
1⃣ بہ نیابت از رفیق شہیدت باید ذڪر #یاعلی رو بگی (میتونی از اطرافیان و دوستانت هم کمک بگیرے)تعداد ذڪرت هم در برنده بودنت ملاڪ هست♥️
2⃣ بہ علاوه ے ذڪر یہ چیز دیگہ هم باید باشہ ، باید لیست شما سین بخوره😉😉 (براے سین خوردن هم باید حتما بازدیدش بالاے ۶۰۰ باشہ🙃)
خب حالا میگم چالش چطوریہ؟؟🤩
شما یہ عڪس📸 از رفیق شہیدتون بہ همراه اطلاعات زیر براے من ارسال میڪنین📝✒️
اطلاعات ↓↓↓
تاریخ تولد😌
تاریخ شهادت😭
مزار ایشون 🤔
و یڪ جملہ اے ڪہ از ایشون براتون🧐 ارزشمنده😇😇
براے من ارسال میڪنین و من داخل ڪانال میذارم تا سین بخوره 👁
همچنین میتونین از اعضاے خانواده و دوستانتون درخواست ڪنین تا ذڪر #یاعلی رو بگن و هرچی این ذڪر ها بیشتر باشہ روے سین هاتون تأثیر میذاره 👦
(هر ۵۰۰۰ تا ذڪر #یاعلی📿 برابر با ۵۰ سین👁 میباشد)
منتظرتون هستم😍😍
ارسال بہ اینجا👇👇👇
@Sahebazaman_313
هدایت شده از هــا𝑳𝑨𝑵𝑫یـــ.͜.-" ⃟🌈
⇡⟮◉🍓🍭فاطیما🍓🍭◉⟯⇡
صین بزنـ برنده شارج دهیمون شی+ کآنالـ بآ ²⁴9ممبر وآقعی 🖇💛*-*
در چنل کیوتمون🐼🌿
||•🐚@HILAND🌸•||
♡مشڪےبہرنگحجاب♡
بسم اللہ الرحمن الرحیم یہ چالش داریم 😍😍 یہ چالش باحال🌸 شرایط چالشمون 😍👇 1⃣ بہ نیابت از رفیق شہیدت ب
هرچی زودتر شرڪت کنین شانستون براے برنده شدن بیشتره😍😍😍
♡مشڪےبہرنگحجاب♡
بسم اللہ الرحمن الرحیم یہ چالش داریم 😍😍 یہ چالش باحال🌸 شرایط چالشمون 😍👇 1⃣ بہ نیابت از رفیق شہیدت ب
رفقا چرااا نیستین👌👌🧐🧐
منتظرم 🙄🙄🙄
شرڪت کننده ے 2⃣
تاریخ تولد: ۱۳۳۸
محل تولد: تهران ، ایران
تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳
محل شهادت: سردشت
محل دفن: قم، ایران
شهید مهدی زین الدین
یک جمله از شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی منتظر می گویند که منتظر شهادت باشد...
🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
تعداد ذڪر 📿← ۴۲۰۱۴
https://eitaa.com/joinchat/3022585882Ccb5e4bc1d0
شرڪت ڪننده ے 4⃣
تولد:20اسفند1335درقنات ملک❤️🌸
شهادت:13دی1398دربغداد💔😔
مزار ایشان:گلزار شهدای کرمان💔
یک جمله ارزشمند ازایشان:
💔هر کس به مدار مغناطیسی علی بن ابیطالب(علیه السلام)
نزدیکتر شد این مدار بر او اثر میگذارد.او کمیل بن زیاد میشود،او ابوذر غفاری میشود،او سلمان پاک میشود....💔
تعداد ذڪر📿← 0⃣0⃣0⃣2⃣
https://eitaa.com/joinchat/3022585882Ccb5e4bc1d0
شرڪت کننده ے5⃣
نام شهید : نادر مهدوی
ولادت: 14خرداد 1342
شهادت: 16 مهر 1366
محل شهادت: خليج فارس/ ناو جنگی "يو. اس. اس. چندلر" آمريكا
آرامگاه: گلزار شهدای روستای بحيری/ استان بوشهر
شهید نادر مهدوی 👈 امروز دشمن ما صدام نيست؛ امروز دشمن ما حزب بعث نيست؛ اينها عروسکهای كوكی استكبارند و ما دشمن واقعی خود را استكبار جهانی، به سركردگی آمريكا میدانيم.
تعداد ذڪر📿←2⃣2⃣2⃣2⃣
https://eitaa.com/joinchat/3022585882Ccb5e4bc1d0
#بیو
توے عبادت ڪردنا...📿
حواست باشه ڪه خـدا ↜عاشق میخواهـد...😌
نه مشترے بہشت!!...
https://eitaa.com/joinchat/3022585882Ccb5e4bc1d0