کتاب «مجیدبربری» روایت تحوّل یک جوان است برای وصل شدن به قافلهی کربوبلاییها. این کتاب، قصّههایی است از یک قصّهی متفاوت؛ از عوض شدن، از خواستن و طلبیدن، از «مجیدبربری» تا «شهید مجید قربانخانی» شدن. کتاب «مجیدبربری» نه لغات درهموبرهمِ سخت و پیچیده دارد و نه حتّی مفاهیم دور از ذهن غیر قابل تأمّل؛ فصلها و قصّهها مثل یک دورهمیِ دوستانه چیده شده است، برای شنیدن از دوستی به اسم «مجید» و ماجراهایش؛ ماجراهایی که او را از محلّهی یافتآباد تهران به خانطومان سوریه رساند تا تقدیر برای او آنجا رقم بخورد. مجید این راه را از امام حسین (علیه السّلام) خواسته بود و وقتی که زنعمویش از او پرسید که در کربلا از آقا چه خواسته، مجید در جوابش فقط یک حرف زد: «من از امام خواستم من را آدم کند، عوض بشوم، زندگیام را عوض کند، دستم را بگیرد و از این راهی که میروم برم گردانَد.»
📌این کتاب رو میتونید از غرفه کتاب هیئت ثاراالله زنجان تهیه کنید📚
[ @sarallah_zanjan_kh ]