ࢪمان #عشقی_ازجنس_ماه 🌙
#پارت_45
زمان حال⏳(۵سال بعد پارت قبل😁)
مہدخت:
با صدای زنگ گوشیم از خواب پاشدم
+این دیگه کیه کله سحر 😑
دستمو بلند کردم که از روی میز گوشیمو بردارم که درد شدیدی رو توی دستم حس کردم😣
آیی.انگار دستم خواب رفته
سِر بود🙁
با هر بدبختی که بود گوشیو برداشتم
شیدا بود😐
+الو
_وای خداروشکر.بچه ها جواب داد
هان؟🙄
+الو شیدا.با کی؟!کی جواب داد
بی توجه به حرفام داد زد:
_هیچ معلوم هست کدوم گوری هستیییی تو
+هوی چ خبرته وحشی😑گوشم کر شد
_هیچ میدونی چند بار زنگ زدممممم
+خواب بودم ببخشید
_اصلا میدونی ساعت چنده؟!
خواهره من خوابه زمستونیه خرسم انقدر طولانی نیست
چشام چرخید سمت ساعت دیواری
اه.اینم که خرابه
ساعته گوشیمو نگا کردم
نه انگار درسته😐😶
خاک بر سرم🙆🏻♀نزدیک ۱۳ ساعته خوابم🤦🏻♀
بگو چرا انقدر بدن درد گرفتم
_الو مهدخت
+جانم.میشنوم
_خیلی نگرانت شدم.خوبی الان؟
+نه بدنم خیلی درد میکنه😩
_من جای تو بودم سلولا بدنم با تخت پیوندبافتی خورده بود تاحالا.خوبه درد میکنه
هـیـــــــــــــــــــع😨کلــــــــــــــــــــاسم
+شیــــــــــــــــــــدا😨😱
_هــــــــــــــــــــا
+دکتر ابتکارررررر.کلاسسسسسس
وایــــــــــــــــــــی این ترم حتما میوفتممم
_نه نه نگران نباش.بهش گفتم حالت خوب نیست واست غیبت موجه رد کرده. تو ترم یه غیبتو مجاز میکنه دیگه
فقط حواست باشه دیگه غیبت نکنی
+آخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیش
_من باید برم.کاری نداری؟
+نه.خداحافظ
_خواهشا دیگه اینجوری آدمو زهره ترک نکن
+ببخشید واقعا.چشم
_آفرین دختر خوب.خداحافظ
وای وای گردنم😬چ دردی میکنه
از اتاق رفتم بیرون
طبق معمول خودم تنها بودم
با اینکه این همه ساعت خواب بودم دیشبم شام نخورده بودم ولی بازم گرسنم نبود
با فکر دیشب دوباره ذهنم رفت سمت مهیار😓
هوف
روزی که فکره این از سرم بره بیرون کله شهرو شیرینی میدم
ینی خودش بود؟😕
نه بابا.اون اینجا چیکار میکنه آخه
پس چرا انقدر شبیهش بود🙁
وای چمیدونم😑
اصلا به جهنم.میخواد باشه میخواد نباشه
صدای در از فکر بیرونم آورد.
مامان با دیدنم چنان دادی زد سه متر پریدم هوا😶
_عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
تو که هنووووز آماده نیستــــــــــــــــــــی
+علیکه سلام مامان جان😐
_سلامو زهررررماررررر
برو بپوووووش همه پایین منتظرنننن
+کجا میخوایم بریم مگه😐
_تو بیستو چهارساعت سرت تو گوشیه اونوقت پیامه منو ندیدی؟تازه میپرسی کجا داریم میرررریم
صبحم که هرچی زنگ زدم جواب ندادی
+به جان پریسا تا همین الان خواب بودم🤦🏻♀
_برو لباساتو عوض کن
نمیخواد داستان ببافیییی
+باشههه چشممم
میشه لا اقل بگی کجا داریم میریم😕
__خونه ی پارسا
+وایــــــــــی مامان
صدبار گفتم من اونجا نمیاممم
_مهدخت امروز تولدشههه مگه میشه نیای
+ای بابــــــــــا
پارسا الان تو خونه قبلیه ما زندگی میکنه
و چون من اونجا خیلی خاطره دارم
هرسری که میرم حالم بد میشه😖
حالا نمیشد یه جا دیگه تولد بگیره😫
🌕پایان پارت چهل و پنجم✨
این داستان ادامه دارد...
{کپی رمان بدون لینک کانال جایز نیست}
@galeri_rahbari313 🌟
محصولات ارگانیک سرای بانو🍃
ࢪمان #عشقی_ازجنس_ماه 🌙 #پارت_45 زمان حال⏳(۵سال بعد پارت قبل😁) مہدخت: با صدای زنگ گوشیم از خواب پاش
تو پارت بعد میگم چیشد که مهدخت اینا برگشتن تهران و چجوری ۵سال از هم بیخبر بودن😁
#رایحه
「🌸💚•••」
.⭑
رَھبـراِنقلـابِاسݪـامے:
ۆاقـعاً ایݩ ࢪا من ݕـا قـٰاطعیّٺ بہ شُمـا عزیزاݩ عࢪض مےڪنم و بپذیرید ڪہ هر ڪسے مثلـاً دعـٰاۍ عَࢪفہ ࢪا ݕـا تۅجّـہ ݕہ معنـٰایش بخۆاݩـد، اَز ۆقٺے ڪہ ایـݩ دُعـٰا ࢪا شرۆعْ مےڪند بہ خۆاندݩ تـٰا ݕہ آخࢪش بࢪسد، بڪلّی تغییࢪ مےڪند نسبٺ بہ آݩ آدمے ڪھ قبݪ اَز خۆاندݩ دُعـٰا بۆد.👌🏻🌱
﴾♥️1379/10/27♥️﴿
.⭑
💚🌸¦➺ #مناسبتۍ
•ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ•
💚🌸¦➺ #حیدری_ام
𝓬𝓱𝓪𝓷𝓷𝓵𝓮:↯
「@galeri_rahbari313 」
ازحالوروزكوفهپریشانشدمحسین
گفتمبیابهکوفهپشیمانشدمحسین
#شهادتمسلمابنعقیل!🖤
「✌️🏻💔•••」
.⭑
شۿٻد| 🌿☝️🏼 |❛
عزدارنمےخۅاهَد
رَهرۏ مےخۅاهـد[❗️]
.⭑
💔✌️🏻¦➺ #شهیدانھ
•ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ•
💔✌️🏻¦➺ #رایحه
𝓬𝓱𝓪𝓷𝓷𝓵𝓮:↯
「@galeri_rahbari313 」
🌿✨•|دعـآۍهـفتمصحیفہسجـآدیھ••
#امـررهبـرۍ🖇••
#التـماسدعـا🤲🏻••
#قـرار_روزانہ🌼••
💛🌻「➜•@galeri_rahbari313」
ali-fani-12.mp3
7.8M
🌿✨•|صۅٺ دعـآۍهـفتمصحیفہسجـآدیھ••
#امـر_رهبـرۍ🖇••
#التـماس_دعـا🤲🏻••
#قـرار_روزانہ🌼••
💛🌻「➜•@galeri_rahbari313」
↻∞
خدایٖا ما رو معتادِ خودت کن꧇)!
#حیالصلاة🌪
🌿↷
بدوییں نماݫ مسلمونآ😅💜
حیالصلاة💞🙃
دعا یادتوڹ نرھ🙏😉
نماز اول وقت 🙈
میدونستید شب اول قبر ⚰ اولین سوالی که میپرسن چیه ¿
نماز میخوندی یا نه ؟
وای به حال ما که اول وقت که نمیخونیم این به کنار 😔 فقط بخونیممم اول وقت هم باشه که چه بهتر 🤝
پس لطفا #نمازاولوقتبخونیم😁