📝شرح و تفسير
خطرات ترك «نمى دانم»🔎
♨️امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه سخنى را كه در حكمت 82 آمده بود به صورت جالب ديگرى بيان مى كند و مى فرمايد: «كسى كه جمله «نمى دانم» را ترك كند مواضع آسيب پذير خود را در معرض ضربه هاى خطرناك (مخالفان) قرار داده است»; (مَنْ تَرَكَ قَوْلَ «لاَ أَدْرِي» أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ).
💠اشاره به اين كه با اين كار خود را به هلاكت مى افكند و اين هلاكت ممكن است جنبه دنيوى داشته باشد در آنجا كه سخنان نسنجيده و خطرآفرين است و يا جنبه اخروى، در آنجا كه سخنانش لطمه به حيثيت و آبروى اشخاص وارد مى كند يا مردم را به گمراهى مى كشاند.
«مقاتل» جمع «مقتل» است. ارباب لغت آن را به مواضعى از بدن كه اگر ضربه بر آن وارد شود حيات انسان به مخاطره مى افتد تفسير كرده اند; مانند سر و سينه و امثال آن.
📍ابن ابى الحديد در شرح اين سخن حكيمانه داستان جالبى از بوذرجمهر نقل مى كند كه زنى نزد او آمد و از مسئله اى سؤال كرد. بوذرجمهر گفت: نمى دانم. زن عصبانى شد. گفت: پادشاه هر سال آلاف و الوفى به تو مى دهد كه بگويى نمى دانم؟ بوذرجمهر گفت: آنچه را به من مى دهد در برابر چيزهايى است كه مى دانم و اگر مى خواست در برابر آنچه نمى دانم چيزى به من بدهد تمام بيت المال او نيز كفايت نمى كرد (اشاره به اين كه مسائلى را كه ما نمى دانيم بسيار بيشتر از آن است كه مى دانيم).
🖇نيز از بعضى فضلا نقل مى كند كه اگر كسى در برابر چيزهايى كه نمى داند بگويد: نمى دانم، او را تعليم مى دهيم تا بداند و اگر بگويد: مى دانم، امتحانش مى كنيم تا بگويد نمى دانم (و رسوا شود).
📎شبيه اين سخن را مرحوم مغنيه در فى ظلال نهج البلاغه از كتاب «الحكمة الخالده» نقل مى كند كه دانشمندى مى گفت: گفتن «لا أدرى» (نمى دانم) را ياد بگيريد، چرا كه اگر بگوييد نمى دانم به شما تعليم مى دهند تا بدانيد و اگر بگوييد مى دانم از شما سؤال مى كنند و نمى دانيد و رسوا مى شويد.
📜 #حکمت_۸۵
#کلام_امیر
📝شرح و تفسير
اهميت رأى پير
♨️امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميزش، مقايسه اى ميان رأى و تدبير پيران و چالاكى و دلاورى جوانان مى كند و مى فرمايد: «راى و تدبير پير نزد من بهتر از چالاكى جوان (در ميدان نبرد) است.
📚در روايت ديگرى آمده است: از جنگجويى جوان بهتر است»; (رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلاَمِ وَرُوِيَ «مِنْ مَشْهَدِ الْغُلاَمِ»). «جَلَد» به معناى چابكى و نيرومندى و «غلام» در اينجا به معناى جوان و «مشهد» در اين گونه موارد به معناى ميدان جنگ است. بديهى است براى پيروزى در نبرد با دشمن در درجه نخست نقشه هاى صحيح لازم است و در درجه بعد دلاورى و چالاكى جنگجويان و به يقين تا نقشه صحيحى نباشد دلاورى ها به نتيجه اى نمى رسد،
✅ ازاين رو امام(عليه السلام)مى فرمايد: تدبير پيران نزد من از شجاعت و چالاكى جوانان بهتر است، زيرا مردان بزرگسالى كه سال ها ميدان هاى نبرد را ديده اند و تجربه ها آموخته اند بر اساس آن تجربه ها قادر به تنظيم برنامه صحيح هستند در حالى كه جوانان، چنين توانى را ندارند; ولى به عكس پيران، داراى قدرت و توانايى جسمى كافى و دلاورى و چالاكى هستند، گرچه هر يك امتيازى دارند; ولى پايه اصلى را رأى و تدبير پيران تشكيل مى دهد.
🗓 تاريخ نيز اين كلام حكيمانه را كاملاً تأييد مى كند مثلا در جنگ خندق تدبيرى كه سلمان فارسى در پيشنهاد حفر خندق انديشيد توانست مدينه را از سقوط در چنگال دشمن حفظ كند. اين گفتار حكيمانه در ضمن به جوانانى كه نسبت به پيران بى اعتنا هستند و خود را كانون همه چيز و پيران را خارج از گردونه اجتماع مى پندارند هشدار مى دهد كه به بزرگسالان احترام بگذاريد و خود را از تجارب آنها بى نياز ندانيد.
📜 #حکمت_۸۶
#کلام_امیر
✍شرح و تفسير
⚠️دو امان از عذاب الهى
مرحوم سيّد رضى اين گفتار حكيمانه امير مؤمنان على(عليه السلام) را به توسط فرزندزاده گرامى اش امام باقر(عليه السلام) نقل كرده مى گويد: ابو جعفر محمد بن على الباقر(عليهما السلام) از آن حضرت چنين نقل كرده است
✅ كه فرمود: «در زمين دو امان و وسيله نجات از عذاب الهى بود كه يكى از آنها برداشته شد دومى را دريابيد و به آن چنگ زنيد». آنگاه امام(عليه السلام) به شرح اين دو بر اساس استنباطى كه از يكى از آيات قرآن مجيد كرده مى پردازد
1⃣و مى فرمايد: «اما امانى كه برداشته شد وجود رسول الله(صلى الله عليه وآله)بود (كه خداوند به بركت وجود او هرگز عذابى بر اين امت نازل نكرد; ولى او از ميان ما رفت)
2⃣ و امانى كه باقى مانده استغفار📿 است، همان گونه كه خداوند متعال مى فرمايد: «تا تو در ميان آنها هستى خداوند آنها را عذاب🔥 نمى كند و تا آنان نيز از گناهان خود استغفار📿 مى كنند خداوند عذابشان🔥 نخواهد كرد».
✍به گفته مرحوم سيّد رضى «اين استنباط امام يك نمونه از بهترين استفاده ها و لطيف ترين استنباط ها از آيات قرآن كريم است». هنگامى كه به عقل و خرد خويش رجوع كنيم نيز آنچه را كه در اين آيه مباركه آمده و استنباطى را كه امام(عليه السلام) از آن كرده درمى يابيم.
❎ پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مطابق آيه شريفه (وَما أَرْسَلْناكَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ) رحمتى براى تمام جهانيان بود چگونه ممكن است اين كانون رحمت الهى در ميان امت باشد و خدا آنها را عذاب🔥 كند. از سويى ديگر، استغفار 📿يكى از وسايل جلب رحمت خداست، زيرا خودش بندگان را دعوت به استغفار كرده و وعده غفران و آمرزش داده و فرمود: «(قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ); اى بندگانى كه راه اسراف به خود را درپيش گرفته ايد و مرتكب گناهان شده ايد از رحمت خداوند مأيوس نشويد، چرا كه او همه گناهان (توبه كنندگان) را به يقين او آمرزنده مهربان است».
بنابراين بعد از رحلت پيغمبر خدا و رفتن آن حضرت به ديار باقى مسلمانان مى توانند خود را به وسيله توبه و انابه و استغفار از عذاب الهى مصون دارند و امام(عليه السلام) با استنباطى كه در بالا آمد راه را به آنها نشان داده و بر آن تأكيد ورزيده است. ايشان نه تنها مى توانند از عذاب الهى در امام بمانند بلكه با استغفار درهاى رحمت و نعمت و سعادت را مى توانند به روى خود بگشايند.
❌ادامه دارد...
#حکمت_۸۸
#کلام_امیر
✍قسمت دوم حکمت ۸۸...
📍همان گونه كه در سوره «نوح» آمده است: «(اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً * يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوال وَبَنِينَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنّات وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهارا);
من به آنها گفتم از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد📿 او بسيار آمرزنده است تا باران هاى⛈ پربركت آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغ هاى سرسبز🌴 و نهرهاى جارى 🌊در اختيارتان قرار دهد».
🖇مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: ضمير در «لِيُعَذِّبَهُمْ» به اهل مكه بر مى گردد و منظور از «استغفار»📿 در اين آيه ترك شرك و روى آوردن به اسلام است، بنابراين معناى آيه اين است كه ❎«خداوند اهل مكه را مادامى كه پيغمبر در ميان آنهاست عذاب نمى كند و بعد از او نيز اگر ايمان به رسالت آن حضرت بياورند مجازات نخواهد كرد».
به نظر مى رسد كه مرحوم مغنيه مفهوم آيه را محدود كرده است، زيرا ظاهر آيه با توجه به اين كه ـ در سوره «انفال» كه از سوره هايى است كه در مدينه نازل گرديده وجود دارد ـ همه مسلمانان را شامل مى شود ❌نه فقط اهل مكه را
✅همچنين استغفار📿 نيز معناى وسيعى دارد كه هم گناه شرك و هم گناهان ديگر را در بر مى گيرد و مى دانيم بسيارى از عذاب هاى اقوام پيشين به سبب گناهانى بود كه غير از شرك انجام مى دادند; مانند عذاب قوم لوط. بنابراين، آيه مفهوم وسيعى دارد كه همه مسلمانان در هر زمان را شامل مى شود و استغفار📿 نيز هرگونه توبه از گناه است.
📜 #حکمت_۸۸
#کلام_امیر
مَـنْ أَصْلَـحَ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللَّهِ أَصْلَـحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّاسِ، وَمَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ، وَمَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ.
♨️امام علیه السلام فرمود : كسى كه ميان خود و خدا را اصلاح كند خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد، و كسى كه امر آخرتش را اصلاح كند خداوند امر دنيايش را اصلاح مىكند و كسى كه در درون وجودش واعظى داشته باشد خداوند حافظى براى او قرار خواهد داد.
✍شرح و تفسير
✅🗝راه اصلاح و به سامان رسيدن امور
امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى كه در واقع مركّب از سه جمله است به سه امر مهم اشاره مى كند و مى فرمايد: ⬇️
1⃣«كسى كه ميان خود و خدا را اصلاح كند خداوند ميان او و مردم را اصلاح مى كند
2⃣و كسى كه امر آخرتش را اصلاح كند خداوند امر دنيايش را اصلاح خواهد كرد
3⃣و كسى كه در درون وجودش واعظى داشته باشد خداوند حافظى براى او قرار خواهد داد».
از بعضى از روايات استفاده مى شود كه بزرگان علما در گذشته هنگامى كه نامه اى به يكديگر مى نوشتند غالباً از اين سه جمله حكيمانه، در نامه خود بهره مى گرفتند و به راستى سزاوار است كه با آب طلا نوشته شود و همه روز انسان بر آن نظر بيفكند. در اينكه رابطه ميان نتيجه هاى سه گانه اى كه در اين كلمات حكمت آميز آمده و مقدمات آن، رابطه اى طبيعى و منطقى است يا روحانى و معنوى شارحان نهج البلاغه راه هاى مختلفى را پيموده اند; ولى مى توان گفت: هم رابطه الهى و معنوى است و هم رابطه منطقى...
❌ادامه دارد...
📜 #حکمت_۸۹
#کلام_امیر
✍قسمت دوم #حکمت_۸۹
📍كسى كه ميان خود و خدا را اصلاح كند; يعنى در برابر هر امرى قرار مى گيرد نخست نگاه كند كه رضاى خدا در چيست و آن را برگزيند، چنين كسى به يقين مشمول عنايات الهى قرار مى گيرد و خداوند رابطه او را با مردم سامان مى بخشد.
🖇 اضافه بر اين اصلاح رابطه با خدا مسلتزم صدق و امانت و راستى است. كسى كه صدق و امانت و راستى پيشه كند به يقين مردم به او علاقه مند مى شوند و امين مردم خواهد بود و به او اعتماد مى كنند و مشكلى با او نخواهند داشت.
📎همچنين كسى كه امر آخرت خويش را اصلاح كند; يعنى اوامر الهى را اطاعت و نواهى او را ترك گويد مشمول لطف خداوند خواهد شد; خداوند كار دنياى او را نيز سامان مى دهد.
📍 افزون بر اين، اصلاح امر آخرت به تقوا و پرهيزگارى است و به يقين انسان هاى با تقوا در زندگى مادى خود نيز موفق خواهند بود، زيرا راه خلاف در پيش نمى گيرند; به كسى ظلم و ستم نمى كنند، همه با او مهربان هستند و او نيز با همه مهربان.
✍ نيز كسى كه واعظ نفسانى; يعنى وجدان بيدار و تقواى درونى داشته باشد كه در برابر گناهان به او هشدار دهد، لطف پروردگار بر او سايه خواهد افكند و او را از گزند حوادث محفوظ مى دارد.
اضافه بر اين شخصى كه چنين واعظى درونى دارد از امور خطرناك مى پرهيزد و چنين كسى از گزند حوادث محفوظ خواهد بود. بنابراين رابطه اين سه امر با آن سه نتيجه هم رابطه معنوى است و هم رابطه منطقى و طبيعى. اين سخن را با حديثى از امام باقر(عليه السلام) كه مرحوم كلينى در اصول كافى آورده پايان مى دهيم.
💡مطابق اين حديث امام باقر(عليه السلام) فرمود: خداوند عزّوجلّ چنين فرموده است به عزت و جلال و عظمت و نورانيت و علو مقامت سوگند ياد مى كنم كه هيچ بنده مؤمنى خواسته مرا بر خواسته خود در چيزى از امور دنيا مقدم نمى شمرد مگر اين كه من بى نيازى او را در دل او و همّت او را در آخرتش و آسمان ها و زمين را ضامن روزى او قرار مى دهم و براى او از تجارت هر تاجرى بهتر خواهم بود».
📜 #حکمت_۸۹
#کلام_امیر
✍شرح و تفسير
💠فقيه كامل💠
♨️امام(عليه السلام) در حقيقت در اين كلام پربار خود مسئله تعادل خوف و رجا را به صورت جديدى مطرح مى كند و مى فرمايد: «فقيه و بصير در دين در حدّ كمال كسى است كه مردم را از رحمت الهى نوميد نكند و از لطف او مأيوس نسازد و از مجازات هاى او ايمن نسازد.
🔎 منظور از «فقيه» در اين كلام حكمت آميز فقيهِ اصطلاحى يعنى عالم به احكام فرعيه دين نيست، بلكه فقيهِ به معناى لغوى و به معناى وسيع كلمه است يعنى عالم دينى و «كُلُّ الْفَقيه» به معناى عالم كامل از هر جهت است.
📍 تعبيرات سه گانه اى كه امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود به كار برده در واقع از آيات قرآن گرفته شده است: جمله «مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ; 1⃣كسى كه مردم را از رحمت الهى مأيوس نكند» برگرفته از اين آيه است: «(قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ); اى بندگانى كه راه اسراف به خود را درپيش گرفته ايد و مرتكب گناهان شده ايد از رحمت خداوند مأيوس نشويد، چرا كه او همه گناهان (توبه كنندگان) را به يقين او آمرزنده مهربان است».
2⃣و جمله «وَلَمْ يُؤيِسْهُمْ مِنْ رَحْمَةَ اللّهِ» بر گرفته از كلام يعقوب است كه به فرزندان خود مى گويد: «(اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخيهِ وَلا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ); برويد و در جستجوى يوسف و برادرش باشيد و از رحمت الهى مأيوس نشويد چون از رحمت الهى جز قوم كافر مأيوس نمى شوند».
3⃣جمله سوم بر گرفته از اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: «(أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ); آيا آنها از مجازات الهى خود را در امان ديدند (مكر در اين گونه موارد به معناى عذاب غافلگيرانه است) و تنها جمعيت زيانكاران خود را از عذاب الهى در امان مى دانند».
🖇در اين كه چه تفاوتى ميان جمله اول و دوم است كه هر دو سخن از اميدوارى به رحمت خدا مى گويد بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: جمله نخست اشاره به رحمت خدا در قيامت و جمله دوم اشاره به رحمت الهى در دنياست. (همان گونه كه در داستان يعقوب و يوسف آمده است).
⚠️نكته دو بال خوف و رجا هميشه براى رسيدن به مقصد بايد از دو نيرو استفاده كرد: نيروى محرك و نيروى باز دارنده; به كمك نيروى محرك، حركت آغاز مى شود و هرچه قوى تر باشد سرعت بيشترى به خود مى گيرد; اما نيروى باز دارنده براى حفظ تعادل و پيشگيرى از خطرات مخصوصاً در مسيرهاى پرخطر ضرورت دارد.
آنچه به طور ساده در اتومبيل ها مى بينيم در وجود پيچيده انسان نيز حاكم است....❌ادامه دارد
📜 #حکمت_۹۰
#کلام_امیر
✍قسمت دوم #حکمت_۹۰
💠انسان براى كمال و قرب الى الله آفريده شده و انگيزه هاى لازم در درون و بيرون وجودش به وسيله انبيا و اوليا و تعليمات آسمانى آماده شده است. از سوى ديگر هواى نفس و وسوسه هاى شيطانى😈 او را پيوسته به خود مشغول مى دارد تا از مسير منحرف گردد يا در پرتگاه سقوط كند. نيروى بازدارنده براى يپشگيرى از اين خطرات است.
📍 همه پيامبران بشير و نذير بودند و همه كسانى كه خط آنها را ادامه مى دهند نيز از اين دو امر برخوردارند. اين همان مسئله خوف و رجاست كه به عنوان دو بال براى پرواز در آسمان سعادت و قرب الى الله معرفى شده
و حتى در روايات تصريح شده است كه هيچ يك از اين دو نبايد بر ديگرى فزونى يابد، زيرا اگر خوف، فزونى يابد انسان به سوى يأس كشيده مى شود و آدم مأيوس گرفتار انواع گناهان خواهد شد، زيرا فكر مى كند كار از كار گذشته و پرهيز از گناه و انجام طاعات نتيجه اى ندارد. به عكس، اگر اميد او فزونى يابد نسبت به ارتكاب گناهان بى تفاوت مى گردد.
📃 در روايتى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «لَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ رَحْمَةَ اللهِ لاتَكِلْتُمْ عَلَيْها وَما عَمِلْتُمْ إلاّ قَليلاً وَلَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ غَضَبِ اللّهِ لِظَنَنْتُمْ بِأنْ لا تَنْجُوا; اگر اندازه رحمت الهى را مى دانستيد چنان بر آن تكيه مى كرديد كه هيچ عمل خوبى جز به مقدار كم انجام نمى داديد و اگر اندازه غضب الهى را مى دانستيد گمان مى كرديد كه هرگز راه نجاتى براى شما نيست».❤️🔥
◀️در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه مى فرمود: پدرم مى گفت: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْد مُؤْمِن إِلاَّ وَفِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَة وَنُورُ رَجَاء لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَلَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا; هيچ بنده مؤمنى نيست مگر اين كه در قلب او دو نور است: نور خوف و نور رجا; اگر اين را وزن كنند چيزى فزون بر آن ندارد و اگر آن را وزن كنند چيزى فزون بر اين ندارد».
◀️در حديث ديگرى كه در غررالحكم از امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل شده است مى خوانيم: چنان از پروردگارت خائف باش كه تو را از رجا باز دارد و چنان به او اميدوار باش كه تو را از خوف باز ندارد». به همين دليل در تمام جوانب بشرى در كنار تشويق تنبيه و در كنار تنبيه تشويق است.
💡 بر همين اساس در كلام حكمت آميز بالا فقيه واقعى و كامل كسى شمرده شده كه نه مردم را از رحمت خدا مأيوس دارد و نه آنها را از مجازات الهى ايمن سازد.
📜 #حکمت_۹۰
#کلام_امیر
✍شرح و تفسير
راه رفع خستگى روح🔎
♨️امام در اين سخن حكمت آميز خود به نكته مهم روانى كه در زندگى انسان تأثير شايان توجهى دارد اشاره كرده مى فرمايد: «اين قلب ها❤️ همچون بدن ها ملول و افسرده مى شوند، بنابراين براى رفع ملالت آنها لطائف حكمت آميز را انتخاب كنيد»; (إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ). بى شك، انسان بعد از انجام كارى سنگين، خسته مى شود 😞و نياز به استراحت و تفريح براى رفع خستگى دارد كه آن استراحت اهميتش كمتر از آن كار نيست، زيرا بدن وى را آماده براى شروع به كار ديگر مى كند.
◀️روح انسان نيز چنين است; مسائل پيچيده علمى و حل مشكلات اجتماعى و سياسى و فرهنگى او را خسته مى سازد. بايد به او آرامش داد; آرامش آن از طرق مختلفى تأمين مى شود. گاه رفتن به دامان طبيعت و ديدن مناظر زيبا، باغ ها و گلستان ها، آبشارها 🌊و سبزه ها 🌳و شنيدن صداى مرغان چمن 🦆و مشاهده پرندگان زيبا و گاه به وسيله شنيدن طنزهاى پرمعنا و گاه گفت و گوهاى دوستانه با رفقاى مورد علاقه و گاه مطالعه تاريخ پيشينيان. همه اينها مى تواند به روح خسته انسان آرامش دهد; ولى از همه مهم تر همان سخنان زيباى حكمت آميز است كه گاه در قالب شعر و گاه در قالب نثر ادا مى شود كه هم چيزى بر دانش انسان مى افزايد و هم براى انسان شادى مى آفريند.
به كار بستن اين دستور مبارك امام(عليه السلام) مى تواند به صورت شخصى باشد يا به صورت جمعى و عام .
✅بى ترديد ساعات يا دقايقى كه انسان به طرائف الحكم مى پردازد («طرائف» جمع «طريفه» به هر چيز تازه و جالب و شگفت انگيز گفته مى شود) از ساعات مفيد عمر اوست، زيرا هم آموزندگى دارد و هم نشاط و هم سبب مى شود بازدهى كار او بيشتر گردد.
⚠️همان گونه كه در حكمت 390 نيز آمده كه امام(عليه السلام )میفرماید انسان با ايمان ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسيم مى كند:
1⃣بخشى را صرف عبادت و مناجات با پروردگارش مى نمايد
2⃣بخش ديگرى را در طريق اصلاح معاش و زندگى به كار مى گيرد و
3⃣بخش سوم را در راه بهره گيرى از لذت هاى حلال و دلپسند صرف مى كند». شبيه اين مضمون در بحارالانوار از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان يكى از مطالبى كه در صحف ابراهيم از سوى خدا نازل شد، آمده است.
📜 #حکمت_۹۱
#کلام_امیر
💠بهترين و بدترين نوع علم💠
♨️امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه خود به علوم بى ارزش و باارزش اشاره کرده نشانه هاى آن را بازگو مى کند
✅ومى فرماید: «بى ارزش ترین دانش ها آن است که تنها بر زبان متوقف شود (و هرگز در عمل ظاهر نگردد)
✅و پرارزش ترین دانش ها آن است که در اعضا وارکان بدن آشکار گردد (و دارنده اش آن را در زندگى خود به کار بندد)»
📍تعبیر به «ما وُقِفَ عَلَى اللِّسانِ» اشاره به این که علمى خالى از هر گونه عمل و به تعبیر معروف تنها لقلقه زبان است و به یقین چنین علمى بى ارزش ترین علم و دانش است،
1⃣ زیرا از یک سو براى صاحبش مسئولیت آفرین است چون طبق روایات و حکم عقل، خداوند جاهل بى عمل را زودتر از عالم بى عمل مى بخشد 2⃣و از سوى دیگر چنین عالمى گرفتار خسارت فراوان شده چون اسباب نجات را در اختیار داشته و از آن استفاده نکرده و در واقع شکر این نعمت را بجا نیاورده بلکه کفران نموده است3⃣ و از سوى سوم چنین عالمى منافق است، زیرا به زبان علومى را بازگو مى کند که در عمل به آنها پشت کرده است 4⃣و از سوى چهارم چنین کسى در میان مردم منفور است، زیرا همه مى گویند: اگر این عالم راست مى گوید چرا خودش عمل نمى کند و به همین سبب هیچ کس به اواعتمادنخواهدکرد.
📝در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که پیوسته عرضه مى داشت: «أللّهُمَّ إنّى أعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْم لا یَنْفَعُ وَمِنْ قَلُب لا یَخْشَعُ وَمِنْ نَفْسٌ لا تَشْبَعُ وَمِنْ دَعْوَة لایُسْتَجابُ لَها; خدایا به تو پناه مى برم از علمى که سودى نمى بخشد و قلبى که خشوع در آن نیست و نفسى که هرگز سیر نمى شود و دعایى که هرگز مستجاب نمى گردد».
📝در خطبه 110 از خطبه هاى نهج البلاغه خواندیم که امام(علیه السلام)مى فرماید: به یقین، عالمى که به غیر علمش عمل مى کند همچون جاهل سرگردانى است که هرگز از جهل خویش به خود نمى آید! بلکه حجّت بر او عظیم تر و حسرتش پایدارتر و سرزنش او در پیشگاه خدا سزاوارتر است!».
📝همان گونه که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم که فرمود: «إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَمَا یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا; هنگامى که عالم به علمش عمل نکند پند و اندرز او از دل ها فرو مى ریزد همان گونه که باران از سنگ سخت فرو مى ریزد»
📜#حکمت_۹۲
#کلام_امیر
♨️این کلام حکمت آمیز را امام(علیه السلام) زمانى فرموده که گروهى او را در مقابلش ستودند، فرمود: «خداوندا! تو به من از خودم آگاه ترى و من آگاه تر به خودم از آنها هستم.
✍سپس افزود: «خداوند! ما را بهتر از آنچه آنها گمان مى کنند قرار ده و آنچه را نمى دانند بر ما ببخش»; (اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لَنَا مَا لاَ یَعْلَمُونَ).
📍از جمله امورى که در روایات اسلامى از آن به شدت نهى شده، مدح و ستایش افراد در برابر خود آنهاست، از این رو در روایات دیگرى مدح و ستایش نوعى ذبح شمرده شده است.
♨️در روایتى از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «إذا مَدَحْتَ أخاکَ فى وَجْهِهِ فَکَأنَّما أمْرَرْتَ عَلى حِلْقِهِ الْمُوسى; هنگامى که برادرت را در برابرش مدح و ستایش کنى مانند این است که کارد بر گلویش مى کشى».
در حدیثى از امام على بن ابى طالب(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود:نادان ترین مردم کسى است که به گفته ستایش کننده اى که از راه تملق زشتى ها را در نظرش زیبا و زیبایى ها را مبغوض مى دارد، مغرور شود».
‼️اگر در آثار زیان بار مدح و ستایش هاى افراطى و تملق آمیز خوب بیندیشیم خواهیم دید که اثرات آن فوق العاده مخرب است; 1⃣از یک سو انسان را مغرور مى کند و همین غرور مانع راه تکامل او مى شود
2⃣و از سوى دیگر عیوب و نقایص خود را نمى بیند، بلکه گاه آنها را حسن مى شمرد و در مقام اصلاح خویشتن بر نمى آید
3⃣ و از سوى سوم، غالبا به مداحان علاقه پیدا مى کند در حالى که آنان خواسته هاى نامشروعى دارند و او به انجام خواسته هاى نامشروعشان کشیده مى شود و عمل خود را به نوعى توجیه مى کند.
❓در اینجا سؤال معروفى است که چگونه امام(علیه السلام) با آن مقام عصمت اعتراف به نقص یا گناه در خویشتن می کند وازخداآمرزش می طلبد؟
گاه ممکن است تمام کوشش خود را انجام مى دادند و باز هم اعمال خود را لایق مقام پروردگار نمى دیدند و از آن استغفار مى کردند; مانند کسى که میهمان بسیار محترمى پیدا مى کند و آخرین تلاش خود را براى پذیرایى به خرج مى دهد و بعد مى گوید: از این که توان بیش از این نداشتم عذر خواهى مى کنم و شرمنده ام.
اساساً، معصومان(علیهم السلام) با توجه به عظمت مقام پروردگار عبادات خود را لایق او ندیده و مى گفتند: «وَما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ»
📜 #حکمت_۱۰۰
#کلام_امیر
❌سه شرط خدمت به مردم:
💠می دانیم برآوردن حوایج نیازمندان و حل مشکلات مردم از مهم ترین مستحبات و بهترین طاعات است تا آنجا که در حدیثی از امام صادق(علیه السلام)می خوانیم: کسی که برای برآوردن حاجت برادر مسلمانش تلاش و کوشش کند برای جلب رضای پروردگار، خداوند متعال هزار هزار حسنه در نامه اعمال او می نویسد و حتی به سبب آن بستگان و همسایگان و برادران دینی و آشنایانش مشمول غفران الهی می شوند».
♨️امام(علیه السلام) در این گفتار نورانی اش شرایط کمال قضای حوایج را در سه چیز خلاصه کرده، می فرماید: «برآوردن حاجات مردم کامل نمی شود مگر به سه چیز
1⃣کوچک شمردنش تا بزرگ گردد
2⃣و مکتوم داشتنش تا آشکار شود
3⃣ و تعجیل در آن تا گوارا گردد»;
⚠️بسیارند کسانی که وقتی حاجت نیازمندی را بر می آورند آن را بزرگ می شمرند و همه جا عنوان می کنند و گاه برای انجام دادن آن امروز و فردا دارند، به گونه ای که حاجتمند، خسته و شرمنده می شود😞.
💡✅ این گونه قضای حاجات ارزشی ندارد; انجام خواسته های مردم در صورتی ارزش پیدا می کند که انسان آن را کوچک بشمرد و این نشانه بزرگی شخصی است که حاجت را برآورده است. هنگامی که او در نظرها بزرگ شد کار او نیز بزرگ شمرده می شود.
همچنین در صورتی ارزشمند است که آن را پنهان دارد تا آبروی تقاضا کننده نزد همه محفوظ بماند; ولی از آنجا که حس کنجکاوی در مردم زیاد است، سرانجام این گونه خدمات آشکار می شود و با اهمیت از آن و صاحبش یاد می کنند و او را به فضایل اخلاقی می ستایند.
📎اضافه بر این ادای حاجتی ارزشمند و گواراست که به سرعت انجام گیرد، زیرا در غیر این صورت حاجتمند ناچار است بارها به در خانه کسی که به او نیاز دارد برود و هر بار رنج تازه ای را بر روح خود تحمیل کند. در این هنگام چنانچه حاجت او برآورده شد برایش گوارا نخواهد بود.
📜 #حکمت_۱۰۱
#کلام_امیر