❇️ *#خاطره*
❇️ *دعایی که وسط گریه حاج قاسم را به خنده انداخت*
بهمن ماه سال ۹۷ به مناسبت سالگرد شهادت پسرم از طرف لشکر فاطمیون ما را برای زیارت حرم حضرت زینب (س) به سوریه بردند. در هتلی که مستقر بودیم حدود ۲۵۰ خانواده دیگر فاطمیون هم حضور داشتند.
یک روز داخل اتاق مان نشسته بودیم که در زدند. من و خانمم نشسته بودیم و عروسم بیرون بود. با صدای در، نوه ام که فرزند شهید بود دوید و در را باز کرد. در کمال تعجب دیدیم مردیست که تاکنون پیش از آن بارها او را یا در تلویزیون دیده بودیم یا عکسش را مشاهده کرده بودیم. حالا او در چند قدمی ما آن هم در محل استراحتمان بود. بسیار شوکه شدیم.
حاج قاسم سلیمانی با دو نفر دیگر وارد شد. با نوه ام که یک بچه حدود ۵ ساله بود طوری دست داد و احترام کرد که گویی با یک مرد بالغ هم کلام شده. سریع جلو رفتم و با همان حس هیجانی که در درونم ایجاد شده بود او را دیدم. سردار یا الله گفت و همان جلوی در ایستاد. گفتم بیایید داخل. حاج قاسم گفت: اختیار با شماست اگر اجازه دهید. خندیدم گفتم تا اینجا به اختیار خودتان آمدید از اینجا به بعد به اختیار من بیایید. تعارفش کردم به سمت تنها صندلی اتاق که بنشیند.
حاج قاسم روی صندلی نشست و من هم مقابل او به دیوار تکیه دادم و ایستادم. از من پرسید اسم شما چیست؟ گفتم سید باقر حسینی هستم. در همین حین بدون حرف دیگری از روی صندلی آمد پایین و مقابل من روی زمین نشست.
حال و احوالمان را پرسید و از اوضاع خانواده پسرم جویا شد. گفت نام پسرت چه بود؟ گفتم سید محمد صادق. نام پدرم را هم پرسید. گفتم حاج آقا نام پدرم هم ابوطالب است.
بعد بلند شد که برود، پیشانی مرا بوسید. ناگهان دیدم اشک چشمان سردار را پر کرده. با خودم گفتم خدایا! من حرف بی تربیتی زدم یا چیزی گفتم که او ناراحت شد؟
در فکر خودم دنبال علت میگشتم که سردار گفت: شما پدر شهید هستی دعا کن من هم ردیف پسران شما باشم. بلافاصله پس از جمله سردار گفتم: الهی آمین.
سردار خندید و گفت: هنوز دعایی نکردی که الهی آمینش را گفتی. گفتم خودم تا تهش را خواندم. میدانستم وقتی میگوید میخواهم هم ردیف پسرتان باشم یعنی شهادت میخواهد. از او خواهش کردم و شماره خانه مان را دادم. گفتم سردار تو را به آبروی حضرت معصومه هر وقت به اصفهان آمدید به خانه ما هم بیایید. ایشان هم شماره ما را در دفتری یادداشت کرد، اما هیچ گاه قسمت نشد قدم در خانه ما بگذارد.
۵-۶ دقیقه حاج قاسم پیش ما بود و رفت. پشتش رفتم که دیدم سردار از پلهها پایین رفت و حتی سوار آسانسور نشد.
منبع: فارس
✅پایان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی باباش داره توی گوشش سلام میده به امام حسین
همینقدرزیبالبخندمیزد سرهربارکه اسم امام حسین (ع) میومد❤️❤️❤️❤️
♥️سرباز ولایت حاج قاسم سلیمانی.
حضرت باران 💙 بر جانمان ببار🍃 کویر دلم سخت تشنه حضور توست... #چهارشنبه_های_امام_رضایی 💚🌱
✍ #خاطره_شهید
⚜حرم امام رضا⚜
🌱در آن سالی که "بمب" در حرم امام رضا (ع)گذاشتند و تقریبا در نزدیکی آن
ساعت بود که در صحن #حرم بودیم و شهید به من گفتند من می خواهم بروم داخل حرم و #زیارت کنم و من گفتم که بروید از غذای نذری حرم بگیرید ؛
شاید "شفا" پیداکنید و ایشان داخل #حرم نرفتند و رفتند غذای نذری بگیرند که وقتی آنجا رفته بودند به ایشان گفته بودند که باید کمی کمک دهید و مشغول کمک کردن بودند که بمب منفجر شد و
زائرین حرم #امام_رضا (ع) شهید شدند...
شهید خیلی ناراحت شدند! وگفتند اگر شما به من نمی گفتید که بروید غذای نذری بگیرید ، من الان شهید شده بودم😔💔
🔰راوی: همسرشهید
#شهید_احمد_علی_شهسواری_گوغری
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💐
#حاج_قاسم
#تا_عروج
#مادرانه
🌺ای دوست
به حنجرشهیدان صلوات
بر قامت ِ
بی سر شهیدان صلوات
از دامن
زن مرد به معراج رود
بر دامن
مادر شهیدان صلوات
🍃دو تصویر زیبا از شهید
عبدالمهدی مغفوری وشهید
حاج قاسم سلیمانی که هر
دو لبریز از بوسه ی محبت
آمیز مادرشده اند...
راستی، چقدر قیمت دارد
این بوسه ی مادری؟
قیمت آن رافقط فرشتگان
خدا می دانند و بس...
ساعت ۸ به وقت امام هشتم🕗
دست بر سینه و عرض ادب
💚بسم الله الرحمن الرحیم
💚اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
💚علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
💚الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
💚و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
💚و مَنْ تَحْتَ الثَّرى
💚الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
💚صلاةً کَثیرَةً تامَّةً
💚زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
💚کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک...
تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام...
به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام...
خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رضا داری....💛
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا
♥️سرباز ولایت حاج قاسم سلیمانی.
ساعت ۸ به وقت امام هشتم🕗 دست بر سینه و عرض ادب 💚بسم الله الرحمن الرحیم 💚اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
بدونِ یک بلیطِ رفت و برگشت
دلم زائر شد و دورِ تو می گشت
هماغوشِ ضریحت بود و می خوانْد
زیارتنامه رأس ساعت هشت! (۸👉)
4_5778204642169063514.mp3
4.21M
🎼 بی کلام
✍این قطعه آدمو میبره دل بیابونهای طریقالقدس و مولای متقیان ...
وسط معرکهی بین رمل و هور ..
میون نیزارهای به فلک قد کشیدهی چذابه،
بالای تپههای نبعه و الله اکبر؛
یا میون شیارهای فتحالمبین،
یا وسط گودال قتلگاه فکه
حتی صدای بر و بچههای ابراهیم هادی اینا
از کانال کمیل از دل این قطعه میاد بیرون
که میگه :
امروز، روز پنجم است که در محاصره هستیم،
آب را جیرهبندی کردهایم.
نان را جیرهبندی کردهایم،
عطش همه را هلاک کرده است،
همه را جز شهدا که حالا کنار هم
در انتهای کانال خوابیدهاند
دیگر شهدا تشنه نیستند؛
فدای لب تشنه ات پسر فاطمه..
🔥برای هجرانکشیدههای سرزمین نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
⭕️ پوشیدن چادر؛ آن هم مطابق با مُد؟!
تعجب میکنم!
✅ چقدر دقیق شہید احمد مشلب #تحریف_حجاب را تشریح میکند...