ماجرای عجیب یک جشن تولد😍✅️👇
شامل خاطرات و زندگی مستند شهید مهدی ثامنیراد از شهدای مدافع حرم است که در حلب به شهادت رسید..
مهدی ثامنیراد تا چند سال پیش بهعنوان شهید جاویدالاثر شناخته میشد اما از وقتی پیکر ایشان به کشور بازگشت و همسرش از مردم بهخاطر بدرقه باشکوه پیکر وی قدردانی کرد، این عنوان از نام او برداشته شد.
با این حال، هنوز خیلی از شهدایی که همراه وی در استان حلب سوریه به شهادت رسیدند، به کشور بازنگشتهاند..
اینشهید متولد سال ۱۳۶۱ در شهر ری بود که تا مقطع کارشناسی تحصیل کرده و در ورامین ساکن بود.
بهگفته اقوام این شهید، او و همسرش سالها در انتظار فرزند بودند و وقتی ثامنیراد به شهادت میرسد، تنها چندماه از تولد دختر خردسالش میگذشته است...
🔴@sarbazanzeynab🔴
حسین جان کمکم کن
تا ادامه عمر واقعا ازشما باشم
تا اسم شما را تا فراز بالاترین
نقطه هایی که هست بالا ببرم
و عشق بین من و شما
بالاترین عشق ها باشد
📎دلنوشتۂ شهید#علی_امرایی🕊🌹
روی سنگ مزار
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽مراسم سالگرد شهید مدافع حرم
#محمد_کامران🕊🌹
ارسالی از محمود فصیحی رضاعلی ۱۴۰۲/۱۰/۲۱
🔴@sarbazanzeynab🔴
🖼 لوح | «سرباز قاسم»
🔻شهید حاج قاسم سلیمانی: من کلمه زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمیخواست، بر هیچ منصبی ترجیح نمیدهم
دوست داشتم و دارم، قاسم بدون پسوند و یا پیشوندی باشم.
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا ورودی بهشت رو دیدی؟😭
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
✍️شب جمعه
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
❣تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله
صفحه۸۲
#قرآن_کریم
🔴@sarbazanzeynab🔴
📙پرواز از مدار37درجه
برشی از زندگی شهید مدافع حرم #اکبر_زوار_جنتی🦋
شهید «اکبر زوّارجنتی» یکی از شهدای مدافع حرم فرماندهی پدافند هوایی نیروی هوافضای سپاه و استان آذربایجان شرقیست که در منطقۀ «تیفور سوریه» بهدست شقیترین دشمنان اسلام به شهادت رسید. این مجموعه، برگ کوچکی از خاطرات بزرگمردیست که در کمال فروتنی و گمنامی به دعوت حق لبیک گفت و شربت شهادت نوشید. کتاب «پرواز از مدار سیوهفتدرجه»، حاصل مصاحبه با ۲۵ نفر، از جمله: خانواده، دوستان و همرزمان شهید اکبر زوارجنتی است که پس از پیادهسازی پَروَنده های صوتی به رشتۀ تحریر درآمد.
قلب حاج علی لرزید. به یاد روزهایی افتاد که به جبهه می رفت و نرگس خانم و اکبر تا راه آهن بدرقه اش می کردند. اشک در چشم هایش حلقه زد. بغضش را خورد و سر امیرعلی را بوسید. بوی اکبر توی ریه هایش رفت. خودش را جمع کرد و نفس عمیقی کشید. گریه های کودکی اکبر جلوی چشمش آمد. سیما جای نرگس خانم ایستاده بود و زمان, امیر علی را به جای اکبر توی دست هایش گذاشته بود. یاد تمام لحظه هایی افتاد که دور از زن و بچه در جبهه ها و کنار هم رزمانش جنگیده بود و آن روز و در آن سن و سال, اکبرش را برای جهاد به جبهه دیگری می فرستاد.
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه شهادت شهید مدافع حرم امیر کاظم زاده و همرزمانش💔
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده🕊
🔴@sarbazanzeynab🔴
مدافعان حرم
مجید بربری🌹#قسمت_چهل_و_نهم شهید مدافع حرم مجید قربان خانی 🌟🌟 رو سر و شونه هاش گل مالیده بود و محکم
مجید بربری 🌹#پنجاه_ام
شهید مدافع حرم مجید قربان خانی
🌟🌟
مجید همه چیزش را پای رفیق می ذاشت،می گفت:آدم باید حال خرابش رو،واسه خودش نگه داره و با حال خوب بره پیش دوست و رفیقاش.روی هر حرفی که میزد،واقعا می ایستاد.اگه هزارو یک،گیر و گرفتاری داشت،هروقت پیش دوستاش بود،خنده از لبش کنار نمی رفت.کاری هم می کرد که دوستاش هم شاد و خندون باشن.یه روز مجید و دوستاش جمع بودن.یکی میپرسه:((اون کیه که از همه چیزش،برا رفیقش می گذره،حتی پاش بیفته،لباس تنش رو هم برا کمک یه رفیق،در میاره؟هرکدوم از دوستاش،اسم یکی رو میاره.چند تاشون میگن؛برادرم حسن یه همچین آدمی یه،به قول معروف لوطی و با مرامه.اما آخرش همه جمع به این نتیجه میرسن که مجید،دست داییش حسن آقا رو از پشت بسته.توی هرکاری،مرد و مردونه پای رفیق،پای خانواده اش می ایستاد.تو دعوا میرفت برا رفیقش،کتک میزد و کتک هم می خورد.تو عروسی و عزا،وقتی مراسم تموم میشد و برمی گشت خونه،دو دست لباس نشسته یا پاره کرده داشت.چون می خواست برا صاحب مجلس،سنگ تموم بذاره.یادمه یه خانمی پسرش فوت کرده بود و نمی تونست برا پسرش مراسم بگیره،مجید دوره افتاد،پول جمع کرد و یه مراسم درست و حسابی براشون گرفت.بعد از اون ماجرا،با مرتضی کریمی که آشنا شد،با هم پول از این طرف و اون طرف می گرفتن و بسته های غذایی درست می کردند و توی مناطق محروم و حاشیه شهر،بین افراد نیازمند پخش می کردن.مجید علاوه بر همه اینها،خوش گذرون هم بود.پنج میلیون تومن از وام های خونگی به اسمش دراومد.هرروز یه ماشین مدل بالا کرایه میکرد و ما را با خودش میبرد این طرف و اون طرف گردش.ما تصمیم داشتیم این پول رو سرمایه ش کنه و یه چیزی بریزه تو مغازه ای که داشتیم و یه کاری شروع کنه.اما سر بیست روز اون پولو تموم کرد.عادت نداشت و نمیتونست ،سر یه کاری ثابت بمونه.هریکی دو ماه سر یه کاری بود،بعد ولش میکرد.مجید من،پسر شوخی بود.گاهی ازش می پرسیدن بچه کجایی؟نمی گفت یافت آباد،می گفت:من بچه یافترانیه ام.یافت آباد و زعفرانیه رو،قاطی هم میکرد و یه اسم جدید از خودش می ساخت. گاهی هم می پرسیدن :ماشینت چیه؟چون اونموقع وانت داشت ،وانت و زانتیا رو باهم مخلوط میکرد و میگفت؛وانتافه دارم!
زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹
#مجید_قربانخانی
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺درد و دل های شهید مدافع حرم #محمد_آژند با دوست شهیدش #مصطفی_صدرزاده🕊
حالا مامانده ایم وکوهی ازدلتنگیها
محمد سلام ماراهم به شهدا برسون
مصطفی، محمد...... سلام مارابه بی بی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیها برسون
بگو خیلی دلتنگ هستیم 💔
🔴@sarbazanzeynab🔴
#خاطرات_شهید
چنان با شهدا عجین بود ڪہ در سخنرانے هایش مے گفت:
"من با شهدا راه مےروم
غذا مےخورم و مےخوابم
و این آسایشے ڪه برای من شهیدان بوجود آورده اند هرگز نخواهم گذاشت پرچـم یامهــدی ادرکنے، آن ناله های رزمندگان در نمازهای شب و هنگام شب عملیات زمین بماند..."
حاج عباس عبدالهے همــواره در سخنرانے هایش میگفت: “جسمم را به خاڪ و روحم را به خـدا و راهم را به آیندگان مے سپارم ”
جزو بهترین تڪ تیراندازهای ایران بود او همواره سخت ترین راه را انتخاب مےکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشڪر عاشــورا بود و چه زمانے که بعد از بازنشستگے نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت...
منبع: کتاب مدافعان حرم، خاطرات شهیدجاویدالاثر#عباس_عبداللهی🌷
سالروز ولادت:۱۳۴۸/۱۰/۲۱
تاریخشهادت:۱۳۹۳/۱۱/۲۲
محلشهادت:درعا،سوریه
وضعیتتاهل:متاهل
تعدادفرزندان:۲
🔴@sarbazanzeynab🔴
▪️شهید مدافع حرم مهندس #رسول_پورمراد:
اقا خیلی دوست دارم برای نزدیک شدن فرج و ظهورت کاری کنم و باری از روی دوش شما بردارم، نه اینکه…..
اقا احساس میکنم که چند وقتی است ک سرگرم دنیا و از شما غافل شده ام و امیدوارم ک این حضورم در سوریه و خدمت در اینجا دوباره مرا ب شما نزدیک کند تا جایی ک وقتی ب یاد من هستی لبخند رضایت بر لب داشته باشی ، نه اینکه..
#شهیدانه 🕊
#امام_زمان ❤️
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من مجید هستم
الان ده روزه قلیون رو ترک کردم...🥀
ویدئویی از شهید قهرمان وطن
مدافع حرم💔
#مجید_قربانخانی
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌙 در آستانه شب اول ماه رجب 🌙
👈 روز اول ماه رجب:
در اهمیت ماه رجبالمرجب همین بس که امام کاظم (ع) فرمود: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه بگیرد، بهشت بر او واجب میشود
همچنین فرمود: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است. هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد، البته از آن نهر بیاشامد
🔰 اعمال شب اول ماه رجب:
🔸 از رسول خدا نقل شده است که به هنگام رؤیتهلال ماه رجب، این دعا را مىخواند:
«اَللّهُمَّاَهِلَّهُ عَلَیْنا بِالاْمْنِ وَالاْیمانِ وَالسَّلامَةِ وَالاْسْلامِ رَبّى وَ رَبُّکَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ»
"خدایا این ماه را بر ما به امنیت و ایمان و سلامت و دین اسلام نو کن. پروردگار من و پروردگار تو (اى ماه) خداى عزوجل است.
🔹 و همچنین از آن حضرت نقل شده است که وقتى هلال ماهرجب را مىدید، مىفرمود:
«اَللّهُمَّ بارِکْلَنا فىرَجَب وَشَعْبانَ،وَبَلِّغْنا شَهْرَ رَمَضانَ وَ اَعِنّا عَلَى الصِّیامِ وَ الْقِیامِ، وَ حِفْظِ اللِّسانِ، وَ غَضِّ الْبَصَرِ، وَ لا تَجْعَلْ حَظَّنا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ»
"خدایا بر ما برکت بده در ماه رجب و شعبان و ما را به ماه رمضان برسان و براى روزه گرفتن و شب زندهدارى و نگهدارى زبان و پوشیدن چشم کمکمان بده و بهره ما را از آن ماه تنها گرسنگى و تشنگى قرار مده."
🔸 غسل کردن: رسول خدا (ص) فرمود: هر کس ماه رجب را درک کند و در اول، وسط و آخر آن، غسل کند همانند روزى که از مادر متولد شده، از گناهان خارج شود (و پاک شود).
🔹 زیارت امامحسین "علیهالسلام"
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
″ماه رجب بود...
در رحمت خدا خیلی باز بود...″
🎧صدای شهید آقا مصطفی صدرزاده رو
میشنوید..
شهید#مصطفی_صدرزاده
شادی ارواح مطهر شهدا صلوات ❣
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
❣تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله
صفحه۸۳
#قرآن_کریم
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌨#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم
🗓امروز ۲۳ دی ۱۴۰۰ مصادف با سالروز:
🌹شهادت شهید #علی_سعد
🌹شهادت شهید #محمد_کامران
🌹شهادت شهید #سعید_انصاری
🌹شهادت شهید #جابر_حسین_پور
🌹شهادت شهید #علی_آقاعبداللهی
شهادت شهید#سعید_سیاح_طاهری
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید #علی_آقا_عبداللهی🕊🌹
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🔴@sarbazanzeynab🔴
مدافعان حرم
مجید بربری 🌹#پنجاه_ام شهید مدافع حرم مجید قربان خانی 🌟🌟 مجید همه چیزش را پای رفیق می ذاشت،می گفت:آد
مجید بربری 🌹#قسمت_پنجاه_و_یکم
شهید مدافع حرم مجید قربانخانی
🌟🌟
شهریور نود و چهار بود،عروسی شهرستان دعوت بودیم.مجید عروسی های شهرستان رو،هرطور بود شرکت میکرد.می گفت:((زشته،برا ما زحمت کشیدن و غذا تهیه کردن و کارت دادن.))از طرفی عروسی ها و رسم و رسومات شهرستان رو دوست داشت.آقا افضل گفت:
_قید این یه عروسی رو بزنید.من نمیتونم چندساعت پشت فرمون بشینم.
مجید دست بردار نبود.
_افضل اشکال نداره!من خودم رانندگی میکنم،فقط بریم.
هرطور بود باباش رو راضی کرد و راه افتادیم.هروقت که حرف ازدواج پیش می اومد،همش میگفت:((من دو تا عروسی میگیرم !یکی تو تهران،یکی هم شهرستان.عروسی تهرانم رو،فقط دوهزار نفر بی دعوت میان!حالا حساب کنید با دعوتی ها چقدرم میشن. رو این حساب یه عروسی هم،برا مهمون های شهرستانی مون میگیرم)).
ما رسم داریم داماد توی عروسی،میوه پرتاب کنه بالا سر جمعیت و جوونهای مجرد،واسه گرفتنش باهم رقابت می کنن.بزرگترها میگن،اونی که زودتر میوه رو تو هوا گرفته،ازدواج به زودی روزیش میشه.مجید توی همین عروسی،اناری رو که داماد انداخته بود بالا،گرفت.موقع تماشای این صحنه،خیلی ذوق کردم و تا مدتی توی خیالم،مجید رو تو لباس دامادی میدیدم.
سال نودو چهار بود.حرف سوریه رفتن مجید،کم کم به گوش میخورد،اما باورم نمیشد. یه گهواره ای بود که نمیدونم توی حرم سوریه،متبرکش کرده بودن یا کربلا.هرکی میخواست روضه بگیره،مجید گهواره رو براش می برد.روزهای آخر بود...،دلم نمی خواست لحظه ای از مجید جدا بشم.فکر می کردم اگه جلو چشمم نباشه،میذاره میره.یه روز بچه های خونه ی خودمون،با اصرار منو به روضه یکی از اقوام بردند.اون روز گهواره رو برده بودن اونجا.خانمهای روضه،تبرکا چیزهایی توی گهواره می ذاشتند و آخر مراسم،بین جمعیت پخش می کردند.به محض این که وارد خونه شدم و کفش هام رو جلوی در اتاق درآوردم،صاحب خونه اومد پیش من و یه تفنگ مشقی گذاشت توی دستم:
_مریم جون شرمنده!از وسایل توی گهواره ،همین یه تفنگ مونده.
تا تفنگ را به دستم داد،یهوو دلم ریخت.حال خودم رو هیچ نمی دونستم؛اشکهام خود به خود سرازیر شدند.گفتم:این تفنگ برام یه نشونه است.مجید من حتما میره سوریه،و حتم دارم شهید هم میشه!
زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹
#مجید_قربانخانی
🔴@sarbazanzeynab🔴