ه چنین
فرزندانی تربیت نموده، و ما همه مفتخریم که در چنین عصری در پیشگاه چنین ملتی میباشیم .
اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت ـ از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها ـ بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههای دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی میتوان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که میخواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است. و توطئهها در دانشگاهها از عمق ویژهای برخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئهها باشند.
از توطئههای بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و کراراً تذکر دادهام، به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت خصوصاً دانشگاهها است که مقدرات کشورها در دست محصولات آنها است. روش آنان با روحانیون و مدارس علوم اسلامی فرق دارد با روشی که در دانشگاهها و دبیرستانها دارند. نقشه آنان برداشتن روحانیون از سر راه و منزوی کردن آنان است؛ یا با سرکوبی و خشونت و هتاکی که در زمان رضاخان عمل شد ولی نتیجه معکوس گرفته شد؛ یا با تبلیغات و تهمتها و نقشههای شیطانی برای جدا کردن قشر تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر که این هم در زمان رضاخان عمل میشد و در ردیف فشار و سرکوبی بود؛ و در زمان محمدرضا ادامه یافت بدون خشونت ولی موذیانه.
و اما در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و برسرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هرچه میخواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارتزدگی و غربزدگی بکشانند و قشر روحانی با انزوا و منفوریت و شکست قادر بر جلوگیری نباشد. و این بهترین راه است برای عقب نگهداشتن و غارت کردن کشورهای تحت سلطه، زیرا برای ابرقدرتها بیزحمت و بیخرج و در جوامع ملی بی سر و صدا، هرچه هست به جیب آنان میریزد.
از مهمات امور، تعهد وکلای مجلس شورای اسلامی است. ما دیدیم که اسلام و کشور ایران چه صدمات بسیار غمانگیزی از مجلس شورای غیر صالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژیم جنایتکار پهلوی و از هر زمان بدتر و خطرناکتر در این رژیم تحمیلی فاسد خورد؛ و چه مصیبتها و خسارتهای جانفرسا از این جنایتکاران بیارزش و نوکرمآب به کشور و ملت وارد شد. در این پنجاه سال یک اکثریت قلابی منحرف در مقابل یک اق
لیت مظلوم موجب شد که هر چه انگلستان و شوروی و اخیراً امریکا خواستند، با دست همین منحرفانِ از خدا بیخبر انجام دهند و کشور را به تباهی و نیستی کشانند. از بعد از مشروطه، هیچگاه تقریباً به مواد مهم قانون اساسی عمل نشد ـ قبل از رضاخان با تصدی غربزدگان و مشتی خان و زمینخواران؛ و در زمان رژیم پهلوی به دست آن رژیم سفاک و وابستگان وحلقه به گوشان آن.
اکنون که با عنایت پروردگار وهمت ملت عظیمالشأن سرنوشت کشور به دست مردم افتاد و وکلا از خود مردم و با انتخاب خودشان، بدون دخالت دولت و خانهای ولایات به مجلس شورای اسلامی راه یافتند، و امید است که با تعهد آنان به اسلام و مصالح کشور جلوگیری از هر انحراف بشود. وصیت اینجانب به ملت در حال و آتیه آن است که با اراده مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابات وکلای دارای تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی که غالباً بین متوسطین جامعه و محرومین میباشند و غیر منحرف از صراط مستقیم ـ به سوی غرب یا شرق ـ و بدون گرایش به مکتبهای انحرافی و اشخاص تحصیلکرده ومطلع برمسائل روز و سیاستهای اسلامی، به مجلس بفرستند
یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر است، آن است که اسلام نه با سرمایهداری ظالمانه و بیحساب و محروم کنندة تودههای تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم میکند و مخالف عدالت اجتماعی میداند ـ گرچه بعض کجفهمان بیاطلاع از رژیم حکومت اسلامی و از مسائل سیاسی حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود کردهاند (و باز هم دست برنداشتهاند) که اسلام طرفدار بی مرز و حد سرمایهداری و مالکیت است و با این شیوه که با فهم کج خویش از اسلام برداشت نمودهاند چهرة نورانی اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند، و آن ر
ا رژیمی
چون رژیم سرمایهداری غرب مثل رژیم امریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتکال به قول و فعل این نادانان یا غرضمندانه و یا ابلهانه بدون مراجعه به اسلامشناسان واقعی با اسلام به معارضه برخاستهاند ـ و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک میباشند با اختلاف زیادی که دورههای قدیم تاکنون حتی اشتراک در زن و همجنس بازی بوده و یک دیکتاتوری و استبداد کوبنده در برداشته.
بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف، که اگر بحق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد سالم به راه میافتد و عدالت اجتماعی، که لازمة یک رژیم سالم است تحقق مییابد. در اینجا نیز یک دسته با کج فهمیها و بیاطلاعی از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دستة اول قرار گرفته و گاهی با تمسک به بعضی آیات یا جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مکتبهای انحرافی مارکس و امثال او معرفی نمودهاند و توجه به سایر آیات و فقرات نهجالبلاغه ننموده وسرخود، به فهم قاصر خود، بپاخاسته و «مذهب اشتراکی» را تعقیب میکنند و از کفر و دیکتاتوری و اختناق کوبنده که ارزشهای انسانی را نادیده گرفته و یک حزب اقلیت با تودههای انسانی مثل حیوانات عمل میکنند، حمایت میکنند.
وصیت من به مجلس و شورای نگهبان و دولت و رئیس جمهور و شورای قضایی آن است که در مقابل احکام خداوند متعال خاضع بوده؛ و تحت تأثیر تبلیغات بیمحتوای قطب ظالم چپاولگر سرمایهداری و قطب ملحد اشتراکی و کمونیستی واقع نشوید، و به مالکیت و سرمایههای مشروع با حدود اسلامی احترام گذارید، و به ملت اطمینان دهید تا سرمایهها و فعالیتهای سازنده به کار افتند و دولت و کشور را به خود کفایی و صنایع سبک و سنگین برسانند.
و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصیت میکنم که ثروتهای عادلانة خود را به کار اندازید و به فعالیت سازنده در مزارع و روستاها و کارخانهها برخیزید که این خود عبادتی ارزشمند است.
و به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت میکنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و خانخانی در رنج و زحمت بودهاند. و چه نیکو است که طبقات تمکندار به طور داوطلب برای زاغه و چپرنشینان مسکن و رفاه تهیه کنند. و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است که یکی بیخانمان و یکی دارای آپارتمانها باشد.
GH, [١٧.١٢.١٥ ١٢:٠٥]
اکنون باید دقت داشت که تا چه حد توانسته اییم به این وصایا وفادار مانده و از سوی دیگر توجه داشته باشیم که جناح رفسنجانی و لیبرال ها و منافقین و جبهه ملی با راهبری آمریکا و اسراییل برای حذف و تحریف راه امام و اسلام و در یک کلام راه انبیاء عظام چه کرده و چه می کنند
GH, [١٧.١٢.١٥ ١٢:٠٦]
بازخوانی اصول مستندمکتب امام(ره) تنها راه مقابله با تحریف شخصیت آن بزرگوار است، اصولی مانند اثبات اسلام ناب محمدی و نفی اسلام آمریکایی، اعتماد به صدق وعده الهی و بیاعتمادی به مستکبران، اعتماد به اراده و نیروی مردم و مخالفت با تمرکزهای دولتی، حمایت جدی از محرومان و مخالفت با اشرافیگری، حمایت از مظلومان جهان و مخالفت صریح و بیملاحظه با قلدران بینالمللی، استقلال و رد سلطهپذیری و تاکید بر وحدت ملی.
در واقع تحریف راه امام خمینی(ره) این بار نه از سوی دشمن خارجی بلکه از سوی برخی عناصر داخلی درحال وقوع است و صدای دشمن این بار از حنجره عناصر داخلی به گوش میرسد. در این بین برخی اساسا امام را ندیدهاند و سعی دارند از ایشان موجودی فرازمینی ساخته و آن را غیرقابل باور برای جوانان ترسیم کنند که این خود نوعی تحریف است.
نباید از نظر دور داشت اساسا برای از بین بردن یک اندیشه و آرمان بهترین راه شناساندن اشتباه آن است و اینکه امروز بعد از گذشت چند دهه از انقلاب و ارتحال ایشان، شاهد چنین رویکردی هستیم و زنگ خطرها در این زمینه به صدا درآمده است یعنی این بار اصل و محتوای نهضت نشانه گرفته شده و بناست امام را که تاریخیترین و محبوبترین چهره سیاسی و معنوی قرن اخیر است را بهگونهای دیگر معرفی کنند. اینجا همان نقطهای است که باید خطر را جدی گرفت. اساس این تحریف این است که تلاش میکنند ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ یا مجهول بماند و یا غلط و به صورت انحرافی و سطحی معنا شود.
امام خمینی(ره) با رهبری انقلاب اسلامی ایران ملت را با یک مکتب آشنا کرد و مردم این مکتب را به عنوان نقشه راه پذیرفتند و اینکه بخواهیم این مسیر را به صحت طی کنیم دقیقا به میزان شناخت صحیح این نقشه بستگی دارد و برای رسیدن به این مهم، باید آرمانها و مبانی فکری ایشان به درستی شناخته شود. آنچه امام را از دیگران متمایز میکرد این بود که فضای فکری ایشان خصوصیات کامل یک «مکتب فکری و اجتماعی و سیاسی» را داشت و بر همین مبنا ب
ل و صنعت و ح
تی آبخوردن و محیط زیست ما متوقف به برداشتن تحریمهاست و تا آن روز باید رو به قبله نشست (و به راستی با چنان ادبیاتی سخن گفتن که این روزها مرسوم شده، دشمن اهل مدارا میگردد یا گستاختر میشود!؟) امام میفرمود «من اعتقادم این است که اگر ما در محاصره اقتصادی یک ده پانزده سال واقع بشویم، شخصیت خودمان را پیدا میکنیم یعنی مغزهای راکد به فعالیت میافتند. این طبیعی است که اگر یک نفر آدم یک جایی نشسته و همه چیز او را میآورند تقدیمش میکنند، این فکرش کار نمیافتد، حتی کاسب هم نمیتواند بشود. اگر یک آدمی بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر و شب هم همین طور، این نمیتواند دیگر هیچ کاری بکند، یک مرد فلجی میشود... آن روزی که ملت فهمید اگر جدیت نکنیم برای کشاورزیمان، صنعت نفتمان، کارخانههای خودمان، از بین خواهیم رفت و وقتی این احساس پیدا شد که میباید خودم تهیه کنم دیگران به من نمیدهند، مغزها به راه میافتد و متخصص پیدا میشود در هر رشتهای... این ابتکارات از برکات محاصره اقتصادی بود... این محاصره، اقتصادی را که خیلیها از آن میترسند من یک هدیهای میدانم برای کشور... مغزهای اروپایی با مغزهای ایرانی فرقی ندارند... ماها را این طوری تربیت کردند. ما را یک موجود مهملی بار آوردند. خب تا کی ما باید این را تحمل کنیم که ما یک موجودات مهملی هستیم و باید از اربابها پیش ما برسد... عمده این است که باور کنیم خودمان را».
والسلام
@sarbaze110
ود که تو
انستند حرکت عظیم ضد استبدادی و ظلم ستیزانه مردم ایران را هدایت و رهبری کنند.
توجه به این امر که اصول فکری و اندیشه امام (ره)نقشه راه انقلاب است اهمیت ضرورت مقابله با تحریف این اندیشه را پرررنگتر میکند. در واقع اگر شخصیت امام (ره)تحریف یا بد و غلط معرفی شود، خطرات جبران ناپذیری متوجه ایران اسلامی خواهد شد و این مهم در سایه هشدار حکیمانه رهبری انقلاب گوشزد شد. آنچه نباید از نظر دور داشت این است که تنها راه مقابله با تحریف اندیشه امام(ره)، بازخوانی اصول ایشان است.
اینکه چه باید کرد تا انقلاب را از این گردنه سخت نیز به سلامت عبور داد آن چیزی است که رهبری نظام در جوار حرم مطهر ایشان آن را هشدار دادند و در واقع در برابر این جریان خطرناک تحریف، تنها و تنها موج بیدارگری و روشنگری چارهساز است. در حال حاضر بر اندیشمندان و صاحبنظران واجب است که این خط مستقیم و نورانی را دنبال کرده و آن را به درستی به مردم منتقل کنند که این روزها دشمن سخت در کمین است و باید هوشمندانه از این مرحله نیز عبور کرد.
رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر امام خمینی(ره) و در مراسم پاسداشت پانزده خرداد در سال 94 خاطرنشان کردند «تحریف شخصیتها برای این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود یا به صورت انحرافی و سطحی معنا شود ... امام را نباید به عنوان یک شخصیت تاریخی محترم مورد توجه قرار داد... اگر امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد».
در این باره گفتنیهایی هست.
1- امیر مؤمنان در نامه 9 نهجالبلاغه خطاب به معاویه از افتخارات خاندان پیامبر(ص) در عرصه مجاهدت و شهادتطلبی یاد نموده اما درباره خود سکوت میفرمایند. «هنگامی که آتش جنگ شعلهور میشد و مردم عقبنشینی میکردند، پیامبر(ص) اهل بیت خود را پیش میفرستاد و به واسطه آنان، اصحاب را از آتش شمشیر و نیزه در امان میداشت. پس عبیده پسر حارث در روز بدر، و حمزه در روز احد و جعفر در روز موته به شهادت رسیدند. و اراد مَن لو شئتُ ذُکِرتُ اسمه مثل الذی ارادوا من الشهادهًْ. و دیگری ]خود امام[ که اگر میخواستم نامش را میبردم که مانند آنان اراده شهادت داشت اما اجل آنان پیشی گرفت». رهبر معظم انقلاب در یادآوری اصول مکتب امام، از باب ادب و فروتنی یک اصل مهم را عنوان نکردند چون مصداقاً به خود ایشان باز میگشت و آن اصل ولایت فقیه بود. کیست که نداند اگر امروز مرام و مکت
ب امام خمینی(ره) مصون مانده و بسط پیدا کرده از جمله به برکت امانتداری و استقامت جانشین ایشان است؟
2- کیست که نداند امام خمینی عمر مبارک خویش را صرف میراث گرانقدری به نام ولایت فقیه کرد و بیراه نیست اگر بگوییم پویایی و طراوت و تداوم اثرگذاری این مکتب متوقف به برافراشتگی پرچم ولایت فقیه به عنوان عصاره و جوهره شخصیت حضرت روحالله (ره) است. امام بود که بارها با صدای رسا فرمود «دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد»، «ولایت فقیه همان ولایت رسولالله است، قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد»، «اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خداست یا طاغوت. اگر امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود» و «نگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم لکن با ولایت فقیه، اسلام تباه میشود! این معنایش تکذیب ائمه است ، تکذیب اسلام است».
3- اگر «اثبات اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی»، «اعتماد به وعده الهی و بیاعتمادی به قدرتهای مستکبر»، «اعتقاد به اراده و نیروی مردم و مخالفت با تمرکز دولتی»، «حمایت جدی از محرومان و مستضعفان در برابر اشرافیگری و کاخنشینی»، «مخالفت صریح با قلدران بینالمللی و مستکبران»، «استقلال کشور و رد سلطهپذیری» و «وحدت ملی و مقابله با توطئههای تفرقهافکن»، اصول اصلی مکتب و شخصیت امام است، طبیعتاً مهمترین انحراف و تحریفها نیز در همین حوزهها میتواند اتفاق بیفتد. این ارکان مکتب امام خار چشم دشمن است. دشمن در عین حال که هرگز از مخاصمه علنی با مکتب امام دریغ نکرده اما یک واقعیت را به خوبی دریافته و آن اینکه امام و مرام او محبوب ملت ایران است. بنابراین پای نقشه دوم به میان میآید و آن تحریف مکتب امام است به نحوی که از دل این سناریو، حسن ظن و مماشات با جبهه استکبار، احساس ناتوانی در برابر قدرتها، بیاعتمادی به وعدههای الهی و ایستادگی مردم، اسلام التقاطی، خود کوچکپنداری و تخطئه ضرورت استقلال کشور و بازی در زمین تفرقهافکنان بیرون بیاید. آلودگی به اشرافیگری و تجمل و غفلت از مستضعفان میتواند به احساس ضعف مسئولان در این عرصهها و تن دادن به سک
ولاریسم نظ
ری - پس از سکولاریسم عملی و جدا کردن دین و سیاست در عمل- کمک کند. جدا افتادن از مکتب امام و لغزیدن در دامان اسلام آمریکایی، حکایت فتنهزدگی است چندان که امیر مؤمنان(ع) فرمود «همانا شروع فتنهها، هواهایی است که پیروی میشود و بدعتهایی که میآورند». ابتدا لغزشهایی در عمل پدید میآید و سپس برای توجیه زاویه گرفتنها، بیراهه به عنوان راه معرفی میشود! بخشی از تحریف خواسته یا ناخواسته مکتب امام به این خطاهای تبدیل به خط شده برمیگردد. در حقیقت نقشه و پروژه دشمن برای تحریف هنگامی مؤثر واقع میشود که فرآیند (پروسه) آلودگی برخی خواص و صحابی به فتنه پدید آمده باشد. اگر برخی صحابه پیامبر اعظم(ص) با قبیل ابوسفیان و معاویه هم افق نمیشدند، اسلام اموی و ابوسفیانی نمیتوانست امیر مؤمنان را به مظلومیت بکشاند. اگر برخی همراهان انقلاب و امام(ره) در نقشه و زمین دشمن بازی نمیکردند، آمریکا و انگلیس آن شبیخون بزرگ را در جنگ نیابتی سال 88 وارد نمیکردند و درست به همین دلیل، فتنه خط قرمز نظام شد.
4- تشیع لندنی، عقبه اسلام آمریکایی و التقاطی است. بیعلت نیست که وقتی فتنه 88 سر برآورد، اتاق فکر آن در لندن با حضور 5 روشنفکر التقاطی اعلام موجودیت کرد. این حلقه (شامل کدیور و سروش و عبدالعلی بازرگان و...) طیفی از بقایای نهضت آزادی، باند مهدی هاشمی در قم، افراطیون کارگزاران و مشارکت و حلقه کیان) را دور هم جمع کرده بود. سایت حلقه لندن 5 خرداد 1392 در یادداشتی قابل تأمل خواستار تحریف شخصیت امام خمینی و مصادره به مطلوب آن برای انتقامگیری از امام و رهبری میشود. عنوان مقاله «آیتالله خمینی در برابر آیتالله خمینی»! است و نویسنده راز این تحریف را در محبوبیت شخصیت امام میداند. «ما محتاج نظریهای مناسب برای گذار هستیم. این گذار باید بر گسل شکاف میان اطرافیان آیتالله خمینی رخ دهد. یک دسته از شاگردان آیتالله خمینی همراه آقای خامنهای هستند. دسته دیگر چند سال است خصوصاً پس از جنبش سبز به دموکراسی خواهی]!![ نزدیک میشوند. در این دسته موسوی و کروبی و خاتمی و ]...[ و بیت ]...[ هستند... در این دید نباید با آیتالله خمینی همان معاملهای را کرد که با آقای خامنهای میکنیم. آقای خمینی را باید نقد کرد منتها باید توجه کرد او به همراه بیتش همچون متنی است که 2 قرائت هرمنوتیکی کاملاً متضاد میشود از آن کرد... البته که دموکراسی ]از جنس انگلیسی و آمریکایی[ تعریف مشخص دارد و یحتمل دموکراسی دینی بی
معناست. با این حال آقای خمینی و سخنان او در وضعیت کنونی سیاست ایران، حکم متن مقدس قرآن یا انجیل را دارند. یک راه برخورد این است که نگاه ذاتگرایانه به قرآن یا انجیل داشته باشیم و بگوییم این متون تولیدکننده خشونتاند. یک راه دیگر هم این است که همچون نواندیشان دینی به عنوان مثال آیات طرفدار جهاد و خونریزی را تأویل کنیم و مثلاً مربوط به زمان خاص نزولشان بدانیم. در یک جامعه مذهبی روش دوم جواب میدهد. محتملاً در وضعیت خاص ایران تا اطلاع ثانوی آیتالله خمینی حکم متن مقدسی را دارد که باید آن را به نفع خود تأویل کرد. یک توجیه رفتار لاک و لوترکینگ و سروش و مجتهد شبستری این است که دین از منظر هویتی برای انسانها مهم است و براین اساس بهتر است به جای آن که خود را در برابر دین قرار دهیم، از نیروی آن استفاده کنیم. هکذاست داستان آقای خمینی. قرار نیست دموکراسی را با معیار سخنان هاشمی و خاتمی بسنجیم بلکه قرار است شکاف را عمیقتر کنیم».
5- مکتب امام، تمسک به عروهًْالوثقای الهی را توأمان در «یومن بالله» و «یکفر بالطاغوت» میداند. در مکتب امام که تبیین روزگار بر مبنای اسلام ناب محمدی(ص) است نمیتوان مؤمن به خداوند بود اما کافر و بیاعتماد به شیطان بزرگ نبود. این خط اصلی تمایز میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی است و بزرگترین تحریف یا انحراف میتواند در همین حوزه «اشداء علیالکفار» و «اعزهًْ علیالکافرین» پدید آید. تصور اینکه به واسطه نرمش با شیطان بزرگ میتوان با او بست و مشکلات را حل کرد، معارض خط امام و اسلام ناب است. امام سوم اسفند 67 با اشاره به گستاخی غرب در ماجرای سلمان رشدی تصریح میکند «آنان که بر این باورند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و... معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند، این یک نمونه است که خدا میخواست دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام بر ملا سازد تا ما از سادهاندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله، اشتباه ما نیست بلکه تعهد جهانخواران به نابودی اسلام است...».
امام هرگز معتقد نبود بهشت و جهنم ما و مشکل و اشتغا
💢💢سوال :مگه عربهای فلسطینی خودشون زمینهاشونو نفروختن پس چرا الان میجنگن؟طرف خریده الانم نمیفروشه.پس دیگه جنگ معنی نداره.💢💢
💥برای پاسخ به این پرسش ریشه یابی میکنیم.70 سال بعد از تشکل صهیون .صهیونیستها وارد فلسطین شدند.با توانمدی مالی و نفوذ اقدام به تاسیس بانک نمودند.اعلام کردند هر کشاورزی در ازای وثیقه زمین میتونه وام بدون بهره دریافت کنه و حتی اگر محصول اون سالش اسیب دید از پرداخت وام تا سال دیگه کلا معاف هست.در غیر اینصورت اگر محصولشون اماده بشه و وام رو پرداخت نکنند زمینشون قیمت گذاری و مصادره میشه و الباقی پول به صاحبش طبق نطر کارشناس برمیگرده.بسیاری از ملاکان و کشاورزان اقدام به دریافت این وام بدون بهره و خیرخواهانه کردند.سه هفته به چیدن محصول مانده بود که صهیونیستها اقدام به واردات میوه و قیمت بسیار بسیار ارزان در حجم و ابعاد بسیار بسیار وسیع کردند.کشاورزان هیچ کدام نتوانستند محصول را حتی به یک دهم قیمت بفروشند.یهودیان شکایت کردند و افراد دیگر صهیون وارد میدان شدند.این افراد به فلسطینیان میگفتند فرضا زمین شما کاذشناسی شده و قیمت گذاری اون 1000 تومن اعلام شده من 2000 تومن میخرم.که البته حتی این 2000 تومن هم نصف مبلغ واقعی نبود.کشاورزان مجبور به فروش زمین شدند.همچنین اقدام به خرید زمینهای دیگر غیر کشاورزی یا کشاورزانی که وام نگرفتند این بار حتی تا چندین برابر قیمت واقعی کردند.با تمام این کلک ها کلا توانستند هفت درصد کل کشور فلسطین را خریداری کنند .سپس اقدام به زور و لشگرکشی و کشتار و وجه شرعی دادن به این کشتار نمودتد و از تمام یهودیان دعوت کردند به سرزمین موعود بیایند و مابقی سرزمین رو با جنگ و خونریزی تصرف نمایند. 💥 @sarbaze110
📰💻📱📡 ﷽
💻 http://shayeaat.ir/post/439
⛔ متن شبهه ⛔
" ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺍﯾﺪ. ﻫﻤﻪ #ﺍﺩﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ. ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺍﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺍﯾﺪ. ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ. ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺻﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺛﻮﺍﺏ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻭ ﮐﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺍﯾﺪ؟ ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﺍﯾﺪ؟ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻭﻝ ﻧﯿﺎﻣﺪ. ﺟﻨﮓ #ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﻧﯿﺎﻣﺪ. ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﻬﺎ ﺗﻦ ﺳﻼﺧﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﻧﯿﺎﻣﺪ. ﺯﻧﺎﻧﯽ ﺑﯽ ﺍﺑﺮﻭ ﺷﺪﻧﺪ ﻧﯿﺎﻣﺪ. ﺍﺯﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﮔﺮﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻧﯿﺎﻣﺪ. ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻨﺪﻫﺎ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﺷﺪ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﮐﯽ ﻣﯽ ﺍﯾﺪ؟ ﻣﯽ ﺍﯾﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﻨﺪ؟ ﺟﻨﮓ ﺍﻓﺮﻭﺯﯼ ﮐﻨﺪ؟ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﯾﮏ ﺑﺎﻧﻮ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﺩ؟ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﮐﺸﺘﺎﺭ #ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺴﻠﻬﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﮕﯿﺮﺩ؟ ﺩﻭ #ﺳﻮﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ؟ ﭼﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻥ؟؟؟ "
🔴 در پاسخ به شبهه
"با اینهمه ظلم چرا امام زمان(عج) نیامد ؟!" : 👇🍂
1⃣ نویسنده شبهه اعتراف کرده، اعتقاد به موعود، عقیده مشترک همه ادیان و مکاتب است و انکار چنین باور مشترکی در میان مکاتب دارای تفاوتهای گوناگون، نشانه ضعف منطق و استدلال نویسنده است.
http://yon.ir/Monjii
2⃣ هر چند در زمان ظهور فساد عالم گیر است اما ظلم و ستم "دلیل" ظهور امام زمان (عج) نیست بلکه آمادگی جهان برای قبول امامی معصوم و رهبری الهی و مهیا شدن یارانی واقعی برای امام در ظهور موثر است.
http://www.soalcity.ir/node/2431
3⃣ روایاتی که اشاره به فراگیری ظلم در زمان ظهوردارند، در صدد بیان علایم ظهور نبوده و تحقق آن را به محض بروز ظلم ندانسته اند. شاید ظهور سالهای زیادی پس از شیوع ظلم در جهان محقق شود.
4⃣ فراگیری ظلم امری نسبی است که نمی توان ادعا کرد تنها در دوره ای خاص فراگیر شده و قبل و بعد آن به این شدت نبوده یا نخواهد بود. حتی اگر فراگیری ظلم جزو علائم باشد، علت تامه ظهور نیست و علائم و علتهای دیگری نیز باید تحقق یابند.
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1401
5⃣ حركت امام زمان(عج) با تبليغ و تبيين حقيقت آغاز ميشود و ایشان پيامآور صلح و راستي هستند و براي نجات ميآيند، ایشان رحمت الهي بر بندگان و ضد ظلم و شرك و فساد هستند. لذا ابتدا دعوت به حقيقت ميكنند و سپس در صورت تقابل و عناد افراد، با آنان میجنگند.
http://yon.ir/Zohour
6⃣ بخش زیادی از روایات خونریزیها، مربوط به قبل از ظهور است و دسته دیگر هم مجعول و از اسرائیلیات است که جهت خدشهدار کردن چهره نهضت و حکومت حضرت و یا توجیه کشتارها در فتوحات سابق و… وارد کتب روایی شده اند؛ مانند ادعای کشتار دو سوم مردم جهان!
7⃣ در دوران ظهور بحث اجرای حدود الهی و اقامه عدل جهانی است و مسلماً این امر عظیم، بدون برطرف کردن موانع و اندک معاندان باقیمانده، میسّر نمیشود.
farsnews.com/13930814000817
8⃣ شبهه می کوشد ظلمها و جنایات مختلف را به نیامدن امام زمان(عج) مرتبط کرده و ایشان را مقصر بداند و با شیطنت و بی تفاوتی عمدی، از مرتکبین و آمران آنها سلب مسئولیت کند!
9⃣ همواره گروهي ازظالمان، با حق مبارزه کرده اند که با ظهور امام زمان(عج) خداوند اراده فرموده تا حق بر باطل پيروز گردد. این نابودي اهل فساد و ظلم، معنایی از انتقام مظلومان تاريخ همچون امام حسين(ع) و حضرت زهرا(س) است. معناي ديگر آن با رجعت تحقق مييابد که از عقايد مسلم شيعه و به معناي زنده شدن بعضي از مردگان و بازگشتن به دنيا و دریافت بخشی از نتیجه اعمالشان در دنیا و پیش از قیامت است.
http://porseman.org/q/show.aspx?id=116286
🔟 حكومت امام مهدي(عج) حکومت صلح، رحمت، هدايت و تامين کننده سعادت انسان است. مهمترین اهداف قیام ایشان تشکیل حکومت جهانى، بیعت گرفتن، مبارزه با دجال، آموزش و تعلیم قرآن، مبارزه با خرافات و بدعت زدایى، اجراى قوانین اسلام و حاکمیت دین بر جهان، گسترش عدالت و از بین بردن فساد، برخورد با دشمنان دین و آبادانى شهرها و روستاها می باشد.
http://www.pasokhgoo.ir/node/742
1⃣1⃣ ثواب و فضیلت انتظار چنان عظیم است که در روایات متعددی به عنوان بالاترین عبادت معرفی شده است.
farsnews.com/13940611001077
🌷حق جو و حق طلب باشیم🌷
لینک مطلب جهت انتشار:
💻 http://shayeaat.ir/post/439
@sarbaze110
🔴🔴آیا این آزادی زن است؟!🔴🔴
‼️ بساط آن چیزی که امروز به عنوان «آزادی زن» در دنیا و از سوی فرهنگ منحطّ غربی پهن شده است، برپایه این است که زن را در معرض دید مرد قرار دهند تا از او تمتّعات جنسی ببرند.
مردان از آنها لذّت ببرند و زنها وسیله التذاذ مردان شوند. این، آزادی زن است؟
کسانی که در دنیای جاهل و غافل و گمراه تمدّن غربی ادّعا میکنند طرفدار حقوق بشرند، در حقیقت ستمگران به زن هستند.
🌹 زن را به عنوان یک انسان والا و موجودی که میتواند مایه ای برای صلاح جامعه با پرورش انسانهای والا شود نگاه کنید، تا معلوم شود که حقّ زن چیست و آزادی او چگونه است. زن را به چشم آن عنصر اصلی تشکیل خانواده در نظر بگیرید؛ که خانواده اگرچه
از مرد و زن تشکیل میشود و هر دو در تشکیل خانواده و موجودیت آن مؤثّرند، اما آسایش فضای خانواده، آرامش و سکونتی که در فضای خانه است، به برکت زن و طبیعت زنانه است.
با این چشم به زن نگاه کنند تا معلوم شود که او چگونه کمال پیدامیکند و حقوقش در چیست.
🔹🔹رهبر انقلاب؛ ۷۱/۰۹/۲۵
@sarbaze110
اسطوره قوم برگزيده، نژاد برتر
بني اسرائيل دوازده قبيله بودند كه قبيله يهودا كه حريص ترين قبايل نسبت به دنيا بود، بر بقيه چيره شد و در حدود سال هاي 598- 539 در بابل بود كه نام يهود بر بني اسرائيل اطلاق شد. خود يهودا كه رياست اين قبيله را بر عهده داشت، نماد دورويي و خدعه در بين پسران حضرت يعقوب (ع) بود كه محور طراحي نقشه عليه حضرت يوسف (ع) بود. يهوديان آغازگر اومانيسم باستاني يهود بودند كه بقيه بني اسرائيل را هم به سمت تمنيات دنيوي، اميال حيواني و خود برتر بيني نژادي پيش بردند و كتاب خدا را كه هدي و نور بود تبديل به تورات محرف فعلي كردند و حتي عباراتي وارد آن كردند كه از شدت نژادپرستي، يهوده را خداي مخصوص عبرانيان دانستند و خدايان ديگري هم براي ديگر اقوام به رسميت شناختند.
روژه گارودي مي نويسد:
اين اسطوره صرفاً باوري است بدون هيچ گونه سند تاريخي كه بر اساس آن يگانه پرستي با عهد عتيق رخ نموده است؛ برعكس، از خود كتاب مقدس چنين برمي آيد كه دو نگارنده اصلي آن، يهوه و الوهي، هيچ كدام يگانه پرست نبوده اند. آنها تنها برتري خداي عبري را بر ديگر خدايان و حسد او را در برابر آنان اعلان مي كردند. خداي موآب كامُش، همچون ديگر خدايان به رسميت شناخته مي شود.
گارودي در ادامه همين متن يادآور مي شود كه توحيد، پيش از بني اسرائيل در بين اقوام خاورميانه هم رواج داشته است و اين چنين نبوده كه خداي جهانيان، اولين پسر خود و تنها بندگان برگزيده خود را يهوديان بداند. در قرآن كريم هم خداوند در آياتي، خطاب به بني اسرائيل در زمان موحد بودنشان مي فرمايد:
اني فضلتكم علي العالمين
ولي در آيات ديگري هم يهوديان را شديدترين دشمنان نسبت به مؤمنين و حريص ترين مردمان بر حيات دنيا مي داند. پس ملاك فضيلت تنها توحيد و تقواست نه خون، نژاد، قبيله، مليت و اصالت خانوادگي.
ولي يهوديان، به ويژه صهيونيست ها تأكيد فراواني بر برگزيدگي نژاد عبراني دارند. ناهوم سوكولف مي گويد:
در ميان ملل متمدن، يهوديان بي گمان خالص ترين نژادند.
يا خاخام آيزنبرگ مي گويد:
انسان هر چه يهودي تر باشد، انسان تر است.
و يا كلام ابي ويزل را در همين راستا مي توان دانست كه يهودي را از هر كس ديگري به انسانيت نزديك تر مي داند. و ربّي كوهن در كتاب تِلمود مي گويد:
ساكنان زمين دو گونه اند: اسرائيل و ملت هاي ديگر كه مانند يك تمام پيكر بدان نگريسته مي شود. اسرائيل، ملت بگزيده است و اين عقيده اي است بنيادين.
صهيونيست هاي نژادپرست به برخي متون مقدس تحريف شده يهود استناد مي كنند، از جمله:
شما منحصراً به خداوند خدايتان تعلق دايد و او شما را از ميان قوم هاي روي زمين برگزيده است، تا قوم خاص او باشيد.
و همچنين:
او از بين همه مردم روي زمين، شما را انتخاب كرده است تا برگزيدگان او باشيد... نه به دليل بزرگ تر بودن شما از ديگر اقوام، بلكه چون شما را دوست داشت و مي خواست عهد خود را كه با پدران شما بسته بود، به جا آورد.
اين نژادپرستي و خودپسندي كه تجلي اومانيسم جمعي يهود است در كتاب تلمود كه مجموعه احكام، اخلاقيات و عقايد يهودي در طول تاريخ است، به روشني هويداست؛ براي نمونه:
فقط به يهوديان مي شود به چشم انسان نگاه كرد، خارج از يهوديان، همگي حيوان هستند.
يا:
احكام صادره درباره خودداري از دزدي و غارت مال ديگران، تنها در مقابل يهودي ها صادق است؛ جان و مال ديگر ملل، حلال است.
يا:
شريعت يهودي زنا را بر مردان حرام كرده است. اين فرمان تنها درباره زن هاي يهودي است، عرض و ناموس غير يهوديان، بر يهوديان حلال است.
همچنين در كتاب قبلاله (كابالا) كه منبع تصوف يهود (كاباليسم) است، آمده:
ديگر انسان ها به تمام معنا بي محتوا و از نژاد پست هستند. آنها تنها براي خدمت به يهوديت زنده اند. آنان حيوانات كوچكي هستند.
اين خودپسندي كار را به جايي رسانده كه انسان يهودي را از خدا هم بالاتر يا هم طراز دانسته اند:
يهودي، خداي زنده اي است در كالبد انسان
يا:
خداوند، مجبور به برآورده كردن نياز خاخام ها بر روي زمين است.
ماتريكس
اين قوميت گرايي در فيلم هاي زيادي ديده مي شود از جمله بيگانه اي در ميان ما كه داستان زندگي يهوديان در شهر نيويورك مي باشد. با توجه به اينكه ساكنان نيويورك بيشتر مسيحي هستند به نظر مي رسد، منظور از بيگانه، يهوديان باشند؛ ولي درست برعكس، منظور از بيگانه يك پليس مؤنث مسيحي از اهالي نيويورك است كه به ميان جامعه يهودي نيويورك مي رود و اتفاقاتي پيش مي آيد! در فيلم پرنس مصر و ده فرمان هم برگزيدگي قوم يهود به روشني به تصوير كشيده مي شود و آن چنان نژادپرستي در بين سازندگان فيلم ثابت است كه حتي صداپيشگان اصلي انيميشن پرنس مصر هم از بين يهوديان برگزيده شده اند؛ وال كيلمر به جاي حضرت موسي (ع)، ميشل فايفر به جاي همسر حضرت، ساندرابولاك به جاي خواهر ايشان و جف گلدبوم به جاي هارون.
در فيلم ماتريكس هم، تنها اهالي شهر زاي
ان هستند كه بيدارند و به فكر نجات كره زمين از دست شيطان شرير ماتريكس هستند و بقيه در خواب عميقي فرو رفته اند و چنين مي پندارند كه انسانند و دارند زندگي مي كنند.
در فيلم جنگ ستارگان: بازگشت امپراطور هم شاهديم كه براي دست يافتن به مقام جوداي بايد قهرمان فيلم سختي هايي را تحمل كند تا لياقت چنين مقامي را دارا شود. جوداي به معناي يهودي مي باشد. در فيلم كن لايمل در تل آويو ساخته اسرائيل، داستان ميليونري هشتاد ساله، به تصوير كشيده مي شود كه اشاره به فردي واقعي به همين نام است كه محبوبيت مردمي بين يهوديان دارد و از مخاطبان جوان خود درخواست مي كند كه براي باقي ماندن خلوص نژادي يهود و عدم تركيب خون يهودي با غير يهود با همسران ازدواج كنند و به فلسطين اشغالي مهاجرت كنند.
شمار فيلم هايي كه نژادهاي ديگر را پست و حقير جلوه مي دهند و يهوديان را بلند مرتبه و انسان دوست، بسار زياد است؛ ولي اين نژادپرستي نه تنها با سينما براي مخاطب جا نيافتاده است، بلكه اين روند باعث تنفر بيشتر ديگر مردمان از يهوديان شده است؛ چرا كه همين نژادپرستي باعث كشتارهاي وسيع در نقاط گوناگون دنيا شده است، از جمله در فتح غاصبانه آمريكا در قرون 19-17 كشتار بردگان سياهپوست در جريان شكار و انتقال برده به مزارع غاصبان قاره جديد در سده هاي 20-17، جنگ ويتنام، دو جنگ خانمان سوز جهاني، افغانستان، عراق و روآندا كه به درگيري قبيله اي بين دو قبيله هوتو و توتسي كه در سال 1994 م. در كنار كلاه آبي هاي سازمان ملل و با تحريك كارخانجات يهودي- صهيونيستي اسلحه سازي آمريكا و فرانسه منجر شد و در نهايت حدود هشتصد هزار نفر كشته داد!
اسطوره ملت واحد يهود
پس از اينكه يهوديان در جاي جاي عالم پراكنده شدند، خاخام ها براي تداوم منافع خود و بهره برداري بيشتر از يهوديان سراسر جهان نهاد رش گلوتا يا پادشاهي در تبعيد داوودي براي مهاجران يهودي را تأسيس كردند كه توانست رهبري واحدي را كم كم بر يهوديان متفرق پايه گذاري كند و انسجامي دوباره به آنها ببخشد و پراكندگي آنها را تبديل به فرصتي براي آنها كند كه بتوانند با واسطه گري و جاسوسي اقتصادي و فرهنگي و سياسي در ميان ملل گوناگون، هم نژادهاي خود را تقويت كنند.
در قرون اخير انديشه ملت اُرگانيك و ملت واحد بودن يهوديان، در باروري صهيونيسم سياسي به رهبري تئودور هرتسل سهيم بوده است. در ترويج اين انديشه افرادي چون اسحاق نيوتن، ژان ژاك روسو و زيگموند فرويد سهم بزرگي داشته اند و در نوشته هاي كانت و فيخته هم يهوديان به عنوان يك ملت اندام وار- اُرگانيك- تصوير شده اند. ترويج، آموزش و توسعه زبان عِبري در كشورهاي مختلف در بين يهوديان و ايجاد اسطوره هاي مشترك و دشمن مشترك- اسلام شيعي- و سرزمين مشترك راه را براي تثبيت ملي گرايي يهود باز مي كند.
اساساً ملي گرايي، پديده اي كاملاً غربي است كه پس از انقلاب فرانسه در بين اقليت ها بيشتر شد؛ همان ميل به وطن و آرمان خواهي مشترك بين افراد مختلف يك قوم را مي توان ناسيوناليسم ناميد. آلبرت اينشتين، از گسترش ناسيوناليسم يهودي بيمناك بود چرا كه اين حركت به نفع تشكيل يك دولت صهيونيستي انجاميد. البته او در برهه اي از دولت اسرائيل، حمايت هم كرد!
در تحقيقات تاريخي بايد دقت كرد كه نشان دادن يك هويت واحد از يهوديان و سپس تأييد اين نظر كه اينان يك ملت واحد در طول تاريخ بوده اند، يك ايده صهيونيستي است و نبايد ما هم با نوشته ها و گفتارمان هميار صهيونيسم بين الملل در اين راستا شويم. البته راه تفريط را هم نبايد پيمود، بايد واقعيات را ديد. در خود اسرائيل هم يهوديان با فرهنگ هاي مختلف، مشكلات، افتراقات و اختلافات فراواني دارند.
در فيلم هاي مختلفي اين وحدت در آرزوها، آرمان ها، اساطير و زبان، براي يهوديان سراسر جهان كه با هم مانند اعضاي يك موجود زنده به صورت اُرگانيك عمل مي كنند، ديده مي شود كه در نهايت به اسرائيل اشغالي مهاجرت مي كنند؛ براي نمونه در فيلم لينا، زني به تصوير كشيده مي شود كه براي آزادي همسرش از زندان هاي روسيه تلاش مي كند، ولي ديري نمي پايد كه به اسرائيل باز مي گردد و با يك يهودي ازدواج كرده و همسر زنداني سابقش را فراموش مي كند!
ساختن فيلم هايي به زبان عبري در همين راستا مي تواند ارزيابي شود. برخي منتقدين، يكي از دلايلي كه فيلم مصائب مسيح را ضد يهودي نديدند و آن را به نفع صهيونيسم تاريخي ارزيابي كردند تأكيد فيلم بر زبان عبري مردم بني اسرائيل جامعه فلسطين در سال 33 ميلادي بود. در حالي كه روميان، به زبان ديگري صحبت مي كردند. زبان عبري بسيار زياد در اين فيلم مورد استفاده قرار گرفت. فيلم هايي مانند فهرست شيندلر ساخته اسپيلبرگ كه علاوه بر استفاده از زبان عبري در مجامع داخلي يهوديان، فرهنگ آنها را كاملاً مخالف و حتي ناسازگار با فرهنگ جوامع محل اسكان آنها مي داند، در راستاي پروژه هرتسل است. وي تأكيد داشت كه يهوديان غيرقابل جذب و ا
دغام در ملت هايي هستند كه بين آنها زندگي مي كنند و در آنها تحليل نمي روند.
شكي نيست كه فيلم هاي مخالف اين روند سانسور مي شوند. براي نمونه، يك قسمت از سريال 22 قسمتي تكوما، درباره تاريخ اسرائيل به نام اسرائيلي ديگر بود كه مشكل ادغام يهوديان سفاراد يا همان مهاجرين از كشورهاي عربي به اسرائيل در كشوري كه توسط يهوديان اشكنازي يا مهاجرين از اروپا اداره مي شد را مطرح مي كرد و وزير ارتباطات اسرائيل بدون اينكه فيلم را ببيند، فقط به گفته آريل شارون، دستور سانسور آن را داد؛ ولي تلويزيون اسرائيل آن را پخش كرد و كارگردان فيلم به مرگ تهديد شد.
اسطوره دولت الهي اسرائيل
در تداوم اسطوره وعده و برتري نژادي، يهوديان طرفدار صهيونيسم، اسطوره ديگري هم دارند و آن اينكه بايد در اراضي وعده داده شده دولتي يهودي، پيش از ظهور منجي- ماشيحا يا مسيح موعود يهود- تشكيل شود تا مقدمات جنگ آرماگدون- بزگترين جنگ آخرالزمان- را مهيا كند؛
چرا كه هر كس منطقه آرماگردون را در روز پيش از جنگ در دست داشته باشد، پيروز ميدان است و سپس دوباره پادشاهي جهاني داوودي تشكيل شده و يهوديان، سرورِ جهانيان مي گردند و حاكم بر هم? نقاط عالم. پس در نظر اينان از نيل تا فرات يا اسرائيل بزرگ مقدمه اي است براي حكومت جهاني يهود.
صهيونيست ها لزوم تصرف كامل فلسطين، توسط يهود را الهي كرده و تقدس بخشيده اند و باعث تربيت تندروهاي مذهبي مانند ايگال عمير، قاتل اسحاق رابين شده اند. افراطيوني كه خوشحال مي شوند رسالت الهي خود را در قتل يك صهيونيست كندرو، به انجام برسانند! به گفته ايگال عمير دستور قتل، از جانب خدا مي آيد. همچون روزگار يوشع.
در اين اسطوره، صهيونيست هاي مسيحي با صهيونيست هاي يهودي هم نظر هستند و معتقدند براي ظهورِ دوباره مسيح بايد فلسطين در دستان حكومت يهودي باشد و اين اراده خداوند است. در فيلمي چون ارباب حلقه ها، شاهديم كه گاندولف با آن هيبت موسايي- الهي خود، تقدس ويژه اي به مبارزات مدافعين شهر روحان در برابر شياطين تابع سايرون و سارومان داده بود. كارگردان فيلم با معماري خاصي، شهري زيبا در كنار يك كوه را به تصوير كشيده بود كه يادآور كوه زايان و شهر بين المقدس است. موسيقي و صحنه هاي جذاب و جلوه هاي ويژه منحصر به فرد، اين تقدس را دو چندان كرده بود.