eitaa logo
انتی صهیونیست
85 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
203 ویدیو
98 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یکى از آرزوهاى دیرینه بشر گسترش عدالت در سراسر گیتى و ریشه سوزى بیداد از همه آبادی هاى زمین است؛ و این امید و آرزو به شکل نوعى اعتقاد در ادیان الهى تجلى نموده است. در طول تاریخ، کسانى که مدعى تحقق این ایده شدند، طرح ها ریختند و چاره ها اندیشیدند، ولى، نتوانستند بشر خسته دل را امیدى بخشند. آرى؛ اندیشه ظهور حضرت مهدى (عج) تنها چراغ فروزانى است که می تواند تاریکی ها و غبار خستگى را از انسان دور کند. روزى که او میآید و حکومت واحد جهانى تشکیل مىدهد، انحراف و بیعدالتی ها را محو میسازد و ابرهاى خودخواهى و نفاق را کنار میزند تا بشر لذت و زیبایى زندگى واقعى را در سایه حکومت اهلبیت(علیهم السلام) و پیاده شدن همه احکام اسلام ناب محمدى(صلی الله علیه و آله) را با تمام وجود احساس کند. در آستانه این ظهور نورانى آن منجى بشریت، حوادث شگفت انگیزى اتفاق می افتد که از جمله آنها بازگشت گروهى از مؤمنان واقعى براى درک و تماشاى عظمت و شوکت جهانى اسلام و حکومت دولت کریمه خواهد بود؛ البته عده اى از کافران بد طینت نیز در این میان پیش از بر پائى رستاخیز به دنیا برمی گردند تا به سزاى پارهاى از اعمال ننگین خویش برسند. بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و کافران ستمگر به این جهان پیش از قیامت، «رجعت» نامیده می شود. رجعت، یکى از مسائل مورد اختلاف میان مذاهب اسلامى است که از عقاید مسلم شیعه به شمار می آید و مورد تأیید اهلبیت (علیهم السلام) نیز قرار گرفته است. بر این اساس، گروهى از مؤمنان راستین و عدهاى از کافران بدسرشت، هنگام ظهور منجى عالم بشریت، حضرت مهدى (عج) به این دنیا بازگردانده میشوند تا مؤمنان به ثواب یارى آن حضرت در تشکیل حکومت عدل و قسط جهانى نائل آمده، از درک و تماشاى عظمت و شوکت دولت کریمه اسلام، لذت ببرند و کافران به سزاى پارهاى از اعمال ننگینشان برسند. برخى از خرده گیران بر شیعه، امکان رجعت را مورد تردید قرار داده و اعتقاد به آن را ناپسند دانسته اند؛ بدان حد که گفته اند: «رجعت، مذهب گروهى از اعراب جاهلیت بوده است که برخى از فرق اسلامى (شیعه) بدان گرویده اند.» تردید و مناقشات مخالفان در صحت رجعت از یک سو و پیچیدگى مسئله از سوى دیگر، پرسش ها و شبهاتى را برانگیخته که از آن جمله است: منظور از رجعت چیست؟ آیا رجعت به معناى بازگشت برخى از اموات (ائمه (علیهم السلام) و گروهى از مؤمنان و کافران) به دنیاست و یا به معناى بازگشت دولت و قدرت به خاندان رسالت است؟ آیا رجعت به معناى نخست، ممکن است؟ آیا همانگونه که رجعت در امتهاى پیشین واقع شده است، در امت اسلامى نیز واقع خواهد شد؟ رجعت چه زمانى واقع مىشود؟ چه کسانى مشمول رجعت مىشوند؟ آیا رجعت همگانى است یا اختصاصى؟ و بالاخره فلسفه آن چیست؟ روزى که او مىآید و حکومت واحد جهانى تشکیل مىدهد، انحراف و بی عدالتی ها را محو می سازد و ابرهاى خودخواهى و نفاق را کنار میزند تا بشر لذت و زیبایى زندگى واقعى را در سایه حکومت اهلبیت(علیهم السلام) و پیاده شدن همه احکام اسلام ناب محمدى(ص) را با تمام وجود احساس کند این پرسش ها و نظایر آنها، موجب شده است که اندیشمندان اسلامى کتب و مقالات گرانمایه اى در تبیین این موضوع بنگارند و یا در کتب کلامى، بابى را به این موضوع مهم اختصاص دهند. @sarbaze110
مفهوم شناسى «رجعت» 1. معناى لغوى «رجعت» در لغت به معناى «بازگشت» است. لغتشناسان در توضیح واژه «رجعت» گفته اند: «رجعت، مصدر مرة از ماده «رجوع» به معناى یکبار بازگشتن یا بازگردانیدن است.» و نیز در «اقرب الموارد» درباره واژه «رجعت» آمده است: «رجع الرجل رجوعا و مرجعا، و معه انصرف ... هو یؤمن بالرجعة، اى بالرجوع الى الدنیا بعدالموت» یعنى رجوع به معناى بازگشت است و فلانى به رجعت ایمان دارد، یعنى او به رجوع به دنیا پس از مرگ اعتقاد دارد؛ پس واژه رجعت در لغت به معناى «یکبار بازگشت یا بازگردانیدن» است. ناگفته نماند که اصل «رجوع» که به معناى بازگشتن و بازگردانیدن (لازم و متعدى) به کار رفته است؛ مثل: «فرجع موسى الى قومه غضبان أسفا» و «فإن رجعک الله الى طائفة منهم...» که واژه «رجع» در آیه شریفه نخست، لازم است، چنانکه گفته می شود: «رجع الرجل» و در آیه شریفه دوم، متعدى می باشد. ازاینرو، واژه «رجعت» که مصدر مرة از ماده رجوع است، به معناى یکبار بازگشتن و یا بازگردانیدن به حال اوّل است. البته الفاظ مختلفى براى بیان این اصل اعتقادى در قرآن کریم و روایات اسلامى به کار رفته است، مانند: رجعت، ایاب، کره، رد، حشر، که همه در معناى بازگشت مشترکند، ولى در میان همه این الفاظ لفظ رجعت مشهورتر است. @sarbaze110 2. معانى اصطلاحى رجعت همانند بسیارى از واژهها علاوه بر معناى لغوى، در علوم مختلف در معانى گوناگونى به کار رفته، و با توجه به این معانى است که میتوانیم تصویر و شناخت صحیحى از معناى مورد بحث داشته باشیم. لغتنامه دهخدا معانى اصطلاحى مختلفى براى رجعت برشمرده است، که به اختصار اشاره میشود: الف) اصطلاح فقهى: بازگردیدن مرد به سوى زن مطلقه خود در مدت قانونى و شرعى. ب) اصطلاح نجومى: رجعت نزد منجمان و اهل هیئت، عبارتست از حرکتى غیر از حرکت کوکب متحیره به سوى خلاف توالى بروج و آن را رجوع و عکس نیز مینامند. ج) اصطلاح عرفانى: نزد اهل دعوت عبارتست از رجوع و کال و نکال و ملال صاحب اعمال به سبب صدور فعل زشت از افعال، یا متکلم گفتارى سخیف از اقوال. د) اصطلاح جامعه شناسى: در علوم اجتماعى، برخى جامعه شناسان به هنگام بحث از قانونمندى جامعه و تاریخ ، بر این باورند که قوانین تطوّرات تاریخى در همه جوامع مشترک است و تاریخ سه مرحله، ربانى و قهرمانى و انسانى را طى مىکند و همیشه این ادوار تکرار میشوند و آنان این حرکت تاریخ را «أدوار و اکوار» و «رجعت» گویند. روشن است که هیچکدام از معانى چهارگانه مذکور مورد بحث ما نیست و آنچه در این تحقیق مورد توجه است اصطلاح کلامى است. هـ) اصطلاح کلامى: رجعت در اصطلاح کلامى (متکلمان) عبارت است از بازگشت برخى از اموات به دنیا بعد از ظهور حضرت مهدى(عج) و قبل از قیامت. رجعت،یکى از مسائل مورداختلاف میان مذاهب اسلامى است که از عقاید مسلم شیعه به شمار میآید و مورد تأیید اهلبیت (ع) نیز قرار گرفته است.بر این اساس گروهى از مؤمنان راستین و عدهاى از کافران بدسرشت،هنگام ظهور منجى عالم بشریت،حضرت مهدى (عج) به این دنیا بازگردانده می شوند تامؤمنان به ثواب یارى آن حضرت در تشکیل حکومت عدل و قسط جهانى نائل آمده،از درک و تماشاى عظمت و شوکت دولت کریمه اسلام،لذت ببرندوکافران به سزاى پارهاى از اعمال ننگینشان برسند مرحوم «سید مرتضى» که از بزرگان شیعه است، چنین می فرماید: «رجعت، عبارت است از این که خداوند در هنگام ظهور حضرت مهدى(عج)، گروهى از شیعیان را که قبلاً از دنیا رفته اند، دوباره زنده می کند تا به ثواب یارى آن حضرت نائل شوند و دولت (کریمه) او را مشاهده کنند و نیز جمعى از دشمنان آن حضرت را دوباره زنده می کند تا از آنان انتقام بگیرد.» قاضى ابن برّاج در تعریف رجعت میگوید: «معناى رجعت این است که خداوند، هنگام ظهور حضرت قائم (عج) دستهاى از دوستان و پیروان وى را که قبلاً وفات نمودهاند، دوباره زنده میکند تا به ثواب یارى و اطاعت آن حضرت و نیز ثواب جنگ با دشمنانش نائل آیند.» شیخ مفید (ره)، در تبیین معناى اصطلاحى (کلامى) رجعت چنین میفرماید: «ان الله یرد قوما من الاموات الى الدنیا فى صورهم التى کانوا علیها فیعز فریقا و یذل فریقا و المحقین من المبطلین و المظلومین منهم من الظالمین و ذلک عند قیام مهدى آل محمد (علیهم السلام» خداوند گروهى از اموات را به همان صورتى که در گذشته بودند، به دنیا برمیگرداند، و گروهى را عزیز و گروهى دیگر را ذلیل میکند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده، و مظلومین را بر ظالمین و ستمگران غلبه میدهد، این واقعه هنگام ظهور ولى عصر(عج) رخ خواهد داد. دانشمند معاصر شیعى، علامه مظفر دراینباره میگوید: «عقیده شیعه در رجعت، بر اساس پیروى از اهلبیت(علیهم السلام) چنین است: خداوند عده اى از کسانى را که در گذشته از دنیا رفته اند، به همان اندام و صورتى که داشته اند، زنده کرده و به دنیا برمیگرداند. به برخى از آنان عزت می
دهد و پاره اى را ذلیل و خوار خواهد کرد و حقوق حق پرستان را از باطل پرستان میگیرد و داد ستمدیدگان را از ستمگران میستاند و این جریان یکى از رویدادهایى است که پس از قیام مهدى آل محمد به وجود میآید. کسانى که پس از مردن به این جهان بازمیگردند یا از ایمان بالا برخوردارند یا افرادى در نهایت درجه فساد و آنگاه دوباره میمیرند». در یک جمع بندى بین تعریفهاى فراوان رجعت، میتوان گفت که رجعت عبارت است از: بازگشت گروهى از مؤمنان محض به دنیا، و کافران محض پس از مردن و قبل از قیامت، در حکومت حضرت مهدى (عج) و روشن است که انبیاء و ائمه(علیهم السلام) به عنوان اشرف مؤمنان محض در بین رجعت کنندگان خواهند بود. @sarbaze110 در هیچ‌یک از احکام و قوانین الهی، فهم تمام ابعاد و حکمت‌های آن برای بشر عادی امکان ندارد؛ مگر سخنی از خداوند حکیم یا یکی از اولیا و انبیا و اوصیا وارد شده باشد. با‌این‌همه، دقت و مرور بر احادیث فراوان رجعت، ما را به نکاتی چند رهنمون می‌شود: البته دانش ژرف آن در خزانه علوم امامان نهفته است. 1. رجعت تحقق‌بخش قسمتی از آرمان انبیا و امامان بزرگوار است که در حیات اولیه خود به آن نرسیدند و آن، حضور در جامعه‌ای صالح و موحد است؛ 2. امت‌های گذشته به‌ویژه مۆمنان به آرزوی دیرینه و فطری خود؛ یعنی زندگی در جامعه دارای عدل، صلاح، تقوا و دانش نرسیده‌اند. 3. چشم‌به‌راهان ظهور و حکومت مولایمان، امام مهدی علیه‌السلام پیوسته در انتظار زیستند و با همان حال، از این جهان دیده فروبستند و در دفتر محبّت و مهر، دعای عهد را چنین زمزمه کردند: «اَللّهمَّ إن حالَ بَینی وَ بَینَهُ المَوتُ الَّذی جَعَلتَهُ عَلی عِبادّکَ حَتماً مَقضیًّا فَأخرجنی مّن قَبری...؛ خدایا، اگر میان من و او مرگ، آن سرنوشت حتمی بندگانت، فاصله شد، مرا از قبر بیرون آر...» بنابراین رجعت می‌تواند اجابت دعای منتظران باشد. رجعت نمایانگر قدرت الهی در زنده کردن مردگان است؛ چنان‌که برای برخی امت‌های گذشته چنین امری به وقوع پیوست. به آیات 110 سوره کهف درباره زنده شدن مردگان به دست عیسی مسیح علیه‌السلام و آیات 21 و 25 سوره کهف درباره زنده شدن اصحاف کهف مراجعه فرمایید 4. رجعت، موعد محاکمه کافران، منافقان و ستمگران به انبیا و به‌ویژه به اهل بیت رسول خدا است. 5. رجعت نمایانگر قدرت الهی در زنده کردن مردگان است؛ چنان‌که برای برخی امت‌های گذشته چنین امری به وقوع پیوست. به آیات 110 سوره کهف درباره زنده شدن مردگان به دست عیسی مسیح علیه‌السلام و آیات 21 و 25 سوره کهف درباره زنده شدن اصحاف کهف مراجعه فرمایید. 6. رجعت می‌تواند نشان‌دهنده بخشی از عظمت حشر اکبر و قیامت کبرا در ساحت محدود دنیا، با رسیدن برخی افراد به سزای اعمال گذشته خود؛ چه مۆمنان خالص و چه کافران محض. @sarbaze110 تاریخچه رجعت: با توجه به مستندات تاریخی می‌توان برای عقیده‌ی رجعت در بستر تاریخ، سه دوره را در نظر گرفت: الف) دوره‌ی پیدایش عقیده‌ی رجعت اعتقاد به رجعت هم‌زمان با نزول آیات قرآن در مکه، در «سوره‌های نمل، انبیا، اسرا و ...» مطرح و سپس در سوره های مدنی «بقره، نور و ...» دنبال شده است و قرآن این عقیده را تحت عناوین «خروج، حشر، إحیا و ...» برای پیروان خودش بیان نموده است. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و اله و سلم) برای افرادی چون امیرالمؤمنین (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام)، عمّار یاسر، برید أسلمی، سلمان فارسی، و ... آیات مربوط به رجعت را قرائت و بعضی از مصادیق رجعت کنندگان را معرفی می‌نموده‌اند. در زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، به دلیل عدم اطلاع خلفا از معارف دینی، جلوگیری از نوشتن احادیث نبوی، رواج یافتن اجتهاد صحابه، محیط خفقان‌زا و تاریکی به وجود آمده بود، ولی حضرت امیر (علیه السلام) در حدی که شرایط اجتماعی و اعتقادی جامعه‌ی نو پای اسلامی اجازه می‌داد، سعی کردند روایات و احادیثی که از طرف پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و اله و سلم) در تفسیر رجعت وارد شده و به بعضی از اصحاب آن حضرت گفته شده بود، برای مسلمانان شرح و تفسیر نمایند. در این میان کسانی که ظرفیت شنیدن اینگونه معارف را نداشتند رجعت را انکار کردند؛ اولین منکر رجعت، عبدالله‌ بن ابی‌بکر یشکری، معروف به «ابن الکوا» از سران خوارج بود و با امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در مورد روایات رجعت مناظره کرد. در زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، به دلیل عدم اطلاع خلفا از معارف دینی، جلوگیری از نوشتن احادیث نبوی، رواج یافتن اجتهاد صحابه، محیط خفقان‌زا و تاریکی به وجود آمده بود، ولی حضرت امیر (علیه السلام) در حدی که شرایط اجتماعی و اعتقادی جامعه‌ی نو پای اسلامی اجازه می‌داد، سعی کردند روایات و احادیثی که از طرف پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و اله و سلم) در تفسیر رجعت وارد شده و به بعضی از اصحاب آن حضرت گفته شده بود، برای مسلمانان شرح و تفسیر نمایند @sarbaze110 در زمان امام
حسین(علیه السلام) هم زمینه‌ی بیان این‌گونه معارف فراهم نبوده است. فقط در کربلا هنگام تقابل دو گروه حق و باطل، امام حسین (علیه السلام) برای تسلّی و دلجویی اصحاب خود به نقل از جد بزرگوارشان رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) رجعت را مطرح و تبیین نموده و آنان را به رجعت خود و اصحاب بشارت دادند: «فَأبشِرُوا (بِالجَنَّة) فَوَاللهِ لَئِن قَتَلُونا فَإنّا نُرَدُّ عَلَی نَبّیِّنا ثُمَّ نمکُثُ ماشاءَالله تَعالَی، فَأکُونُ أوّلَ مَن یَنشَقُّ الأرضُ عَنهُ ... .»؛ «بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم اگر کشته شویم، به سوی پیامبر خویش برمی‌گردیم. سپس فرمودند: پس آن مقدار که خداوند بخواهد در قبر خواهیم ماند و من اولین کسی خواهم بود که رجعت می‌کند ... » این وضعیت تا پایان عصر امام سجاد (علیه السلام) (95ه ق) ادامه داشت. ب) دوره‌ی رشد و بالندگی عقیده‌ی رجعت (95 تا 260 ه .ق) با توجه به انحرافات خلفای سه‌گانه و خستگی مردم از درگیری‌های داخلی (مارقین، ناکثین، قاسطین)، و جوسازی‌های بنی امیه بر علیه معارف دینی، مردم از خاندان وحی فاصله گرفتند و بخشی از معارف دینی را به فراموشی سپردند. در عصر امام باقر(علیه السلام)، به دلیل زمینه‌سازی‌های امام سجاد(علیه السلام) در نشر معارف دین، آثار نهضت عاشورا و نفرت عمومی از هیئت حاکمه‌ی اموی، امام با درایت و بصیرت، جنبش علمی دامنه‌داری را پایه‌گذاری نمودند، که در زمان امام صادق(علیه السلام) به اوج رشد و بالندگی خود رسید و اگر فعالیت فرهنگی این دو امام همام علیهما‌السلام نبود، امروز از معارف اسلام ناب محمدی خبری نبود. در ابتدای امامت امام باقر (علیه السلام) گروهی به نام «قَدَریه» به انکار عقیده‌ی رجعت پرداختند. @sarbaze110
. بعضی ها با نام عقلانیت، با نام اعتدال، با نام پرهیز از جنجال و دردسر بین المللی، می خواهند از مبانی انقلاب و اصول انقلاب کم بگذارند؛ این نمیشود، این نمیشود. این نشانه بی صبری و خسته شدن است. . امام خامنه ای، ۸۷/۶/۱9 @sarbaze110
آقای پناهیان: «خدا اجازه نمی‌دهد مردم برای همیشه فریب بخورند. خدا اجازه نمی‌دهد از نجابت زیادی سوء استفاده بشود. خدا اجازه نمی‌دهد ثمرات خون که «صدقوا ما عاهدو الله علیه» بودند را سیاسیون غیر از بین ببرند.اما بعضی وقت‌ها خدا اجازه می‌دهد به برخی افراد که در رأس کار بیایند و رسوا بشوند تا جلو برود.» @sarbaze110
استنصارِ روح الله(ع) عيسي(ع) براي بشارت بزرگي به ميان قومش آمده است. بشارت به آمدن مردي که براي عالميان، رحمت است. عالميان! نه فقط آناني که به او ايمان مي‌آورند. نه فقط آدميان. نه فقط جنّيان. نه فقط زمينيان. عالميان! يعني تمام آسمان‌هاي هفت‌گانه و مخلوقات ميان آنها! عيسي آمده است تا بشارات موسي و پيامبران پيشين را براي مردم، يادآوري کند. او مي‌خواهد ايشان را براي استقبال از آخرين فرستاده‌ي خدا آماده سازد. ندا مي‌دهد:   "چه کساني با ياري من، ياري دهندگان خدايند؟" تنها اندکی پاسخ مثبت می‌دهند و دیگران، کمر به قتل حجت خدا مي‌بندند. و البته خدا پاسخ آنان را که مکر بورزند، مي‌دهد. عيسي به صليب کشيده نمي‌شود. آری! یاری خواهی عیسی غریبانه بی‌پاسخ مي‌ماند! و تاریخ گواه است که مردمان پس از او راه هدایت را گم کردند.   منابع: 1- سوره صف، آیه 6؛ سوره آل عمران، آیه 52 و 54؛ سوره نساء، آیه 157 @sarbaze110
🔆🔆🔅➘➚➘➚➘➚➘🔅🔆🔆 ❢ «مفهوم خدا از نگاه » √ اُشو گاهی خدا را معادل شادی می‌شمارد؛ «خدا برای من چيزی نيست مگر شادی، پس شادمان باش و بگذار شادی‌ات، عبادت باشد.» √ گاهی خدا را همان موضع سرور می‌داند. √ جای ديگر خدا را همان زندگی می‌داند و معبودی غير از هستی را انكار می‌كند. √ در گفتار ديگری معتقد می‌شود «خدا را نمی‌توان ثابت كرد، امكان مطرح ساختن هيچ بحثی در موافقت يا مخالفت با خدا وجود ندارد.» تمامی مباحث خداشناسی از نظر وی هياهویی بيش نيستند، آن هم هياهو برای هيچ. از منظر اُشو انديشيدن به خدا سودی ندارد و انسان بايد همه چيز را در مورد خدا فراموش كند و فقط خود را آماده ديدار خدا كند، تنها در اين صورت است كه خدا به ديدار انسان می‌آيد. ❖ جالب تر اين كه اين «آمادگی» هم فقط در خوش بودن، رقصيدن، ترانه خواندن و مراقبه كردن خلاصه می‌شود. √ در نگاه وی، «خدا نه يك شخص كه يك حضور است. خدا نه خدا كه خداوندی است.» √ گاهی خدا را اصل انسان می‌داند البته انسانی كه از ماده تشكيل شده است. √ گاهی از خدایی ياد می كند كه خالق همه چيز نيست و اشاره به پاره‌ای از پديده‌هایی می‌كند كه خدا در شش روز خلقت عالم، آنها را نيافريده اما ژاپن و شوروی توانسته‌اند آنها را خلق كنند. √ گاهی از خدایی نام می‌برد كه از عالم مادی پديد آمده است. اين حقيقت از نظر اشو آنچنان مبهم است كه ديگران را از جستجوی خدا بر حذر می‌دارد: «مردم به نزد من می‌آيند و می‌گويند، ما آرزوی جستجوی خدا را داريم. من به آنها می‌گويم در اين باره با من صحبت نكنيد. اين مقوله را به بحث نكشيد. هر گونه صحبتی در مورد خداوند بی‌فايده است.هيچ معنا و مفهومی در آن چه می‌گويند نيست». ❖ همچنان كه جمع بندی كلمات اُشو در مورد خداوند كار مشكلی ست «راه‌های رسيدن به خدا» در كلام اُشو هم منحصر به خود وی است. از منظر اُشو اولاً مباحث استدلالی و منطقی برای شناخت خدا راه به جایی نمی برد و روی آوردن به خدا از راه عقل و برهان همانا از دست دادن خداوند است و اصولا كل شناخت بعد از فرو افتادن پرده ی دانش، می‌شكند چرا كه عقل و منطق باز داده‌اند. از عجایب کلام اُشو این نکته است که وی خدا را هدف نمی داند و اصولاً او به خدا علاقمند نیست و آنچه به تعبیر خودش برایش مهم است، "عشق" است و خدا چون ابزار رسیدن به عشق است، اهمیت پیدا می کند. گرچه گاهی در کلامش به تناقض گویی پرداخته و معتقد می شود از راه دانش و باور نمی توان خدا را شناخت، بلکه برای شناخت خدا عقل و هوشی فروان نیاز است. رونوشت: بانک جامع معنویت نما @sarbaze110
صدای_شیطان هم وحی الهی و هم وحی شیطانی همیشه هستند. گاهی شیطان به شما پیشنهاد یک گناه کبیره رو میده. گاهی پیشنهاد یک گناه کوچک گاهی منع از مستحب. و گاهی مستحب شمارو به تاخیر میندازه. به شما و شما بستگی داره که تا چه حد به شیطان دخل و تصرف بدید. □ زمانی که شما دارید به شیطان اجازه میدید و به اصلطلاح کانال شیطان ( ) رو میگیرید. به گناه هم می‌افتید. کانال خدا ( ) رو دارید پس میزنید چرا توقع گناه نکردن دارید. دوست شدن رو میپسندید؟ https://telegram.me/joinchat/A2M68ju9xCqbHpWmSIeDUA @sarbaze110
ﺳﻠﻤﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﺪ: ﺭﻭﺯﻯ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺷﺨﺼﻰ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﻧﺸﻴﻦ ﺍﺯ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﺑﻨﻰ ﻋﺎﻣﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ؛ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ : ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠّﻪ ! ﻣﺎﺀﻣﻮﺭﻯ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺣﻀﺮﺗﻌﺎﻟﻰ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ، ﺭﻭﺯﻩ ﻭ ﺟﻬﺎﺩ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺧﻮﺏ ﻭﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻴﻢ . ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﻣﺄ ﻣﻮﺭ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺎ، ﺩﺯﺩﻯ ، ﻏﻴﺒﺖ ، ﺗﻬﻤﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺯﺷﺖ ﻧﻬﻰ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﻛﺮﺩﻳﻢ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﻔﺖ : ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭ ﺩﺍﻣﺎﺩﺕ - ﻭ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﻳﺖ ﻋﻠﻰّ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﺑﺎﺷﻴﻢ ، ﻋﻠّﺖ ﺁﻥ ﭼﻴﺴﺖ ؟ ﺁﻳﺎ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ ؟! ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ، ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﭘﻨﺞ ﻋﻠّﺖ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭ ﻭ ﺗﺎﺑﻊ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﻴﺪ: ﺍﻭّﻝ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺍﻣﻴﻦ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ : ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺳﻼﻡ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ، ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭ ﻋﻠﻰّ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﻭّﻡ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍُﺣﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻓﻦ ﻋﻤﻮﻳﻢ ﺣﻤﺰﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺑﺮ ﺑﻴﻤﺎﺭﺍﻥ ؛ ﻭﺭﻭﺯﻩ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺑﺮ ﺑﻴﻤﺎﺭﺍﻥ ﻣﺮﻳﺾ ﻭ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ؛ ﻭ ﺣﺞّ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺑﺮ ﻓﻘﺮﺍﺀ ﻭﻣﺴﺘﻤﻨﺪﺍﻥ ، ﻭ ﺯﻛﺎﺕ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺑﺮ ﺗﻬﻰ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻭﺍﺟﺐ ﻛﺮﺩﻡ . ﻭﻟﻴﻜﻦ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻋﻠﻰّ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻜﻠّﻒ ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻭﺍﺟﺐ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻡ . ﺳﻮّﻡ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﺳﻴّﺪ ﻭ ﺳﺮﻭﺭﻯ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺭ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﺎﻯ ﺁﺳﻤﺎﻧﻰ ؛ ﻭ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺭ ﻣﻼﺋﻚ ؛ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺳﺮﻭﺭ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ؛ ﻭ ﻋﻠﻰّ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﺻﻴﺎﺀ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ، ﭘﺲ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻣﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻋﻠﻰّ، ﺳﺮﻭﺭ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﻃﺎﻋﺎﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺤﺒّﺖ ﻋﻠﻰّ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻣﺆ ﻣﻨﻴﻦ ﻣﺴﺘﻘﺮّ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﭘﻨﺠﻢ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ، ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﻦ ﻭ ﻋﻠﻰّ ﻛﻨﺎﺭ ﻋﺮﺵ ﺍﻟﻬﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ⤵⤵⤵⤵🔳🔳🔳🔳🔳🔳 هفتاد سال پیش از بعثت پیامبر اسلام (ص) کودکی مرموز بنام لحمان حطوفاه فرزند یکی از علمای پرهیزگار بنی اسرائیل بنام ربی پنحاس و زنی پاکدامن بنام راحیل متولد گردید و بلافاصله پس از تولد به سجده افتاد و لحظاتی بعد برخاسته و رو به مادرش کلماتی مبهم و بیمناک به زبان آورد. پس از این ماجرا و با واکنش مادر کودک وی تا 12 سالگی لب به سخن نگشود. جملات این کودک موسوم به کتاب نبوئت هیلد به اندازه ای سربسته و نامفهوم بود که حتی علماء و مفسرین یهود و اهل لغت عبری را دچار حیرت کرد. البته این ابهام هفتاد سال پس از آن معنا پیدا کرد و نشان دادکه جملات لحمان بشارت ظهور پیامبر آخر الزمان و وقایع معاصر و بعدش بوده است، لکن علمای یهود بعضی مبهمات را بهانه قرار داده و علامات و بشارات روشنی که راجع به پیامبر بزرگ اسلام بود را مربوط به شخصی نا معلوم دانسته و این کتاب را متروک و در دسترس طالبین و حتی عوام یهود قرار نمی دهند. اما در اثر عنایت خدای متعال یکی از علمای بزرگ یهود پس از تامل در آئین اسلام، مشرف به دین مقدس اسلام گردید و بر اثر یک اتفاق کتابی از کتب بنی اسرائیل بنام تبعید و میصوا، برای چاپ آماده می شد و از حسن تصادف نسخه صحیحی از کتاب نبوئت که به نظر علمای یهود آن زمان هم رسیده و بر صحت آن گواهی داده و مقدمه ای بر آن نوشته بودند، در آن موجود بوده این عنایت خدای متعال منجر به این گردید که سخنان ااهی آن کودک از پرده های ضخیم مرض ها و غرض ها بیرون آید. ولی باز علمای یهود از نشر آن جلوگیری نموده و فعلا در کتابخانه ها و نزد علمای یهود به نام کتاب متروکه و غیر معتمده نگهداری می گردد.👇👇👇👇👇 @sarbaze110