بحث امشب:
عصر ظهور و علائم مرتبط
کاربر دریا دل
ساعت ۲۲:۳۰
🌺🌺🌺🌺🌺🌹🌺🌺🌺🌺🌺🌹🌺🌺🌺🌺🌺🌹🌺🌺🌺🌺🌺
بسم رب المهدی ارواحنافداه
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه
السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکده
سلام حضور سروران گرامی
در ابن بحث به جمله ای از خصایص حضرت صاحب الامر( عج) میپردازیم
۱_امتیاز نور ظل آنحضرت در عالم اظله بین انوار ائمه علیهم السلام
چنانکه در جمله اخبار معراجیه و غیر آن است که نور آن جناب در میان انوار ائمه مانند ستاره درخشان است در میان سایر ستارگان
۲_شرافت نسب
چه آنکه آنحضرت شرافت نسب همه آبا طاهرین خود را که نسبشان اشرف انساب است و اختصاص دارد به رسیدن نسبش از طرف مادر به قیاصره روم و منتهی شود به جناب شمعون وصی حضرت عیسی که منتهی میشود نسبش به بسیاری از انبیا و اولیا.
۳-بردن دو ملک آنحضرت را در روز ولادت به سراپرده عرش و خطاب حق تعالی به او
مرحبا به تو ای بنده من 'برای نصرت دین من و اظهار امر من و مهدی عباد من
قسم خوردم بدرستی که من به تو بگیرم و به تو بدهم و به تو بیامرزم.
۴_بیت الحمد
روایت است که برای آنحضرت خانه ای است که آن را بیت الحمد گویند و در آن چراغی است که روشن است از آنروز که متولد شده تا آنروز که خروج کند و خاموش نمیشود.
۵_جمع میان کنیه رسل خدا و اسم مبارک ایشان
۶_حرمت بردن نام آن جناب
۷_ختم وصایت و حجت در روی زمین به آن حضرت
۸_غیبت از روز ولادت و سپرده شدن به روح القدس و تربیت شدن در عالم نور و فضای قدس که هیچ جزیی از اجزا آنحضرت ملوث قذارت و معاصی بنی آدم و شیاطین ملوث نشده و موانست و مجالست با ملا اعلی و ارواح قدسیه.
۹_عدم معاشرت و مصاحبت با کفار و منافقین به جهت خوف و تقیه و امارات لا آن از روز ولادت تاکنون دست ظالمی به دامان ایشان نرسیده و با کافر و منافقی مصاحبت ننموده و از منازلشان کناره گرفته.
۱۰_نبودن بیعت احدی از جبارین در گردن آنحضرت
۱۱_اختصاص دادن حق تعالی آن جناب را در کتب سماویه و اخبار معراجیه از سایر اوصیا به ذکر او به لقب بلکه به القاب متعدده و نبردن نام شریفشان
۱۲_ظهور آیات غریبه و علامات سماویه و ارضیه برای ظهور موفور السرور آنحضرت که بر تولد و ظهور هیچ حجتی نشده بلکه در کافی مرویست از امام صادق علیه السلام که آیات در آیه شریفه
و سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق
یعنی زود بنمایانیم آنها را آیات خودرا درآفاق و در تنهاییشان
تا روشن شود ایشان را که آن حق است.
تفسیر نمود به آیات و علامات قبل از ظهور آنحضرت و تبیین حق را به خروج حضرت حجت ارواحنافداه
و فرمود که آن حق است از نزد خداوند که میبینند آن را خلق
۱۳_ندای آسمانی به اسم آنجناب مقارن ظهور
چنانکه در روایات بسیار وارد شده و علی ابن ابراهیم در تفسیر آیه شریفه
و استمع یوم یناد المناد من مکان قریب
از حضرت صادق علیه السلام روایت فرموده که فرمود منادی ندا میکند به اسم قائم و پدرش علیهم السلام
و در غیبت نعمانی از امام باقر علیه السلام مرویست که فرمود در خبری :
پس ندا میکند منادی از آسمان به اسم قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف
پس میشنود کسی که در مشرق است و کسی که در مغرب است
نمیماند خوابیده ای مگر آنکه مینشیند و نه نشسته ای مگر آنکه بر میخیزد از خوف آن صدا
و
فرمود که آن صدا از جبرئیل است در ماه رمضان در شب جمعه بیست و سوم
و براین مضمون اخبار بسیار بلکه متجاوز از حد تواتر است
۱۴_افتادن افلاک از سرعت سیر و بطو حرکت آنها
چنانکه روایت کرده شیخ مفید از ابی بصیر از امام باقر علیه السلام در حدیث طولانی در سیر و سلوک حضرت مهدی ارواحنافداه
تا آنکه فرمود پس درنگ میکند بر این سلطنت ۷سال و مقدار هر سالی ده سال از سالهای شما
آنگاه
احیا میکند خداوند آنچه را که میخواهد
گفتم فدای تو شوم
چگونه طول میکشد سالها ؟
امام فرمود
امر میفرماید خداوند فلک را به درنگ کردن و قلت حرکت پس برای این طول میکشد روزها و سالها
گفتم که ایشان میگویند
اگر فلک تغییر پیدا کرد فاسد میشود (یعنی عالم )
فرمود این قول زنادقه است اما مسلمین پس راهی نیست برای ایشان به این سخن و حال آنکه خداوند ماه را شق القمر کرد برای پیامبر خود و آفتاب را برگرداند برای یوشع بن نون
و خبر داد به طول روز قیامت و اینکه آن مثل هزار سال است از آنچه شما میشمرید
ادامه این بحث ان شاالله هفته آینده
خیر از این جمعه هم ندیدیم به والعصر قسم
خبر این جمعه نیامدنش را همه جا پخش کنید😔✋
انتی صهیونیست
کانال "انتی صهیونیست":
🌐 فتح الله گولن کیست؟
دانشنامه ویکی پدیا «محمد فتح الله گولن» را واعظ، نویسنده و مدرس علوم اخلاقی و الهیات اهل ترکیه خوانده که در تبعیدی خودخواسته در پنسیلوانیای آمریکا زندگی میکند. گولن در طول عمر خود مشغول تدریس نسخهای پیشرفته از اسلام با عنوان «اسلام آناتولیایی» که مبتنی بر آموزههای یک عالم اسلامی به نام «سعید نورسی» بوده است. در تفکر گولن که عمیقاً معتقد به مدارا و تسامح است؛ هرگونه تروریسم شدیداً محکوم است و او معتقد به گفتوگوی بین ادیان الهی و پیروان کتابهای آسمانی است و خود او برای چنین گفتمانهایی با واتیکان و برخی مراکز مذهبی یهودی بارها پیشقدم شده است.
جنبش گولن
گولن با تمکن مالی شخصی اقدام به راه اندازی سرویسی برای «خدمت عمومی و آموزشی به همه مردم» از دهه 70 میلادی کرده است که افراد بسیاری برای برای خدمت در این سرویس به تدریج جذب شدهاند و در طی سالها با کمک مالی و پشتیبانی خود بنیادی عظیم برای این تشکل فراهم کردند. امروزه این مجموعه بسیار بزرگ که به «جنبش گولن» معروف است، با همکاری افراد بسیار زیادی از مسلمانان دنیا - عمدتاً ترکیهای- اداره میشود.
انتی صهیونیست
ارتباط بیگانگان فضایی با المان نازی دوشیزه وریل
توضیحات👇👇👇
کارشناسان کتب مقدس ومحققانی که تعدادشان درحال افزایش است، باوردارند که این «بیگانگان» نه از فضا، بلکه از ابعاد دیگر وارد زمین شده اند. و آنها درواقع فرشتگان سقوط کرده بوده اند، همانها که با زنان زمینی درآمیختند و حاصل آمیزش آنها نفیلیم ها بودند.
نازیها باورداشتند که خدایانی که به شمالی ها شبیه بوده اند ! ، آنها که از ستارگان به زمین آمده اند، دراصل مشخصاٌ از تمدنی از سایر جهانها بوده اند. خون ایشان از نوع «اِر هاش» منفی بود، نوعی که نسبتی با میمونهای آفریقائی نداشت.
بنظر میرسد نازیها از جانب گروهی از زنان جذاب ! که قدرت روشن بینی داشته و «دوشیزگان وریل» نامیده میشدند، یاری شده اند. آنها این توانائی را داشتند که اطلاعات علمی شامل طراحی راکت ، و حتی طرح ساخت نوعی«یوفو» را به نازیها ارائه دهند.
@sarbaze110
دوشیزگان وریل نه تنها به لحاظ توانائی های روانی ، بلکه همچنین بخاطر داشتن موهای بلند که هیج وقت آنرا کوتاه نمیکردند شهرت دارند. آنها ادعا داشتند که ازسیاره ائی در حوالی سیستم ستاره ائی آلدِباران که مسکن تمدنی از انسانهای شبیه ما ! است و احتمالاٌ با نیاکان ما هم آمیزشهایی داشته اند، به زمین آمده اند.
تمام انرژی ها سری نازیها و برنامه های پیش برندۀ ایشان ، براساس درک و برداشت روانیِ و دانش سری آنها بوده است. بلند پایه ترین دانشمندان نازی تمام برنامه های فوق سری شان را براساس نظرات جامعۀ سری وریل انجام میدادند ، کاریهایی از قبیل کاربرد انرژی مجانی زمین ، دستکاریهای ژنتیکی ، و تکنیکهای سریِ وباستانیِ مدیتیشن و … متاسفانه بسیاری از این تکنولوژیها بعدها برای کنترل ذهن ، از طرف ماشین جنگی نازیها ، و بعدتر بوسیلۀ متحدانی که آنها را شکست دادند استفاده گردید.
بنیانگذار سازمان برنامۀ فضائی آمریکا ، ناسا «ورنر وان براون» از دانشمندان نابغۀ نازی بود و تکنولوژی بسیاری پیشرفته ایی از موتورهای محرک و موشکی دراختیار داشت.
براساس برنامه ایی بنام عملیات جاکاغذی ، زمانی که آمریکا در رقابت با اتحاد شوروی برای جذب دانشمندان نازی بعد از جنگ جهانی دوم بود، حدود هشت هزار دانشمند نازی ، انتقال داده شد. این دانشمندان آئین های سری ، و باورهایشان را نیزدرخلال توانائی های علمی با خودشان انتقال دادند. آنها با علومی که دراختیار داشتند، باعث پیشرفت در برنامۀ کنترل ذهن کشور آمریکا شدند.
درسال 1871، رمان نویس انگلیسی ادوارد لایتون، درکتاب تمدن آینده ، از تمدنی پیشرفته که وریل-یا نامیده شده ، صحبت به میان آورده، آنها که در زیر زمین زندگی میکنند. و از نیروی وریل یا نیروی جنبشی روانی استفاده میکنند. شاید آنها وارثان هایپربورین ها بوده باشند. ساکنان جزیرۀ تیول. بنظرمیرسد، هایپربورین ها از انرژی وریل برای دستکاری درماده و انرژی استفاده میکنند، این آنها را قادر میکند تا دورۀ زندگیشان را گسترش دهند تا همانند آنها که شبه خدایان نامیده میشوند، باقی بمانند.
فیلسوف آلمانی فردریش نیچه «1900-1844» میگوید، بیائید خودمان را همان که هستیم ببینیم. ما «هایپربورین» هستیم. ما بخوبی میدانیم چگونه همان نسل را زندگی کنیم.
وقتی نیچه کتاب «ارادۀ قدرت» را منتشر نمود، از نیروی وریل صحبت میکرد، و زمانی که از «the herd» ،«گله» صحبت میکرد، از مردمی عامی صحبت میکرد که براساس قوانین کشوری فاسد راضی زندگی میکردند. درواقع او «سوپرمن» هایی را ارج مینهد که، به نیروی بهشتی ماوراء طبیعتی دست یازیده اند که آنها را ازمردم عادی جدا میکند
@sarbaze110
ﺍﺟﺴﺎﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﺮﮒ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ».
ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ این ﺼﻔﺤﺎﺕ ﻣﻨﻌﻜﺲ ﺳﺎﺧﺘﻴﻢ، ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺗﻮﺍﺭﻳﺦ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ (پایین صفحه)
ﻭ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ ﺍﺳﺖ.
. « ﺳﻴﺮﻩ ﺍﺑﻦ ﻫﺸﺎﻡ»، ﺝ 1/ 43- 62، « ﻛﺎﻣﻞ»، ﺝ 1/ 260- 263، « ﺑﺤﺎﺭ»، ﺝ 15/ 130- 146.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻜﺴﺖ ﺍﺑﺮﻫﻪ.
ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺑﺮﻫﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﻴﺪﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻰ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥِ ﻛﻌﺒﻪ ﻭ ﻗﺮﻳﺶ، ﻣﻜﻴﺎﻥ ﻭ ﻛﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻧﻈﺎﺭِ ﺟﻬﺎﻥِ ﻋﺮﺏ ﺑﺰﺭﮒ ﻛﺮﺩ.
ﺩﻳﮕﺮ ﻛﺴﻰ ﺟﺮﺃﺕ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻓﻜﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ
ﻗﺮﻳﺶ
ﻭ ﺁﺯﺍﺭ ﺁﻧﺎﻥ، ﻭ ﻳﺎ ﻭﻳﺮﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻐﺰ ﺑﭙﺮﻭﺭﺍﻧﺪ.
ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﭼﻨﻴﻦ ﺩﺍﻭﺭﻯ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ:
ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﺱ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ، ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﻗﺮﻳﺶ، ﺩﺷﻤﻦ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻳﻚِ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﻮﻥ ﻛﺸﻴﺪ،
ﻭ ﻛﻤﺘﺮ ﻛﺴﻰ ﻓﻜﺮ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺣﻔﺎﻇﺖ ﺍﺯ ﻛﻌﺒﻪ ﺑﻮﺩﻩ،
ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻭ ﻛﻮﭼﻜﻰ ﻗﺮﻳﺶ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ،
ﺑﻪ ﮔﻮﺍﻩ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺣﻤﻠﺎﺕ ﻣﻜﺮﺭﻯ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥِ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﻗﺮﻳﺶ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﻭﺿﻌﻰ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﺍﻳﻦ ﻓﺘﺢ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺯﻯِ ﺑﻰ ﺩﺭﺩﺳﺮ، ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻗﻄﺮﻩ ﺧﻮﻧﻰ ﺍﺯ ﻗﺮﻳﺶ، ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ؛ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻗﺮﻳﺶ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ.
ﻧﺨﻮﺕ ﻭ ﺗﻜﺒﺮ ﻭ ﺑﻰ ﺍﻋﺘﻨﺎﺋﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﺍﻓﺰﻭﻥ ﺳﺎﺧﺖ،
ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻓﻜﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﻛﻪ
ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺖ ﻫﺎﺋﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻗﺎﺋﻞ ﺷﻮﻧﺪ،
ﺯﻳﺮﺍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻃﺒﻘﻪ ﻣﻤﺘﺎﺯ ﻋﺮﺏ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ،
ﻭ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟّﻪ ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺷﺼﺖ ﺑﺖ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭند !
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺑﺮ این ﺼﺪﺩ ﺩﺭﺁﻣﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻯ ﻋﻴﺶ ﻭ ﻃﺮﺏ ﻭ ﺧﻮﺷﮕﺬﺭﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺩﻫﻨﺪ.
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﺎﻅ ﺟﺎﻡ ﻫﺎﻯ ﺷﺮﺍﺏِ ﺧﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻣﻰ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ؛
ﻭ ﺍﺣﻴﺎﻧﺎً ﺑﺴﺎﻁِ ﻣﻴﮕﺴﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻛﻌﺒﻪ ﭘﻬﻦ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ؛ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻠﺎﺡ، ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺭِ ﺑﺘﺎﻥ ﺳﻨﮕﻰ ﻭ ﭼﻮﺑﻰ ﻛﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻗﺒﺎﺋﻞ ﻋﺮﺏ ﺑﻮﺩ، ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺳﺎﻋﺎﺕ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻧﺪ؛
ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ، ﻫﺮ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ «ﻣﻨﺬﺭﻳﺎﻥِ» ﺣﻴﺮﻩ ﻭ
«ﻏﺴﺎﻧﻴﺎﻥِ» ﺷﺎﻡ ﻭ ﻗﺒﺎﺋﻞ ﻳﻤﻦ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﺍﻯ ﺣﻀﺎﺭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ؛
ﻭ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﻰِ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺗﻮﺟﻬﺎﺕ ﺑﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﻋﻤﻮﻡ ﻋﺮﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺫﻟﻴﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺗﺮﻯ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﺮﻭﻣﻴﺖﻫﺎ ﻭ ﻋﻴﺶ ﻭ ﻧﻮﺵﻫﺎ ﻭ ﺑﻰ ﺑﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺭﻯ ﻫﺎ، ﻣﺤﻴﻂ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻇﻬﻮﺭ ﻳﻚ ﻣﺼﻠﺢ ﺟﻬﺎﻧﻰ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺗﺮ ﻣﻰ ﺳﺎﺧﺖ؛
ﻭ ﺑﻰ ﺟﻬﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻣﻮﻗﻊ ﺩﺍﻧﺎﻯ ﻋﺮﺏ، «ﻭﺭﻗﺔ ﺑﻦ ﻧﻮﻓﻞ» ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﺴﻴﺤﻰ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻃﻠﺎﻋﺎﺗﻰ ﺍﺯ ﺍﻧﺠﻴﻞ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺳﺨﻦ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ،
ﺑﺎ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻏﻀﺐِ ﻓﺮﻋﻮﻥِ ﻣﻜﻪ، «ﺍﺑﻮﺳﻔﻴﺎﻥ» ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﻰ ﺷﺪ.
ﺍﺑﻮﺳﻔﻴﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ:
«ﻣﺎ ﻣﻜّﻴﺎﻥ، ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺣﻢ ﻭ ﺍﻟﻄﺎﻑِ ﺑﺘﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻳﻢ!
پایان بحث.
پایان بخش عبدالمطلب.
ان شاالله هفته ی آینده , عبدلله پدر پیامبر صلی الله علیه و آله.
منبع :فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله.
آیت الله جعفر سبحانی.
بسم الله الرحمن الرحیم.
فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام.
ادامه فصل سوم :
نیاکان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله.
۵)عبدالمطلب
ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ ﺑﻪ ﻟﺸﻜﺮﮔﺎﻩ ﺍﺑﺮﻫﻪ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ.
ﻭﻯ، ﺑﺎ ﺗﻨﻰ ﭼﻨﺪ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻟﺸﻜﺮﮔﺎﻩ «ﺍﺑﺮﻫﻪ» ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺷﺪﻧﺪ.
ﻣﺘﺎﻧﺖ ﻭ ﻭﻗﺎﺭ؛ ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﭘﻴﺸﻮﺍﻯ ﻗﺮﻳﺶ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺠﺎﺏ ﻭ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﺍﺑﺮﻫﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ، ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ، ﻭ ﺩﺳﺖ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺎﻧﺪ؛
ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﻛﻤﺎﻝ ﺍﺩﺏ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻣﺘﺮﺟﻢ ﺍﺯ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﺳﺌﻮﺍﻝ ﻛﺮﺩ، ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ؟
ﻭﻯ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺍﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ:
ﺷﺘﺮﺍﻥ ﺗﻬﺎﻣﻪ ﻭ
ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﻭﻳﺴﺖ ﺷﺘﺮ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺳﭙﺎﻩ ﺗﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﻫﻴﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ به صاﺣﺒﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ.
«ﺍﺑﺮﻫﻪ» ﮔﻔﺖ:
ﺳﻴﻤﺎﻯ ﻧﻮﺭﺍﻧﻰ ﻭ ﺩﺭﺧﺸﻨﺪﻩ ﺗﻮ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﻳﻚ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﻡ ﺑﺰﺭﮒ ﻛﺮﺩ،
ﻭﻟﻰ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻮﭼﻚ ﻭ ﻧﺎﭼﻴﺰﺕ (ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻭﻳﺮﺍﻥ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﻌﺒﺪ ﻧﻴﺎﻛﺎﻥ ﺗﻮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ) ﺍﺯ ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﺟﻠﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﻛﺎست !
ﻣﻦ ﻣﺘﻮﻗﻊ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﻛﻌﺒﻪ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻭﺭﻯ، ﻭ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻛﻨﻰ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻫﺪﻑ ﻛﻪ ﺿﺮﺑﺖ ﺷﻜﻨﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﺑﺮ ﺍﺳﺘﻘﻠﺎﻝ ﻭ ﺣﻴﺎﺕ ﺳﻴﺎﺳﻰ ﻭ ﺩﻳﻨﻰ ﺷﻤﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﺩ، ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﻮﻡ،
ﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﭼﻨﺪ ﺷﺘﺮ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﻭ ﺑﻰ ﺍﺭﺯﺵ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﺋﻰ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻧﻤﺎﺋﻰ.
ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻭﻯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻯ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ
ﻫﻨﻮﺯ ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ:
«ﺃﻧﺎ ﺭَﺏﱡﱡ ﺍﻟﺎﺑِﻞِ؛ ﻭ ﻟِﻠﺒَﻴﺖِ ﺭَﺏٌّ ﻳَﻤﻨَﻌُﻪُ»،
من ﺼﺎﺣﺐ ﺷﺘﺮ، ﺧﺎﻧﻪ ﻧﻴﺰﺻﺎﺣﺒﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻯ ﻣﻰ ﻧﻤﺎید !
«ﺍﺑﺮﻫﻪ»، ﭘﺲ ﺍﺯ
ﺍﺳﺘﻤﺎﻉ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺳﺮﻯ ﺗﻜﺎﻥ ﺩﺍﺩ، ﻭ ﺑﺎ ﻗﻴﺎﻓﻪ ﻣﻐﺮﻭﺭﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ:
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﻛﺴﻰ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻫﺪﻓﻢ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﺩ،
ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ، ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻏﺎﺭﺕ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ به ﺼﺎﺣﺒﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺩ ﻛﻨﻨﺪ.
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻗﺮﻳﺶ.
ﻗﺮﻳﺶ ﺑﺎ ﺑﻰ ﺻﺒﺮﻯِ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻤﺎﻣﺘﺮ، ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﺬﺍﻛﺮﻩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﻮﻧﺪ.
ﻭﻗﺘﻰ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ، ﺑﺎ ﺳﺮﺍﻥ ﻗﺮﻳﺶ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺖ:
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺎ ﺩﺍﻡ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺭّﻩ ﻭ ﻛﻮﻩ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺒﺮﻳﺪ، ﺗﺎ ﺍﺯ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﮔﺰﻧﺪ ﻭ ﺁﺳﻴﺐ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ.
ﭼﻴﺰﻯ ﻃﻮﻝ ﻧﻜﺸﻴﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻛﺎﺷﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﮔﻔﺘﻪ؛ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻛﻮﻩﻫﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻧﺪ.
ﺩﺭ ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ، ﻧﺎﻟﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻭ ﺿﺠﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻭﺻﻴﺤﻪ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻛﻮﻩ ﻭ ﺩﺭﻩ ﻃﻨﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺑﻮﺩ،
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻝِ ﺷﺐ، ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ ﺑﺎ ﺗﻨﻰ ﭼﻨﺪ ﺍﺯ ﻗﺮﻳﺶ، ﺍﺯ ﻗﻠﻪ ﻛﻮﻩ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻛﻌﺒﻪ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ؛
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺍﺷﻚ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﭼﺸﻤﺎﻥِ ﺍﻭ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺑﺎ ﺩﻟﻰ ﺳﻮﺯﺍﻥ؛ ﺣﻠﻘﻪ ﺩﺭ ﻛﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺖ، ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺑﻴﺖ ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻛﺮﺩ
ﻭ ﮔﻔﺖ:
«ﺑﺎﺭﺍﻟﻪ!
ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺼﻮﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺷﺮ ﻭ ﮔﺰﻧﺪ ﺁﻧﺎﻥ، ﺍﻣﻴﺪﻯ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ،
ﺁﻓﺮﻳﺪﮔﺎﺭ!
ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺮﻳﻢ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭ، ﺩﺷﻤﻦ ﻛﻌﺒﻪ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ.
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ!
ﺩﺳﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺏ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﺳﺘﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺳﺎﺯ.
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ
ﺑﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﻦ.
ﺭﻭﺯﻯ ﺭﺍ ﻧﺮﺳﺎﻥ که ﺼﻠﻴﺐ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻛﻴﺪ ﻭ ﺧﺪﻋﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﻭ ﻓﺎﺗﺢ شود
ﻳﺎﺭﺏ ﻟﺎ ﺍﺭﺟﻮ ﻟﻬﻢ ﺳﻮﺍﻛﺎ ﻳﺎﺭﺏ ﻓﺎﻣﻨﻊ ﻣﻨﻬﻢ ﺣﻤﺎﻛﺎ
ﺍﻥ ﻋﺪﻭ ﺍﻟﺒﻴﺖ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻛﺎ ﺍﻣﻨﻌﻬﻢ ﺍﻥ ﻳﺨﺮﺑﻮﺍ ﻓﻨﺎﻛﺎ
ﻟﺎﻫﻢ ﺍﻥ ﺍﻟﻌﺒﺪ ﻳﻤﻨﻊ ﺭﺣﻠﻪ ﻓﺎﻣﻨﻊ ﺭﺣﺎﻟﻚ
ﻟﺎﻳﻐﻠﺒﻦ ﺻﻠﻴﺒﻬﻢ ﻭ ﻣﺤﺎﻟﻬﻢ ﻋﺪﻭﺍً ﻣﺤﺎﻟﻚ
ﺳﭙﺲ، ﺣﻠﻘﻪ ﺩﺭ ﻛﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻠﻪ ﻛﻮﻩ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩ، ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻛﻨﺪ.
ﺑﺎﻣﺪﺍﺩﺍﻥ، ﻛﻪ ﺍﺑﺮﻫﻪ ﻭ ﻗﻮﺍﻯ ﻧﻈﺎﻣﻰ ﻭﻯ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺣﺮﻛﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻣﻜﻪ ﺷﺪﻧﺪ؛
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﺋﻰ ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺩﺭﻳﺎ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ، ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﻣﻨﻘﺎﺭ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺣﺎﻣﻞ ﺳﻨﮓ ﻫﺎﻯ ﺭﻳﺰﻯ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﺳﺎﻳﻪ ﻣﺮﻏﺎﻥ، ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻟﺸﻜﺮﮔﺎﻩ ﺭﺍ ﺗﻴﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭ ﺳﺎﺧﺖ،
ﻭ ﺳﻠﺎﺡ ﻫﺎﻯ ﻛﻮﭼﻚ ﻭ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺛﺮ ﻏﺮﻳﺒﻰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﻣﺮﻏﺎﻥِ ﻣﺴﻠّﺢ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﻫﺎﻯ ﺭﻳﺰﻩ، ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻟﺸﻜﺮ ﺍﺑﺮﻫﻪ ﺭﺍ ﺳﻨﮓ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ،
ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﺳﺮﻫﺎﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻫﺎﻯ ﺑﺪﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﻴﺪ.
ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻨﮓ ﺭﻳﺰﻩ ﻫﺎ، ﺑﻪ ﺳﺮِ «ﺍﺑﺮﻫﻪ» ﺍﺻﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩ،
ﺗﺮﺱ ﻭ ﻟﺮﺯ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ،
ﻳﻘﻴﻦ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻗﻬﺮ ﻭ ﻏﻀﺐ ﺍﻟﻬﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺣﺎﻃﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻧﻈﺮﻯ ﺑﻪ ﺳﭙﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﻓﻜﻨﺪ، ﺩﻳﺪ ﺍﺟﺴﺎﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﺮﮒِ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﻳﺨﺘﻪ،
ﺑﻰ ﺩﺭﻧﮓ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﻛﻪ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻠﺎﻣﺖ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻣﻘﺪﻣﺎﺕ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﺑﻪ ﻳﻤﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﻰ ﻛﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ «ﺻﻨﻌﺎ» ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻧﺪ.
ﺑﺎﻗﻴﻤﺎﻧﺪﻩ ﻟﺸﻜﺮ ﺍﺑﺮﻫﻪ، ﺑﻪ ﺳﻮﻯ «ﺻﻨﻌﺎ» ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩ،
ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺭﺍﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺯﺧﻢ ﻭ ﻏﻠﺒﻪ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺭﻋﺐ ﺟﺎﻥ ﺳﭙﺮﺩﻧﺪ،
ﺣﺘﻰ ﺧﻮﺩِ ﺍﺑﺮﻫﻪ ﻭﻗﺘﻰ به ﺼﻨﻌﺎ ﺭﺳﻴﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻫﺎﻯ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﻭﺿﻊ ﻋﺠﻴﺒﻰ ﺟﺎﻥ ﺳﭙﺮﺩ.
ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻮﺣﺶ ﻭ ﻋﺠﻴﺐ ﺩﺭ ﺟﻬﺎن ﺼﺪﺍ ﻛﺮﺩ،
ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﻴﺪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ
ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻓﻴﻞ ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻓﻴﻞ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ:
«ﺁﻳﺎ ﻧﺪﻳﺪﻯ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻓﻴﻞ ﭼﻪ ﻛﺮﺩ؟
ﺁﻳﺎ ﻣﻜﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﻤﺮﺍﻫﻰ ﻭ ﺗﺒﺎﻫﻰ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺩ؟!
ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﺋﻰ ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ؛ ﺗﺎ ﺳﻨﮓ ﻫﺎﺋﻰ ﺍﺯ ﮔﻞ ﭘﺨﺘﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ، ﻭ
سازمان حفاظت محیط زیست را به شهادت میرسانند. آنها حتی این محیطبانان را نیز کافر میپنداشتند.
ادریس نعمتی 22 ساله که پس از این عملیات دستگیر شد در اعترافات خود میگوید: "نصف شب در جادهای کمین کردیم و پس از رسیدن خودروی محیطبانی اقدام به تیراندازی به سوی آنها کردیم و همگی آنها را به قتل رساندیم."
از نظر این گروه انحرافی سرقت و آدمکشی اگر در مسیر ترویج دین باشد مجاز است تا آنجا که قبل از اجرای ترورها به یک طلافروشی در قروه دستبرد زده و با سرقت طلاهای صاحب مغازه وی را به شهادت میرسانند.
مختار رحیمی عضو گروهک تروریستی توحید و قاتل مرد طلافروش است. او در تشریح ماجرا میگوید: "صاحب مغازه را با چشم بسته و دستبند بیرون آورده سوار ماشین کردم و او را به خارج از شهر انتقال دادیم. در آنجا او را از خودرو پیاده کرده و به محل خلوتی بردیم و من با شلیک چند گلوله به زندگی او پایان دادم ضمن آنکه طلاهای او را نیز با خود بردیم."
آخرین اقدام گروهک مذکور در چهارم فروردین سال جاری رقم میخورد و طی آن تعدادی از عوامل آنها مردم و پلیس را در بازار سنندج به رگبار بسته، 2 نفر را شهید و 3 تن دیگر را مجروح میکنند.
اعضای این تیم ترور پس از دستگیری به اشتباهات خود پی میبرند اما ...
لقمان امینی میگوید: "به جوانهای هم سن و سال خودم توصیه میکنم مثل من گرفتار دام تکفیر نشوند چون من تبدیل به تروریستی جنایتکار شدهام با جرائم دیگری چون سرقت و آدمربایی و مجازات اعدام در انتظارم است."
شاهنظری دیگر عضو گروهک منحرف توحید هم میگوید: "دانشجویان فریب ظاهر دینی و نام مقدس این گروهها را نخورند چون باطن قضیه چیز دیگری است."
و بالاخره کاوه شریفی سردسته گروه هم میگوید: "انتهای این مسیر دچار شدن به سرنوشت ماست."
هرچند این تروریستها به سزای عمل خود میرسند اما تا وقتی که کجاندیشان دیگری مانند این گروهکها وجود دارند و کشورهای مدعی مبارزه با تروریسم فرصت سوء استفاده از آنها را داشته باشند این قضایا ادامه خواهد داشت.
درباره کاوه شریفی🖕🖕🖕🖕🖕🖕🖕
جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری که به لحاظ منطقه جغرافیایی موقعیتی ژئوپلتیک و حساس دارد همواره مورد تاخت و تاز و تهدیدات گروههای تروریستی بوده و آنها در سی و اندی سال که از عمر انقلاب اسلامی میگذرد با سردمداری عوامل استکبار به جان و مال مردم تعرض کردهاند.
یکی از این گروهکها سلفیهای تندرو و منحرفی هستند که با ظهور در چند سال اخیر و با توهمی که از اسلام ناب محمدی دارند تنها همفکران خود را پیروان واقعی آئین اسلام میدانند و سایرین را کافر میشمارند.
از جمله فرقههای آنها گروه موسوم به سلفیهای قتالی هستند که در طول دو سال و از سال 88 تا 90 تعدادی از مردم، شخصیتهای مذهبی و نیروهای انتظامی را در استان کردستان به شهادت رساندهاند.
علاوه بر این در پرونده سیاه این افراد سرقتهای مسلحانه و آدمربایی نیز دیده میشود. آنها درصدد بودند با بمبگذاری در نقاط مختلف استان رعب و وحشت عمومی را موجب شوند و از آن میان به اهداف شوم خود برسند اما با اقدام به موقع نیروهای امنیتی محل اختفای آنها کشف و از آنجا مقادیر زیادی بمب و تسلیحات کشف شد ضمن آنکه تعدادی از تروریستها در جریان درگیری به هلاکت رسیده و سایرین بازداشت شدند.
با وجود ادعای پیروان این فرقه مبنی بر روشن بودن اهداف گروه، ترورهای کور و بیهدف نیز در برنامه کاری آنهاست و حتی کشتن افرادی که موافق نظر آنها نیستند نیز برایشان بسیار ساده است.
کاوه شریفی فرمانده تیم تروریستی توحید که هدایت عملیات ترور شخصیتهای مذهبی کردستان را شکل میداد یکی از دستگیر شدگان است، او در این خصوص در یک برنامه تلویزیونی با عنوان دست شیطان که در سیمای مرکز کردستان پخش شد، گفت: "یکی از همدستهها پیشنهاد داد حالا که ترورها را شروع کردهایم ماموستا برهان عالی را هم بکشیم، من هم قبول کردم و برای یکی از افراد گروه اسلحهای تهیه کرده و به او گفتم که محل زندگی برهان عالی را پیدا کند اما او رفت و وی را به قتل رساند. البته به کمک شخص دیگری این کار را انجام داد. به این صورت که آن شخص با پرسش یک سؤال شرعی ماموستا برهان عالی را مشغول میکند و دیگری در فرصت مناسب به سوی او تیراندازی میکند و سپس متواری میشوند."
اما اوج سفاهت و ددمنشی تروریستهای سلفی آنجاست که طالب ملکی یکی دیگر از اعضای بازداشت شده گروه گفت: "اسلحههایی را که انبار میکنیم به هر شکل شده استفاده کنیم بهتر است تا اینکه بدون انجام هیچ گونه تروری دستگیر شویم، چون در هر صورت حکم ما محارب است و اعدام میشویم."
کریمی کارشناس در این خصوص میگوید: سلفیت معتقد به تک صدایی و یک قرائتی از دین هستند و از تکثر گریزانند، به اعتقاد آنها هر کس که ندایی غیر از آنچه مدنظر گروه است سردهد در مقابل اسلام ایستاده است و او را باطل و تکفیری معرفی میکنند.
* میخواستیم در جمع کردن خیرات از هم سبقت بگیریم
پیروان این فرقه اعتقاد دارند کشتن انسانهایی که به زعم آنها کافر هستند موجب نزدیکی به خدا و رسیدن به درجات بالاتر بهشت میشود.
لقمان امینی 25 ساله یکی از اعضای همین گروهک است. وی ماموستا شیخالاسلام نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری را در 26 شهریور ماه سال 88 ترور کرد. امینی در اعترافاتش میگوید: "کشتن ماموستا شیخالاسلام را کار خیر میدانستم، چراکه به ما گفته بودند وی یکی از سران کفار است و موجب گوشه نشینی اهل سنت شده است. در مسجد کمین کردم تا ماموستا و خادم مسجد بیرون آمدند، از پشت سر به آنها نزدیک شده و مرحوم شیخالاسلام را صدا زدم. به محض اینکه رویش را به سمت من برگرداند با اسلحهای که از قبل اماده کرده بودم به سمت او شلیک کردم. میخواستم در جمع کردن خیرات(!) از بقیه پیشی بگیرم."
این در حالی است که ماموستا شیخالاسلام اصلا فردی سیاسی نبود و تنها فقه و دروس مذهبی را تدریس میکرد. این ترورها موجب شد تا رهبر انقلاب در پیامی با محکوم کردن این جنایات آن را در راستای خدمت به استکبار معرفی کنند.
به باور این فرقه ضاله، اگر مسلمانی به اشتباه هدف گلوله آنها قرار بگیرد به بهشت میرود.
لقمان امینی در این رابطه میگوید: "ما کفار را میکشیم، اما اگر به اشتباه مسلمانی هم کشته شد برای ما عذر است و برای او اجر."
ماموستا اقبال بهمنی کارشناس مذهبی در این خصوص میگوید: قرآن میفرماید سزای کسانی که مسلمان و اهل دینی را به قتل برسانند جهنم ابدی است.
وی میافزاید: افرادی که به نام جهاد مسلمانان را قتل عام میکنند از اسلام بویی نبردهاند.
بنابراین گزارش؛ در مهر ماه سال 89 دو تن از عناصر گروهک سلفیهای قتالی به نامهای ادریس نعمتی و امجد پیوند در میدان آزادی سنندج رهگذران و ماموران پلیس راهنمایی و رانندگی را به گلوله میبندند که در این حمله ناجوانمردانه 5 نفر شهید و 9 تن دیگر مجروح میشوند.
در آخرین روزهای زمستان سال 90 نیز عوامل این فرقه چهار نفر از محیطبانان
بسم الله الرحمن الرحیم.
فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام.
ادامه فصل سوم:
نیاکان پیامبر اسلام.
6- ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﭘﺪﺭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ .
ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ، ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺍﺩﻧِﺼﺪ ﺷﺘﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯ ﺧﺮﻳﺪ؛ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺑﻬﺎﺭ، ﺍﺯ ﻋﻤﺮ «ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ» ﻧﮕﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺳﺒﺐ ﺷﺪ ﻛﻪ «ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ»، ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻗﺮﻳﺶ ﺷﻬﺮﺕ ﺑﻪ ﺳﺰﺍﺋﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩ؛ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﺎﻣﻴﻞ ﺧﻮﺩ، ﻭ ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﻫﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ.
ﺯﻳﺮﺍ ﭼﻴﺰﻯ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﺮﺍﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺒﺮﺩ، ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻬﺮ ﻣﻰ ﻭﺭﺯﺩ؛
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﺎﻅ «ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ»، ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﻳﺸﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻜﺎﻥ ﺧﻮﺩ، ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻮﺩ.
ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ «ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ»، ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻗﺮﺑﺎﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰ ﺭﻓﺖ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕِ ﻣﺘﻀﺎﺩ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺑﻮﺩ.
ﺣﺲﱢﱢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻗﺪﺭﺩﺍﻧﻰ ﺍﺯ ﺯﺣﻤﺎﺕ
ﺍﻭ، ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩِ ﻭﻯ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ؛
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻯ ﺟﺰ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻭ ﺍﻧﻘﻴﺎﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ.
ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ، ﭼﻮﻥ ﺩﺳﺖ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻞ ﻫﺎﻯ ﺑﻬﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﺮﮒ ﺧﺰﺍﻥ، ﭘﮋﻣﺮﺩﻩ ﻛﻨﺪ؛ ﻣﻮﺟﻰ ﺍﺯ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﻭ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺧﻮﺩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ، ﺩﺭ ﻛﺸﺎﻛﺶ ﺩﻭ ﻧﻴﺮﻭﻯ ﻗﻮﻯ «ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﻘﻴﺪﻩ»، «ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ» ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ،
ﻭ ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺡ ﻫﺮ ﺩﻭ، ﻳﻚ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻰ ﻫﺎﻯ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﻭﻟﻰ ﭼﻮﻥ ﻣﺸﻜﻞ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻰ ﻛﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﺷﺪ، ﺣﻞ ﮔﺮﺩﻳﺪ، «ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ»، ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻓﻜﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻛﻪ
ﺑﻠﺎﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺗﻠﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺑﺎ ﺁﻣﻨﻪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻛﻨﺪ،
ﻭ ﺭﺷﺘﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺣﺪ ﮔﺴﺴﺘﻦ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﺑﺎ ﺍﺳﺎﺳﻰ ﺗﺮﻳﻦ ﺭﺷﺘﻪ ﻫﺎﻯ ﺣﻴﺎﺕ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺩﻫﺪ.
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ،
ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﺍﺯ ﻗﺮﺑﺎﻧﮕﺎﻩ،
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ؛ ﻳﻜﺴﺮﻩ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺧﺎﻧﻪ «ﻭﻫﺐ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﻣﻨﺎﻑ ﺑﻦ ﺯﻫﺮﻩ» ﺭﻓﺖ
ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﻭ «ﺁﻣﻨﻪ» ﺭﺍ، ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﺎﻛﻰ ﻭ ﻋﻔﺖ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻋﻘﺪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ؛
ﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺠﻠﺲ، «ﺩﻟﺎﻟﻪ»، ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻯ «ﺁﻣﻨﻪ» ﺭﺍ ﺧﻮﺩ ﺗﺰﻭﻳﺞ ﻛﺮﺩ
ﻭ «ﺣﻤﺰﻩ» ﻋﻤﻮ ﻭ ﻫﻢ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ، ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﮔﺸﺖ.
« ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻃﺒﺮﻯ»، ﺝ 2/ 4.
ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ، ﺑﺮﺍﻯ ﺯﻓﺎﻑ ﻭﻗﺘﻰ ﺭﺍ ﻣﻌﻴﻦ ﻛﺮﺩ،
ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺭﺳﻴﺪﻥ ﺁﻥ، ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺮﻭﺳﻰ ﺑﺮ ﺣﺴﺐِ ﻣﻌﻤﻮﻝِ ﻗﺮﻳﺶ، ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ «ﺁﻣﻨﻪ» ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ؛
ﻭ ﻣﺪﺗﻰ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻭ ﺁﻣﻨﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
ﺗﺎ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺷﺎﻡ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭ ﺷﺪ
ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﺑﻪ ﺷﺮﺣﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﻨﻴﺪ، ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺧﺖ ﺑﺮﺑﺴﺖ.
ﻣﺮﮒ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺩﺭ «ﻳﺜﺮﺏ».
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ، ﻓﺼﻞ ﻧﻮﻳﻨﻰ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺑﻪ ﺭﻭﻯ ﺧﻮﺩ ﮔﺸﻮﺩ،
ﻭ ﺷﺒﺴﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﻯ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻣﻨﻪ، ﺭﻭﺷﻦ ﺳﺎﺧﺖ،
ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺠﺎﺭﺕ، ﺭﺍﻩ ﺷﺎﻡ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻛﺎﺭﻭﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﻜﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ، ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﮔﺮﻓﺖ.
ﺯﻧﮓِ ﺣﺮﻛﺖ ﻧﻮﺍﺧﺘﻪ ﺷﺪ
ﻭ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭﺻﺪﻫﺎ ﺩﻝ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ.
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖ ﺁﻣﻨﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺣﺎﻣﻠﮕﻰ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ، ﻃﻠﺎﻳﻊ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﮔﺸﺖ؛
ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﺯ ﺧﻮﻳﺸﺎﻥ ﻭ ﻛﺴﺎﻥ ﺧﻮﺩ،
ﺗﺎ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺘﻨﺪ.
ﭘﺪﺭ ﭘﻴﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ، ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩ؛ ﺩﻳﺪﮔﺎﻥِ ﻛﻨﺠﻜﺎﻭ ﻋﺮﻭﺳﺶ ﻧﻴﺰ، ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ.
ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ، ﺍﺛﺮﻯ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﻄﻠﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ، ﻣﻮﻗﻊِ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ، ﺩﺭ ﻳﺜﺮﺏ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻭ ﺭﻓﻊ ﺧﺴﺘﮕﻰ، ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﻳﺸﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺗﻮﻗﻒ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺍﺳﺘﻤﺎﻉ ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ،
ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺗﺄﺛﺮ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﺎﻧﻰ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ،
ﻭ ﺳﻴﻠﺎﺏ ﺍﺷﻚ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻋﺮﻭﺱ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ.
ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ (ﺣﺎﺭﺙ) ﺭﺍ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻳﺜﺮﺏ ﺑﺮﻭﺩ، ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ.
ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺷﺪ؛ ﺍﻃﻠﺎﻉ ﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ،
ﻳﻚ ﻣﺎﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ، ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺮﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺣﺎﺭﺙ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ، ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ ﺭﺳﺎﻧﺪ
ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻋﺰﻳﺰﺵ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ، ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖِ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﻄﻠﻊ ﺳﺎﺧﺖ.
ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺑﺎﻗﻰ ﻣﺎﻧﺪ، ﻓﻘﻂ ﭘﻨﺞ ﺷﺘﺮ ﻭ ﻳﻚ ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻭ ﻳﻚ ﻛﻨﻴﺰ، ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﺍﻡّ ﺍﻳﻤﻦ» ﺑﻮﺩ،
ﻛﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﺪ.
. « ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻃﺒﺮﻯ»، ﺝ 2/ 7- 8، « ﺳﻴﺮﻩ ﺣﻠﺒﻰ»، ﺝ 1/ 59.
پایان فصل سوم.
فصل چهارم :
میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله
ﺩﻝ ﺭﻣﻴﺪﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﻴﺲ ﻭ ﻣﻮﻧﺲ ﺷﺪ
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﻯ ﺑﺪﺭﺧﺸﻴﺪ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﺪ
ﻫﺮ ﻓﺼﻠﻰ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻰ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ، ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺩﻗّﺖ ﺍﺳﺖ.
ﮔﺎﻫﻰ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻳﻚ ﻓﺮﺩ، ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺼﻮﻝ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻰ ﺍﻭ، ﺣﺘﻰ ﺩﻭﺭﻩ ﻛﻮﺩﻛﻰ ﻭ ﺷﻴﺮﺧﻮﺍﺭﮔﻰ ﻭﻯ ﻧﻴﺰ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ.
ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻧﻮﺍﺑﻎ ﺯﻣﺎﻥ، ﺭﻫﺒﺮﺍﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ، ﭘﻴﺸﺮﻭﺍﻥ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﻤﺪﻥ، ﻣﻌﻤﻮﻟًﺎ ﺟﺎﻟﺐ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﻧﻜﺎﺕ ﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﺣﻴﺎﺕ ﺁﻧﺎﻥ، ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﻧﻄﻔﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺣﻢ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ،
ﺗﺎ ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺩﻗﺎﻳﻖ ﻋﻤﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﭙﺮﻯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ؛ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻗﺮﺁﻥ، ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻛﻮﺩﻛﻰ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﻰ ﺭﺍ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺳﺮﺍﺭﺁﻣﻴﺰ ﺗﺸﺮﻳﺢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ
ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
«ﺻﺪﻫﺎ ﻃﻔﻞ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻮﺳﻰ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻧﺸﻮﺩ، ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻭﻗﺖ ﺳﺮ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ.
ﻭﻟﻰ ﭼﻮﻥ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺗﻌﻠﻖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻮﺳﻰ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻋﺮﺻﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ؛
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﺎﻅ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺁﺳﻴﺒﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻭ «ﻓﺮﻋﻮﻥ» ﻣﺮﺑّﻰ ﻭ ﺣﺎﻣﻰ ﻭﻯ ﮔﺸﺖ».
ﻗﺮﺁﻥ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
«ﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻮﺳﻰ ﻭﺣﻰ ﻛﺮﺩﻳﻢ
ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎن ﺼﻨﺪﻭﻗﻰ ﺑﮕﺬﺍﺭ، ﻭ ﺩﺳﺖ ﺍﻣﻮﺍﺝِ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﻞ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ،
ﺩﺷﻤﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻭﻯ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻣﺤﺒﺖ ﻋﻤﻴﻖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ
ﺩﺷﻤﻦ ﻣﻰ ﺍﻓﻜﻨﻢ
ﻭ ﻣﺠﺪﺩﺍً ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ. »
«ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻣﻮﺳﻰ، ﺑﻪ ﺩﻳﺎﺭ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺭﻓﺖ
ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺯﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﺩ،
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﺎﻅ، ﻣﺎﺩﺭِ ﻣﻮﺳﻰ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻭﻗﺖ، ﻣﻮﻇﻒ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻛﻮﺩﻙ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻰ ﻛﻨﺪ».
ﺳﻮﺭﻩ ﻃﻪ/ 41- 43.
ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭﻯ ﻭ ﺗﻮﻟّﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵِ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺴﻴﺢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﻴﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻮﺳﻰ ﺑﻮﺩ.
ﻗﺮﺁﻥ، ﺩﻭﺭﺍﻥِ ﻧﺸﻮ ﻭ ﻧﻤﻮّ ﻣﺴﻴﺢ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﺸﺮﻳﺢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ:
«ﻣﺮﻳﻢ» ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺴﻴﺢ، ﺍﺯ ﻗﻮﻡ ﺧﻮﺩ ﻛﻨﺎﺭﻩ ﮔﺮﻓﺖ، ﺭﻭﺡ (ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ) به ﺼﻮﺭﺕ ﺑﺸﺮﻯ ﻣﺘﻤﺜﻞ ﺷﺪ،
ﻭ ﺑﻪ ﻭﻯ ﻧﻮﻳﺪ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﺄﻣﻮﺭﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺍﻯ ﺑﺒﺨﺸﻢ.
«ﻣﺮﻳﻢ»، ﺩﺭﺷﮕﻔﺖ ﻣﺎﻧﺪ
ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻛﺴﻰ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﻳﻜﻰ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﻭ ﺯﻥ ﺑﺪﻛﺎﺭ ﻧﻴﺰ ﻧﻴﺴﺘﻢ.
ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻣﺎ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛
ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ، ﻧﻮﺭِ ﻣﺴﻴﺢ، ﺩﺭ ﺭﺣﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ،
ﻭ ﺩﺭﺩِ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺮﻣﺎ ﻛﺸﺎﻧﻴﺪ، ﺍﻭ ﺍﺯ ﻭﺿﻊ ﺧﻮﺩ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺑﻮﺩ.
ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﻜﺎﻥ ﺑﺪﻫﺪ ﺗﺎ ﺭﻃﺒﻰ ﺗﺎﺯﻩ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺰﺩ،
ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻭ ﮔﺎﻡ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﻳﻢ ﺑﺎ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻗﻮﻡ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺪ.
ﺩﻫﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪﻩ،
ﻭ ﺳﻴﻞ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﺎﺕ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ «ﻣﺮﻳﻢ» ﺳﺮﺍﺯﻳﺮ ﺷﺪ.
ﻣﺮﻳﻢ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻛﻪ، ﺳﺆﺍﻟﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻮﺩﻙ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ.
ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﻣﮕﺮ ﻃﻔﻞ ﺷﻴﺮﺧﻮﺍﺭ ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﻬﻮﺍﺭﻩ ﺁﺭﻣﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﻳﺪ؟
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﻴﺴﻰ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﺸﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
«ﻣﻨﻢ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺮﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﻢ».
. ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺮﻳﻢ/ 18- 32.
ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺗﻮﺭﺍﺕ ﻭ ﻣﺴﻴﺢ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﻟﺎﺩﺕ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻭﻟﻮﺍﻟﻌﺰﻡ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﻯ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﮔﻮﺍﻫﻰ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ؛
ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺼﻮﺭﺕ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭﻯ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥِ ﻣﻴﻠﺎﺩ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻠﺎم ﺼﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺗﻌﺠﺐ ﻛﻨﻨﺪ
ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺳﻄﺤﻰ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ.
ﻣﺎ ﺩﺭ ﻟﺎﺑﻠﺎﻯ ﻛﺘﺐ ﺗﺎﺭﻳﺨﻰ ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ :
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﻟﺎﺩﺕ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﺍﻳﻮﺍﻥِ ﻛﺴﺮﻯ ﺷﻜﺎﻓﺖ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻛﻨﮕﺮﻩ ﺁﻥ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ
ﻭ ﺁﺗﺶِ ﺁﺗﺸﻜﺪﻩ ﻓﺎﺭﺱ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ؛
ﺩﺭﻳﺎﭼﻪ ﺳﺎﻭﻩ ﺧﺸﻚ ﮔﺮﺩﻳﺪ؛
ﺑﺖ ﻫﺎﻯ ﺑﺘﺨﺎﻧﻪ ﻣﻜﻪ ﺳﺮﻧﮕﻮﻥ ﺷﺪ؛
ﻧﻮﺭﻯ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺷﻌﺎﻉ ﺁﻥ ﻓﺮﺳﻨﮓﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ
ﺭﻭﺷﻦ ﻛﺮﺩ؛
ﺍﻧﻮﺷﻴﺮﻭﺍﻥ ﻭ ﻣﺆﺑﺪﺍﻥ ﺧﻮﺍﺏ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﻛﻰ ﺩﻳﺪﻧﺪ؛
ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺘﻨﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﺎﻑ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
«ﺃﻟﻠﱠﱠﻪ ﺍﻛﺒﺮُ ﻭَﺍﻟﺤﻤﺪُﻟِﻠﻪِ ﻛَﺜﻴﺮﺍً ﺳُﺒﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪِ ﺑُﻜْﺮَﺓًﻭ ﺃﺻﻴﻠًﺎ».
ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ، ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﺻﻴﻞِ ﺗﻮﺍﺭﻳﺦ ﻭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ.
« ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻳﻌﻘﻮﺑﻰ»، ﺝ 2/ 5، « ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ»، ﺝ 15/ 248، « ﺳﻴﺮﻩ ﺣﻠﺒﻰ»، ﺝ 1/ 64.
پایان بحث.
ادامه بحث , هفته ی آینده ان شاالله.
منبع :
فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام
آیت الله جعفر سبحانی
بسم رب المهدی ارواحنافداه
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
السلام علیک ایها المهذب الخائف
در این قسمت بحث به بیان سایر خصایص حضرت صاحب الامر میپردازیم
۳۶_آوردن احکام مخصوصه که تاعهد آنحضرت ظاهر و مجری نشده بود. مانند کشتن مانع الزکات و میراث دادن برادر از برادرش در عالم
یعنی هر دو نفر که میانشان عقد اخوت بسته شد در اینجا از یکدیگر ارث میبرند.
۳۷_بیرون آمدن تمام مراتب علوم
چنانچه قطب راوندی در خرایج از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
علم بیست و هفت حرف است پس جمیع آنچه پیغمبران آوردند دو حرف بود و نشناختند مردم تا امروز غیر از این دو حرف را 'پس هر گاه خروج کرد حضرت مهدی(عج) بیرون آورد بیست و پنج حرف را پس پراکنده میکند آنها را در میان زمین و ضمیمه میکند به آن دو حرف دیگر را تا آنکه منتشر مینماید تمام بیست و هفت حرف را.
۳۸_آوردن شمشیرهای سمایی برای انصار و اصحاب آنحضرت.
۳۹_اطاعت حیوانات انصار آنحضرت را.
۴۰_بیرون آمدن دو نهر از آب و شیر پیوسته در ظهر کوفه که مقر سلطنت آنحضرت است از سنگ جناب موسی که با آنحضرت است.و روایت شده است از امام باقر علیه السلام که چون حضرت مهدی ظهور کند و اراده مکه نماید که متوجه کوفه شود منادی آنحضرت ندا کند
آگاه باشید که کسی حمل نکند طعامی و نه آبی و حمل نماید حجر(سنگ) موسی را که جاری شده بود از آن دوازده چشمه آب پس فرود نمی آیند در منزلی مگر آنکه نصب میفرماید آن را پس جاری میشود از آن چشمه ها پس هرکه گرسنه باشد سیر میشود و هر که تشنه باشد سیراب میگردد
پس آن سنگ توشه ایشان است تا وارد نجف شوند پشت کوفه
پس چون فرود آمدند در ظهر کوفه جاری میشود از آن پیوسته آب و شیر
پس هر که گرسنه باشد سیر میشود و هر که تشنه باشد سیراب میگردد.
۴۱_نزول حضرت عیسی از آسمان برای یاری آنحضرت
۴۲_قتل دجال لعین که از عذابهای الهی است برای اهل قبله
۴۳_جایز نبودن هفت تکبیر بر جنازه احدی بعد از حضرت علی علیه السلام جز بر جنازه آنحضرت
۴۴_بودن تسبیح آنحضرت از هیجدهم ماه تا آخر ماه
از برای حجج طاهره تسبیحی است در ایام ماه
و تسبیح آنحضرت این است:
سبحان الله عدد خلقه سبحان الله رضا نفسه سبحان الله مداد کلماته سبحان الله زنه عرشه و الحمدلله مثل ذلک
۴۵_انقطاع سلطنت جبابره و دولت ظالمین در دنیا به وجود آنجناب
که دیگر در روی زمین پادشاهی نخواهند کرد و دولت آنحضرت متصل شود به قیامت یا به رجعت سایر ائمه یا به دولت فرزندان آنحضرت.
امام صادق علیه السلام
لکل اناس دوله یرقبونها
و دولتنا فی آخر الدهر یظهر
برای هر امتی دولتی است که انتظار آن را میکشند
و دولت ما در آخر زمان ظهور میکند.
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ارواحنافداه🌹