سرباز گمنام امام زمان (عج)
✨#مــردے_در_آیــنــہ ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانـــے 🌹قــسـمـت پــنــجــم دوباره داشتم کنترلم ر
✨#مــردے_در_آیــنــہ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانـــے
🌹قــسـمـت شــشــم
موهای ژل زده و نیمه بلند ... تی شرت مشکی ... و ...
حالت موها و چهره اش توی عکس ... دقیقا عین گنک های شر دبیرستانی بود ... با اون چهره های دردسرساز و خراب کار ...
سرم رو بالا آوردم و به معاون پوزخند زدم ...
- اون مدیر فوق العاده تون که گفت بچه های شرور رو نمی پذیره ... تشخیصش در مورد شناخت مسئله دارها اغراق بیش از حد بود؟ ... یا این بچه به دلیل خیلی مخصوصی، استثناء پذیرش شده بوده؟ ...
چند لحظه صبر کرد ... حرف های زیادی پشت چشم هاش بود و از توی مغزش حرکت می کرد ... در نهایت فقط لبخند سنگینی زد ...
- بابت برخوردهای آقای مدیر عذرمی خوام ... ذاتا فرد بدی نیست اما این دبیرستان از همه چیز واسش مهمتره ...
مکث کرد ... و دوباره ...
- از همه چیز ...
تاکیدش روی " از همه چیز" ... قابل تامل بود ... و با تاکید خود مدیر روی آبرو و اعتبار علمی دبیرستان همخونی داشت ....
غیر مستقیم می خواست حرف بزنه؟ ... یا در شرایطی بود که با کمی فشار و هل دادن ... خیلی چیزها برای گفتن می تونست داشته باشه ...
- و چی شد که کریس رو قبول کردید؟ ...
- قبل از اینکه آقای ... به عنوان مدیر اینجا انتخاب بشه ... کریس دانش آموز این دبیرستان بود ... و آقای مدیر هیچ دانش آموزی رو به راحتی و بی دلیل اخراج نمی کنه ...
پرونده رو دادم دست خانمی که کنار دستگاه کپی و فکس ایستاده بود ...
- یه کپی می خوام ... از تمام صفحات ... چیزی جا نیوفته ...
و دوباره چرخیدم سمت معاون ... کپی گرفتن، بهانه چند لحظه ای بود که زمان بیشتری برای فکر روی سوال بعدی بخرم ...
- از وقتی مدیر جدید اومده چند تا دانش آموز رو اخراج کردید؟... با چه بهانه هایی؟ ...
حالت چهره اش عوض شد ... مطمئن شدم دلائل زیادی برای غیر مستقیم صحبت کردن داره ... لبخند رضایت کوچکی که چهره اش رو پر کرده بود و سعی در کنترلش داشت ...
- این چیزها، چیزهایی نیست که در موردش حرف بزنیم ...
اومدم توی حرفش ...
- مشکلی نیست ... می تونم ازتون دعوت کنم برای پاسخ به سوالات به اداره پلیس بیاید ... یه دعوت کاملا دوستانه ...
حالت رضایت توی چهره اش بیشتر شد ...
- بدون میکروفن و دوربین؟ ...
- بدون میکروفن و دوربین ...
چرا باید از دعوت به اداره پلیس و بازجویی غیر مستقیم خوشحال بشه؟ ... یه آدم انسان دوسته که کمک به بشریت برای مبارزه با ظلم و جنایت بهش احساس یک نوع دوست و قهرمان رو میده؟ ... یا دنبال اهداف دیگه ای توی این گفت و گو می گرده؟ ...
حداقل توی چهره اش نشانی از ناراحتی برای مرگ کریس تادئو رو نداشت ...
#ادامه دارد...
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سرباز گمنام امام زمان (عج)
✨#مــردے_در_آیــنــہ ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانـــے 🌹قــسـمـت شــشــم موهای ژل زده و نیمه بلن
✨#مــردے_در_آیــنــہ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانـــے
🌹قــسـمـت هـفـتـم
قیچی آهن بر رو گرفتم و راه افتادم سمت پله ها ... اوبران از دور اومد طرفم ...
- پیداش نکردید، مگه نه؟ ...
با تعجب زل زد بهم ...
- از کجا فهمیدی؟ ...
- این مدرسه زیادی تمییزه ... زیادی ...
با قیچی، قفل لاکر کریس رو شکست ... اولین چیزی رو که بعد از باز شدن اون در ... اصلا انتظار نداشتم ... مواجه شدن با بوی اسپری خوش بو کننده فضا بود ...
- واسه یه پسر دبیرستانی زیادی مرتبه ... گفتی زیادی اینجا تمییزه منظورت همین بود؟ ...
چند لحظه به وسیله های توش خیره شدم و اونها رو بالا و پایین کردم ...
- نه ... در بیرونی لاکر تازه رنگ شده ... اما نه توی این چند ساعت ...
دسته کلیدم رو از جیبم در آوردم و خیلی سریع شروع کردم به تراشیدن رنگ روی در ... رنگ ها ورقه ورقه از روش کنده شد ...
- چی کار می کنی توماس؟ ...
و دستم رو محکم گرفت ...
- نظریه ام رو اثبات می کنم ... طبق گفته های مدیر و ظاهر این مدرسه ... هیچ خبری از گنگ های دبیرستانی نیست... اما به در لاکر نگاه کن ... قبلا روش با اسپری طرح کشیده بودن ... طرحی که قطعا کار خود مقتوله ... اما فکر می کنم خودشم پاکش کرده ...
طوری بهم نگاه می کرد که انگار هیچ چیز از حرف هام رو نمی فهمید ...
- فکر می کنی از کادر مدرسه کسی توی قتل کریس تادئو نقش داشته؟ ...
قطعا مدیر و معاونش هر دو از مظنونین این پرونده بودن ... مدیری که من رو پیچوند و مودبانه تهدید کرد ... و داشت با آستانه تحملم بازی می کرد ... و نمی دونستم قتل اون دانش آموز براش مهم نبود یا به نحوی از این اتفاق خوشحال بود؟ ... و معاونی که پشت حالت هاش ... هزاران فکر و نظریه خوابیده بود ...
اما هنوز برای به زبان آوردن هر حدسی زود بود ...
توی حیاط ... سمت پارکینگ ... دوباره چشمم به خون روی زمین افتاد ... جنازه رو برده بودن و حالا فقط آثار جنازه بود روی زمینی که رنگ خون به خودش گرفته بود ...
پاهام از حرکت ایستاد ... و نگاهم روی اون خون ها خشک شد ... هیچ وقت به دیدن این صحنه ها عادت نکردم ... برعکس ... برای من، هیچ وقت دیدن جنازه های غرق خون... تکه تکه شده ... زخمی ... سوخته ... عادی نشد ...
- چرا خشکت زده؟ ...
صدای اوبران، من رو به خودم آورد ...
- هنوز گیجی از سرت نرفته؟ ... یا اینکه یه چیز جدید پیدا کردی؟ ...
نگاهم رو از لوید گرفتم ... اما درست قبل از اینکه دوباره حرکت کنم چشمم به دختری هم سن و سال مقتول افتاد... با فاصله از نوار زرده به "صحنه جرم وارد نشوید" ... ایستاده بود ... نمی تونستم چشم ازش بردارم ... نه به خاطر زیبا بودنش ...
اون تنها کسی بود که بین تمام آدم های اون روز ... با اندوه به صحنه جنایت نگاه می کرد ...
#ادامه دارد...
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رئیسFATF:
🔹ایران بزرگترین حامی تروریسم در جهان است.
🔹آنها به تامین مالی گروههایی مانند حزب الله، حماس و رژیم سوریه که مردم خود را میکشند ادامه میدهد و همزمان برنامه موشکی خود و بیثباتسازی منطقه را پیش میبرند.
🔹قابل توجه خودباخته های مدافع FATF
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
#فوری
درخواست رسمی پاکستان از جمهوری اسلامی ایران برای حل مناقشه هند و پاکستان
♦️سفارت پاکستان خواستار ایفای نقش تهران در حل تنش مرزی با هند شد
🔹«سفارت جمهوری اسلامی پاکستان در تهران از جمهوری اسلامی ایران مصرانه تقاضا می کند که نقشی فعال در تنش زدایی و یافتن راه حلی صلح آمیز برای این معضل ایفا کند»
پ.ن: این اقتدار و نقش مثبت ایران در منطقه و حل مناقشات بین کشورها رو نشون میده
یاد بعد جنگ جهانی دوم افتادم که استالین و چرچیل اومدن ایران برای حل معضل جنگ و خود محمد رضا شاه رو خبر نکردند
حالا با اقتدار خودمان به حل مشکلات جهانی مشغولیم
#چهل سال عزت
#چهل ساعت اقتدار
#چهل سال تک قدرت
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
محرمانه
🌀افزایش پروازهای عبوری از فضای ایران پس از تشدید تنش بین پاکستان و هند
✈️با افزایش درگیریها بین دو کشور هندوستان و پاکستان، آسمان ایران شاهد افزایش شدید ترافیک هوایی عبوری است و کنترلرهای مرکز کنترل فضای ایران تلاش میکنند به درستی این پروازها را مدیریت کنند.
🔻پ ن:
🔸یک تنش ساده بین هند و پاکستان باعث به وجود آمدن چنین ترافیک هوایی در آسمان #ایران شده.
چرا وقتی این همه ظرفیت برای فشار داریم از آن استفاده نمیکنیم و اجازه میدهیم آمریکا و نوکران منطقهای او آزادانه به تجارت و حمل و نقل خود و توطئه علیه ما مشغول باشند؟
#دیپلماسی_التماسی
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
💢 سازش گران از شمر هم بدترند
❌آیت الله مصباح یزدی:
🔰 کسانی که مددهای الهی در انقلاب و دفاع مقدس را دیده و باز هم به دنبال سازش با دشمنند،👈 از شمر بدترند💯
🚨 خیال رفع تحریم با سازش، دروغین است و همچنان علیرغم افزایش تحریم ها باز هم دست از این رویه برنمی دارند‼️
🔻🔻 کسی مانند رهبر که با نور الهی می دید، گفت به این مذاکرات امیدی ندارم، هر چند مخالفت هم نمی کنم و بعد هم دوباره ثابت شد که آمریکا به هیچ وجه قابل اعتماد نیست، اما آیا باز هم اعتماد کنیم؟ به اروپایی ها؟ این مصداق همان ضرب المثل است که سگ زرد برادر شغال است. آن ها یک هدف دارند، فقط حقه بازی های آن ها تفاوت دارد؛ آیا باز هم باید گول بخوریم؟ با چه منطقی می توان این امر را توجیه کرد؟
👈 9 اسفند 97 / دیدار با مسئولین عقدیتی سیاسی و جمعی ازکارکنان وزارت دفاع.
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
25.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون تعارف شب گذشته ۲۰:۳۰ بسیار زیبا و آموزنده بود
کسی که میرفت یک بسته آدامس قرض میگرفت و میفروخت امروز کار آفرین نمونه است و چندین مغازه و کارگر دارد ...
نکات مهمی که به آن اشاره کرد :
کسی به جایی میرسه که از صفر شروع کنه / من به سه تا پسرم یه قرون پول نمیدم باید کار کنن تا پول دربیارن / بیکاری معنا نداره برای همه کار هست ، جوونی که الان بیکاره توی خونه باید بره رایگان کار کنه تا کار یاد بگیره / من سوادم در حد دیپلمه ولی از کسایی که دکترا دارن بیشتر میفهمم
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سرباز گمنام امام زمان (عج)
خواب عجیب اخبار گوی شبانگاهی دیدن کلیپ کامل🔰🔰👇 https://www.aparat.com/v/GbCyz#
آنچه برای دیدنش به کانال دعوت شده اید☝️☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 #استاد_پناهیان:
🔴 در حکومت دخالت کنید!
🔴 حکومت را پاک کنید از افراد ناشایست!
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سرباز گمنام امام زمان (عج)
✨#مــردے_در_آیــنــہ ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانـــے 🌹قــسـمـت هـفـتـم قیچی آهن بر رو گرفتم و ر
✨#مــردے_در_آیــنــہ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانـــے
🌹قــسـمـت هـشــتــم
اوبران اومد سمتم ...
- چی شده توماس؟ ... به چی خیره شدی؟ ...
- اون دختر رو نگاه کن ... همون که تل مخمل زرد با موهای بلند قهوه ای داره ... بین تمام آدم هایی که امروز بهشون برخوردیم ... مطمئنم اون تنها کسیه که به خاطر کریس تادئو گریه کرده ...
با حالتی بهم نگاه می کرد انگار داره به یه احمق گوش می کنه ...
- اما اون که رژ بنفش نزده ...
حوصله اش رو نداشتم ... چرا باید با کسی حرف می زدم که فکر می کنه یه احمقم ... بدون توجه به اوبران راه افتادم سمت اون دختر ...
تا متوجهم شد ... نایستاد ... سریع شروع به حرکت کرد ... دو مرتبه صداش کردم اما با همون سرعت می رفت و بهم بی توجهی می کرد ... دویدم و از پشت کوله اش رو کشیدم ...
- نمی خوای بشنوی یا واقعا کری؟ ...
توی این فاصله لوید هم رسید ...
- من، لوید اوبران هستم و ایشون همکارم توماس مندیپ از واحد جنایی ... میشه چند لحظه با شما صحبت کنیم؟ ...
کیفش رو دوباره گذاشت روی شونه اش ... و در حالی که سعی می کرد صداش رو کنترل کنه و خودش رو مسلط و بی تفاوت نشون بده ... یه قدم عقب رفت ...
- من چیزی نمی دونم ... چند بار دیده بودمش اما اصلا نمی شناختمش ... اونجا هم ایستاده بودم ... عین بقیه ... می خواستم ببینم چه خبره ... فقط همین ...
دوباره کیفش رو جا به جا کرد ... عصبی شده بود و اون بند کیف واسش نقطه تعادل ...
- دوست بودید یا محبتت یه طرفه بوده؟ ...
پاش بین زمین و آسمون خشک شد ... و برگشت سمتم ...
- چی؟ ...
چشم هاش توی حیاط دبیرستان، دو دو می زد ... می ترسید؟ ... یا نگران بود؟ ... حالت جدی به خودش گرفت ... کمی هم تهاجمی ... آشفتگی درونش رو بین اون حالت ها مخفی کرد ...
- گفتم که من اصلا اون رو نمی شناختم ...
- پس چرا به خاطرش گریه کردی؟ ... خوب پاک شون نکردی ... هنوز جای اشک ها گوشه چشمت مونده ...
جمله تمام نشده یهو دستش رو آورد بالا سمت چشمش ... پوزخند معناداری صورتم رو پر کرد ... و سرم رو جلو بردم ... تقریبا نزدیک گوشش ...
- به این چیزی که تو الان خوردی میگن گول ... و این حرکتی که کردی یعنی تمام مدت، حق با من بود ... حالا جواب سوال هام رو میدی یا می خوای یه بار دیگه تکرارشون کنم؟ ...
#ادامه دارد...
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏
سرباز گمنام امام زمان (عج)
✨#مــردے_در_آیــنــہ ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانـــے 🌹قــسـمـت هـشــتــم اوبران اومد سمتم ... -
✨#مــردے_در_آیــنــہ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانـــے
🌹قــسـمـت نـهـم
صدا و لبش به لرزه افتاد ... دندون هاش رو محکم بهم فشار می داد شاید بهتر بتونه خودش رو کنترل کنه ... و صداش بریده بریده می اومد ...
- یه بار ... گفتم ... یه بار دیگه هم ... میگم ... من ... اون رو... نمی شناختم ...
اوبران دخالت کرد و سعی کرد آرومش کنه ... عین همیشه وقتی نباید حرف بزنه یا عمل کنه دخالت می کرد ...
- نشناختن تو هم عین نشناختن بقیه است؟ ... هیچ کس توی این دبیرستان، اون رو نمی شناسه ... هیچ کسی اون رو ندیده ... هیچ کسی ازش خاطره نداره ... واسه هیچ کسی مهم نبوده ... یه چیزی رو می دونی؟ ...
انگار خیلی وقته واسه همه مرده ... یا شاید واسش آرزوی مرگ می کردن ... لابد اشک هایی هم که تو امروز واسش ریختی ... همه از سر شادی بوده ...
اوبران، من رو کشید عقب ...
- می فهمی چی کار می کنی؟ ... نمی تونی مجبورش کنی حرف بزنه ... اینجا پایین شهر نیست ... هر غلطی می خوای بکنی ...
هلش دادم کنار ...
دیگه نه تنها لبش ... که صورت و چشم هاش ... و دست و پاش هم می لرزید ... فقط یه قدم تا موفقیت و پیروزی مونده بود ... یه قدم که بالاخره یه نفر در مورد کریس تادئو حرف بزنه ...
خیلی آروم رفتم طرفش ... دستم رو کردم توی جیبم و گوشیم رو در آوردم ... از چهره مقتول عکس گرفته بودم ... از اون سمت که رژ بنفش توی صورتش کشیده شده بود... از اون طرف صورتش که سمت زمین افتاده بود و خون تا سمت گوش هاش پیش رفته بود ...
بدون اینکه چیزی بگم ... عکس رو باز کردم و یهو گوشی رو بردم جلوی صورتش ...
- کسی رو می شناسی که چنین رژی به لبش بزنه؟ ...
تعادلش رو از دست داد ...عقب عقب رفت و محکم افتاد روی زمین ... اشک مثل سیل از چشم هاش می جوشید ...
هیچ وقت نگاه کردن به چهره غرق خون ... و چشم های بی روح و نیمه باز کسی که دوستش داشته باشی ... کار راحتی نبوده ...
رفتم سمتش و نیم خیز نشستم ...
- این اشک ها مال کسی نیست که کریس رو نشناسه ... مال کسیه که داره با سکوتش ... به یه قاتل اجازه میده راحت و آزاد برای خودش بگرده ... و اون عشق ... به زودی با یه تابوت چوبی ... میره زیر خروارها خاک ... در حالی که هیچ کس واسش مهم نیست ... هیچ کس ...
#ادامه دارد...
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
«عضویت درسربازگمنام»
👇👇👇👇👇👇
🌷 @sarbazegomnam🌹
🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/69533698C69f05ae668🌺🍃
فورواردیادتون نره🙏