.
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
متن روضه 1 #حضرت_رقیه
🔸مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست
🔸به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست
زبانحال بی بی رقیه سلام الله علیها...
گوشه خرابه...
🔸نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست
🔸دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست
شب سوم محرم...
معمولا رسمه...
متوسل میشن به نازدانه ابی عبدالله...
زهرای سه ساله...
🔸به سنگ قبر من بیگناه بنویسید
🔸اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست
چه کردن با این نازدانه...خدا...
🔸عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
(سازگار)
نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه...
کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه...
با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه...
هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه...
اما ...
هر جا شما بچه یتیم ببینید...
حتما نوازشش می کنید...
باهاش همدردی می کنید...
من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله...
چه خوب نوازشش کردند...
چه خوب باهاش همدردی کردن...
کنار سر بابا...
هر کجا رسیدن...
بهش تازیانه زدند...
بهش سیلی زدند...
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
گوشه خرابه... نیمه های شب...
بی بی رقیه...
شروع کرد به گریه کردن...
هی بهونه بابا میگیره...
میگه عمه جان زینب...
من بابامو میخام
عمه جان...بابام کجاست...
بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست...
صدازد...
عمه جان انقده بی تابی نکن...
عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن...
هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد...
اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن
صدای ناله اهل خرابه بلند شد...
خبر به کاخ یزید معلون رسید...
خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده...
گفتن دختر ابی عبدالله...
گوشه خرابه...
هی بهونه بابا می گیره...
نانجیب صدا زد...
خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش...
یا صاحب الزمان...
امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه...
گذاشتند جلو دختر بچه...
حالا تصور کن...
یه دختر سه ساله...
سر باباش رو در مقابلش بگذارن...
چه حالی پیدا میکنه...
تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد بابای خوبم...
کجا بودی...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ!
بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ
بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده...
يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي
(نفس المهموم 456)
بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد...
هی دست رو صورت بابا میکشه...
هی نوازش میکنه...
گریه میکنه...
صدا زد... بابا...
نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا...
يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ
بابا... بعد از تو داد از غريبي
(انوار الشهادة 244)
خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا
دستهامون رو بستند...بابا
طناب به گردنمون انداختند...بابا
ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند...
بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند...
🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا
🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا
هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب...
بدن رو سپر میکرد...
مبادا تازیانه به ما اصابت کنه...
بابا اصلا باورم نميشه...
🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا
🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا
🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا
🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا
بابا...
ببین صورتم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
مثل مادرم زهرا قدم خمیده...
بابا دیگه طاقت ندارم...
دیگه تنهام نزار...
منم با خودت با خودت ببر بابا...
انقدر کنار بدن بابا ناله زد...
یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف...
عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده...
🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ
شعراء 227
#روضه_حضرت_رقیه
👇
.
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
متن روضه 2 #حضرت_رقیه
🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم
🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم
امشب دلها رو روانه کنیم...
کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها...
امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم...
🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من
🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من
نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه...
حتما همتون دیدید...
دخترها علاقه خاصی به بابا دارن...
اصلا معروفه...
میگن دخترها بابایی هستند...
آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم...
خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه...
میگه بزار بابام بیاد...
شکایتت رو به بابام میکنم...
خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه...
میگه بزار بابام بیاد...
بهش نشون میدم...
بهش ميگم...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته
چقدر بهش سنگ زدند...
چقدر بهش تازیانه زدند...
چقدر سیلی زدند...
یاصاحب الزمان...
🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته
اما...
🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته
امشب اگه با ابی عبدالله کار داری....
آقا رو به نازدانه اش قسم بده...
اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری،
اگه کربلا میخواهی...
بگو حسین جان...
تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم...
امشب دیگه دست خالی ردمون نکن...
🔸طواف شمع چون پروانه می کرد
🔸به دستش موی بابا شانه می کرد
تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا...
چه بلایی سرت آوردن...بابا...
🔸سر و روی پدر را پاک می کرد
🔸برایش عقده ی دل باز می کرد
صدا زد بابای خوبم...
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده...
اما میخام بگم...
بابای خوبم...
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن...
اما به منم تازیانه زدن...
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم...
طاقت سیلی خوردن ندارم...
طاقت سنگ خوردن ندارم...
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
#روضه_حضرت_رقیه
👇
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
السلام علیکِ یا عزیزة الحسین
▪️از قتلگاه بدم میاد
▪️چکمه سیاه بدم میاد
▪️از اونیکه آتیش زده
▪️به خیمه گاه بدم میاد
▪️از هر چی جنگ بدم میاد
▪️از چوب و سنگ بدم میاد
▪️خدا میدونه چقدر از
▪️کوچه ی تنگ بدم میاد
▪️آخه کی از فحش و کتک خوشش میاد
▪️از موی سوخته و لب ترک ترک خوشش میاد
بابا
▪️حالا تو از موی سرم خوشت میاد
▪️از اینکه دست دراز کنند به معجرم خوشت میاد؟!
حسیـــــن....
یه بند دیگه اش رو بخونم همه مدافعین حرم فیض ببرند
▪️من از طناب بدم میاد
▪️از اضطراب بدم میاد
▪️از خنده های حرمله
▪️جلو رباب بدم میاد
▪️از شهر شام بدم میاد
▪️از ازدحام بدم میاد
▪️به عصمت سکینه جان
▪️بزم حرام بدم میاد
بابا هیچوقت مجلس یزید یادم نمیره
▪️حالا تو از زیر چشام خوشت میاد
▪️حالا که دندون ندارم ،از خنده هام خوشت میاد؟
حسیـــــن...
====================
حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
▪️آخ بابا سلام...
اول هر مکالمه ای سلام رد و بدل میشه ، اما ببین مکالمه ی این نازدانه با بابا چجوری شروع میشه
▪️آخ بابا سلام برگشتی؟
این حواله ی حرم امام رضاست
▪️آخ بابا سلام برگشتی؟
▪️سفرت خوش گذشت بابا جان
▪️مثل. یک حاله نور میماند
▪️سرتو روی تشت، بابا جان
▪️عمه میگفت زود میایی
▪️سرزده سرزدی چرا حالا
▪️تو نبودی خلاصه میگویم
▪️یک نفر گوشواره هایم را....
حسین....
▪️یک نفر زد بصورتم سیلی
▪️چشم خود را بدوز معلوم است
▪️چند روزی گذشته است اما
▪️اثر دست او معلوم است
▪️کمرم درد میکند اما
▪️نگرانم نباش چیزی نیست
الله اکبر اینهمه سال روضه گوش دادی
این حرف روضه خونهاست که شروع کرداز خودش گفتن،
اما توی این عبارت حرفی از خودش نزده
همش مقتل بابا رو داره گزارش میکنه
یا میگه
مَنِ الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَک
یا میگه
مَنِ الَّذی خَضَبَک َبِدِمائِک
اما من زبانحال بگم
▪️کمرم درد میکند اما
▪️نگرانم نباش چیزی نیست
▪️باید عادت کنم چون که این دردی
▪️اندرین خانواده موروثیست
▪️دستی از پشت خیمه ها آمد
▪️ناگهان راه چاره ام گم شد
▪️در هیاهوی غارت خیمه
▪️ناگهان گوشواره ام گم شد...
حسیـــــــــن...
گفت بابا
▪️از دستها مپرس که با گوشها چه کرد
▪️از گوشها بپرس که بی گوشواره ماند
====================
✍ حجتالاسلام میرزامحمدی
#محرم
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
شب سوم است ، شبی که از قدیم ، شب توسل به نازدانه ای ابیعبدالله بوده
اون باب الحوائجی که با دستان کوچکش گره های بزرگی رو میتونه باز بکنه
اون خانومی که شهادت او به تعبیر آیت الله خوشبخت رضوان الله تعالی علیه
مایه ای انقراض بنی امیه شد ، شهادت ی نازدانه
که خب همه تاریخ نوشتند :
غافله وقتی وارد شام شد
فَسُرَّ اَوّلا
یعنی همه می رقصیدند و شادی میکردند
اما بعد از شهادت این نازدانه ورق برگشت
به طوری که ،مورخین اهل سنت مینویسند:
سربازان لشگر یزید ، در پادگان ها و اردوگاه ها به یزید فحش میدادند
و کاری کرد که پایه های دولت بنی امیه
روی به تزلزل و انقراض رفت ،شهادت این نازدانه
تمام شهر شام را بهم ریخت
که وقتی اهل بیت خواستند از شام بلا برند
،خود یزید ،با کمال عجز و ذلت
خطابِ به زینب کبری گفت :
هر خواسته ای داشته باشید ،ما برآورده می کنیم
مرحوم سید در لهوف، گفت و گویی بین یزید و زین العابدین مطرح میکند ، که خطاب
به امام سجاد علیهالسلام هم
یزید گفت : هر حاجتی داشته باشید من برآورده می کنم .
مرحوم ابی مخنف این گفت و گو را با زینب کبری هم نقل می کنه
دختر امیرالمومنین در برابر این یزید ،که برا خودش یک پادشاهِ امپراتوری بود فرمود :
يَابْنَ الطُّلَقاءِ! أطلبُ مِنکَ ثلاثةَ أشیاء:
ما از تو چیزی نمی خوایم مگر آن سه چیزی که از ما به غارت بردی
یک - عمّامةَ جدِّی
داداشم وقتی به میدان میرفت عمامه پیغمبر به سرش بود
دو - قَمیصُ أخی
یه پیراهنی من بهش دادم
که این پیراهن از مادرم به من رسیده بود
این پیراهن رو زیر همه لباس ها به تن کرد
خودش هم با خنجر قطعاتیش رو پاره پاره کرد که بلکه بدنش رو برهنه نکنند .
اما این نانجیب ها این پیراهن رو به غارت بردند
سومی رو دیگه بازش نمیکنم ، فقط بازگو میکنم
فرمود: سومین چیزی که از ما به غارت رفته:
مَقنعةُ أمِّی
ان شاءالله که این مقنعه و معجر از سر زنی ربوده نشده باشه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ
نیمه دل شب نازدانه بیدار شد ،
دیدند داره بی قراری میکنه ،
عمه الان خواب بابام رو دیدم ،
دخترم اگر خواب بابا رو دیدی چرا بیقراری میکنی
عمه خواب بابام رو این گونه دیدم
سر بریده اش میان تشت طلا بود
قرآن میخواند و استغاثه می کرد
اما دیدم یزید با چوب خیزران برلب و دندان بابام میزنه
عمه ها هر چه کردند نتونستند آرومش کنند
صدای ناله و گریه اش بلند شد
صندوق دار سر ابی عبدالله ، طاهر بن عبدالله دمشقی است
میگه من در مجلس یزید بودم
سر یزید روی زانو من بود ، خوابش برد
سر حسین هم توی طشت طلا بود
یه وقت دیدم سر بریده حرکتی کرد رو به سمت خرابه قرار گرفت
صدا زد:
«أُخْتی سَكِّتی اِبْنَتی»
خواهرم دخترم رو ساکت کن
از این صدا ، یزید به وحشت افتاد
سراسیمه بیدار شد
گفت طاهر ، صدا صدای کی بود ؟
گفتم امیر هر خبری هست از خرابه است
چون چشمان سر بریده سمت خرابه رو نگاه میکنه
نانجیب بی معطلی گفت :
اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا
بلافاصله سر بریده بابایش رو براش ببرید
یا صاحب الزمان ،
نقلِ مقتلِ ،
آقاجان من رو ببخش
با چه بی احترامیِ سر جدت رو آوردند
وَاَطرَحُوا الیها
سر ابیعبدالله را میان خرابه انداختند
این نازدانه سر بریده رو گرفت
ی سوال کرده همه عالم رو به آتش کشیده
نگفت عمه این سر کیه ؟
گفت :
ما هذا الرّأس ؟
یعنی سوال از چیستی سر است
نه مَن هذا الراس ؟
نه اینکه این سر کیست ؟
عمه به من بگو این سر چیه ؟
فهمیدی چی گفتم ؟
ما هذا الرأس ؟!!
یعنی شباهتی به سر انسان نداره!!
بعد از اینکه متوجه شد این سر بریده باباش حسین ِ ، چه کرد؟
دیدن دستاش رو آورد بالا
آنقدر با سیلی به لب و دندان خودش زد
حسین....
==================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
تا قافله اطراق کرد یه نازدانه که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین که بعضیا هم گفتن این همون رقیه بود از سایه بوته خاری استفاده کرد، رفت زیر سایهی این خار اونقدر خسته بود تشنه بود گرسنه بود خواب برد
اگه اینجوری بخوای بیقراری کنی، من خودم بیقرار روضهی این نازدانهام
اجازه بدین امروز همه گریه کنن
عقبیا بیرونی و شهدا گریه کنن
خواب برد، قافله حرکت کرد، این دختر جا موند
گوش بده
قافله که حرکت کرد،
عقیلهی بنی هاشم خبردار شد این نازدانه جا مونده صدا زد،
یا قَوم بِالله،
شما و به خدا قدری صبر کنید
إفتَقَدَت إبنتُ اَخِ الحسین
جگر گوشهی حسینم جا مونده
حواست اینجاست یا نه؟
چنان نالهای زد، راوی میگه من شنیدم دستور دادن قافله توقف کنه
گفتن الان از نالهی زینب آسمان و زمین به هم میریزه
دونفر مامور شدند، این بچه رو برگردونند
یکی من بودم یکی زجر بن قیس...
آروم باش
من با زجر یا زهر بن قیس برگشتم عقب قافله
از دور داشتم میدیدم حالت این دختر رو
دیدم دست روی سر گذاشته هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه
هان
بچهی گم شده دیدی یا نه؟
بشنو
میدونی کیا رو صدا میزد
اولین کسی که صدا میزد عمو جانش بود
هی میگفت یا عماه، یا عمتاه، یا اماه
از دور داشتم میدیدم هی به سمت چپ و راست فرار میکرد، هی می نشست رو زمین پاهاش رو نگاه میکرد
چقدر خار تو این پا رفته بود نمیدونم
تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه
آی حسین...
اینم مال شهیدمون
انشالله تو حرم اين نازدانه بریم عرض ادب
اولین سوالی که من دارم اینه
بگم خانوم پاهات خوب شده یا نه؟
این دختر حسینِ
از کربلا تا اینجا دائم کتک خورده، طعنه و ناسزا شنیده
یه جملهای گفت
من واسطه شدم گفتم زجر ملاحظه من، یتیمه
اجازه ندادم دیگه بیش از این اذیتش کنه، این دختر به من اعتماد کرد، فرمود من دختر پیغمبرم
بهش بگو اگه میخوای منم بکشی بکش اما فقط بزار یه بار دیگه عمهام رو ببینم...
آی حسین...
▪️بابا آتیش زدن به خیمههامون
▪️تار میبینه دیگه نگامون
▪️نمونده گوشواره برامون
▪️کجایی بابا
▪️سر تو روی نیزه دیدم
▪️دنبال نیزه میدویدم
▪️اما به تو من نرسیدم
▪️کجایی بابا؟
بابا،
▪️داری با خود هزار نشونه
▪️لبت به رنگ ارغوونه
▪️نگو که کار خیزرونه
▪️کجایی بابا؟
بابا،
▪️امان از این زخمای کاری
▪️خون از لب تو شده جاری
▪️کی سنگ زده بر لب قاری
▪️بابای خوبم
▪️سرت رو نیزه رو به روم بود
▪️اما یه بغضی توی گلوم بود
▪️گلوتو نیزهها بوسیدن
▪️اما یه بوسه آرزوم بود
ناله بزن
اگه میخوای دلت آروم بگیره، هر چی تو این مسیر کتکشون میزدند، طعنه و ناسزا بهشون میگفتند
این نازدانهها فقط سر بریده رو میدیدند، فقط میگفتن حسین...
====================
✍ حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
تا قافله اطراق کرد یه نازدانه که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین که بعضیا هم گفتن این همون رقیه بود از سایه بوته خاری استفاده کرد، رفت زیر سایهی این خار اونقدر خسته بود تشنه بود گرسنه بود خواب برد
اگه اینجوری بخوای بیقراری کنی، من خودم بیقرار روضهی این نازدانهام
اجازه بدین امروز همه گریه کنن
عقبیا بیرونی و شهدا گریه کنن
خواب برد، قافله حرکت کرد، این دختر جا موند
گوش بده
قافله که حرکت کرد،
عقیلهی بنی هاشم خبردار شد این نازدانه جا مونده صدا زد،
یا قَوم بِالله،
شما و به خدا قدری صبر کنید
إفتَقَدَت إبنتُ اَخِ الحسین
جگر گوشهی حسینم جا مونده
حواست اینجاست یا نه؟
چنان نالهای زد، راوی میگه من شنیدم دستور دادن قافله توقف کنه
گفتن الان از نالهی زینب آسمان و زمین به هم میریزه
دونفر مامور شدند، این بچه رو برگردونند
یکی من بودم یکی زجر بن قیس...
آروم باش
من با زجر یا زهر بن قیس برگشتم عقب قافله
از دور داشتم میدیدم حالت این دختر رو
دیدم دست روی سر گذاشته هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه
هان
بچهی گم شده دیدی یا نه؟
بشنو
میدونی کیا رو صدا میزد
اولین کسی که صدا میزد عمو جانش بود
هی میگفت یا عماه، یا عمتاه، یا اماه
از دور داشتم میدیدم هی به سمت چپ و راست فرار میکرد، هی می نشست رو زمین پاهاش رو نگاه میکرد
چقدر خار تو این پا رفته بود نمیدونم
تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه
آی حسین...
اینم مال شهیدمون
انشالله تو حرم اين نازدانه بریم عرض ادب
اولین سوالی که من دارم اینه
بگم خانوم پاهات خوب شده یا نه؟
این دختر حسینِ
از کربلا تا اینجا دائم کتک خورده، طعنه و ناسزا شنیده
یه جملهای گفت
من واسطه شدم گفتم زجر ملاحظه من، یتیمه
اجازه ندادم دیگه بیش از این اذیتش کنه، این دختر به من اعتماد کرد، فرمود من دختر پیغمبرم
بهش بگو اگه میخوای منم بکشی بکش اما فقط بزار یه بار دیگه عمهام رو ببینم...
آی حسین...
▪️بابا آتیش زدن به خیمههامون
▪️تار میبینه دیگه نگامون
▪️نمونده گوشواره برامون
▪️کجایی بابا
▪️سر تو روی نیزه دیدم
▪️دنبال نیزه میدویدم
▪️اما به تو من نرسیدم
▪️کجایی بابا؟
بابا،
▪️داری با خود هزار نشونه
▪️لبت به رنگ ارغوونه
▪️نگو که کار خیزرونه
▪️کجایی بابا؟
بابا،
▪️امان از این زخمای کاری
▪️خون از لب تو شده جاری
▪️کی سنگ زده بر لب قاری
▪️بابای خوبم
▪️سرت رو نیزه رو به روم بود
▪️اما یه بغضی توی گلوم بود
▪️گلوتو نیزهها بوسیدن
▪️اما یه بوسه آرزوم بود
ناله بزن
اگه میخوای دلت آروم بگیره، هر چی تو این مسیر کتکشون میزدند، طعنه و ناسزا بهشون میگفتند
این نازدانهها فقط سر بریده رو میدیدند، فقط میگفتن حسین...
====================
✍ حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
روز سومه
یه کسی آمد پیش پیغمبر،
شکایت کرد از قساوت قلبش،
ماهام اگه قساوت قلب داریم
شکایت کنیم
امام به منزله ی اب هست، پدره،
بریم به آقا شکایت کنیم در خواست کنیم
یا رسول الله قلبم قسی شده چه کنم؟
حضرت فرمودند دو کار کن
اَطعِمِ المِسکِین
وَ امسَح رأسَ الیَتِیم
برو یه بچه یتیم پیدا کن
یه دست نوازش رو سرش بکش
قساوت قلبت حل میشه
همین پیغمبر فرمود:
انَّ الیَتیمَ اِذا بَکیٰ
بچه یتیم وقتی گریه کنه
اِهتَزَّ لَهُ العَرش
عرش خدا به لرزه در میاد
و می فرماید
کی این بچه یتیم رو به گریه انداخته
وَ عِزَّتی وَ جَلالِی لا یَسکُتُه اَحَدٌ الّا اَوجَبتُ لَه الجَنَّة
هر کی این بچه یتیم رو ساکت کنه بهشت رو بهش واجب میکنم
امروز بلدی بچه یتیم ساکت کنی یا نه؟
عرش خدا به لرزه افتاد
وقتی این نازدانه ضجه میزد
حسین جان
تو ابوالاَیتامی
امام ابوالاَیتامه
ناله ها و گریه ها و ضجه ها و بی قراریهای ما سیدالشهدا تو مهد و گهواره ی معرفت و محبت و مودتش جوری به آرامش تبدیل کرده که وقتی تو جلسه ی ابی عبدالله میاید دلت نمیخاد زود تموم بشه جلسه، نه تعلق زن و بچه
نه تعلقات دنیا
هیچکدوم عقربه ی دلتو از کربلا و حسین جدا نمیکنه
دیروز وقتی رسید به کربلا 61 خیمه به پا کرد
هر بچه ای رو که با زنی مرتبط بود
مادری داشت کربلا،
این بچه رو تو یه خیمه راهی کرد ،
نوبت که رسید به این دختر،
این دختر مادر نداره ،
حسین اينو نگه داشت برا خودش، سفارششم به زینب کرد
بعضیا نوشتند از همین روز دوم تا روز عاشورا این بچه سجاده ی حسین رو هرروز پهن میکرد،
خیلی عاشق سیدالشهدا ست
هلال بن نافع میگه من بین دو صف لشکر ایستاده بودم یه صحنه ای دیدم خیلی دلم آتش گرفت
فَرَأیتُ جارِیةً صَغیرةً باکیةً
یه نازدانه ای رو دیدم در حالیکه گریه میکرد لباس عربی سیدالشهدا رو گرفته بود
هی میگفت بابا،
اَنا العَطشان
آنقدر به حسین این تشنگي نازدانه فشار آورد
که هلال میگه دیدم
فَبَکی الحُسین
حسینم داره گریه میکنه
هی میگه
الله یَسقِیک
دخترم آرام باش خدا سیرابت میکنه
السلام علیک یا اباعبدالله
حسین
یا صاحب الزمان
امروز نیت ما برا روضه ی این عمه ی سه ساله ات اینه
ان شاءالله حرمش باز بشه
قربون حرم خلوتش برم
ان شاءالله شیعه با نابودی وهابیت بازم بره زیارت این دو عمه جان امام زمان
شما دیگه مقدمه نمیخواید
من فقط برا خودش میگم
ان شاءالله یه زیارت روزی هممون کنه
گفت
بابا
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
همه ی روضه تو همین یه بیته
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
▪️که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم
حسین....
▪️چهار انگشت که مردانه و نامحرم بود
▪️پلی از درد زده از دهنم تا گوشم
حسین....
کجا ببرمت؟
اینهمه این نازدانه غصه داره
نیمه شب بلند شد
بزار ساده روضه بخونم
همه قدیمیا، شهدا، امام، همه فیض ببرند..
نیمه شب که بهانهای بابا رو گرفت
گفت عمه الان بابام زیارت کردم
گفت چجوری
سربریده اش توی تشت طلا بود،
هی داشت قران میخوند استغاثه میکرد
الله اکبر...
صندوق دار سر ابی عبدالله طاهر بن عبدالله دمشقیه،
میگه تو کاخ یزید سر ابیعبدلله تو تشت کنار من بود
یزید هم سرش رو زانوی من خوابش برده بود،
یه مرتبه دیدم این سر بریده توی تشت تکون خورد،
چشماش داره می چرخه
انگار دنبال یه گمشده داره میگرده، چشماشو چرخوند،
این سر گردوند
دیدم تا روبروی محازی خرابه قرار گرفت فقط یه جمله گفت،
صدا زد خواهرم دخترم رو ساکت کن
الله اکبر...
از این سروصدا یزید از خواب بیدار شد، گفت طاهر چه خبره؟
گفتم امیر هر خبری هست از خرابه هست
چون سر داره به سمت خرابه حرف میزنه
نانجیب دستور داد
إرفَعوا إلَیها رَأسَ ابیها...
سر باباش رو براش ببرید...
شنیدیها،
بشنو
شنیدی تو طبق آوردند،
این فقط یه نقل هست
من این نقل رو قبول ندارم چون کلام یزید ادامه داره،
گفت سر رو ببرید اما چجوری به دختر بدید؟
وَ ادفَعوا اِلَیها
این سر رو نه با احترام ،
بلکه این سر رو تو خرابه پرت کردند ...
این سری که بارها از رو نیزه افتاده بود...،
یا صاحب الزمان
اینجوری سر بریده جدت رو آوردند...
حسین..
بگو بگو تا دلت آرام بشه...
حسین...
حسین...
حسین...
▪️بابا بیتو دلم آروم نداره
▪️بابا خیلی رقیه بیقراره
▪️بابای خوبم
اینم مال بچههایی که سالهاست ازشون یاد نمیشه،
بچههایی که هنوز خبری از باباهاشون نیومده
اینم برا اونا بگم
اونا ما رو دعا کنند
شهدای گمنامی که آوردند
زینت مملکت ما هستند و بودند و خواهند بود
چقدر این بچهها چشم به راه بابا موندند هنوز خبری از با باهاشون نیومده
گفت بابا
▪️بیتو دلم آروم نداره
بی بی جان مدد بده...
▪️خیلی رقیه بیقراره
▪️دیگه نمونده راه چاره
▪️کجایی بابا؟
بابا
▪️آتیش گرفته خیمههامون
▪️تار میبینه دیگه نگامون
▪️نمونده گوشواره برامون
▪️کجایی بابا؟
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السلام علیک یا ابا عبدالله
▪️از دست هم عبای تنت را کشیده اند
▪️یک عده فکر جایزه و فکر غارتند
▪️یک عده هم به فکر طناب اسارتند
یا صاحب الزمان
▪️انگشت را بخاطر خاتم بریده اند
▪️خلخال داشتیم و پی ما دویده اند
▪️تا چشم ماه علقمه را دور دیده اند
▪️با هر بهانه داد بر سرما کشیده اند
بابا
▪️ما را میان حادثه ها،مو به مو زدند
▪️بیش از همه مقابل چشم عمو زدند
ان شالله حقشو ادا کنی
رزق زیارت اربعینت رو امشب از این نازدانه بگیر
این نازدانه جامونده ی اربعینه، میدونه اونایی که از اربعین جا بمونند چه حالی دارند،
بابا
▪️بعد تو بین لشکریان بود هلهله
▪️خلخال و گوشواره ی ما شد معامله
▪️فریاد بود و پای پراز زخم و آبله
▪️بیچاره شد رباب ز لبخند حرمله
▪️لشکر رسید و ....
نه یه نفر ، نه دونفر، عربیشو میگم و رد میشم،
تَسابَقَ القَوم
سبقت میگرفتند دسته دسته بر غارت خلخال،
▪️لشکر رسیدو حرمت اهل حرم شکست
▪️با گاهواره معجر من رفت روی دست
با این یه بندخیلی خودم ارتباط برقرار کردم
حقشو ادا کنیم
بابا، اینا رو از تو گفتم
یه بند هم میخام از شرح حال خودم و عمه ها بگم
▪️جسمم کبود شد وسط ازدحامشان
▪️رفتیم چون اسیر به بازار شامشان
▪️بردندمان به زور به بزم شرابشان
▪️لعنت به چوب و تشت زر و این مرامشان
بابا، دو تا سوال ازت دارم،
بابا
دوای آبله های مریض چیست
بابا سوال، معنی حرف کنیز چیست؟
حسیــــــــن...
=================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
أَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْشَیْطانِ الرَّجیم
بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، و الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّد الاَنبیاءِ و المُرسَلین، حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین، لا سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفداء، ولَعنةُ اللّه علی اَعدائهم أَجمَعین
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
▪️آتشي زد که برآید ز وجودم آهی
▪️سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد
▪️ور نه تا کعبهی وصل تو نباشد راهی
▪️تو به یک کاه دو صد کوه گنه میبخشی(۲)
▪️من بیچاره چه سازم که ندارم کاهی؟
▪️چه شود نیمه شب از خواب کنی بیدارم
▪️که برایت ز لبم ناله ی یا اللهی
▪️به جز از تو ،که کشد ناز گنهکاران را
▪️نشنیدم که کشد ناز گدایی ، شاهی
یابن الحسن..
اَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ
الَسَّـلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ
اَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى
اَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بِنْتَ الْحُسَیْن
▪️رفتی سفر اصلا نگفتی دختر تو
▪️دغ میکنه بعد از تو و آب آور تو
بابا،
▪️پای برهنه سر برهنه روی ناقه
▪️منزل به منزل من به دنبال سر تو
▪️بابای از گل بهترم دیدی چگونه
▪️سیلی زدند بر دخترت در محضر تو
شهدا فیض ببرند
مدافعین حرم زینبی
شهید سلیمانی
شهید مالامیری
که پیکرشون به وطن برگشت،
همهشون فیض ببرند
بابا
▪️اصلا نپرسی دخترم که معجرت کو ....
حسین...
بابا
▪️با خندههای ساربان یادم میاید
چی رو؟
▪️خیر تو ، انگشت تو و انگشتر تو...
حسین..
نالهات رو رها کن
شب سومیه جای نازدانهی حسین هم ناله بزن
حسین...
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
▪️چگونه شکر بگویم که زنده مانده ام من
▪️به ماه روضهی تو خویش را رساندهام من
به عنوان عرض ادب و ارادت و تسلیت محضر نورانی ولی الله الاعظم، صاحب عزای اصلی این ایام، آقا و ولی نعمتون امام زمانمون صلواتی ختم کنید
==================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است...
ببین صورت دختر چقدر کوچک و ظریفه، اصلا پدر میخاد ببوسدش، ملاحظه شو میکنه،
▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است
▪️یک ضربه زد سرخ شد هر دو گونه ام
ها، روز ناله ست ها، حنجرتو خرج این نازدانه نکنی کجا میخای خرج کنی
بخدا دیگه صداشون در نمیومد
این یه بیت و محضر ابی عبدالله خوندیم
گریه ها کردیم از خواب بیدار شدم دیدم انگار نه انگار، گرفتگی حنجره دارم،
از فردا دوباره مشرف شدم به جلسات، تا آخر عمرم ایشون، محتاج دوا و دکتر نشد
این خونوادم مثل ابی عبدالله جامع اضدادند،
خودش حنجره اش گرفته بود
صداش دیگه جوهره نداشت،
اما روضه ش، نالش، گرفتگی حنجره ها رو باز میکنه
امروز، روز ناله ست
یجوری ناله زد که یزید ازخواب بیدارشد
ها، اوناییم که گریه ندارند امروز، صرخه کنند، فریاد بزنند
امام صادق فرمود رحمت خدا بر این ناله هایی که برای ما بلند میشه
به محض اینکه از خواب نحسش بیدار شد، پرسید چه خبره؟ گفتن امیر، هر خبری هست از خرابه ست
بی معطلی گفت سر بریده ی باباشو براش ببرید
سرو چجوری آوردند، وقتی رسیدند در خرابه،
عمه ها مانع شدند
زینب، ام کلثوم، رباب، زین العابدین، هرچه خواهش کردند سر رو برگردونید بعضی نقلها داره عمه ها رو هم زدند،
آنقده بی احترامی کردند،
سر ابی عبدالله رو تو خرابه پرت کردند
حالا سرو بغل کرد
یه بند زبون حال
ان شالله همین امروز زیارت اربعینت رو بگیر،
از کی؟
از اون خانومی که اربعین جاموند گوشه ی خرابه،
نتونست با عمه برگرده،
حتما زیارتت رو این نازدانه امضا میکنه
▪️یه وقتی اومدی که من نایی ندارم
▪️ببخش که اسباب پذیرایی ندارم
▪️غصه سرم ریخته ببخش
▪️وضعم بهم ریخته ببخش
بابا
▪️بعد آتیش خیمه ها
▪️موهام یه کم ریخته ببخش
▪️قافله شهر شام رفت
▪️میون ازدحام رفت
▪️با گوشوارم باباجون
▪️چن تا النگوهام رفت
همه شهدا فیض ببرند، این مال برو بچه های خانطومان،
اوناییکه بدنهاشون هنوز برنگشته
بابا
▪️تموم راهواومدم پای پیاده
▪️روی تنم جای کبودیا زیاده
▪️با کیا بودم روبرو
▪️چیزایی دیدم که نگو
▪️محله ی یهودیا
▪️شکر خدا نبود عمو
ببینم چ میکنی، ساکت نباشی
▪️همون که راه آبو بست
▪️دستمو با طناب بست
▪️سر علی رو روی نی
▪️پیش چش رباب بست
حســــــــــــین...
================= حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
السلام علی ساکن کربلاء
السلام علی المَنحور فی الوَری
السلام علی النِّسوَةِ البارِزات
السلام علی الجُیوبِ المُضَرَّجات
السلام علی الشّفاة الذّابلات
حسیـــــــــن...
▪️آن شب که من از ناقه، افتادم و غش کردم
▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
دخترم..
▪️آن شب که تو از ناقه افتادی و غش
▪️کردی من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم
از امام زمان عذر میخوام، روز سومه،
▪️آن شب که مرا دشمن اظهار کنیزی کرد
▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
دخترم...
▪️آن شب که تو را دشمن اظهار کنیزی کرد
▪️در تشت طلا بودم کی از تو جدا بودم
حسین...
مرحوم محدث قمی مینویسد
این نازدانه دستشو انداخت دور گردن خواهر بزرگش سکینه، رو پنجه های پا بلند شدن ببینند پای تخت یزید چه خبره
چرا چوب یزید بالا میره عمه لطمه میزنه...
آه حسین...
▪️نامی که در شمار شهیدان کربلا
▪️بعد از حسین آمده نام رقیه است
▪️چون او کسی به عهد محبت وفا نکرد
▪️این سکه تا به حشر بنام رقیه است
================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
السلام علیک یا ابا عبدالله
امروز چشمی نباشه که بر این نازدانه گریه نکرده باشه
نوشتند ابی عبدالله
تا تو بغل این بچه سر مبارکش قرار گرفت بلافاصله پلکهاش رو بست
من نمیدونم تو سر و روی این دختر چی دید حسین
(▪️تو این تاریکی، با ضعف چشام، خوب نمیتونم ببینم
▪️پاهاتم که جا، گذاشتی بابا، حالا من کجا بشینم)۲
اینو تو لفافه گفتم و رفتم
▪️چرا چاله کردند روی گونتو
چجوری چاله کردند
اون لحظه ای ک سم مرکبها....
▪️چرا چاله کردند روی گونتو
▪️چجوری سوزوندن زیر چونتو
▪️یا کنج تنوری یا روی درخت
▪️عوض کردی هر شب چرا خونتو
▪️مثل موهات منم موهام سوخته(۲)
▪️سرتا به پام سوخته، چه روزگاری
▪️اون شبی که تو بیابونا موندم
▪️همش دعا خوندم خبر که داری
چی کار کردند باباـ
بابا جواب دختر تو بده،
ابی عبدالله چشماشو بست
این نازدانه ام تعبیرش اینه،
یالَیتَنی کُنتُ عَمیاً
ای کاش بابا کور بودم سر رو روتو اینجوری نمیدیدم،
کجاها رفتی من خبر ندارم
▪️کجا رفتی که تو این چندروزی که، خاک و خونه روی چشات
▪️بمیرم برات که مونده هنوز، خرده های چوب روی لبات
چجوری ضربه میزد؟
میگ ضَرَبَ بِقَضِیبِهِ
قضیب یعنی چوبی که سلاطین بعنوان عصا استفاده میکردند
ببین چقدر محکم بوده،
حالا ببین با لب و دندان حسین چه کرده
▪️همینکه رسیدی، دوباره بابا، هوای خرابه بهاره بابا
▪️مثه اون قدیما برامون بخند،کسی اینجا که چوب نداره بابا
▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت
▪️دردامو یادم رفت
▪️چه بد بریدند
اولین جمله ای ک فرمود
مَنِ الَّذی خَضَبَک َبِدِمائِک
مَنِ الَّذی قَطَعَ وَریدَک
▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ، دردامو یادم رفت ، چه بد بریدند
▪️مثل موهام گلوت پریشونه ،هنوز پز خونه، چه بد بریدند...
حسین
ای تشنه لب حسیـــــــن
حسیـــــــن...
====================
حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
روز سومه
یه کسی آمد پیش پیغمبر،
شکایت کرد از قساوت قلبش،
ماهام اگه قساوت قلب داریم
شکایت کنیم
امام به منزله ی اب هست، پدره،
بریم به آقا شکایت کنیم در خواست کنیم
یا رسول الله قلبم قسی شده چه کنم؟
حضرت فرمودند دو کار کن
اَطعِمِ المِسکِین
وَ امسَح رأسَ الیَتِیم
برو یه بچه یتیم پیدا کن
یه دست نوازش رو سرش بکش
قساوت قلبت حل میشه
همین پیغمبر فرمود:
انَّ الیَتیمَ اِذا بَکیٰ
بچه یتیم وقتی گریه کنه
اِهتَزَّ لَهُ العَرش
عرش خدا به لرزه در میاد
و می فرماید
کی این بچه یتیم رو به گریه انداخته
وَ عِزَّتی وَ جَلالِی لا یَسکُتُه اَحَدٌ الّا اَوجَبتُ لَه الجَنَّة
هر کی این بچه یتیم رو ساکت کنه بهشت رو بهش واجب میکنم
امروز بلدی بچه یتیم ساکت کنی یا نه؟
عرش خدا به لرزه افتاد
وقتی این نازدانه ضجه میزد
حسین جان
تو ابوالاَیتامی
امام ابوالاَیتامه
ناله ها و گریه ها و ضجه ها و بی قراریهای ما سیدالشهدا تو مهد و گهواره ی معرفت و محبت و مودتش جوری به آرامش تبدیل کرده که وقتی تو جلسه ی ابی عبدالله میاید دلت نمیخاد زود تموم بشه جلسه، نه تعلق زن و بچه
نه تعلقات دنیا
هیچکدوم عقربه ی دلتو از کربلا و حسین جدا نمیکنه
دیروز وقتی رسید به کربلا 61 خیمه به پا کرد
هر بچه ای رو که با زنی مرتبط بود
مادری داشت کربلا،
این بچه رو تو یه خیمه راهی کرد ،
نوبت که رسید به این دختر،
این دختر مادر نداره ،
حسین اينو نگه داشت برا خودش، سفارششم به زینب کرد
بعضیا نوشتند از همین روز دوم تا روز عاشورا این بچه سجاده ی حسین رو هرروز پهن میکرد،
خیلی عاشق سیدالشهدا ست
هلال بن نافع میگه من بین دو صف لشکر ایستاده بودم یه صحنه ای دیدم خیلی دلم آتش گرفت
فَرَأیتُ جارِیةً صَغیرةً باکیةً
یه نازدانه ای رو دیدم در حالیکه گریه میکرد لباس عربی سیدالشهدا رو گرفته بود
هی میگفت بابا،
اَنا العَطشان
آنقدر به حسین این تشنگي نازدانه فشار آورد
که هلال میگه دیدم
فَبَکی الحُسین
حسینم داره گریه میکنه
هی میگه
الله یَسقِیک
دخترم آرام باش خدا سیرابت میکنه
السلام علیک یا اباعبدالله
حسین
یا صاحب الزمان
امروز نیت ما برا روضه ی این عمه ی سه ساله ات اینه
ان شاءالله حرمش باز بشه
قربون حرم خلوتش برم
ان شاءالله شیعه با نابودی وهابیت بازم بره زیارت این دو عمه جان امام زمان
شما دیگه مقدمه نمیخواید
من فقط برا خودش میگم
ان شاءالله یه زیارت روزی هممون کنه
گفت
بابا
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
همه ی روضه تو همین یه بیته
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
▪️که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم
حسین....
▪️چهار انگشت که مردانه و نامحرم بود
▪️پلی از درد زده از دهنم تا گوشم
حسین....
کجا ببرمت؟
اینهمه این نازدانه غصه داره
نیمه شب بلند شد
بزار ساده روضه بخونم
همه قدیمیا، شهدا، امام، همه فیض ببرند..
نیمه شب که بهانهای بابا رو گرفت
گفت عمه الان بابام زیارت کردم
گفت چجوری
سربریده اش توی تشت طلا بود،
هی داشت قران میخوند استغاثه میکرد
الله اکبر...
صندوق دار سر ابی عبدالله طاهر بن عبدالله دمشقیه،
میگه تو کاخ یزید سر ابیعبدلله تو تشت کنار من بود
یزید هم سرش رو زانوی من خوابش برده بود،
یه مرتبه دیدم این سر بریده توی تشت تکون خورد،
چشماش داره می چرخه
انگار دنبال یه گمشده داره میگرده، چشماشو چرخوند،
این سر گردوند
دیدم تا روبروی محازی خرابه قرار گرفت فقط یه جمله گفت،
صدا زد خواهرم دخترم رو ساکت کن
الله اکبر...
از این سروصدا یزید از خواب بیدار شد، گفت طاهر چه خبره؟
گفتم امیر هر خبری هست از خرابه هست
چون سر داره به سمت خرابه حرف میزنه
نانجیب دستور داد
إرفَعوا إلَیها رَأسَ ابیها...
سر باباش رو براش ببرید...
شنیدیها،
بشنو
شنیدی تو طبق آوردند،
این فقط یه نقل هست
من این نقل رو قبول ندارم چون کلام یزید ادامه داره،
گفت سر رو ببرید اما چجوری به دختر بدید؟
وَ ادفَعوا اِلَیها
این سر رو نه با احترام ،
بلکه این سر رو تو خرابه پرت کردند ...
این سری که بارها از رو نیزه افتاده بود...،
یا صاحب الزمان
اینجوری سر بریده جدت رو آوردند...
حسین..
بگو بگو تا دلت آرام بشه...
حسین...
حسین...
حسین...
▪️بابا بیتو دلم آروم نداره
▪️بابا خیلی رقیه بیقراره
▪️بابای خوبم
اینم مال بچههایی که سالهاست ازشون یاد نمیشه،
بچههایی که هنوز خبری از باباهاشون نیومده
اینم برا اونا بگم
اونا ما رو دعا کنند
شهدای گمنامی که آوردند
زینت مملکت ما هستند و بودند و خواهند بود
چقدر این بچهها چشم به راه بابا موندند هنوز خبری از با باهاشون نیومده
گفت بابا
▪️بیتو دلم آروم نداره
بی بی جان مدد بده...
▪️خیلی رقیه بیقراره
▪️دیگه نمونده راه چاره
▪️کجایی بابا؟
بابا
▪️آتیش گرفته خیمههامون
▪️تار میبینه دیگه نگامون
▪️نمونده گوشواره برامون
▪️کجایی بابا؟
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السلام علیک یا ابا عبدالله
▪️از دست هم عبای تنت را کشیده اند
▪️یک عده فکر جایزه و فکر غارتند
▪️یک عده هم به فکر طناب اسارتند
یا صاحب الزمان
▪️انگشت را بخاطر خاتم بریده اند
▪️خلخال داشتیم و پی ما دویده اند
▪️تا چشم ماه علقمه را دور دیده اند
▪️با هر بهانه داد بر سرما کشیده اند
بابا
▪️ما را میان حادثه ها،مو به مو زدند
▪️بیش از همه مقابل چشم عمو زدند
ان شالله حقشو ادا کنی
رزق زیارت اربعینت رو امشب از این نازدانه بگیر
این نازدانه جامونده ی اربعینه، میدونه اونایی که از اربعین جا بمونند چه حالی دارند،
بابا
▪️بعد تو بین لشکریان بود هلهله
▪️خلخال و گوشواره ی ما شد معامله
▪️فریاد بود و پای پراز زخم و آبله
▪️بیچاره شد رباب ز لبخند حرمله
▪️لشکر رسید و ....
نه یه نفر ، نه دونفر، عربیشو میگم و رد میشم،
تَسابَقَ القَوم
سبقت میگرفتند دسته دسته بر غارت خلخال،
▪️لشکر رسیدو حرمت اهل حرم شکست
▪️با گاهواره معجر من رفت روی دست
با این یه بندخیلی خودم ارتباط برقرار کردم
حقشو ادا کنیم
بابا، اینا رو از تو گفتم
یه بند هم میخام از شرح حال خودم و عمه ها بگم
▪️جسمم کبود شد وسط ازدحامشان
▪️رفتیم چون اسیر به بازار شامشان
▪️بردندمان به زور به بزم شرابشان
▪️لعنت به چوب و تشت زر و این مرامشان
بابا، دو تا سوال ازت دارم،
بابا
دوای آبله های مریض چیست
بابا سوال، معنی حرف کنیز چیست؟
حسیــــــــن...
=================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
أَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْشَیْطانِ الرَّجیم
بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، و الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّد الاَنبیاءِ و المُرسَلین، حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین، لا سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفداء، ولَعنةُ اللّه علی اَعدائهم أَجمَعین
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
▪️آتشي زد که برآید ز وجودم آهی
▪️سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد
▪️ور نه تا کعبهی وصل تو نباشد راهی
▪️تو به یک کاه دو صد کوه گنه میبخشی(۲)
▪️من بیچاره چه سازم که ندارم کاهی؟
▪️چه شود نیمه شب از خواب کنی بیدارم
▪️که برایت ز لبم ناله ی یا اللهی
▪️به جز از تو ،که کشد ناز گنهکاران را
▪️نشنیدم که کشد ناز گدایی ، شاهی
یابن الحسن..
اَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ
الَسَّـلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ
اَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى
اَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بِنْتَ الْحُسَیْن
▪️رفتی سفر اصلا نگفتی دختر تو
▪️دغ میکنه بعد از تو و آب آور تو
بابا،
▪️پای برهنه سر برهنه روی ناقه
▪️منزل به منزل من به دنبال سر تو
▪️بابای از گل بهترم دیدی چگونه
▪️سیلی زدند بر دخترت در محضر تو
شهدا فیض ببرند
مدافعین حرم زینبی
شهید سلیمانی
شهید مالامیری
که پیکرشون به وطن برگشت،
همهشون فیض ببرند
بابا
▪️اصلا نپرسی دخترم که معجرت کو ....
حسین...
بابا
▪️با خندههای ساربان یادم میاید
چی رو؟
▪️خیر تو ، انگشت تو و انگشتر تو...
حسین..
نالهات رو رها کن
شب سومیه جای نازدانهی حسین هم ناله بزن
حسین...
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
▪️چگونه شکر بگویم که زنده مانده ام من
▪️به ماه روضهی تو خویش را رساندهام من
به عنوان عرض ادب و ارادت و تسلیت محضر نورانی ولی الله الاعظم، صاحب عزای اصلی این ایام، آقا و ولی نعمتون امام زمانمون صلواتی ختم کنید
==================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است...
ببین صورت دختر چقدر کوچک و ظریفه، اصلا پدر میخاد ببوسدش، ملاحظه شو میکنه،
▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است
▪️یک ضربه زد سرخ شد هر دو گونه ام
ها، روز ناله ست ها، حنجرتو خرج این نازدانه نکنی کجا میخای خرج کنی
بخدا دیگه صداشون در نمیومد
این یه بیت و محضر ابی عبدالله خوندیم
گریه ها کردیم از خواب بیدار شدم دیدم انگار نه انگار، گرفتگی حنجره دارم،
از فردا دوباره مشرف شدم به جلسات، تا آخر عمرم ایشون، محتاج دوا و دکتر نشد
این خونوادم مثل ابی عبدالله جامع اضدادند،
خودش حنجره اش گرفته بود
صداش دیگه جوهره نداشت،
اما روضه ش، نالش، گرفتگی حنجره ها رو باز میکنه
امروز، روز ناله ست
یجوری ناله زد که یزید ازخواب بیدارشد
ها، اوناییم که گریه ندارند امروز، صرخه کنند، فریاد بزنند
امام صادق فرمود رحمت خدا بر این ناله هایی که برای ما بلند میشه
به محض اینکه از خواب نحسش بیدار شد، پرسید چه خبره؟ گفتن امیر، هر خبری هست از خرابه ست
بی معطلی گفت سر بریده ی باباشو براش ببرید
سرو چجوری آوردند، وقتی رسیدند در خرابه،
عمه ها مانع شدند
زینب، ام کلثوم، رباب، زین العابدین، هرچه خواهش کردند سر رو برگردونید بعضی نقلها داره عمه ها رو هم زدند،
آنقده بی احترامی کردند،
سر ابی عبدالله رو تو خرابه پرت کردند
حالا سرو بغل کرد
یه بند زبون حال
ان شالله همین امروز زیارت اربعینت رو بگیر،
از کی؟
از اون خانومی که اربعین جاموند گوشه ی خرابه،
نتونست با عمه برگرده،
حتما زیارتت رو این نازدانه امضا میکنه
▪️یه وقتی اومدی که من نایی ندارم
▪️ببخش که اسباب پذیرایی ندارم
▪️غصه سرم ریخته ببخش
▪️وضعم بهم ریخته ببخش
بابا
▪️بعد آتیش خیمه ها
▪️موهام یه کم ریخته ببخش
▪️قافله شهر شام رفت
▪️میون ازدحام رفت
▪️با گوشوارم باباجون
▪️چن تا النگوهام رفت
همه شهدا فیض ببرند، این مال برو بچه های خانطومان،
اوناییکه بدنهاشون هنوز برنگشته
بابا
▪️تموم راهواومدم پای پیاده
▪️روی تنم جای کبودیا زیاده
▪️با کیا بودم روبرو
▪️چیزایی دیدم که نگو
▪️محله ی یهودیا
▪️شکر خدا نبود عمو
ببینم چ میکنی، ساکت نباشی
▪️همون که راه آبو بست
▪️دستمو با طناب بست
▪️سر علی رو روی نی
▪️پیش چش رباب بست
حســــــــــــین...
================= حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
السلام علی ساکن کربلاء
السلام علی المَنحور فی الوَری
السلام علی النِّسوَةِ البارِزات
السلام علی الجُیوبِ المُضَرَّجات
السلام علی الشّفاة الذّابلات
حسیـــــــــن...
▪️آن شب که من از ناقه، افتادم و غش کردم
▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
دخترم..
▪️آن شب که تو از ناقه افتادی و غش
▪️کردی من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم
از امام زمان عذر میخوام، روز سومه،
▪️آن شب که مرا دشمن اظهار کنیزی کرد
▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
دخترم...
▪️آن شب که تو را دشمن اظهار کنیزی کرد
▪️در تشت طلا بودم کی از تو جدا بودم
حسین...
مرحوم محدث قمی مینویسد
این نازدانه دستشو انداخت دور گردن خواهر بزرگش سکینه، رو پنجه های پا بلند شدن ببینند پای تخت یزید چه خبره
چرا چوب یزید بالا میره عمه لطمه میزنه...
آه حسین...
▪️نامی که در شمار شهیدان کربلا
▪️بعد از حسین آمده نام رقیه است
▪️چون او کسی به عهد محبت وفا نکرد
▪️این سکه تا به حشر بنام رقیه است
================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
السلام علیک یا ابا عبدالله
امروز چشمی نباشه که بر این نازدانه گریه نکرده باشه
نوشتند ابی عبدالله
تا تو بغل این بچه سر مبارکش قرار گرفت بلافاصله پلکهاش رو بست
من نمیدونم تو سر و روی این دختر چی دید حسین
(▪️تو این تاریکی، با ضعف چشام، خوب نمیتونم ببینم
▪️پاهاتم که جا، گذاشتی بابا، حالا من کجا بشینم)۲
اینو تو لفافه گفتم و رفتم
▪️چرا چاله کردند روی گونتو
چجوری چاله کردند
اون لحظه ای ک سم مرکبها....
▪️چرا چاله کردند روی گونتو
▪️چجوری سوزوندن زیر چونتو
▪️یا کنج تنوری یا روی درخت
▪️عوض کردی هر شب چرا خونتو
▪️مثل موهات منم موهام سوخته(۲)
▪️سرتا به پام سوخته، چه روزگاری
▪️اون شبی که تو بیابونا موندم
▪️همش دعا خوندم خبر که داری
چی کار کردند باباـ
بابا جواب دختر تو بده،
ابی عبدالله چشماشو بست
این نازدانه ام تعبیرش اینه،
یالَیتَنی کُنتُ عَمیاً
ای کاش بابا کور بودم سر رو روتو اینجوری نمیدیدم،
کجاها رفتی من خبر ندارم
▪️کجا رفتی که تو این چندروزی که، خاک و خونه روی چشات
▪️بمیرم برات که مونده هنوز، خرده های چوب روی لبات
چجوری ضربه میزد؟
میگ ضَرَبَ بِقَضِیبِهِ
قضیب یعنی چوبی که سلاطین بعنوان عصا استفاده میکردند
ببین چقدر محکم بوده،
حالا ببین با لب و دندان حسین چه کرده
▪️همینکه رسیدی، دوباره بابا، هوای خرابه بهاره بابا
▪️مثه اون قدیما برامون بخند،کسی اینجا که چوب نداره بابا
▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت
▪️دردامو یادم رفت
▪️چه بد بریدند
اولین جمله ای ک فرمود
مَنِ الَّذی خَضَبَک َبِدِمائِک
مَنِ الَّذی قَطَعَ وَریدَک
▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ، دردامو یادم رفت ، چه بد بریدند
▪️مثل موهام گلوت پریشونه ،هنوز پز خونه، چه بد بریدند...
حسین
ای تشنه لب حسیـــــــن
حسیـــــــن...
====================
حجتالاسلام میرزامحمدی