#داستان_های_بحار_الانوار
#شکایت از مشکلات
#مفضل می گوید: محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و از مشکلات زندگی شکایت کردم. امام علیه السلام فرمودند کیسه ای که چهار صد درهم در آن بود، به من بدهند و فرمودند: با این پول زندگیت را سامان بده.
#عرض کردم: فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنید. امام صادق علیه السلام فرمودند: دعا هم می کنم.
#و در آخر فرمودند: مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود برای مردم پرهیز کن! اگر چنین نکنی نزد مردم ذلیل و خوار می شوی. بنابراین برای دوری از ذلت، درد دلت را هرگز به کسی نگو!
#بحار ج 74، ص 76
#سلام برمهدی صاحب زمان(عج)
وبرمنتظرانش...
#اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب الکبری
#دعای منتظران درعصرغیبت
#اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
#دعای غریق
#دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان
#یا اَللَّهُ یا رَحْمن
یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ
ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
🌙 دعای هر روز ماه رجب ۩
❇️ يا مَن يَملِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِين
اى خدايى كه مالك حاجت هاى فقيران
❇️ و يَعلَمُ ضَمِيرَ الصَّامِتِين
و دانا به اسرار خاموشانى
❇️ لكُلِّ مَسأَلَةٍ مِنكَ سَمعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِيد
هر سؤالى را همان لحظه مى شنوى و پاسخش را آماده دارى
❇️ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِيدُكَ الصَّادِقَة
اى خدا وعده هاى تو همه صادق
❇️ و أَيَادِيكَ الفَاضِلَةُ وَ رَحمَتُكَ الوَاسِعَة
و نعمتت فراوان و رحمتت وسيع است
❇️ فأَسأَلُكَ أَن تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
پس از تو درخواست مى كنم كه بر محمد (ص) و آل محمد درود فرستى
❇️ و أَن تَقضِيَ حَوَائِجِي لِلدُّنيَا وَالآخِرَةِ
و حوايج مرا در دنيا و آخرت برآورى
❇️ إنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ
كه البته تو بر هر چيز توانايى
#بینالطلوعین در کلام ائمه
#عصمت و طهارت علیهم السلام
#امام سجاد علیه السلام:
هرگز "قبل از طلوع خورشید" نخواب که من آن را برایت خوب نمی دانم؛ زیرا خداوند در آن وقت،روزیِ بندگانش را به دست ما تقسیم می کند.
#تهذیب الاحکام، ج۶، ص۴۹۸
#امام صادق علیه السلام:
فرشتگان، (روزیِ)فرزند آدم را بین
#طلوع_صبح تا
#طلوع_آفتاب تقسیم میکنند؛ بنابراین کسی که در آن فاصله بخوابد از روزی خود خواب مانده است.
#تهذیب الاحکام، ج۱۳۹،۲؛ ج۶، ص۴۹۸
#پیامبر اکرم ص:
هرکس در "مکانی" که
#نماز_صبح را خوانده بنشیند و ذکر خدا گوید تا آفتاب طلوع کند، پاداش او همانند کسی است که حج خانه خدا را به جا آورده است.
#بحارالانوار، ج۸۳، ص۱۳۳
4_5832435201350829157.mp3
5.27M
لالا لالا اید از خیمه
لالا لالا غنچه در آغوش
لالا لالا تشنه و بی تاب
لالالالا خسته و خاموش ۴
لالالا از عطش درکام
لالالا لب میگردونه
لالالالا ای گل مادر
لالالالا لاله ی پر پر ۳
علی اصغر ای گل نارم ۳
الا ای همرهان اهسته رانید
وای به خواب ناز رفته
شیر خواره شیرخواره
برای اینکه راحت تر بخوابد
زشام آورده اند یک گاهواره
ای دل ای دل ای دل ای دل ای دل
بیابان است و آوای ربابش
😭😭😭
علی اصغر به صحرا برده خوابش
مه روی سکینه گشته نیلی
اخی کنار نعش بابا خورده سیلی
علی اصغر ای گل نارم ۲
😭
لالالالالا تشنه ی آبی
لالالالا آخرین سرباز
😭😭😭
لالالالا طفل بی شیرم
لالالالا بی تو میمرم ۳
لالالالا غنچه ی یاسم
لالالالا عشق و احسام
لالا لالا ماه گل پوشم
لالا لالا بر سر دوشم ۳
😭
علی اصغر ای گل نارم ۳
لالا لالا سینه صد پاره
😭😭😭
لالا لالا خالی گهواره
لالا لالا طفل دلبندم
😭
لالالالا قبر تو کندم ۳
لالالالا آید از خیمه
😭😭😭
لالالالا غنچه در آغوش
لالا لالا تشنه و بی تاب
لالالالا خسته و خاموش ۳
علی اصغر ای گل نارم ۳
🥀🥀🥀
4_5926837998401357689.mp3
9.12M
گهواره خالی ،قنداقه خونین
لائی لائی اصغرم برگشته رولَم
من در خِیام شاه شهیدان
از مرگ اصغر باآه وافغان
گفتا رُبابه با چشم گریان
لائی لائی اصغرم برگشته رولم
رفتی به میدان همراه بابا
ازنوک پیکان نوشیده ای آب
برروی دستش رفتی تو در خواب
لائی لائی اصغرم برگشته رولم
ای اصغرمن،آرام جانم
رفتی وبردی تاب وتوانم
بعد از تو دیگر من ناتوانم
لائی لائی اصغرم برگشته رولم
🎧#کربلایی_مجید بهمنی
🌾🌾🌾
به تو مدیونم.mp3
10.12M
رو سرم سایه ی علمت...
روزیم از ساقی حرمت...
عشق تو افتخارم...
همه ی اعتبارم...
ب هوای زیارت تو...
میشینم کنج هیأت تو...
ی غمی تو گلومه...
کربلات آرزومه...
تقدیم ب همه ی اونایی ک عشق همیشگیشون امام حسین علیه السلام هست
ن عشقای کاذب و ولنتاین و....
#روضه_امام_کاظم_ع
#روضه_حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام 😭
بسم الله الرحمن الرحیم
عمری بر آن سرم که شوم خاکِ پایِ دوست
تا هستی ام شود غبار در هوایِ تو
روزی هزار بار اگر جان دهم کم است
در شوق لحظه ای که بمیرم برایِ تو
کویِ تو را به ملک دو عالم نمی دهم
آری گدای توست همیشه گدایِ تو
تو برتری از آن که شوی آشنا به من
من کمترم از این که شوم آشنایِ تو
با این همه زِ کویِ تو جایی نمیروم
باشد سرم همیشه به خاکِ سرایِ تو
یک بار مرا به رَهِ خویش کن فدا
ای صد هزار مرتبه عالم فدایِ تو
ایام شهادتِ باب الحوائج آقا موسی ابن جعفر .. آی گرفتارا ، آی مریض دارا ، آی اونایی که گره به کارتون خورده ، بسم الله ..
خاکِ رَهِ زائرت اَعاظِم
جانِ دو جهان امام کاظم
ارباب کمال زیرِ دینت
چشم همه سمتِ کاظمینت
عیسی زِ دم تو دم گرفته
جود از کف تو کرم گرفته
موسی به امیدِ نخلِ نورت
نعلین براورد به طورت
زنجیرِ تو حلقۀ وصالت
تا عشرِ خداست اتصالت
آبِ وضویِ تو اشک هایت
خون است روان زِ ساقِ پایت
*چهارده سالِ از این زندان به آن زندان، اما زندانِ آخر با زندان هایِ دیگه فرق داشت، یه ملعونی به نام سندی ابن شاهک زندان بانِ حضرتِ .. بسیار شقی و بی ادبِ .. هر بار با تازیانه واردِ زندان میشد .. یا امام رضا دارم روضۀ باباتُ میخونم .. حیا میکنم بگم با این آقا چه میکرد اما هر وقت بر میگشت میدیدن تازیانه خون آلوده .. یا موسی ابن جعفر .. با این که عیال واره اما ملاقاتی نداره .. _(چرا؟) آخه ممنوع الملاقاتِ .. یه وقت صدا میزنه پسرم، یه وقتایی هم صدا میزنه دخترم معصومه دلم برات تنگ شده .. میگه این زندانِ آخری تاریک بود، نمور بود حضرت با علم امامت شب و روزُ تشخیص میداد .. ای غریب آقام ..
پشتِ در زندانِ بغداد جمع شدن ، گفتن چی شده؟.. گفتن هارون نامه نوشته گفته موسی ابن جعفر رو آزاد کنید .. شیعیان جمع شدن .. یکی گفت موسی ابن جعفرُ ببینم رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم، صورتشُ میبوسم .. آخ بمیرم یه وقت دیدن درِ زندانِ بغداد باز شد (ان شالله کاظمین ..) دیدن چهار تا حمال یه بدنِ بی جانیُ رو تختۀ در دارن میارن ، هی صدا میزنن «هذا امام رفض» این بدنِ امام شیعیانِ .. ظاهراً بدن حجمی نداره اما بازم سنگینه .. (بگم حاجت دارا ، گرفتارا صدا ناله شون بلند شه؟..) عباشُ کنار زدن دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ .. کاش غربت به همین جا ختم میشد .. یا صاحب الزمان .. آوردنش گذاشتن رو جسرِ بغداد رها کردن و رفتن .. آی آقام ..
سلیمان پنجرۀ قصرُ باز کرد دید یه بدن غریب افتاده .. گفت بدنِ کیه کسی کاری نداره؟!گفتن سلیمان این بدنِ موسی ابن جعفرِ .. دیدن از قصر دوان دوان داره میاد این بدنِ پسر فاطمه ست .. زیرِ این بدنُ بگیرید بلند کنید .. هذا طیب ابن طیب .. این بدنِ پاک پسرِ پاکِ، محترمانه کفن آوردن دفنش کردن، همۀ روضه ها باید ختم به کربلا بشه، بریم کربلا ..چی گذشت به زینبِ کبری وقتی ببینه بدنِ بی سرِ برادر رو خاکِ کربلا ..
دیگر چه زینبی چه عزیزی چه خواهری
وقتی نمانده است برایش برادری
من مانده ام چگونه تو را غسل میدهند
وقتی نمانده است برایِ تو پیکری
در زیرِ سم اسب چه ها میکنی حسین
با تو چه کرده اند در این روزِ آخری
بنی اسد اومدن دیدن اَبدان غارت شده بدون سر رو خاکِ گرم کربلا .. بدنی که سر نداره، بدنی که غارت زده ست قابل شناسایی نیست .. یااباعبدالله، خدایا چه کنند اینا که بدن ها رو نمیشناسند .. یه وقت دیدن یه سوارِ آمد از مرکب پیاده شد، بنی اسد دست نگه دارید من این بدن ها رو خوب میشناسم .. این بدنِ بریرِ، این بدنِ ظهیرِ، این بدنِ حبیبِ .. یک یک بدن ها رو معرفی میکنه .. به یه بدن رسید دیدن زانوهاش بی رمق شد رو خاکا افتاد .. اقا این بدنِ کیه؟! فرمود زود برید بوریا بیارید .. آی بمیرم حصیر آوردن .. بدن که ارباً ارباست، هم زخم خورده با شمشیر و نیزه و سنگ هم با اسب از این بدن رد شدن .. چیزی باقی نمانده ، حضرت حصیر رو از زیرِ بدنِ ارباًاربا رد کرد ، بدنُ تو خانه ی قبر گذاشت .. ما مسلمونا یه رسمی داریم گونه راستُ رو خاک میزاریم اما عزیز فاطمه سر در بدن نداره .. بنی اسدی ها دیدن زین العابدین از خونۀقبر بیرون نمیاد اومد جلو سر رو جلو آورد دید آقا خم شده لب ها رو به رگ های بریده .. هرجا نشستی صدا بزن ای حسین...
🕊اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج🕊
🤎🖤🤎🖤🤎