روزمان ، نہ؛
عمرمـان !
همہ پُرخیر است؛
با یاد شمـا،
خاڪیانِ افلاک نشین ...
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#صبحتون_شهدایی🕊🌹🕊
شما به آموختید ؛
که راه خویش را بشناسیم
تا تابلوهای منحرف کنارِ جاده
فریبمان ندهند....
از چپ :
#شهید_حاجعلی_باقری
#شهید_حسین_بیدرام
#لشکر۱۴_امامحسین 🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینیم در خط مقدم نبرد با دشمن این رزمنده با چه آرامشی صحبت میکند وبشنویم صدای دلنشین شهید #آوینی را که این صحنه را چگونه روایت میکند.
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🕊🌹🕊
41.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺حاج قاسم سلیمانی:
شهید به دلیل اینکه از منیت و نفسانیت خود عبور میکند
و خود را فدا میکند
به جایگاه «ضیافت الله» و «لقاء الله» نائل میشود.
#سردار_دلها🕊🌹🕊
🔘 داستان کوتاه
در روزگاران قديم دو دوست بودند که کارشان خشتمالي بود . از صبح تا شب براي ديگران خشت درست مي کردند و اجرت بخور و نميري مي گرفتند. آنها هر روز مقدار زيادي خاک را با آب مخلوط مي کردند تا گل درست کنند ، بعد به کمک قالبي چوبي ، از گل آماده شده خشت مي زدند .يک روز ظهر که هر دو خيلي خسته و گرسنه بودند ، يکي از آنها گفت : " هرچه کار مي کنيم ، باز هم به جايي نمي رسيم . حتي آن قدر پول نداريم که غذايي بخريم و بخوريم . پولمان فقط به خريدن نان مي رسد . بهتر است تو بروي کمي نان بخري و بياوري و من هم کمي بيشتر کار کنم تا چند تا خشت بيشتر بزنم . " دوستش با پولي که داشتند ، رفت تا نان بخرد . به بازار که رسيد ، ديد يکجا کباب مي فروشند و يکجا آش، دلش از ديدن غذاهاي گوناگون ضعف رفت . اما چه مي توانست بکند ، پولش بسيار کم بود . به سختي توانست جلوي خودش را بگيرد و به طرف کباب و آش و غذاهاي متنوع ديگر نرود .وقتي كه به سوي نانوايي مي رفت ، از جلوي يک ميوه فروشي گذشت . ميوه فروش چه خربزه هايي داشت! مدتها بودکه خربزه نخورده بود . ديگر حتي قدرت آن را نداشت که قدم از قدم بردارد . با خود گفت : کاش کمي بيشتر پول داشتيم و امروز ناهار نان و خربزه مي خورديم . حيف که نداريم . تصميم گرفت از خربزه چشم پوشي كند و به طرف نانوايي برود. اما نتوانست. اين بار با خود گفت: اصلا ً چه طور است به جاي نان، خربزه بخرم. خربزه هم بد نيست، آدم را سير مي کند. با اين فکر ، هرچه پول داشت، به ميوه فروش داد و خربزه اي خريد و به محل کار ، برگشت.در راه در اين فكر بود كه آيا دوستش از او تشکر خواهد کرد؟ فکر مي کرد کار مهمي کرده که توانسته به جاي نان، خربزه بخرد. وقتي به دوستش رسيد ، او هنوز مشغول کار بود . عرق از سر و صورتش مي ريخت و از حالش معلوم بود که خيلي گرسنه است . او درحالي که خربزه را پشت خودش پنهان کرده بود ، به دوستش گفت : " اگر گفتي چي خريده ام؟ "دوستش گفت : " نان را بياور بخوريم که خيلي گرسنه ام . مگر با پولي که داشتيم ، چيزي جز نان هم مي توانستي بخري؟ زود باش . تا من دستهايم را بشويم، سفره را باز کن."مرد وقتي اين حرفها را شنيد ، کمي نگران شد و با خود گفت: " نکند خربزه سيرمان نکند. " دوستش که برگشت ، ديد که او زانوي غم بغل گرفته و به جاي نان ، خربزه اي درکنار اوست.در همان نگاه اول همه چيز را فهميد . جلوي عصبانيت خودش را گرفت و گفت:" پس خربزه دلت را برد؟ حتما ً انتظار داري با خوردن خربزه بتوانيم تا شب گل لگد کنيم و خشت بزنيم ، نه جان من ، نان قوت ديگري دارد . خربزه هر چقدر هم شيرين باشد ، فقط آب است. "آن روز دو دوست خشتمال به جاي ناهار ، خربزه خوردند و تا عصر با قار و قور شکم و گرسنگي به کارشان ادامه دادند .از آن پس ، هر وقت بخواهند از اهميت چيزي و درمقابل ،بي اهميت بودن چيز ديگري حرف بزنند ، مي گويند : " فکر نان کن که خربزه آب است . "
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡مادرت♡ را فراموش نکن
کسی که گهواره ات را تکان داد؛
میتواند با دعايش
دنیایت را هم تکان بدهد
مراقب گرانبهاترين
المـــــاس زندگيتان باشید
كه براي خوشبختي تان محتاج
دعاي خيرش هستين♡
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁گاهی بی توجه باش...
به تمام آدم های اطرافت
همان هایی که
از موفقیت چیزی نمی دانند
و تو را از تلاش منع می کنند...
این ها را نادیده بگیر...
راهت را ادامه بده...
گام هایت را محکم تر بردار...
خدا با توجه به ظرفیت
و توان تو در دلت آرزو و در سرت
هدف میگذارد...
حتما لیاقتش را داشته ای...
خودت را به نشنیدن بزن
ارزشِ تو خیلی بیشتر از این حرف هاست...
🍁باورکن هیچ چیز برای تو
غیر ممکن نیست ...
🍁🍂
ذات خویش را می جویم و نمی یابم، من سایه ی اویم، او كجاست؟
زندگی یعنی
امیدوار بودن محبوب من !
زندگی مشغلهای جدی است
درست مثل دوست داشتن تو …
این نداشتن هاست که به آدمی هدف می دهد
عشق مانند باد است
نمی توانی آن را ببینی اما می توانی حسش کنی
🌿🍁🍂❤️🍂🍁🌿
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌ریاضیات خداوند با ریاضیات دنیا فرق داره، ما ریاضیات دنیا رو خوب متوجه شدیم. دو، دو تا چهار تا، ولی ریاضیات خدا رو باور نکردیم ، این شد علت حال بدمون..
در ریاضیات خدا، دو تا دو هزار تا هم میشه. میگی نه! داستان حضرت زکریا و عیسی رو بخون.
پیرمرد و پیرزنی که از خدا فرزند میخوان و صاحب فرزند میشن، و کودکی که، در گهواره به سخن میاد.
خدا این داستانها رو میگه، تا ما رو با ریاضیات خودش آشنا کنه.
میگه تا بدونی اگر در شکم مشکلات مثل حضرت یونس اسیر شدی، راه نجاتی هست.
اگر یه وقت درون چاهی از غم خودت و دیدی، یاد حضرت یوسف بیافتی و مطمئن باشی اگر از خدا کمک بخوای، کاروانی از شادی برات در دل کویر ناامیدی میفرسته.
اگر یهو دیدی زندگیت جهنم شده، یاد حضرت ابراهیم بیافتی و دستت و به سمت خدا بلند کنی و ازش یاری بخوای تا زندگیت رو گلستان کنه.
وقتشه با ریاضیات خدا زندگی کنیم.💚
💌هر داستانی که از اخبار پیامبران بر تو میخوانیم برای این است که قلب تو را آرام گردانیم، تا در راهت ثابت قدم شوی و در این داستانها حق و پند و تذکر برای اهل ایمان است.
سوره هود 120
#آرامش_با_قران
نمی یابم تو را در دل، نه در عالم نه در گیتی
کجا جویم تو را آخر، من حیران نمی دانم
“عراقی
🌿🍁🍂🍁🌿
غیر عشق رخ دل دار غلط بود غلط
هرچه کردیم جز این کار غلط بود غلط
هر چه گفتیم و شنیدیم خطا بود خطا
جز حدیث لب دل دار غلط بود غلط …
“فیض کاشانی”
🌿🍁🍂🍁🌿
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای #شهیدآیت_الله_بهشتی رامی شنوید🥀💔😔🌷🌷🌷
#یادشان_گرامی