eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
218 دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
14.7هزار ویدیو
102 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
✍شهید حاج قاسم سلیمانی ما آماده هستیم که میلیون‌ها نفر برای عزت این ملت و حیثیت این ملت جان بدهیم؛ اما این ملت عزتمند باقی بماند.
📌به شهادت رسیدن حاج قاسم، شناخت او را در دنیا زیادتر کرد ✍خانم سمانه احمد، پزشک اهل سوئد : آن روز صبح جمعه، وقتی شنیدم حاج قاسم شهید شد، با خودم گفتم حاج قاسم کیست!؟ فکر می‌کنم مثل من، افراد زیادی حاج قاسم را بعد از شهادتش شناختند! در خیابان‌ها و بین مردم، یک غم عجیبی دیدم و حس کردم. وقتی پیکر مطهر حاج قاسم را به قم آوردند، به همراه فرزند سه‌ماهه‌ام، چندین ساعت منتظر بودم تا در تشییع این انسان بزرگ، شرکت کنم. من هیچگاه جمعیت آن روز را نمی‌توانم فراموش کنم. با دیدن آن جمعیتِ شگفت‌انگیز، حس کردم خدا حاج قاسم را خیلی دوست دارد! الان کم‌کم دارم درباره‌ی زندگی حاج قاسم یاد می‌گیرم و کم‌کم می‌فهمم این مرد عظیم، که بود! ای کاش من این گوهر را در حیاتش می‌شناختم! دشمن با به شهادت رساندن حاج قاسم، شناخت او را در این دنیا زیاد کرد. امروز حاج قاسم در دل‌های مردم جاودان شد.
جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است که خدا آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است.. • مولا علی(؏) • نهج البلاغه ، خطبه ۲۷
📢📢🍀🌴حمیدم🌴🍀:📢📢 سلام دوستان عصرشمابخیر✋✋آقامهدی باکری واحدمقیمی دارندبرای نمازومناجات آماده میشندماهم ازقافله عشق عقب نمانیم.یاعلی 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید کاظمی:من دوست داشتم تو نیروهوایی شهید بشم ولی در نیرو زمینی دوران شهادت ما فرا میرسه!
در عجبم از کسی که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر برسد، ولی خویش را نمی کاود تا به درون خود راه یابد...
💕به سخنان دشمنانت خوب گوش کن در آن حقایقی خواهی یافت که هیچ یک از دوستانت به تو نگفته اند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسم به چادر خاکی مادرت برگرد 💔 به لحظه ای که سلامِ علی جواب نداشت به آن شبی که نگاه حسین خواب نداشت تو را به غربتِ آن دستهای بسته قسم به کعبه تکیه بزن در هوای خوش عهدی به گوش مردم دنیا بگو انا المهدی ✋🏻
💑 با کلام به همـسرتان بفهمانیـد که تلاش هایش مفیـد و تاثیــرگــذار است! 🔸مردان دوست دارند برای خانواده و شریک زندگی خود یک قهرمان واقعی باشند، این شما هستــید که می توانیــد با کلام خوب و القاب مناسب به همــسرتان قدرت دهیــد. 🔸سعی کنید در صحبت هایتان حس تکیــه گاه بودن همسرتان را تامین کنید چرا که این کار تاثیر مثبتی بر رفتـــار آینــده او دارد.
💑 به همــسرتان انرژی بدهیــد تا مایـه آرامـش تان شــود! 🔸وقتی همـسرت رو می‌بینی اگه بخنــدی، اونم می‌خنــده و اگـه داد بزنی، اونم داد میزنه! دوست داری وقتی دیدیـش چیکار کنـه؟ پس تو با بهترین اخلاقت یادش بده چیکار کنه. 🔸زن در خانه مایه‌ی آرامش است. مایـه‌ی آرامــش شوهـــر و فرزندان! اگر خود زن برخوردار از آرامش روانی و روحی نباشد، نمی‌تواند این آرامش را به خانواده بدهد.
🌸داستان شب همه چیز به نظر بد می آید، قبول دارم.‌ خیلی بدتر از آن چیزی که سال ها و قرن ها بود. بدتر از همیشه و هر موقع. خطرات از هر طرف سروکله شان پیدا می شود. اما هنوز هم می شود به خوبی و خوشی ختم شوند. بچه از بالکن طبقه ی هشتم پائین افتاد، اما آن پایین سگِ گله ای بود که جستی زد و وسط زمین و هوا او را گرفت. یک نفر که چیزی دیده بود عکسی گرفت و توی روزنامه چاپ شد. پسر برای دفعه ی سوم غرق شد، اما مادر _ اگر چه داشت رمان می خواند _ صدای شالاپ شلوپی شنید و دوید به سمت اسکله و به آب رسید و پسرک را با موهایش کشید بیرون، هیچ ضربه ی مغزی هم در کار نبود. وقتی انفجار اتفاق افتاد مرد جوان زیر سینک ظرفشویی بود و لوله را تعمیر می کرد، بنابراین آسیبی ندید. دختر با دستانش حرکاتِ شنا انجام داد و از زیر بهمن زنده بیرون آمد. پدرِ سه قلوهای دو ساله ای که سرطان همه ی اعضای بدنش را گرفته بود، یک عالم فیلم کمدی تماشا کرد و یوگا انجام داد و حالش کاملاً خوب شد، طوری که تا امروز هم زنده است. کیسه های هوای ماشین واقعاً کار کرد. چِک برگشت نخورد. شرکتِ تولیدِ دارو دروغ نگفته بود. کوسه به پایِ خونین و برهنه ی دریانورد سقلمه ای زد و رفت. کتابی که سرباز کنار قلبش گذاشته بود جلوی اصابت گلوله ی تفنگ را گرفت. وقتی مَرد گفت "عزیزم، تو تنها زنی هستی که من تا ابد عاشقشم"، واقعاً منظورش همین بود. زن هم با وجود ترشرویی و بی اعتنایی و جواب ندادن به تلفن هایش، معلوم شد که تمام مدت مرد را دوست داشته. در این فصلِ تیره تارِ سال، ما تشنه ی چنین قصه هایی هستیم. این ها قصه های زمستانی اند. دل مان می خواهد جمع شویم دورشان، مثل جمع شدن دور آتشی کوچک اما صمیمی. خورشید ساعت چهار غروب می کند. دما پایین می آید، باد زوزه می کشد، برف شُره می کند پایین. تو گرچه چیزی نمانده بود انگشت هایت یخ بزنند، اما لاله های کاشته شده را کاملاً به موقع چیدی. ظرفِ چهار ماه دوباره رشد می کنند، تو به این موضوع ایمان داری. درست شبیه عکس های توی کاتالوگ ها می شوند. قبل از آن صدها جوانه ی کوچکِ سبز روی زمین قهوه ای روئیده بود. تو نمی دانستی چه هستند _ چیزهایی شبیه پیازهای ریز _ اما آنها علی‌رغم همه چیز قصد داشتند رشد کنند. اگر آنها توی یک قصه بودند، اسم شان را چه می گذاشتی؟ پایانِ خوش یا آغازِ خوب؟ اما آنها در قصه نیستند، تو هم نیستی. اگر چه تو آنها را جایی دنج زیر کودها و برگهای خشک گذاشتی. این درست ترین کاری بود که می شد در تاریک ترین روزِ سال انجام داد. نویسنده: مارگارت اتوود مترجم: گلاره جمشیدی ♻️✨♻️✨🌸✨♻️✨♻️