eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
218 دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
14.5هزار ویدیو
102 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سال جدید داره دانلود میشه ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬜️ 99/5% حق الناس تنها موضوعیست که در قیامت با شفاعت هم حل نمیشود آنچه از من بر دل دارید دانسته یا ندانسته در این روزهای پایانی سال ببخشید🙏🌹 🌹🌿 سال نو پیشاپیش مبارک 🌿🌹 خدایا خودت هوامونو داشته باش 🙏😍 @sardarbakery
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از امروز همه چیز آخرین است آخرین شنبه آخرین هفته آخرین گردگیری آخرین اتمام حجت ها با خودمان و حالمان و آرزوهایمان چیزے نمانده تا نو شدن، آخرین‌هاے 98 بر شما خوش @sardarbakery
✨﷽✨ 🔻 (لطفابخونید)... ✍به ""میگفتن سیف الاسلام، مِنّا اَهلُ البَیت، فقط زُبیر بود که تو تشییع جنازه ی حضرت زهرا"س"شرکت داشت،با شمشیرش چه گره هایی رو تو راه اسلام باز کرد؟ به""میگفتن شیعه ی امیرالمومنین، خودش به امیرالمومنین گفت حُبّ و عشق توست که تو خون و رگ من هست... ""جانباز جنگ صفین بود که داشت به درجه ی رفیع شهادت میرسید؛ میدونی که وقتی وارد قتلگاه شد زانو هاش رو بسته بود؟از بس که نماز شب خونده بود زانوهاش پینه شتری بسته بود. میدونستیدکه ""روز عاشورا نماز صبحش رو که تموم کرد"قُربتً اِلی الله"گفت و اولین تیر رو به سوی خیمه ی""نشونه زد؟ میدونستید که همه ی اونایی که اومدن مسلمون بودن و اهل نماز و روزه؟همشونم "قربت الی الله"گفتن و اومدن برای کشتن" سیدالشهدا"... ""عثمانی مسلک بود و اومد برای یاری ابی عبدالله! ""هم نماز شبش ترک نمیشد ولی اومد برای کشتن ابی عبدالله... 💥... خسر الدنیا والاخره می شیم... ‌ 🤍 🌺 🌺 @sardarbakery
🅾جــادہ ها ے مجـازے بســیار لـغـزندہ اسـت! 🅾لطـفـا ڪمربند ایمـان را محڪم ببندیـد... ❇️خــــدای دنیای مجـــازی و دنیاے واقعے یکی‌است. @sardarbakery
💠امام حسین (ع): 🍃از غیبت بپرهیز زیرا غیبت، خورشت سگ‌هاى دوزخ است. 📚(تحف العقول، ص 175) @sardarbakery
وقت تنگست و بهار نزدیک! باید آسمان را گرد گیری کنم دل تکانی کنم جامه نو برتن کنم آخرین غم را به پارسال بسپارم! مشتی گندم در دستانم سبز کنم آه چقدر کار نیمه تمام!!!! @sardarbakery
●اصلا تاكتيك عباس در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهك‌ها بود و بيشتر وقتش صرف رفت و آمد ميان آنها مي‌شد. غالبا هم تنها مي‌رفت و بدون اسلحه. مثلا يك گردن كلفتي به اسم «علي مريوان» دار و دسته مسلح سي _ چهل نفري راه انداخته بود. عباس تصميم گرفت كه «علي مريوان» را وادار به تسليم كند. ● اراده كرد و رفت پيش شان. اميدوار نبوديم زنده برگردد، جلويش را هم نمي‌توانستيم بگيريم. تصميم كه مي‌گرفت ديگر تمام بود. هرچه مي‌گفتيم بابا! اينها كه آدم نيستند، مي‌روي، سرت را برايمان مي‌فرستند، عين خيالش نبود. ● مدتي با آنها رفت و آمد مي‌كرد، با آنها غذا مي‌خورد، حتي كنارشان مي‌خوابيد! اينها عباس را مي‌شناختند كه كيست و چه كاره است ولي بهش «تو» نمي‌گفتند. بالاخره «علي مريوان» و دار و دسته‌اش داوطلبانه تسليم شدند. ● دفترچه خاطره علي مريوان كه دست بچه‌ها افتاد ديدند يك جا درباره عباس نوشته: «چند بار تصميم گرفتم او را از بين ببرم، ولي ديدم اين كار ناجوانمردانه‌اي است. عباس بدون اسلحه و آدم مي‌آيد. اين ها همه حسن نيت او را نشان مي‌دهد. كار درستي نيست كه به او صدمه بزنم...». 🌷 @sardarbakery