فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سال جدید داره دانلود میشه
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬜️ 99/5%
حق الناس تنها
موضوعیست که در قیامت
با شفاعت هم حل نمیشود
آنچه از من بر دل دارید
دانسته یا ندانسته
در این روزهای
پایانی سال ببخشید🙏🌹
🌹🌿 سال نو پیشاپیش مبارک 🌿🌹
خدایا خودت هوامونو داشته باش 🙏😍
@sardarbakery
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از امروز همه چیز آخرین است
آخرین شنبه
آخرین هفته
آخرین گردگیری
آخرین اتمام حجت ها با خودمان و حالمان و آرزوهایمان
چیزے نمانده تا نو شدن، آخرینهاے 98 بر شما خوش
@sardarbakery
✨﷽✨
🔻 #تـلنـگــر (لطفابخونید)...
✍به "#زُبیر"میگفتن سیف الاسلام، مِنّا اَهلُ البَیت، فقط زُبیر بود که تو تشییع جنازه ی حضرت زهرا"س"شرکت داشت،با شمشیرش چه گره هایی رو تو راه اسلام باز کرد؟
به"#ابنملجم"میگفتن شیعه ی امیرالمومنین،
خودش به امیرالمومنین گفت حُبّ و عشق توست که تو خون و رگ من هست...
"#شمر"جانباز جنگ صفین بود که داشت به درجه ی رفیع شهادت میرسید؛ میدونی که وقتی وارد قتلگاه شد زانو هاش رو بسته بود؟از بس که نماز شب خونده بود زانوهاش پینه شتری بسته بود.
میدونستیدکه "#عمرسعد"روز عاشورا نماز صبحش رو که تموم کرد"قُربتً اِلی الله"گفت و اولین تیر رو به سوی خیمه ی"#سیدالشهدا"نشونه زد؟
میدونستید که همه ی اونایی که اومدن #کربلا مسلمون بودن و اهل نماز و روزه؟همشونم "قربت الی الله"گفتن و اومدن برای کشتن" سیدالشهدا"...
"#زهیربنقین"عثمانی مسلک بود و اومد برای یاری ابی عبدالله!
"#شمربنذیالجوشن"هم نماز شبش ترک نمیشد ولی اومد برای کشتن ابی عبدالله...
💥#بصیرتنداشتهباشیم... خسر الدنیا والاخره می شیم...
#تازندهایمرزمندهایم
#ولایتعشق🤍
🌺 🌺
@sardarbakery
🅾جــادہ ها ے مجـازے بســیار لـغـزندہ اسـت!
🅾لطـفـا ڪمربند ایمـان را محڪم ببندیـد...
❇️خــــدای دنیای مجـــازی و دنیاے واقعے یکیاست.
@sardarbakery
💠امام حسین (ع):
🍃از غیبت بپرهیز زیرا غیبت، خورشت سگهاى دوزخ است.
📚(تحف العقول، ص 175)
@sardarbakery
وقت تنگست و بهار نزدیک!
باید آسمان را گرد گیری کنم
دل تکانی کنم
جامه نو برتن کنم
آخرین غم را به پارسال بسپارم!
مشتی گندم در دستانم سبز کنم
آه چقدر کار نیمه تمام!!!!
@sardarbakery
#خاطرات_شهید
●اصلا تاكتيك عباس در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهكها بود و بيشتر وقتش صرف رفت و آمد ميان آنها ميشد. غالبا هم تنها ميرفت و بدون اسلحه. مثلا يك گردن كلفتي به اسم «علي مريوان» دار و دسته مسلح سي _ چهل نفري راه انداخته بود. عباس تصميم گرفت كه «علي مريوان» را وادار به تسليم كند.
● اراده كرد و رفت پيش شان. اميدوار نبوديم زنده برگردد، جلويش را هم نميتوانستيم بگيريم. تصميم كه ميگرفت ديگر تمام بود. هرچه ميگفتيم بابا! اينها كه آدم نيستند، ميروي، سرت را برايمان ميفرستند، عين خيالش نبود.
● مدتي با آنها رفت و آمد ميكرد، با آنها غذا ميخورد، حتي كنارشان ميخوابيد! اينها عباس را ميشناختند كه كيست و چه كاره است ولي بهش «تو» نميگفتند. بالاخره «علي مريوان» و دار و دستهاش داوطلبانه تسليم شدند.
● دفترچه خاطره علي مريوان كه دست بچهها افتاد ديدند يك جا درباره عباس نوشته: «چند بار تصميم گرفتم او را از بين ببرم، ولي ديدم اين كار ناجوانمردانهاي است. عباس بدون اسلحه و آدم ميآيد. اين ها همه حسن نيت او را نشان ميدهد. كار درستي نيست كه به او صدمه بزنم...».
#شهید_عباس_کریمی
#سالروز_شهادت🌷
@sardarbakery