eitaa logo
به یاد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
1.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
49 فایل
یادت سردار عزیز همیشه در قلبمان میماند وخونت هرلحظه میجوشد و همه را انقلابی میکند🌾🌾 در کنار اولیاءاللّه ماراشفاعت کن❤❤ شهادتت مبارک #پدرجان کپی از مطالب کانال به هر شکل آزاد است
مشاهده در ایتا
دانلود
✍حاج‌ قاسم‌ سلیمانی بدانید‌ڪه‌میدانید؛ مهم‌ترین‌هنر‌خمینے عزیز این بود ڪه اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد ... اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامے بر این ملت حاڪم نبود صدام چون گرگ درنده اے این ڪشور را مےدرید[و] آمریڪا چون سگ هارے همین عمل را مےڪرد اما هنر امام این بود ڪه اسلام را به پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرم ؛صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملّت آورد .... https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🌸🌺 💠از غمت اشک نریزم تو بگو پس چه کنم .. آتش خود را با چه خاموش کنم ... 🎐 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🌺💔 🌸رفتی و دل رُبودی یك شهر مبتلا را  تا کی کنیم بی تو صبرۍ کھ نیست ما را...😭 ❤️ https://eitaa.com/sardaredeLhaman
📌ماجرای بسیجیان اهل‌سنت لشکر ثارالله ✍حجت الاسلام سعادت مسئول سابق نهاد نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس سپاه : غیظ حاج قاسم را آنجایی دیدم که برادری طلبه اقداماتی کرده بود برای جا انداختن مکتب شیعه در میان اهل سنّت؛ ایشان برخورد کردند و گفتند: «ایشان دیگر حق ندارند در اینجا باشند و از اینجا برشان گردانید ایران، ما چنین آدم‌هایی را که کم ظرفیت هستند نمی‌خواهیم»! یعنی واقعاً به صورت جدّی اجازه نمی‌دادند که این کار انجام شود. ببینید ما این را از زمان جنگ داشتیم؛ حاج قاسم لشکر ثارالله را تحت فرماندهی داشتند که این لشکر متعلق به سه استان بود و نیروهای کادر و بسیجی‌اش از سه استان بودند؛ عمدتاً از کرمان، بخشی از سیستان و بلوچستان و [درنهایت] استان هرمزگان که استان هرمزگان سه گردان در لشکر ثارالله داشت دو گردان از بچه‌های شیعه و یک گردان اهل سنّت بودند که بسیجی‌های اهل سنّت بودند. حاج قاسم از همان اول در خودشان ظرفیت داشتند و در لشکر ثارالله یک گردان اهل سنّت تشکیل دادند که در کنار بچه‌های شیعه اینها هم آفند داشتند هم پدافند داشتند و حضور داشتند؛ حاج قاسم تعامل خوبی با مردم داشتند. من خودم در مراسم‌های شهادت حاج قاسم حضور داشتم؛ از همه‌ی اقلیّت‌ها به منزل حاج قاسم آمده بودند. رهبران روحانی‌شان، هم از مسیحیان و هم یهودیان آمدند؛ حتی از ارامنه و آشوری‌ها هم آمدند؛ یعنی همه، رهبران دینی‌شان به منزل حاج قاسم آمدند و تسلیت گفتند. https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🌸🍀 🌱سردار ❤️برای نگاهت تنگ شده است بگو با این بی سرو و سامان چه کنم ✍رهبر معظم انقلاب: این را همه‌ی دنیا قبول کردند که آمریکا در عراق و سوریه -بخصوص در عراق- به مقاصد خودش نرسیده؛ چرا؟ چه کسی در این قضیه فعّال بود؟ قهرمان این کار سلیمانی بود. ۹۹/۹/۲۶ https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🍀🌈 🌺انگار ڪہ از مشت قفس رستے و رفتے.. یڪباره بہ روی همہ در بستے و رفتے.. 🌺هر لحظہ ‌ے همراهے ما خاطره ای بود اما تو بہ يڪ خاطره پيوستے و رفتے...❤️ 💔 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🌼اثرگذاری شهید سلیمانی بر روی پوتین و اردوغان ✍«شیرازی» نماینده سابق ولی فقیه در سپاه قدس: در عراق همه گروه‌ها حرف حاج قاسم را گوش می‌کردند، در لبنان همه رزمندگان در سوریه همه و همه حرف حاج قاسم را گوش می‌کردند. جوری بود که حرف حاج قاسم روی رئیس جمهور روسیه هم اثرگذار بود، اگر مشکلی در ترکیه هم پیش می‌آمد حاج قاسم حرفش روی اردوغان هم اثرگذار بود‌. در جلسه‌ای بودیم یکی از آقایان آمد گفت در جلسه‌ای بودم که یک نفر از اعضای آن جلسه به مقام معظم رهبری اهانت کرد حاج قاسم پرسید تو چه کار کردی گفت هیچ کاری نکردم؛ حاج قاسم گفت اشتباه کردی اگر من بودم لیوان را از روی میز برمی‌داشتم و پرت می کردم به صورتش. حاج قاسم مکرر به افغانستان می‌رفت یک بار خلبان اشتباه کرد و در فرودگاه طالبان نشست، حاج قاسم به خلبان تذکر کرد اشتباه نشستی از روی همان باند سریع بلند شدند حاج قاسم خم به ابرو نیاورد. https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🌺🌸 🔗آقای نوری فکر می کردید بابک یک روزی شهید بشود؟ 💠واقعیتش را بگویم، ما اصلا بابک را نشناختیم، الان که بابک شهید شده می بینم که پسرم چقدر در انجمن های خیریه فعال بوده، می بینم همه جا او را می شناختند اما انگار فقط ما هنوز او را نشناخته بودیم. 🌷 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
✨🌺✨ ❤️دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی.... 💔 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🦋🕊 🌼ای مرغ تو صبح برخاسته‌ای.. ما خود همه نخفته‌ایم از غم دوست😔 دلتنگ توایم ...❤️ 🌺شبتون شهدایی✨ 💔 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🍀🌺 ✼بیا بیا گل زهرا، توست ✻صفاے از، صفاےمادرتوست ✼بیاکه باتن خونین💔هنوزمنتظراست ✻که تو تنها، دواے مادر توست 🏴 🍃🌹 https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🌺✨🌺 🌸شعر هایم را زیر رو نکنید!! من غم نبودنش را لابه لای آنها پنهان کرده ام... 🍃 ❤️ https://eitaa.com/sardaredeLhaman 🌷
💠اجرتان باشهدا ختم ، فراموش نشود. یاعلی✋ https://eitaa.com/sardaredeLhaman
-2147483648_-215013.jpg
93.1K
💔این را بدون تو نمیخواهیم .. حتی اگر تمام آن باشد ما ...تو را میخواهد فقط تو را😭 شنبه_دلتنگی❤️ .. https://eitaa.com/sardaredeLhaman
🍀🌺🌱 🔷پر کشیدی در نگاهت شور حیدر داشتی ! شهادت را تو باور داشتی.. 🔷بامداد تاریک، روشن شد سپهر شد محقق آرزوهایی که در سر داشتی .. ❤️ https://eitaa.com/sardaredeLhaman
⭕️ گویا اشقیا دوباره یتیمم کرده بودند ... خاطره فرزند شهید زاده اکبر از دیدار با حاج قاسم بسم الله القاصم الجبارین أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى ... آنها کسانی هستند که خداوند دلهایشان را برای تقوا خالص نموده است ... 🔺اواخر اسفند نود و سه بود. اولین بار در تهران دیدمش در میان صفحات تاریک ذهنم آن شب سرد زمستانی مانند یک نقطه‌ی سپید درخشان میماند ؛ از ماشین پیاده شد. من اما با فاصله از او ایستاده بودم. چند نفری دورش را گرفته بودند. به رسم نیکان با تک تک آن ها احوالپرسی کرد. من از فاصله چند متری محو خنده های دلنشین و شیرینش شده بودم. 🔺لبخندهایش مرا یاد لبخندهای جادویی پدرم می‌انداخت؛ دلگرمم می‌ساخت. از قبل آن «مَرد» را میشناختم. اما فکرش را هم نمیکردم که او هم مرا بشناسد؛ او کجا و من کجا ... ذهنم مشغول همین چیزها بود که در یک آن نوایی آشنا به گوشم خورد: مهدی... مهدی... آقا مهدی گل! خشکم زده بود! نمیدانستم باید چه بگویم و چه کنم... همه اما به من خیره شده بودند. 🔺اندکی که گذشت آرام سلام کردم. محو جلوه‌اش بودم. چشمان نافذش تا اعماق دلم را دید؛ آن لحظات پدرم را بیش از هر زمان دیگری در کنارم حس میکردم؛ ناخودآگاه سرم را پایین انداختم؛ راستش را بخواهید آن بغض فرو خفته‌ی کهنه خیلی زود سر باز کرد. 🔺اشکهایم به اتکای بودن او چنان می‌جوشید که حس میکردم گریه‌ام بی پایان است... آن دقایق؛ تنها میخواستم بگریم؛ بی هیچ ملاحظه‌ای... کمی که گذشت برای اینکه حال و هوایم را عوض کند به شوخی گفت: خوب جلوی دوربین صحبت میکنی ها مهدی آقا! امشب هم میتونی توی مراسم شعر برای ما بخونی؟ 🔺اشک‌هایم را با آستین لباس گرفتم. بریده بریده گفتم: بله؛ چشم ... دستم را گرفت. چه حال عجیبی بود؛ همراه با او از پله ها بالا رفتم؛ باقی هم پشت سر ما می‌آمدند. آن شب فیلم صحبت های من در مراسم پخش میشد. من اما در کناری، غرق در تبسم های او شده بودم. البته آن شب چشمهایش، بارانی هم شد؛ اشکهایش امانم را برید؛ حال که فکرش را میکنم چه شب عجیبی بود. اشکها و لبخندها مکمل هم شده بودند!!! 🔺ساعت پنج صبح بود که خبر شهادتش را به من دادند؛ بلافاصله سراغ فیلم های همان شب رفتم. تا شب بیشتر از بیست بار نگاه کردم. آنقدر نگاه کردم و گریستم که دیگر رمقی برایم نمانده بود. گویا اشقیا دوباره یتیمم کرده بودند ... ای مالکِ سید علی؛ من و ماندم یادِ تو ... «حاج قاسم»؛ نگفتی که با رفتنت بیش از پیش تنها میشویم؟! به آن دست غرق به خونت قسم که همانند تک تک این خلق رنجور و مظلوم؛ انتقام در میان سینه‌ام موج میزند... به حق که او حال بیشتر از هر زمان دیگری پیش ماست... https://eitaa.com/sardaredeLhaman