eitaa logo
🌷سردارقلبم🌷
785 دنبال‌کننده
11هزار عکس
3.8هزار ویدیو
64 فایل
🕊﷽ 🕊 🦋چشمـان خلیج فاࢪس بارانے شد 🕊حال خـزر از غمے پریشانے شد 🦋از ساعت ابتدایی پࢪ زدنش 🕊نقاش دل همه سـلیمانے شد تبادل @yadeshbekheyrkarbala 🗯کپی به شرط دعای شهادت🥀🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هروقت از درس خوندن خسته شدین به این عکسا نگاه کنید توی جبهه هم جنگیدن هم درس خوندن هم امتحان نهایی دادن هم کنکور! میدونستید خیلی از رزمنده‌ها توی جبهه‌ها کنکور دادن و قبول شدن ولی شهید شدن..
حدود یک ماه قبل از شهادت آرمان، یک آخر هفته کلاس ها که تمام شد، آرمان وسایلش را جمع کرد و گفت: قبل از اینکه بریم خونه، بیا بریم بهشت زهرا، مزار شهدا. گفتم: باشه! وقتی رفتیم، بعد از زیارت چند شهید، رفتیم کنار مزار شهید سجاد زبرجدی.. آرمان کنار قبر شهید دراز کشید و با لبخند گفت: چقدر خوب میشه منم کنار این شهید همینجا دفن کنند! دقیقا همان جایی که حالا خوابیده است! -به نقل از مهدی معصومی رفیق شهید آرمان علی ‌وردی
نگاه شهدا حاکی از این است که بعدشان چه کرده ایم؟ دیگر شرمندگی کافی ست... رهرو راهشان باشیم نه شرمنده نگاهشان...!
🌿 گفت : میدونۍ چࢪا میگیم ‌ࢪفیق شہید خیلے کمڪت‌ میکنہ؟! -بࢪا؎ اینڪھ ‌ࢪفیق‌ ࢪوی ‌ࢪفیق‌ اثࢪ میزاࢪھツ♥️✨ معࢪفت ‌بھ‌ خࢪج‌ میدھ‌ و یھ ‌ࢪوز بھ ‌ࢪسم‌ ࢪفاقت‌ میبࢪتت پیش ‌خودش... ‌
🌿 گفت : میدونۍ چࢪا میگیم ‌ࢪفیق شہید خیلے کمڪت‌ میکنہ؟! -بࢪا؎ اینڪھ ‌ࢪفیق‌ ࢪوی ‌ࢪفیق‌ اثࢪ میزاࢪھツ♥️✨ معࢪفت ‌بھ‌ خࢪج‌ میدھ‌ و یھ ‌ࢪوز بھ ‌ࢪسم‌ ࢪفاقت‌ میبࢪتت پیش ‌خودش...
به تو حسادت می‌کنند تو مکن! تورا تکذیب می‌کنند آرام باش! تو را می ستایند فریب نخور! تورا نکوهش می‌کنند شکوه نکن! مردم از تو بد می‌گویند اندوهگین مشو! همه مردم تورا نیک می‌خوانند مسرورنشو! آنگاه از ما خواهی بود❤️ حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت از امام پنجم🦋 /
حاج‌قاسم‌میگفت: ازخدا‌یڪ‌چیز‌خواستم خواستم‌ڪه‌خدایا‌اگر‌بخواهم‌به انقلاب‌اسلامی‌خدمت‌ڪنم.. بایدخودم‌راوقف‌انقلاب‌ڪنم.. ازخداخواستم‌اینقدر‌به‌من‌مشغله‌بدهد که‌حتی‌فکر‌گناه‌هم‌نڪنم...🙂🍃
از کربلا که برگشت، ازش پرسیدم:از امام حسین"؏" چی خواستی؟ گفت:یه نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل"؏" کردم، یه نگاه به گنبد سیدالشهدا"؏" و گفتم آدمم کنید💔🌿!'
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 با مجروح شدن پسرم محمّدحسین، برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد. راوی : هدیه به روح مطهرش صلوات ‌
📬نامه‌ای که به ما نرسید.. -حسرت‌یک‌زیارت‌خانوادگی💔؛ - سردار سلامی در اوج اقتدار، رئوف و دل‌رحم بود.🌱 گره به کار هر کسی می‌افتاد، اگر در توانش بود مالی و جانی دریغ نمی‌کرد. او و خانواده‌اش حسرت یک زیارت خانوادگی روی دلشان ماند.😔 در همه این سال‌های دوستی‌مان با همسر سردار، تجربه سفر خانوادگی را نداشتند. حضور سردار در خانه کم بود؛ خیلی کم.🍃 اما این ندیدن‌ها و نبودن‌ها از پیوند عمیق عاطفه‌ها در خانه آنها چیزی کم نمی‌کرد. ✨عاشق همسرش بود. نشان به آن نشان که در یکی از سخنرانی‌های خودمانی‌شان گفته بودند؛ ✨«اگر زندگی‌ام به عقب برگردد، دو انتخاب من دوباره همین خواهد بود. یکی اینکه همسرم را انتخاب می‌کنم و یکی هم سپاهی بودنم را.»✨ ؛🌷 ؛
ما نباید به گناه نزدیک بشیم و باید برای خودمون ترمز بذاریم. اگه بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه ولی حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصله ای نداریم. پس باید برای خودمون چند تا ترمز و عقب گرد موقع نزدیک شدن به گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم...🙂💔 • شهید مسعود عسگری • ‌‌اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج