فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_تصویری
✅ کی گفته نباید #غیبت_مسئولین را
کرد⁉️
👌گاهی باید #فساد این مسئولین را هَوار کشید.!!!
📗#نهج_البلاغه
✨ای پسر حنیف ، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره ، تو را به مهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند، و کاسه های پر از غذا پی در پی جلوی تو نهادند گمان نمی کردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند ،اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره می خوری؟
📘#نامه_45
🔰حاج آقا #قرائتی 🎤
#ماه_رجب
#حاج_قاسم
🆔@sardarr_soleimani
#سخن_ناب✨🧡
جوونا-جوونا-جوونا
مواظبدینتونباشید|••🌱
خشتاولگرنهدمعمارکج'
تاثریامیروددیوارکج
فلذا:
ازالانهررفتاریانجامبدیدهمونجور
شکلمیگیرید..
پسمواظب #رفتارتونباشید🌿
وقتتونوالکیتومجازیِکوفتی:)
هدرندید..
جوونییهنعمتبزرگه.
ازخودتونبرایخدامایهبذارید.
همهکآربرایخدابکنید:)💛
ازخودتونسربازمولآدرستکنید😎☝️🏼
ـــــــــــــــــــــــــــ🌸✨ـــــــــــــــــــــــــ
@sardarr_soleimani
هدایت شده از مطالب گوشی
_اینجآپآٺوقہجوونهاۍسیاسیہ🌱😎↓
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
+مۍخواۍھمیشہجلودآࢪبحثهاۍسیاسۍباشۍ؟😎💪
•{_شدھیہنفࢪبࢪعلیہاعٺقاداٺٺحرفبزنہولۍ نٺونۍجوابشوبدۍ؟_}•
پسبیآٺواینکانآلٺآ اسٺآدبشۍ↓
↓^→^↑🌿😌'
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
🔗•°•🌸•°√°
_وآۍ،وآۍ،دآࢪمدیـوونہمیشم...😎💪
+چࢪآ؟؟؟
_بہخاطࢪپسٺهآۍاینکانآل🌱😎↓
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
🖇••اصلاپسٺھآشآدمودیـوونہمیکنہ••
بہجرئٺمیٺونمبگمبهٺریـنکانآلایٺآسـت
★꧁᭄𖣐༅
_ |•°°•🦋🌻🌿 ^_^↓
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
🖇••امآنازپسـتهآیمذهبیِاینکانال؛😎💪اصلاآدمـودیوونہمیکنـہ.↓
🔗•°•🌸•°√°
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
↓^→^↑🌿😌'
☘️فقط3نفرعضوبشہ،تمومہ⇩
https://eitaa.com/joinchat/2761883672C271bdb21f6
💛عضونشینپشیمونمیشینآ⇧
✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
* #ناحلـــه🌺
#قسمت_بیستم_و_ششم
#پارت_اول
با بابا و ریحانه نشستیم تو ماشین
داداش علی و زن داداشم تو ماشین خودشون نشستن
به محض وارد شدن به ماشین تلفنم زنگ خورد از تهران بود .
خیلی زود جواب دادم .
_جانم بفرمایید
یکی از بچه های سپاه بود .
+سلام اقا محمد.
واسه تفحص اسمتونو خط بزنم؟
_عههههه چراااا نهههه!!!!
+ خو کجایی تو پ برادر من .
بچه ها فردا عازمن
تو ن تلفنتو جواب میدی ن فرمتو اوردی .
اضطراب گرفتم...
نکنه این دفعه هم جا بمونم .
_باشه باشه خودمو میرسونم فعلا خداحافظ.
رو کردم سمت بابا و ریحانه .
_من باید برم خیلی شرمنده
بابا خیلی جدی پرسید
+کجا؟
_تهران
ریحانه با اخم نگام کرد
+الان ؟نصف شب؟چه کار واجبی داری؟
کجا باید بری؟
_باید زود برسم تهران
.فردا صبح بچه ها عازممیشن جنوب برا تفحص.
منم باید برم حتما .
شما با علی اینا برین بیرون شام بخورین .
ریحانه از ماشینم پیاده شد و محکم درو کوبید
+برو بینم بابا .
همیشه همینی!
از رفتارش خیلی ناراحت شدم به روش
نیاوردم
پاشدم درو واسه بابا هم باز کردم تا پیاده شه محکم بغلش کردمو بهش گفتم ک مراقب خودش باشه .
خیلی سریع رفتم بالا و وسایلامو جمع کردم و گذاشتم تو ماشین.
یه مقدار پولم برا ریحانه گذاشتم لای قرآنش.
از علی و زنداداشم عذر خواهی کردم و براشون توضیح دادم که قضیه چیه.
بعدشم سریع نشستم تو ماشینو گازشو گرفتم سمت تهران .
از ضبط یه مداحی پلی کردمو صداشو خیلی زیاد کردم تا خوابم نبره و یه کله روندم تا خودِ تهران
تقریبا نزدیک ساعتای ۳ خسته و کوفته رسیدم خونه .
کلید انداختم و درو وا کردم .
بدون اینکه لباسمو در آرَم دراز کشیدم.
به ثانیه نکشید که خوابم برد.
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم تقریبا ساعت ۷ بود . با عجله به دست و صورتم آب زدم .
سریع از تو کشو لباس فرم سپاه و لباس چیریکیمو در اوردمو گذاشتم تو ساک
یه سری لباس راحتی و چفیه و مسواک و خمیر دندون و حوله هم برداشتم .
خیلی گرسنم بود ولی
بیخیال شدم و خیلی تند رفتم سمت ماشین و تا سپاه روندم
همه ی عضلات گردنم گرفته بود از رانندگیِ زیاد.
طی ۴۸ ساعت دوبار این مسافت طویل و پر ترافیک و طی کرده بودم .
تو راه همش چرت میزدم و با صدای بوق ماشینا میپریدم .
خدا خواهی بود تصادف نکردم*
* _ #نویسنده✍
# #غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل
#سرباز_سردار
✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
* #ناحلـــه🌺
#قسمت_بیست_و_هفتم
#پارت_اول
مشغول تست زدن شدم .
طبق برنامه ریزی نوبت جمع بندی مطالب چهار تا پایه اول و دوم و سوم و چهارم بود!!!
خسته به اتاق شلختم نگاه کردم که هرگوشه اش یه دسته کتاب روهم تلمبار شده بود .
دلم میخواست از خستگی همشونو پاره کنم .
دیگه حوصلمم از درس خوندن سر رفته بود
بند بند هر کتاب و از (از و به و در و را) حفظ بودم .
دیگه حالم بهم میخورد وقتی چشام به متناش میافتاد.
دلم هیجان میخاست .
بیخیال افکارم شدم و تست دینیو وا کردم .
تایم گرفتم و تو ده دقیقه تونستم ۹ تا سوالو بزنم از اینکه نمیتونستم زمانمو مدیریت کنم حرصم میگرفت .دوباره زمان گرفتمو با دقت بیشتری مشغول شدم.
این دفعه تونستم ۱۲ تا تستو تو ۱۰ دقیقه بزنم . خوشحال پریدم رو تختو با اون صدام یه جیغ داغون کشیدم که باعث شد خودم ازشنیدن صدام خجالت بکشم .
صدای ماشین بابا رو ک شنیدماز اتاق پریدم بیرون .
مامان و دیدم که با دست پر وارد خونه شد.
باعجله از پله ها پایین رفتمو ازدستش نایلکس خریدو کشیدم بیرون و همه ی خریداشو رومبل واژگون کردم .
به لباسایی ک واسه خودش خریده بود اعتنایی نکردم
داشتم دنبال لباسایی که واسه من خریده بود میگشتم که مامان داد زد
+علیک سلام خانم . لباسامو چرا ریخت و پاش میکنییی عه عه
هه نگرد واس تو چیزی نگرفتم
پکر نگاش کردمو
_چقد بدیییی توو راحت میگه واست لباس نخریدم .
مشغول حرف زدن بودیم که بابا هم با نایلکسای تو دستش اومد تو سلام کردمو از پله ها رفتم بالا که
بابا گفت
+کجا میری ؟ بیا اینو بپوش ببین سایزت هست یا نه
از خوشحالی خیلی تند پریدم سمتش و نایلکس و ازش گرفتم و محتویاتشو ریختم بیرون .
یه پیرهنِ بلند بود
سریع رفتم تو اتاقمو پوشیدمش.
رفتم جلو آینه و مشغول برانداز کردن خودم شدم .
پیرهن بلندِ آبی که تا رو مچ پام میرسید
و دامن زیرش سه تا چین میخورد .
آستین پاکتیشم تا رو ارنجم بود.
یقش هم گرد میشد و روش مدل داشت
رو سینشم سنگ کاری شده بود .
وا این چه لباسیه گرفتن برا من .
مگه عروسی میخام برم .
به خودم خیره شدم تو آینه که مامان درو باز کرد و اومد تو .
پشتش هم بابا اومو
عجیب نگاشون کردم.
_جریان این چیه ایا؟
مگه عروسیه؟
بابا خندیدو
+چقد بهت میاد .
مامانم پشتش گف
+عروسی که نه حالا .
_پس چیه این؟
+حالا بَده یه لباس مجلسی خوب پیدا کردم بعد سالی برات .
که واسه یه بار دقیقه نود نباشیم .
از حرفاشون سر درنمیاوردم بی توجه بهشون گفتم
_برین بیرون میخام لباسو در ارم .
از اتاق رفتن و درو بستن .
لباسه رو در اوردمو دوباره کنار کمدم گذاشتمش.
گوشیمو گرفتم*
* _ #نویسنده✍
# #غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
#سرباز_سردار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ رو ببینید
🎤استاد #رفیعی
✅راه نفوذ #شیطان به هر کسی فرق داره!
👈 بعد از ترک گناه ، شیطان باحقه های جدید میاد سراغ آدم؛
👌پس باید حواس ها بیشترجمع باشه!
#ماه_رجب
#حاج_قاسم
🆔@sardarr_soleimani
مداحی آنلاین - تموم جـاده ها بازن - مهدی رسولی.mp3
3.43M
#مناجات
شبا دلتنگ تو میشم
برای گریه شب خوبه...
برای توبه کردن هم
میگن ماه رجب خوبه...
#ماه_رجب
#حاج_قاسم
🆔@sardarr_soleimani
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویرانهای به نام کنسولگری ایران در حلب!
🔸 وقتی پس از سالها پایان جنگ و حضور چشمگیر اقتصادی کشور روسیه در سوریه، کنسولگری ایران در حلب با تعلل مسئولین وزارت خارجه ایران هیچ فعالیت رسمی در مهمترین شهر اقتصادی سوریه ندارد!
👈 گزیدهای از مستند #ثریا سوریه سرزمین فرصت ها
__
📺 گلچین برنامههای تلویزیونی👇